نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دوم شبهاي ماه رمضان حسينيه حق شناس/ توضیح خطبه شعبانیه و بیان فرازهایی از فضائل ماه رمضان/ درجات بهشت، قرآن و امام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 10 خرداد ماه 96 است که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حسینیه آیت الله حق شناس رحمۀ اله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛پیامبراکرم در فرازی از خطبه معروف شعبانیه که منسوب به ایشان است، به سلسله ای از دستورات اشاره کرده اند؛ از جمله اینکه آیا ما باید به اندازه کافی رفعت پیداکنیم و برای رسیدن به آیات نورانی قرآن و حقایق الهی بالا برویم یا اینکه این آیات خداوندی با آن شان و منزلت نازل می شوند و در دست ما قرار می گیرند؟ پاسخ این است که قطعا برای همه انسان ها تا این اندازه عظمت پیدا کردن کار آسانی نیست و البته با نزول قرآن به عالم دنیا، تازه سیر و صعود ما آغاز می شود درست مثل کاری که ائمه انجام می دادند. اینکه در روایات گفته شده در این ماه درهای بهشت گشوده می شود، منظور این است که از همین دنیا می توان ورود به درجات بهشت یا درکات جهنم داشت. ما دوتا بهشت ظاهری و باطنی داریم. مطابق با سوره مبارکه واقعه خدای متعال مردم را در سه گروه مختلف دسته بندی کرده که عبارت اند از: السابقون، اصحاب المیمنه و اصحاب المشئمه. خدای متعال در آیاتی بهشت اصحاب المیمنه را توصیف میکند. معنای ظاهری این آیات مشخص است اما حضرت در حدیثی تاویل این آیات را بیان کردند؛ ظاهر این آیات بهشت و نعمت های بسیار بهشتی است اما باطن آن امام و شئون ایشان است. درهای رحمت و بهشت الهی در ماه مبارک رمضان به روی ما گشوده شده و ابواب جهنم هم بسته شده است. پیامبر اکرم در خطبه شعبانیه می فرمایند: دعا کنید و از خدا بخواهید که همیشه شرایطی مثل این ماه را داشته باشید یعنی درهای بهشت که درجاتش به اندازه آیات قرآن است روبه شما باز باشد و در سایه ولایت امام باشید و از ولایت شیطان دور بمانید.

برخی از فضائل ماه مبارک رمضان

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . خطبه معروف شعبانیه که وجود مقدس نبی اکرم نقل کرده اند را مرحوم صدوق در «من لا یحضره الفقیه» و سید بن طاووس در کتاب «اقبال» نقل کردند که قسمتی از آن را ترجمه کردیم. در فراز اول حضرت از برکات این ماه صحبت می کنند و اشاره فرمودند به این که ماه خدای متعال یا همان شهرالله با برکات و رحمت و مغفرت الهی رو به شما آورده و ماهی است که هم خود ماه از همه ماه ها بهتر است و هم شب های آن از شب های دیگر برتر است. روزهای ماه رمضان افضل از روزهای دیگر است و ساعاتش برتر از دیگر ساعات است. اینطور نیست که مثلا فقط شب قدرش افضل از بقیه شب ها باشد، روزهایش افضل روزها و شب هایش افضل شب ها و ساعاتش افضل ساعات است.

شهری است که خدای متعال ما را به مهمانی خودش دعوت کرده است. ما دعوت به مهمانی خاص شدیم که قبلا گفتیم یک ضیافت خاص و رحمت رحیمیه است و الا همه مهمان خدای متعال اند. در این ماه خدای متعال همه را جزء کرامت خودش قرار داده در حالی که فقط اولیاء الهی متقین هستند که اهل کرامت اند اما برحسب تفضّل همه مورد کرامت خاص خدای متعال هستیم.

بعد فرمودند: اقتضاء فضای ماه رمضان این است که نفس کشیدن شما تسبیح، خواب تان عبادت، عملتان مقبول و دعایتان مستجاب است. این چهار تا خصوصیت را حضرت برای این ماه ذکر کردند که حالا یک مقداری ترجمه می کنم.

پیامبر اکرم در ادامه خطبه این چنین فرمودند: بنابراین در این ماهی که چنین ویژگی هایی دارد، از خدای متعال با نیات صادقه و قلوب طاهره بخواهید که شما را به روزه آن و تلاوت قرآن موفق بدارد و در ادامه فرمودند: اگر کسی در این ماه محروم شد، اهل شقاوت است. کسی که نتواند به این رحمت واسعه خدای متعال برسد و به این بار عام راه پیدا نکند دیگر اهل سعادت نیست.

نزول آیات الهی به عالم دنیا

در فراز دوم حضرت وارد یک سلسله دستورات می شوند. یا ما باید رفعت پیدا کنیم تا به حقایق برسیم و یا حقایق باید تنزل پیدا کنند که ظاهرا راه دوم تقریبا تنها راه هست. یعنی اگر حقایق از عالم بالا تنزل پیدا نکند تا در دسترس ما قرار بگیرد، ما به راحتی نمی توانیم رفعت پیدا کنیم تا به آن حقایق برسیم. لذا حقایق است که از عالم بالا تنزل پیدا می کند و قرآن از عالم بالا نازل شده است.

قرآن که کتاب رفیع الهی و در محضر خدای متعال است، کلام الهی است و با آن شأن و عظمت نازل شده وگرنه دست ما به قرآن نمی رسید. در باب بعضی آیات قرآن ملاحظه فرمودید که وقتی می خواست نازل بشود، اینها به عرش الهی معلق شدند که خدایا ما را به سوی اهل معصیت نفرست. خدای متعال با یک بشارت هایی این آیات را راضی کرد تا نزول به عالم دنیا پیدا کردند. بنابراین پیداست که آیات قرآن حقایق زنده ای هستند.

داستان ائمه هم همینطور است. ائمه تنزل پیدا کردند تا دست ما به ساحت مقدسشان برسد. البته بعد از این که آنها تنزل پیدا کردند، اگر ما توانستیم خودمان را بهشان برسانیم، سیرمان به طرف عالم بالا آغاز می شود. اینطور نیست که ما بمانیم در عالم پایین بلکه وقتی حقایق آمد، راه به سوی عوالم بالا گشوده می شود و ما می توانیم با قرآن سیر کنیم و با ائمه سیر صعودی داشته باشیم. جذبه های الهی در قرآن و شفاعت آن ما را در درجات سیر می دهد، کما این که معصومین در درجات سیر می دهند ولی ابتدا باید آن حقایق نازل بشوند.

لذا در داستان خلقت ائمه هست که عوالمی را پشت سر گذاشتند تا وارد عالم ما شدند. «حَتّى مَنَّ عَلَيْنا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ في بُيُوتٍ أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ» خدای متعال بر ما منت گذاشت و شما را در خانه هایی قرار داد که آن خانه ها اجازه رفعت دارند «أذِنَ اللّهُ أنْ تُرْفَعَ» لذا اگر کسی وارد آن خانه ها شد، می تواند سیر داشته باشد و رفعت پیدا بکند. اجازه ذکر در آن خانه ها هست و اگر کسی به آن جا ورود پیدا کرد، می تواند به مقام ذکر برسد و در حقیقت صاحب ذکر بشود «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(رعد/٢٨) ولی ورود به این خانه ها یک آدابی دارد و بعد از این که وارد شدید، این سیر هم خودش آداب دارد. این حقایق تنزل پیدا کرده و ما باید به ساحت قرآن و معصومین راه پیدا کرده و با شفاعت قرآن و معصوم در درجات و مقامات سیر کنیم. لذا به مضمون روایات، مقامات ما درجات ولایت معصوم و درجات قرآن است.

در این ماه شریف این حقایق تنزل پیدا کرده «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ»(بقره/١٨۵) ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن تنزل پیدا کرده لذا دسترسی به ساحت قرآن در این ماه آسان تر و البته تمطع و بهره مندی از قرآن هم با سهولت بیشتری صورت می گیرد. در همین خطبه حضرت فرمودند: یک آیه از این قرآن در این ماه خوانده بشود، برابر با یک ختم قرآن در ماه های دیگر است و این خیلی بیان عجیبی است.

یعنی یک «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» شما بگویید، به منزله این است که در غیر این ماه یک ختم قرآن انجام دادید. آن وقت در باب قرآن در روایات متعددی دارد که با هر کلمه حسنه ای که به شما عطا می کنند، بدی را از شما دور می کنند. در روایت است اگر قرآن را در نماز و در حال ایستاده بخوانید، هفتصد حسنه به شما در مقابل هر حرف می دهند، اما اگر نماز را در حالت نشسته بخوانید، پنجاه حسنه در بیرون نماز ده حسنه در مقابل هر حرف قرآن به انسان عطا می شود.

این را هم معترضه بگویم که قرآن را می توان در نمازهای مستحبی خواند، حتی این قرآنی که انسان ختم می کند می تواند تقطیع کند و در نمازهای مستحبی بخواند. اصل تلاوت قرآنی که در سوره مبارکه مزمل خدای متعال دستور داده «أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا * أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا»(مزمل/١-4) خیلی از مفسرین فرمودند: مقصود از این که خدای متعال فرموده نیمی از شب، کمتر یا بیشتر را بیدار باش و قرآن را تلاوت کن، تلاوت در نافله شب است. گرچه فراتر از اوست و همه تلاوت را می گوید ولی خیلی از مفسرین گفتند: اصلا مقصود از این تلاوت که بیدار باش و تلاوت کن یعنی در نافله شب قرآن بخوان.

به هرحال قرآن در این ماه تنزل پیدا کرده و لذا دسترسی به برکات قرآن و به رزق هایی که خدای متعال در این سفره خودش قرار داده، در ماه رمضان آسان تر است. در قرآن رزق شفاء و رحمت و مغفرت و اینها وجود دارد «يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ»(یونس/۵٧) در این آیه چهار خصوصیت است. این کتابی که در آن موعظه و شفاء و هدایت و رحمت است، در ماه رمضان نازل شده و تنزل پیدا کرده و در دسترس ماست و می توانیم به این حقایق راه پیدا کنیم. البته باید با قرآن سیر کرد تا به تدریج پرده های خودش را کنار بزند و کنان ها و حجاب ها از قرآن برداشته بشود و ما به درجات بالاتر و نورانیت های رفیع آن برسیم. پس در این ماه قرآن تنزل پیدا کرده و این را هم من اضافه می کنم که شاید به لحاظ روایات اینطور استفاده بشود که ولایت معصوم هم در این ماه تنزل پیدا کرده و در دسترس ماست.

درجات بهشت

این که در روایات می بینید از جمله در همین حدیث نورانی و خطبه حضرت فرمودند: درهای بهشت به روی شما باز شده مقصود همین است. مقصود از درهای بهشت چیست؟ ما یک بهشت محسوس و ظاهری داریم که در عالم آخرت واردش می شویم، با آن نعمت هایی که قرآن توصیف کرده و درجات و مقاماتی که در بهشت وجود دارد، باغستان ها و نهرها و حور و قصور و سایر نعمت ها که درهای همین بهشت از دنیا باز می شود. کما این که درکات جهنم هم درهایش از همین دنیا باز می شود و از این دنیاست که انسان وارد جهنم یا بهشت که وجودش هم قطعی است، می شود. ما از همین جا جهنمی یا بهشتی می شویم و در حقیقت عبورمان از عالم دنیا ما را بهشتی یا جهنمی می کند. ولی در روایات و معارف اهل بیت یک معانی دیگری برای بهشت گفته شده که آن هم معنای لطیفی است.

به طور مکرر در روایات داریم که فرمودند: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است و باطن درجات بهشت مقامات آیات قرآن است. این با آن بهشت محسوس منافاتی ندارد، بهشت ظاهری که سرجای خودش هست و باطن همین بهشتی که انسان ها واردش می شوند، مقامات آیات قرآن و مقامات معصومین است. این روایات به طور مکرر آمده که فرمودند: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است، لذا در روایت دارد که مومن اگر قرآن را تعلم نکرده باشد، در عالم برزخ تعلیم داده می شود. چرا؟ به خاطر این که درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است.

شاید مقصود این تعلیم ظاهری هم نیست، آن تعلیم باطنی ای که با او انسان به درجات بهشت می رسد و الا اگر به این تعلیم ظاهری باشد، چه بسیار آدم هایی که سی جلد تفسیر این قرآن را نوشتند ولی به تعبیر امام صادق علیه السلام یک حرف از قرآن را هم نفهمیدند و یکی از درجات قرآن را هم طی نکردند، نقطه تحت باء بسم الله قرآن را هم هنوز نفهمیدند.

فرمود: آن چیزی که حقایق قرآن و درجات بهشت است، اگر مومن تعلم نکرده باشد در برزخ تعلیم می شود چون درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. اگر بهره مند از قرآن نباشد، متنعم به درجات بهشت نیست و در باب ولایت معصومین هم همینطور است.

این روایت را مرحوم مجلسی نقل کردند و در مختصر بصائر الدرجات یا خود بصائرالدرجات آورده اند. در جلد بیست و چهارم بحار الانوار هم به تناسب این روایت را نقل کردند. ما یک بصائرالدرجات داریم که برای مرحوم صفار است و یک بصائر الدرجات دومی هم بوده است. البته این بصائر الدرجات مرحوم صفار جزء بهترین کتاب های روی زمین است یعنی شما کتاب به خوبی این انگشت شمار اگر پیدا کنید و خیلی کتاب فوق العاده ای است. یک کتاب دیگری هم به نام بصائر الدرجات بوده و برای یکی از اشعریون قم است که آن از دست رفته و الان در دسترس نیست. یکی از شاگردان شهید یک مختصری ازش تهیه کرده و به نام مختصر بصائر الان در دست است و آن هم کتاب فوق العاده ای است. یادم نیست از کدام یک از این دو تا کتاب مرحوم مجلسی این حدیث نورانی را نقل کرده بود که آیات قرآن را حضرت معنا کردند.

خدای متعال در سوره واقعه مردم را سه دسته می کند: السابقون، اصحاب المیمنه و الصحاب المشئمه، بعد در باب اصحاب المیمنه یا همان اصحاب الیمین، قرآن بهشت شان را توصیف می کند که بهشت اصحاب الیمین چطوری است. «وَ أَصْحَابُ الْيَمِينِ مَا أَصْحَابُ الْيَمِينِ» تا می رسد به اینجا که «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ * وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ * وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ * لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ»(واقعه/٢٧-34) آب هایی که مثل آبشارها از بالا بر مومنین و بر این اصحاب یمین فرو می ریزد. در بهشت شان میوه ها و فواکه فراوانی که «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» نه پایان می پذیرد و نه استفاده از آن ها حد و مرزی دارد «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» بساطهایی بر آنها پهن کرده اند در مقامات رفیع یعنی در قلل بهشت شان گویا یک بساط هایی برایشان پهن کردند که کل این بهشت و منظره زیر نگاه آنها است.

حضرت وقتی این آیات را خواندند، تعبیر این است که فرمودند: «إِنَّهُ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ اَلنَّاسُ إِنَّمَا هُوَ اَلْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ»(1) مقصود این نیست که مردم تلقی می کنند، بلکه مقصود از این امر آن چیزی است که از عالم ناشی میشود و مقصود از عالم در اینجا معصوم است «هُوَ اَلْعَالِمُ وَ مَا يَخْرُجُ مِنْهُ». مقصود از این نعم بهشتی امام و آن چیزی است که از وجود امام ترشح پیدا می کند و نازل می شود. آن وقت مرحوم مجلسی یک شرحی اینجا دارند که عبارت دقیقی هم هست.

ایشان می فرماید: از غریب ترین تأویلاتی که ائمه برای آیات داشتند، همین تأویل است. چون برای قرآن یک تأویلاتی است دیگر، که این تأویلات با ظاهر قرآن هم اصلا معارضه ای ندارد. فرض بفرمایید در قرآن می فرماید: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً» خدای متعال از آسمان برای شما آبی نازل می کند «لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ»(انفال/١١) شما را پاک می کند. ما به وسیله این آب تطهیر می شویم و اگر نبود ما مطهر دیگری نداریم. هم مطهر از نجاسات ظاهری هم از حدث و اینها و این هم منافات با این ندارد که در روایات این ماء به وجود مقدس امام یا ولایت امام تعبیر بشود و سماء هم تعبیر و تأویل به وجود مقدس نبی اکرم بشود.

از آن مقام رفیع یک حقیقتی نازل می شود که مطهر شماست و شما را از نجاست های باطنی پاک می کند. ولایت امام مطهر است «وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَیْکُمْ» تا می رسد به «وَ طَهَارَة لِأَنْفُسِنَا» ولایت امام مطهر است و این دو تا با هم اصلا منافاتی ندارد، آن یک معناست و این هم یک معنا و اصلا با هم تنافی ای ندارند. قرآن خیلی تأویلات اینطوری دارد که معصومین بیان کردند.

مرحوم علامه مجلسی که خِرّیت فن اند و همه این روایات را نقل می کنند، می فرمایند: این از غریب تأویلات است که امام داشتند. خیلی تأویل عجیبی است که فرمودند مراد از این نعمت های بهشتی امام و شئون امام است. این یعنی چه؟! بعد ایشان یک معنای خیلی لطیفی کردند و فرمودند: این که حضرت فرمودند «لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ اَلنَّاسُ» اینطوری که مردم خیال می کنند نیست، یعنی چی؟ مردم چی خیال می کنند؟ یعنی حضرت می خواهند بگویند مراد از نعم بهشتی این نعمت های ظاهری که در آیه آمده نیست و ظاهرش را نفی کنند؟

مرحوم مجلسی در یک نکته لطیفی می گویند: آن که مردم معتقدند این است که نعمت های بهشتی منحصر در همین ها هست. تا صحبت از بهشت به میان می آید، به ذهنشان می رسد که باغ است و درخت است و بوستان هست. این که هست و آن را نمی شود انکار کنی، هیچ وقت تأویلات قرآن با ظاهر قرآن تعارض ندارد. نباید تعارض داشته باشد و اگر یک جایی تعارض پیدا کرد، بدانید آن تأویل قابل اخذ نیست.

لذا مرحوم مجلسی می فرمایند: مردم خیال می کنند مقصود از این آیات فقط همین نعم ظاهری است ولی این طوری نیست که مردم خیال می کنند. بله یک ظاهری دارد «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ * وَ فاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ» آبشارهایی در بهشت مومنین هست، نعمت ها و میوه های فراوان در اختیارشان هست، تخت های برافراشته ای در قلل و مقامات رفیع بهشت برایشان زدند. همه اینها هست اما ایشان می فرماید: امام می خواهند بفرمایند فقط این نیست که خیال می کنند.

پس حضرت تأویل کردند این نعم بهشتی را و فرمودند: ظاهرش همین نعمت هاست و تأویلش امام و شئون امام است. بعد می فرمایند: نه فقط در آخرت. در حقیقت حضرت می خواهد بگوید در همین دنیا مومنین دارای یک بهشت روحانی هستند «بل لهم في الدنيا أيضا ببركة أئمتهم جنات روحانية». حضرت این آیه را که معنا می کنند، می گویند مقصود عالِم است.

سایه رحمت و علم امام

می خواهند بگویند غیر از بهشت آخرت که واردش می شوید و ان شاء الله همه متنعم هستید، در همین دنیا خدای متعال یک بهشت های روحانی و باطنی و معنوی برای دوستان و محبین قرار داده است «ببركة أئمتهم جنات روحانية من ظل حمايتهم و لطفهم الممدود في الدنيا و الآخرة». این «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» را ایشان اینطوری معنا می کنند که یک سایه های ممتدی در بهشت وجود دارد؛ مثل وقتی که در گرما راه می رویم و درختی هست و سایه اش یک قدم با ماست. وقتی که حرکت می کنی دیگر از این سایه می روی بیرون، سایه مدنظر قرآن «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» است.

قرآن می فرماید: در بهشت سایه ممتدی است که در روایات ذیلش دارد که در باغستان های بهشت گاهی صد سال در سایه او مومنین سیر می کنند. سایه ممتد یعنی این، حالا درباره این ظل ممدود که سایه درخت ها و باغستانهای بهشتی است، مرحوم علامه مجلسی می گویند: تأویلش این است که مومنین یک جنات روحانیه ای دارند، یک بهشت های روحانی و معنوی در همین دنیا دارند که «من ظل حمايتهم و لطفهم الممدود» منظور از ظل ممدود سایه عنایت امام است که گسترده بر سر مومنین است و آنها را فرا گرفته و همه عوالمشان را در بر می گیرد و در حقیقت امتداد دارد.

هیچ وقت از سایه عنایت امام بیرون نمی روند و ذیل سایه لطف و عنایت امام یا همان ظل ممدود هستند. ظل ممدود واقعا همینطور است، حالا سایه درخت بهشت مهم تر است یا سایه لطف امام؟ اگر کسی اهل فهم باشد، می فهمد ظل ممدود یک معنایش همان سایه های درختان بهشتی است که البته مثل درخت های اینجا نیست و ظل ممدود است اما معنای مهمترش سایه لطف و مرحمت و عنایت امام است دیگر، ما در ظل امام حرکت می کنیم.

این ظل هم یک واقعه ای است. قرآن می فرماید: «ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»(رعد/١٨) سایه امام، ظل ممدودی است که مومنین در ظل امام حرکت می کنند و حالا شاید عالم ظلالشان هم همین باشد. فرمود: یک جنات و باغستان های روحانی شیعیان و محبین دارند که ظل سایه امام هست و در دنیا و آخرت وجود دارد. این اضافه بر آن باغستانی است که در بهشت واردش می شوند و آن سایه های لطیف «وَ ماءٍ مَسْكُوبٍ» می گویند تأویل ماء مسکوب طبق این روایت علم امام است.

علم امام آن آب جاری ای است که از آستان وجود امام جاری می شود و ما برخوردار شده و به حیات قلب می رسیم. یک زمانی این را مفصل عرض کردم که علم امام سرچشمه حیات طیبه است و هم ولایت امام در قرآن تعبیر به ماء شده، هم علم امام. علم امام ماء مسکوب است و آن آبی است که در بهشت متقین از بالا مثل آبشار بر آن ها جاری می شود. امیرالمومنین در خطبه شقشقیه تعبیرشان این است، می گویند: «يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لا يَرْقَي إلَيَّ الطَّيْرُ» سیلاب حقایق و معارف از آستان وجود من جاری است ولی هیچ پرنده بلند پروازی هم به قله های من راه پیدا نمی کند. از آستان حضرت حقایق جاری می شود و ما را تحت پوشش قرار می دهد.

مرحوم علامه مجلسی می گویند مراد از ماء مسکوب طبق این روایت امام هست. مومنین الان در بهشت معنوی ای هستند که در آن بهشت آبشارهایی از حقایق بر آنها نازل می شود و البته واقعا علم امام به اندازه یک آبشار نیست. امثال بنده که فقط عالم محسوس را می بینیم، لطافت اینها برایمان روشن نیست ولی مرحوم علامه مجلسی اهل این لطایف اند. می فرماید: «و ماء مسكوب من علومهم الحقة التي بها تحيا النفوس». بنابراین ماء مسکوب یعنی آن علم امام که مثل آبشار جاری در این بهشت است و نفوس و ارواح مومنین با او احیا می شود. می فرمایند: «وَ فَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ لَا مَقْطُوعَةٍ وَ لَا مَمْنُوعَةٍ» این را چطوری به امام برگردانیم؟ می فرمایند: «من أنواع معارفهم» معارف ائمه فواکه است.

لذا قرآن وقتی شجره توحید را توضیح می دهد، می فرماید: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ» کلمه توحید مثل یک درخت پاک است «أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءِ» ریشه اش در اعماق زمین است و شاخ و برگش در آسمان است «تُؤتي أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذنِ رَبِّها»(ابراهیم/٢۴-۲۵) در هر لحظه و در هر حین که حالا حین را در روایات معنا کرده است، به اذن پروردگارش میوه های سرشاری به مومنین عطا می کند.

در یک روایتی فرمود: اصل شجره اهل بیت اند و فرعش محیط ولایتشان، میوه اش هم علومشان است. لذا بهترین بهشت همین است دیگر، چه بهشتی از این بالاتر؟ «فواکه کثیره» اگر بخواهد تأویل به امام بشود، یعنی چه؟ ایشان می گویند: یعنی «من أنواع معارفهم التي لا تنقطع عن شيعتهم » معارفی که از شیعه منقطع نمی شود «ولا یمنعون منها» پس این معارف قطع نمی شود، منع هم نخواهد شد تا همه از آن بهره مند بشوند و قلوبشان متنعم گردد. «و فرش مرفوعة مما يلتذون بها من حكمهم و آدابهم» فرمود: «و فرش مرفوعة» همان آدابی است که از ائمه به اینها می رسد. بعد یک جمله ای اضافه می کنند، می گویند مقصود از این نعمت ها آنی که مردم خیال می کنند نیست بلکه مقصود امام است «وَ ما یَخرجُ مِنَ الاِمام» و آنچه از امام ناشی می شود.

لذت حقیقی از بهشت روحانی

این را هم من اضافه کنم خدمتتان که خدای متعال در سوره هل اتی وقتی بهشت ابرار را توضیح می دهد، ابرار یعنی شیعیان «وَ أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاةُ الْأَبْرَارِ» می فرماید: آنهایی که به شفاعت معصوم در بهشت می روند «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفِي نَعِيمٍ»(انفطار/١٣) داستان ابرار را که توضیح می دهد، می فرماید: ابرار از چشمه ای می نوشند «إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا» ابرار از یک جام هایی می خورند که با کافور آمیخته شده است. کافور چیست؟ «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ» کافور یک چشمه ای است که عباد الله ساقی آن هستند. «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا» می نوشانند نه «یَشرَبُ مِنها» عبادالله می شوند اهل بیت که ساقی این چشمه ها هستند.

از این چشمه به اندازه ای که ظرفیت داشته باشند در جام ابرار می ریزند و جامشان را مخلوط می کنند با این چشمه که چشمه کافور است. «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ» آن وقت تعبیر این است «يُفَجِّرُونَهَا» خود عبادالله این چشمه را منفجر می کنند و می جوشانند و در حقیقت این چشمه از آستان خود امام جاری می شود، از ولایت امام جریان دارد «عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا»(انسان/۵-۶).

پس نعمت های بهشتی اینطوری است که از امام ناشی می شود و سرچشمه می گیرد. بعد مرحوم علامه مجلسی لطیف تر می گویند. این روایت چه می خواهد بگوید؟ می خواهد بفرماید یک بهشتی داریم در عالم آخرت که واردش می شوید. آن بهشت چیست؟ باغستان ها هست و کرسی ها و عرش هایی که برافراشته شده و تخت هایی که بر افراشتند و نعمت های مستمر و آبشارهای جاری «جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»(بروج/١١). غیر از آن بهشت یک بهشت معنوی است که همه نعمش برمی گردد به امام، ماء مسکوبش علم امام است، میوه هایش معارف اهل بیت اند، ظل ممدودش سایه عنایت امام است و آن هم یک بهشتی است.

بعد یک نکته لطیفی را اضافه می کنند و می گویند: «بل لا يلتذ المقربون في الآخرة أيضا في الجنان الصورية إلا بتلك الملاذ المعنوية» وقتی مقربون که گروه خاصی هستند وارد بهشت می شوند، همه لذت های معنوی شان همین هایی است که گفتیم. وارد بهشت صوری می شوند و در باغستان های بهشت می روند و آن همه امکانات بهشت در اختیارشان است ولی لذت حقیقی شان از همین بهشت روحانی است. نه فقط در عرض این بهشت، یک بهشت روحانی داریم بلکه مقربون در بهشت آخرت هم که وارد می شوند، همه لذت هایشان از این لذت های معنوی است. یعنی باطن بهشت مقربین در آخرت هم همین بهشت معنوی است و همه لذاتشان به این برمیگردد. این نکته دقیق و لطیفی است و همینطور هم هست.

یک موقعی لذت از ولایت حقیقتا واقع می شود، انسان یا از ولایت معصوم در بهشت لذت می برد و یا از ولایت دشمنان در جهنم دیگر، شجره طوبی از امام و شجره زقوم هم از آن طرف است، خیلی تعبیر لطیفی دارند می گویند: همینطوری که در دنیا اولیاء و مقربون در یک بهشت روحانی بودند «ان الابرار لفی نعیم» من عرض کردم بهشت آخرت سر جای خودش ولی الان شاید لفی نعیم اند. الان در نعیم ولایت و در بهشت و غرق در لذات اند. می فرماید در آخرت هم وارد آن بهشت می شوند ولی لذات حقیقی شان از آن بهشت باطنی است.

به تعبیر دیگر یک بهشت بیشتر نداریم و آن بهشت محیط ولایت امام است که ولایت امام یک موقعی در باغستان تجسد پیدا می کند. چرا بگوییم دو بهشت؟! این بهشت یک باطنی دارد و یک ظاهری دارد و البته باطنش هم باطن دارد. یعنی خود بهشت هم اگر کسی درونش سیر کند، باطنی دارد. ولایت امام اینطوری است.

درجات ولایت امام

قرآن هم همینطوری است و ظاهرش یک بهشت است و باطن دارد «وَ لِبَطْنِهِ بَطْنٌ»(2) به تعبیر روایت اگر کسی به قرآن رسید یک چراغی برایش روشن می شود و ستاره هایی در قرآن برای انسان می درخشد. «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُون »(نحل/16) آیات قرآن ستاره ها هستند و راه ما را روشن می کنند «لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُوم »(3) کسی که به قرآن رسید، به این چراغ که نزدیک شد، یک چراغی بر فراز این چراغ برایش روشن می شود.

تا نیایی سراغ این چراغ، چراغ بعدی نورش را به شما نمی رساند ولی «و علی نجومه نجوم» قرآن اینطوری است. باطن دارد و باطنش هم باطن دارد. بهشت هم اینطوری است ظاهر و باطن دارد و البته باطنش هم باطن دارد. هفتاد باطن و بلکه بیشتر از اینها مقامات بهشت است.

امام هم همینطوری است، ولایت امام درجات دارد. ابوابی است امام «وَ البابُ المُبتَلا بِه النّاس» آدم از باب ولایت امام وارد ولایت امام می شود. به عبارت دیگر هم رسیدی و هم نرسیدی اما وارد شدی و تازه این باب اول است، پس بندگی آداب خودش را دارد. هر بابی هم که می خواهی بروی «وَ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا»(بقره/۵٨) باید تواضع کنی، خاکسار بشوی و با یک خاکساری یک در به روی انسان باز می شود.

هر سلامی که شما در زیارات به امام می دهید، یک در بهشت به رویتان باز می شود. چون سلام تواضع است دیگر، مثل سجده ملائکه است با هر سلامی یک در به روی انسان باز می شود. سلام بعدی باب دیگری، سلام بر امام اینطوری است. شما در هر سلامی که دارید، به شئون امام سلام می کنید و از همان شأن امام یک دری به روی شما باز می شود و وارد بهشت می شوید و در حقیقت شئون ائمه ابواب اند.

پس بهشت حقیقتش کجاست؟ بهشت دار موحدین است، بهشت وادی توحید است. روایتی در خاطرم هست با عبارات مختلفی مرحوم صدوق در کتاب توحید نقل کردند که: «التوحيدُ ثَمَنُ الجَنّةِ» مزد بهشت چیست؟ با چه بهایی بهشت را به آدم می دهند؟ «التوحید». مزد «لا اله الا الله» چیست؟ در بعضی روایات دارد بهشت، کسی به «لا اله الا الله» رسید  به بهشت رسیده است. پس بهشت دار توحید و دار موحدین است. این دار توحید چیست؟ درجات توحید درجات قرآن است، درجات ولایت امام است. بهشت هم همین است البته ظاهر و باطن دارد و ظاهرش هم تجسد ولایت امام است.

بعضی ها وقتی معارف به این قسمت ها می رسد برایشان سخت می شود. اگر بگویی آقاجان رحمت خدای متعال تبدیل می شود به این گلابی که شما می خورید، می گویند: قبول دارم رحمت خدای متعال است. خب امام «مَعدِنُ الرَّحمَة» است و معدن همه این رحمت ها امام است. ولایت امام، جنت امام تبدیل می شود به میوه و باغ و بوستان و فواکه. ظاهرش میوه است و باطنش ولایت امام است.

لذاست که در بهشت غفلت نیست، کسی که میوه بهشتی می خورد این میوه عین ولایت امام و عین توحید است. این که مرحوم مجلسی می گویند: مقربان در بهشت هم لذت ولایت از امام می برند یعنی همین، این گلابی که می خورید ظاهرش گلابی است اما باطنش رحمت خداست. در دنیا هم اگر کسی به امام رسید همینطوری است. کسی به امام رسید این میوه ای که می خورد در محیط ولایت امام مقرب می شود. خوردنش هم برایش غفلت نمی آورد، چرا؟ چون محیط، محیط ذکر است. «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»(نور/٣۶)

دعا برای بسته نگهداشتن درهای جهنم

اگر کسی وارد این خانه شد خوابش هم ذکر است. چرا؟ چون محیط ذکر است و خوردنش هم ذکر محسوب می شود. میوه ها هم تسبیح می گویند. اگر هم کسی سر سفره شیطان نشست، ظلمات شیطان در لقمه اش هم هست و لقمه اش هم بوی جهنم می دهد.

آنهایی که چشم داشتند، گاهی می دیدند و می گفتند: این لقمه های حرام باطنش آلوده است. باطن همه نعمت های حلال همان جنت الامام است از اینجا شروع می شود تا عالم آخرت، آن وقت ماه رمضان یک ماهی است که درهای بهشت فرمود به رویتان باز شده، یعنی درهای ولایت امام و درهای قرآن و ابواب توحید به رویتان باز شده و البته ابواب جهنم هم بسته شده است.

حضرت فرمود: یک کاری بکنید و از خدا بخواهید دیگر این درها به رویتان بسته نشود و درهای جهنم هم به رویتان باز نشود. گناه باب جهنم است صفت رذیله باب جهنم است. صلاة و زکات باب بهشت اند. ولی همه اینها به امام منتهی می شود، نحن الصلاة، نحن الزکاة، نحن الحج و آن طرف هم همه گناهان منتهی می شود به دشمنان، این دو تا در به روی ما باز است. خدای متعال در ماه رمضان درهای بهشت را باز کرده و درهای جهنم را هم بسته است ولی گویا ممکن است آدم یک کاری بکند که خدای متعال درهای جهنم را رویش باز بکند و درهای بهشت را قفل کند.

حضرت در پایان گفتند: «أَیهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِی هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ» باز شده به رویتان «فَاسْأَلُوا رَبَّکمْ أَنْ لایغَلِّقَهَا عَلَیکمْ» دعا کنید خدای متعال درهای بهشت را به رویتان نبندد «وَ أَبْوَابَ النِّیرَانِ مُغَلَّقَةٌ» درهای جهنم بسته شده است «فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُفَتِّحَهَا عَلَیْکُمْ» از پروردگارتان بخواهید درهای جهنم را به رویتان باز نکند «وَ الشَّیَاطِینَ مَغْلُولَةٌ» شیاطین را بستند نمی توانند به شما حمله کنند قوای ملائکه دستهای شیاطین را بستند «فَاسْأَلُوا رَبَّکُمْ أَنْ لَا یُسَلِّطَهَا عَلَیْکُمْ» از پروردگارتان بخواهید شیاطین را بر شما مسلط نکنند.

پی نوشت ها:

(1) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج 1، ص: 505 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 24، ص: 104

(2) عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج 4، ص: 107

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 599