نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه اول هیات دانشگاه قم/ مسیر جوامع بشری از عالم موت به عالم حیات

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 4 مهرماه سال 99 در هیات دانشگاه قم به مناسبت ماه صفر در دانشگاه قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در این دنیا، دو عالم وجود دارد که یکی از آن ها ظواهر و شکوفه های مجذوب کننده ای دارد و خدای متعال آن را در اختیار کفار قرار داده است. باطن یکی از این ها موت است و دیگری حیات و مؤمنین، باید از عالم موت به سمت عالم حیات حرکت کنند. برای رسیدن به عالم حیات، ما باید از حجب ظلمانی که همان گناهان و صفات رذیله است عبور کنیم و وارد عالم نور و حیات بشویم و برای رسیدن به مقصد نهایی هم باید یکی پس از دیگری، درجات نور را طی کنیم. نکته ای که حائز اهمیت است این است که علاوه بر حرکت فردی، جوامع بشری هم باید از عالم موت خارج بشوند و به سمت نور و حیات حرکت بکنند؛ حجاب اصلی جوامع بشری هم، آرمان شهری است که دستگاه شیطان ارائه کرده و بشریت را درگیر آن کرده است. ما باید از این حجاب عبور کنیم تا بتوانیم وارد عصر ظهور بشویم. نکته بعدی این است که نقش افراد و جوامع مختلف، برای به پاسازی عصر ظهور و جامعه موعود الهی، یکسان نیست و ما باید سعی کنیم که هم نقش فردی و هم نقش اجتماعی جامعه خودمان را ارتقا بدهیم تا بهره بیشتری از این عصر موعود داشته باشیم.

عالم موت و حیات

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. خدای متعال در قرآن می فرماید که دنیا را برای اهل دنیا و دستگاه شیاطین و فراعنه هم فراهم کرده است؛ یعنی آن ها هم امداد می شوند و در همین دنیا به آن ها امکاناتی داده می شود و دنیای آن ها زینت و جلوه پیدا می کند. یعنی این طور نیست که خدای متعال هیچ امدادی در این عالم به دستگاه شیطان و فرعون ندهد، بلکه آن ها هم امداد می شوند و جلوه هایی را به دست می آورند و اتفاقا همان جلوه ها هم در معرض دید مؤمنین قرار می گیرد و این یکی از امتحانات مؤمنین است.

البته باطن این دنیایی که خدای متعال به آن ها داده است، رنج و عذاب است؛ آن ها در عالم موت و کوری زندگی می کنند، ولی با این حال جلوه هایی دنیایی دارند. تا زمانی که انسان از این جلوه ها عبور نکند، به راحتی نمی فهمد که این دنیا، واقعا دنیای پوچی بوده است. خدای متعال، شکوفه های فراوانی را در دست اهل دنیا می گذارد، اما از این طرف هم یک وعده ای به مؤمنین داده است که در پایان کار، آن ها در زمین حکومت خواهند کرد؛ «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»(نور/55) خدای متعال به مؤمنین وعده داده است که بالاخره در پایان کار، من زمین را به شما برمی گردانم و به شما این امکان را می دهم که آن دینی که برای شما مورد پسند است را در عالم به پا کنید تا فضای عالم فضای بندگی شود.

در ادامه به مؤمنین وعده می دهد که عالم ارض این طور نمی ماند؛ «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17) زمین، یک مرحله موت دارد و آن مرحله ای است که شیطان بر آن مسلط می شود. ولی خدای متعال وعده داده است که ما این عالم را زنده می کنیم و حیات به عالم ارض برمی گردد. به عبارت دیگر این عالم وارد یک حجاب تاریک و ظلمانی می شود، ولی ما دوباره عالم را نورانی می کنیم؛ «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور پروردگارش روشن می شود. یعنی دوره ای خواهد آمد که این حقیقتی که در عالم پنهان شده، یعنی علم و ولایت امام، دوباره ظاهر در زمین می شود. بعد از این که خدای متعال وعده دنیای موعود را می دهد، می فرماید بعد از این وعده قطعی، دیگر جای تخلف نیست «وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(نور/55) اگر کسی با این وعده قطعی من، باز هم راه را کج برود، فاسق است و از وادی توحید و امن خارج می شود.

حالا قرآن بین این دو عالم، که یکیشان حیات الدنیاست و دیگری دارالآخرت است، مقایسه ای کرده است. «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى  وَ الْبَصيرُ * وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ * وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ * وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ»(فاطر/19-22) می فرماید آن کسی که بیناست، با آن کسی که نابیناست یکسان نیست. با این تفسیر گویا دو عالم وجود دارد و یک عالم عالم کوری و نابینایی است و دیگری عالم بصیرت و بینایی؛ لذا می فرماید آدم های بینا و نابینا یکسان نیستند. بنابراین کسانی که در دار دنیا گرفتارند و از ولی خدا جدا می شوند، همه شان فاقد بصیرت می شوند و وارد دنیای تاریکی می شوند. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است که «النَّعِيمُ نَحْنُ الَّذِينَ أَنْقَذَ اللَّهُ النَّاسَ بِنَا مِنَ  الضَّلَالَةِ وَ بَصَّرَهُمْ بِنَا مِنَ الْعَمَى»(1) به خاطر ماست که مردم به بصیرت می رسند؛ پس اگر از امام جدا بشویم، وارد وادی کوری خواهیم شد.

ببینید خدای متعال این عالم حس را در معرض دید ما قرار داده است تا بتوانیم عوالم بالاتر را به وسیله آن درک کنیم. به عبارت دیگر این ها مَثَل هایی هستند که پیش روی ما قرار دارند. یعنی این خورشیدی که ما می بینیم، این ماهی که می بینیم، این شب و روزی که می بینیم و این ظلمات و نوری که می بینیم، همه این ها مثل هایی هستند که ما بتوانیم عالم های بزرگ تری که پیش روی ما هستند را فهم کنیم.

بنابراین خدای متعال می فرماید که دو جنس انسان وجود دارد که این ها با هم یکسان نیستند «وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى  وَ الْبَصيرُ». دو عالم داریم که آن ها هم یکسان نیستند «وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّورُ» عالم ظلمات و نور که ما شبیه این ها را در شب و روز می بینیم، با هم یکسان نیستند. «وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُورُ» این سایه خنکایی که شما در تابستان می بینید با آن باد و حرارت گرم یکسان نیستند. این ها مثل هایی هستند که ما بفهمیم دو عالم متفاوت وجود دارد که ما باید بین این دو عالم، یکی را برای زندگی انتخاب کنیم؛ ما می توانیم در عالم عمایه و کوری زندگی کنیم و می توانیم در عالم بینایی و نور زندگی کنیم؛ انتخاب خودمان است.

در ادامه یک تعبیر لطیفی دارد که می فرماید «وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ». اینجا خدا حرف آخر را زده است و می فرماید مرده ها و زنده ها یکسان نیستند؛ یعنی وقتی خدای متعال اهل این دو عالم را در قرآن مقایسه می کند، می فرماید گروهی که به سمت حیات آخرت رفته اند زنده اند و گروهی که در حیات دنیا باقی مانده اند مرده اند. در روایات ما مفصل توضیح داده شده است که این حیات چیست. در یکی از این روایات امام فرمودند که ما پنج روح داریم و در کافر فقط یک «رُوح الْمَدْرَجِ»(2) زنده است. این روح المدرج، همان نفس است که می خورد و می خوابد و در حیوانات هم هست. لذا قرآن می فرماید «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا»(حجر/3) «يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ»(محمد/12) ای پیامبر! رهایشان کن تا مثل حیوانات زندگی کنند.

بنابراین خدای متعال بعد از مقایسه این دو عالم می فرماید که مرده و زنده یکی نیستند؛ یک عده ای در این عالم زنده می شوند و وارد عالم حیات می شوند و یک عده ای در همین دنیا باقی می مانند و وارد عالم موت می شوند. این عالم حیات، همان عالم نور و بصیرت و ظل و سایه است و عالم موت هم همان عالم ظلمت و عمایه و حرور است.

نسبت ما با عالم موت و حیات

پس ما بین این دو عالم قرار گرفته ایم و شیطانی که ما را به عالم ارض هبوط داده است هم به دنبال این است که ما را در همین عالم زندانی کند؛ خدا هم شیطان را امداد می کند و حیات الدنیا را به پا می کند؛ البته خدای متعال همین حیات دنیایی که به ابلیس و یارانش داده است را در قرآن تحقیر میکند و می فرماید «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ»(عنکبوت/64) این ها دستگاه لهو و لعبی است که برای شما به پا شده است. «أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»(حدید/20) عالم دنیا عالم سرگرمی است؛ در کودکی شما به دنبال بازی بودید و در بزرگسالی هم اگر از این عالم خارج نشوید، درگیر تکاثر خواهید شد. کل این بساط هم، مثل بهاری است که بلافاصله یک خزان دارد و در یک لحظه جمع می شود؛ کسی که چشمش به عالم غیب بسته باشد، در این بهار شگفت زده سرسبزی و خرمی ها می شود و در پاییز مأیوس می شود.

بنابراین ما بین این دو عالم هستیم و حیات دنیا هم برای امداد شیطان خلق و زینت داده شده است؛ وظیفه انبیا هم این است که ما را از این هبوطی که کرده ایم، به سمت عالم بالا برگردانند و ما را وارد عالم آخرت کنند. خدای متعال برای این که زمینه را برای بالا رفتن دوباره ما آماده کند، یک جلوه ای از همان حیات آخرت را در همین دنیا شکل داده است. در سوره نور می فرماید «في  بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ»(نور/36) انبیا الهی در این دنیا خانه هایی را به پا کرده اند که بتوانند مؤمنین را به این واسطه بالا ببرند.

بنابراین باطن دارالآخرۀ، عالم نور و حیات و بصیرت است، در مقابل آن هم یک عالمی است که برای خودش عشرتکده ای است که آن را هم خدای متعال برای کفار به پا کرده است؛ این عالم دوم، عالم موت و کوری و رنج و ظلمات است. موقعیت ما هم نسبت به این دو عالم این طور است که در دو راهی این دو عالم هستیم و برای این که بتوانیم وارد عالم نور بشویم، باید از این حجاب ظلمت بیرون بیاییم؛ اگر این دار دنیا و ظلمت و دستگاه شیطان ما را تسخیر کند، دیگر نمی توانیم وارد عالم نور بشویم.

حجب ظلمانی و نورانی

همان طور که عرض شد، در عالم ارض، جامعه موعود انبیا درست خواهد شد و به این طریق، عالم آخرت، تا حدودی در عالم ارض واقع خواهد شد؛ باطن این عالم هم خود امام است. در طرف مقابل هم آن جامعه ای درست می شود که ظاهرش همین جلوه های دنیاست و باطنش ولایت ابلیس و اولیا طاغوت است. بنابراین همان طوری که مؤمن برای ورود به عالم نور باید از حجاب های ظلمانی عبور کند، برای همراهی با نبی مکرم اسلام و اهل بیت هم باید از این حجاب های ظلمانی عبور کند. برای حجاب های ظلمانی هم تعریف ها و توضیحات مختلفی ارائه شده است. یکی از تعریف ها این است که همین گناه ها و صفات رذیله حجاب های ظلمانی هستند؛ یعنی باطن گناهان و صفات رذیله، جهانی است که باید از آن خارج شد؛ اگر ما از این عالم خارج نشویم، نمی توانیم وارد دارالآخرت بشویم.

بنابراین ما باید از این عالم ارض دوباره به سمت عالم بالا برگردیم. ما می توانیم این کار را بکنیم و این طور نیست که ما را در این حیات دنیا رها کرده باشند؛ زمانی که حضرت آدم به این دنیا هبوط کردند نگران همین امر بودند و خدای متعال به ایشان فرمود «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقَى »(طه/123) من چراغ هدایتی را از محضر خودم به سوی شما می فرستم؛ اگر شما از آن تبعیت کنید، نه گمراه خواهید شد و نه به سختی خواهید افتاد.

ببینید شیطان در این عالم به دنبال طرح ریزی نقشه های پیچیده است تا با وارد کردن شما به این نقشه های پیچیده، شما را گمراه کند؛ او انقدر آدرس غلط به انسان می دهد که انسان در آخر پی شرور می رود؛ انسان ذاتا به دنبال خیر است، ولی او یک آدرسی برای انسان می نویسند که از شر سر در بیاورد. بنابراین ما به هدایتی از جانب خدای متعال نیاز داریم تا در این دنیا گمراه نشویم و به دنبال نقشه های شیطان حرکت نکنیم.

نقل شده است که مرحوم شیخ مرتضی زاهد، چند روزی در حال خودشان نبودند و حالشان طوری بود که اطرافیانشان نگران ایشان شدند و از ایشان با اصرار پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است؛ ایشان فرمود من روایتی خوانده ام که احوالم را به هم ریخته است؛ نبی مکرم اسلام به امیرالمؤمنین سلام الله علیهما فرمودند «یا علی! به اندازه ای که تو به راه های هدایت آگاهی، شیطان به راه های ضلالت آگاه است». این روایت احوال من را به هم ریخته است.

لذا ما خود به خود در این عالم گم نمی شویم، بلکه شیطان است که سعی دارد که ما را گمراه کند. حالا اگر ما توسط شیطان، در این عالم ارض گمراه بشویم، او ما را در همین دنیا نگه می دارد و نمی گذارد که به سمت عالم بالا حرکت کنیم. عاقبت این امر هم شقاوت است. به همین شکل، اگر ما در عالم شخصی خودمان، این حجاب های ظلمانی را نشکنیم، وارد عالم نور نمی شویم و تا آخر در ظلمت باقی خواهیم ماند. به عبارت دیگر ما باید از این وادی ظلمت به سمت «بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ»، این خانه هایی که نور الهی در آن نازل شده است، یعنی خانه های معصومین و انبیا حرکت کنیم. آیا اگر وارد این وادی نور بشویم، کار تمام شده است؟ جواب منفی است؛ اگر به اینجا رسیدید، تازه به میانه راه رسیده اید؛ از این جا به بعد باید عوالم نور را سیر کنید تا به مقصد برسید؛ این عوالم هم نامتناهی هستند و به آن ها حجب نور گفته می شود.

بنابراین ما باید از حیات الدنیا که بستر حجب ظلمانی هستند به سمت عالم نور حرکت کنیم؛ اگر این کار را نکنیم در ظلمت باقی خواهیم ماند. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»(بقره/257) این وادی ظلمات، وادی ولایت طواغیت است و اگر کسی از ولایت الله خارج شود، تحت ولایت آن ها قرار می گیرد. حالا اگر کسی وارد وادی ولایت الله بشود، کار برعکس می شود؛ «یُخْرِجُهُمْ» خدای متعال مستمرا او را در درجات نور بالا می برد. این طرف مقامات نور است و آن طرف درکات ظلمت.

بنابراین اگر ما بخواهیم به امام که سرچشمه و کلمه نور است برسیم، باید از شیطان و مناسبات زندگی با شیطان فاصله بگیریم؛ یعنی باید از شهوات، صفات رذیله و عالم نفس جدا بشویم. اگر این کار را نکنیم، به امام نخواهیم رسید و در عالم ارض خواهیم ماند. ما در این امر هم مختار هستیم.

نسبت حرکات اجتماعی با عالم موت و حیات

حالا اگر از سطح فردی خارج شویم و سطح اجتماعی را مورد بررسی قرار بدهیم، مشخص می شود که نظام کلی جامعه بشری هم همین طور است؛ یک وادی ظلمات که همان حیات الدنیاست وجود دارد و یک حیات الآخرۀ. دستگاه شیطان که همان دستگاه فراعنه تاریخ است هم دارد در این پازل کار خودش را انجام می دهد و حجابی برای دستگاه حق است. بنابراین اگر عالم بخواهد به آن جامعه موعودی که خدای متعال وعده داده است و فرموده «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها» و «يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» برسد، باید از حجاب دستگاه شیطان عبور کند و وارد وادی نور بشود.

در حال حاضر در این دنیا، ما دو عالم داریم؛ عالم حیات و نور و عالم موت و ظلمات؛ فعلا هم می شود وارد هر کدام از این ها که می خواهیم، بشویم، ولی در ادامه باید بساط ظلمت و بساط لهو و لعب و وادی موت جمع بشود. اگر چه خدای متعال این جهان را این طور خلق کرده است که عالم موت و ظلمات دارد و آن را برای شیاطین توسعه می دهد، ولی در آخر باید این اتفاق بیفتد.

کار شیطان هم در این دورانی که حضور دارد، پیچیده تر کردن ماجراست. الان اگر شما دنیای امروز را با دنیای هزار سال قبل یا چند هزار سال قبل فراعنه مقایسه کنید، متوجه می شوید که خیلی شرایط پیچیده تر از آن زمان هاست؛ در دوران ما، اقسام بهجت جویی و ابتهاج و خوشی های دنیا و لذت جویی های از دنیا و سرگرمی ها به وجود آمده است که اصلا قابل مقایسه با آن موقع نیست؛ اگر شما هنر مدرن امروز را با هنر ساده قدیم مقایسه کنید، یا تمتعات مادی مانند اکل و شرب و تفریحات را با آن موقع مقایسه کنید، متوجه این تفاوت ها خواهید شد. در آخر الزمان هم این تغییرات به سرعت دارد انجام می شود و رفته رفته، همه چیز پیچیده تر می شود، ولی در آخر کار، همه این بساط باید جمع بشود و این چیزی است که خدای متعال وعده داده است.

مانع اصلی جوامع برای رسیدن به عالم حیات

حالا وظیفه ما این است که در راستای رفع این حجب فعالیت کنیم. به نظر بنده، ظلمانی ترین حجاب دوران ما، همین حجاب مدرنیته است. مدرنیته یعنی همین تمدن مادی پیچیده ای که ساخته شده و بساط انواع شهوت رانی ها را هم خدای متعال برایشان فراهم کرده است. ما نباید گول ظواهر دنیای مدرن را بخوریم زیرا بهره ای که از آن برده می شود در مقابل آخرت اندک است؛ «قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَليلٌ»(نساء/77).

حالا اگر جامعه مؤمنین بخواهد به عصر ظهور برسد و حیات آخرت زمان امام زمان را درک کند، باید این سوء و بدی دنیای مدرن را بفهمد؛ این همان سوئی است که در قرآن آمده «أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ»(نمل/62)؛ این سوء همان بساط شیطان است که حضرت قرار است کل آن را از بین ببرد. تعبیر قرآن این است «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشَى  * وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّى »(لیل/1-2) یک شب تاریکی وجود دارد که سایه می اندارد؛ این شب تاریک همان حجاب ظلمانی است که امام زمان آن را جمع می کنند؛ در روایت آمده است که «النَّهارِ إِذا تَجَلَّى» ظهور حضرت است. درست است که این شب تاریک برای ما، حدود هزار و چهارصد سال است که ادامه دارد، ولی قرار است که در آخر جمع بشود و از بین برود.

گاهی اوقات ما می گویم، یک بیماری آمده باید دعا کنیم تا رفع شود، یا مثلا یک سری مشکلات اجتماعی پیدا شده است و باید دعا کنیم تا رفع بشود و این ها را سوئی می دانیم که باید رفع بشود؛ ولی اگر کسی توجه کند آن سوئی که اصل کار است، چیز دیگری است. خدای متعال که این بیماری ها و مشکلات را رفع می کند و به جایش یک چیز دیگر درست می کند و این اتفاق بار ها افتاده است؛ اصل مطلب و اصل سوء چیز دیگری است و ما باید چیز دیگری از خدای متعال بخواهیم. ما مثل آن بچه ای هستیم که هی دعا می کرد معلم هایش بمیرند؛ یکی به او گفت دعا کن پدرت بمیرد؛ اگر معلم ها بمیرند، پدرت بالاخره دوباره تو را به مدرسه می فرستد. بنابراین ما باید به دنبا ریشه سوء برویم و آن همین بساط شیطنتی است که در عالم به پا شده است و هر روز یک مشکلی برای بشریت ایجاد می کنند.

به نظر بنده دستگاه شیاطین و فراعنه، در هیچ دوره ای انقدر به بشریت ظلم نکرده اند که در این دوره دارند می کنند؛ آن ها دارند به زور انسان ها را از عالم حس جدا می کنند و به عالم تخیل یا به تعبیر خودشان فضای مجازی می برند. آن ها برای این که تمدن خودشان را در این عالم تخیل به پا کنند، دارند تمام سنت های بشری را می میرانند؛ در واقع دارند جوامع را از این دنیا می میرانند و در دنیای مدرن زنده شان می کنند. یک موقعی رضا خان به زور مسجدها را تعطیل کرد و حجاب را از سر مردم برداشت، حالا الان می خواهند کلا انسان را از عالم حس جدا کنند و آن ها را وارد دنیای خیال کنند. آن ها دارند این عالم را لاغر می کنند، بعد نیاز های بشر را به جهان دیگری می برند تا انسان ها را به اجبار وارد این فضا کنند.

پس این جهانی که این ها ایجاد می کنند وادی ظلمات است و باید جمع بشود؛ مؤمنین باید بفهمند که سوء اصلی کجاست. در روایتی آمده است که «نَحْنُ  أَصْلُ  كُلِ  خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ»(3)، آن طرف هم «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ». همین اولیا طاغوت و مستکبرین جهان هستند که مبدأ همه شرور در عالم اند و با این حال، وعده همه خیرات را به بشر می دهند. لذا دشمن اصلی انسان شیطان و دستگاه اوست؛ به تعبیر قرآن «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ»(فاطر/6) و به تعبیر حضرت امیر «عَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ  الْمُتَعَصِّبِينَ »(4) شیطان با انسان و خدای متعال در عداوت و دشمنی است.

این شیطان وقتی می خواست حضرت آدم را هبوط بدهد، نیامد بگوید من دشمن تو هستم، بلکه «وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحينَ»(اعراف/21) قسم خورد که من خیر شما را می خواهم؛ اگر خداوند گفته است که به این شجره نزدیک نشو، به خاطر این است که می خواهد تو به صورت جاودانه در بهشت نباشی. در روایتی دیدم که موسای کلیم در مواجهه ای که با حضرت آدم داشتند به ایشان گفتند که چرا از آن گندم خوردی؟ گفت من باورم نمی آمد که کسی قسم دروغ بخورد؛ البته پیامبر خدا، انقدر هم ساده نیست و این مطلب بحث دارد، ولی بالاخره شیطان انقدر به پر و پای این آدمی که «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها»(بقره/31) پیچید تا بالاخره او را از راه خارج کرد.

بنابراین سوء اصلی خود دستگاه شیطان و فراعنه هستند، ولو اگر در قالب دوست و حقوق بشر و طرفدار بشر و طرفدار عدالت ظهور کنند. کدام مستکبری می آيد بگوید من می خواهم شما را برده خودم کنم و به شما ظلم کنم و آزادی را از شما بگیرم؟ حضرت امیر فرموده اند اگر باطل را با حق آمیخته نکنند که کسی دنبالش نمی رود «يُؤْخَذُ مِنْ  هَذَا ضِغْثٌ  وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ»(5).

پس بساطی در عالم به پا شده که باطنش وادی موت و ظلمت است و شیطان هم تلاش می کند ما را به آن جهان ببرد و در آن جا نگه دارد. عاقبت این وادی هم جهنم است و اگر ما تا آخر در همین وادی باقی بمانیم و بالا نرویم، دائما در درکات جهنم فرو می رویم. بعد عرض کردیم که همان طوری که انسان اگر در فردانیت خودش بخواهد به امام برسد، با معصیت و صفات رذیله نمی شود، عالم هم اگر بخواهد به عصر ظهور برسد، باید از این حجاب عبور کند؛ به عبارت دیگر جامعه مؤمنین باید به اضطراری برسد که این سوئی که دستگاه شیطان به پا کرده است را بفهمد.

ببینید دنیای شیطنت آمیز غرب، مدل هایی را تجربه می کند و برای مثال به بشر وعده می دهد که اگر مارکسیست ها بیایند و ده ها میلیون آدم را بکشند و حکومت لنین و استالین بر پا بشود، اوضاع خوب خواهد شد؛ بعد وقتی این اتفاق می افتد ولی اوضاع خوب نمی شود، می آیند و می گویند نه، نشد؛ حالا لیبرال دموکراسی. باز این بار هم به جان بشر می افتند و جنگ های بزرگ جهانی را راه می اندازند و بعد اوضاع همینی می شود که الان هست.

سخن این است که تا وقتی که آن شکوفه هایی که در دست کفار باز شده است، در ذائقه مؤمنین تلخ نشود و تا وقتی که مؤمنین چشم هایشان را به روی این ها نبندند و تا وقتی که جامعه مؤمنین نفهمند که سوء و مشکل اصلی ما، این دستگاه است و این دستگاه باید جمع بشود، این حجاب برداشته نمی شود و اگر برداشته نشود هم ما به آن دوران موعود نخواهیم رسید.

نکته دیگر این است، همانطور که سهم جوامع مادی در تحقق آرمان شهرشان یکسان نبوده، در مورد جامعه موعود زمان ظهور هم اوضاع همین است. برای مثال قبل از انقلاب صنعتی، جامعه آرمانی آن ها، یک جامعه صنعتی بوده است و می گفتند ما جهانی برایتان می سازیم که چنین و چنان است و با وعده هایشان بشر را ذیل عالم موعود خودشان تعریف کردند؛ حالا سؤال این است که آيا همه جوامع در ساخت این جامعه موعود، به یک اندازه سهم داشتند؟ خیر، این طور نیست؛ به قول خودشان کشور های عقب افتاده و صنعتی، سهم های متفاوتی داشتند و جامعه اروپا در شکل گیری جامعه صنعتی مقدم است و این کشورها پیشرفته اند.

البته جای شکر دارد که جوامع مؤمنین مشارکت کم تری با آن ها داشتند و این ها نتوانستند مؤمنین را به اندازه دیگران اسیر خودشان کنند؛ در آخر هم وقتی فشارهای مضاعفی بر جامعه ما، برای همراه کردن ما با خودشان آوردند، ثمره اش همین بعثت عمومی و انقلاب اسلامی ما شد که دارد بساط آن ها را به هم می زند.

نقش افراد و جوامع مختلف در ایجاد جامعه موعود

نکته بعدی این است که همان طوری که سهم جوامع مختلف، در شکل گیری آرمان شهر فراعنه و شیاطین یکسان نبوده است، نقش انسان های مختلف هم یکسان نیست؛ برای مثال نقش آن فیلسوف هایی که در آغاز مدرنیته، تفکرات بنیادین این تمدن را پی ریزی کردند، با آدمی که در آن تمدن زندگی می کند یکسان نیست. در شکل گیری حکومت فرعون، هیچ وقت نقش قارون ها و هامان ها، با آدم های عادی که طرفدار فرعون هستند یکسان نیست.

بنابراین همان طور که عرض شد، در شکل گیری جامعه موعود خداوند متعال، نه نقش جوامع مختلف با هم برابر است و نه نقش افراد مختلف؛ مثلا نقش انبیاء که پرچمداران این دوران هستند و خدای متعال از ایشان عهد گرفته است، با نقش مردم عادی که در این جامعه زیست می کنند و طرفدار حق هستند، در شکل گیری این جامعه موعود یکسان نیست. البته همه مؤمنین در شکل گیری این جامعه نقش دارند و به صورت مشاع شریکند، ولی نقششان به یک اندازه نیست و کم و زیاد دارد.

حالا چطور می شود در این امر عظیم نقش داشت؟ ما اگر به راه انبیا دل ببندیم و دلمان با انبیا و امام زمان باشد، هر کجای تاریخ که باشیم، در شکل گیری این امر عظیم شریک خواهیم شد و این شراکت مشاع است؛ همان طوری که نماز جماعت یک عبادت مشترک و مشاع است و همه ما در ثواب یک دیگر شریک هستیم، این امر هم همین طور است. حالا در این عبادت مشاع، هر کس به اندازه فعالیت خودش نقش دارد و طبیعتا سهم محوری هم برای انبیاء و اولیاء و ائمه است.

بببینید ما نه ملی گرا هستیم و نه ضد ملیت ها، ولی با توجه به این که عرض شد که نقش ملت ها در شکل گیری جامعه موعود برابر نیست و نقش هر فرد و جامعه ای که فعالیت بیشتری داشته باشد، بیشتر است، این برداشت می شود که نقش جامعه ایران در حوادث آخرالزمانی و شکل گیری عصر ظهور، یک نقش ویژه است و ما نباید از این نقش غافل بشویم. این امر عظیمی که دارد در عالم محقق میشود، اصلا در این مقیاس هایی که ما بحث می کنیم نیست و طرح عظیم خدای متعال است.

حضرت فرمود اگر کسی در عصر غیبت واقعا منتظر حضرت باشد، مثل کسی است که در جنگ بدر در خیمه گاه نبی اکرم، همراه با حضرت است. این مَجاز نیست، بلکه حقیقت است؛ این یک جبهه است و مؤمنی که با نبی اکرم در این جبهه ایستاده است، هر جای دنیا و در هر زمانی که باشد، دارد نقش خودش را ایفا می کند و در ثواب همه مؤمنین مؤمنین شریک است؛ همان طور که هر جای دنیا و در هر زمانی، اگر یک آدم شیطانی در جبهه مقابل بایستد  و بخواهد در آن جامعه باشد، در گناه همه شیاطین و اولیا آن ها شریک است.

در روایت آمده است که وقتی امام زمان ظهور می کنند، به انتقام خون سید الشهدا، کسانی از آل ابی سفیان را می کشند که در آن زمان نبودند، ولی به دنبال همان طرح بودند؛ این یعنی که این ها هم در گناه آن ها شریکند. از آن طرف هم روایتی نقل شده است که فردی در جنگ جمل خدمت حضرت عرض کرد ای کاش برادر من بود و طعم پیروزی شما را می چشید. حضرت فرمودند «أَ هَوَى أَخِيكَ  مَعَنَا»(6) آيا دل او با ماست؟ عرض کرد بله. حضرت فرمودند قطعا او در ثواب ما شریک است؛ حتی اقوامی با ما شریک هستند که هنوز به دنیا نیامده اند.

بنابراین ما می توانیم در طرح بزرگ امام زمان باشیم و به اندازه خودمان نقش ایفا بکنیم و حتی می توانیم نقش خودمان را ارتقاء ببخشیم و سهم خودمان را بیشتر کنیم؛ هم سهم شخصی و هم سهم اجتماعی؛ یعنی جامعه ما می تواند نقش بالا تری ایفا بکند. الان اگر به بعضی ها بگویند آقا شما برای ظهور امام زمان چه کرده اید، می گوید من مجلس روضه یا مجلس صلوات گرفتم و خودم گناه نکردم یا روی تربیت نفس خودم تلاش کردم و سعی کردم خانواده ام را هم دور و بر خودم جمع کنم؛ این ها اقدامات خیلی خوبی است و به اندازه خودش مشارکت است، ولی اگر به امام خمینی بزرگوار بگویند که شما چه کار کرده ای، جواب می دهد که من چند صد هزار شهید دادم و میلیون ها آدم آماده به شهادت و پا به رکاب حضرت تربیت کرده ام. بنابراین نقش ها یکسان نیست و ما باید هم نقش اجتماعی خود را ارتقا بدهیم و هم نقش فردی خودمان را.

پی نوشت ها:

(1) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 272

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 242

(4) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 286

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 88

(6) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 55