نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه دهم تفسیر سوره حجرات/ کارکرد های خبر در عالم؛ امت سازی و پرستش

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 18 اردیبهشت ماه 99 است که در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در باب آیه ششم از سوره مبارکه حجرات عرض شد که در مقابل خبری که نبی اکرم از جانب خدای متعال آوردند، یک فاسقی در این امت است که خبری را می آورد و خبرش مقابل خبر حضرت است. او دنبال ایجاد تفرقه در امت است و می خواهد مردم را جلو بیاندازد و رسول را پشت سر خودش راه بیاندازد. در اینجا بحث ما بر سر این بود که خود این خبر چه کاره است؟ برای پاسخ به این سوال چند نکته را عرض کردیم، نکته اول این بود که خبرها متفاوت اند، بعضی خبرها آنقدر بزرگ اند که ذیلش یک امت تاریخی درست می شود، مثل جمله حضرت که گفتند: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا»، این خبر تبدیل به یک شجره طیبه تاریخی شد و ذیل آن یک تمدن شکل گرفت، کما این که ذیل خبر فاسق هم یک جریان کفر شکل گرفته است. نکته دوم هم این بود که در هر خبری دعوت به پرستش است و اگر گوش بدهید پرستیده اید.

جمع بندی تفسیر پنج آیه اول سوره حجرات

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و اللعنۀ علی اعدائهم اجمعین. آیات سوره مبارکه حجرات را ترجمه می کردیم و پنج آیه اول اجمالا بیان شد. با توجه به جمع بندی پنج آیه قبل عرض کردیم که خدای متعال یک هشداری به مومنین داده، البته مومن در این سوره در مقابل اعرابی است. آن هشدار هم این است که گویا یک جریانی در داخل امت اسلامی شکل گرفته که می خواهد تقدم بر رسول خدا پیدا کند و اگر حضرت یک برنامه ای برای امت و هدایت عالم دارند، می خواهد بر حضرت پیش دستی کند و این طرح را به هم بریزد.

در مقابل نباء و خبری که حضرت از عالم غیب آوردند تا آن را در عالم منتشر کنند و با این خبر راه را باز کنند، جریانی است که رفعت صوت دارد و می خواهد صدای خودش غالب بر این صدا بشود. این جریان در مقابل حضرت جهر بالقول دارد و گویا می خواهد القاء بکند که حرفهای حضرت ناقص است و نیاز به تتمیم دارد، برای همین می گوید ما آمده ایم تا این حرف ها را اضافه و تکمیل کنیم! پس این ها یک چنین شأنی برای خودشان قائل اند و می خواهند خلاء های کلام حضرت را پر کنند!

خدای متعال می فرماید: مراقب باشید که شما مبتلا به رفعت صوت، تقدم و جهر بالقول نشوید و در طرح آنها قرار نگیرید، بلکه به عکس در مقابل صدای حضرت غض صوت داشته باشید. اگر می خواهید از آن خبر برخوردار باشید، باید صدایتان در مقابل حضرت کوتاه باشد که البته این هم مبتنی بر تقوای قلب است. اگر قلبتان متقی شد، صدایتان هم در مقابل حضرت کوتاه خواهد شد و الا قلبی که در آن سر و صدا هست، در مقام بیان هم حتما به جهر بالقول و رفعت صوت مبتلا خواهد شد.

بنابراین خداوند یک جمع و جامعه ای را به ما معرفی می کند که اینها تقوای قلب داشته و در مقابل حضرت غض صوت دارند، لذا اینها حامل خبر حضرت و حجره نشین های ایشان هستند. خداوند در مقابل اینها یک جمعی را معرفی می کند که گویا اعرابی اند و هجرت نکرده اند، اینها حجره نشین نشده اند، دل به کلام حضرت نسپرده اند و تسلیم نشده اند، بلکه دین را یک دستی گرفته اند، یعنی دیر می آیند و می خواهند با سر و صدا از بیرون حجرات حرفشان را برسانند و دین را بگیرند و بروند! قرآن می فرماید: اگر جزء این دسته هم بودید که هنوز هجرت نکردید و اهل حجره نشدید، لااقل باید صبوری کنید تا نوبت به شما برسد و حضرت بیرون بیایند و آنچه شایسته و لایق شماست، به شما بگویند.

نحوه برخورد ما با خبر فاسق

بنابراین در مقابل خبر حضرت یک جریانی است که می خواهد رفعت صوت و تقدم پیدا کند و طرح حضرت را به هم بریزد. این جریان فاسق در مقابل نباء حضرت، خبر فسقی می آورد که از ایه ششم بحث مواجهه با این خبر شروع می شود. خداوند در این آیات هشدار می دهد که یک فاسقی است که خبری می آورد و شما در مقابل این خبر باید مراقبه کنید. مراقبه تان هم این است که تبین کنید، یعنی بروید و بگردید و تحقیق کنید تا مطلب آشکار بشود. «فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6) تبین هم به این است که «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه‏»(حجرات/7)، باید به رسول خدا رجوع کنید.

«إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ»(حجرات/6)، مسئله این نیست که شما دنبال خبر او نروید، چرا که اگر شما هم نرفتید او به سراغ شما می آید. او خبری آورده و می خواهد شما را از حضرت جدا کرده و مقدم بر ایشان کند، طوری که حضرت پشت سر شما راه بروند. در مقابل این فاسق شما مراقب باشید و تبین کنید، و الا شما را درگیر کرده و در فضای تاریک می برد. پس وقتی این تاریکی به صبح می رسد شما پشیمان می شوید، البته این به صبح رسیدن هم برای بعضی دیگر به عالم برزخ و قیامت می کشد.

بعد می فرماید: شما تبین کنید، «وَ اعْلَمُوا أَنَّ فيكُمْ رَسُولَ اللَّه‏» و این را بفهمید که وقتی پیامبر هست تکلیفتان فرق می کند. یک موقعی فاسقی می آید و خبری می اورد اما رسولی بین شما نیست که شما به او رجوع کنید و مسئله را حل و فصل کنید. ولی وقتی رسول هست با رجوع به او باید مسئله را روشن و تبین کنید. بعد می فرماید: اگر شما جلو افتادید و با خبر فاسق راه افتادید، پس به سراغ نبی اکرم نرفتید تا ببینید او در مقابل این خبر چه نظری دارد، بلکه خواستید رسول دنبال شما بیاید و از شما تبعیت کند، آن وقت شما مبتلا به گرفتاری می شوید «لَوْ يُطيعُكُمْ في‏ كَثيرٍ مِنَ الْأَمْرِ»(حجرات/7).

پس اگر او دنبال شما بیاید، شما به گرفتاری مبتلا می شوید و یک جایی این خبر فاسق خودش را نشان می دهد که دیگر فرصت از دست رفته است. بعد می فرماید: «وَ لكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمان‏»، خدای متعال یک سرمایه ای به شما داده که این سرمایه چیزی فراتر از  فطرت هست. فطرت توحیدی یک امری است که که اگر نبود دعوت انبیاء اثر نمی کرد، بلکه به عکس وقتی فاسق خبر می آورد، در فطرت ما تمایل آن خبر وجود داشت و طبیعتا باید به سمت او حرکت می کردیم. خدای متعال یک فطرت توحیدی به ما داده که این یک سرمایه اولیه است. این سرمایه در این جمع مومنین که دور و بر حضرت اند یک مقدار شکوفا شده و به حب الایمان تبدیل شده است.

«حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإيمانَ وَ زَيَّنَهُ في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْيان»(حجرات/7)، سرمایه حب ایمان و کراهت نسبت به کفر و فسوق و عصیان، در ما هست. این سرمایه در مقابل خبر فاسق وقتی جواب می دهد که رو به رسول بیاوریم، و الا با صرف این سرمایه درونی خودمان اگر بخواهیم مواجهه با آن خبر فاسق باشیم، آن خبر بزرگ از سر ما عبور می کند و ما را در تاریکی خودش فرو می برد. اینجا آنجایی است که حتما باید رو به رسول بیاوریم و نسبت به این خبر فاسق با وجود مقدس حضرت تبین کنیم؛ این اجمالی از این دو تا ایه است.

کارکرد و نقش خبر در عالم

راجع به این آیه و بحث نباء فاسق، شش مسئله را عرض کردیم که باید مطرح بشود و توضیح دادیم که این فاسق کیست و هدفش از این خبری که می آورد چیست. مسئله جدی ای که باقی مانده این است که خود این خبر چیست و چه کاره است؟ نباء در عالم چه کار می کند که به ما می گویند مراقب این نباء و خبر باشیم؟

به ما می گویند یک خبری آمده و شما نباید صدایتان را بر صدای ایشان بلند کنید «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ»(حجرات/2). اگر حضرت نبی نبود، خبری از عالم غیب نداشت و این لسانش زبان بیان آن خبر الهی نبود که صدا را در مقابل او بالا بردن هیچ اشکالی نداشت. اگر ما با یک رفیقی مثل خودمان هم مباحثه بشویم و بخواهیم پرده ای از جلوی چشمش برداریم کما این که او پرده ای از جلوی چشم ما برمی دارد، که این امر ناپسندی نیست. پس تمام مسئله این نبی است که در مقابل خبر ایشان یک نباء دیگر آمده است. من فعلا ذیل نباء چند نکته را به صورت پراکنده می گویم تا بعد جمع بندی کنیم.

نکته اول این است که خبرها متفاوت اند، بعضی خبرها خبرهای جدی نیستند، ولی بعضی خبرها آنقدر ظرفیت دارند که حول این خبر یک امت ساخته می شود. این خبر ریشه ای است که از دلش یک شجره طیبه می روید و شاخ و برگ پیدا می کند، بعد هم گسترش پیدا می کند و در واقع به یک شجره طیبه ای از خبرهای نورانی تبدیل می شود، مثل خبری که انبیاء و وجود مقدس نبی اکرم آوردند که در آغاز دعوت با یک جمله ان را بیان کردند: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». تمام قرآن تفصیل همین دعوت به توحید و «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» است، یعنی نفی الوهیت های دیگر و اثبات الوهیت حضرت حق، که این یک کلمه نیست و تمام قرآن تفسیر همین است.

پس «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، یک خبر است ولی این خبر وقتی بسط و نشر پیدا می کند، می شود یک دین و حولش یک امت ساخته می شود، کما این که در نقطه مقابل هم، بعضی خبرها همینطوری اند و یک جامعه حولشان درست می شود. آنهایی که مقابل نبی اکرم خبر آوردند، گفتند: در عالم خبری نیست و هرچه هست همین دنیاست «ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا«(جاثیه/24). آن عوالم غیبی که حضرت از آن خبر می دهند درست نیست، «وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ» و این که الهی است که همه زمام عالم دست اوست و باید با اسمای حسنای او در عالم راه رفت، خبر بیخودی است. همین قوانین همین عالم ماده و عالم طبیعت است. پس این هم یک خبر است که شیطان مقابل انبیاء می اورد و حولش یک جامعه و امتی درست می شود.

یک تعبیر نورانی در سوره مبارکه حج است که می فرماید: «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ‏»(حج/19)؛ خداوند در این آیه از یک تخاصمی صحبت می کند و می فرماید دو گروه با هم درگیرند. خیلی ها با هم دعوا می کنند، الان همین پرچمداران قدرت مادی در جهان مستکبرین، خودشان با هم جنگ و نزاع دارند و جنگ اول و دوم جهانی که ده ها میلیون از بشریت کشته گرفته را همینها راه انداختند. این دعوا سر خدا نبود و هیچ کدامشان مدعی خدا نبودند بلکه سر دنیا و منافع مادی بود، ولی خداوند می فرماید: دو گروه هستند «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا» که با هم تخاصم و نزاع دارند، اما نزاعشان «فِي رَبِّهِمْ‏» است، یعنی سر پروردگارشان می جنگند.

در روایتی از مرحوم صدوق که در کتاب شریف خصال نقل شده، آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «هذانِ خَصْمانِ» یعنی ما اهل بیت و بنی امیه. ما با هم نزاع داریم و نزاعمان بر سر پروردگار است. ما سر دنیا با هم دعوا نمی کنیم و آنها هم نزاعشان با ما سر دنیا نیست. این که کسی خیال کند فرعون با موسای کلیم سر دنیا می جنگد درست نیست. اگر کسی خیال کند بنی امیه و بنی عباس و دیگرانی که با نبی اکرم و اهل بیت جنگیدند سر دنیا می جنگیدند، این نیست. «اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ‏» دعوا سر خدای متعال است. بعد حضرت فرمود: ما در باب الله و تبارک و تعالی با هم نزاع داریم، ما می گوییم الله تبارک و تعالی راست گفت اما آنها می گویند دروغ گفت.

در یک حدیث دیگری حضرت این را توضیح دادند و فرمودند: این نزاعی که بین ما است دو جریان تاریخی است. جدم رسول خدا با ابوسفیان می جنگید، جدم امیرالمومنین با معاویه می جنگید، سیدالشهداء با یزید می جنگید، فرزندم امام زمان با سفیانی می جنگد، پس دو جریان تاریخی است و دعوا هم سر الله تبارک و تعالی و سر یک خبر است. نبی اکرم و اهل بیت می فرمایند که این خبر راست است اما آنها می گویند که این خبر دروغ است. بعد هم دو جریان تاریخی شکل می گیرد، دو امت درست می شود و دو سبک زندگی پیدا می شود. پس خبر به جریان های اجتماعی، سبک زندگی و تمدن مادی تبدیل می شود.

پس بعضی خبرها خیلی خبرهای مهمی اند، مثل همین خبر «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا»؛ نقطه مقابلش هم این خبری است که تکذیب می کند و می گوید: «ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا»، هرچه هست همین دنیاست، و حول این دو خبر، دو نوع زندگی شکل می گیرد. خبر غدیر را ببینید، می فرماید: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه‏»(مائده/67) این خبر را ابلاغ کنید که اگر ابلاغ نکنید رسالت الهی زمین می ماند و مأموریت شما انجام نمی شود، نقطه مقابلش هم خبر سقیفه است که حضرت هیچ کسی را نصب نکردند و امر خلافت را به امت واگذار کردند، بعد هم از این دو خبر دو جریان تاریخی بیرون می آید.

مثال دیگر آن همین خبری است که پرچمداران تمدن مادی در تمدن معاصر بلند کردند و سعی کردند این پرچم را به دست بگیرند و این خبر را در جهان منتشر بکنند. آنها به اصطلاح خودشان در آغاز دوره روشنگری آمدند و گفتند: آقا تا به حال شما نگاهتان به آسمان بوده، متعبد به کلمات انبیاء بودید و گوش به حرف آنها می دادید، از این به بعد بیایید خودتان با خرد خودتان راه بروید! البته این یک دروغ بزرگ بود.

انبیاء که نمی گویند تعقل نکنید! انبیاء می گویند عقلتان را به عقل کل که نبی اکرم است، پیوند بزنید و از آن سرچشمه بنوشید، چرا که اگر به او گره خوردید دست شیطان به شما نمی رسد. ولی اگر این عقل از پیامبر جدا شد شیطان برایش سبیل پیدا می کند. در دعای سحر جمعه آمده است که «وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ عَلَى عَقْلِي سَبِيلًا»، خدایا برای شیطان به عقل من یک راهی باز نکن که از طریق عقل من با من حرف بزند و تصرف کند. اما اینها گفتند که آقا، نگاهتان را از آسمان قطع کنید و تعبد به انبیاء نداشته باشید، بلکه زمینی باشید.

خبر دوم این روشنفکران این بود که گفتند: تا حالا شما نگاه می کردید تا ببینید خدای متعال از شما چه می خواهد و بندگی می کردید، از این به بعد آزاد باشید و هر کاری می خواهید بکنید! البته این هم دروغ بود. امر انسان که مردد بین رجوع به عقل یا رجوع به وحی نیست، بلکه بحث این است که عقل آدم ذیل وحی قرار می گیرد یا ذیل شیطان و خبر فاسق. بحث امر انسان دایر بین خود محوری و عبادت خدا نیست، بلکه دائر بر این است که عبد خدا باشد یا بنده شیطان.

وقتی می گویند خود محور باش در واقع دارند تو را از خدا جدا می کنند. انسان وقتی با خدا راه می رود که دست شیطان به او نمی رسد. وقتی با خدا راه می روی در پناه خدا هستی، به تعبیر حضرت مومن مثل کوه استوار است، «كَالْجَبَلِ الرَّاسِخِ لَا تُحَرِّكُكَ الْعَوَاصِف»‏ و طوفان ها هم نمی توانند با آن کاری کنند. به قول یک استاد عزیزی طوفان ها فقط گرد و غبار ها را می گیرند و پاکشان می کنند. ولی کسی که مومن نیست و تکیه به خدا ندارد، یک نسیم زیر و رویش می کند، یک جمله و یا تعریف و تکذیب، خشم و غضب و یا میل و شهوت در او ایجاد می کند.

خداوند راجع به قوم فرعون می فرماید: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَه فَأَطاعُوهُ‏»(زخرف/54)، قوم خودش را سبک کرد، چون اگر انسان را از خدا جدا کنی سبک می شود. پس این حرفی که می زدند که آقا آزاد باشید، دروغ بود، چون آنها می خواهند انسان را از خدا جدا کنند تا بعد برده خودشان بشود. وقتی تکیه به خدا کنی که حرف فرعون در تو نفوذ نمی کند.

قرآن در باب سحره فرعون می فرماید: آنها قبل از این که گره به خبر حضرت موسی بخورند و این خبر در جانشان بنشیند، طرفدار فرعون بودند. فرعون به آنها می گوید: مقابل حضرت موسای کلیم صف آرایی کنید، چرا که او معجزه آورده، شما هم سحرتان را بیاورید! سحره فرعون می گویند: «إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ‏ الْغالِبِينَ‏»(اعراف/113)، اگر ما غلبه کنیم مزد هم داریم؟ فرعون می گوید: «نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِين‏»(اعراف/114) بله، مزدتان پول و ثروت نیست بلکه مقرب به خود من می شوید.

ببنیید اینها چطوری تحقیر شدند که برای تقرب به فرعون می روند و با حضرت موسای کلیم بجنگند! اما بعد نفس موسای کلیم به اینها می خورد و اینها را از عالم دنیا عبور می دهد و پرده از جلوی چشمشان کنار می رود. این بار فرعون می گوید: «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُم‏»(اعراف/123)، شما قبل از این که من اجازه بدهم ایمان آوردید! اصلا موسی بزرگ شما بوده و شما هم نفوذی او در دستگاه من بودید! من هم شما را در لابلای نخلستان ها می برم «وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ فِي جُذُوعِ النَّخْل‏»(طه/71) و لابلای نخلستان ها به دارتان می کشم! آن ها هم می گویند: «إِنَّما تَقْضي‏ هذِهِ الْحَياةَ الدُّنْيا»(طه/72)، هر قضاوتی می خواهی بکنی بکن چرا که دست تو در عالم دنیا باز است ولی بدان که ما از عالم دنیا بیرون رفتیم و کاری با ما نمی توانی بکنی!

قصد من از بیان این آیان این بود که بگویم خبر اینها دروغ است. پس این خبری که در  آغاز عصر روشنگری آوردند و گفتند که نگاه تان را از آسمان بردارید چون دوران دین و حرف انبیاء گذشته، بلکه دوران حرفهای فلاسفه و دانشمندان است، پس بیایید به عقل خودتان رجوع کنید، دروغی بیش تر نبود. همچنین این که گفتند: شما تا به حال تحت فرمان خدا بودید و بندگی می کردید، از این به بعد بیایید و آزاد باشید، این هم یک دروغ بزرگ دیگر بود. ولی اینها با این دروغ ها یک تمدن و یک نظام سلطه جهانی درست کردند. اینها با حرف هایشان نظام برده داری مدرن و استعمار نو و فرانو درست کردند.

شما الان ببینید که آنها دارند با جهان چه کار می کنند! این دستهای پشت صحنه قدرت یک بار ما را در زمین زندان کردند و رابطه ما را با غیب عالم قطع کردند، حالا هم دارند ما را در سیاهچال فضای مجازی می برند. بعد هم برای این که ما را مجبور کنند در این سیاهچال برویم، ببینید چه خبرها و سر و صدایی در عالم درست کرده اند. اینها سلامت و بهداشت ما و جامعه جهانی را به خطر می اندازند، برای اینکه مجبور بشویم سخن آنها را قبول کنیم. من نمی خواهم پرده از این توطئه بزرگ بردارم، اما همه دارند به این توطئه جهانی دست پیدا می کنند و می فهمند چیست. کرونا، بیماری دست سازی است که در عالم درست کردند و بعد هم دارند کارشان را با آن جلو می برند.

علی ای حال غرضم این است که این یک خبر است. این روشنفکران در آغاز رنسانس می گویند که عصر بندگی خدا و عصر دین تمام شد و عصر روشنگری فرا رسیده است، کانه عصر انبیاء عصر تاریکی بوده است! آنها می گویند اگر تا حالا نگاه ما به آسمان بوده اشتباه می کردیم! اگر تا حالا بندگی خدا می کردیم اشتباه می کردیم! ما باید رابطه مان را با تعالیم انبیاء قطع کنیم و به عقل خودبنیاد خودمان تکیه کنیم، بیاییم آزاد باشیم و بنده خدا نباشیم! همه اینها مقدمه اسارت انسان است، ولی ببینید این خبر چه کرده است؟! این خبر یک تمدن پشت خودش گذاشته است!

امام بزرگوار ما هم که آمدند مقابل حرف آنها یک حرف زدند و گفتند: این که می گویید سعادت انسان وقتی تأمین می شود که رابطه اش با خدا قطع بشود، خطای بزرگی است، چرا که مسیر سعادت انسان از مسیر ارتباط با خدا می گذرد. ایشان در نامه ای که به گورباچف نوشتند، فرمودند: دلیل شکست مارکسیسم که نصف دنیا در اختیارش بود، اما ده ها میلیون کشته داد و شما دیگر در موزه های تاریخ باید دنبالش بگردید، مبارزه بی دلیل با خدا بود. امام آمدند و خبر آوردند که آقا، مسیر سعادت ما از مسیر تبعیت از انبیاء می گذرد، ما باید از اسارت اولیاء طاغوت و مستکبرین آزاد بشویم، ما باید از دست شیطان بزرگ و امریکا آزاد بشویم، تا به سعادت برسیم. این هم یک خبر بود که به خبری بزرگ در جامعه جهانی و به یک حرکت تمدنی تبدیل شد.

عرض من این است که خبر گاهی ظرفیت دارد که به یک حرکت بزرگ تاریخی تبدیل بشود و حولش امت ساخته بشود. کما این که خبری که نبی اکرم آوردند یک خبر است که تبدیل می شود به یک شجره طیبه. این خبر ریشه دارد، اصل دارد، شاخ و برگ و میوه دارد، خبری هم که فاسق در مقابل حضرت می آورد و می خواهد امت حضرت را متلاشی کند و آن را به دست بگیرد، یک شجره خبیثه است که البته قرآن از هر دو شجره طیبه و خبیثه نام می برد. هر دو اینها رگ و ریشه دارند، هر دو شاخ و برگ دارند و هر دو می خواهند در زندگی ها و اعماق روح انسانها و حیاتشان نفوذ پیدا بکنند. پس این یک نکته در باب خبر که ما خیال نکنیم خبر یک امر ساده و کوچکی است.

کارکرد خبر؛ دعوت به پرستش

نکته دوم این است که خبرها مختلف اند و سطوح مختلفی دارند، ولی در همه خبرها یک دعوت به پرستش وجود دارد، یعنی خبر می خواهد ما را به یک کاری وادار کند و یک دلدادگی و خوف و امیدی در ما ایجاد کند. حتی یک کودک وقتی خبر می آورد و به بچه های هم سن و سال خودش خبر می دهد که پدر من برای من فلان چیز را خریده، خوب که دقت کنید می بینید که می خواهد آنها را تحقیر و شرافت خودش را تثبیت کند. یک طفل است ولی در خبرش یک کاری را دارد دنبال می کند، منتها گاهی اوقات این غرض ناخودآگاه است. گاهی اوقات هم نه، وقتی کسی خبری می دهد می فهمد دارد چه کار می کند و خیلی آگاهانه می خواهد در مردم بیم و امید ایجاد کند و آنها را زیر برنامه و تحت فرمان خودش ببرد تا او را بپرستند! مگر پرستش چیست؟ اگر انسان ترسید و امید به یک جایی پیدا کرد و بعد تحت فرمان او قرار گرفت و مطابق برنامه او عمل کرد، این پرستش است دیگر!

اگر کسی از این خبر به اصطلاح وحشت انگیزی که اینها در جهان درست کردند و چهار، پنج میلیارد آدم را در قرنطینه بردند، ترسید و تحت تأثیر قرار گرفت و بعد قدم های بعد را هم با اینها رفت، آنها هم او را در برنامه خودشان می برند که این می شود پرستش، منتها سطوح خبر فرق می کند. بله یک خبرهایی خیلی بزرگ است و یک خبرهایی کوچکتر است. یک خبر دهنده هایی آگاهانه می خواهند مردم را بت پرست کنند، پس با صدای بلند می گویند که انبیاء دروغ گفته اند، انبیاء در عالم همراهان زر و زور اند و تزویر می کنند، یعنی مثلث زر و زور و تزویر را تکمیل می کنند، گاهی هم پنهان همین حرف را می زنند. بنابراین خبر ما را دعوت به پرستش می کند.

در روایتی فوق العاده که با کمی اختلاف ولی به همین مضمون مکرر نقل شده، آمده است که «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيس»(1)‏؛ اسقاء یعنی گوش دادن با تمایل قلبی. می فرماید: اگر کسی گوشش را به کسی بدهد، او را پرستش کرده، کانه نطق دعوت به پرستش می کند و تو دلدادی و داری می پرستی. بعد حضرت تقسیم می کنند و می گویند: ناطق از دو حال خارج نیست، یا سخنگوی خداست و یا سخنگوی شیطان، اگر لسانش لسان الله است، حرف خدا را می زند و خبری آورده که از طرف خداست و او دارد اسقاء می کند، پس دارد خدا را پرستش می کند. اما اگر خبری آورده که از طرف غیر خدا و از طرف سخنگوی شیطان است، یعنی شیطان دارد حرف به دهانش می گذارد، این در واقع دارد شیطان را می پرستد.

این هم خیلی عجیب است که نطق یا عن الشیطان است یا عن الله تبارک و تعالی. فرمود: قلب انسان دو تا گوش دارد، در یکی شیطان می دمد و در یکی ملک، یا خبر الهی در آن می آید و یا خبر شیطان، یا نورانی است و یا ظلمانی؛ پس دهان که باز می شود از این دو حال خارج نیست. فرمود: «فَالْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَصِيرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ نُور»(2)، سر تا سر گشت و گزار مومنین در وادی نور است.

پس کلام یک آهنگ دعوت به پرستش دارد، یا دعوت به خدا پرستی می کند و یا دعوت به شیطان پرستی. در خبر یک آهنگ دعوت است و دارد من را به یک کار، به یک پرستش و به یک خضوعی دعوت کرده و می خواهد مرا به یک مسیری ببرد. در سوره مبارکه انعام خدای متعال می فرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»(انعام/112)‏، ما برای هر پیامبری دشمن قرار دادیم، این همان دو تا خصمی اند که سر خدا با هم می جنگند. این دشمن کیست؟ «شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن»، شیاطین انس و جن، پس فقط شیاطین جن نیستند بلکه شیطان های انسی هم هستند. البته در روایات دشمنان انبیاء اولوالعزم و دشمنان انسی و جنی نبی اکرم یاد شده اند.

نبی اکرم وحی الهی را می گیرند و خبر خدا را به مردم رسانده و در عالم منتشر می کنند. ایشان می خواهند این خبر به گوش ها و قلبها برسد و همه با خبر شوند. این شیاطین انس و جن هم «يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»(انعام/112)‏ بین خودشان کلماتی را القاء می کنند و به همدیگر حرفهای ظاهر فریب و پر زرق و برق را خبر می دهند، مانند حرفهایی که الان شیاطین و مستکبرین جهان می گویند، مثل آزادی و سعادت بشر و رفاه و از این حرفها، ولی باطنش را که می بینی استکبار و سلطه طلبی و برده داری است.

عرض کردم که الان این شیاطین برده داری مدرن را آورده اند که پیچیده تر از برده داری قدیم است. پس اگر موفق بشوند و این طرح خودشان را در حکمرانی مجازی بر جهان مسلط کنند، می بینید که آن وقت چه برده داری بر جهان حاکم خواهد شد! حالا من نمی خواهم بحثش را بکنم و ان شاء الله اینها راست نیست که هست! آنها می خواهند از طریق نانوچیپ هایی که در خون و بدن انسان وارد می کنند، انسان را برده خودشان کنند. البته این طرح ها علمی است و دیگران باید حرف بزنند، من خیلی متخصصش نیستم.

مسئله این است که خداوند می فرماید: این شیاطین انس و جن حرفهای بین خودشان ظاهر فریب است، یعنی ظاهرش زیباست ولی باطنش ظلمانی است و اصلا کارشان فریبکاری است. می فرماید: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون‏»(انعام/112) پیامبر ما نگران نباش، پروردگار تو دارد کار تو را در عالم جلو می برد و اگر اینها مزاحم بودند، بهشان اجازه نمی دادند این کار را بکنند، پس اینها را با این افتراهایشان رها کن. پس برای چه اینها این خبر را پخش می کنند؟! «وَ لِتَصْغى‏ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِيَرْضَوْهُ وَ لِيَقْتَرِفُوا ما هُمْ مُقْتَرِفُون‏»(انعام/113)، تا آن دلهایی که ایمان به آخرت ندارند اسقاء کنند و بعد از اسقاء بپسندند و با همان بتهایی که آنها با آن هم اغوش شده بودند، اینها هم، هم اغوش و دنیا پرست شوند.

پس خبر دعوت به پرستش است، هم خبر نبی اکرم و هم خبر شیطان، هم شیطان جنی حضرت و هم شیطان انسی ایشان. این که حضرت فرمود من در رویای صادقه دیدم که بنی تیم و بنی عدی و دیگران بر منبر من بالا می روند و مردم را به قهقرا بر می گردانند، همین است. یعنی دعوت به پرستش به دنیا می کنند چون خبر خالی از پرستش نیست. پس ما باید حواسمان باشد که وقتی در مقابل خبر موضع می گیریم، بدانیم که این خبر دارد ما را به پرستش دعوت می کند. اینکه خبر می خواهد صرفا واقعه ای برای ما مکتشف بشود، جزء شوخی های عالم است! یک طفل هم وقتی خبر می دهد می خواهد یک کاری بکند، لذا یک جوری خبر را می چیند که ان خبر اثر خاص می گذارد. پس یکی دیگر از بحث ها سیاست تنیم خبر است، یعنی خبر را یک جوری تنظیم می کند که آن مقصدش را محقق بکند. ان شاء الله این بحث را جلسه بعد عرض می کنم.

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏6، ص: 434

(2) تفسير القمي، ج‏2، ص: 103