نسخه آزمایشی
جمعه, 31 فروردين 1403 - Fri, 19 Apr 2024

جلسه ششم تفسیر سوره حجرات/ توصیف امیرالمومنین در سوره و بیان معانی آن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 14 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛  در سوره مبارکه حجرات در مقابل خبر نبی اکرم دو دسته را معرفی می کند. یک دسته کسانی هستند که در مقابل رسول خدا غض صوت دارند که این یعنی در برابر ایشان صدا را کوتاه می کنند و فرو می خوابانند تا اینکه سر و صدایی در مقابل حضرت نداشته باشند. یک عده دیگر هم هستند که صدایشان را در برابر خبر نبی اکرم بلند می کنند چرا که می خواهند صدای آنها بالاتر از همه صوت ها باشد. به نظر ما معنای آیهاین است که؛ کوتاه بودن صدا صفت لفظ و صوت ما نیست، یعنی غض صوت این نیست که ما سعی کنیم لحن مان را کوتاه کنیم، بلکه غض صوت وقتی اتفاق می افتد که در دل ما سر و صدایی نباشد. اگر در قلب ما تقوا بود و اگر قلبمان قلب سلیم بود، آن وقت است که غض صوت داریم. نکته دیگر این است که جمعی را این آیه معرفی می کند که تقوای قلب داشته و سر و صدایی در مقابل حضرت ندارند که این جمع بر محور امیرالمومنین هستند. قرآن در چند مرحله امیرالمومنین را توصیف کرده است. یکی این که حضرت فرمود: «أَنَا ذُو الْقَلْبِ»، من صاحب قلبم. قلب هم یعنی قلب سلیم و قلبی که متقی است، قلبی که غیر خدا در او نیست و سر و صدا ندارد. دیگر اینکه حضرت «أُذُنٌ واعِيَة» است، یعنی در مقابل وحی گوش است. همچنین امیرالمومنین به تعبیر روایات «خَاصِفُ النَّعْل» هستند. بنابراین آن کسی که اذن و گوش شد و در مقابل وحی قلب سلیمی بود، قلبی است که تمام آیات قرآن در آن محقق می شود و همه علم الکتاب در نزد اوست. وقتی ایشان صاحب علم القرآن شد، لسان نبی اکرم می شود، پس ایشان اذان الهی در عالم هستند و صدایی که خدا بلند و اعلام کرده، در وجود مقدس امیرالمومنین تجلی پیدا کرده است. پس این شخصیت هست که حقایق وحی را تلقی و دریافت می کند و ایشان واسطه بین نبی اکرم و امت می شوند و وسیله می شوند که امت با آن هدایت می شود. این جریان اعرابی گری هم که سر و صدا بلند می کند و می خواهد مردم را منصرف کند و به ناحیه دیگری ببرد، در واقع می خواهد امت را از این سرچشمه منصرف کند.

بیان تفسیر آیاتی از سوره حجرات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. خدای متعال در آیات اول تا سوم سوره مبارکه حجرات هشدار می دهد که این رسول الهی با یک خبر و برنامه و رسالتی آمده و یک جریانی در مقابل حضرت است که در درون خود امت حضرت می خواهد مقدم بر ایشان شود و صدای خودش را روی صدای حضرت قرار داده و رفعت صوت داشته باشد. یک جریانی است که دنبال جهر بالقول با حضرت است و می خواهد با ایشان وارد بحث و بگو و مگو و کشمکش بشود، اما شما مومنین مواظب باشید که مبتلا به این تقدم و رفعت صوت و جهر بالقول نشوید که اگر اینطوری شد، بدون این که متوجه باشید ناخوداگاه اعمال خودتان را بدون این که درک بکنید حبط و نابود می کنید.

بعد به دو گروه اشاره می کند، یکی کسانی هستند که در مقابل صدای رسول خدا و این صوتی که حضرت دارند و این خبری که می خواهند آن را در عالم به گوش همه برسانند، غض صوت دارند، صداهایشان را فرو خوابانده اند و همه وجودشان گوش است. اینها صاحبان تقوای قلب اند و اینها هستند که به اجر عظیم الهی می رسند.

مقام تقوای قلب را هم اشاره کردیم؛ قلب یک مقام رفیعی است که عرش وجود انسان است و همه قوای انسان تحت فرمان او هستند. پس اگر قلب متقی شد بقیه متقی می شوند. تقوای قلب یک تقوای خاصی است، چرا که قلب محل محبت است، محل صفات و محل ایمان و یقین است. تقوای قلب این است که قلب، قلب سلیم باشد، یعنی نسبت به خدای متعال و رسول خدا تبری داشته باشد و غیر آنها را راه ندهد، همچنین نسبت به حضرت حق تسلیم محض باشد.

معنایی از «أُذُنٌ واعِيَة»

یک نکته دیگری که اشاره کردیم و در آغاز بحث سوره است، این است که خدای متعال در عین این که در سوره اشاره می کند یک جریان اعرابی در این امت است که می خواهد بر حضرت تقدم و پیشی بگیرد و امت را متفرق بکند، این را هم اشاره می کند که انسان ها و شخصیت هایی هستند که می توانند مرجع باشد و ما اگر دنبال خبر نبی اکرم هستیم باید خبر از او بگیریم. ما اگر می خواهیم دنبال رو حضرت باشیم، نباید پیش دستی کنیم، بلکه باید پشت سر او حرکت کنیم. اتفاقا این آیه این شخصیت را هم معرفی می کند و بیان می کند که یک شخصیتی است که تقوای قلب دارد و در مقابل نبی اکرم طبیعتا غض صوت دارد. شما باید صدای نبی اکرم را از او بشنوید، چون او از خودش هیچ سر و صدایی ندارد، لذا تمام قلب او پر از خبر نبی اکرم است و اوست که لسان حضرت است.

قرآن این شخصیت و یک جریان را ذیل حضرت معرفی می کند و می فرماید: ایشان و کسانی که دنباله رو حضرت هستند، کسانی هستند که در مقابل نبی اکرم تقوای قلب و غض صوت دارند. پس ایشان کسی است که تمام وجودش «أُذُنٌ واعِيَة»(حاقه/12) است، یعنی گوشی است که ظرف کلمات حضرت است.

ما روایات متعددی داریم که این اذن واعیه را تفسیر به امیرالمومنین کرده است. در سوره مبارکه الحاقه وقتی بحث از اقوامی است که سرکشی کردند و دچار عذاب شدند، خدای متعال می فرماید: «لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ»(حاقه/12) و این خبری که ما می دهیم تذکر است و یک گوشهایی هستند که آن ها را فرا می گیرند و این تذکرات ما را می شنوند. در روایت دارد آن کسی که وحی حضرت و علم ایشان را فرا می گیرد و اذن واعی و متذکر به همه تذکرات الهی است، وجود مقدس امیرالمومنین اند. در این زمینه روایات متعددی داریم و من یکی دو تا از این روایات را خدمتتان تقدیم می کنم.

یک روایت را مرحوم صدوق در کتاب شریف عیون اخبار الرضا از وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل می کنند که ایشان هم از پدران بزرگوارشان نقل می کنند تا اینکه می رسد به وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله. روایت این است «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ قَالَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ يَا عَلِيُّ»(1)، در ذیل این آیه شریفه که خدای متعال می فرماید: همه گوشها نمی توانند تذکرات الهی که در قرآن و در وحی آمده را فرا بگیرند، بلکه یک گوشهای خاصی هستند که ظرف اند و وحی دارند و می توانند همه این وحی را دریافت کرده و متذکر شوند، حضرت فرمودند: «قَالَ دَعَوْتُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَهَا أُذُنَكَ يَا عَلِيُّ»، من دعا کردم که خدای متعال آن گوشی که اذن واعیه است و تمام وحی و مقامات کلام الهی را تلقی می کند، گوش تو قرار بدهد! پس این اذن واعیه وجود مقدس امیرالمومنین اند.

باز یک حدیث دیگری را خدمتتان بخوانم. این روایت را اصبغ ابن نباته از امیرالمومنین نقل کرده است. امیرالمومنین فرمودند: «وَ اللَّهِ إِنِّي أَنَا الَّذِي أَنْزَلَ اللَّهُ فِيَّ وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَة»(2) خدای متعال در باب من این را نازل کرده که یک گوش هایی هستند که همه مواعظ و تذکرات الهی را  فرا می گیرند و همه حقایق وحی را دریافت می کنند. بعد فرمودند: «فَإِنَّا كُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ فَخَبَّرَنَا بِالْوَحْيِ». ما در محضر رسول خدا بودیم و حضرت اخبار وحی را برای ما نقل می کردند. من عرض کردم این پیامبر صاحب خبر است و خبری می آورد که با وحی الهی از عالم غیب رسیده و دست هیچ کسی به آن خبر نمی رسد. «فَأَعِيهِ أَنَا وَ مَنْ يَعِيه‏»(3)‏ فقط من و یک عده معدود دیگری بودیم که این اخبار الهی را فرا می گرفتیم. «فَإِذَا خَرَجْنَا» پس وقتی بیرون می آمدیم، منافقین می گفتند: «قالوا ما ذا قالَ آنِفا»، این پیامبر چه می گفت؟! گویا سر و صدایی می شنیدند اما حقیقت مطلب را دریافت نمی کردند.

پس امیرالمومنین علیه السلام آن گوشی است که وقتی صاحب قلب سلیم شدی، تمام وجودت آن گوش در مقابل کلام وحی می شود. پس تا صاحب قلب سلیم نشوی به این مقام نمیرسی. لذا در یک روایتی خود امیرالمومنین وقتی مقامات خودشان را ذکر می کنند به این امر اشاره کرده اند.

مصداق تقوای قلب

این حدیث نورانی را مرحوم صدوق در معانی الاخبار نقل کرده اند که حدیث مفصلی هم هست. امیرالمومنین بعد از این که از نهروان برگشتند در مسجد کوفه خطبه خواندند. آن موقع معاویه یک بساطی راه انداخته بود و سبّ امیرالمومنین و بدگویی از حضرت را اشاعه می کرد و فراوان پشت حضرت بدگویی می کرد. آنجا حضرت فرمودند: شما مواظب باشید تا به اشتباه نیفتید.

بعد فرمودند: من کسی هستم که خدای متعال در کتب آسمانی مختلف از من یاد کرده است، پس اسامی خودشان را در تورات و انجیل بیان کردند. بعد فرمودند: خدای متعال با یک القاب و اسامی و خصوصیاتی من را در قرآن معرفی کرده و بعد ده عنوانی که خدای متعال برای امیرالمومنین در قرآن آورده را بیان می کنند و می گویند مقصود از این عناوینی که قرآن فرموده من هستم. از جمله این عناوین این است، حضرت می فرمایند: «أَنَا ذُو الْقَلْب»‏(4) من صاحب قلبی هستم که خدای متعال در قرآن به آن اشاره کرده است، «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب»(ق/33)‏.

در سوره مبارکه قاف وقتی خداوند عذاب بعضی از اقوام گذشته را ذکر می کند، می فرماید: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب»، در آیات قرآن برای کسی که صاحب قلب باشد، تذکر هست. پس پیداست قلب عادی نیست، بلکه یک قلبی می خواهد که ظرف این تذکرات الهی باشد «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيد» و القاء سمع کرده و با تمام وجود گوش بدهد. حضرت فرمودند: آن کسی که قرآن درباره او فرموده صاحب قلبی است که تذکرات قرآن را در بر می گیرد، من هستم. فرمودند: «أَنَا ذُو الْقَلْبِ فَيَقُولُ اللَّهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب‏». حضرت هستند که القاء سمع می کنند. ایشان برای کلام رسول خدا گوش هستند و قلبی هستند که می تواند ظرف قرآن باشد، یعنی همان قلبی که به تعبیر آیه شریفه تقوای قلب دارد.

منظور از خاصف النعل

در روایات دیگر ذیل همین آیه، وقتی حضرت معرفی می کند که چه کسی تقوای قلب و غض صوت در مقابل رسول خدا دارد، به یک عنوانی اشاره شده که این عنوان هم عنوان عجیبی است. از حضرت سوال شد که آن کسی که تقوای قلب دارد چه کسی است؟ حضرت فرمودند: «خَاصِفُ النَّعْل‏»(5)، خاصف النعل یعنی آن کسی که دارد کفش را وصله می کند. یکی از کارهایی که حضرت امیر می کردند خاصف النعل بودند، یعنی کفش های وجود مقدس نبی اکرم را وصله می کردند، اما این معنا دارد.

کسی دارد این کار را می کند که نبی اکرم درباره او می فرماید: من با امیرالمومنین یک نور بودیم تا صلب عبدالمطلب و آنجا از هم جدا شدیم، پس یکی در صلب عبدالله، پدر نبی اکرم قرار گرفت و یکی در صلب ابوطالب. امیرالمومنین کسی است که نبی اکرم درباره او می فرماید: «أَنَا وَ عَلِيٌ‏ مِنْ‏ شَجَرَةٍ وَاحِدَة»(6) من و علی از یک شجره هستیم. او کسی است که وقتی در حراء به نبی اکرم وحی شد، ایشان می فرماید: پیامبر خاتم به من فرمود: «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى إِلَّا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِي»، هر چه من می بینم تو هم می بینی و هر چه من می شنوم می شنوی، الا این که شما پیامبر نیستی. چنین آدمی در این عالم دنیا و عالمی که خدا تکلیف می کند، می فرماید: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ مُحَمَّدٍ»(7) من‏ یکی از بندگان رسول خدا هستم.

وقتی آمدند، دیدند آن کسی که کفش های حضرت را وصله می کند امیرالمومنین است. در موارد متعددی فریقین این را نقل کردند. در صلح حدیبیه دارد وقتی بالاخره برای صلح گفتگو شد، بعضی از قریش آمدند و به رسول خدا عرض کردند که یک عده از بردگان ما فرار کردند و به محضر شما آمدند، شما باید اینها را به ما تحویل بدهید! حضرت غضب کردند و فرمودند: کسی را می فرستم که شما را سرکوب کند. وقتی پرسیدند: این چه کسی است؟ حضرت فرمودند: «خَاصِفُ النَّعْل».‏ در ابتدا دیگران طمع کردند و گفتند: منظور حضرت ما هستیم اما حضرت فرمودند: هیچ کدام نیستید بلکه خاصف النعل است. دنبالش گشتند تا ببینند خاصف النعل چه کسی است. دیدند: حضرت امیر نشستند و مشغول وصله کردن کفش های وجود مقدس نبی اکرم هستند! این خیلی مقام عجیبی است که البته توضیح می خواهد.

در یکی از خطب نهج البلاغه راوی می گوید: به طرف جنگ جمل می رفتیم و جمعیتی آمده و منتظر بودند تا حضرت بیایند و برای اینها سخنرانی کنند تا برای ورود به میدان جنگ آماده شوند. می گوید رفتم و دیدم حضرت دارند کفششان را وصله می کنند! به حضرت گفتم: الآن وقت کفش وصله کردن است؟! حضرت فرمودند: ابن عباس، این نعلی که من دارم وصله می کنم چقدر می ارزد؟ گفتم: آقا، اگر آن لنگش را هم کنارش بگذارید هیچی! حضرت فرمود: تمام حکومت بر شما که حکومت بر غرب و شرق عالم بوده، برای من به اندازه این کفش نمی ارزد، مگر این که یک حقی را اقامه کنم! حضرت اینطوری بودند.

پس این وجود مقدس وجودی است که با همه مقاماتی که دارد و با همه موقعیت هایی که در روایات توضیح داده شده، خاصف النعل نبی اکرم اند. ایشان شخصیتی است که اذن واعیه است، یعنی گوشی است که ظرف شنیدن کلام وحی است. حضرت فرمود: ما بودیم که می شنیدیم نبی اکرم دعا کردند که این گوش، گوش من باشد!

امیرالمومنین لسان نبی اکرم برای رساندن غیب به مردم

پس همه حقیقت وحی در اینجاست. ایشان قلبی است که ظرف تذکرات الهی است و القاء سمع می کند. این وجود مقدس می تواند حامل آن خبری باشد که نبی اکرم آوردند و دیگران نمی توانند آن را تلقی بکنند. اوست که صاحب تقوای قلب است، لذا اوست که به تعبیر قرآن قلبش محل ظهور آیات قرآن است. «بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْم‏»(عنکبوت/49) تمام این خبری که پیامبر آوردند، در صدور و سینه آن کسانی است که خدای متعال به آنها ایمان داده است. این صدر هم که می گوییم به خاطر این است که قله وجود انسان است و از آنجا همه حقایق صادر می شود، به تعبیر دیگر چشم و گوش و دست انسان تابع صدر انسان است.

قرآن در صدر امیرالمومنین است و صدر امیرالمومنین صدر همه انبیاست. امیرالمومنین، آن نقطه قله ای است که همه مومنین از آنجا فرمان می گیرند. لذا امیرالمومنین کسی است که به تعبیر قرآن «مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب‏»(رعد/43) است. در سوره مبارکه رعد در آیه آخر می فرماید: «وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»،‏ پیغمبر ما می گویند شما رسول نیستی! بگو من دو تا شاهد دارم که برای اثبات نبوت من و تحقق رسالت من کافی است، یکی خود خدای متعال و یکی هم کسی که خدای متعال در کنار خود از او یاد می کند و می فرماید: او کسی است که «مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب»، تمام علم الکتاب در نزد اوست.

در روایات فریقین نقل کردند که منظور این آیه امیرالمومنین هستند که موقع نزول این آیه، شاید سن مبارک شان 16 سال بوده است. پس به گفته خود حضرت، ایشان کسی است که در مقابل نبی اکرم تقوای قلب دارد و صدای خود را فرو خوابانده است برای اینکه می خواهد صدای حضرت را تلقی بکند. پس قلب ایشان «مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب‏» است و تمام علم الکتاب و مقامات قرآن نزد ایشان است. یک قطره از علم الکتاب نزد عاصف بن برخیا بود و با آن توانست تخت ملکه بلقیس را برای حضرت سلیمان از یمن تا شام بیاورد.

پس حالا که حضرت اذن شد و با تمام وجود شنید، قلبی شد که قرآن می تواند در آن جاری شود و «مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب‏» شد، حالاست که این وجود مقدس اذان و موذن الهی می شود. لذا در همین حدیث معنای الاخبار که اشاره کردم، حضرت می فرمایند: «أَنَا الْمُؤَذِّن». آن کسی که موذن نبی اکرم است و صدای ایشان را به عالم می رساند، بلکه اذان الهی است «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ‏»(توبه/2) و اخبار نبی اکرم را به همه عالم می رساند، امیرالمومنین است. لذا امیرالمومنین در این منزلت هم اذن اند و هم قلب، هم اذان اند و هم موذن. لذا امیرالمومنین در این مقام لسان نبی اکرم هستند.

شما اگر دروادی ولایت ما بودید آزاد می شوید اما اگر بیرون از وادی ما بودید برده آتش می شوید. کسانی که بیرون از وادی ولایت هستند، آتش را می پرستند و اصحاب آتش هستند «لا يَسْتَوي‏ أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّة»(حشر/20). اصحاب الجنه هم اصحاب امیرالمومنی هستند. امیرالمومنین آن شخصیتی است که اذان و موذن الله است و صدای خدای متعال و نبی اکرم را به عالم می رساند. ایشان اذن واعیه خداست و لذا همه باید صدای نبی اکرم را از او بگیرند و ایشان لسان حضرت هستند.

خدای متعال در قرآن فرمود: ما به شما امکانات دادیم که شما بتوانید از این گردنه عبور کنید. ما به شما دو چشم دادیم، زبان و لب دادیم. ظاهر آیه روشن است اما یک روایت نورانی باطن آیه را اینطور بیان می کند که حضرت فرمودند: عینین، وجود مقدس رسول الله هستند. اگر رسول خدا نبود کسی گردنه ها را نمی دیدید تا بخواهد عبور کند. اوست که چشم عالم است و غیب و شهود عالم را می بیند. اوست که همه حقایق برای او مشهود است، لذا قرآن درباره ایشان می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً»(احزاب/45)، یعنی اگر می گوید مراقب بهشت و جهنم باشید، برای این است که بهشت و جهنم و راه و گردنه ها و دره ها را می بیند.

اگر رسول اکرم نبود، ما از شما نمی خواستیم که از این گردنه ها عبور کنید و خودتان را آزاد کنید، چون نمی توانستید. اما ما به شما «عینین» دادیم «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ * وَ لِساناً وَ شَفَتَيْن»(بلد/8-9)، البته غیر از این دو چشمی که به شما دادیم که شاهد عالم است «وَ لِسانَاً»، لسان به شما دادیم که یعنی امیرالمومنین. امیرالمومنین لسان آن کسی است که شاهد غیب عالم است. آن کسی که شاهد عالم است نیاز به لسانی دارد که بتواند آنچه را دیده به زبان بیاورد و به مردم برساند. احتیاج به شفتین و لب هایی است که گویای آنچه دیده است باشد که این شفیتین امام حسن و امام حسین و ائمه هستند.

نبی اکرم شاهد آن غیب هستند اما آنچه در جان حضرت نشسته در لسان امیرالمومنین آشکار می شود، چون ایشان صاحب قلب سلیم هستند. چون ایشان اذن واعیه هستند و القاء سمع می کند. چون ایشان «إِنَّ فِي ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْع‏»(ق/37)‏ صاحب قلبی است که همه تذکرات قرآن در این قلب ظاهر شده است. لذاست که امیرالمومنین وسیله نبی اکرم برای هدایت امت اند.

امیرالمومنین، وسیله نبی اکرم برای هدایت امت

ذیل همین آیه ای که خواندم که خدای متعال می فرماید: اینها رسالت تو را انکار می کنند، اما تو بگو من دو تا شاهد دارم یکی الله تبارک تعالی و یکی «مَنْ عِنْدَهُ‏ عِلْمُ‏ الْكِتاب‏» که یعنی امیرالمومنین، سلمان می گوید: از امیرالمومنین سوال کردم که آن کسی که همه اسرار کتاب الهی و وحی در نزد اوست، کیست؟ حضرت فرمودند: من هستم. بعد حضرت یک جمله ای به سلمان گفتند، فرمودند: سلمان وجود مقدس نبی اکرم از خدا درخواست کرد که یک وسیله ای بین او و امتش قرار بدهد. چرا که امت مستقیم نمی توانند وحی نبی اکرم را دریافت بکنند، پس خدای متعال من را به نبی اکرم عطا کرد.

پس آن کسی که صاحب تقواست، آن کسی که صاحب قلب است، آن کسی که اذن واعیه است، آن کسی که القاء سمع می کند، آن کسی که غض صوت داشته و صدایی در مقابل حضرت ندارد، می تواند وسیله نبی اکرم باشد. امیرالمومنین که نهج البلاغه تنها گوشه ای از بیانات ایشان در پنج سال دوره خلافت شان است، کسی بود که در دوران 23 ساله همراهی با نبی اکرم، یک خطبه هم از او نمی بینید. دیگران در هر مسئله ای اظهار نظر می کردند اما امیرالمومنین از خودشان صدایی ندارند بلکه با همه وجود گوش بوده اند. لذا نبی اکرم اخبار را به او می گفتند.

ایشان اذن واعیه است، لذا لسان نبی اکرم هستند. وقتی همه حقایق وحی در نزد ایشان بود، پس ایشان واسطه بین نبی اکرم و امت می شوند و وسیله می شوند که امت با آن هدایت می شود. این که در دعا ها مکرر خوانده اید «وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ»(8)، خدایا وسیله به نبی اکرم عطا کن، وسیله همان چیزی است که واسطه بین نبی اکرم و امت است، واسطه بین امت حضرت و خدای متعال است و مردم را به خدای متعال می رساند. لذا ائمه مکرر می گفتند که «آخِذٌ بِحُجْزَةِ اللَّهِ وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِيِّنَا وَ شِيعَتُنَا آخِذُونَ بِحُجْزَتِنَا»(9)، وجود مقدس نبی اکرم دامن خدا را گرفته اند، ما ائمه دامن رسول گرامی اسلام را گرفته ایم و این مومنین هم دامن ما را گرفتنه اند. در روایت دارد دامن یعنی دین، یعنی دستش به علم الهی و دین الهی است.

پس امیرالمومنین است که از نبی اکرم دریافت می کند و امت را می رساند. لذا این آیه به نظر من اشاره به همین است که آن کسی که صاحب قلب سلیم است و تقوای قلب و غض صوت دارد، این آقاست. امیرالمومنین است که می تواند حامل خبر نبی اکرم باشد و امت باید دنبال او حرکت بکنند. این جریان اعرابی گری هم که سر و صدا بلند می کند و می خواهد مردم را منصرف کند و به ناحیه دیگری ببرد، در واقع می خواهد امت را از این سرچشمه منصرف کند. ان شاء الله بعضی روایات دیگری است که در زمینه این آیه است و آیه را تفسیر می کند خدمتتان تقدیم می کنم.

پی نوشت ها:

(1) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 62

(2) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 136

(3) تفسير العياشي، ج‏1، ص: 14

(4) معاني الأخبار، النص، ص: 59

(5) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص: 44

(6) تفسير فرات الكوفي، ص: 161

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 90

(8) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 154

(9) التوحيد (للصدوق)، ص: 165