نسخه آزمایشی
شنبه, 01 ارديبهشت 1403 - Sat, 20 Apr 2024

جلسه چهارم مسجد ارک تهران/ تربیت جامعه ولایی در بستر ابتلاء ها و رهایی از ظلمت اولیاء طاغوت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 9 خردادماه سال 97 است، که به مناسبت ماه مبارک رمضان در مسجد ارک ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ دستگاه اولیاء طاغوت و شیاطین حجاب و سایه ای بر ولایت حضرت انداخته اند که سبب شده تا ظلمت عالم را بگیرد. اگر ما از حجاب و ظلمت آنها عبور نکنیم، در تاریکی غرق می شویم. پس برای نجات از وادی ظلمت الزاما باید از آن ها عبور بکنیم. برای عبور از آنها باید به صورت فردی و اجتماعی خود را آماده کنیم و با آن ها وارد یک درگیری همه جانبه شویم و به سمت ظهور حرکت کنیم.

لزومت سلوک فردی و اجتماعی بر محور امام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . ما در فرصت دنیا باید تلاش کنیم که از موانع و حجاب هایی که بین ما و خدای متعال است عبور کنیم و بخشی از این حجاب ها، حجاب های نورانی و بخشی حجاب های ظلمانی هستند. حجاب های ظلمانی به گناهان و صفات رذیله ترجمه شده اند که اینها از فروع دستگاه شیطان و دستگاه ائمه جور هستند. یعنی اصل حجاب ظلمانی آن اراده های استکباری است و آن ها مستکبرینی هستند که در مقابل خدای متعال و انبیاء و اولیاء الهی و در مقابل نبی اکرم و اهل بیتشان صف آرایی کردند و باطل را در دنیا اقامه می کنند و گسترش صفات رذیله و اعمال فاسد و افکار فاسد را می دهند و ما باید از این وادی عبور کنیم.

برای فهم صحیح از سیر و سلوک و درک معنای صحیح سلوک الی الله لازم است بدانیم که ما سیر فردی نداریم که گاهی فکر می کنیم به صورت جزیره ای می شود انسان سلوک کند و یک سیری داشته باشد. این سیر اصلا در عالم وجود ندارد. اینکه ما خودمان به صورت یک موجود مستقل ریاضت بکشیم و از موانع عبور کنیم شدنی نیست بلکه تهذیب حتما به امام نیاز دارد. خدای متعال طهارت و تزکیه را به دست آنها سپرده و آنها عبد مطلق خدا و در مقام عصمت و بندگی مطلق هستند و صاحب همه صفات نورانی هستند و خدای متعال تهذیب را به آنها سپرده است.

بنابراین انسان به صورت یک جزیره مستقل نمی تواند بگوید من به سمت خدای متعال حرکت می کنم و به مقصد می رسم. خدای متعال در سلوک این راه را باز نگذاشته است که کسی خیال کند من خودم با تلاش شخصی خودم به مقصد می رسم بلکه حضرت محور هدایت هستند و ایشان باید دستگیری کنند و ما باید در سایه ایشان حرکت کنیم و با تولی و تسلیم و تبعیت به ایشان این راه را طی بکنیم.

نکته دیگر این است که خیلی از سلوک ها جمعی است و اینطور نیست که ما فقط یک جنبه حیات فردی داریم بلکه ما جنبه حیات اجتماعی داریم و به صورت اجتماعی زندگی می کنیم و این زندگی اجتماعی بستر ماست. شما در محیط خانواده سعی می کنید کودک را تربیت کنید اما کودک که فقط در خانواده نیست، او در محیط جامعه می آید و آنجا تربیت می شود. شما هر چقدر هم سعی کنید که محیط خانه را نورانی کنید ولی محیط جامعه محیط نورانی و ساخته شده ای نباشد این آدمی که در ارتباط با جامعه است در معرض خطر و لغزش است چرا که بخش عمده ای از حیات او حیات اجتماعی است. ما غیر از این که حیات فردی داریم و در حیات فردی خودمان باید اهل طهارت باشد ناچارا دارای یک حیات اجتماعی هستیم و این حیات اجتماعی هم باید تطهیر بشود. یعنی جامعه و حیات اجتماعی باید تطهیر بشود و یک بستر پاکی باشد تا انسان های پاک تربیت بشوند.

ما باید حیات اجتماعی مان را هم تهذیب کنیم که آن هم بر محور امام است. یعنی اینطور نیست که ما دور هم جمع بشویم و تصمیم بگیریم و یک جامعه پاک درست می کنیم. این هم شدنی نیست و این باز بر محور امام است. یعنی انبیاء الهی می آیند و جوامع را تطهیر می کنند. باید یک جامع مهذب درست بشود. این تفکر ناصوابی است که خیال کنیم باید در حوزه حیات فردی مهذب باشیم و حیات اجتماعی هم حوزه معیشت دنیاست. این تفکر غلط است و متأسفانه گاهی در بین جامعه مؤمنین هم ترویج پیدا می کند. یعنی ما باورمان آمده و خیال کردیم که آدم باید در حوزه حیات باطنی خودش آدم مهذب و پاکی باشد و دارای صفات حمیده باشد و از صفات رذیله دوری بکند ولی زندگی اجتماعی و نیازهای دنیایی این آدم های پاک هر طوری شکل بگیرد مهم نیست. اما روابط اجتماعی ما هم روابطی هستند که در آن یا شیطنت یا بندگی  اتفاق می افتد و این روابط یا نورانی و یا روابط ظلمانی هستند. اگر روابط اجتماعی ظلمانی شد یک آدم پاک هم در حصار این روابط ظلمانی قرار می گیرد.

تحمل سختی های مسیر

گردنه های سلوک گردنه های سختی هستند و دشواری های فراوانی هم دارند. هر چه انسان راه می رود راه سخت تر می شود و قله ها رفیع تر می شوند و فتحشان سخت تر می شود. قدم های اول سلوک قدم های خیلی دشواری نیستند و حتی ترک معصیت و انجام واجبات که خیلی کار مهمی است با اینکه دشوار است اما تمام دشواری راه این نیست. هر چه جلوتر می روی سختی های راه بیشتر خودش را نشان می دهد و دقت هایی که لازم است بیشتر می شود. در کل اینطور نیست که یک مسیر آسانی باشد. «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» وقتی سالک برای عبور از یک گردنه جلو می رود واقعا به زحمت های طاقت فرسایی می افتد و آنجا مجاهده با نفس خیلی سخت می شود.

برای این که انسان یک تولد جدیدی پیدا بکند و از عالم مُلک وارد عالم ملکوت بشود یک زحمت های خیلی سختی باید بکشد. ما دائما در حال رویش و ریزش هستیم. وقتی درخت گل جدید می دهد، گل قبلی می خشکد و می ریزد، ما هم دائما اینطوری هستیم و رویش های ما در وادی بندگی است و ریزش هایمان در وادی شیطنت است و دائما قوای شیطانیمان احیا می شوند و قوای نورانیمان می میرند و در وادی ظلمات و اولیاء طاغوت رویش داریم و از وادی حق دور می شویم. این که انسان تلاش کند تمام رویشش در وادی حق باشد و به فلاح برسد و دائم در این وادی سیر و سلوک داشته باشد و همه صفات زشت و ظلمانی اش ریزش داشته باشد و دوری از وادی ائمه نار باشد، کار بسیار دشواری است. هرچه هم که جلوتر می روید کار سخت تر می شود.

در حقیقت دو عالم وجود دارد، عالم ابلیس و شیاطین و اولیاء طاغوت و عالم نبی اکرم. این که انسان بخواهد در این وادی وارد بشود و از دست حضرت بگیرد و استضائه کند و صفات حضرت در انسان متجلی بشود، کار بسیار سختی است. از این دشوارتر این است که یک جمعی یک حیات اجتماعی داشته باشند و این حیات اجتماعی هم دائما نورانی تر بشود و دائما زندگی جمعیشان هم در وادی نور قرار بگیرد که خود این از آن اولی هم سخت تر است. اگر می خواهیم به مقصد برسیم باید این دشواری ها را تحمل بکنیم.

یک دستگاه باطلی وجود دارد که همه صفات رذیله و بدی ها و گناهان به او برمیگردد و به روی ما هم سایه افکنده است و ما را در تاریکی های خودش قرار داده است. اولین مسئله این است که ما باید خودمان را به امام برسانیم و حول او تجمع داشته باشیم. اگر بخواهید سلوک فردی داشته باشید و نگذارید شیطان و دستگاه شیطان قوای شما را تسخیر کند، این با تکیه به امام است و اگر یک جمع و جامعه ای هم می خواهند حیات اجتماعی خودشان را تطهیر کنند و یک حیات پاک داشته باشند باز باید به امام تکیه کنند. این اجتماع می خواهند در وادی توحید زندگی کنند اما مگر شیطان و اولیاء طاغوت می گذارند؟ آن ها یک تمدن مادی درست کردند و بر جهان سیطره پیدا کردند و هر روز هم سعی می کنند سیطره خودشان را گسترده تر کنند و در زوایای مختلف زندگی ما نفوذ پیدا کنند و درک ما را از حیات تغییر بدهند و مفهوم خانواده و مفهوم زندگی را عوض بکنند.

درگیری با تمدن طاغوت

در مقابل او چه باید کرد؟ اینجا هم باید حول امام تجمع داشته باشیم و حتما هم باید بر محور امام از آنها تبری بجوییم. تبری جستن هم محور می خواهد، کسی خیال نکند تبری محوری ندارد، به کجا میخواهید تکیه کنید که تبری بجویید؟ جلوه های دنیای آنها و تمام شکوه ظاهری که دارد نباید برای ما شگفت انگیز باشد و ما را تحقیر کند. در قدم بعد باید وارد یک میدان دعوا و درگیری بشوید. اگر می خواهیم از دستگاه شیطان جان سالم به در ببریم باید طراحی یک درگیری داشته باشیم. بدون درگیری امکان عبور نیست. یعنی نمی شود شما وارد میدان جهاد نشوید و سالم بمانید. همینطور که در حوزه حیات باطنی مان بدون جهاد نفس گرفتار می شویم. این نفس و این قوه شیطانی که در کنار ماست و می  خواهد ما را مسخر شیطان کند، اگر با او نجنگید و با او درگیر نشوید و تسلیم او بشوید به جایی نمی رسید.

در عرصه حیات اجتماعی مان هم اگر با این شیاطین اجتماعی و نظام شیطنت اجتماعی نجنگید و درگیر نشوید، نمی توانید به سلامت گذر کنید. لذا مسیر تهذیب اجتماعی درگیری و جنگ است و راه رسیدن به مقصد به این آسانی نیست که خیال کنید یک جامعه ای دارد جامعه موحد می شود. موحد شدن در عرصه حیات اجتماعی پیچیدگی های بسیاری دارد. این تمدن مادی می خواهد یک دنیای مادی درست کند و نمی خواهد انسان های متعالی ساخته شوند. صدها رشته علمی و فناوری های نوین و فرانوین و نرم افزارها و این ساختارهای پیچیده اجتماعی را آن ها می خواهند چه کار کنند؟ همه این تمدن ها با گستردگی شان می خواهند انسان موحد تربیت کنند یا می خواهند انسان دنیا پرست و دنبال لذائذ مادی باشد؟ کار را ساده نگیرید.

اگر بخواهید یک جامعه موحد و نورانی که همه عرصه های حیاتش عرصه های بندگی باشد و همه مناسباتشان مناسبات بندگی باشد باید از یک درگیری عظیم اجتماعی عبور کند که این هم باز بر محور ولی حق است. اگر این روزها می گویند غرب هیمنه خودش را بر جهان مسلط کرده و در مقابل او کاری نمی شود، اگر کسی این حرف را زد و تسلیم شد کارش تمام است. درست است، شیطان تلاش کرده و یک تمدنی درست کرده ولی ما باید از آن عبور کنیم و برای عبورش باید دائما درگیری داشته باشیم. بدون جنگ دائمی و درگیری دائمی و مستمر و همه جانبه تهذیب حاصل نمی شود. میدان تهذیب میدان درگیری است. اگر میدان تحصیل شما میدان درگیری نباشد نمی روید بیاموزید که با این دستگاه بجنگید و نمی روید بیاموزید که یک دستگاه دیگری طراحی بکنید. اگر بگویید علمشان خوب است و می روم از این علم خوب استفاده کنم بدانید که در این جنگ باختید.

این بحران هایی که شما در جامعه مومنین می بینید، بحران عبور از این سختی است. دوران قبل از ظهور دوران درگیری عظیم و سختی است. هرچه شما در حوزه سلوک فردی شنیدید که یک فرد برای این که از میدان های نفس عبور بکند و بعد وارد وادی بندگی بشود و در مقامات بندگی سیر بکند رمز و رازهای بسیار سختی دارد، عرصه حیات اجتماعی از آن سخت تر هستند. اگر یک آدم بخواهد در عالم ملکوت متولد بشود بسیار سخت است ولی وقتی یک جامعه می خواهد در عالم ملکوت متولد بشود که روابط اجتماعی شان بر محور امام باشد و با امام زندگی بکنند، این خیلی دشوارتر است. البته یک نکته مهم این است که خیلی از خیرات فردی اصلا نمی رسد و باید جمعی حرکت کنند تا آن خیر فراهم بشود.

در دعاهایی که برای امام زمان علیه السلام است این تعابیر نورانی را می خوانیم «وَ أَعِذْنَا مِنَ السَّامَّةِ وَ الْكَسَلِ وَ الْفَتْرَة» خدایا ما را از تنبلی و کسالت و سستی ها دور بدار. انسانی که اهل سستی و فتور و اهل کسالت و تنبلی است نمی تواند با امام همراه بشود. جامعه ای که اهل سستی و فتور و کسالت هستند نمی توانند همراه بشوند «وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ» ما را از کسانی قرار بده که دینت را با آنها یاری می کنی. این تکی نیست بلکه جمع ماست «وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَنْتَصِرُ بِهِ لِدِينِكَ وَ تُعِزُّ بِهِ نَصْرَ وَلِيِّكَ » جمع ما جمعی باشند که وقتی می خواهی ولی خودت را نصرت کنی به وسیله ما این نصر به ولی تو برسد. این دعا دعای جمعی است.

شما فرض کنید جمع مؤمنین الان برای ظهور آماده هستند. اگر شما الان را با چهل سال قبل مقایسه کنید می بینید که آن موقع واقعا پنجاه نفر آدم شهادت طلب به سختی پیدا می شد که حاضر باشد در رکاب امام زمان به شهادت برسد اما الان در جبهه مؤمنین و جبهه مقاومت و موحدین و در عالم هزاران و بلکه میلیون ها آدم آماده شهادت پای رکاب امام زمان هستند. اگر خدای متعال اینها را انتخاب کرد برای این که با اینها به سمت ظهور حرکت اتفاق بیافتد ما هم حرکت می کنیم و الا اگر خدای متعال این جمع را کنار زد ما هم کنار زده می شویم. یک خیراتی جمعی هستند و اینطور نیست که شما بگویید من تکی می رسم، این اصلا به صورت تکی رسیدنی نیست.

درست است، آن مؤمنی که راه خودش را صحیح می رود اگر جامعه هم عقب نشینی کرد، خدایی نکرده این جامعه شکست خورد، او ضرر نمی کند و خدای متعال دستش را می گیرد. سلمان ضرر نمی کند ولو این که همه جامعه از امیرالمؤمنین برگردند و دوره ظهور ولایت حضرت تا قرن ها به تأخیر بیافتد. سلمان ضرر نمی کند ولی از برکات ظهور محروم است. اینطور نیست که با یک سلمان و ابوذر و مقداد عصر ظهور اتفاق بیافتد. پس یک خیراتی جمعی هستند و جامعه مؤمنین باید انتظاراتشان عوض بشود و علیه دستگاه شیطان به پا خیزند و در کنار امامشان قرار بگیرند و بخواهند با امامشان از این مسیر عبور کنند و آن وقت عبورشان می دهند. این همان سلوک جمعی است. جامعه مؤمنین باید انتظاراتشان عوض بشود، رشد و بلوغ در انتظارات پیدا بکنند و درکشان از عالم عوض بشود و به دنیای باطل قانع نباشند و فریب دنیای باطل را نخورند و چشمشان را به مظاهر دنیای باطل ببندند و دنبال آن جامعه موعودی باشند که خدای متعال به امامشان وعده داده است.

این سیر جمعی باید اتفاق بیافتد. این که آدم کلاه خودش را بگیرد و بگوید من سعی می کنم جزو یاوران حضرت باشم خیلی خوب است ولی اگر اینطوری شد و جامعه ساخته نشد خیلی از حقایق هم به ما نمی رسد. مگر اینکه ان شاء الله در دوران رجعت برگردیم و اهل رجعت باشیم. این است که به ما می گویند دعا کنید و بگویید خدایا ما جزو یاوران حضرت و در کنار ایشان باشیم و ما را حذف نکن «وَ لَا تَسْتَبْدِلْ بِنَا غَيْرَنَا» این جمع را حذف نکن و نگو این جمع به درد نمی خورند و یک جمع دیگر جایشان می گذارم. این کار بر تو آسان است و بر ما خیلی سخت است. این محرومیت بزرگی است که به جای این که جامعه ما جامعه در خدمت حضرت باشد یک جایی سر یک پیچ و در یک گردنه ای بد بپیچیم. به تعبیر مقام معظم رهبری ما در گردنه تاریخی هستیم. دین خدا که شکست نمی خورد «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى  أَمْرِه »(یوسف/۲۱) هیچ کس نمی تواند این دین را شکست بدهد، فقط مسئله این است که آیا خدای متعال به وسیله ما دینش را یاری می کند یا ما را کنار می زند و یک جمع دیگری را جایگزین ما می کند؟

پس عبور از این وادی ظلمات در صورت شخصی یک معنا دارد و در قالب جمع و اجتماعی یک معنای دیگری دارد. باید جمعی درست بشود که دنبال آن هدف عظیم باشند و درگیر با وضعیت موجود باشند. تا خدای متعال کمکشان کند و به نفع آنها این وضعیت تغییر کند. کار انبیاء همین بوده و آن ها می خواستند که آحاد مؤمنین را عبور بدهند و به یک جامعه با مختصات عصر ظهور بسازند که مختصاتش با مختصات دستگاه باطل کاملا فرق می کند. آن ها اهل ایثار و محبت و انفاق و جهاد و صلات هستند. انبیاء می خواهند یک جامعه ای بسازند و یک مجموعه ای از مؤمنین را به همدیگر گره بزنند که یک حیات اجتماعی نورانی داشته باشند.

همراهی با سختی ها در مسیر رشد مؤمنین

طبیعی است که این راه سختی های خیلی زیادی هم دارد. حتی عبور از دستگاه شیطان و اولیاء طاغوت و سقیفه با امکانات و قوایی که خدای متعال به آنها در دنیا داده تا قبل از ظهور سختی بسیار سنگینی است ولی بسیار هم خوب است و جزو آن سختی هایی است که عامل رشد جامعه مؤمنین است. رشد جامعه مؤمنین و قابلیتشان برای درک ظهور جز با این سختی ها ممکن نیست. این ها سختی هایی است که مقدمه یک فتوحات عظیم است. 

خدای متعال در سوره ضحی به پیامبر گرامیش می فرماید «وَ الضُّحى  * وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى »(ضحی/۱-2) قسم به ضحی آن موقعی که خورشید نورش بالا می آید و کاملا روشن می شود و روشنی اش مسلط می شود و تاریکی شب هم کاملا از بین می رود «وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى » قسم به شب آن وقتی که مسلط می شود. اول شب کمی نورانی است و همان وقت فضیلت نماز مغرب است و وقتی کاملا آن قرمزی از بین می رود آغاز وقت فضیلت نماز عشاست و گویا تاریک می شود و آرام می گیرد و می شود «وَ اللَّيْلِ إِذا سَجى ». قسم به روز و قسم به شب که دو تا آیه الهی هستند «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى »(ضحی/۳) پیامبر ما خدای متعال نه تو را رها کرده و نه بر تو غضب کرده است.

برای این دو قسم یک معنای دیگری می شود کرد و آن این است که ما یک ضحایی در عالم داریم که دوران ظهور نبوت نبی اکرم است و حضرت آمدند و این خورشید بالا آمده و فعلا در یک حجاب رفته است «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى »(لیل/۱) فرمود این دولت فلانی است که بر ولایت امیرالمؤمنین پرده انداخته و این تا ظهور می ماند. پس ما یک ضحی و یک دورانی داریم که خورشید بالا می آید و نور نبوت نبی اکرم صلی الله علیه و آله همه عالم را می گیرد و همه عالم با نور نبوت حضرت و ولایت حضرت روشن می شود. یک شبی هم داریم که بالأخره این هم جزو تدبیرات عالم است که مستقر می شود و تاریک می کند. بعد می فرماید «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى » پروردگار تو نه بر تو غضب کرده و نه تو را رها کرده است.

کلید فهم سوره همین یک کلمه است. مگر کسی تصور می کرده که خدای متعال بر پیامبرش غضب کرده یا این پیامبر را فرستاده وسط میدان و پشت پیامبر را خالی کرده؟ آیا تصور این می شده؟! بله واقعا این تصور بوده است. این پیامبر آمده با وعده به خیر و فتح و رحمت و سعادت و از همان اولی که آمده سختی ها شروع شده؛ در مکه، شعب ابی طالب و در مدینه، اصحاب صُفِّه و جنگ های پیاپی سختی های زیادی به وجود آورده بود. آیا این بیرون از تدبیر خدای متعال است؟ خدای متعال نمی تواند این سختی ها را بردارد؟

در سوره منافقون قرآن نقل می کند که مناقین می گفتند «لا تُنْفِقُوا عَلى  مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا»(منافقون/۷) چرا اموال خودتان را در اختیار اطرافیان پیامبر قرار دادید و دستگاه پیامبر را تقویت می کنید تا بعد با شما بجنگند؟ این حرفی است که در عصر حاضر قدرت های بزرگ دنیا می زنند. یکی از سرانشان در دو سه دهه قبل گفته بود که جمهوری اسلامی خیال نکند ما اجازه می دهیم با امکانات ما با ما بجنگد. اگر می خواهد با ما بجنگد ما امکاناتمان را در اختیارش قرار نمی دهیم و خودش برای خودش میدان باز کند. این محاصره هایی که می کنند یعنی همین، وقتی به مرحله برخورد تمدن ها رسیدند می بینند که تمدن اسلام دارد غلبه می کند و می گویند با امکانات ما، ما را می زنی؟! ما امکاناتمان را کنار می کشیم تا ببینیم چه کاری دیگر از شما ساخته است.

در زمان رسول خدا هم می گفتند که شما امکاناتتان را در اختیار پیامبر قرار دادید و با امکانات شما دارد اطراف خودش را شلوغ می کند و برای خودش نیرو درست می کند «لا تُنْفِقُوا عَلى  مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ» امکاناتتان را برای آنها انفاق نکنید «حَتَّى يَنْفَضُّوا» تا یک انفضاضی پیدا بشود و مردم از حول حضرت پراکنده بشوند و حضرت تنها بماند. خدای متعال می فرماید «وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنَّ الْمُنافِقينَ لا يَفْقَهُون » خزائن آسمان ها و زمین برای خداست و این چیزی که به شما دادند یک قطره از آن خزائن است و همه خزائن در نزد اوست ولی منافقین این نکته را نمی فهمند.

خدای متعال می خواهد بفرماید که اگر با امکانات کار این پیامبر حل می شد، خزائن دست من است و انقدر اطراف پیامبر از خزائنم می ریختم که پر بشود. شما چیزی ندارید که این را جمع کنید یا بسطش بدهید. این که اطراف پیامبر گاهی شرایط سخت است از باب این نیست که دست من بسته است و شما خیال می کنید که آن یک قطره ای که از خزائن دست شماست کار پیامبر را قبض و بسط می دهد. اگر کار این پیامبر با قبض و بسط مادی و با امکانات مادی حل می شد من درهای خزائن را باز می کردم و انقدر دور و برش می ریختم که همه پر از طلا و جواهر بشود. ولی این نیست و این دوران سخت باید بگذرد تا آن جامعه صالح درست بشود.

آدم هایی که این دوران سخت را نتوانند بگذرانند و مهذب نشوند و به تعلقات دل ببندند، بعد از پیروزی همان کارهایی را می کنند که دیگران می کردند. دعوا سر این نیست که من باشم و تو نباشی. خدای متعال در قرآن می فرماید اگر اهل قری تقوا به خرج می دادند ما برکات آسمان ها و زمین را بر آنها نازل می کردیم و درها باز می شد. ولی قبل از مرحله تقوا مرحله سختی هاست تا اینکه به مرحله تقوا برسند.

پیشرفت این راه یک مسیر دیگری دارد و راه پیامبر با امکانات جلو نمی رود. اگر از همان اولین روز امکانات را بریزید مردم خوشگذرانی پیدا می شوند. ما در کشورمان هرچه برکات و نیروی خوب داریم و جامعه ای داریم که آماده تحمل سختی هاست برای همان هشت سال دفاع مقدسی است که تجربه کردیم. مرحوم آیت الله بهاء الدینی فرموده بودند که یک بار در زمان جنگ حالی برای من پیدا شد و از حسینیه رفتم در اتاق خصوصیم و دیدم یک عده از اولیاء خدا نشستند و بحث جنگ شد و گفتند ما اگر بخواهیم هر کداممان صد هزار نفر را حریف هستیم و جمع کردن این جنگ که کاری ندارد. ایشان پرسیده بود رضای خدا در چیست؟ فرموده بودند رضای خدا در این است که این جنگ فعلا ادامه پیدا کند.

بگویم خدا چه کار کند آنهایی را که دنبال شهوات خودشان بودند و راه دیگری را رفتند. امام می فرمود خیانت به رسول الله است اما این ها به دنبال زمزمه صلح رفتند و تمامش کردند و با آن افق نگاه تنگ خودشان کار را خراب کردند و بعد هم جزو افتخارات خودشان می دانند که ما رفتیم آن کار را انجام دادیم و باز هم انجام می دهیم.

پس خدای متعال این پیامبر را در سختی فرستاده و دیگران می گفتند خدا پیامبر را در سختی رها کرده است! کجاست آن وعده ها؟ اگر خدا غضب نکرده باشد لااقل رهایش کرده یا اینکه پیامبر یک کاری کرده و مغضوب خدای متعال شده است. می فرماید پیامبر ما شما یک ضحایی دارید «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى *  وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى »(ضحی/۳-4) ما یک وعده ای برای شما دادیم که خیلی از این امکانات بیشتر است که در روایات به رجعت حضرت تعبیر شده است. بعد شما نگران امتت هستی که به آنها سخت گذشت؟ «وَ لَسَوْفَ يُعْطيكَ رَبُّكَ فَتَرْضى »(ضحی/۵) انقدر در عالم آخرت به شما می دهیم که به این امتت بدهی تا راضی بشوند. اما حالا باید این سختی ها را تحمل کنند. اینها شرایط عبور و طهارت اجتماعی است.

جامعه مؤمنین بدون این سختی ها درست نمی شود و الا آیا خدای متعال نمی تواند از اول همان لشکر عصر ظهور را بفرستد و کار را تمام کند؟ این کار را نمی کند چون سیر عالم برای عبور از این ظلمات است. این عالم یک سیری دارد و یک نقشه ای دارد و یک حساب و کتابی دارد که با سختی ها هم همراه است.

کسی نباید خیال کند این سختی ها سختی های بدی است. سختی در عالم زیاد است و همه انبیاء الهی در سختی بودند. مگر این بد بوده؟ البته نباید این حرف غلط برداشت شود، کسی خیال نکند من می خواهم سوء رفتار خودمان را توجیه کنم، اگر یک جایی سوء رفتار است خیلی بد است. در جامعه ای که در حال مبارزه است و برای عبور و رسیدن به عصر ظهور تلاش می کند اگر یک عده ای بیایند و بساط دنیایی خودشان را پهن بکنند بدترین کار را دارند انجام می دهند اما اصلا بحث من توجیه آنها نیست ولی در ورای این جریانات اگر کسی توجه نکند و دست و تدبیر خدا را نبیند و فقط حزب چپ و راست را ببیند گم می شود. بله همه اینها هستند اما در ورای همه اینها دست خدای متعال است و باید آن دست توانا و قاهر و مسلط را دید و باید کنار او ایستاد.

خدای متعال خطاب به نبی اکرم می فرماید ما کجا به تو غضب کردیم؟ ما تو را داریم دائما حمایت می کنیم. این سختی ها سختی های راه است. ما برای تو یک آینده هایی در نظر داریم. آیا نگران امتت هستی؟ «وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى » وقتی یک خرده بزرگ بشوند و افق دیدشان جلوتر ها را ببیند می فهمند که این سختی ها برای چیست. بعد از آن هم در آخرت آنقدر به تو می دهیم که به امتت بدهی تا راضی  شوند.

در آخر سوره هم یک مطلب مهمی را به حضرت بیان می کند که پیامبر ما این سختی های راه است و آینده شما هم قطعی و تضمین شده است ولی «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»(ضحی/۹-۱۰) اینها ایتام و سائل تو هستند، با اینها برخورد قهرآمیز نداشته باش. اگر یک جایی حرفی هم می زنند بر آنها سخت نگیر «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث »(ضحی/11) در متن این سختی ها هم خدا به شما نعمت های فراوانی داده است. این نعمت ها را به آن ها بگو تا راه برایشان آسان بشود. خدا به پیامبر در دل این سختی ها چه چیزی داده است؟ الان هم همینطور است و مؤمنین هر یک قدمی که در مسیر خدا برمیدارند خدا ده ها برابر بهشان می دهد. این نعمت هایی که خدای متعال در این دهه هایی که امت اسلامی و ملت بزرگوار ما استقامت کردند داده، عظمت و وسعش اصلا قابل ذکر نیست. آنقدر نعمت ها فراوان است که اگر گفته بشود همه مردم پیش خدا شرمنده می شوند که مگر ما چه کردیم. بله ده ها شهید و ده ها هزار معلول دادیم و سختی های محاصره اقتصادی را تحمل کردیم ولی این سختی ها در قبال آن نعمت هایی که خدا عطا کرده اصلا قابل مقایسه نیست.

حضرت می خواهد این امت تاریخی خودش را به سمت ظهور و رجعت و قیامت عبور بدهد و سختی هایی که بعد از حضرت پیش آمده عاشورا و امثال آن است. این سختی ها را وقتی می خواهد بر ملتش هموار کند می فرماید پیامبر ما از نعمت ها برایشان بگو و بگو خدا در قبال این ایمان به پیامبر و کنار پیامبر ایستادن و سختی های راه را تحمل کردن چه چیزی بهشان داده است. در سوره توبه اول دستور داده «وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين »(توبه/۱۱۹) با پیامبر خدا راه بروید و بعد می فرماید حق تخلف ندارید. ولی از آن طرف هم هر سختی که تحمل می کنید محفوظ است «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا»(توبه/۱۲۰) می فرماید حق تخلف ندارید ولی بدانید هر قدمی که برمیدارید برایتان محفوظ است. سختی های راه ضروری و قطعی است اما لازم است و بی پاسخ نیست.

پس برای عبور از ظلماتی که دستگاه شیطان و شیاطین ایجاد کردند و حجابی که بر حقیقت نبوت نبی اکرم انداختند باید چشم سر و دل را از دنیای کفار برداریم تا آن فتنه ای که خدا برای آنها درست کرده ما را با خودش غرق نکند و الا ما هم غرق می شویم. قوم موسای کلیم به موسی می گفتند قارون با ما بود اما وقتی آن طرف رفت خدا گنج های فراوانی به او داد. آنقدر خدای متعال به قارون ثروت داده بود که کلیدهای گنج هایش را آدم های توانا و زورمند به سختی می توانستند بار بکشند.

قارون می آمد و این گنج ها را پیش بنی اسرائیل نمایش می داد و عده ای از بنی اسرائیل هم می گفتند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيم »(قصص/۷۹) اما آن عده ای که خدا بهشان علم داده بود می گفتند «وَ قالَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا يُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُون »(قصص/۸۰) ثواب خدا خیلی برای شما بهتر است. بعد می فرماید وقتی قارون را با همه دارایی هایش در زمین فرو بردیم، آنهایی که دیروز می گفتند «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» الان دیگر می گفتند الحمدلله ما با آنها نبودیم و الا ما الان باید با او غرق شده باشیم. بساط امروز فرعون هم همین است. قارون های امروز هم همین هستند و این فتنه آنهاست. وقتی خدای متعال تمدنی مثل شوروی را فرو ریخت، آن وقت همه می گویند الحمدلله چه خوب شد که ما طرف آنها نبودیم و الا ما هم باید گرفتار عذاب آنها می شدیم. اگر دوران نا امنی اروپا و آمریکا فرا برسد که ان شاء الله نزدیک است، آن وقت همه می گویند الحمدلله چه خوب شد که آنجا قبله ما نبود. 

اولین شرط این راه تبری قلبی و زبانی و فکری است و مطلقا باید از آنها تبری بجویید. دومین شرط این است که حول ولی حق درگیری مستمر و همه جانبه با آن ها داشته باشید و البته یک سازندگی هم باید باشد به اندازه ای که در این دوران ممکن است و سازندگی اصلی برای دوران ظهور است و آنجاست که جامعه مؤمنین ساخته می شود. در طول دوران هم همینطوری بوده و جبهه حق هر کجا یک فرصتی پیدا می کرده خودش را تجدید حیات می داده و بنای خودش را کامل می کرده است و یک سنگ روی بنای قبلی ها می گذاشته و جلو می برده است. ولی این راه ساختن یک جامعه موحد است نه اینکه جامعه از روی دست کفار مشق و الگو بگیرد. از سر مشق گرفتن از آنها که چیزی در نمی آید.

بنابراین برای عبور از وادی ظلمات سه قدم وجود دارد؛  یک اینکه غیر از مجاهدات نفسانی و شخصی، یک جهاد اجتماعی می خواهد و جمع مؤمنین باید حول امامشان جمع بشوند و یک مجاهده تاریخی اجتماعی داشته باشند. شرط اول این مجاهده هم تبری و چشم برداشتن از دنیای غرب و شیاطین است که در دوره های مختلف فراعنه برای خودشان کاخ و کوخ داشتند. باید از دنیای آنها چشم برداشت و دنبال او راه نرفت و به این هم توجه کنید که آنها شما را رها نمی کنند. مقام معظم رهبری در جمعی می فرمودند که ما وارد جنگ نمی شویم ولی از حرف هایی که ما می زنیم جنگ در می آید. ما می گوییم سلطه کفار را قبول نداریم و ما می گوییم اسلام و معنویت باید بر جهان حاکم بشود و اینها تلاش کردند تا بساط معنویت در عالم را جمع کنند و درگیری درست کنند. ما نمی خواهیم درگیری بکنیم ولی حرفهای ما حرفهایی است که حولش درگیری درست می شود.

اگر حول ولی حق جمع شدیم و حرفهایی که انبیاء زدند را زدیم با ما دعوا می کنند و باید این دعوا و سختی هایش را هم تحمل کنیم. آنها هم تا بتوانند به ما اجازه نمی دهند که با امکانات آنها با خودشان درگیر بشویم و ما را محدود می کنند. اما دست خدای متعال هم که بسته نیست، به موسای کلیم می فرماید دریا را بشکاف و برو، دریا را هم نبند و باز بگذار. موسای کلیم قبلا هم می توانست این کار را کند ولی مأذون نبود. وقتی به او اجازه می دهند دریا را باز می کند و با بنی اسرائیل به آن طرف می رود. فرعون هم خیال می کند که این دریا برای او هم باز است و وسط دریا می رود و خدا دوباره دریا را می آورد. برای خدا که کاری ندارد.

ما اگر پای خدای متعال بایستیم دیگر نیازی به امکانات آن ها نداریم. مگر امام با امکانات آنها دنیا را گرفت که حالا ما با سلاح اتمی بخواهیم دنیا را بگیریم؟ امام با دست خالی آمد و جنگ مسلحانه هم نکرد و همه امکانات سلطنت را سمت خودش آورد. آن نیروی دریایی و آن نیروی هوایی همه این طرف آمدند و قلوب را این طرف آورد و فتح شد. خدای متعال اگر بخواهد برای جبهه فتح کند احتیاج به این چیزها ندارد و فقط استقامت می خواهد. ان شاء الله خدای متعال به ما توفیق این استقامت را بدهد و چراغ عاشورا برای همین است که ما در پرتو این چراغ استقامت بیاموزیم و در راه حضرت تا ظهور حرکت کنیم.