نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه دوم حسینیه آیت الله حق شناس/ جایگاه اهل الذکر و معنای ذکر، معروف و منکر

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 خردادماه سال 97 است، که به مناسبت ماه مبارک رمضان در حسینیه آیت الله حق شناس رحمۀ الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ اهل ذکر کسانی هستند که به محیط ولایت امامشان وارد شدند و ذیل ایشان در مسیر هدایت قدم بر می دارند و هیچگونه غفلتی مانع ذکر آن ها نمی شود. این افراد نه تنها در مسیر خوبی ها و معروف گام برمیدارند بلکه به دیگران و کسانی که در غفلت هستند معروف را می شناسانند و از غفلت و وادی شیطان آن ها را برحذر می دارند و از منکر نهی شان می کنند. چرا که ریشه معروف و تمام خوبی ها در وادی ولایت امام است و ریشه تمام فساد ها در وادی ولایت طاغوت است.

ویژگی های اهل ذکر

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در خطبه 222 نهج البلاغه حضرت فرمودند که شخصیت هایی که صبحگاهان و شامگاهان مشغول به به ذکر خدای متعال هستند به طوری که هیچ داد و ستدی مانع ذکر آنها و توجه آنها به خدای متعال نمی شود و اهل توجه دائمی هستند، اینها کسانی هستند که قلبشان نورانی به نور ذکر الهی شده و قوای قلب آنها احیاء شده و چشم قلبشان بینا شده است و گوش قلبشان شنوا شده و حالت انقیاد و اطاعت در مقابل خدای متعال برایشان حاصل شده و با نور بیداری قوای خودشان را هوشیار کردند «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَة»(1) دیگران را متذکر به ایام الله می کنند و آن ها را به خوف مقام رب دعوت می کنند و اینگونه است که اینها راهنمای مردم در فلات ها و در مقابل شبهات هستند.

اهل ذکر کسانی هستند که سیر قلبی با امامشان دارند و قلب و قوایشان بیدار می شود و درکشان در عالم عوض می شود «وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلا» ذکر الهی اهل خاصی دارد و آنهایی که اهل ذکر می شوند «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا» ذکر را به جای دنیا اخذ می کنند. اینکه انسان باید بین دنیا و آخرت جمع کند درست نیست. آنهایی که اهل ذکر هستند ذکر را به جای دنیا اخذ می کنند «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا» بنابراین «فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْه » هیچ تجارت و بیعی آنها را از ذکر باز نمی دارد «يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاة» و تمام دوران حیات خودشان را با ذکر سپری می کنند. منتها مقصود از اینکه اهل ذکر، ذکر را به جای دنیا اخذ کردند فقط این اذکار زبانی که ما داریم و یا حتی اذکار قلبی و فکری نیست، بلکه حقیقت ذکر در قرآن گاهی تطبیق به خود کتاب الهی می شود. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون »(حجر/۹) این ذکر الهی است که تنزل پیدا کرده و حقیقت ذکر همین قرآن است.

مصادیق ذکر الهی

این قرآن مقاماتی دارد؛ یک ظاهری دارد که کلماتی هستند که در اختیار ماست و یک مقامات باطنی دارد که درجات بهشت متناسب با آیات قرآن است. یک مقامات باطنی دارد که هم در دنیا هم در آخرت شفیع است. وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که قرآن شافع مشفع است، یعنی هم شفاعت می کند و هم شفاعتش پذیرفته شده است. این شفاعت هم از دنیا شروع می شود. اگر در بعضی از روایات ظهور قرآن را در عالم آخرت و صوری که قرآن در عالم آخرت به خودش می گیرد توضیح داده و شفاعت قرآن را بیان کرده، این شفاعت از همین دنیا شروع می شود.

حضرت فرمودند روز قیامت قرآن وارد محشر می شود و همه اهل محشر در صفوفی صف بستند. بر صف مؤمنین می گذرد و همه اقرار می کنند که این وجود از ماست و جزو مؤمنین است چرا که همه درجات ایمان را دارد ولی درجه اش از ما بالاتر است، لابد از شهداست. از صف شهداء عبور می کند و می گویند از ماست و مقامات شهداء را دارد ولی بالاتر است، لابد از شهدای دریاست. بر صف شهدای دریا عبور می کند و می گویند از ماست ولی بالاتر از ماست. به صف انبیاء می رسد و انبیاء می گویند از ماست ولی نمی شناسند. می آیند محضر وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که این شخصیت نورانی کیست؟ حضرت فرمود این قرآن است. بعد می آید پای عرش الهی و آنهایی که اهل قرآن بودند و با قرآن شب زنده داری می کردند و زندگی شان را براساس قرآن تنظیم می کردند شفاعت و دستگیری می کند که شفاعتش هم مقبول است.

خدای متعال اهل قرآن را با زیورهای بهشتی آراسته می کند و تاج کرامت بر سر آنها می گذارد و آنها را وارد بهشت می کند. خطاب به قرآن می شود که راضی شدی؟ می گوید من از کرم تو برای کسانی که انس با من داشتند و زندگی شان را با من طی کردند بیش از این توقع دارم. آن وقت تعبیر این است که خدای متعال می فرماید به آنها حیاتی می دهم که دیگر موتی در آن نیست و عیشی می دهم که در آن هیچ سختی نیست.

پس قرآن یک حقیقت ذکر الهی است و توجه به خدای متعال و مقامات ذکر در قرآن است. لذا ذکر فقط ذکر لفظی نیست. همه آن چه در ذیل قرآن است ذکر است، اگر قرآن جریان درگیری حق و باطل را توضیح می دهد این ذکر است، اگر در آن دستورات است ذکر است، حدود الهی ذکر است، آیات توحیدی ذکر است. پس ذکر یک معنای بسیار گسترده ای دارد که مصداق کامل ذکر از نظر قرآن یکی خود قرآن است که مکرر در قرآن شریف از خود قرآن به عنوان ذکر یاد شده و هرکسی به قرآن برسد به حقیقت ذکر رسیده است و آن وقت حقیقت نورانیت قرآن و ذکر قرآن در قلبش نازل می شود.

این کتابی است که درجات بهشت طبق درجات آیات قرآن است. فرمود اگر مؤمن شیعه ما و اولیاء ما قرآن را تعلم نکرده باشند، در عالم برزخ خدای متعال قرآن را به آنها تعلیم می کند چون درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. این قرآن که باطنش درجات بهشت است، اگر کسی اهل این قرآن شد و در فضای بهشت زندگی کرد دیگر وارد فضای دنیا نمی شود «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا».

یکی دیگر از مصادیق ذکر در قرآن که مکرر تعبیر شده، وجود مقدس نبی اکرم هستند و از ایشان تعبیر به ذکر شده «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً * رَسُولا»(طلاق/۱۱-12) داستان گذشتگان و اقوام گذشته را ذکر می کند و می فرماید مؤمنین شما مراقبه کنید که گرفتار نشوید. ما وسیله نجات را برای شما فراهم کردیم. ما یک پیامبری برای شما نازل کردیم که کلمه ذکر است و شما را از ظلمات به سمت نور بیرون می برد. مصداق تمام ذکر خود حضرت هستند.

«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب »(رعد/۲۸) چه از این طرف معنا کنید که ذکر عبد نسبت به خدای متعال آرامش قلب می آورد و چه بفرمایید ذکرالله یعنی خدای متعال وقتی یاد عبد می کند عبد به آرامش می رسد. تا انسان تحت توجه خدای متعال نباشد آرام نمی شود، اگر دنیا را هم به او بدهی قرار پیدا نمی کند. قرار قلب انسان به این است که خدای متعال به قلب انسان توجه کند. هر کدام از اینها را بگیرید باطنش این است. فرمود «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه »(2) ذکرالله شخصیت نبی اکرم است. پس اهل ذکر یعنی اهل انس با نبی اکرم، یعنی کسانی که در فضای نورانی نبوت و ولایت حضرت زندگی می کنند و در مقامات حضرت سیر می کنند. تمام مقامات بهشت و عالی ترین درجات بهشت نازله وجود مقدس حضرت است.

در روایات آمده که درجات بهشت متناسب با درجات قرآن است و با مقامات اهل بیت علیهم السلام هم متناسب است «هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ»(آل عمران/۱۶۳) در تفسیر این آیه سوره مبارکه آل عمران حضرت فرمودند «هُم» یعنی ائمه علیهم السلام و درجات سیر مؤمنین به اندازه درجات سیرشان در وادی ولایت امام است. لذا اگر کسی اهل وادی ولایت امام شد و وارد عالم ذکر و عالم نور شد «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا» دنیا به تعبیر روایات محیط ولایتی است که شیطان و ائمه جور درست می کنند.

دار آخرت و دار دنیا

خدای متعال در قرآن می فرماید «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى »(اعلی/۱۶-17) شما دار دنیا را انتخاب کردید ولی دار آخرت بهتر است. حضرت فرمود دار دنیا محیط ولایت دشمنان ماست و آنها هم یک بساطی درست می کنند. بساطی که آنها درست می کنند بساط لهو و بیع و تجارت است و دنیا را بازار می کنند و همه چیز می شود تجارت و بیع و همه دنبال کسب منفعت شخصی هستند. در این دنیا آنهایی که وارد دار دنیا می شوند همه چیز را قربانی می کنند که به منافع خودشان برسند. اما کسانی که به قرآن می رسند و حقیقت قرآن برایشان آشکار می شود و قوایشان نورانی به نور قرآن می شود و کسانی که ذیل هدایت و نور نبی اکرم و ولایت حضرت زندگی می کنند و به این وادی راه پیدا می کنند، اینها اهل الذکر می شوند «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا» آنها دیگر این فضا را با دنیا عوض نمی کنند و آن را بدل از دنیا گرفتند.

بنابراین «فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْه » هیچ تجارت و بیعی آنها را از این ذکر مشغول نمی کند. به یک معنا اصلا دنبال این تجارت نمی روند. نه این که معیشت دنیایی ندارند، نه این که در دنیا کار نمی کنند، اتفاقا در دنیا مشغول کار هستند و پرکارترین آدم ها در دنیا اولیاء خدا هستند. امیرالمؤمنین ارواحنا فداه در این دنیا بیش از همه کار می کردند. در بیست و پنج سالی که به ظاهر دور از خلافت بودند حجم تلاش حضرت به قدری بود که غوغا می کردند. کارشان با آن بیع و تجارتی که شیطان راه انداخته و دنیا را بازار مکاره کرده و طرف تجارتشان دنیاست متفاوت است و اصلا در چنین بیعی وارد نمی شوند. آنها هم بیع می کنند ولی با خدای متعال معامله می کنند «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُم»(توبه/۱۱۱) همه زندگی شان تجارت با خداست. تجارتی که طرفش خدای متعال است ذکر است. تجارتی که طرفش اهل دنیا هستند و انسان دنبال جلب منفعت خودش است و خودش را می بیند غفلت و لهو است.

پس گاهی در اصطلاح قرآن تجارت و بیع یعنی آن تجارت و بیعی که بر مدار دنیاست. آن تجارت و بیع و آن زندگی که ذیل ولایت شیطان و اولیاء طاغوت است، سراسر غفلت و تاریکی است. فرمود ذکر یک اهلی دارد و اینها آن را به جای دنیا اخذ کردند. دنیا دار ولایت ائمه جور است اما ذکر دارالآخره است. این محیط نورانی قرآن و محیط نورانی ولایت امام است. در آنجا هم مبارزه و جهاد و اصلاح است و یک جامعه ایمانی نورانی که همه بنیان هایش در چارچوب قرآن است تشکیل می شود. متقین «الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْب »(بقره/۳) ایمان به غیب این عالم دارند و به عالم غیب تعلق دارند و در اینجا زندگی می کنند. لذا «وَ يُقيمُونَ الصَّلاة» در این دنیا اقامه صلات می کنند و یک عمودی به پا می کنند که خیمه اش صلات است و ذیل این عمود زندگی می کنند «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُون » از آن دست از خدا می گیرند و از این دست هم می بخشند.

اما این غیر از تجارت و بیعی است که الان در دنیا رسم است. این داد و ستدی که شما در دنیا می بینید که اهل دنیا دارند که همه زندگی شان داد و ستد است، این داد و ستد آن زندگی نیست. پس آنها نه اینکه معامله نمی کنند و در این عالم دنیا زندگی ندارند بلکه جنس کارشان چیز دیگری است. در سوره جمعه می فرماید که بیایید حول حضرت جمع بشوید از اینجا منتشر بشوید. روز جمعه روز تجمع حول حضرت است «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّه »(جمعه/۱۰) دنبال این فضل خدا باشید و این تجارت ابتغاء فضل است و لهو نیست.

پس ذکر فقط ذکر زبانی نیست، یک کلمه ذکر الهی و قرآن و نور نبی اکرم و اهل بیت است و اینها اهل این ذکر هستند. دنیا هم عالم طبیعت نیست، بلکه محیط ولایت ائمه جور است که همه چیز در آنجا رو به دنیا و رو به غفلت است و آنجا فضای تاریک و ظلمانی و حیرت است و مؤمنین هیچ وقت وارد آن داد و ستد نمی شوند «أَخَذُوهُ  مِنَ  الدُّنْيَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاة» تمام ایام حیات شان با این ذکر و با این توجه سپری می شود «بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِي أَسْمَاعِ الْغَافِلِينَ» خودشان به ذکر رسیدند و در گوش اهل غفلت هم ندا می دهند «بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ» به آن چیزهایی که موجب دوری و بازداشتن انسان از حرمات الهی و محرمات الهی است هشدار می دهند و دائما در گوش اهل غفلت می دمند.

خودشان هم بیدار شدند و در محیط ذکر هستند و از محیط محرمات الهی دور هستند. محیط محرمات الهی همان دنیا و محیط ولایت ائمه جور است و آن ها پایشان را از این وادی بیرون گذاشتند و وارد وادی نور و ذکر شدند و در گوش اهل غفلت هم ندا می کنند و «يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ»(3) امر به قسط می کنند و خودشان هم قائم بالقسط هستند. قسط، مناسبات ولایت نبی اکرم در عالم است و مناسبات ولایت اهل نار جور و ظلم است. همه قوانین یا تناسبات جریان ولایت نبی اکرم و ولایت الله هستند و یا تناسبات ولایت ائمه نار هستند. این قوانین بین المللی که بر دنیا حاکم است و قدرت ها تنظیم و حاکمش کردند به عنوان قوانین عمومی جهان و مجاری تحقق ولایت آنهاست و از طریق همین قوانین حکومت می کنند و از طریق همین اسناد بین المللی که تنظیم می کنند و به تصویب کشورها می رسانند و کشورها عمل می کنند، ولایت خودشان را اعمال می کنند.

مناسبات قسط و جور

بنابراین حدود یا جریان ولایت الله هستند یا قوانینی هستند که ولایت نبی اکرم با او جاری می شود که آن می شود قسط. اگر حدود جریان قدرت و مدیریت و ولایت ائمه نار شد، می شود جور. عدل از مناسبات ولایت امام است و امام کلمه عدل است. وقتی امام در رحم مادر است، این آیه بر بازو و پیشانی و شانه حضرت حک می شود «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلا»(انعام/۱۱۵) عدل خود امام است. اگر مناسبات زندگی ما مناسبات ذیل ولایت امام بود می شود عدل. وجود مقدس امام زمان اقامه عدل می کنند نه این که عدل یک چیزی بیرون ولایت حضرت باشد. وقتی ولایت حضرت در عالم به پا شد که همان ولایت الله است، این عین عدل است.

امیرالمؤمنین خودشان کلمه حق هستند «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُ  مَعَ  عَلِيٍ  يَدُورُ حَيْثُمَا دَار» حق بر مدار حضرت می چرخد. مناسبات ولایت امیرالمؤمنین می شود قسط و حق می شود عدل. پس «وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ » یعنی رفتارشان کاملا بر اساس قسط است و ذیل ولایت امام هستند و دیگران را هم به قسط دعوت می کنند. از آن طرف مناسبات ولایت شیطان هر کجا که جاری شد از ریز تا درشت در تنظیم یک خانه باشد یا تنظیم یک جهان همه می شود جور. این که آخرالزمان از جور امتلاء پیدا می کند به خاطر این است که خدای متعال در این دوره به شیطان اجازه داده تا براساس حکمت کلی ولایت او گسترش پیدا کند و روابط همه عالم جور شود و امتلاء از جور پیدا می کند.

تاریکی بساط دنیا و حتی جامعه مؤمنین را تحت تأثیر خودش قرار داده است و همه فسادهایی که می بینید از مناسبات ولایت آنهاست که به زور در عالم اعمالش می کنند و شما هم باید با آن درگیر بشوید تا بتوانید از آن نجات پیدا بکنید که آن هم به سادگی ممکن نیست. مناسبات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که بر جهان حاکم می کنند سراسر جور است چون مناسبات ولایت خودشان است. اسم عدل را هم رویش می گذارند؛ یک دور عدل سوسیالیستی است، یک دور عدل سرمایه داری و مکتب رفاه است ولی عین جور است چون تناسبات ولایت آنهاست. آنهایی که به وادی ذکر قدم می گذارند «وَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ يَأْتَمِرُونَ بِهِ » خودشان اهل قسط هستند و دیگران را هم وادار به قسط می کنند «وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يَتَنَاهَوْنَ عَنْه » منکر از اسباب ولایت آنهاست.

ابوحنیفه از امام صادق ارواحنا فداه سوال کرد که منکر و معروف چیست؟ حضرت فرمودند «الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب  »(4) بنابراین امر به معروف یعنی قیام به ولایت امام. اگر ولایت امام را به پا کردند می شود امر به معروف. راست گفتن و امانتداری معروف هستند چون اینها از مناسبات ولایت امیرالمؤمنین هستند. وقتی حضرت حاکم بشوند همه چیز براساس صدق خواهد بود. از دستگاه حضرت که دروغ و خیانت و ظلم صادر نمی شود. هر کجا ردپای فساد می بینید از دشمنان است «وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ  كُلِ  شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة»(5) ولو یک مؤمن این کار را انجام بدهد.

لذا از موسی بن جعفر سلام الله علیه سوال کردند که اصحاب شما گناه می کنند، آیا باید از آن ها تبری بجوییم؟ فرمود از خودشان تبری نجویید ولی از گناهشان تبری بجویید. آن گناه ربطی به ما ندارد، زیر بار دیگران رفته و گناه می کند. از ولایت ما گناه بیرون نمی آید. لذا هر کجا شما فساد می بینید ریشه اش از آنجاست. آنها اقامه فساد می کنند. الان یک جوان مؤمنی که در کشور ما نمی خواهد آلوده بشود ببینید از آن طرف دنیا چه بساطی برایش به پا می کنند که این مؤمن گناه کند. این گناه برای آنهاست یا برای این جوان مؤمن است؟ اصل آن برای آنهاست. خدای متعال این را می بخشد و آنها را جهنم می برد، چون آنها اقامه می کنند. این جوان دلش نمی خواهد که به مواد مخدر آلوده بشود و یک عمر در گرفتاری زندگی بکند اما آنها تحریک می کنند. درست است که این جوان نباید تحریک بشود ولی اصل آنجاست. از دستگاه امیرالمؤمنین هیچگاه دعوت به فساد بیرون نمی آید.

پس منکر اصلی خود ائمه نار و ولایت آنهاست. مناسبات ولایت آن ها هم منکر می شود. این هم که ما نهی از منکر را در فروع خلاصه کنیم و اصول را رها کنیم و بگوییم تمدن غرب خیلی چیز خوبی است ولی بی حجابی بد است، این خیلی حرف ناروایی است. اگر تمدن غرب خوب است بی حجابی هم خوب است. می گویند این تمدن را می آوریم و اخلاقیش می کنیم. چرا شوخی می فرمایید؟ همه درد کشور ما از همین آدم های غرب زده ای است که می خواهند غرب را اسلامی کنند، غرب که اسلامی نمی شود. وقتی مناسبات غرب می آید، بی حجابی هم می آید و بعد به تدریج وقتی مناسباتش آمد، فرهنگ عوض می شود. می گویند آقا چه کسی گفته بی حجابی چیز بدی است؟ اصلا چرا ما را مجبور کردید که در پوشش باشیم؟ اگر مناسبات آنها آمد اخلاقش هم می آید.

کسی که به امام رسید تمام دستگاه مقابل برایش منکر است و اصل این منکر هم امام جور است. آنها هستند که شیطنت می کنند. هالیوود از فروع آنهاست و آن ها هستند که تحریک شهوات در جهان می کنند و شهوات حیوانی را می شورانند و نیازهای حیوانی در انسان ها ایجاد می کنند. نمی گوید که تمدن غرب خوب است و مظاهرش مثل بی حجابی بد است. اگر او خوب است مظاهرش هم خوب است. نمی شود گفت تمدن غرب خوب است و نظریه اکتفا بد است.

اینها می خواهند نظریه اکتفا را قانونی بکنند و در همین سند 2030 تمام تلاششان این است که این را قانونی بکنند. بخش عمده ای از این سند دفاع از همین نظریه اکتفا و همجنس گرایی است. علم را در خدمت او گرفتند. به قول خودشان علم دیگر الان در صدد کشف نیست، درصدد ساخت جهان است. در روان شناسی و مردم شناسی و جامعه شناسی سعی می کنند که بگویند اصلا نیاز به همجنس یک نیاز طبیعی است و شما اشتباه کردید. یک طیف از نیاز درست می کنند و می گویند آدم ها مختلف هستند. اینها دروغ و شیطنت هستند و اسمش را هم علم می گذارند و آبروی علم را هم در دنیا برده اند. می گویند یک طیف است و نُه گروه هستند، از آنهایی که این طرف طیف فقط میل به جنس مخالف دارند تا آن طرف طیف که فقط به جنس موافق میل دارند و همه اش هم نیاز انسان است و فرقی نمی کند.

اگر تمدن غرب خوب است این چیزهایش هم خوب است و نمی شود آن را از هم جدا کرد. ترکیه بیش از پنجاه سال است پشت در اروپاست و تلاش می کند جزو اتحادیه اروپا بشود اما راهش نمی دهند. می گویند شما هنوز فرهنگتان با ما فرق می کند و نظریه اکتفا در کشور شما قانونی نیست و فرهنگ شما آن را برنمی تابد. می گوید اگر شما غرب را قبول دارید اینها هم لوازمش است و بعد وقتی آن فرهنگ می آید یک فاجعه پیش می آید. اگر آزادی معنایش آزادی در تحریک شهوات و تهییج به شهوات است این ها همه از لوازمش هستند و بیایید همین ها را هم مثل غربی ها قانونی کنید و خیال ما را هم راحت کنید. در غرب از این فجایع هر روز هست منتها قانونیش کردند و به اسم قانون همجنس گرایی و نظریه اکتفا و خانواده همجنس درست کردند. تحریک به شهوات این لوازم را هم دارد.

با فرع مبارزه کردن و اصل را رها کردن نهی از منکر نیست. اگر آدم این مبدأ فساد که توحش منظم غربی و این جامعه از هم پاشیده غربی است را به رسمیت بشناسد و بعد هم اسنادش را بیاورد اینجا و بگوید با حق تحفظ عمل می کنیم اشتباه است. حق تحفظ یعنی چه؟ هفده تا سند بین المللی را بیاورد و عمل بکند و بعد هم بگوید چرا دارد این اتفاقات می افتد؟! یک موقعی اگر یک دوست یابی غیر شرعی اتفاق می افتاد همه پشت دستمان را می گزیدیم اما الان یک خورده که فرهنگ غرب آمده می گویند اصلا طریق صحیح ازدواج همین است. می پرسند عاشق شدی؟ این هم ادبیاتش شد. می گویند اول باید با هم دوست بشوند و سال ها اخلاق هم را کشف کنند. این همان مدل غربی بود که تا ده سال قبل ما آن را اخ و توفش می کردیم.

وقتی غرب آمد، لوازمش هم می آید و قبحش هم ریخته می شود. وقتی این اسناد بین المللی در کشور عمل شد دیگر این چیزی که امروز شما به آن می گویید فاجعه در چند دهه دیگر می گویید اصلا عادی است و قبلا غلط تربیت می کردند. نظریه اکتفا هم ذیل نظریه آزادی طرح می شود. اینکه آدم آزادی غرب را قبول کند و با نظریه اکتفائش مخالفت کند که نمی شود. همه آفت های جامعه مؤمنین از اختلاط با جامعه شیاطین است. محورش هم یک آدم هایی هستند که خودشان فریب خورده هستند و دیگران را هم دعوت می کنند.

می فرماید اینها کارشان به جایی می رسد که «فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَة» در عالم آخرت بساط شیطان از دامنه وجودشان جمع می شود گویا دنیا را پشت سر گذاشتند و وارد عالم آخرت شدند. در آخرت همه چیز آشکار است. دستگاه شیطان آشکار می شود و معلوم می شود که جایش در جهنم است و دستگاه اولیاء خدا معلوم می شود که جایش در بهشت است و حق و باطل واضح می شوند.

اینها گویا دنیا را پشت سر گذاشتند و وارد عالم آخرت شدند «فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِك » ماوراء دنیا را مشاهده کردند «فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ  فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيه » گویا کسی که با امام راه می رود به زیادی ذکر می رسد و چشمش باز می شود و با نور امام عوالم را می بیند. گویا بر پنهانی ها و غیب مطلع می شوند و برزخ اهل برزخ را از همینجا می بینند «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا» همه وعده های دنیا برایشان نقد شده «فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا» پرده های عالم آخرت خودشان را دیدند و پرده های عالم آخرت را برای اهل دنیا هم برمیدارند «حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاس » آن چه مردم نمی بینند را اینها می بینند «وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُون » آنچه آنها نمی شنوند را اینها می شنوند. کسی که اهل ذکر شد و پا در عالم ذکر گذاشت حالش اینطوری می شود.

پی نوشت ها:

(۱) نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۴۲

(۲) تفسیر العیاشی، ج2 ، ص: 211

(۳) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 342

(۴) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 817

(۵) الکافی (ط-الإسلامیة)، ج۸، ص: ۲۴۳