نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه دوم حرم مطهر قم/ محرم بهترین و هموارترین فرصت برای رسیدن به مقام محبت الهی

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 5 مهرماه سال 96 است، که در ایام محرم در حرم حضرت معصومه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ بین ما و خداوند متعال موانعی وجود دارد که تا این موانع رفع نشوند ما به معرفت الله نخواهیم رسید. وقت شروع رفع این موانع در زندگی این دنیاست و در عوالم بعدی هم ادامه پیدا می کند ولی چنانچه در این دنیا شروع به رفع این موانع نکنیم در آخرت هم نمی توانیم این کار را انجام بدهیم. موانع بین ما و خداوند متعال تقسیم می شوند به دو دسته؛ حجاب های ظلمانی و حجاب های نورانی. حجاب های ظلمانی همان گناهان عملی، اخلاقی و اعتقادی اند و برای حجاب های نورانی تعاریف مختلفی وجود دارد؛ در یک تعریف حجاب های نورانی یعنی درجات ایمان. ما باید به انتهای درجه ایمان برسیم و خداوند متعال را از سر محبت عبادت کنیم نه رغبت به بهشت یا ترس از جهنم؛ همان گونه که اصحاب سید الشهداء از سر محبت از ایشان دفاع کردند نه از سر رغبت به بهشت یا ترس از جهنم.

زندگی دنیا، محل رفع حجاب ها

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . بین ما و خداوند متعال موانعی وجود دارد و حجاب هایی است که مانع درک حقیقت بندگی و رسیدن به معرفت خدای متعال می شود و ما را از رسیدن به جلال و جمال او باز می دارد. ما باید در فرصتی که در این دنیا داریم تلاش کنیم که این حجاب ها و موانع برداشته شود تا به مقام توجه به حضرت حق و مقام بندگی و قرب او راه پیدا بکنیم. در این دنیا تمام اسباب و وسائط برای درک این مقام و برای رسیدن به ذکر خدای متعال و برای رسیدن به مقام معرفت و بندگی خداوند متعال فراهم است. اگر ما در این فرصت دنیا نتوانیم خودمان را به این مقام برسانیم و نتوانیم موانع را برداریم ممکن است دیگر هیچ وقت حتی در عوالم بعد هم این موانع برداشته نشود.

تعبیر قرآن این است که «وَ مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى »(اسراء/72) اگر کسی در اینجا چشم دلش باز نشود و نتواند حقایق پنهانی این عالم را ببیند و نتواند به یقین برسد، در عالم آخرت هم که وارد می شود باز هم همین طور است، حتی با این که عالم آخرت تفاوتی جدی با دنیا دارد. «يَوْمَ هُمْ بارِزُون »(غافر/16) آن چیز هایی که در عالم دنیا پوشیده است آنجا آشکار می شود. صفات انسان و خصوصیات انسان آنجا ظاهر و آشکار می شود. مثل دانه ای که وقتی شکفت و سبز شد خصوصیات نهفته در این دانه کاملا آشکار می شود؛ اگر آفت زده باشد یا اگر سالم باشد معلوم می شود. قیامت این طوری است.

«فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَك »(ق/22) آن پرده ای که جلوی چشم انسان بوده در قیامت برداشته می شود، «فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديد» و چشم انسان تیزبین می شود و چیزهایی را که در دنیا نمی دید آنجا می بیند. در عین حال آن هایی که در دنیا چشم قلبشان باز نشده است و جوری راه نرفته اند که پرده ها برداشته بشود و بتوانند خودشان در محضر خدای متعال ببینند و حضور حضرت حق را احساس بکنند، خودشان را در سایه حمایت و لطف خدای متعال ببینند و به آرامش و یقین برسند، کسانی که نتوانسته اند در دنیا این قدم را بردارند، در آخرت هم به یقین نمی رسند و پرده ها از جلوی چشم آن ها کنار نمی رود.

اگر کسی در دنیا وارد صراط مستقیم و وادی معرفت و محبت خدای متعال شد و دلش مشغول به معرفت خدای متعال شد، «مَشْغُولَةً عَنِ  الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ  وَ ثَنَائِك » به جای این که مشغول به دنیا بشود از دنیا روی برگرداند و به حمد و ثناء الهی در دنیا مشغول شد، این آدم وقتی وارد عالم برزخ و قیامت می شود سیرش در مقام معرفت ادامه پیدا می کند چون وادی معرفت وادی ای نیست که به دنیا ختم بشود.

ولی اگر کسی در دنیا قدم به این وادی نگذاشت، ممکن است دیگر نتواند وارد این وادی بشود و برای همیشه این آدم محجوب بشود و این یکی از عذاب های سنگین قیامت است. ممکن است در این دنیا انسان از این عذاب غافل باشد ولی در قیامت معلوم می شود که چه رنج سختی است. «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون »(مطففین/15) راه از همین دنیا آغاز می شود؛ در این دنیا باید موانع کنار زده بشود تا بتواند حضور حضرت حق را درک بکند و خودش را در محضر خداوند متعال ببیند و مقام ذکر پیدا بکند. بساط های موجود در این دنیا رسیدن به این مقام و درک این مقام را برای ما مهیا می کند. یعنی همه چیز در این عالم آماده است برای رسیدن به خداوند متعال.

جایگاه هدایت الهی در رفع موانع

به تعبیر نورانی قرآن که در سوره مبارکه طه است خدای متعال می فرماید بعد از این که توبه حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السلام پذیرفته شد و بنا شد به عالم دنیا هبوط بکنند، این وجود مقدس نگران بودند که نسل ایشان چگونه باید با شیطان و فرزندان شیطان زندگی بکنند. خدای متعال یک وعده ای داد به ایشان و فرمود شما در زمین فرود بیایید «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدى »(طه/123) من شما را تنها نمی گذارم؛ یک هدایتی را برای شما نازل می کنم و این هدایت برای شما می آید؛ شما کاری که باید بکنید این است که توجهتان را از او برندارید. «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى » اگر شما در دنیا از آن هادی که برای شما می فرستم، آن امامی که می فرستم و آن جریان هدایتی که نازل می کنم غافل نشوید، هیچگاه گمراه نخواهید شد؛ سردرگم نخواهید شد و هیچ گاه به شقاوت نخواهید رسید. اگر مسیر روشن را طی کنید به سعادت می رسید.

اما «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري » اگر یک کسی از این چراغ هدایتی که من روشن کردم و این ذکری که برایشان فرستادم که می تواند از طریق او متذکر به خدای متعال بشود، اعراض کرد، توجه به غیر او کرد «فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكا»، عیش او در همین دنیا تنگ و تلخ می شود. همه امکانات دنیا هم برایش فراهم باشد، عیش او عیش ضنک است.

در روز قیامت هم «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى » روز قیامت وقت محشور شدن چشم او گرفته می شود. در روایت دارد هم چشم قلبش هم چشم ظاهری اش؛ وقتی گله می کند «قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني  أَعْمى  وَ قَدْ كُنْتُ بَصيرا» میگوید من در دنیا از نعمت چشم برخوردار بودم چرا این نعمت را از من گرفتید؟ خدای متعال می فرماید «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا» ما شما را که در دنیا رها نکردیم؛ ما آیات خودمان را برای شما فرستادیم؛ آن ها نشانه های ما بودند. اگر به آن ها توجه می کردید به خدا می رسیدید. «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا» مگر ما نگفتیم شما برو دنبال امام؟ مگر ما نگفتیم شما برو دنبال پیامبر؟ مگر ما نگفتیم شما برو دنبال کتاب؟ ما کتاب را به سمت شما فرستادیم، انبیاء را هم فرستادیم؛ این ها آیات ما بودند. اگر کسی چشم از امام برنگرداند حتما وقتی به خدای متعال می رسد چشم دلش باز می شود و می تواند در پرتو نور امام همه حقایق این عالم را ببیند؛ می تواند ملکوت عالم را ببیند، اما شرطش این است که از امام چشم برنگرداند.

جایگاه امام

جابر بن یزید جعفی از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق علیهما السلام است و حضرت روایات فراوانی را به او تعلیم داده اند که فرمودند این از مختصات خودت است و نباید به احدی بگویی. در روایتی جابر بن یزید می گوید محضر امام صادق علیه السلام بودم که عرض کردم آقا این که قرآن می فرماید ما ملکوت آسمان ها و زمین را اینگونه به حضرت ابراهیم ارائه کردیم «كَذلِكَ نُري إِبْراهيم »(انعام/۷۵) خودمان ارائه کردیم که ملکوت عالم را دید «وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنين » طبیعتاً اثر مشاهده ملکوت اموری است که یکی از آنها یقین است. انوار یقین وقتی وارد قلب انسان می شود که انسان از وادی مُلک عبور کند و وارد عالم ملکوت بشود.

این که در روایات هم هست «أَعْلَى  دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى  دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِين »(1) شاید معنایش این است که باید بالاترین درجات زهد را پشت سر بگذارید. وارد بالاترین درجه که شوید پا به وادی ورع و سپس به همین ترتیب پا به وادی یقین بگذارید. زهد یعنی فراغت از دنیا؛ یعنی آمد و شد دنیا شما را مشغول نکند. اگر شما بزرگتر از دنیا شوید، وارد عالم ملکوت می شوید و ملکوت عالم را می بینید. آغاز نورانی شدن و به نور یقین و سیر در مقامات اهل یقین انتهای زهد است.

جابر بن یزید جعفی می گوید به حضرت عرض کردم این که به حضرت ابراهیم ملکوت آسمان ارائه شد، چگونه ارائه شد؟ حضرت یک تصرفی کردند و اشاره کردند به عالم بالا و فرمودند این طور. اگر کسی به امام رسید، اگر کسی با نور امام حرکت کرد، حقایق برای او آشکار می شود.

اگر کسی از این چراغ هدایت و این آیه ای که خدا فرستاده که ما را به سمت خدا هدایت می کند روی گردان شد، روز قیامت وقتی وارد می شود دلش نابیناست؛ کور است و بصیرت دل از او گرفته می شود. البته چشم ظاهری هم گرفته می شود و جای اعتراض هم نیست. می گویند «كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا» ما آیاتمان را فرستادیم. این چراغ هدایت آمد، این خورشید تابان رو به شما آمد اما شما رویتان را برگرداندید. حالا در قیامت «كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى ».

پس در این دنیا بستری آمده است که انسان می تواند به مقام یقین و به مقام ذکر برسد؛ می تواند حقایق عالم را در همین دنیا بفهمد. این وادی نامتناهی است. اگر پا در این وادی گذاشتید، ادامه راه در برزخ و قیامت است. سیر با حجت الهی، سیر با امام در عالم برزخ و قیامت همچنان ادامه دارد. ولی اگر وارد این وادی نشوید و غفلت کردید، دیگر همیشه باید در ظلمت و تاریکی بمانید.

اقسام موانع و حجاب ها

این موانعی که وجود دارد و نمی گذارد ما به معرفت الهی برسیم و متذکر خدای متعال بشویم و ما را جدا می کند، یا به تعبیری این حجاب ها، به دو دسته تقسیم شده اند. گفته اند ما بین خودمان و خدای متعال دو جور حجاب داریم؛ یکی حجاب های تاریکی است؛ آدم در فضای تاریکی و ظلمت قرار می گیرد و این مانع محبت الهی، معرفت الهی و متذکر شدن به خدای متعال می شود، یکی هم حجاب های نورانی است؛ شخص عالم ظلمت را پشت سر می گذارد و وارد وادی نور می شود ولی هنوز حجاب هایی است که باید آن ها هم کنار زده بشود. باید از آن ها هم عبور کنیم تا به قرب الهی و مقام معرفت کامل برسیم. کمال معرفت و ذکر کامل و حضور کامل در محضر خدای متعال به واسطه رفع این حجاب هاست.

این حجاب هایی که از آن ها تعبیر می شود به حجاب های ظلمانی، با یک بیان عبارتند از گناهان، عبارتند از صفات رذیله، عبارتند از اعتقادات و عقاید فاسد. گناه بین انسان و خدای متعال حجاب ایجاد می کند. گناه یعنی نافرمانی، انسان اختیار دارد؛ می تواند فرمان بری کند و می تواند نافرمانی کند. اگر نافرمانی کرد، این نافرمانی انسان را به تاریکی می برد و از خدای متعال دور می کند. طغیان در مقابل خدای متعال، سرکشی در مقابل خدای متعال می شود حجاب ظلمانی.

اینکه در روایات دارد که اگر کسی گناه کند، هر گناهی یک نقطه تاریکی در قلب انسان ایجاد می کند، نکته اش این است که گناه ریشه اش در قلب انسان است. انسان اگر قلبش خاضع باشد چشمش گناه نمی کند، دستش گناه نمی کند. در روایات گاهی ائمه علیهم السلام بیان کرده اند که انسان اگر گناه می کند، دل می خواهد که چشم گناه می کند؛ دل می خواهد که گوش گناه می کند و این خیلی خطرناک است. یک نقطه تاریک در دل انسان پیدا می شود و انسان را در تاریکی قرار می دهد.

بعضی روایات در مجامع ما عبارات عجیبی است، از جمله در کتاب شریف کافی یک روایت بسیار مفصلی وجود دارد در کتاب ایمان و کفر که در بصائر الدرجات هم مرحوم صفار نقل کرده اند. روایت خیلی روایت عجیبی است. امیر المؤمنین علیه السلام احوال سه دسته را توضیح داده اند. احوال مؤمنین را، احوال سابقون را و احوال آن هایی را که اهل ضلالت و گمراهی هستند.  

حضرت می فرمایند یکی از روح هایی که خدای متعال در مؤمن قرار داده روح الایمان است. این یک حیات طیبه ای به مؤمن می دهد «أَيَّدَهُمْ بِرُوحِ  الْإِيمَان »(2) مؤمنین را به روحی تأیید می کند. فرموند این روحی را که خدای متعال در مؤمن قرار داده یک حیاتی است که کسانی که مؤمن نیستند، از آن زندگی و حیات برخوردار نیستند. مثل این که جمادات از حیات ما برخوردار نیستند. فرمود مؤمن یک روحی دارد که دیگران ندارند از آن تعبیر می شود به روح الایمان. حضرت فرمودند وقتی مؤمن گناه می کند این روح ایمان از او سلب می شود؛ از او فاصله می گیرد و تا توبه نکند دیگر برنمی گردد. حالا این روایات متعدد است و بزرگانی مثل مرحوم علامه مجلسی و دیگران نقل کرده و توضیح و شرح داده اند.

علی ای حال یکی از چیزهایی که ما را در تاریکی و حجاب می برد گناه است. گناه یعنی خروج از فرمان خدای متعال. گناه از قلب انسان تاریک می کند تا تمام قوای انسان را. چشم و گوش و زبان انسان توسط گناه تاریک می شود و در محیط ظلمت قرار می گیرد. این یکی از آن حجاب ها و موانع است. در روایات دیده اید که گفته اند گناهان یک نقطه تاریک در قلب شما ایجاد می کند و اگر توبه نکنید و گناه دیگری تکرار کنید یک نقطه تاریکی دیگر ایجاد می شود و اگر تکرار شد ممکن است همه قلب انسان تاریک بشود و راه هدایت به روی انسان بسته بشود. برای همین است که دستور میدهند بابت هر خطایی یک توبه داشته باشید و به دنبال هر خطایی سعی کنید یک تدارکی داشته باشد.

غیر از توبه سعی کنید تدارک کنید. بزرگان گاهی این کار ها را می کردند. یک جمله ای می گفته و خدای متعال نمی پسندیده، خودش را مجبور می کرده تا یک بار قرآن را ختم کند که جبران بشود. در وسائل الشیعه نقل شده حضرت فرمودند وقتی غیبت یک مومن را کردید چاره اش این است که برای آن مؤمن استغفار کنید؛ بنشینید آن قدر استغفار کنید تا گناهی که کرده اید، این غیبتی که کرده اید از دلتان پاک بشود. برای مؤمن این طوری تدارک کنید.

علی ای حال نکته همین است که انسان وقتی گناه می کند یک فاصله ای بین خدای متعال و انسان می افتد، این گناه فاصله می اندازد؛ دلیلش را بعدا عرض می کنم خدمتتان. نافرمانی انسان را تاریک می کند و اگر ادامه پیدا کرد ممکن است خدایی نکرده تاریکی بر قلب انسان مسلط بشود و انسان لا ابالی بشود. اگر انسان لا ابالی بشود ایمانش از دست می رود؛ اگر شخص نسبت به فرمان خدای متعال بی مبالات شود و بی توجه شود ایمان خود را از دست می دهد. بی توجهی غیر از گناه کردن است. ممکن است یک کسی گناه بکند و بی مبالات نباشد؛ از دستش در می رود و غفلت می کند و شیطان هجوم می آورد؛ این با ایمان جمع می شود و انسان می تواند توبه کند. ولی اگر بی مبالاتی کرد نتیجه بی مبالاتی این است که ایمان از انسان سلب می شود.

این یک نکته؛ این یک دسته از حجاب هاست. حجاب ها تاریکی که بین ما و خدای متعال است ما را در تاریکی فرو می برد. فضا فضای ظلمت است؛ فضا فضای تیرگی است. مثال این حجاب ها می شود گناه، صفات رذیله، حسد؛ این ها حجاب های ظلمانی اند که انسان را در تاریکی قرار می دهند و بین ما و خدای متعال فاصله می اندازند. حسد، بخل، کبر، ریا، عُجب، خود پسندی و تکبر بر دیگران، این ها حجاب هایی هستند که حجاب های ظلمانی به حساب می آیند و ما را از خدای متعال دور می کنند و در تاریکی و ظلمت می برند.

عقاید فاسد

یکی دیگر از این حجاب ها عقاید فاسد است. این اعتقاد غلط، این اعتقاد فاسد انسان را در تاریکی می برد. این طور نیست که انسان آزاد باشد و هر طور که می خواهد حرکت کند؛ خدای متعال به انسان اختیار داده ولی اگر به نحو نادرست اختیار کردی، در وادی ظلمت می روی. الان هم دشمن این کار را می کند؛ یکی از کارهایی که به شدت به روی آن سرمایه گذاری می کند ایجاد شبهه و تردید نسبت به همه ارزش ها و اعتقادات است؛ از اصل توحید گرفته تا بقیه ارزش ها، همه را مورد تردید قرار می دهند و نسبت به آن ها شبهه ایجاد می کنند؛ انسان مجاز نیست که به این ها گوش بدهد و مجاز نیست این ها را بخواند.

بعضی خیال کرده اند که این آیه ای که در قرآن گفته شده خدای متعال می فرماید که «فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه »(زمر/۱۷-۱۸) به بندگان من بشارت بده؛ عباد من آن هایی هستند که حرف ها را گوش می کنند و بهترین آن ها را انتخاب می کنند. بعضی خیال کرده اند که این آیه به ما مجوز می دهد که برویم هر شبهه ای را گوش کنیم؛ بعد هم توجیه می کنند و می گویند آدم باید اعتقاداتش مبتنی بر استدلال باشد؛ نه این آیه این طور نیست.

مثال این کار مثال سیستم ایمنی بدن است؛ خدای متعال الحمدلله در طبیعت ما و در بدن ما یک دستگاهی قرار داده که به طور طبیعی در مقابل ویروس و در مقابل هجوم بیماری ها از بدن دفاع می کند، ولی معنایش این نیست که ما مجاز هستیم که خودمان را در معرض بیماری ها قرار بدهیم و بگوییم چون این دستگاه دفاعی در بدن ما هست ما می رویم خودمان را در معرض بیماری قرار می دهیم. چطور شما این کار را نمی کنید؟ چرا احتیاط می کنید خودتان را در معرض قرار نمی دهید و وقتی می بینید شخصی بیمار است به او نزدیک نمی شوید؟ مثلا شخصی که بیماری مسری دارد و سرما خورده است، به او که نزدیک می شوید می گوید آقا من سرما خورده ام، به من نزدیک نشو.

آن وقت یک آدمی که شیطان عقل او را، فکر او را بیمار کرده، ویروسی کرده، همین طور شروع می کند شبهه انداختن و من هم می روم کاملا گوش می کنم؛ این غلط است، این قطعا اشتباه است. آدم حق ندارد خودش را در معرض وسواس قرار بدهد. خیلی جاها باید از این شبهه ها با بی اعتنایی عبور کرد و دلیلی ندارد من گوش بدهم.

در روایت فرمود «مَنْ  أَصْغَى  إِلَى  نَاطِقٍ  فَقَدْ عَبَدَه »(3) کسی که گوش دل بدهد به حرف یک گوینده، دارد او را عبادت می کند. بعد حضرت فرمودند این یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را؛ حالت سوم ندارد. در روایات دیده اید که فرموده اند قلب انسان دو تا گوش دارد که در یکی ملک می دمد و در یکی شیطان. گوینده هم یا حرف خدا را می زند یا حرف شیطان را؛ اگر حرف خدا را می زند این بندگی خداست. اگر آدم حرف خدا را گوش بدهد بندگی خدا کرده اما اگر سخن شیطان را گوش بدهد عبادت شیطان کرده است. بعضی ها سخنگوی شیطان اند؛ خودشان اسیر شیطان اند و شیطان آن ها را در کمند خودش گرفته و به وسیله آن ها دیگران را هم می خواهد فاسد کند. ما حق نداریم به این افراد گوش بدهیم.

البته اگر با یک شرایطی انسان بخواهد دنبال تأمین اعتقادات خودش برود و استدلال یاد بگیرد، برهان یاد بگیرد ایرادی ندارد ولی این غلط است که بگوید من می خواهم دینم محکم باشد پس خودم را در معرض هر شبهه ای قرار می دهم! این طور نمی شود. دیده اید که گاهی اوقات ما در فضای بیماری هایی که همه مبتلا به آن هستند قرار می گیریم، برای این که بیمار نشویم با یک شرایطی خودمان را واکسینه می کنیم. این کار حساب و کتاب دارد، یعنی این بیماری را کنترل می کنند و وارد بدن ما می کنند تا ما بتوانیم از بدن در مقابل این بیماری دفاع کنیم؛ این طوری نیست که آدم خودش را در معرض هر بیماری ای قرار بدهد، در معرض هر فکری قرار بدهد و بگوید من کار درستی می کنم.

یکی از آفات آخرالزمان این است که گفته اند انسان صبح مؤمن است ولی بعد از ظهر که او را می بینی کافر شده است. شاید نکته اش همین است که آدم خودش را در معرض این حرف و حدیث ها نباید قرار بدهد. گرچه در جای خودش در یک شرایطی باید در مقابل این شبهات پاسخ داده بشود و استدلال بشود ولی ما نباید بدون حساب خودمان را در معرض شبهه شیطان قرار بدهیم. این ها برمی گردد به دستگاه شیطان. یکی از کارهایی که شیطان می کند، یکی از ظلمت پراکنی هایی که می کند وسوسه است، وسوسه در اعتقادات. اگر شیطان اعتقادات آدم را گرفت دیگر چیزی برای آدم باقی نمی ماند. شیطان می خواهد آدم را به خدا و به عالم و به همه اولیاء خدا بدبین کند؛ خودش بدبین است می خواهد ما را هم بدبین کند.

یکی از چیزهایی که ما باید به شدت مواظب باشیم این است که این آیه ربطی به ما ندارد. اصلا این آیه بحثش این نیست که آدم به هر حرفی گوش بدهد؛ اصلا آیه قبلی دارد، بعدی دارد، تازه این آیه خطابش به عباد الله است می فرماید «فَبَشِّرْ عِبَادَ» عباد آن هایی اند که اجتناب از عبادت طاغوت می کنند و مواظب اند شیطان و دستگاه شیطان به آن ها هجوم نبرد. «لَهُمُ الْبُشْرى  فَبَشِّرْ عِباد»، بشارت مال این هاست. آن هایی که از زیر بار طاغوت و از زیر بار شیطان خارج شده اند، این ها حرف ها را که بشنوند بهترینش را انتخاب می کنند؛ این آیه مال عباد الله است. عباد الله یک چراغی در وجودشان روشن شده و فرقان دارند. وقتی برخورد می کنند می توانند خوب و بد را تشخیص بدهند ولی من که هنوز این چراغ در دلم روشن نشده حق ندارم بروم هر تاریکی و هر وسوسه و فتنه ای را که از طرف شیطان وجود دارد گوش بدهم.

عقیده، غذای روح

آیه ای که تکلیف ما را روشن می کند این آیه قرآن است؛ خدای متعال می فرماید که «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِه »(عبس/۲۴) نگاه کنید ببینید چه چیزی می خورید. البته این آیه یک ظاهری دارد که می فرماید طعامی که می خورید با غفلت نخورید؛ این طعام از یک راه دور دستی آمده و به شما رسیده است؛ باران ها باریده و زمین شکافته شده تا این غذا حاصل شده است. خدای متعال باران را نازل کرده، زمین ها را زنده کرده، این گیاه روییده شده و سپس تبدیل شده به طعام شما؛ همین طوری در غفلت نخورید. خیال نکنید یک لقمه ای همین طوری در دهان شما افتاده؛ ببینید این لقمه از کجا می آید و ببینید چه کسی شما را سیر می کند. به این ها دقت کنید تا بروید موحد بشوید. از دست دنیا نخورید از دست خدا بخورید این یک معنای آیه است.

«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ * أَنَّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبًّا * ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا * فَأَنْبَتْنا فيها حَبًّا»(عبس/25-27) ببینید چطور ما باران را نازل کردیم، چطور زمین مرده را زنده کردیم و شکافتیم و برای شما انواع میوه ها و محصولات را بیرون آوردیم. حالا شما غذای خود را در غفلت نخورید. این یک معنایش است ولی یک معنایی که در روایات آمده این است که فرمود «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى  طَعامِهِ» یعنی ببینید علمتان را از کجا یاد می گیرید. علم طعام روح انسان است؛ اگر این علم مسموم بود روحتان مسموم می شود؛ روحتان بیمار می شود.

لذا حجاب های تاریکی که بین ما و خدای متعال می افتد گاهی گناه ظاهری است، گاهی صفت رذیله است، گاهی هم اعتقادات فاسد است. یک اعتقاد فاسد، در انسان تاریکی ایجاد می کند. انسان را می برد در تاریکی و ظلمات. بدبینی به خدای متعال آدم را در تاریکی و ظلمت می برد. شک، انسان را در تاریکی و ظلمت می برد. این مناجات خمسه عشر را ملاحظه فرموده اید؛ آنجا به خدای متعال عرضه می داریم که خدایا من را به مقام یقین برسان «فَإِنَّ الشُّكُوكَ  وَ الظُّنُونَ  لَوَاقِحُ  الْفِتَنِ  وَ مُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنَائِحِ وَ الْمِنَن » شک ها و تردیدها و حیرت ها، فتنه ها را بارور می کند. فتنه ها در محیط شک بارور می شوند. «و مُكَدِّرَةٌ لِصَفْوِ الْمَنَائِحِ وَ الْمِنَن» و نعمت های خالص را مکدر می کند. لذا یکی از چیزهایی که ما باید به شدت از آن اجتناب کنیم این شک هاست.

پس این یک دسته از حجاب ها، حجاب های تاریکی هستند که ما باید مواظب باشیم مبتلا به این ها نشویم و اگر مبتلا شدیم خودمان را از این ها جدا کنیم که در دنیا می شود این کار را کرد. حجاب های نورانی هم معانی متعددی دارد. یک معنای حجاب های نورانی درجات ایمان است، درجات اخلاص است. در روایات دیده اید که ما ده درجه ایمان داریم و هر درجه ای اقتضاء خود را دارد. کسی که وارد وادی ایمان شد از تاریکی نجات پیدا کرده، ولی هنوز به مقصد نرسیده است. این مسیر باقی مانده، درجات ایمان است، درجات اخلاص است.

حجاب های نورانی

در روایات فرموده اند آن هایی که خدا را بندگی می کنند و از بندگی نفس و شیطان آزاد شده اند، سه دسته هستند؛ یک عده ای رغبت در ثواب دارند، بهشت می خواهند، عمر طولانی می خواهند، وسعت رزق می خواهند، این ثواب هایی را که خداوند متعال قرار داده میخواهند؛ خدا را بندگی می کنند ولی در اصل نمی کنند؛ در اصل با خدای متعال داد و ستد می کنند؛ نماز می خوانند که خدای متعال روزیشان را کامل کند. نافله شب می خوانند، مشرک نیستند ولی با خدای متعال معامله می کنند. خدا را بندگی می کند نماز پرست نیست، خدا پرست است.

ببینید بعضی ها ذکر پرستند و ذکر برایشان موضوعیت دارد؛ می خواهند این ورد را بگویند و کاری ندارد خدا اجازه داده است یا نه؛ این خدا پرستی نیست ولی مؤمن نماز می خواند برای خدا می خواند که خدای متعال به او ثواب بدهد؛ این عیبی ندارد. این دسته اول از بندگان خدا.

دسته دوم این طور اند که نماز می خواند تا خدای متعال او را به جهنم نبرد؛ خدا را اطاعت می کند برای این که می داند اگر معصیت کردند مبتلا به جهنم می شود. این ها هم عبد خدا هستند. خیلی مقام خوبی است؛ این ها مذمت نیست. در روایات که فرمود عده ای که خدا را از سر رغبت به ثواب عبادت می کنند این ها تاجرند، این مذمت نیست. می خواهد بفرماید این عبادت است اما عبادت، عبادت تجار است در عین حالی که عبادت خداست.

یک عده ای از سر ترس خدا را عبادت می کنند. این خیلی خوب است؛ مگر بد است آدم از خدا بترسد؟ ما که از همه چیز جز خدای متعال می ترسیم، اگر از خدا بترسیم بد است؟ ترس از خدا آدم را اصلاح می کند. آدم باید از خدای متعال بترسد و بداند اگر مثلا یک بار غیبت مؤمنی را کردی، دیگر خدای متعال برای همیشه تو را نمی بخشد. در روایات دیده اید که انسان یک گناهی می کند، خدای متعال می فرماید تمام شد؛ دیگر دستت را نمی گیرم. انسان می ترسد که خدای متعال رهایش کند؛ می ترسد که اگر گناهی کند خدای متعال بیمارش کند یا یک عمر فقیرش کند؛ از خدا می ترسد. این که عیبی ندارد؛ این خیلی هم عبادت خوبی است.

حضرت دسته سوم را فرمود یک عده ای اند که خدای متعال را به خاطر محبت خدای متعال عبادت می کنند. این عده خدای متعال را به خاطر شکر عبادت می کنند، نه برای این که خدای متعال آن ها را بهشت ببرد یا جهنم نبرد؛ نه برای اینکه روزی شان وسیع بشود؛ نه اینکه بیمار نشوند؛ همه این ها را می دانند ولی می گویند اگر هیچ کدام از این ها هم نبود چون تو فرمان داده ای، وظیفه ما اطاعت است. چون خدای متعال را دوست دارند، از سر محبت بندگی می کنند. این ها مزدشان هم متفاوت است، مقامشان هم متفاوت است. این ها به مقام رضوان می رسند. «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَر»(تؤبه/۷۲) علامه طباطبایی ذیل این آیه می فرمایند رضوان الله از همه درجات بهشت الهی، کبریای الهی در آنجا بیشتر است و با عظمت تر است؛ این رضوان روزی کسانی است که خدا را از سر حب عبادت کرده اند؛ آن ها به مقام رضوان می رسند.

پس ممکن است کسی بگوید حجاب های نورانی یعنی درجات ایمان، یعنی درجات اخلاص. آدم برای خدای متعال کار می کند این خوب است این موحد است، ولی دارد با خدای متعال داد و ستد می کند. خود خدا را به حدی دوست ندارد که همه چیز را برای خدا بخواهد؛ می گوید خدا خیلی تاجر خوبی است «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِه »(تؤبه/۱۱۱) بشارت باد بر شما که با خوب کسی دارید تجارت می کنید؛ خداوند متعال یکی می گیرد ده تا پس می دهد. این یکی را هم خودش به شما داده است؛ این یک دانه ای را که خودش داده می گیرد و گاهی هفتصد برابر به شما می دهد. خیلی تجارت خوبی است. می دانند که اگر دیگران آنچه انسان دارد را از انسان بگیرند، به او پس نمی دهند ولی خدای متعال هم پس می دهد هم هفتصد برابر رویش می گذارد پس می دهد تاجر خیلی خوبی است.

دسته دوم می فهمند که اگر از خدا بترسی، خدای متعال به تو امنیت می دهد و هیچ خطری تو را تهدید نمی کند. «أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْن »(انعام/۸۲) آن هایی که از خدا می ترسند، متقین در وادی ایمن اند. روز قیامت هم آن حادثه های عظیم آن ها را نمی ترساند. همه می ترسند ولی آن ها نمی ترسند. این خیلی عبادت خوبی است. ولی فرمود آن عبادتی ارزش بالاتری دارد و عبادت کامل است که انسان خدای متعال را حُباً عبادت کند؛ در مقام محبت باشد.

لذا سیر در درجات نور یعنی این. یعنی انسان ایمانش کامل بشود، نیتش کامل بشود. این فراز دعای مکارم الاخلاق امام سجاد علیه السلام است، دعای بیستم صحیفه سجادیه «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ  بِإِيمَانِي  أَكْمَلَ الْإِيمَان » خدایا ایمان من را به کامل ترین مرتبه ایمان برسان «وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِين » هم به من یقین بده هم یقینم را افضل الیقین قرار بده. «وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّات » نیت من را منتهی کن به بهترین نیت ها. بهترین نیت چیست؟ عبادت حبی بهترین نیت است؛ نه خوف است نه طمع است؛ این می شود بهترین نیت ها. برای خدای متعال کار می کند، برای خدای متعال هم که کار می کند از سر محبت کار می کند.

این ها حجاب های نورانی اند؛ اگر انسان برای بهشت عبادت بکند به بهشت می رسد، به مقام رضوان نمی رسد. در بهشت است ولی در مقام رضوان نیست. این می شود حجاب نورانی، الان هم که دارد خدا را عبادت می کند مشرک نیست، برای خدا شریک قائل نیست؛ از خدای متعال می ترسد و از در و دیوار و زمین وآسمان و زلزله و طوفان نمی ترسد؛ از ماه و خورشید نمی ترسد؛ از درنده و خزنده نمی ترسد و فقط از خدای متعال می ترسد؛ موحد است. ولی این شخص در حجاب نورانی است. جهنم نمی رود و عذاب نمی شود؛ از عقوبت و عذاب و سختی ها در امان است؛ در حالی که همه در سختی اند او در راحتی است ولی این وادی که وادی نور است غیر از قرب خدای متعال و درک رضوان خدای متعال است. این هم می شود حجاب نور.

ما باید تلاش کنیم این حجاب های ظلمانی و نورانی را برداریم. باید تلاش کنیم صفاتمان اعمالمان، اخلاقمان و اعتقاداتمان همه نورانی باشند و تاریک نباشند. نه در عملمان معصیت خدا را کنیم و نه در اخلاقمان؛ چون اخلاقی مانند حسد، معصیت است، منتها معصیت روحی است. اعتقاد فاسد معصیت است؛ معصیت قلبی است. لُبّ انسان دارد تاریک می شود، باطن وجود انسان دارد تاریک می شود. ما باید هیچ معصیتی نکنیم؛ نه دنبال عقاید فاسد باشیم و نه دنبال عمل فاسد. خودمان را دم چوگان شیطان قرار ندهیم و با اعتقادمان، اخلاقمان و عملمان بازی نکنیم.

اگر از این ها خلاص شدیم و برای خدا کار کردیم مواظب باشیم درجات نیت خودمان و درجات اخلاص خودمان را بالا ببریم تا به آنجایی برسیم که به خاطر محبت خدای متعال عمل بکنیم. این می شود سیر عبور از ظلمات و عبور از حجاب های نورانی تا انسان به مقام محبت و مقام رضوان خدای متعال برسد.

البته حجاب های نورانی یک معانی دیگری هم دارند که ان شاء الله محضرتان تقدیم می کنم. عرض من این بود که یکی از رزق های محرم این است که سر سفره امام حسین علیه السلام انسان به مقام محبت برسد. این سفره ای است که می شود سر آن به محبت خدای متعال رسید و هم خیلی آسان است و هم خیلی سخت است. آدم می خواهد از گناه و اخلاق بد و اعتقادات نامناسب جدا بشود و همه چیزش درست بشود و بعد بخواهد از مقام ترس و رغبت عبور کند و به مقام محبت برسد، این خیلی کار سختی است. گاهی آدم تصور میکند می بیند این کار نشدنی است و فقط مال اولیاء خداست و زود می کشد کنار؛ ولی در محرم این ها به آسانی به دست می آید. یکی از رزق های محرم این است که این ها آسان به دست می آید. آسان که می گویم یعنی از وقت های دیگر خیلی فراهم تر است.

حب الحسین مظهر حب الله

یک عزیزی می فرمود که من در اصحاب سید الشهداء به سعید بن عبدالله خیلی علاقمندم؛ به خاطر این که در آن نمازی که سید الشهداء خوانده سپر حضرت شد و ۱۳ چوبه تیر مسموم را با سر و دست و سینه و گردن خودش گرفت تا نماز حضرت تمام شد و بعد هم روی زمین که افتاد به حضرت عرض کرد «أَ وَفَيْتُ ». می فرماید من یک موقعی اصحاب حضرت را در خواب دیدم و رفتم سراغ سعید بن عبدالله؛ یک سیمای عربی بسیار زیبا فوق العاده داشت؛ فرمود رفتم یک سوال از او کردم و گفتم تو چطور توانستی بر طبیعت خودت و بر نفس خودت غالب بشوی و این تیرها که آمدند سر و صورتت را سپر تیرها قرار دادی که امام حسین نمازشان را بخوانند؟ می گفت برگشتند یک نگاهی به من کردند گفتند «حب الحسین».

محبت امام حسین این آدم را این طوری می کند؛ آدم همه چیزش را می دهد برای ولیّ خودش. این ها که شب عاشورا می گفتند ای کاش ما هفتاد بار کشته می شدیم، خاکسترمان را هم می سوزاندند و به باد می دادند و دوباره زنده می شدیم و دوباره به شهادت می رسیدیم، این ها اثر مقام محبت است؛ این مقام خوف نیست؛ این مقام رغبت در بهشت نیست بلکه یک مقام بالاتری است.

آن چیزی که می شود کنار امام حسین به دست آورد این دستور هایی است که حضرت رضا علیه السلام به ریان بن شبیب روز اول محرم دادند. یکی این بود که فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ  مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي » اگر می خواهی به آن درجه و ثوابی که خدا به شهدای امام حسین داده داشته باشی «فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَه » هر وقت یاد امام حسین افتادی التماس امام حسین کن، بگو «يا لَيْتَنِي» التماس کن «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ» ای کاش من هم در صف شهدای شما راه پیدا می کردم «فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما» تا به آن فوز عظیم می رسیدم. فرمود این را مداومت کن و هر وقت یاد امام حسین افتادی این را از حضرت التماس بکن، بگو من را هم جزو صف شهدای خودت راه بده؛ اگر این کار را کردی ملحق به آن ها می شوی و به آن ثواب می رسی. این راه راهی است که ان شاء الله در محرم باز است.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 62

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 272

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 6، ص: 434