نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

شب اول حسينيه آيت الله مرعشي/ تعالی مومنین و همراهی با امام نتیجه خواسته های بزرگ

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 مهرماه 98 است که به مناسبت ماه صفر در حسینیه آیت الله مرعشی نجفی ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ یکی از مهم ترین کار هایی که ما انجام می دهیم انتظار فرج است. البته هر انتظاری مد نظر نیست؛ آن انتظاری خوب است که ما در آن با اهداف حضرت آشنا و همراه باشیم و برای آن فعالیت بکنیم. یکی از کار هایی که طواغیت عالم انجام می دهند این است که نیاز های جامعه را جهت دهی و کوچک می کنند تا جامعه را تحت سلطه خود قرار دهند و انبیا هم با بالا بردن سطح نیاز مردم، با این حرکت طواغیت مبارزه می کنند. انبیا خواسته های مردم را بزرگ تر می کنند چون ارزش انسان ها وابسته به خواسته هایشان است. یکی از راه های بزرگ تر کردن خواسته ها خواندن دعا هایی است که از معصومین به ما رسیده است. چنانچه ما بر این ادعیه مداومت کنیم و با کیفیت آن ها را بخوانیم به مرور زمان خواسته هایمان با امام زمان هم جهت می شود و در پی آن دل ما هم متمایل به امام می شود. اگر دل متمایل نباشد حضور فیزیکی فایده ای ندارد.

انتظار فرج

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . آن انتظاری که افضل الاعمال است، خصوصیاتی دارد. اولا این انتظار یک رویکرد به همه زندگی است؛ یعنی همه زندگی انسان باید متناسب با انتظار بشود، و الا آدم منتظر نمی شود. منتظر آن کسی است که همه قوای خودش را آماده کرده تا در خدمت حضرت به کار ببرد. منتظر آن کسی است که اهداف حضرت را می شناسد و به اهداف حضرت دل بسته و در گرو آن اهداف و امیدوار به تحقق آن هاست. انسان اگر واقعا دل بسته به آن اهداف و امیدوار به تحقق آن ها بشود، در قدم بعد در مسیر تحقق آن ها اقدام می کند و همه زندگی خود را به گونه ای  میچیند که در طرح بزرگ حضرت باشد؛ البته در این اقدام استقامت و عجله نکردن و دنبال دولت مستعجل نبودن شرط است. منتظر آن کسی است که می فهمد حضرت می خواهند چه کار بکنند.

حضرت نمی آیند این مشکلات کوچکی که ما داریم را حل بکنند؛ البته این ها حل می شود ولی موضوع کار حضرت فقط محدود به این ها نیست. این سختی هایی که ما می کشیم مقابل آنچه حضرت می خواهند انجام بدهند به حساب نمی آید. ما اگر بخواهیم اهداف حضرت را بشناسیم و دل داده اهداف حضرت بشویم و زندگیمان را در مسیر حضرت بچینیم، یکی از چیز هایی که به ما کمک می کند دعا است.

جهت دهی طاغوت به نیازهای جامعه با تحقیر انسان

یکی از اموری که ما باید مدیریت کنیم یا به عبارتی تربیت کنیم، خواسته هایمان است؛ یعنی باید حواسمان به نیاز ها و میل ها و تقاضا هایمان باشد. شیاطین تلاش می کنند تقاضاهای آدم را هدایت کنند و نیاز انسان ها را تغییر بدهند. دستگاه فراعنه نیازهایی در عالم درست می کند که تمام آنها به دنیاست و این نیاز به دنیا را تبدیل به سوخت ماشینشان می کنند؛ مثل بنزینی که در ماشین می ریزند این نیازها را در ماشین جامعه می ریزند و آن را به حرکت در می آورند. این ها می روند در خیلی از کشورهایی که به ظاهر به اسم عقب افتاده معروف شده اند و خیلی امکاناتشان محدود است برنامه ریزی می کنند و اخلاق مادی و فحشا را گسترش می دهند.

مثلا بنگلادش که هنوز هم به قول این ها عقب افتاده است، گر چه این ادبیات باطل است، سال ها قبل رفته بودند آنجا برای برنامه ریزی پیشرفت؛ همین کشورهای اروپایی. یکی از کارهایی که آنجا می کردند این بود که فیلم های تحریک کننده به آن ها نشان می دادند. وقتی به آن ها می گفتی مگر شما نیامده اید که برای پیشرفت این جامعه برنامه ریزی کنید می گفتند علت این که اینجا پیشرفت واقع نمی شود این است که مردمش دچار افسردگی اند بنابراین باید تحریکشان کرد تا فعال شوند. وقتی در آن ها انگیزه ایجاد شود آن وقت باید این انگیزه را مدیریت کرد تا به ثروت و توسعه برسد. حالا انگیزه چه ربطی دارد به این مسائل؟ حرف آن ها این است که وقتی این ها تحریک بشوند نسبت به دنیا حریص می شوند و وقتی این طور بشوند سراغ پیش رفت و توسعه می روند.

پس فراعنه تلاش می کنند در آدم نیاز ایجاد کنند و آن را تبدیل به تحرک کنند و آن تحرک را هم به سمت ثروت و توسعه هدایت کنند. از آن طرف دستگاه انبیا هم می خواهند در ما ایجاد نیاز کنند؛ می خواهند ما یک نیاز های دیگری داشته باشیم. فرق انبیا با فراعنه این است که اهل دنیا سعی می کنند ما را تحریک به دنیا و ثروت ها و شهوت ها بکنند ولی انبیا می خواهند ما نیاز های بزرگ تری پیدا بکنیم؛ بنابراین ما را با عوالمی آشنا می کنند که بی خبر از آن ها هستیم و طلبی در ما ایجاد می کنند که این طلب و تقاضا ما را بزرگ می کند.

قیمت انسان به اندازه فقر و تقاضایی است که دارد. اگر ما نسبت به دنیا فقیر باشیم قیمتمان هم همین قدر است ولی اگر از خدای متعال چیزهای بزرگ تر بخواهیم قیمتمان افزایش پیدا می کند. «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم »(فرقان/77) اگر شما فقیر نبودید و دعا نمی کردید خدا به شما اعتنا نمی کرد. خدای متعال به اندازه دعای آدم به او اعتنا می کنند. یک ضرب المثلی است که شخصی می گفت خدایا هر کس از تو چیز کم می خواهد چشمش را کور کن، کوه ها را هم برای من طلا کن. خدای متعال کوه ها را برایش طلا کرد چشم هایش را هم کور کرد.

پس شیطان سعی می کند آدم را کوچک نگه دارد و کاری کند که جز دنیا نخواهد و دنبال شهواتش باشد و تا آخر عمر هم در همین چیزها باقی بماند. از طرف دیگر انبیا در قدم اول می خواهند آدم را بزرگ کنند. می گویند «أَنْ تَقُومُوا لِلَّه »(سبأ/46) از سر سفره دنیا بلند شوید تا بزرگ بشوید.

جایگاه دعا در مدیریت نیاز

خب حالا ما باید با این نیاز های دنیایی چه کاری بکنیم؟ یک سری از این نیاز ها باید حذف بشود چون نیاز های باطلی اند و آدم بیخودی این چیز ها را می خواهد و خواستن این ها ما را از خدا ساقط می کند. مثلا شهوت رانی و حرم سرا راه انداختن و عشرت کده درست کردن نیاز های باطلی است و ما اصلا برای این خلق نشده ایم. این خواسته ها باید برود و یک سری خواسته های بزرگ بیاید. خواسته هایی که ما به تنهایی فکرش را هم نمی کنیم.

مثلا این خواسته هایی که در دعای کمیل و ابو حمزه و مکارم الاخلاق است خیلی بزرگ اند و اگر ائمه نفرموده بودند اصلا انسان نمی فهمید این چیز ها هم هست «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي  أَكْمَلَ الْإِيمَانِ وَ اجْعَلْ يَقِينِي  أَفْضَلَ  الْيَقِينِ وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَال » اگر امام سجاد علیه السلام این ها را نمی فرمود ما نمی فهمیدیم چنین چیز هایی هست. «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ أَنْ تَمْلَأَ قَلْبِي حُبّاً لَكَ وَ خَشْيَةً مِنْكَ وَ تَصْدِيقاً لَكَ وَ إِيمَاناً بِكَ وَ فَرَقاً مِنْكَ وَ شَوْقاً إِلَيْكَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ حَبِّبْ إِلَيَّ لِقَاءَكَ  وَ أَحْبِبْ لِقَائِي وَ اجْعَلْ لِي فِي لِقَائِكَ الرَّاحَةَ وَ الْفَرَجَ وَ الْكَرَامَة» این دعاها اگر از معصوم نرسیده بود اصلا آدم نمی فهمید در دستگاه خدا این چیز ها وجود دارد.

بنابراین دعاهایی که از معصومین رسیده برای این است که یک سری خواسته ها برود بیرون و یک سری خواسته هایی که به آن ها توجه نداریم اضافه بشود. ائمه ما را با عوالم غیبی آشنا می کنند و می گویند از خدا این ها را بخواهید.

«وَ اجْعَلْنِى مِنْ أَحْسَنِ عَبِيدِكَ نَصِيباً عِنْدَكَ وَ أَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ» خدایا من را از بهترین بندگان دستگاه خودت قرار بده؛ من را از کسانی قرار بده که نصیبشان از همه بیشتر است؛ آن هایی که جایگاهشان از همه به تو نزدیک تر است. «وَ أَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ» آن هایی که ضیافت خاص برایشان درست می کنی. «فَإِنَّهُ لَايُنالُ ذلِكَ إِلّا بِفَضْلِكَ» این کار ها هم شدنی نیست مگر به واسطه فضل الهی. ببینید به آدم چطور یاد می دهند؛ می گویند فضل خدا را ببین. اگر عدل را ببینی می فهمی که کاری نکرده ای که مستحق این چیز ها باشی ولی خدا می تواند از فضلش به ما بدهد. پس از خدای متعال فضلش را درخواست کنید. یاد دادن این خواسته ها جز از معصوم ساخته نیست.

قسم ها را ببینید «يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفاتِكَ وَ أَسْمائِكَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ أَعْمالِى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً» خدایا قسمت می دهم به این قسم های فوق العاده تا تمام اوقات به ذکر تو مشغول باشم و شب و روز در خدمت تو باشم و اعمال هم نزد تو مقبول باشد. خدای متعال هر عملی را قبول ندارد؛ فقط اعمال خاص را قبول می کند. «حَتَّى تَكُونَ أَعْمالِى وَ أَوْرادِى كُلُّها وِرْداً وَاحِداً وَ حالِى فِى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً» خدایا کار را به جایی برسان که تمام اعمال من یک کار واحد بشود و من تمام عمر در خدمت تو باشم.

ببینید امام می خواهد این خواسته های جدید در ما پیدا بشود. البته با یکی دو بار دعای کمیل خواندن این عملی نمی شود ولی اگر در طول سال دائم کمیل را خواندی و سعی کردی با توجه و آداب بخوانی، یعنی آرام آرام و نزدیک سحر بخوانی، کم کم این خواسته ها در شما زنده می شود. امیرالمؤمنین که این دعا را به دست ما رسانیده اند، در صورت مداومت آن را به انسان القاء می کنند. استاد حقیقی امام معصوم است و دعا را به قلب ما القا می کند و این گونه به ما آموزش می دهد. آقای بزرگواری وقتی روضه می خواند احساس می کردید روضه را القاء می کند؛ این طور نبود که فقط بخواند بلکه به قلب مستمعین القاء می کرد. دعا هم باید به انسان القاء بشود. وقتی این مضامین دعای معصومین به قلب ما القا بشود آن موقع این ها تبدیل به نیاز و درخواست می شوند و آن وقت است که مورد توجه خدا قرار می گیرد.

بنابراین ما باید به واسطه این دعا ها یک سری نیاز ها را حذف، یک سری نیاز ها را اضافه و جای یک سری نیاز ها را با هم عوض کنیم. مثلا ارزش ندارد آدم هر وقت می رود حرم امام حسین یا حرم حضرت معصومه فقط بگوید خدایا قرض من را بده؛ بله از خدا این را هم بخواه ولی مگر ما آخرت نداریم؟ چرا این مسائل را نمی خواهیم؟ چطور می خواهیم وارد برزخ و قیامت بشویم؟ احتیاج های اصلی ما این هاست. به همین خاطر است که به ما گفته شده زیارت معصوم که می روید بعدش دعا کنید و این دعا ها را هم بکنید؛ چون اگر دعا نکنید احساس استغنا به شما دست می دهد. بهترین جای دعا هم محضر امام است. بعد از زیارت دعا کنید؛ مثل بچه ای نباشید که پدرش از مسافرت می آید فقط می رود کیفش را باز کند ببیند چه چیزی آورده؛ اول حواستان به پدرتان باشد. اول زیارت کنید بعد هرچه می خواهید بخواهید.

پس نیاز های ما باید اصلاح بشود. هم شیطان می خواهد نیاز های ما را مدیریت کند هم ائمه. شیطان می خواهد نیاز های ما را کوچک بکند؛ آدمی که نیازش کوچک بشود در مشت شیطان است و او تو را می ترساند، تهدید می کند، تطمیع می کند و کاری می کند که دنبالش بروی، ولی اگر آدم بزرگ بشود دیگر از دست آن ها در می رود.

شگرد فرعون برای اطاعت

قرآن در مورد فرعون می فرماید «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ »(زخرف/54) قوم خودش را کوچک کرد به خاطر همین از او اطاعت کردند. پر کاه با یک نسیم ملایم حرکت می کند ولی کوه با طوفان هم حرکت نمی کند؛ طوفان های بزرگ درخت های صد ساله را از جا می کنند ولی در مقابل کوه، فقط گرد و غبارش را می گیرند. «اَلْمُؤمِنُ کَالْجَبَلِ الرّاسِخِ لا تُحَرِّکُهُ الْعَواصِفُ» مؤمن مانند کوه است. انسان اگر به خدا تعلق پیدا کرد طوفان نمی تواند کاری با او بکند. «إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا »(اعراف/201) متقین یعنی آن هایی که به خدا و امیرالمؤمنین گره خورده اند، شیطان دور آن ها گردباد می فرستد و پیاپی به پای آن ها می پیچد ولی آن ها به جای این که تکان بخورند متذکر می شوند. «فَإِذا هُمْ مُبْصِرُون» بصیرتشان هم بیشتر می شود. یعنی هر چه شیطان بیشتر دورشان می پیچد آگاه تر می شود. مؤمن این طوری است.

بنابراین شیطان و فراعنه می خواهند آدم را پوچ کنند. الان اگر ملت بزرگوار ایران فقط دنبال دنیا باشند، آمریکا با یک تهدید همه ما را از بین می برد یا با یک تطمیع ما را منحرف می کند؛ ولی اگر استوار شدند و خدا را خواستند، همه تهدید ها و تطمیع های آمریکا هیچ کاری نمی تواند با این مردم بکند. فراعنه می خواهند ما را حریص به دنیا بکنند تا در مشت آن ها باشیم و امام هم می خواهد ما را از این دنیا بزرگ تر کند و خواسته های ما را از مرز دنیا بالاتر ببرد. اگر خواسته های بزرگ در ما پیدا بشود از دست شیطان بیرون می رویم و شیطان نمی تواند کاری با ما بکند و تهدید و تشویق هایش به دردش نمی خورد.

در ماجرای حضرت موسی، سحره فرعون که می رفتند موسای کلیم را زمین گیر کنند از فرعون پرسیدند اگر ما غلبه کردیم پاداشمان چیست؟ «قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبين »(شعراء/41) فرعون گفت «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبين » اگر شما پیروز شوید من شما را از مقربان قرار می دهم و به دربار می آورم. این ها هم به هوای مقرب شدن رفتند با حضرت موسی جنگیدند ولی حضرت موسی با آن ها کاری کرد که متحول و موحد شدند. در دعای عرفه آمده که خدایا این ها آمدند که با تو بجنگند ولی تو آن ها را موحد کردی. ببینید نفس موسای کلیم چه تاثیری روی آن ها دارد. این بار فرعون می گوید اگر دست از کارتان برندارید، بین نخل ها شما را به دار می کشم «لَأُصَلِّبَنَّكُمْ في  جُذُوعِ النَّخْل »(طه/71) آن ها یک جمله جواب می دهند «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضي  هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا» هر حکمی می خواهی بده ولی تو دستت فقط به عالم دنیا می رسد نه آخرت.

کار ویژه انبیا

بنابراین انبیا می خواهند ما را بزرگ کنند و فراعنه می خواهند ما را کوچک کنند. یکی از خاصیت دعا هایی که از معصومین نقل شده این است که آدم وقتی این دعا ها را می خواند بزرگ می شود؛ البته به شرط مداومت؛ مثلا هر شب جمعه کمیل، هر صبح جمعه ندبه، هر شب ماه رمضان ابو حمزه بخواند. مداومت بر این دعا ها نیاز انسان را بزرگ می کند. خدا به اندازه فقری که انسان درِ خانه او می برد به او توجه می کند. «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُم» اگر چیزی از خدا نخواهید به شما اعتنا نمی کند؛ به اندازه خواسته هایتان به شما اعتنا می کند.

روزی شیخ بهایی برای دیدن شاه عباس می رفت ولی راهش ندادند. رفت به یک آقای حلاجی که در بازار بود و محاسن و شمایلی داشت گفت درآمدت چقدر است؟ گفت اینقدر. گفت بیا با من برویم من همین قدر به تو می دهم ولی یک مدت با ما باش. لباسی به تنش کرد و خیلی با شکوه بردش و خودش هم دنبالش راه افتاد به سمت دربار شاه که این دفعه راهش دادند. در راه به حلاج گفت کاری به چیزی نداشته باش و هر چه پرسیدند تو جواب نده؛ به من بگو من جواب می دهم. نشستند در مجلس شاه و این بپرس آن بپرس شروع شد و شیخ بهایی جواب می داد و کار تمام شد.

در روز های بعد یک موقع شاه عباس مقابل میدان عالی قاپو قدم می زد که شیخ بهاء رفت یک جایی مخفی شد و این آقای حلاج ماند و شاه عباس. شاه عباس گفت در این جای خالی که در میدان هست به نظر شما خوب است چه کار کنیم؟ این آقا یک فکری کرد و گفت به نظر من اینجا پنبه زار بشود خوب است. اگر پنبه مفصلی بکارید خیلی خوب محصول می دهد. شاه عباس یک نگاهی کرد گفت تو چه کاره ای؟ آخر جلوی کاخ شاه مزرعه پنبه می کارند؟ آدم باید یک مدرسه علمیه ای، مسجدی یا چنین چیزی پیشنهاد بدهد. این آقا گفت راستش من حلاجم. عنایت کنید؛ قدر هر شخص به اندازه خواسته های اوست.

آدم وقتی نزد خدا دهان باز می کند تازه مشخص می شود چه کاره است. اگر ابوحمزه بخوانی خدا به اندازه ابوحمزه به تو اعتنا می کند اما اگر سحر پا شدی و گفتی خدایا این دو تای من را سه تا کن خدا به همین اندازه اندک به تو توجه می کند. یک بنده خدایی سرِ زمین زراعیش بود، امام زمان را دید. گفت اگر می توانی بیل من را پارو کنی، این کار را بکن. یک دفعه دید بیلش پارو شد و حضرت هم رفتند. خب مگر آدم از امام زمان می خواهد بیلش را پارو کند؟ خجالت هم خوب چیزی است.

من عرضم تا اینجا یک کلمه است. هم شیاطین و هم ائمه می خواهند خواسته های ما را مدیریت کنند. شیاطین می خواهند خواسته های ما را کوچک و دنیایی کنند تا در مشت آن ها باشیم و ائمه می خواهند خواسته های ما را بزرگ تر و فراتر از دنیا کنند تا خدا به ما توجه کند.

اثر ادعیه

یکی از مهم ترین دعا ها صلوات است و اصلا دعایی بزرگ تر از این دعا نیست. آدم از خدا می خواهد به اندازه بزرگی و ظرفیت خودش بر پیامبر درود بفرستد. این دعا خیلی بزرگ است به خصوص اگر از روی محبت باشد. صلوات گره های کور را باز می کند. یکی دیگر از دعا های مهمی که ما را بزرگ می کند، دعای برای امام زمان علیه السلام است، البته آن دعا هایی که معصومین نقل کرده اند نه آن دعا هایی که خودمان بنشینیم برای حضرت از پیش خودمان دعا کنیم؛ چون آن دعا ها به اندازه فهم معصومین است و این دعا ها به اندازه فهم ما.

حالا اگر کسی با این دعا ها مأنوس بشود، آرام آرام خواسته هایش بزرگ و همراه با امام زمان می شود. اگر دنبال این هستیم که در صف یاران امام زمان قرار بگیریم، باید بزرگ بشویم چون آدم کوچک نمی تواند با امام همراه بشود. خواسته های کوچک، دل ما را از امام جدا می کند و اگر دلمان از امام جدا بشود، خود ما هم از امام جدا می شویم. فقط وقتی خواسته ما خواسته امام حسین شد می توانیم کنار او بایستیم؛ حبیب، زهیر و بریر بشویم و الا اگر خواسته ما از امام جدا باشد خب امام به طرف کربلا می رود من هم به طرف خانه ام می روم یا مشغول اعمال منا و عرفات و این چیز ها می شوم. این ها هم کید شیطان است.

بنابراین یکی از مهمترین ارکان همراهی با امام این است که خواسته های ما بزرگ بشود و در جهت خواسته های امام قرار بگیرد. من وقتی اهداف امام زمان را بخواهم می روم کنار حضرت می ایستم، چون اهداف امام زمان فقط کنار حضرت تأمین می شود؛ ولی اگر اهداف خودم را بخواهم خب چرا بروم کنار امام زمان؟ دنبال راه خودم می روم.

پس عرض کردیم دعا برای امام زمان ما را همراه حضرت می کند. ببینید حضرت کسی است که صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمده اند زمینه سازی کرده اند تا حضرت بیاید کار را تمام کند. این شخصیت با عظمت هزار و دویست سال است امام اند و وقتی که تشریف می آورند به کل عالم امامت می کنند. حالا اگر کسی بخواهد با این آقا همراه بشود باید بزرگ بشود و خواسته های حضرت در دلش جا پیدا کند. نمی شود آدم برود سیب زمینی بخرد ببیند گران شده بگوید ان شاء الله خدا امام زمان را برساند تا وضع درست بشود. به این آدم چه می شود گفت؟ این خیال می کند حضرت می خواهد سیب زمینی را ارزان کند؛ خب این را که ترامپ هم می کند، این که امام زمان نمی خواهد. یا مثلا با یک کسی دعوایش می شود می گوید ان شاء الله حضرت می آید دعوای من و شما را حل می کند. خب این که نشد همراهی با حضرت.

هزینه کردن خود برای حضرت

در نقل آمده است موسای کلیم از طرف فرعونی ها و بنی اسرائیل شناخته شده بود و آن ها فهمیده بودند این همان پیامبر موعود است. حضرت بیرون از شهر زندگی می کرد. «وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى  حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها»(قصص/15) یک روز مخفیانه بین مغرب و عشاء که غفلت است وارد شهر شد. این وقت وقت عجیبی است و می گویند حتما دو رکعت نماز در این وقت بخوانید؛ در روایات دارد شیطان در این زمان قوای روز را جمع می کند و قوای شب را پخش می کند.

حالا در این لحظات حضرت موسی مخفیانه وارد شهر شد و یک دعوا سر راه حضرت راه افتاد؛ یک فرعونی با یکی از بنی اسرائیل با هم دعوایشان شد. آن که مؤمن بود از حضرت کمک خواست و حضرت رفتند جلو یک مشت زدند و با یک مشت این فرعونی مرد «فَوَكَزَهُ مُوسى  فَقَضى  عَلَيْه » حضرت فرمودند «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطان » این کار شیطان بود. مأمون در این باره به امام رضا علیه السلام گفت شما که می گویید انبیا معصوم اند این یعنی چه؟ حضرت فرمودند حضرت موسی وظیفه اش بود برود دفاع کند؛ منظور این نیست. منظور این است که این دعوا را شیطان درست کرد تا حضرت موسی را خرج یک سرباز بکند. لذا حضرت فرار کرد و از مصر رفت به طرف مدین و کنار حضرت شعیب و در آنجا پیامبر شد.

غرضم از بیان این داستان این است که شیطان یک بنی اسرائیلی را به دعوا می اندازد تا موسی را زمین گیر کند. آدم اگر بزرگ نشود معصوم را خرج خودش می کند و خودش را خرج امام زمان نمی کند. خب بنده خدا تو دعوایت شده، خودت یک جوری حل و فصلش کن؛ یک مشت می خوری و یک مشت می زنی دیگر. چرا پای موسی را وسط دعوای خودت بکشی؟ چرا یک همچین کسی را خرج دعوای خودت می کنی؟ ما هم این طوری هستیم؛ می گوییم حضرت بیایند همه این ها حل می شود. می خواهیم امام زمان را خرج خودمان بکنیم در صورتی که بنا بود خودمان را خرج امام کنیم. این طور که آدم کنار امام زمان نمی ایستد. ان شاء الله خدا امام زمان را برساند سیب زمینی ارزان شود؛ طیب الله انفساکم چقدر شما با امام همراه هستید.

البته این ها چیز خوبی است و باید باشد؛ این ها جزو عدالت است ولی این ها کوچک است. غرضم این است که آدم کوچک امامش را خرج خودش می کند. اگر خواسته های من بزرگ شد آن وقت می توانم یار امام زمان بشوم و خودم را خرج حضرت بکنم. وقتی خواسته هایم به خواسته های حضرت گره بخورد می توانم او را همراهی کنم.

بنابراین خاصیت این دعا هایی که برای امام زمان از معصومین نقل شده در صورت مداومت این است که انسان را همراه امام زمان می کند. به خصوص اگر در سحر و دعای اولش باشد نه این که اول نان و آب خودش را بخواهد، بعد بگوید «اللَّهُمَ  ادْفَعْ  عَنْ  وَلِيِّك ». آدم باید این دعا را در قنوت نماز شبش بخواند و مداومت کند و مهم تر از آب و نانش بداند. اگر این طور شدیم، کم کم خواسته هایمان با خواسته های امام زمان گره می خورد و در صف یاران امام زمان قرار می گیریم، چون دلمان در خیمه حضرت است. پس راه این که انسان به خیمه حضرت برود این است که خواسته هایش به حضرت نزدیک بشود. منی که دلم یک راه دیگر می رود، جسمم هم در خیمه حضرت نمی رود.

لزوم همراهی دل با امام

علی بن مهزیار می گوید من نوزده سفر پیاده به مکه رفتم و حضرت را ندیدم و سفر بیستم بالاخره حضرت راه دادند. می گوید سفر بیستم رفتم در خیمه حضرت و یک هفته آنجا بودم. روز بعد از یک هفته یاد زن و بچه ام کردم؛ حضرت فرمودند تشریف ببرید. گفتم نه آقا من تازه شما را پیدا کردم. به تعبیر من حضرت گفتند تعارف نکنید؛ بلند شوید بروید. خودت در خیمه من می نشینی ولی دلت در خیمه من نیست. کنار امام زمان هستی ولی دلت رفته پیش زن و بچه ات. پاشو برو پیش زن و بچه ات، چرا مزاحم امام زمان می شوی؟

در داستان حضرت یوسف بعد از گرفتن بنیامین، برادران یوسف التماس کردند که یکی از ما را بگیر. فرمود «قالَ مَعاذَ اللَّهِ أَنْ نَأْخُذَ إِلاَّ مَنْ وَجَدْنا مَتاعَنا عِنْدَه »(یوسف/79) ما کسی را می گیریم که کالای ما پیشش بوده؛ ظاهرش یعنی تو که دزدی نکرده ای ولی باطنش یعنی تو چه داری که من تو را نگه دارم؟ هم تو مزاحم منی هم من مزاحم تو هستم ولی بنیامین مزاحم نیست. اگر برادر ها پیش یوسف می ماندند، هم یوسف در رنج بود و هم آن ها ولی بنیامین که کنار یوسف است، یوسف آرام است. چون او سرمایه ای دارد و محبتی از یوسف در دلش هست.

بنابراین منی که دنبال دل خودم هستم چرا مرتب سر و صدا بکنم؟ انسان به اندازه ای که خواسته هایش به امام زمان نزدیک می شود امام زمان را می خواهد؛ بقیه اش حرف و تعارف است. دل انسان وقتی به امام نزدیک می شود که دعای اول انسان برای حضرت باشد و بر آن مداومت کند؛ آن هم دعا هایی که از معصومین نقل شده.

پس ببینید اگر کسی بخواهد دلش با امام زمان همراه بشود باید این ها را از خدا بخواهد و روحش در این افق ها پرواز کند تا یار امام زمان بشود. در داستان یوسف اگر برادر ها نزد حضرت می ماندند مزاحم حضرت بودند چون دلشان همراه نبود. علی بن مهزیار بعد از بیست سفر دلش پیش زن و بچه اش رفت گفتند پاشو برو چون دیگر دلت در خانه ما نیست. وقتی دلت اینجا نیست، جسمت را برای چه اینجا نگه داشته ای؟ جسمت را هم با دلت بردار و برو. اگر آدم در کربلا دلش پیش زن و بچه اش باشد که نمی تواند کنار امام بایستد.

آن بزرگوار گفت سعید بن عبدالله را در خواب دیدم؛ رفتم جلو و گفتم چطور سپر شدی تا امام حسین نماز بخواند؟ یک اشاره کرد و گفت حب الحسین. اگر دلت از محبت امام حسین پر شد می توانی سپر بشوی و الا اگر دلت پیش زن و بچه ات و غنایم باشد که نمی توانی این کار را بکنی.