نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

جلسه چهارم حرم مطهر/ درجات بندگی/ جایگاه اهل بیت علیهم السلام در هدایت امت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 آذر ماه 95 است در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ انسان در انتخاب معبود اختیار دارد، آنهایی که خدای متعال را به عنوان معبود انتخاب می کنند در پرستش خدای متعال درجاتی دارند. گروهی از ترس عقوبت خدا را می پرستند؛ گروهی به طمع پاداش خدا را می پرستند؛ که هر دو نیز خوب است اما بالاترین درجه عباد آنهایی هستند که از روی محبت خدای متعال را پرستش می کنند. مسیر جریان هدایت الهی را خدای متعال در بیوت انبیاء قرار داده که همه آنها شعاعی از بیت النور نبی اکرم هستند. جز از این طریق نمی توان خدا را پرستید و به حقیقت و مقامات توحید راه پیدا کرد. اهل بیت علیهم السلام واسطه بین امت و نبی اکرم و تنها راه رسیدن به حقایق قرآن و واسطه بین خدای متعال و امت هستند.

درجات بندگی خدای متعال

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُون‏ * ما أُريدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُريدُ أَنْ يُطْعِمُون‏»(ذاریات/56-57) خدای متعال در این آیات مباركاتی كه تقدیم شد می فرمایند من این دو طایفه ای كه به آنها اختیار دادم طبیعتاً در مقابل این اختیار تكلیفی از آنها می خواهم و مسئولیتی روی دوش اینها قرار دادم؛ این دو را نیافریدم الا برای اینكه به مقام عبودیت و بندگی من برسند؛ گرچه خدای متعال به انسانها و طایفه جن اختیار داده و بر اساس همین اختیار تكلیف و مسئولیت هم دارند گرچه می توانند كه خدای متعال را عبادت نكنند و مدار زندگی شان را بر عبادت خدای متعال قرار ندهند. خدای متعال می فرماید: من آنها را برای این امر آفریدم و اینها ظرفیت اینكه بنده و عبد من شوند را دارند.

این خیلی مقام بزرگی است چون انسان در این دنیا عبادت می كند و معبودی را انتخاب می كند و پای او می ایستد و فداكاری می كند و به او دل می بندد و از او كمك می خواهد و برای او خرج می كند و همه این كارها را در دنیا می كنند؛ منتهی معبودهایی كه انتخاب می كنیم متفاوت است. گاهی انسان شیطان را عبادت می كند چنانچه قرآن می فرماید «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏»(یس/60)؛ یعنی این دشمن آشكار را الله می گیرد و عبادت و تواضع می كند، او فرمان می دهد و این هم دنباله روی می كند که البته آن هم مسیر سخت و دشواری است و اینطور نیست كه عبادت نفس و عبادت شیطان بدون زحمت باشد؛ زیرا آنها هم فداكاری و گذشتن می خواهد؛ ولی خدای متعال می فرماید كه من شما را برای این چیزها که برده نفس شوید و شیطان و دنیا را بپرستید نیافریدم؛ بلکه به شما یك ظرفیتی دادم که می توانید عبد من بشوید این خیلی مقام فوق العاده و استثنایی است.

خداوند وقتی می خواهد پیامبر خودش را معرفی كند آن هم در عالی ترین مقامات یعنی جایی كه حضرت معراج می روند و در قرب الهی قرار می گیرند، می فرماید «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى‏»(اسراء/1) عبد و بنده خدا شدن خیلی مقام فوق العاده ای است. به خصوص كه بندگی خدای متعال انگیزه های مختلف و درجاتی دارد.

در روایات مكرر آمده و معصومین فرموده اند و از ائمه متعددی این حدیث نقل شده که آنهایی كه از بندگی نفس و شیطان و دنیا نجات پیدا می كنند و عبد خدای متعال می شوند و از غیر خدای متعال نمی ترسند و از غیر خدای متعال كمك نمی خواهند و غیر خدای متعال را نمی خوانند، اینها عباداتشان یكسان نیست. بعضی هایشان طمع در ثواب خدا دارند و ثواب دنیوی و اخروی می خواهند؛ که البته این خیلی خوب است که با خدای متعال تجارت می كنند و تاجرهای موفقی هستند این هم عبادت خداست و هیچ اشكالی هم ندارد و به یك معنا قطعاً شرك هم نیست و بندگی خداست؛ منتهی عبادت تجار است.

یك عده ای هستند از خدای متعال خائف هستند و خوف الهی در دلشان آمده که خیلی مقام بالایی است. رحمت الهی و خوف الهی در دلشان آمده و از سخت گیری ها و عقوبت های الهی می ترسند و می دانند این عالم حساب و كتاب دارد، از هر دست بگیری خدای متعال از همان دست به تو بر می گرداند و اینطور نیست که انسان بدی یا خوبی بكند و خدای متعال یكسان با او برخورد بكند چنانچه به فرموده قرآن «أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقينَ كَالْفُجَّار»(ص/28) قطعاً اینطور نیست که با اهل فسق و فجور مثل متقین و یك جور برخورد شود. این آدم موحدی است و خائف از خدای متعال است و از غیر خدای متعال نمی ترسد؛ ولی برای اینكه خدای متعال او را به سختی و رنج نیاندازد چه در دنیا و آخرت و برای اینکه در دنیا گرفتار نشود، خدا را عبادت می كند؛ این هم عبادت خیلی خوبی است و می داند که انسان اگر بی اهمیت به نماز شد خدای متعال بركت را از رزق و روزی عمرش بر می دارد؛ لذا می ترسد به نماز اهمیت می دهد كه خدای متعال مجازاتش نكند؛ یا اگر قطع رحم كرد عمرش را كوتاه می كند لذا از خدای متعال می ترسد. این خوف بدی نیست که آدم از گناه كردن بترسد.

یك گناهانی عمر انسان را كم می كند یك گناهانی آبروی انسان را از بین می برد «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَم‏» یك سلسله از گناهان است که بیماری و سختی نازل می كند؛ و غصه بر دل انسان می آورد. انسان هم از خدای متعال برای اینكه مبتلا به عقوبت های دنیوی و اخروی نشود می ترسد و خدا را عبادت می كند این هم عبادت خوبی است اتفاقا زیاد هم نیستند اشخاصی كه از خدای متعال خائف باشند همه امیدشان به خدای متعال باشد چشمشان به دست خدای متعال باشد و از خدای متعال دنیا یا آخرت یا درجات بهشت بخواهند؛ این خیلی چیز خوبی است؛ این معامله با خدا و از خدا ترسیدن و به خدای متعال امیدوار بودن است و عبادت های خوب و فوق العاده ای است اما نهایت رشد انسان نیست.

عبادتی كه ما را به آن دعوت كردند این است كه «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْرا»(1) انسان در یك مقامی قرار بگیرد كه اگر مسلم به بهشت رود و عقوبتی هم در انتظار او نیست، اما تحت فرمان خدای متعال باشد و عبادت كند. حضرت شبها سالها تا صبح بیدار می ماندند و عبادت می كردند بعضی وقتها حتی روی پنجه پا می ایستادند كه خدای متعال فرمود «طه * ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‏»(طه/1-2)؛ یعنی ای پیغمبر ما؛ نگفتیم كه اینقدر خودتان را به مشقت بیاندازید. یكی از همسران حضرت می گوید که دیدم حضرت ایستاده و شب عبادت می كند عرض كردم: شما را كه خدای متعال قطعاً به بهشت می برد و از عقوبت هم حتماً در امان هستید پس چرا اینقدر عبادت می كنید؟! حضرت فرمود «أَ فَلَا أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً»(2) آیا من بنده شاكر خدا نباشم؟! جهنم نیست و بهشت است؛ اما مقام شكر چه می شود؟!

ما می توانیم به مقامی برسیم كه خدای متعال را عبادت كنیم و عبد خدای متعال شویم و این عبادت هم از سر شكر و حب باشد؛ یعنی محبت خدای متعال بر وجود انسان غالب شود و خدا را بدون هیچ طمعی در ثواب و بدون هیچ خوفی از عقوبت بپرستد؛ نه اینكه آنهایی كه در مقام محبت هستند خوف و طمع ندارند؛ اما عبادتشان صرفاً به خاطر محبتشان است و هیچ چیزی در نظرشان نیست و الا آنها هم از خدای متعال خائف هستند و هم امیدوار به رحمت خدای متعال هستند؛ ولی عبادتشان فقط برای شكرگزاری و محبت خداست.

این مقامی است كه انسان می تواند به آن برسد و خیلی مقام رفیعی است. امثال بنده كه مشغول به دنیا هستیم و سر امور كوچك دنیا خوشحال می شویم و اگر سر سفره دنیا بنشینیم دو تا بشقاب باشد یواشكی بشقاب پرتر را طرف خودمان می كشیم و اینطور گرفتار هستیم، ممكن است تصور مقام رحمت الهی و لذت بردن از حضور رحمت خدا برای ما دشوار باشد ولی خدای متعال می فرماید که من شما را برای این آفریدم و برای كمتر از این خلق نكردم؛ و هر چه كمتر از این شد، تلف شده است.

مقام عبودیت و بندگی

مقام عبودیت، مقام عبادت نیست که انسان صرفاً مناسك عبادی انجام بدهد كه نماز بخوانید و شب زنده داری كنید و روزه بگیرید، البته این هست ولی عبودیت نیست. عبودیت یعنی همه زندگی انسان بندگی خدای متعال بشود؛ این عبد خداست و آدم باید عبد شود، عمل در درجه دوم است. انسان خودش باید مقام بندگی آن هم بندگی از سر محبت و از سر شكرگزاری خدای متعال پیدا كند؛ اگر كسی در این مقام قرار گرفت همه زندگی اش عبادت می شود، خوابش با عبادت و خوراكش با عبادت است و اینها مانع عبادت ما نیستند؛ اگر بنا بود خوردن و خوابیدن و استراحت كردن منافات با بندگی خدای متعال داشته باشد خدای متعال در ما جهاز هاضمه و نیاز به استراحت نمی گذاشت.

اینها مانع عبادت و بندگی نیست؛ بلکه مهم این است که انسان وارد عبودیت خدا شود و وقتی كه عبد شد همه كارهایش عبادت می شود؛ خواب و تجارت و خانه داری اش هم عبادت می شود و برای او فرق نمی كند كجا باشد؛ اگر بگویند: بایست، هر كجای عالم بایستد وظیفه خودش را انجام می دهد و مشغول عبادت خدای متعال است. پس آنچه مهم است این است که آدم به یك جایی برسد كه همه زندگی او ذكر خدای متعال بشود و جزو آن كسانی شود که «اولوالالباب * الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»(آل عمران/190-191)‏ هستند که در هر حالتی مشغول عبادت و بندگی خدای متعال بوده و برای آنها تفاوت نمی كند حتی در حالت خواب هم مشغول عبادت هستند.

در روایات فرمودند که در انبیاء روح القدس است «لَا يَنَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَسْهُو»(3) یعنی اشتباه و سهو ندارد و دائماً بیدار است. مؤمن می تواند به یك جایی برسد كه تمام لحظاتش عبادت و بندگی خدای متعال بشود. وقتی خودش عبد شد و چیزی در وجودش جز محبت خدای متعال نبود، خوابیدن و خوراكش هم از سر محبت است همین خوردن و خوابیدن هم می شود عبادت و انسان را به خدای متعال نزدیك می كند، می شود ذكر که همه وجود انسان مشغول به عبادت و بندگی و ذكر باشد.

خدای متعال می فرماید که من شما را برای آن آفریدم و به شما اختیار دادم، می توانید مسیر دیگری را بروید و به جایی برسید که به تعبیر قرآن «أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل‏»(اعراف/179) هستند، یعنی انسان از چهارپا هم نازل تر شود؛ ولی من شما را برای فوق مقام ملائكه آفریدم و این ظرفیت را به شما عطا كردم كه دائم مشغول عبادت باشید و جز بندگی خدای متعال مقصدی نداشته باشید و در این عبادت هم برسید به مقامی كه بهترین عبادت ها را انجام بدهید و دائم الذكر و دائم الوضو باشید؛ که البته راهش این است كه انسان به سرچشمه ذكر و عبادت متصل شود.

آرامش قلب با ذکر الهی

ذیل این آیه «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»(رعد/28) خدای متعال می فرماید که قلب آدمی با ذكر خدا آرام می شود. این قلب اینقدر با عظمت است كه اگر كائنات را هم به آن بدهی آرام نمی گیرد و فقط با توجه به حضرت حق و ذكر الهی است كه آرامش پیدا می كند. چیزی در قلب انسان گذاشتند که انسان فقط ظهور حضرت حق را می خواهد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏» را هم دو جور معنا كردند: اول اینکه الله فاعل ذكر باشد؛ یعنی خدای متعال وقتی انسان را یاد می كند انسان آرام می شود؛ چنانچه در آیه ای دیگر فرمودند «فَاذْكُرُوني‏ أَذْكُرْكُم‏»(بقره/152) اگر ما به یاد خدا بودیم خدا هم یاد ما می كند. اگر شما یاد خدا بودید خدای متعال به شما توجه می كند و این توجه الهی قلبتان را آرام می كند. قلبتان تا مورد توجه قرار نگیرد آرام نمی گیرد شما كه یاد خدا باشید آرام می گیرد؛ و هر دو هم درست است هم توجه ما به خدای متعال آرامش می آورد هم ذكر خدا نسبت به عبد. خدای متعال وقتی توجه به بنده می كند این بنده آرام می گیرد.

از حضرت پرسیدند «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏» و این ذكر كه وقتی به قلب انسان رسید قلب انسان را آرام می كند چیست؟! حضرت فرمودند: «بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُهُ»(4) قلب شما با توجه به نبی اكرم یا توجه نبی اكرم به شما آرام می شود؛ نور نبی اكرم وقتی در دل شما وارد شد آرام می شوید. وجود مقدس نبی اكرم خودشان ذكر الله هستند كما اینكه در قرآن می فرمایند «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرا رَسُولاً»(طلاق/10-11) ما ذكری برای شما نازل كردیم از عالم بالا كه رسول ماست و همه وجودش ذكر الله است و چیزی جز ذكر در وجودش نیست لذا اگر كسی تحت پوشش پیغمبر گرامی قرار گرفت و این وجود مقدس آن را در سایه خودش قرار داد و از آن وجود مقدس بر قلب انسان تجلی شد، این قلب آرام می شود. اگر قلب زیر سایه وجود مقدس ایشان قرار بگیرد و توجهی از ایشان به قلب انسان بشود این قلب در كمال آرامش است.

بعضی ها وقتی این احادیث را می بینند تعجب می كنند اگر به آنها بگویی که نماز قلب انسان را آرام می کند، می گویند: درست است؛ نماز قلب انسان را آرام می كند؛ ولی اگر بگویی که نور نبی اكرم قلب انسان را آرام می كند، نمی تواند بپذیرد؛ كانه وجود مقدس نبی اكرم به اندازه نماز خاصیت و اثر ندارد. اگر كسی مورد عنایت وجود مقدس ایشان قرار گرفت، اهل ذكر می شود. اگر ما بخواهیم به مقام بندگی و محبت الهی برسیم و طعم محبت خدای متعال را بچشیم، باید یك قدمهایی برداشته شود.

در روایات فرمودند كه «إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْيَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَةَ حُبِّ اللَّهِ وَ كَانَ عِنْدَ أَهْلِ الدُّنْيَا كَأَنَّهُ قَدْ خُولِطَ وَ إِنَّمَا خَالَطَ الْقَوْمَ حَلَاوَةُ حُبِّ اللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ»(5) انسان تا وقتی دنیا در وجودش است سماواتی نیست؛ بلکه زمینی است. آدمی كه زمینی است رزقش زمینی است و روزیهای زمینی می خورد. لذت حضور، یک رزق زمینی نیست و اینها باید سماواتی شوند؛ مومن وقتی به جایی رسید که از دنیا خالی شد، سماواتی و آسمانی و ملكوتی می شود و آسمانی ها شیرینی محبت خدا را می چشند. در روایت می فرماید «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»(6) شما اگر می خواهید محبت خدا را بچشید، خدای متعال قلب های شما را محروم كرده كه شیرینی ایمان را بچشید و لذت ایمان را ببرید تا زاهد در دنیا شوید. انسان تا فارغ و زاهد از دنیا نشود نمی تواند به مقام محبت برسد.

جریان هدایت الهی  

حدیثی نورانی در توحید صدوق و كافی شریف است که امیر المومنین علیه السلام فرمودند: «أَنَّ النَّاسَ ثَلَاثَةٌ زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِب فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ فَهُوَ مُسْتَرِيح‏‏»(7) مردم سه دسته هستند: راغب و صابر و زاهد؛ راغب كسی است كه دنیا را می خواهد و كار با حلال و حرام دنیا ندارد؛ صابر كسی است كه دلش از دنیا كنده نشده ولی چون می­داند كه دنبال دنیا رفتن عاقبت بدی دارد صبر می كند و كف نفس می كند؛ حضرت فرمود که این خیلی آدم شریفی است و اگر مشرف به قلبش بشوی می فهمی كه خیلی قلب عفیفی دارد و صابر است و گرچه دنیا را می خواهد ولی كف نفس و خودداری می كند كه آلوده به نفس نشود.

ولی طبقه سوم كه زاهد است، غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته است؛ اگر دنیا را به او بدهند خوشحال نمی شود و دنیا را هم از او بگیرند، ناراحت نمی شود اگر كسی اینطور دنیا از دلش بیرون رفت و زاهد شد، از آنجا که «حَرَامٌ عَلَى قُلُوبِكُمْ أَنْ تَعْرِفَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدَ فِي الدُّنْيَا»، آن وقت سماواتی می شود و رزقش، رزق آسمانی ها می شود و شیرینی و طعم ایمان و محبت خدا را می چشد و می شود عبدی كه خدای متعال را دوست دارد. برای اینكه انسان اینطور اهل زهد و فراغت و ذكر و حضور شود و دائم در محضر خدای متعال باشد و دائم خدا را بندگی كند، راهش این است که باید به این وجود مقدس گره بخورد.

این مطلب را با تعبیر دیگری خدای متعال در آیه مباركه نور بیان كرده که نور خودش و جریان هدایت الهی را در عالم توضیح می دهد و می فرماید «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ»(نور/35) نور الهی تنزل و تمثل در وجود نبی مكرم اسلام پیدا كرده است همه هدایت آسمانی ها و زمینی به مقام بندگی و قرب و محبت خدا با نور الهی واقع می شود. قلبی اگر نورانی به نور الهی شد این قلب به مقام محبت خدا و به مقام معرفت و بندگی می رسد. این نور تمثل در نبی اكرم پیدا كرده و حضرت، مثل نور خداست. وقتی نور نبی اكرم می خواهد بیاید و به ما برسد اول مثل یك چراغدانی همه كائنات را روشن كرده است؛ یعنی عالم ملائكه و بالاتر و و پایین تر با نور حضرت روشن شده تا در خانه هایی آمده که «في‏ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُه‏»(نور/36).

اگر كسی می خواهد رفعت پیدا كند و قدم به قدم به خدا نزدیك شود و درجات بندگی و معرفت و محبت و قرب را طی كند و اهل ذكر باشد و دائماً در محضر خدا بوده و از كسانی باشد كه به فرموده قرآن «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِم‏»(آل عمران/191) باشد که خوابشان بیداری و ذكر باشد و یا «قَليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُون‏»(ذاریات/17) باشد که شبها خواب ندارند و به فرموده حضرت می خوابند ولی اهل ذكر هستند و خدای متعال خوابشان را بیداری حساب کند و همه عمرش ذكر بشود و دائم در حال رفعت باشد؛ و بازار و مدرسه اش هم مسجد باشد و همه حالاتش حالات قرب و حضور و رفعت و ذكر باشد؛ نه اینكه هفده ركعت نماز در شبانه روز بخواند، بلکه همه عمرش عبادت باشد و عبد خدا باشد، باید وارد این خانه ها شود.

نور نبی اكرم در خانه هایی آمده که اجازه رفعت و بالا رفتن و صعود به طرف خدای متعال و اجازه ذكر در این خانه ها داده شده است و بیرون این خانه ها هر چه انسان تلاش بكند، ولو در مسجد هم باشد، در حال ذكر نیست. زیرا ذكر، سر و صدا و حرف و اینها نیست؛ اینها این عبادات ظاهری است که البته لازم است ولی اینها یك روحی دارد که آن، ذكر است. اگر كسی وارد این خانه شد از كسانی می شود كه به تعبیر قرآن «يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصال»(نور/36)‏ کسی كه در این خانه می رود همیشه در حال تسبیح خداست و همیشه مشغول ذكر است.

«رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه‏»(نور/37)؛ یعنی شخصیت هایی در این خانه هستند كه هیچ تجارت و هیچ بیعی آنها را از ذكر خدا و اقامه صلات غافل نمی كند. حضرت فرمودند معنی آیه این نیست كه اینها تجارت نمی كنند و به جای تجارت نماز می خوانند؛ بلکه این آیه می فرماید که تجارت می كنند ولی تجارتشان عین ذكر است و بازارشان هم مسجدشان است. انسان اگر می خواهد به مقام عبودیت و بندگی برسد باید وارد این خانه ها شود، اینها خانه های وجود مقدس نبی اكرم هستند و نور نبی اكرم در این خانه هاست كه این خانه ها اینقدر فوق العاده می شوند.

انسان اگر در این خانه ها رفت و وارد بیت نبی اكرم شد و با این بیت آشنا شد، نمازش هم نماز ذكر و خوابش هم ذكر و اكل و شربش هم ذكر است و همه زندگش اش ذكر می شود و دائماً در حال تقرب به خدا است و چاره این است. به وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض شد: این خانه ها چیست؟! حضرت فرمودند: همه خانه های انبیاء؛ و البته مقصود خانه های گلی نیست؛ بلکه انبیاء خانه هایی بنا كردند که ما باید وارد آن خانه ها شویم که اگر وارد شدیم آن وقت نورانی می شویم. اینكه حضرت فرمود «أَنَا مَدِينَةُ الْحِكْمَة وَ بَابُهَا» من شهر حكمت هستم؛ یا «أَنَا دَارُ الْحِكْمَة وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»؛ یعنی همه خانه حكمت در وجود من است، مقصود خانه گلی نبود. مقصود از اینها شهر ظاهری یا خانه گلی نیست. خانه هایی كه نور الهی و نور نبی اكرم در آن است خانه های انبیاء است. همه  انبیاء نبوت و هدایتشان و چراغی كه در عالم روشن كردند تا ما با این چراغ حركت كنیم یك شعله از چراغ نبی اكرم است؛ لذا كسی كه وارد خانه های انبیاء شود، وارد خانه و بیت النور حضرت شده است.

یك كسی همان جا اشاره كرد به خانه امیرالمومنین و خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و عرض كرد این هم جزو بیوت النور و خانه های شماست؟! حضرت فرمودند: سرآمد این خانه ها اینجاست. بنابراین اگر كسی بخواهد به مقام بندگی برسد ناچار باید همسفر این پیغمبری بشود كه عبد مطلق خداست و برای ما همین مقام بندگی را هدیه آورده و می تواند ما را به مقام بندگی برساند. اگر كسی ملحق به این پیامبر و وارد خانه های این پیامبر و همراه این پیامبر شد، به مقام بندگی و مقامی كه طعم محبت خدا را بچشد و به مقامی كه اهل ذكر شود و اهل رفعت بشود و از دنیا رفعت پیدا كند و آسمانی و سماواتی بشود، می رسد و می تواند رزق های آسمانی ها را درك بكند و قابلیت پیدا می كند.

باید به این خانه ها پیوست. این خانه ها خانه های اهل بیت علیهم السلام است و خدای متعال این پیغمبر را فرستاده و هر كسی همسفر این پیغمبر شد حكیم می شود؛ زیرا به فرموده قرآن «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة»(جمعه/2) حضرت آیات را تلاوت می كند و ما را پاك و تزكیه می كند و بعد به ما تعلیم حكمت می كند و كتاب و قرآن را و حكمت را به ما تعلیم می كند. این كتاب، كتاب حكیمی است و اگر كسی به قرآن راه پیدا كرد حكیم می شود. حكمت خیلی مهم است و به فرموده قرآن «وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيرا»(بقره/269) اگر به كسی حكمت داده شود به خیر كثیر رسیده است. این حكمت دراختیار وجود مقدس نبی اكرم است.

اگر كسی بخواهد به این حكمت و به این نور برسد، به این پیامبر گرامی كتابی دادند که «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور بِإِذْنِ رَبِّهِم‏»(ابراهیم/1) حضرت به وسیله این كتاب ما را از ظلمات به سمت نور بیرون می برد و هدایت می كند؛ ولی اگر كسی بخواهد از هدایت نبی اكرم و از نور نبی اكرم استفاده كند باید سراغ اهل بیت علیهم السلام بیاید و باید وارد این خانه ها شود. اگر كسی وارد این خانه ها نشد از نور و هدایت نبی اكرم و از كتاب نبی اكرم هیچ بهره ای نیست. حضرت فرمود که «أَنَا دَارُ الْحِكْمَة وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»؛ یعنی از اینجا باید وارد خانه نبی اكرم شد و از نور نبی اكرم استفاده كرد.

واسطه نبی اکرم و امت

در قرآن در مواضع متعدد با بیان های متعدد توضیح داده که شما اگر می خواهید از نبی اكرم استفاده كنید باید به این بزرگواران رجوع كنید. گاهی می فرماید كه «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهيدا»(بقره/143) ما شما را امت وسط قرار دادیم شما شاهد بر مردم هستید و رسول خدا شاهد بر شما است. در تفاسیر عامه می گویند که امت وسط یعنی كل امت اسلامی؛ اما حضرات معصومین فرمودند که این درست نیست، مگر شما شاهد بر مردم هستید و اسرار مردم را می بینید؟! ما هستیم كه امت وسط و واسطه بین نبی اكرم و شما هستیم؛ ما شاهد بر شما هستیم و رسول گرامی اسلام شاهد بر ما هستند.

خدای متعال می فرماید «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد»(رعد/7) پیغمبر ما، شما انذار می كنید و قلوب را بیدار می كنید و همه عالم را احیاء می كنید؛ ولی باید هادیانی باشند هر قومی هادی دارد که باید دنبال سر او حركت كنند و آنها هستند که اینها را هدایت می كنند. حضرت در روایت فرمودند که «مُنذِر» وجود نبی اكرم و «هادی» ائمه علیهم السلام هستند. این هدایتی كه ائمه برای ما آوردند چیزی در عرض هدایت نبی اكرم نیست بلکه این همان هدایت نبی اكرم است. در واقع ایشان است كه هادی است و به فرموده قرآن «هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دينِ الْحَق‏»(توبه/33) یعنی این هدایتی كه خدای متعال به واسطه نبی اكرم آوردند به دست معصوم به ما می رسد. اگر كسی از هدایت نبی اكرم بخواهد استفاده كند باید سراغ امام بیاید. از این دست آیات زیاد است. واسطه بین نبی اكرم و امت وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام هستند.

این روایت را از امیرالمومنین علیه السلام سلمان نقل كرده و می گوید: از حضرت پرسیدم این آیه مقصودش چیست که خدای متعال می فرماید «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني‏ وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏»(رعد/43)؛ یعنی پیغمبر ما؛ كفار می گویند که شما از سوی خودت حرف می زنی و رسول نیستی اما به آنها بگو من دو گواه دارم: یكی الله تبارك و تعالی؛ و یكی هم آن كسی كه همه علم الكتاب و حقایق و اسرار و مقامات قرآن در نزد اوست. حضرت فرمودند: من هستم؛ و بعد جمله ای فرمودند که من این حدیث را برای این جمله خواندم، فرمودند: وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم از خدای متعال تقاضا كردند كه وسیله ای برای ایشان قرار بدهد كه واسطه بین ایشان و امت باشد و امت به وسیله آن به نبی اكرم متصل شوند و واسطه بین امت ایشان و خدای متعال باشد، خدای متعال هم من را به نبی اكرم عطا كرده است. من آن وسیله ای هستم كه در دعاها می خوانید «آتِهِ الْوَسِيلَة»(8) من وسیله ای هستم كه حضرت از خدا خواست و من را به پیامبر داده که واسطه بین پیامبر و امتش هستم و همه علوم الهی و همه علوم قرآنی كه پیامبر آورده در نزد من است.

ائمه علیهم السلام واسطه بین ما و نبی اكرم، و واسطه بین ما و خدای متعال هستند. من با آن مقامات بالا كار ندارم كه ایشان در آنجا یك نور و یك حقیقت بودند؛ بلکه در مورد عوالمی كه ما با آن سروكار داریم، [صحبت می کنم]. در روایت دارد که «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَة آخِذٌ بِحُجْزَةِ اللَّه‏ تَعَالَى وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا»(9) در قیامت وجود مقدس نبی اكرم صلی الله علیه و آله دامن خدا را می گیرند و ما دامن پیغمبر را می گیریم و شیعیان ما هم دامن ما را می گیرند و این سلسله است. در روایت این حجزه را اینگونه معنا كردند «الْحُجْزَةُ النُّور».

اگر كسی بخواهد به هدایت و نور و شفاعت حضرت برسد، واسطه آن، همین وجودهای مقدس هستند؛ لذا وجود مقدس اهل بیت علیهم السلام به تعبیر خود حضرت حقیقت و ادامه وجودی نبی اكرم هستند؛ چنانچه فرمود «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن‏» من خودم دامن وجودم را از این عالم جمع می كنم و می روم؛ چون كار این عالم را ساخته ام و این عالم را نورانی كردم؛ من می روم ولی دو چیز را بین شما باقی می گذارم. اگر كسی بخواهد با پیامبر گرامی مرتبط باشد از طریق این دو رشته می تواند به پیغمبر متصل شود و طریق ارتباط با این دو رشته امام است؛ اگر كسی بخواهد به قرآن هم برسد قرآن را باید از امام بگیرد؛ چون قرآن به تعبیر امام باقر علیه السلام در قلب امام است نه بین دو جلد كتاب. و چنانچه به فرموده قرآن «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في‏ صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم‏»(عنکبوت/49)؛ لذا امام باقر فرمودند که خدای متعال نمی فرماید که قرآن بین دو جلد كتاب است؛ بلکه قرآن در سینه ائمه ای است كه خدای متعال به آنها علم الهی داده است.

بنابراین تنها راهی كه می ماند برای اینكه انسان از نور نبی اكرم و هدایت و كتاب ایشان استفاده كند، وجود مقدس امام است. شاید معنی این بیان نورانی امام رضا علیه السلام همین است «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي» «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا‏»؛ یعنی هر كسی در وادی توحید وارد شد در امان است؛ و آن مقامی است كه هیچ رنجی نیست. راه رسیدن به حقیقت توحید امام است؛ و بدون امام امكان اینكه كسی وارد وادی توحید شود نیست لذا به تعبیری «بنا انقذکم من الجهالة بنا بصرکم من العمی» آن نعمتی كه خدای متعال به شما عنایت كرده و با آن نعمت از گمراهی نجات پیدا می كنید [امام است]. خدای متعال با ما شما را از نابینایی و كوری نجات داده به وادی هدایت رسانده است.

این نعمتی كه خدای متعال به ما عنایت كرده و در روز قیامت از این نعمت نمی گذارد و سخت گیری می كند، نعمت وجود مقدس امام است. تمام تلاشمان را بكنیم اگر كسی همه عمرش را وقف این یك كلمه كند كه با ائمه همراه شود و حركت كند و از آنها جدا نشود، حتی اگر همه عمرش را وقف كند شاید به مقصد برسد و الا اگر دو دل شد،  قطعاً به این مقصد نمی رسد و از قافله جا می ماند. اگر انسان یك دل شد و همه زندگی و هم و غمش یك چیز بیشتر نشد و آن این بود كه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏»(توبه/119) و تمام هم و غمش این شد كه با ائمه علیهم السلام در این وادی به سمت خدای متعال حركت كند، ممكن است به نتیجه برسد ان شاءالله.

پی نوشت ها:

(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 510

(2) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 637

(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 454

(4) تفسير العياشي، ج‏2، ص: 211

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 130

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 128

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 456

(8) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج‏6، ص: 6

(9) معاني الأخبار، النص، ص: 16