نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه چهارم هیات ثارالله/ تفسیر سوره بلد با توجه به تقسیم بندی انسانها در سوره واقعه/ نقدترین معامله؛ معامله با خدا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 20 آذرماه 94 است که در هیات ثارالله علیه السلام برگزار شده است. ایشان در این جلسه بیان می دارند، یک دسته از مردم آنهایی هستند که نگاهشان در عالم نگاه درستی است و امکاناتی را که خدای متعال به آنها اعطا کرده را می بینند. خداوند در سوره بلد می فرماید: ما به انسان امکانات دادیم، دو راه پیش روی او گذاشتیم، و او را به راه هدایت کردیم. نگاه این دسته از مردم به عالم این است که خدای متعال ناظر بر آنهاست و امکاناتی که به آنها داده شده، امکاناتی است که باید با آنها به خدا برسند، لذا به سرعت گردنه ها را پشت سر می گذارند و اقتحام در عقبه ها می کنند؛ این گردنه ها، امکاناتی هستند که در اختیار آنهاست و در راه خدا می دهند؛ آنها اهل سرعت و سبقت هستند. این انسان دست خدا را حاضر می بیند و می داند نقدترین معامله کننده با آدم خداست.و دسته دیگر اصحاب میمنه و دسته اخر اصحاب مشئمه هستند .

تبیین سوره بلد در بیان علامه طباطبایی

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم والحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم أجمعین. سوره بلد با دو قسم شروع می شود: سوگند به این شهری که شما ساکن و مقیم آن هستید. سوگند به پدر و فرزندش. نظر علامه طباطبایی رحمت الله علیه این است که خدای متعال به مکه قسم می خورد، شهری که پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه و اله و سلم در آن مقیم است، این شهر بدون پیامبر امتیازی ندارد که به آن قسم بخورند. سوگند به پدر و فرزندش که مقصود حضرت ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح الله سلام الله علیهما هستند که کعبه را بنا کردند و از خدا خواستند که این شهر، شهری شود که قلوب مؤمنین در آن تجمع پیدا کند. در آیه بعد آمده است: خلقت انسان در این دنیا همراه با رنج و سختی است و این سختی ها و رنج هایی که برای انسان مقرر شده سختی های راه هستند تا او به مقصد برسد و از این معبر سخت عبور کند؛ و آن انسانی که ما او را در این سختی ها قرار دادیم و همه عوامل ما محیط بر او است، آیا گمان می کند که کسی بر او محیط، مسلط و قادر نیست و احاطه، حضور و نقشه ما را نمی بیند، که ما در عالم چه می کنیم.

اگر مالی را در راه خدا خرج کند احساس خسارت می کند. آیا تلقی این آدم آن است که کسی او را نمی بیند؟ و ما از انفاق و دهش او غافل هستیم؟ ما که به او چشم دادیم تا جهان را ببیند، به او زبان و لب دادیم که اسرار خود را بگوید و در این گفتگوها از اسرار یکدیگر مطلع شود و او را به راه خیر و شر هدایت کردیم، ما خودمان عالم نیستیم و نمی بینیم. این انسانی که در سختی آفریده شده و این سختی ها برای این است که او به مقصد برسد باید از این سختی ها استفاده می کرد، ولی این کار را نکرد و در این دنیا گردنه ها را پشت سر نگذاشت. آن گردنه ای که باید از آن عبور می کرد تا به خدا برسد چیست؟ باید برده ای را آزاد می کرد، از مال خودش انفاق می کرد؛ یا در روز قحطی اطعام می کرد، اطعام به یتیمی که خویشی و نزدیکی و رحامت با او دارد یا اطعام مسکینی که خاک نشین شده است.

 اینها گردنه های پیش روی انسان هستند که انسان باید به این گردنه ها ورود کند، از دارایی های خود بگذرد و با خدا معامله کند؛ این انسانی که غافل بود و احساس نمی کرد که ما او را می بینیم و شاهد و ناظر بر او هستیم، این کار را نکرد؛ او جزء آن دسته ای نشد که ایمان آوردند و یکدیگر را توصیه به صبر، ترحم و محبت کردند؛ در این فرصت باید این کار را انجام می داد، ولی انجام نداد اگر این کار را انجام می داد، از اصحاب میمنه و یمن و مبارکی می شد که در قرآن مکرر از آنها یاد شده است؛ اگر جزء اصحاب میمنه نشد، جزء دسته بعدی می شود که به آیات الله کفر ورزیدند یعنی اصحاب مشئمه که اهل شوم و بدی ها هستند. آنها در احاطه آتشی سر پوشیده قرار می گیرند.

تفسیری دیگر از سوره مبارکه بلد

یک احتمال دیگری که در سوره بلد دادند این است که ناظر به سه دسته از انسانها است. در سوره مبارکه واقعه خدای متعال در آغاز سوره مردم را به سه دسته تقسیم می کند. خداوند می فرماید یک دسته اصحاب میمنه، یک دسته اصحاب مشئمه و یک دسته هم سابقون هستند. اصحاب میمنه اهل نجات، اصحاب مشئمه اهل عذاب و سابقون خصوصیات و مقامات خاص دارند. «وَ كُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً* فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ* وَ أَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ*وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ»(واقعه/10-7) در صحنه قیامت شما سه دسته می شوید؛ اصحاب یُمن که آنها در یک خوشی غیر قابل وصف هستند؛ و اصحاب مشئمه که آنها اصحاب شومی و شقاوت هستند و سابقون آنهایی که اهل سبقت و مقربان درگاه خدا هستند.

طبق این نگاه، سوره مبارکه بلد هم ناظر به همین سه دسته از مردم است: یک دسته که اهل سبقت و سرعت هستند، جزء سابقون و مقربون محسوب می شوند، یک دسته اهل آن سبقت ها و سرعت ها نیستند ولی اهل خیر و توصیه به خیر و اهل بخشش هستند، که اصحاب میمنه نامیده می شوند و دسته سوم که اصحاب مشئمه هستند. پس انسانها در این سوره به سه دسته تقسیم شدند اگر آنها توجه به این نکته پیدا می کردند که در این دنیای پر از رنج قرار داده شده اند تا بتوانند از این رنج ها استفاده و از این سختی ها عبور کنند و به خدای متعال برسند؛ اگر توجه پیدا می کردند که امکانات کافی برای سبقت و سرعت به آنها داده شده و خداوند ناظر و متوجه آنها بوده و از چشم نیفتاده اند، می توانستد جزء سابقین شوند.

معرفی سابقین در سوره مبارکه بلد

سابقین چه کسانی هستند؟ سابقین آنهایی هستند که اقتحام در گردنه ها می کنند، به سرعت و شدت گردنه ها را پشت سر می گذارند؛ آن گردنه هایی که باید به سرعت و بدون فوت وقت پشت سر بگذارند، گردنه های سخت و صعب العبوری که گردنه های رسیدن به مقام مقربین است، آن است که از امکانات خودشان انفاق کنند و به ایتام و مساکین می رسند؛ باید توجه داشت که در قرآن، مقصود از یتیم و مسکین فقط آنهایی که ظاهرا یتیم و مسکین هستند؛ فقیر، زمین گیر و خاک نشین شده یا یتیمی که پدر ظاهری خود را از دست داده، نیست گرچه اکرام و دستگیری از آنها لازم است اما در روایات مفهوم مسکین و یتیم را توسعه داده اند؛ حضرت فرمودند که ایتامی که از امام خودشان فاصله گرفتند، جدا افتادند و دشمن آنها را از امامشان جدا انداخته و راهی به فهم دینشان ندارند آنها یُتم شان شدیدتر از آن فرزندی است که از پدر خود جدا شده و در زندگی ظاهریش گرفتار است.

آن مساکینی که زمین گیر شدند و نمی توانند به امام خودشان برسند و دشمن آنها را زمین گیر کرده آنها از آن مسکین های ظاهری بدتر و مسکین تر هستند؛ بنابراین اگر در قرآن به دستگیری از ایتام و مساکین توصیه می شود، مصداقش علاوه بر مساکین و ایتام ظاهری که حتما باید دستگیری شوند، مفهوم گسترده تری از مسکین و یتیم است؛ به این معنا، همه انسانها نسبت به امام، یتیم و مسکین هستند و امام است که نسبت به آنها ابوت و دستگیری می کند و انسانها را از مسکنت نجات می دهد؛ امام است که انسان را به مقصد می رساند. این همان است که در سوره هل اتی توضیح داده شده است. در سوره هل اتی خدای متعال داستان دستگیری امیرالمؤمنین علیه السلام از ایتام، مساکین و اسرا را در این دنیا بیان می کند و بعد هم داستان دستگیری حضرت علیه السلام در آخرت است. این طور نیست که رسیدگی به مسکین و یتیم یا بی تفاوت بودن نسبت به آنها مسئله ساده ای باشد.

فلسفه محرومیت ها و نعمت ها

در روایات و در قران مکرر آمده است که انسانهایی که زمین خوردند، مسیر عالم را اشتباه فهمیدند؛ در سوره مبارکه فجر، بحث از فراعنه امت نبی اکرم صلوات الله علیه و زمین خوردن آنها و بعد بشارت پیروزی و فتح نبی اکرم صلوات الله علیه است؛ در آن سوره وقتی رمز زمین خوردن این فراعنه بیان می شود خدای متعال می فرماید: «فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ* وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ»(فجر/16-15). وقتی ما می خواهیم انسان را امتحان کنیم، ابرو و کرامت ظاهری، امکانات و نعمت ظاهری به او می دهیم، او به اشتباه خیال می کند این دارایی ها، آبروی ظاهری، ثروت و مکنت، علامت کرامت است، باید آنها را حفظ کند و دنبال آنها باشد، هر چه بیشتر آنها را حفظ کند، کریم تر، عزیزتر و بزرگتر می شود؛ و می گوید تمام شد دیگر ما باید به چه می رسیدیم، کرامت همین امکانات و آبروی ظاهری است که ما داریم، نباید آنها را از دست دهیم. و از آن طرف مبتلایش می کنیم، این هم یک امتحان است؛ اوضاع را بر او سخت می کنیم که در این سختی راه خدا را پیدا کند، باز هم اشتباه می کند می گوید خدای متعال مرا تحقیر کرده است.

در نگاه این انسان معیار تجلیل و تحقیر در دستگاه خدا، معیار عزت و خار بودن این است که انسان دستش به مال دنیا برسد و یک موقعیت اجتماعی داشته باشد؛ بنابراین این انسان خیال می کند، اگر به امکانات دنیا رسید بارش بسته شده است و اگر دستش از امکانات دنیا خالی بود زمین گیر است، تمام هم و غم او این است که این امکانات را به سوی خود جلب کند، چون آنها را معیار کرامت و شاغول و تراز می بیند، به جای اینکه این امکاناتی را که از خدا گرفته است در راه خدا دهد و با دهش و رسیدگی در راه خدا و ترحم به دیگران رشد کند؛ یا کسی که در شرایط سخت است به جای اینکه این شرایط سخت را سکوی پرواز خود کند، اشتباه می کند و می گوید: خدای متعال مرا تحقیر کرده است. انسانی که اینگونه نگاه می کند زمین می خورد. به این انسان چه امکانات بدهی و چه از او بگیری، نمی تواند رشد کند؛ وقتی به او امکانات می دهی، خیال می کند به مقصد رسیده، او دنبال همین امکانات بوده که فراهم شده، اگر هم از او بگیری خیال می کند کارش تمام است و زمین خورده شده است؛ در حالی که نه انسانی که به او امکانات دادند به کرامت رسیده و نه انسانی که از او گرفتند زمین خورده، این مقدمه است، هردو می توانند رشد کنند. بنابراین وقتی نگاه انسان به عالم اینگونه باشد که خدا را ندید و امکانات را بدون خدای متعال درنظر گرفت، به این انسان چه امکانات بدهی و چه از او بگیری، نمی تواند استفاده کند. وقتی به او امکانات می دهی، می گوید: تمام شد؛ رسیدم؛ و باز هم امتحان است، یک مقدار روزی را بر او تنگ گرفتیم، میگوید: از چشم خدا افتادم، خار و زمین گیر شدم. این آدم نه مورد کرامت است و نه از چشم افتاده، این آدم می تواند عزیزترین یا ذلیل ترین آدم باشد بستگی دارد با این صحنه ها چطور برخورد کند.

خدای متعال می فرماید: « كَلَّا بَلْ لَا تُكْرِمُونَ الْيَتِيمَ* وَ لَا تَحَاضُّونَ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ* وَ تَأْكُلُونَ التُّرَاثَ أَكْلًا لَمًّا* وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»(فجر/20-17). اینگونه نیست ما این آبرو را برای این به شما اعطا کردیم که یتیم را اکرام کنیم؛ این مکنت و اکرام نبود، بلکه امتحان بود. ما این امکانات را به شما دادیم تا دست به دست یکدیگر دهید و مسکینی را اطعام کنید؛ بنای دعوت به اطعام مساکین راه بیندازید و یکدیگر را به آن تحریک و دعوت کنید؛ چنین بنایی را شما نگذاشتید. شمایی که خیال می کنید امکانات علامت کرامت است، سعی می کنید امکانات دیگران را به سمت خودتان بکشانید و میراث دیگران را یکجا می خورید؛ این کرامت نیست، همه فراعنه تاریخ اینگونه بودند. امکانات را دوست می دارید درحالیکه نباید به این امکانات دل بست، آنها نردبان سلوک انسان هستند؛ باید این امکاناتی را که از خدا گرفته اید، در جایی که خداوند فرموده خرج کنید، آبرو را خرج اکرام ایتام و مال را خرج ضعفا کنید تا در نزد خدا عزیز باشید؛ این آبرو و مال معیار کرامت نیست، این اشتباه انسان است؛ انسانی که دست خدا را در تنگ شدن یا وسعت روزی نمی بیند، خیال می کند خود این وسعت و تنگ شدن روزی موضوعیت دارد، گرفتار این بازی شده و کارش تفرعن می شود؛ همه فراعنه تاریخ اینگونه بودند.

خدای متعال در سوره فجر می فرماید: قوم ثمود و عاد و فرعون را ببینید آنها کاخ داشتند، موقعیت داشتند؛ «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ* إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ»(فجر/14-13). آنها فساد کردند؛ خدای متعال هم تازیانه عذاب را بر آنها بارید، این سنت خدا با همه است. این طور نیست که خدای متعال فقط با انها اینگونه رفتار کرده است، هر قومی که اینگونه زندگی کند، خدا این رفتار را با آنها خواهد کرد. پیامبر ما، داستان فراعنه قوم شما هم این است که همان اشتباه را مرتکب شده و به همان گرفتاری مبتلا می شوند.«كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا* وَ جَاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا* وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرَى* يَقُولُ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِي»(فجر/24-21). کل این بساط را در هم می کوبیم، آن وقت قیامت بر پا می شود، ملائکه صف در صف می آیند؛ آن روزی که جهنم حاضر می شود انسانی که در عالم بد راه رفته، می فهمد اشتباه کرده است و چه فایده ای دارد؛ می فهمد آنجا مقدمه بود اینجا دارالحَیوان است، می گوید: ای کاش از آنجا یک مقدمه ای از پیش می فرستادم.

در نهج البلاغه حضرت فرمودند فقرایی که خداوند سراغ شما می فرستد آنها امانت دارهایی هستند که بار را این طرف می گیرند و آن طرف گردنه به شما پس می دهند؛ شما که نمی توانید این بار و اموال را به آخرت ببرید، این بنده خدا می گیرد در آخرت اضافه تر هم پس می دهد؛ ما طلبکار او نیستیم، او بار ما را سالم به آن طرف می برد و چیزی هم به آن اضافه می کند. انسانی که به او امکانات داده می شود، احساس می کند عزیز شده و آبرویش مال خودش است، باید آن را نگه دارد و همه را خرج خود کند، باید به این امکانات می رسید که رسید، برای چه باید به دیگران کمک کند. انسانی که نگاهش اینگونه است نمی تواند انفاق کند چرا که آنها را معیار می داند. خداوند می فرماید: به این انسان چه امکانات بدهی و چه از او بگیری زمین می خورد چون خیال می کند اینها معیار هستند.

در سوره بلد هم همین گونه است: «أَيَحْسَبُ أَنْ لَنْ يَقْدِرَ عَلَيْهِ أَحَدٌ. يَقُولُ أَهْلَكْتُ مَالًا لُبَدًا* أَيَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ*أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ*وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ. وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ* فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»آیا انسان خیال می کند هیچ کس محیط بر او نیست؛ این انسان، انسانی است که وقتی یک قدم در راه خدا بر می دارد و انفاق می کند، می گوید مالم را تلف کردم، او خیال می کند خدا او را نمی بیند؛ انسانی که اینگونه نگاه می کند، در این عالم زمین گیر می شود؛ خداوند در عالم همه امکانات به او داده، همه نوع امکانات برای حرکت است؛ این عالم، عالم پر از رنجی است و این رنج ها، محرک های راه هستند؛ این عالم، عالم سخت و معبرش، معبر سختی است و این سختی ها تازیانه سلوک هستند همه امکانات هم به انسان داده شده ولی با این امکانات، اقتحام در گردنه ها نکرد.

نگاه درست به نعمت های عالم

یک دسته از مردم آنهایی هستند که نگاهشان در عالم نگاه درستی است و امکاناتی را که خدای متعال به آنها اعطا کرده را می بینند. خداوند در سوره بلد می فرماید: ما به انسان امکانات دادیم، دو راه پیش روی او گذاشتیم، و او را به راه هدایت کردیم. نگاه این دسته از مردم به عالم این است که خدای متعال ناظر بر آنهاست و امکاناتی که به آنها داده شده، امکاناتی است که باید با آنها به خدا برسند، لذا به سرعت گردنه ها را پشت سر می گذارند و اقتحام در عقبه ها می کنند؛ این گردنه ها، امکاناتی هستند که در اختیار آنهاست و در راه خدا می دهند؛ آنها اهل سرعت و سبقت هستند. این انسان دست خدا را حاضر می بیند و می داند نقدترین معامله کننده با آدم خداست؛ بعضی ها می گویند سیلی نقد به از حلوای نسیه است؛ اما نقدترین معامله هم معامله با خداست؛ خدا با احدی نسیه معامله نمی کند؛ مزد آخرت محفوظ است، مزدهای نقد خدای متعال هم سریع الحساب است؛ انسان یک «لا اله إِلَّا اللَّه» می گوید، انبساط خاطر در وجودش ایجاد می شود، از مؤمنی دستگیری می کند، وسعت درونی پیدا می شود؛ او کمترین کار خیری انجام دهد بلافاصله به نتیجه اش می رسد؛ مادر سخت ترین زحمت را برای فرزندش می کشد اما غیر از مزد آخرت، خدا یک مزد نقد برایش گذاشته است و آن این است که لذت می برد.

خدای متعال با کسی نسیه معامله نمی کند، نقدترین معامله ها، معامله های خدا است؛ آن کسی که حضور، احاطه و نگاه حضرت حق را در امکانات این دنیا می بیند، می فهمد با این امکانات فقط باید با خدا معامله کند لذا به سرعت وارد معامله می شود و فرصت را از دست نمی دهد. انسانی که می فهمد بساط رنج دنیا بساط ماندن و جای دل خوشی نیست و مسیر پر رنجی است که باید به سرعت عبور کند و این رنجها تازیانه های مسیر هستند که اگر نبودند وقوف می کرد، اهل سرعت و سبقت می شود؛ او با امکاناتی که دارد به سرعت با خدا معامله می کند، آبرو و مال خود را خرج می کند و جزء سابقون می شود؛ پس سابقون آنهایی هستند که نگاهشان به عالم نگاه صواب و صحیحی است، حضور حضرت حق را می بینند، این مسیر پر از رنج را می بینند و می فهمند که این رنج، رنج راه است. «يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ»(انشقاق/6) این رنج برای رسیدن به خدا است.

در بیت حافظ آمده است: در بیایان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنش ها گر کند خار مقیلان غم مخور؛ اگر کسی در شوق رسیدن به کعبه است، این مسیر خار هم دارد این خار راه، خار رسیدن به کعبه است. انسانی که می فهمد این رنج راه برای چیست، می فهمد در این راه پر رنج زیر پای انسان را داغ می کنند که نیایستد، به سرعت حرکت کرده تا به آن نقطه ای که راه است، برسد. انسان وقتی در سختی راه قرار می گیرد به اواخر راه که می رسد سعی می کند تندتر برود که به منزل برسد چون می داند این رنج، رنج رسیدن به منزل است. او وقتی آخر راه خسته می شود سعی می کند همه توانش را بکار گیرد تا زودتر به منزل برسد و آرام شود. این انسان که می داند این رنج ها، رنج رسیدن به آرامش است اهل سرعت و سبقت می شود، بر لحظه ها سبقت می گیرد و نمی گذارد لحظه ها بر او سبقت گیرند، او قبل از اینکه موعد برسد، خود را آماده و جان و مال خود را انفاق می کند و به سرعت وارد معامله با خدا می شود؛ او در معامله با خدای متعال درنگ نمی کند و می خواهد هرچه زودتر کار را تمام کند؛ بنابراین اهل سرعت، اهل اقتحام و ورود به گردنه ها می شود؛ درست است که گردنه است و گذشتن از مال، دارایی و آبرو کار سختی است ولی باید از این گردنه ها عبور کند تا به خدای متعال برسد. آنهایی که می فهمند، نگاهشان به عالم نگاه صحیحی است، عبور می کنند.

ویژگی های اصحاب میمنه

دسته دوم انسانهایی هستند که اهل این سرعت و سبقت ها نیستند و با کندی حرکت می کنند. «ثُمَّ كَانَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ. أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ»، نگاه دوم این است که انسان با این همه امکانات باید اهل سرعت و سبقت و اقتحام در عقبات می بود، باید در معامله کردن با خدای متعال اهل سرعت و سبقت می بود ولی اینگونه نشد و جزء دسته دوم شد. دسته دوم آنهایی هستند که ایمان آوردند و اهل توصیه به صبر و توصیه به محبت و انس هستند؛ همانگونه که در سوره واقعه آمده است اصحاب میمنه صفات خوب دارند، آنها جزء سابقون نیستند ولی جزء خوبان هستند. این دسته آنهایی هستند که از غافله جا مانده اند، آن عقبات را پشت سر نگذاشته اند، اما اهل ایمان و تواصی به صبر و مرحمت هستند؛ آنها نسبت به محبت، ترحم و دلدادگی نسبت به دیگران نه فقط عمل می کنند بلکه یکدیگر را توصیه به مرحمت و صبر در راه خدا می کنند، آنها ایمان بالله دارند که اصحاب میمنه، اهل یمن و سرنوشت خوب و گوارایی هستند.

خصوصیات اصحاب مشئمه

دسته سوم نه جزء اصحاب میمنه و نه جزء سابقون هستند؛ آ نها اگر اهل سبقت نبودند، گردنه ها را به سرعت پشت سر نگذاشتند و اهل اقتحام نبودند، جزء دسته دوم هم نشدند. «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا هُمْ أَصْحَابُ الْمَشْئَمَةِ» آنها کسانی هستند که به آیاتی که پیش روی آنها قرار دادیم کفر ورزیدند. انسانهایی که در دنیا زندگی می کنند، زمین گیر می شوند؛ آنها هیچ حجتی بر خدا ندارند. آیات خدا پشت سر هم به آنها هشدار می دهد ولی راضی به دنیا شده و سر سفره دنیا می نشینند و از آیات اعراض می کنند. آنهایی که در دنیا بد راه می روند و اهل تعلق به دنیا می شوند، خدای متعال رهایشان نمی کند، پشت سر هم آیات را برایشان می فرستد ولی از آیات خدا هم اعراض و به آن کفر می ورزند. در سوره مبارکه یونس آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَ رَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ»(یونس/7).

آنهایی که در این دنیا دنبال لقاء ما نیستند یعنی دلشان نمی خواهد بمیرند، امیدی به عالم های بالاتر ندارند. نکته ای که از مرگ تعبیر به لقاء الله می شود به این جهت است که مؤمن در ورود به عوالم بعدی یک لقاء، دیدار و زیارتی با پروردگار خود دارد. مؤمن اشتیاقش به عالم آخرت به دلیل اشتیاقش به لقاء الله است. مؤمن کامل اگر مشتاق عالم آخرت است همه اشتیاقش به این دلیل است که مراتبی از لقاء الله جز در آخرت، قیامت و بزرخ ممکن نیست. آنهایی که امیدشان به این دنیا است؛ و به زندگی دنیا راضی هستند؛ کنار سفره دنیا هم آرام هستند؛ ما آیات را برای آنها گذاشتیم و آنها از آیات ما غافل هستند.

تقسیم بندی ایات الهی

آیات خدا دو دسته هستند یک دسته آیاتی است که می خواهد انسان را از عالم دنیا عبور دهد که باید از آنها عبرت گرفت و اولیاء خدا از این آیات عبرت می گیرند. در سوره مبارکه آل عمران آمده است: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ. الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»(آل عمران/190-191). اولی الالباب چه کسانی هستند؟ آنها دائما اهل توجه به خدا هستند، در آفرینش آسمان ها و زمین تفکر می کنند، عبرت می گیرند و عبور می کنند، به آسمان و زمین نگاه می کنند و در آنها تفکر می کنند، می گویند خلقت آنها باطل نیست، شب و روز را می بینند و پشت صحنه را که قیامت است درک می کنند.

 دسته دیگر آیاتی هستند که برای عبرت و عبور دادن نیستند بلکه برای حرکت دادن انسان است. انسانی که سر سفره دنیا محکم نشسته و خیال می کند زیر پایش محکم است، روی موج، خانه ساخته و اگر این آب را از زیر پایش بکشند فرو می رود. او سر سفره دنیا محکم نشسته «رَضُو بِالحَیاتِ الدُنیا وَ اطمَانوا» خیال می کند همیشه می ماند؛ این سفره را آرام آرام جمع می کنند، می گویند: باید بلند شوی اینجا جای ماندن نیست. بسیاری از انسانها وقتی خدا سفره را جمع می کند، بلافاصله سفره دیگری می اندازند و خیالشان هم راحت است. خدای متعال به انسان مال داده است او سر سفره دنیا نشسته و غافل است که اینجا جای نشستن نیست؛ خداوند مال را از انسان می گیرد، شکایتی به خدا می کند و دوباره مال دیگری جمع می کند، همسرش از دنیا می رود، این هشدار خداوند است به جای اینکه یک قدم جلو رود دوباره از خدا غافل می شود، همسر دیگری مثل روز اول می گیرد؛ به عبارت دیگر این انسان همانجا می ایستد، سفره دیگری می اندازد، نتیجه اش این می شود که از آیات خدا اعراض می کند. بنابراین این دسته از آیات، آیاتی هستند که می خواهند انسان را حرکت دهند.

عبرت های دنیا

سفره این دنیا جمع شدنی است و انسانها از آیات خدا غافل هستند؛ انسان به جوانی خودش دل خوش می کند غافل می شود این سفره جمع شدنی است آرام آرام چروکهایی در صورتش پدیدار می شود، عمل می کند؛ او اصلا نمی ببیند که این آثار را خدا قرار داده که او پیرشدن خود را ببیند، محاسنش را رنگ می کند، عمل می کند که پیر شدن خود را نفهمد. خداوند دندان هایش را می گیرد، دوباره دندان می کارد، اشکالی در این کار نیست ولی باید توجه داشته باشد دیگر جوان نیست. «أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ»(یونس/8). پایان راه آنها، تکیه گاهشان، همان آتشی است که خودشان برای خودشان درست کرده اند. انسانی که سر سفره جمع شدنی این دنیا می نشیند، وقتی سفره جمع شد باید غمگین شود چرا که همه هستی و سرمایه اش را، دلش را که بالاترین سرمایه است در این سفره جمع شدنی گذاشته است. سفره را جمع می کنند و دور می اندازند، دل او می ماند و یک سفره جمع شدنی، چنین انسانی مستحق عقوبت می شود.

دسته بندی انسان ها با توجه به سوره مبارکه بلد

در سوره بلد خدای متعال می فرماید: پیغمبر ما تو آن والدی هستی که آمدی تا بر همه انسانها ابوت کنی؛ اگر همه تحت تربیت تو قرار گیرند از نو متولد می شوند؛ تو بر آنها پدری می کنی؛ آنها را در وادی ملکوت و عالم ایمان متولد می کنی و از عالم دنیا بیرون می بری. این سختی هایی هم که در دنیا است برای همین است؛ ما این سختی ها را قرار دادیم که انسانها متولد شوند ولی آنها سه دسته هستند، یک دسته آنهایی هستند که این را می فهمند و پیامبر صلوات الله علیه را که والد است می شناسند و ابوت او را قبول می کنند؛ آنها دست ما و امکانات خودشان را می بینند و به سرعت اقتحام در عقبه می کنند و سابقون می شوند. دسته دوم جزء سابقون نیستند اما در این دنیا ایمان آورده و اهل تواصی به صبر و مرحمت هستند؛ آنها ایمان بالله دارند و یکدیگر را توصیه به صبر در راه خدا و ترحم و محبت به یکدیگر می کنند و به فکر یکدیگر هستند؛ آنها جامعه ای از مؤمنین هستند که تواصی به صبر و مرحمت می کنند. دسته سوم، دسته ای هستند که به آیات ما کفر می ورزند؛ ما آیات را می آوریم می خواهیم عبورشان دهیم عبور نمی کنند، می خواهیم حداقل سر سفره دنیا حرکتی کنند و یک قدم جلوتر بروند باز همان جا می نشینند، فرش را از زیر پایشان می کشیم، گلیم می اندازند؛ گلیم را می کشیم، می نشینند روی خاک و تکان نمی خورند.

آنها اصحاب مشئمه هستند که یک جا می نشینند و در محاصره آتشی قرار می گیرند که سر پوشیده و همان جهنم است.