نسخه آزمایشی
سه شنبه, 04 ارديبهشت 1403 - Tue, 23 Apr 2024

جلسه اول مسجد ارک تهران/ ماه رمضان فرصت اصلاح شاکله در معیت اهل بیت علیهم السلام

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 6 خردادماه 97 است، که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد ارک ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ ما به این دنیا آمده ایم و در این دنیا با مرگ و زندگی امتحان می شویم تا مشخص شود کدام مان احسن عملا هستیم. بنابر روایات، بهترین اعمال، خالص ترین آنهاست و ما برای رسیدن به احسن عملا، باید نیت خود را خالص کنیم. برای رسیدن به خلوص نیت، باید شاکله سالمی داشته باشیم. بنابراین ما باید موانعی که درون خودمان است را اصلاح کنیم تا شاکله خود را اصلاح کرده باشیم. گاهی یک سری از رذائل، در زوایای پنهان وجود ما قرار گرفته اند و ما از آن ها غافلیم؛ ما باید به این موارد نیز بپردازیم. راه اصلاح شاکله و رسیدن به خدای متعال، همراهی با اهل بیت است. اگر ما با اهل بیت همراه نشویم، به هیچ وجه نمی توانیم خودمان را اصلاح کنیم. اگر کسی با امام همراه بشود می تواند ملکوت آسمان ها را هم مشاهده بکند.

موانع درونی

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . بین ما و حضرت حق، موانعی وجود دارد و ما باید تلاش کنیم تا این موانع را رفع کنیم. فرصت دنیا برای همین است که ما از این فرصت استفاده کنیم و این موانع را برداریم. اگر کسی موفق نشود که در این فرصت، این موانع را بر طرف کند، فرصت دیگری نخواهد داشت؛ البته از عوالم قبل هم یک فرصت هایی در اختیار ما گذاشته شده و گاهی خطا و گاهی ثواب از ما سر زده بوده، ولی در حال حاضر اینجا هستیم و یک سری ظرفیت ها داریم و یک سری موانع بر سر راه ما هست؛ گاهی این موانع در عمق سرشت ما نفوذ کرده اند و ما باید آن ها را برطرف کنیم.

روایت عجیبی در کامل الزیارات نقل شده است که خیلی فوق العاده است. سفر کربلا در گذشته، سفر امنی نبوده و راه پر خطری داشته است. حضرت فرمودند که اگر کسی به سفر کربلا برود و در این سفر، به وسیله دشمنان کشته بشود، ملائکه الهی سرشت او را تطهیر می کنند، به طوریکه سرشت او، از جنس سرشت انبیاء می شود.

بنابراین موانعی در سرشت ما وجود دارد که باید اصلاح و تطهیر بشود. در دعای ماه رجب آمده است «وَ أَصْلِحْ  لَنَا خَبِيئَةَ أَسْرَارِنَا» یک اموری در لایه های پنهانی ما وجود دارد که باید اصلاح بشود. ما یک مسیری را رفته ایم که الان اینجا هستیم؛ شما هر نگاهی که می کنید، دارید جایگاه خودتان را در عالم تغییر می دهید؛ اگر در این نگاه دنبال خدا هستید، یک قدم وارد وادی نور می شوید و اگر در این نگاه دنبال شیطان هستید، یک قدم وارد ظلمات می شوید. پس ما با هر نگاه، داریم جایگاه خودمان را عوض می کنیم. حالا گاهی این اعمال تبدیل به سرشت و لایه های پنهانی وجود انسان می شود و کار اصلاح آن، خیلی سخت می شود.

این که گفته اند توبه کردن از گناه نکردن سخت تر است به همین دلیل است؛ یعنی گناه می آید جزو زوایای وجود انسان می شود و جدا کردن آن سخت می شود. اگر دستت را به دست شیطان بدهی، او یک قدم جلو می آید؛ البته شیطان نمی تواند قله های وجود مؤمن را فتح کند، ولی می آید در دامنه های وجود او دست می برد و آن را آلوده می کند.

خدای متعال در قرآن می فرماید «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ»(جن/16) اگر این ها بر آن راهی که بهشان گفتیم، استقامت می کردند، آن ها را با آب گوارا سیراب می کردیم «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً». در روایات گفته شده که منظور از طریق، ولایت اهل بیت است؛ اگر از امر و نهی امام تخلف نمی کردند و سایه به سایه امام می رفتند، به ماء غدق سیراب می شدند. البته ماء غدق، یک اصطلاح است و باید توضیح داده بشود.

در مورد این آیه، در بعضی روایات گفته شده که اگر این ها در این عالم دنیا پای حرف امام بایستند و فاصله نگیرند و چرب و شیرین دنیا، آن ها را از امام جدا نکند، قلبشان را با ایمان سیراب می کنیم؛ در اینجا ماء غدق، یعنی حقیقت ایمان «لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ»(1). در بعضی روایات دیگر دارد که اگر با امام همراه باشند، آن ها را از علم امام، که علم حقیقی است، منتفع می کنیم.

در بعضی روایات دیگر هم آمده است که این آیه شریفه «وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا» ناظر به عوالم قبل است؛ یعنی اگر در آن عالم پای امر ولایت می ایستادند، ما آن ها را با آب گوارا سیراب می کردیم؛ حضرت فرمودند یعنی گلشان را با ماء فرات عجین می کردیم؛ یعنی گلشان که زده می شد، عجین با نور ولایت می شد. لذا اگر انسان آنجا کوتاهی کرده باشد، یک آفت هایی در وجود او شکل می گیرد.

نسبت اعمال با شاکله انسان

عمل انسان بر اساس شاکله اش است؛ وقتی انسان شاکله خودش را خراب کرده باشد، دیگر نمی تواند اینجا درست عمل بکند. اگر کسی به زبان بگوید من عملم برای خداست که حساب نیست؛ البته ممکن است خدای متعال یک مزدی هم به او بدهد، ولی این ملاک نیست. اگر در شاکله وجودی انسان، حب دنیا باشد، نمی تواند بگوید که من همه کارهایم را برای خدا انجام می دهم؛ کسی که شاکله اش حب به لذائذ است، چطور می تواند بگوید که من برای حب خدا عبادت می کنم؟

برای مثال، روزه از آن عمل هایی است که خیلی کم می شود در آن ریا کرد، چون یک امر پنهانی است. مرحوم سید بن طاوس در اقبال یک بحثی در مورد نحوه های مختلف ریایی که ممکن است در روزه پدید بیاید دارند؛ یکی از آن ها، ریای پنهان است. ایشان می گویند که اگر روزی که افطارت شیرین تر است، روزه ات را خوشمزه تر می گیری، بدان که اخلاص نداری، و الا چه فرقی می کند که افطارت نان خشک باشد یا غذای لذیذ؟ اگر دیدی که روزه ات در روزی که غذای بهتری می خوری، لذت بخش تر است، عملت اخلاص ندارد.

جایگاه اخلاص، در شاکله انسان است. اگر شاکله وجودی انسان، قاطی شده باشد، اخلاصش از بین می رود. در همین دنیا، یا در عوالم قبلی، گاهی ما اعمالی انجام می دهیم که شاکله ما را خراب می کند؛ گاهی انقدر به طرف دنیا می رویم که کم کم شیطان دستش به لایه های باطنی تر وجود ما می رسد و آن ها را آلوده می کند و برای ما مشکل درست می کند. حالا فرصت دنیا فرصت عبور از این موانع است و تا این موانع وجود داشته باشد، لقاء الله حاصل نمی شود. «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً»(کهف/110).

نبی مکرم اسلام آمده اند و می گویند من پیامبر خاتم هستم و هر چه همه انبیاء آورده بودند، من یکجا آورده ام؛ اگر انبیاء مأمور بودند که دست امتشان را بگیرند و به جایی که رسانده اند برسانند، من قله بالاترش را می زنم. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» من لباس بشر پوشیده ام تا با شما بنشینم و شما را به سمت خدا ببرم. به من توحید داده شده «يُوحى  إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» همه عالم می توانند از آن سفره ای که خدا برای من پهن کرده است استفاده بکنند. معلم من هم خود خدای متعال است. در مورد آیه «وَ إِنَّكَ لَعَلى  خُلُقٍ عَظيمٍ»(قلم/4) آمده است «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ  نَبِيَّهُ  عَلَى مَحَبَّتِهِ فَقَالَ  وَ إِنَّكَ  لَعَلى  خُلُقٍ  عَظِيمٍ»(2) اگر شما می خواهید با من سیر کنید و سوار کشتی من بشوید، «فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» باید اخلاص داشته باشید و اهل عمل صالح باشید.

فرمود ریای پنهانی، مانند اثر مورچه سیاه، بر سنگ سیاه و در شب تاریک است. اگر کسی ریای پنهان داشته باشد، این ریای پنهانش مانع تقرب او به خدا و لقاء الله است. آن هایی به لقاء الله می رسند که لایه های پنهانی وجودشان را هم شسته باشند و در قلبشان چیزی جز خدا نباشد. کسی که عبادت می کند و از دیده شدن توسط دیگران خوشش می آید، گرفتار است و نمی تواند به لقاء الله برسد.

اصلا همه امتحانات دنیا برای این است که اصلاح بشویم «الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک/2) خدای متعال مرگ و زندگی را آفریده و شما را بین این جریان مرگ و زندگی قرار داده تا «لِيَبْلُوَكُمْ» شما را آزمایش کند. این عالم، عالم ابتلاست و عالم آخرت که دیگر مرگ و حیات ندارد، امتحان هم ندارد. شما را به این عالم آورده اند که با مرگ، دست و پنجه نرم کنید و امتحان بشوید. چیزی هم که از شما می خواهند، این است که «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشوید.

حضرت فرمود «أَحْسَنُ عَمَلاً» شدن یعنی عملتان به صواب باشد؛ عمل صواب آن چیزی است که از سر خشیت خدا و نیت صادق است؛ یعنی با انجام دادن این عمل، به دنبال دنیا یا مدح دیگران نیستید. این کار به نظر خیلی آسان است، ولی در مرحله عمل می بینیم که این طور نیست. لذا آدم باید بزرگ بشود و شاکله اش را اصلاح بکند. اگر شاکله انسان ایراد داشته باشد، نمی تواند اخلاص داشته باشد و به لقاء الله برسد.

حضرت امیر سه شب، افطارشان را به سائل دادند «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى  حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً»(انسان/8) ایشان افطار خودشان را به سائل دادند و با آب افطار کردند. احدی در این دنیا نمی تواند این کار را انجام بدهد، جز امیرالمؤمنین و اهل بیتشان. حالا ایشان بعد از اطعام فقیر می فرمایند «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» ما فقط برای خدا این کار را انجام داده ایم و از شما تشکر هم نمی خواهیم.

در نهایت حضرت فرمودند اصل عمل، همان نیت است و شما باید آن را درست کنید. بعد هم توضیح دادند که نیت، آن چیزی نیست که به زبانت می گویی یا در ذهنت مرور می کنی؛ نیت آن شاکله وجودی توست. اگر در شاکله وجودی انسان، رد پای غیر خدا وجود داشته باشد، باید آن را درست بکند. فرصت این اصلاح هم همین دنیاست. اگر در این دنیا، شاکله خودمان را اصلاح نکنیم، فرصتمان از بین می رود و نمی توانیم به لقاء الله برسیم.

فرمود «ثَوَاب  لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ»(3) کسی که به مقام اخلاص در لا اله الا الله برسد و دلش را به جز خدای متعال، به کسی ندهد و برای غیر خدا خضوع نکند و از کسی نترسد و همه محبتش را برای خدا قرار بدهد، پاداشش «النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ اللَّهِ» است؛ این ثواب، بالاترین ثواب هاست. انسان باید شاکله وجودی خودش را پاک کند، تا به حقیقت توحید برسد و به این ثواب دست پیدا کند. منی که در لایه های پنهان وجودی خودم، به غیر خدا وابسته ام و از غیر خدا می ترسم و غیر خدا را دوست می دارم، به حقیقت لا اله الا الله راه پیدا نکرده ام. ما باید به این مقام برسیم و فرصت ما هم فقط همین دنیاست.

جایگاه ائمه

ما الان به برکت وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیتشان دیگر خورشید پرست و گاو پرست نیستیم. در زیارت حضرت آمده است «الْحَمْدُ لِلَّهِ  الَّذِي  اسْتَنْقَذَنَا بِكَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الضَّلَالَةِ» اگر نور حضرت در عالم نمی تابید و ایشان نمی آمدند تا دست ما را بگیرند، شیطان ما را هم برده بود و به گمراهی کشانده بود.

الحمدلله ما به برکت آمدن حضرت، موحد و مؤمن شده ایم و دیگر آن ناپاکی های بزرگ، در وجودمان نیست؛ اما با این حال، هنوز رد پا و خطوات شیطان و غفلت های ما وجود دارد؛ یعنی گاهی شیطان می آید و در ما نفوذ می کند. در روایت فرمود نظر حرام، تیر مسمومی از سمت ابلیس است و با همان نگاه، به قلب ما تیر می زند و آن را تیره می کند. اگر مدام گناه کنیم و توبه نکنیم، دیگر باب خیر بر روی ما بسته خواهد شد.

بنابراین، شاکله ما باید پاک بشود. ما الحمدلله، همراه حضرت تا اینجا آمده ایم و دیگر خورشید پرست و بت پرست نیستیم. البته این مرحله، هنوز حتی کلاس اول حضرت هم نیست؛ امثال بنده گاهی هنوز وارد کلاس اول حضرت هم نشده ایم. «أَعْلَى  دَرَجَةِ الزُّهْدِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْوَرَعِ أَدْنَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ وَ أَعْلَى دَرَجَةِ الْيَقِينِ أَدْنَى دَرَجَةِ الرِّضَا»(4) بالاترین کلاس زهد، تازه کلاس اول اهل ورع است. آن وقت در روایت فرمود زاهد این خصوصیات را دارد «فَأَمَّا الزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ الْأَحْزَانُ وَ الْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ فَلَا يَفْرَحُ بِشَيْ ءٍ مِنَ الدُّنْيَا وَ لَا يَأْسَى عَلَى شَيْ ءٍ مِنْهَا فَاتَهُ»(5) این بیان نورانی امیرالمؤمنین علیه السلام است که فرمود زاهد کسی است که غصه ها و شادی های دنیا از دلش بیرون رفته و اگر همه دنیا را هم به او بدهی خوشحال نمی شود و اگر همه داراییش را هم از او بگیری، غصه نمی خورد و راحت است.

تازه این اول وادی ورع است و بعد از آن، وادی و مقامات یقین و مقامات رضا مانده است. پس با حضرت خیلی بیش از این ها می توان سیر کرد و باید سیر کرد. ما هنوز به جای خاصی نرسیده ایم و تازه اول راه هستیم. همه ابتلائات دنیا هم برای همین است که ما مسیر خودمان را مستقیم کنیم و با حضرت همراه بشویم. ما باید یک سبیلی همراه حضرت اتخاذ کنیم و نباید دنبال دیگران برویم «يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»(فرقان/27) روز قیامت نگوییم ای کاش من هم در این صراط اعظم الهی، یک سبیلی می داشتم. اگر ما با وجود حضرت خالص نشویم، دیگر در روز قیامت هیچ عذری نخواهیم داشت.

به تعبیر امام رضا علیه السلام، امام گاهی در نقطه جلال ظهور می کند و گاهی در نقطه جمال؛ گاهی در اوج عالم است و گاهی در کنار ماست. «الْإِمَامُ  وَاحِدُ دَهْرِهِ  لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ»(6) امام، یگانه دوران خودش است و کسی نمی تواند به افق او نزدیک شود. «الْإِمَامُ  الشَّمْسُ  الطَّالِعَةُ الْمُجَلِّلَةُ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ» امام آن خورشیدی است که طلوع کرده و همه کائنات را روشن کرده و شمس عالم است؛ نه فقط عالم دنیا، بلکه بقیه عوالم را هم فقط با نور امام می شود ببینی؛ کسی که به امام برسد، می تواند ملکوت عالم را مشاهده کند.

جابر بن یزید جعفی می گوید که از امام صادق علیه السلام در مورد آیه «وَ كَذلِكَ نُري إِبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(انعام/75) پرسیدم که یا ابن رسول الله، این آیه به چه معناست؟ خدای متعال می فرماید ما این طور ملکوت آسمان ها و زمین را به حضرت ابراهیم نشان دادیم؛ خدای متعال چطور این کار را کرد؟ جابر نقل می کند که حضرت یک اشاره ای به آسمان کردند و گفتند این طور. این یعنی کسی به امام برسد، مانند حضرت ابراهیم، می تواند ملکوت آسمان ها و زمین را ببیند. حضرت ابراهیم هم همین راه را رفته است که به اینجا رسیده است «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ»(صافات/83).

بنابراین با امام است که انسان می تواند عوالم را مشاهده کند «الْإِمَامُ  الشَّمْسُ  الطَّالِعَةُ الْمُجَلِّلَةُ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ». البته در ادامه فرمود «وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ» ولی امام در افق عالم است آن افقی که «بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ» نه چشمی به آن نائل می شود و نه دستی شکارش می کند.

یک کسی پرسید که آیا می شود خدا را دید؟ حضرت فرمود شما همان خورشید را نگاه کنید، اگر توانستید ببینید، بعدش به دنبال خدا باشید. امام هم مانند خورشید است و نمی توان حقیقت او را دید؛ اگر یک برق امام به وجود انسان بخورد، همه وجود انسان را می سوزاند. موسای کلیم درخواست کرد که خدا را مشاهده کند، «رَبِّ أَرِني  أَنْظُرْ إِلَيْكَ قالَ لَنْ تَراني  وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني  فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى  صَعِقاً»(اعراف/143) خدای متعال بر کوه تجلی کرد و کوه متلاشی شد و حضرت موسی هم مدهوش شد. فرمود آن تجلی، تجلی بی واسطه نبود، بلکه به واسطه کروبیین بود که از شیعیان امیرالمؤمنین اند؛ آن تجلی، کوه را نابود کرد؛ حالا اگر یک برقش به ما بگیرد، همه ما را می سوزاند. در مورد امام هم همین طور است.

در همان حدیث امام رضا علیه السلام می فرمایند «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ » امام ابر پر بارانی است که بر وجود شما می بارد؛ امام با شما همان کاری را می کند که باران با دانه های گندم می کند و آن ها را شکوفا می کند. «وَ الْعَيْنُ الْغَزِيرَةُ» امام، چشمه جوشان است. «وَ الْأَرْضُ الْبَسِيطَةُ» امام، زمین پهن زیر پای شماست «وَ السَّمَاءُ الظَّلِيلَةُ» و آسمانی است که روی سر شما سایه افکنده است. این ها مَجاز نیستند، بلکه واقعا این طور است؛ امام، هم زمین است، هم آسمان، هم ابر، هم باران و هم چشمه.

«الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ» امام انقدر به آدم نزدیک است که گویا مثل برادر همزاد ماست. اگر آدم نسبت به امام احساس قرب نمی کند، یا از جلال او احساس خوف نمی کند، معلوم است که امام را نمی شناسد. هر قدمی که به امام نزدیک می شویم، باید هم عظمت امام در دل ما جلوه کند و هم رحمت و نزدیکی امام.

اگر کسی با وجود این امام به مقصد نرسد، خودش مقصر است و توجیهی ندارد. به همین خاطر است که در مورد روز قیامت آمده «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ»(تکاثر/8). در روایت آمده است که منظور از نعیم، گوش و چشم و زبان و بدن نیست؛ سؤالی که در قیامت می پرسند این است که چرا با وجود امیرالمؤمنین به مقصد نرسیدی؟ مگر من معلم نفرستادم؟ مگر امام شما عاشورا را به پا نکرد که شما به مقصد برسید؟ چرا نرسیدید؟ بله «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ»(تکاثر/1) شما به دنبال دنیا بودید و از مقصد غافل شدید. انقدر غافل شدید که فرصت تمام شد «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ»(تکاثر/2).

پس فرصت دنیا، فرصت طهارت است و ما باید به دنبال این باشیم که موانعی که سر راه ما هست را رفع کنیم؛ موانع ما، همان آلودگی های پنهانی وجود ماست. آدم ممکن است ده سال عبادت کند، ولی جلو نرود، چون یک گیری در وجود او هست؛ این گیر ها باید درست بشوند. اگر این گیر ها درست نشوند، با پنجاه سال عبادت هم انسان تکان نخواهد خورد و از مانع خودش عبور نخواهد کرد. خیلی از این موانع هم در سرشت آدم نفوذ کرده اند؛ برای درست کردن این موانع، باید ملائکه به اذن خدا وارد عمل بشوند. در هر صورت، چه موانع عمیق و چه موانع سطحی، باید در همین دنیا رفع بشوند.

بنابراین خدای متعال معلمی را برای ما فرستاده و ما را به لقاء الله دعوت کرده. این معلم فرموده که من معلم توحید هستم و هر چه که انبیاء دیگر گفته اند و علاوه بر آن را با خود آورده ام؛ دیگر کسی نمی تواند شما را بالاتر از کلاسی که من شما را به آنجا می برم ببرد. حالا نوبت شماست که عمل صالح انجام بدهید «فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» باید اخلاص داشته باشید؛ اخلاص هم فقط به زبان و حرف نیست، بلکه به شاکله انسان است. در روایت آمده است که باطن این آیه یعنی ولی و سرپرستی جز امیرالمؤمنین نگیرید و در سایه ایشان حرکت کنید؛ یعنی اگر می خواهید من شما را به لقاء الله برسانم، باید در سایه امیرالمؤمنین حرکت کنید تا به مقصد برسید.

پس فرصت دنیا، فرصت رسیدن به لقاء الله و فرصت رفع حجب و موانع است. موانعی که در وجود ما لانه کرده و نمی گذارد برای نافله شب بلند بشوی، نمی گذارد مناجات کنی، نمی گذارد در راه خدا قدم برداری؛ ما باید این موانع را رفع کنیم. بعضی از این موارد هم خیلی پنهان است و در زوایای وجود ما رخنه کرده است؛ فرصت دنیا، فرصت رفع این موانع است. ما باید این موانع را بشناسیم و از این موانع عبور کنیم. حالا اگر آدم از این موانع هم عبور بکند و وارد وادی ایمان بشود، تازه راهش شروع شده و عوالمی در پیش روی خود دارد.

بنابراین مجال دنیا، مجالی کوتاه ولی فوق العاده قیمتی است. امام معصوم در این عالم دنیا تنزل پیدا کرده و در کنار ما قرار گرفته است و می خواهد ما را از این موانع عبور بدهد. مرحوم شهید مطهری در سفری به شهر شیراز گفتند، من از این که در فضایی تنفس می کنم که صدر المتألهین در آن تنفس کرده است، لذت می برم؛ حالا بنده می گویم در عالمی که امیرالمؤمنین آمده و در آن قدم گذاشته است، باید لذت برد و مست بوی ایشان بود. خدای متعال، امیرالمؤمنین و ما را به این عالم فرستاده و گفته ببینم چه کار می کنید و چقدر مرد راه هستید؛ چقدر حاضرید با خدا راه بروید؛ «خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً».

بنابراین ما باید به دنبال رفع موانع باشیم تا شاکله مان اصلاح بشود تا «أَحْسَنُ عَمَلاً» بشویم. حالا این موانع، خودشان دو دسته هستند؛ گاهی این موانع، موانع فردی هستند؛ برای رفع این موانع، هر کس باید بنشیند و برای خودش ریاضت بکشد. اما یک سری موانعی وجود دارد که جمعی است و باید از جمع برداشته بشود.

پس یک سری موانعی وجود دارد که برای فرد است؛ بزرگان از این موانع، به حجب تعبیر می کنند و می گویند این ها حجبی است که باید برداشته بشود. البته خدای متعال حجاب ندارد «أَنَ  الرَّاحِلَ  إِلَيْكَ  قَرِيبُ  الْمَسَافَةِ» همه شما دعای ابوحمزه را حفظ هستید «وَ أَنَّكَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَكَ» کسی که به طرف خدا کوچ کند و راحل باشد و همه چیز را پشت سر خود بگذارد، راهش نزدیک است. اعمال ما هستند که حجاب ما می شوند و ما باید از این حجاب ها عبور کنیم.

فرصت دنیا، فرصت تطهیر و عبور از حجب و خالص شدن و رسیدن به امام است. ما باید در این دنیا به امام برسیم و سیر خود را با ایشان شروع کنیم و کاملا از او تبعیت و پیروی کنیم. فرصت دنیا برای همین است و ما باید از این فرصت کوتاه، نهایت استفاده را ببریم.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، با آن اخلاصی که داشتند، نزدیک ارتحالشان که شد، خیلی اشک می ریختند و گریه می کردند. به ایشان گفتند آقا شما که الحمدلله این همه خدمت کرده اید، دیگر چرا نگران هستید؟ ایشان این حدیث را خوانده بودند که «أَخْلِصِ  الْعَمَلَ  فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»(7) اعمال خود را خالص کنید که آن کسی که می خواهد محک بزند، خیلی بیناست و اگر حتی یک رگه پنهانی هم در عمل باشد، آن را می بیند. چیزی از آن کسی که می خواهد عمل شما را نقد بزند مخفی نیست؛ او می داند که چه کار هایی می کردید و چه نیت هایی داشته اید.

شما حتما تسبیحات روزهای ماه رمضان را خوانده اید؛ در این تسبیحات آمده است «يَعْلَمُ  ما يَلِجُ  فِي  الْأَرْضِ  وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها»(8) خدای متعال به آن چه در زمین در حال فرو رفتن است و به آن چه از دل زمین بر می آید و می روید، آگاه است «وَ لَا يَشْغَلُهُ  ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فِيها عَمَّا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ  مِنْها» و آن چه در آسمان ها در حال عروج است و آن چه از آسمان فرود می آید را می داند؛ هیچ چیزی از او پوشیده نیست. یعنی رفت و آمد جبرئیل، مانع نمی شود که او از روییدن این دانه گندم غافل بشود «وَ لَا يَشْغَلُهُ عِلْمُ شَيْ ءٍ عَنْ عِلْمِ شَيْ ءٍ».

در جای دیگر این تسبیحات آمده است «يُبْصِرُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مَا تَحْتَ سَبْعِ أَرَضِينَ » از فوق عرشش، ظلمات و بحر را می بینند؛ هیچ کوهی نمی تواند آن چیزی که در درون خودش هست را از خدای متعال پنهان کند. «يَسْمَعُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ مَا تَحْتَ سَبْعِ  أَرَضِينَ» از فوق عرش خودش، نجوای یک ذره در ته دریا را هم می شنود و هیچ سر و صدایی هم جلوی این را نمی گیرد که صدای این ذره به خدا برسد. او هم صدای مورچه را می شنود و هم صدای جبرئیل را.

پس عرض شد که فرصت دنیا، فرصت رسیدن به اخلاص و عبور از موانع است. ماه مبارک رمضان هم، فرصت همین کار است. این ماه «شهر الطهور» نام دارد؛ طهور یعنی پاک کننده. لذا این فضا، فضای طهارت است. ماه رمضان «شهر القیام» است و ماهی است که آدم در آن می تواند از سر سفره دنیا بلند شود. ماه رمضان «شهر التمحیص» است؛ تمحیص یعنی خالص شدن؛ یعنی ناخالصی های ما می تواند در این ماه پاک بشود.

در روایت آمده است وقتی روزه می گیرید و لاغر می شوید، فقط گوشت های حرامتان آب می شود؛ این یعنی روزه گرفتن، ناخالصی هایتان را پاک می کند و شما را تراش می دهد. نجار وقتی می خواهد یک چوب را تراش بدهد، می داند کجا را تراش بدهد تا شکل مناسبی از این چوب تولید کند؛ خدای متعال هم کار خودش را بلند است و گوهر پاکتان را تراش نمی دهد؛ فقط ناپاکی های شما را پاک می کند.

عرض کردیم که ما باید در این دنیا، این حجاب ها را کنار بزنیم؛ اگر ما نتوانیم این حجاب ها را کنار بزنیم و به خدای متعال برسیم، در قیامت اوضاعمان خراب می شود «وَ مَنْ كانَ في  هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبيلاً»(اسراء/72) کسی که چشم دلش در این دنیا پاک نشد، در آخرت هم کور دل خواهد بود. در قیامت، بزرگ ترین لذت، نظر به وجه الله است و بالا ترین عذاب هم، دور بودن از خداست و این که خدای متعال به ما نگاه نیندازد.

امیرالمؤمنین در دعای کمیل به ما یاد داده، «فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى  عَذَابِكَ  فَكَيْفَ  أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ» ما نمی فهمیم فراق خدا چیست، ولی حضرت می خواهند بگویند که یک عذابی بالاتر از عذاب جهنم هم وجود دارد و آن رنج فراق است. راه حل کردن این مسئله هم، در همین دنیاست؛ ما باید در همین دنیا به وصال خدا برسیم و الا تا قیامت باید با مخلوقات زندگی کنیم و از خدا دور باشیم. کسی که در این دنیا از موانع عبور نکند و به خدای متعال نرسد، همین طور زندگی می کند و قیامتش هم همین طور خواهد بود.

پی نوشت ها :

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 220

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 265

(3) التوحيد (للصدوق)، ص: 117

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 62

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 456

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 201

(7) الإختصاص، النص، ص: 341

(8) تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان)، ج 3، ص: 118