نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم دفتر آیت الله وحید/ امام، محور تمام روابط در جامعه ایمانی

متن زیر سخنان جلسه دوم آیت الله میرباقری به تاریخ 27 شهریورماه 97 است، که به مناسبت ماه محرم در دفتر آیت الله وحید ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ خدای متعال پیامبر و ائمه علیهم السلام را برای هدایت انسان ها فرستاد تا جوامع بر محور آن ها شکل بگیرند اما برخی با کنار زدن ایشان، به تعبیر قرآن در زمین فساد کردند و آن روابطی که باید بر اساس محبت امام در جامعه تشکیل می شد را خراب کردند؛ در یک جامعه ایمانی، محبت امام باید معیار تمام روابط از جمله امور مالی و دوستی باشد و در تنها در این صورت است که تمام جامعه رنگ و بوی الهی به خود می گیرد. در واقع طبق روایات محبت امام باید به قدری در جامعه رواج یابد که مال هرکس مال امام باشد و افراد بتوانند در صورت نیاز به خاطر محبتی که نسبت به امام دارند از مال یکدیگر استفاده کنند.

تاثیر محوریت محبت امام در روابط بین افراد جامعه

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. امام حسین علیه السلام درباره قیام خود می فرمایند «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي أُرِيدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَر»(1) سوال این است آن فسادی که در امت نبی اکرم صلی الله علیه و آله رخنه نمود، چه بوده است که حضرت برای اصلاح آن قیام فرمودند؟ خدای متعال در قرآن می فرماید «وَ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»(اعراف/56) این آیه خطاب به انسان های معمولی نیست، در واقع خطاب های قرآن عمدتا شامل سران آن گروه ها می باشد و در ذیل آن ها شامل عموم جامعه هم می شود. این آیه به یک عده ای خطاب می کند که بعد از این که خدای متعال زمین را اصلاح کرد، زمین را خراب و فاسد نکنید.

حضرت می فرماید «أَصْلَحَهَا بِرَسُولِ اللَّه  وَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين »(2) بعد از این که خدای متعال زمین را با وجود مقدس نبی اکرم و امیرالمومنین صلوات الله علیهما پر کرد، شما زمین را فاسد نکنید. حال منظور از این اصلاح و فساد چیست؟ اصلاح یعنی آن کسی که امام و «قُدْوَةِ الصَّالِحِين »(3) است، آن ائمه ای که محور صلاح در عالم هستند، جامعه ای بر محور آن ها ساخته شود و جمع مومنین بر مدار امام شکل بگیرد. در این جامعه تمام روابط ذیل محور امام است، یعنی تمام مناسبات از جمله مناسبات مالی آن ها و محبتشان نسبت به همدیگر فرع بر محبت امام است. امام را دوست می دارند و این محبت به محبت بین مومنین تبدیل می شود.

حضرت فرمودند «أَوْثَقُ عُرَى الْإِيمَانِ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْبُغْضُ فِي اللَّهِ وَ تَوَالِي أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ التَّبَرِّي مِنْ أَعْدَاءِ اللَّه »(4) محکم ترین رشته ایمانی که انسان را به عالم الهی مرتبط می کند حب و بغض فی الله است. یعنی دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا محور جامعه مومنین است و روابط شان بر مدار محبت الهی و ولی شان شکل می گیرد. «الْمُتَحَابِّينَ فِي اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُور »(5)؛ در روز قیامت یک جمعی که در راه خدا دوستی و محبت کردند، به آن ها گفته می شود که بدون حساب و کتاب به طرف بهشت بروید؛ در راه بهشت ملائکه موکل جلوی شان را می گیرند که کجا می روید؟ این جا حساب و کتاب دارد. این ها می گویند به ما گفتند که بدون حساب و کتاب به بهشت برویم. ملائکه می گویند مگر شما چه کسانی هستید؟ می گویند ما «الْمُتَحَابُّونَ فِي اللَّه» هستیم، در راه خدا محبت ورزیدیم و دلمان را هر جایی خرج نکردیم.

افراد جامعه ای که بر مدار امام شکل بگیرد همدیگر را دوست می دارند و بر مدار امام تبری می جویند. مومنین در عالم باطن هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ فرمود «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِيهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ بِذَلِكَ النُّورِ الَّذِي خُلِقَ مِنْه »(6) مومنین برادر، پدر و مادری هستند، گاهی یک مومنی که غصه دار می شود، مومن دیگر در آن طرف عالم غصه دار می شود. «إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»(7) حضرت فرمود مومنین شعاع یک روح اند؛ یعنی در هر مومنی یک رشته ای از ولایت امام است. این که در روایات تأکید شده است اگر شما مومنی را هتک کردید ولایت شما قطع می شود، مقصود آن رشته ای از ولایت است که در آن مومن وجود دارد. فرمود اگر مومنی در خانه شما آمد و می توانستید خواسته او را اجابت کنید اما نکردید، ولایت تان قطع می شود.

در کتاب ایمان و کفر ابواب فراوانی راجع به رابطه مومنین جمع شده است که چگونه باید با هم برخورد کنند. مدار روابط شان باید با محبت امام باشد و آن وقت است که محاسبات مالی شان هم به همین صورت شکل می گیرد؛ باید انفاق، مواسات و ایثار کنند. ایثار یعنی من رنج می برم تا رفیقم رنج نبرد اما مصداق حقیقی مواسات در شفاعت معصومین است. نمونه ظاهری و دنیایی آن را هم خدای متعال در سوره هل اتی بیان می کند و بعد باطن شفاعت امیرالمومنین در عوالم را توضیح می دهد؛ ظاهرش این است که سه روز لقمه نان خودشان را ایثار می کنند و گرسنه افطار می کنند.

ریشه این ایثار در محبت خدا و محبت امام است؛ محبت امام تبدیل به محبت در روابط بین مومنین می شود و منجر به ایثار می شود. نمونه آن رابطه پدر و مادر با فرزند است که این محبت و رحمت الهی به ایثار تبدیل می شود. لذا مادر بدون منت و سخاوتمندانه آسایش خودش را خرج فرزندش می کند. این که حضرت فرمود قطع رحم نکنید به این دلیل است که این کار قطع رابطه با خداست. امام هم فداکاری و شفاعتش از نوع ایثار است. روابط مومنین اگر براساس ارتباط با امام باشد تمام روابط ما سرشار از ایثار و محبت می شود؛ به همین دلیل است که در روایات درباره خصوصیات عصر ظهور ذکر می شود که مومنین در آن زمان به راحتی دست در جیب هم می کنند.

شخصی از کوفه آمده بود و به امام صادق علیه السلام عرض کرد که آقا قیام کنید، ما صف به صف آماده ایم. حضرت فرمود شما اگر نیازمند باشید و به منزل برادرتان بروید ولی او منزل نباشد، مهر همیان سکه های طلایش را بشکنید، نیازتان را بردارید و مابقی را هم تحویل بدهید، آیا او راضی است و شما هم بیش از نیازتان برنمی دارید؟ عرض کرد آقا ما هنوز اینطور نشدیم. حضرت فرمود عصر ظهور باید این گونه شده باشید. ظهور دوران مزامله و رفاقت است؛ جامعه مومنین جامعه ای است که تمام روابطش حول رابطه با امام، یعنی حول رابطه با خداست. هر کجا را که نگاه می کنید رنگ و بوی امام دارد.

جوامع یا صبغه امام عدل اند یا صبغه امام جور هستند. ائمه علیهم السلام غیر از این که خودشان عناصر الابرار اند، اگر انسان هم به امام متصل شود از ابرار می شود. «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»(آل عمران/99) حضرت فرمود منظور از «بِرّ» ما هستیم؛ اگر از محبوب های خودتان گذشتید به ما می رسید. انسانی که به امام می رسد، ائمه عناصر وجودی او هستند و تمام عناصر وجودی انسان از وادی ولایت امام می شود. چنین شخصی ایمانش تجلی ایمان امام است و طینت و سرشتش از امامش است. فرمود روح شما از منزلت جسم ما خلق شده است لذا به ما متمایلید.

لزوم شکل گیری جامعه بر محور امام

شهرها هم یک بدنه و پیکره ای دارند که نشان دهنده ی روح اهل شهر است و ما در این پیکره زندگی می کنیم. وقتی ببینی در شهری مسجد، حسینیه و یا میکده دارند، می توانی نیازمندی ها و فرهنگ آن ها را بشناسی؛ معلوم می شود چه کاره اند. نیازهای انسان ها بر محور شهرش است و این نیاز ها حول امام شان شکل می گیرد. ائمه جامعه هستند که ارواح آن ها را رهبری می کنند؛ ارواح را یا حریص و بخیل نسبت به دنیا و یا متعلق به عالم الهی خلق می کنند. لذا شهر صبغه امام شهر را دارد که ارکان البلاد هستند.

 اگر شهری بر مدار امام معصوم شکل گرفت، بلد امین می شود. مقصود از بلد امین شهری است که امام بر آن حاکم است و الا اگر فرهنگ مکه طوری شد که نبی اکرم العیاذ بالله در آن تجلیل نمی شود، این شهر دیگر بلد امین نیست. «لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ * وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ»(بلد/1-2)، خداوند می فرماید ای پیامبر من دیگر به شهری که شما در آن حرمت ندارید قسم نمی خورم. می فرماید اگر شما محور شهر باشید این جا بلد امین می شود بنابراین بلد امین به خود حضرت تفسیر می شود. «وَ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»، خدای متعال این پیامبر و امام را فرستاد تا شهر بر محور این ها شکل بگیرد و تمام نیازهای مردم به حب امام برگردد تا تمام روابط شان بر اساس محبت امام شکل بگیرد.

در عصر ظهور همه جا صبغۀ الله است و رنگ و بوی محبت خدا می هد. شخصی نزد حضرت آمد و به حضرت عرض کرد آقا ما آماده ایم که شما قیام کنید؛ حضرت فرمود در محبت ما دست در جیب هم دیگر می کنید؟ گفت نه هنوز، مالمان مال خودمان است. حضرت فرمود پس در جان تان بخیل ترید. جان، مال و تمام روابط مردم باید حول امام باشد. جامعه ای که تمام مناسباتش به امام برمی گردد بلد امین است، فسادی در آن نیست و همه چیز بر مدار خداست. اگر جامعه از مدار امام خارج شد، آن وقت مدار کفر و شرک می شود. «وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ»(بقره/11-12) کار جریان نفاق فساد است، هرچند ممکن است خودش هم در توهم این باشد که دارد کار درستی می کند؛ فساد را هم در آیات بعد توضیح می دهد و می فرماید که این ها فاسق اند.

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَ هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(یونس/57) این کتاب برای آن ها عامل ضلال است چون که فاسق اند؛ «الَّذِينَ يَنْقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَ يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ»(بقره/27) فاسق هم آن کسانی هستند که رشته ای که خدا تاکید فرموده است باید برقرار کنید را قطع می کنند. یعنی این ها عهد های محکم شان را می شکنند؛ قرار بود بر مدار ولایت حرکت کنند و بر مبنای آن شهر را ایجاد کنند ولی تمام روابط با امام را قطع می کنند و روابط دیگری را جای آن می گذارند. حالا در ادامه وقتی شهر به هم ریخت، مثلا می آیند تأمین اجتماعی می گذارند، به زور از یکی می گیرند و به دیگری می دهند. آیا با این ها جامعه درست می شود؟

شما خانه را به هم بریزید، رابطه و علقه پدر و مادری را به هم بریزید و کاری کنید به جای فرزند حیوانات را دوست بدارند؛ آن وقت بیایید با قانون و زور دولت های تان بگویید که حق فرزند را از پدر و مادرش می گیریم. آیا این چیزی را درست می کند؟ فرزند را از دامن مادر جدا کنید و بعد برایش مهد کودک بزنید، این درست می شود؟ روابط مالی جامعه مومنین هم اینگونه است و نباید آن را خراب کرد؛ مدار آن باید محبت به امام باشد و اگر این محبت اصل شد، دیگر مال مال امام است. همه بیشتر کار می کنند و کمتر برمی دارند، گویا اصلا یک صندوق مشترک دارند که حضرت فرمود در محبت ما دست در جیب هم می کنید یا نه.

این بخش مالی این رابطه بود، فرزند هم اگر پدر و مادرش را دوست می دارد بر مدار محبت امام است؛ در سوره مجادله می فرماید حزب الله، پدر و مادر خودشان را هم اگر دشمن خدا باشند دوست نمی دارند. حزب الله کسانی اند که تمام روابط شان بر مدار امام شکل می گیرد. فرمود حزب الله اولیاء امیرالمومنین اند، پدر و مادر هم اگر از امام جدا شدند از آن ها جدا می شود؛ یعنی تا وقتی که بر مدار امام است پدر من یا فرزند من است.

«يَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ» قرار بود تمام حیات بر مدار ارتباط با امام باشد اما کار جریان فسق و نفاق این بود که این ارتباط را قطع کند. عالم که فاسد شود نماز هم بخوانند فساد است و مسجدشان مسجد ضرار است. دیگر فرقی بین مسجد و میکده نیست. وقتی عالم بر مدار امامی که قدوه الصالحین است نچرخید و رابطه اش با امام الصالحین قطع شد، دیگر هیچ چیزی بر مدار صلاح نیست و همه چیزشان فاسد می شود. سیدالشهداء به میدان آمدند تا اصلاح کنند و امت را به مدار خودشان برگردانند؛ البته یک بخش امت مشرک و کافر اند که این ها جدا می شوند.

 کار سیدالشهداء همانی است که در سوره بینه می فرماید صف ها را از هم جدا می کند. امام آن بینه ای است که وقتی در میدان می آید، افراد تفکیک می شوند. عده ای شر البریه و عده ای خیر البریه می شوند «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»(بینه/7). آن هایی که حول امام شان هستند خیرالبریه هستند و هر عمل شان بوی امام می دهد. عمل اگر بر مدار امام نباشد عمل صالح نیست. عمل صالح، عملی است که در آن صلاح باشد و اصل صلاح هم امام هست. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا» هم یعنی کسانی که امام را قبول کردند، ایمان که بدون پذیرش امام ممکن نیست.

«جَزَاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ رَبَّهُ»(بینه/8) امتی بر مدار امیرالمومنین و عاشورای امام حسین علیه السلام درست می شود که خدا از آن ها و آن ها هم از خدا خشنود اند. از برکات عاشورا یوم الظهور، یوم الرجعه و یوم القیامه است که این ایام الله همه ایام الحسین اند. امام حسین عالم را آماده می کند و امام زمان سر سفره ای که امام حسین پهن کرده اند می آیند. امام صف ها را جدا می کنند و با شعار یا لثارات الحسین بساط باطل را بر می چینند. فرمود وقتی حضرت می آید و کنار کعبه تکیه می کند، برای این که مردم عالم را قانع کند می فرماید «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين قتل عَطشاناً أَلا يَا أَهلَ العَالَمِ إِنَّ جَدِّيَ الحُسَينِ طَرَحُوهُ عُريَانَاً أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إِنَّ جَدِّيَ الْحُسَين سَحَقوهُ عُدواناً» فرمود مزد سیدالشهداء امام زمان است. از برکاتی که خدا به حضرت عنایت کرد در مقابل شهادت دعای حضرت زهرا سلام الله علیها و ظهور امام زمان وجود مقدس امام زمان است.

پی نوشت ها:

(1) مثير الأحزان، ص: 4

(2) تفسير القمي، ج 1، ص: 236

(3) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 220

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 126

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 125

(6) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 80

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 166