نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 06 ارديبهشت 1403 - Thu, 25 Apr 2024

جلسه بيستم تفسير سوره حجرات/ رابطه اخوت در جامعه مومنین ذیل اعتصام به حبل الله/ تبیین عبادت اجتماعی در جامعه مومنین

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 26 شهریور ماه 99 است که در حسینیه حضرت زهرا سلام علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در سوره حجرات بحث اخوت مطرح می شود که در واقع این اخوت حول محور نبی اکرم شکل میگیرد و این صرفا به عنوان یک امر تشریعی نیست. بلکه کسانی که پیرامون حضرت جمع می شوند، مناسکی برعهده شان قرار میگیرد که باعث می شود رابطه شان با یکدیگر بر اساس صفات حمیده شکل بگیرد و در مرحله بعدی باعث پرستش خداوند متعال می شود. مؤمنینی که با یکدیگر رابطه اخوت برقرار می کنند به مرحله ای میرسند که مانند اعضای بدن به یکدیگر متصل هستند و یک هدف را در پیش میگیرند و در دوران ظهور این به کامل ترین حالت می رسد. این رابطه اخوت در تمامی قوای آن ها رسوخ میکند و باعث پدیدار شدن صفات حمیده، که همان صفات نبی اکرم است، می شود. ما در عالم میثاق با خداوند متعال عهدی بستیم و در این عالم که عالم اختیار است باید به عهدمان که جمع شدن در حول محور الوهیت است عمل کنیم. اما این تجمع مستقیما نمی تواند صورت بگیرد و باید به وسیله نبی اکرم و امیرالمؤمنین که عصمت در آن ها وجود دارد، انجام شود. وظیفه ما این است که طبق فرموده خداوند جمعا به حبل الله متصل شویم.

معنای رابطه اخوت

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . بحث ما در آیات ۹ و ۱۰ سوره مبارکه حجرات بود که خدای متعال در آن می فرماید «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى  فَقاتِلُوا الَّتي  تَبْغي  حَتَّى تَفي ءَ إِلى  أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»(حجرات/۹-10) چند مفهوم محوری در این فراز و در این سیاق است؛ یکی مفهوم اخوت است، که شاید کلیدی ترین مفهوم این آیات و آیات بعد می باشد و بعد هم مفهوم بغی و اصلاح و اقتتال است که این چند مفهوم باید توضیح داده بشود.

ارتباط این آیات با سیاق قبلش که بحث خبر نبی اکرم و نبأ فاسق است که اجمالا اشاره کردیم بر محور نبی اکرم یک اخوتی شکل می گیرد. یعنی جامعه مؤمنین و امت ایمانی تبدیل به یک خانواده می شوند. همه برادر می شوند و این روابط دشمن دارد. این فاسق می خواهد با نبأ خودش این اخوت را به هم بزند حالا به تفصیل در آیات بعد توضیح داده می شود که ایجاد سوء ظن و همز و لمز و امثال اینها میکند. اما نکته ای وجود دارد که اخوت بر محور حضرت شکل می گیرد. یعنی اگر واقعا جامعه ای بر محور تولی به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکل گرفت و روابطشان براساس شرایع و مناسکی بود که ناشی از نبوت حضرت است؛ واقعا این جامعه، جامعه ای است که روابطش، روابط اخوت می شود.

آیا این اخوت صرفا اخوت تشریعی است؟ یعنی خدای متعال اعتبار فرموده که ما با هم برادریم و بعد احکامی برای این امر اعتباری ذکر کرده اند؛ مثل مالکیت، مثلا اگر ما معامله ای انجام بدهیم خرید و فروش صحیحی بکنیم، این اعتبار مالکیت می شود، یعنی شرعا ما می شویم مالک و این آثاری هم دارد و می توانیم تصرفات مالکانه بکنیم و دیگران حق ندارند بدون اذن ما تصرف کنند. اگر تصرف کنند ضامن اند و امثال اینها، آیا اخوت صرفا یک اخوت تشریعی است؟ یعنی یک اعتبار شرعی است که شارع اعتبار کرده و ما با هم ذیل نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برادر هستیم و آثار و حقوقی از آن ناشی می شود که تکالیفی بر عهده ما می گذارد یا نه، بیش از اینهاست؟

ظاهرا این فراتر از یک اخوت تشریعی است. حقیقتا بر محور نبی اکرم یک جامعه درست می شود و روابطی که بین افراد این جامعه برقرار می شود بر محور صفات حمیده است. جامعه ای است که طبیعتاً تمام مناسباتشان پرستش خداست، به طوری که محبتشان به همدیگر محبت الهی می شود. وقتی به دیدار همدیگر می روند، گفته شده که این دیدار خداست. حتی اگر با هم مواجه شوند و دست بدهند، گویا این دست دادن با خدای متعال است. این احکامی که در معارف ما آمده فراتر از یک اخوت اعتباری است. واقعا اگر گرد نبی اکرم جمع شدیم و بر محور حضرت امت درست کردیم، حقیقت روابط اخوت شکل می گیرد.

لذا تمام ارتباط ها بر محور نبی اکرم و صفات حمیده و بر محور پرستش خداست. یعنی مرحله اول بر محور مناسک و شرایع نبوت حضرت و بر محور صفات حمیده است، بعد بر محور ولایت خود حضرت است و بعد بر محور پرستش خدای متعال است. در این جامعه همه مناسبات می شود بندگی، به دیدن هم برویم بندگی خداست، همدیگر را دوست می داریم بندگی خداست، از ساده ترین مناسباتی که با هم برقرار می کنیم و به هم می رسیم دست می دهیم پرستش خداست، دست خدا بین دست ما قرار می گیرد، روایاتش را تقدیم کردم.

لذا قطع این روابط، قطع با نبی اکرم و قطع با خداست. خروج از عهد بندگی است. این هم در روایات ما مفصل است که ابواب دیگری دارد. غیر از آن ارتباط با مؤمنین و حقوق مؤمن، یک بابی دارد که می گوید اگر کسی این حقوق را رعایت نکرد چه اتفاقی می افتد. اگر برادر مؤمنی آمد درِ خانه انسان و حاجتی داشت، چنانچه آدم بی اعتنایی کرد در حالی که می توانست قضای حاجت بکند، حضرت فرمود رشته ولایتش قطع می شود. انگار این ارتباطی که بر محور نبی اکرم برقرار شده است را شما قطع می کنید، قطع با حضرت به حساب می آید.

شباهت رابطه اخوت به اعضای پیکر

در بعضی روایات این به اعضای یک پیکر تشبیه شده است. اگر یک مؤمنی غصه دار است، ناشی از این است که برادر مؤمن دیگرش غصه دار است. مؤمنین حقیقتا مثل اعضای یک پیکر می مانند، اعضای یک پیکر از هم منفصل یا متضاد نیستند. مأموریت اعضای یک پیکر که مأموریت متضاد نیست. اینطور نیست که پیکر زنده یک انسان، اعضایش هر کدام به طرف خود کشیده شوند و همه دنبال منافع خودشان بروند و یک منافع متضادی داشته باشند. بلکه یک اعضای به هم پیوسته ای هستند که با هم تعاون می کنند؛ یعنی واقعا روابطی بین اعضای یک پیکر زنده است که ذیل یک روحی با هم گره می خورند. وقتی این روح از این بدن فاصله بگیرد، این اعضا از هم متلاشی می شوند و این همکاری از بین می رود. ولی تا وقتی که این روح حاکم بر این بدن است، اینها ذیل آن روح عمل می کنند. واقعا اینطور نیست که اعضا متضاد باشند، کاملا یک تعاونی با هم دارند. هماهنگ هستند و هر فعلی که انجام می دهد مکمل فعل دیگری است و در میدان جاذبه همدیگر هستند. اصلش هم این است که در میدان جاذبه روح و تحت اشراف روح هستند. تا این روح باشد، این اعضا را انسجام می دهد و زمانی که این روح جدا شد، این انسجام از بین می رود.

این است که در روایات ما آمده که مؤمنین مثل اعضای یک پیکر هستند؛ در واقع معنایش این است که روح این پیکره امام است. ارواح ما به منزله پیکره برای روح امام هستند. این در زیارت جامعه کبیره آمده است که «وَ أَجْسَادُكُمْ فِي الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ» واقعا روح امام در ارواح مؤمنین جاری است. روح امام نسبتش با ارواح مؤمنین مثل روح به پیکر است. این روح است که این ارواح را به هم گره می زند. چطور روح ما بدنمان را به هم گره می زند و تا این روح است اعضای این پیکر حتی سلول هایش هماهنگ عمل می کنند، اینطور نیست که دنبال منافع خودشان باشند بلکه مکمل هم هستند. اگر فرض کنید قلب فرماندهی دارد بقیه اعضاء تحت فرماندهی او عمل می کنند و هماهنگ با یکدیگر کار می کنند، از بافت ها تا سلول ها همدیگر را تکمیل می کنند.

مؤمنین ارواحشان نسبت به روح امام مثل جسد نسبت به روح است «وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ» کما این که جسد امام نسبت به جسد عالم مثل روح به جسم است. لذا چون حول امامشان جمع می شوند، مثل اعضای یک پیکر هستند و به همدیگر کمک می کنند. از رنج همدیگر رنج می برند و با سلامت همدیگر سالم هستند و بقیه خصوصیاتی که در روایات آمده است.

پس از روایات استفاده می شود یک اخوت حقیقی بر محور نبی اکرم شکل می گیرد، همه بر محور نبی اکرم اعضای یک خانواده می شوند و روابطشان، روابط اخوت است و این روابط هم بر محور صفات حمیده و بر محور ولایت نبی اکرم و نبوت حضرت، بعد بر محور الوهیت حضرت حق و این روابط هم روابط پرستش است. قطع کردن آن هم، قطع ارتباط با نبی اکرم و خروج از صفات حمیده و قطع ارتباط با حضرت حق است. به اندازه ای که من با مؤمن قطع رابطه کنم، در واقع رابطه ام را با حضرت قطع کرده ام. این که دستور دادند «وَ يَقْطَعُونَ ما أَمَرَ اللَّه »(بقره/27) در واقع به ما گفتند که پیوند بخورید، این پیوندها باید برقرار شود. چون پیوند با نبی اکرم و پیوند با خداست. به تعبیری ما با هیچ پیوندی مکلف نیستیم الا این که به ارتباط با حضرت حق برگردد. ما باید از همه قطع رابطه کنیم و با خدا پیوند بخوریم. ولی این پیوندی که بین مؤمنین بر محور وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکل می گیرد ارتباط با خداست، لذا مأمور به اتصال هستیم و لذا قطع کردنش، قطع ارتباط با خداست. 

تبیین رابطه اخوت بر اساس حدیث عقل و جهل

این جامعه یک دشمنی دارد و می خواهد همین را به هم بریزد. این رابطه اخوتی که بر محور حضرت شکل می گیرد چیست؟ یک مقدار براساس حدیث عقل و جهل این مطلب را اشاره کردیم که اگر ما دو مدار در عالم داشته باشیم، آن عقل و جهل است که در واقع وجود مقدس نبی اکرم و ابلیس یا شیطانی که درگیر با حضرت هستند. او برای خودش اراده ای دارد، میخواهد استکبار کند، صفاتی به او داده شده و لشکری برایش خلق شده و برای خودش تجمع درست می کند و تلاش می کند تجمع نبی کرم را به هم بزند. این طرف هم بر مدار نبی اکرم صفات حمیده وجود دارد. حضرت یک قوایی دارند و میخواهند با این قوا بندگی را در عالم بسط دهند و ما به اندازه ای که حول حضرت جمع می شویم، این صفات در ما شکل می گیرد.

این صفاتی که بر محور نبی اکرم در حدیث عقل و جهل آمده، صفت های جامعی است. ارتباط ما را با حضرت حق برقرارمی کند. اگر حول حضرت جمع شدیم و صفات حضرت در قلب و قوای ما ظهور پیدا کرد و جاری شد، ارتباطمان با حضرت حق و مؤمنین نورانی می شود و حاصلش توکل و یقین و رضا و ایمان و امثال اینهاست. ارتباطمان با دنیا زهد و فراغت می شود و نسبت به مؤمنین جود و سخاوت و محبت می شود. پس این قوایی که به ما داده می شود قوایی است که تمام روابط ما را نورانی می کند. این یک توضیح بود که بر محور حضرت یک جامعه نورانی بر محور صفات حمیده شکل میگیرد که محور این صفات هم پرستش خداست.

در مرحله بعد تولی به خود نبی اکرم و برائت از دشمنان ایشان است که در حدیث عقل و جهل توضیح داده شده است. صفات عقل در مؤمن وقتی کامل می شود که کاملا از جهل تبری بجوید و پاک و تطهیر بشود، منهای از جهل بشود. یکی هم عرض کردم بر محور این سه امر الوهیت و ولایت و شریعت است که محور الفت، الوهیت است. «لَوْ كانَ فيهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللَّهُ لَفَسَدَتا»(انبیاء/۲۲) اگر اله عالم متعدد می شد، عالم منسجم نمی شد. این انسجام و این صلاحی که در عالم می بینید ریشه در وحدت اله دارد. حقیقتا یک اله را می پرستند و یک اله در عالم حاکم است.

رابطه الوهیت، ولایت و شریعت

ما در عالم اختیار می توانیم بر محور الوهیت حضرت حق جمع بشویم و خود و روابطمان صالح شود. یعنی انسان صالح، عبد صالح، عبدی است که بر محور الوهیت حضرت حق در عالم عمل می کند. او اله این عبد است و روابط اگر بر محور الوهیت حضرت حق بود روابط صالح می شود. منتها وقتی می خواهیم بر محور الوهیت حضرت حق جمع شویم، نمی توانیم مستقیما بر مدار الوهیت جمع بشویم. باید ابتدا بر مدار نبی اکرم جمع بشویم که مفصل در روایات آمده است. اضطرار به حجت یک نکته اش همین است. لذا تجمع ما بر مدار الوهیت ابتدائا وجود مقدس نبی اکرم است.

امت بر مدار نبی اکرم درست می شود و بعد بر مدار معصوم و در قدم بعد بر مدار مناسک و شرایع. ما وقتی می خواهیم بر محور بندگی خدا تجمع کنیم و جمع و جامعه درست کنیم و بر محور نبی اکرم دور هم جمع بشویم، یک مناسکی دارد. مناسکش هم قواعد شرایع نبی اکرم است. باید اخلاقمان، اخلاق حمیده و اعتقاداتمان صالحه باشد، آداب و روابط را رعایت کنیم که آداب یک مناسک گسترده ای دارد، می شود حقوق الإخوان و امثال این ها و این ارتباط از عالم دنیا شروع نمی شود.

یعنی صرفا این گونه نیست که در عوالم قبل هیچ رابطه ای نبوده و تازه در عالم دنیا خلق می شویم. اینگونه نیست که این جا باید دور هم جمع بشویم. تجمع ما یا حول نبی اکرم است یا حول شیطان و سقیفه. بلکه از عوالم قبل یک تجمع هایی بوده و اینجا این تجمع به یک مرحله جدیدی می رسد. کما این که عهد بندگی ما با خدای متعال از عوالم قبل بوده؛ ما با خدا یک قرار بندگی بستیم، از خدا خواستیم که ما را در یک عالم بزرگتری بیاورد و به خدا قول بندگی دادیم «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني  آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطان »(یس/۶۰) خدای متعال ما را آورده و یک قوا و امکاناتی به ما داده که در آن عالم نداشتیم. اینجا هم باید بر مدار همان عهد قبلی در این عالم زندگی کنیم.

عبادت و اختیار در عالم دنیا

این عهد و رابطه ما با خدای متعال، یک قسمتش روابط با نبی اکرم و اهل بیت است که این از عوالم قبل شروع شده است. لذا ارتباط ما با نبی اکرم و اهل بیت ارتباطی است که از دل آن اخوت بیرون می آید. این ارتباط از عالم طینت و در عالم میثاق است، در این عالم هم باید به فعلیت برسد. کما این که اصل قرار ما با نبی اکرم در عالم میثاق بوده است. در عالم میثاق از ما، عهد بر توحید و عهد بر ولایت و نبوت گرفتند و این عهدها در این عالم تفصیل پیدا می کند، همان عهد و قرارهاست. قوای ما تفصیل پیدا می کند و عهدهایمان هم تفصیل پیدا می کند. یک موقع عهدمان یک کلمه بوده است.

فرمود در آن عالم چطور این ذرات با خدا قرار بستند و امتحان شدند؟ حضرت فرمود خدای متعال امکاناتی که در آن عالم برای این امتحان لازم بوده را بهشان داده است. به اندازه آنها امکانات در این دنیا نبوده، این چشم و گوش و زبان و قلب و قوای متکثر این عالم را نداشتیم، تکلیف مان هم بسیط بود. حالا از خدا خواستیم و در این عالم آمدیم که به آن عهدها وفا کنیم.

خدای متعال امکانات به ما داده، گوش و زبان و چشم و عالم طبیعت را به یک نسبتی مسخر ما قرار داده، ما را در ارتباط با جامعه مؤمنین و شیاطین قرار داده، حالا می گوید درست عمل کنید؛ ذیل شیطان نروید، ذیل نبی اکرم بروید، از آنها تبری بجویید به حضرت تولی بجویید، از جامعه کفار فاصله بگیرید و به جامعه مؤمنین بیایید، روابطتان با جامعه مؤمنین اینگونه باشد. همان عهدهاست که در عالم دارد تفصیل پیدا می کند. تفسیرش با شرایع نبی اکرم است.

نبی اکرم یک شریعتی را آوردند که آن روابط ما را تفصیل می دهد و تنظیم می کند که البته غیر از روابط عام وجود مقدس نبی اکرم با هر مؤمنی هم یک ارتباط تک به تک دارند. «إِنَّ رُوحَ  الْمُؤْمِنِ  لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا»(1) اتصال روح مؤمن به روح الهی که وجود مقدس معصوم است «نَحْنُ  كَلِمَةُ اللَّه »(2) از اتصال شعاع خورشید به خورشید بیشتر است و واقعا این اتصال یک ارتباط بین ما و حضرت برقرار می کند. یک ارتباط بین خود این اشعه و یک جمع و جامعه ای درست می شود.

پس در عالم میثاق یک روابطی داشتیم، بعد در این عالم هم آمدیم، به ما می گویند حالا همین روابط را تفصیل بدهید. اختیار با شماست می توانید از دایره الوهیت بیرون بروید؛ روابطتان با حضرت حق و نبی اکرم به هم می خورد، بین خودتان هم روابطتان به هم می خورد و بعد ذیل یک دستگاه دیگری قرار می گیرید. اینجا روابط نورانی است، اینجا عالم حیات و روابط حمیده است، اینجا انس و محبت و ایثار و فداکاری است ولی روابط آنجا چیست؟ روابط عداوت و بغضاء است «إِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء»(مائده/۹۱) کما این که حضرت نبی رحمت هستند و رحمت را بسط می دهند، آن دستگاه هم وجود دارد.

اینجا عالم اختیار است، می شود از الوهیت و مدار نبوت و ولایت و شریعت خارج بشوی، ولی آدم از اصل پرستش خارج نمی شود «لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دين »(کافرون/۶) ولی اصل پرستش تعطیل شدنی نیست. آنجا هم یک اله و مناسک و دین و تجمعی است ولی آنجا «عَبَدَ الطَّاغُوت »(مائده/60) می شود. آنها هم کشته می شوند و کشته می دهند، جمع دارند «وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في  سَبيلِ الطَّاغُوت »(نساء/76) ولی روابط آنجا دیگر روابط بر محور ظلمت است «يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/257) روابط آنجا روابط بر مدار عذاب و نار و جهنم است. روابط آن عالم روابط بر صفات رذیله است، عداوت و دشمنی و کینه و بغضاء است. دو جهان است؛ ما در این عالم می توانیم به عهدمان عمل کنیم که یک جهان و جمع و جامعه ای درست می شود و واقعا اخوتی شکل می گیرد، آنجا هم یک عداوتی شکل می گیرد.

هرچه ما بیشتر ذیل پرستش حضرت حق و ولایت نبی اکرم جمع بشویم این اخوت عمیق تر و جدی تر و لطیف تر می شود. خود این اخوت هم درجات دارد. درجات ایمان، درجات اخوت می آورد. مؤمنینی که در درجه دوم هستند یک منزلت دیگر از اخوت دارند، حقوق دیگری با هم دارند که بین مؤمن درجه یک و درجه ده آن اخوت نیست. آن تکالیف را از مؤمن درجه یک نمی خواهند. مؤمنینی که در درجه بالای ایمان هستند یک منزلتی از روابط اخوت بر محور نبی اکرم از آنها شکل می گیرد و یک تکالیفی نسبت به هم پیدا می کنند که به هیچ وجه مراتب پایین ایمان نه این ارتباط را دارند و نه این تکالیف و حقوق بر محور اخوت حقیقی شکل می گیرد. این اخوت اعتباری نیست. البته اگر اعتباری هم بود، می شد درجات برایش اعتبار کنیم ولی حقیقی است. این اخوتِ حقیقی، حقوق حقیقی و مناسبات حقیقی می آورد.

رابطه اخوت و اعتصام به حبل الله

نکته دوم این که این اخوت در طول تاریخ، بر محور وجود مقدس نبی اکرم رشد می کند. حضرت فرمود که در محبت ما دست در جیب هم می کنید؟ آیا اینگونه شده اید که مالتان برای دیگران شود؟ اینگونه که اگر برادر مؤمنتان نباشد و احتیاج داشته باشید، برود همیان را بردارد و مُهرش را بشکند و سکه طلا از درون آن بردارد؟ گفت نه آقا. فرمود پس هنوز به آن دوران نرسیده اید. دوره ظهور، دوره مزامله است، الان دوره هدنه است. فعلا در دوره پنهان کاری و تقیه هستیم تا به آن دوره برسیم. فرمود اینطوری می شود، واقعا رفیق می شوند، جمع المال می شوند. یعنی این روابط اخوت و حقوق اخوت دائما رشد می کند. در دوره ظهور مدار حقوق اخوت تغییر می کند. سطح اخوتی محقق می شود که سطح دیگری از اخوت است.

ادامه این اخوتی که بر مدار نبی اکرم شکل می گیرد بر مدار حب الله است «وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى  عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه »(آل عمران/۱۰۱) ، وقتی رسول در بین ماست ما باید بر محور رسول جمع بشویم «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى  صِراطٍ مُسْتَقيم » مرحله اعتصام بالله، شاید برای خود معصوم است، معصوم معتصم بالله است. در روایات این آیه به عنوان آیه ای بیان شده که عصمت معصوم در آن ذکر شده است. معصومین چگونه معصوم هستند؟ فرمود «وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى  صِراطٍ مُسْتَقيم » اگر کسی معتصم به خدا بود دیگر در صراط است و معتصم بالله است. «اعْتَصَمْتَ  بِاللَّهِ  فَعَزَزْت ». فرمود «الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّه»(3)  معصومین معتصم بالله اند و اعتصام عصمت می آورد. 

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»(آل عمران/103) حال اعتصام به حبل الله پیدا می کنید، جمیعا هم اعتصام پیدا می کنید. این اعتصام جمعی همین تجمع بر مدار حبل الله است «وَ لا تَفَرَّقُوا» با این ادبیات که «اعْتَصِمُوا»، «وَ لا تَفَرَّقُوا» پیداست که یک جمعی می خواهد شکل بگیرد. این جمع وقتی می خواهد شکل بگیرد بر مدار اعتصام بحبل الله است. حالا نکاتی که در این آیه است فراوان است. یکی این است که اگر تجمع بر مدار اعتصام بحبل الله بود، عصمت در روابط خدا پیدا می شود، روابط پاک و طاهر می شود کما این که در باب معصوم داریم. معصوم «عصمت المعتصمین» است، خود معصوم معتصم بالله است. با اتصال به حضرت حق به عصمت می رسد. عصمتش از ناحیه خدای متعال است.

معنای و جایگاه حبل الله

ما هم عصمت مان از ناحیه خدای متعال است اما به واسطه معصومین، حالا اگر بخواهیم روابط مان بر مدار عصمت قرار بگیرد و در روابط هوای نفس و شهوات و ظلمانی نباشد، ارتباط ما با همدیگر کاملا نورانی پاک و طاهر باشد، این باید بر مدار اعتصام بحبل الله باشد. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» این یک تجمع است. تجمع بر محور حبل الله که حبل الله به امیرالمؤمنین و قرآن تعبیر شده است. قرآن حبل الله است «حبل متصل بين الحق و الخلق فتمسكوا بحبل من اللّه ». در این آیه روایات زیادی داریم که حبل الله یعنی امیرالمومنین؛ ایشان حبل و رشته بین ما و حضرت حق هستند.

شما این حبل را می توانید به اسماء مختلف اضافه بکنید؛ مثل حبل الرحمن. اینجا حبل الله است؛ یعنی الوهیت حضرت حق در عالم وقتی جاری می شود که اعتصام از طریق این حبل واقع شود. ما می خواهیم معتصم بالله شویم و می خواهیم به همه اسماء حسنی اعتصام پیدا کنیم، این حبل ظرفیتی دارد که تمام اسماء حسنای الهی در آن جاری است. الوهیت حضرت حق از طریق یک حبلی در عالم جاری می شود و به ما می گویند «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» اگر اعتصام به این حبل واقع شد طبیعتا عصمت هم پیدا می شود و روابط، روابط عصمت می شود.

نکته دیگر این که روابطی بین ما واقع می شود که باید همه اسماء حسنا را در بر داشته باشد. یعنی ما وقتی می خواهیم با هم جمع شویم، باید تمام اسماء حسنای الهی در این تجمع ظهور پیدا کند، لذا «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ» ما وقتی به این رشته معتصم می شویم تمام اسماء حسنای الهی در روابط ما ظهور پیدا می کند. در روایات دارد که ایمان از قلب مؤمن شروع می شود و بعد منتشر در جوارح می شود و تمام قوا نورانی می شود. نگاه و کلام و قدمی که بر میدارد نورانی است. وقتی در عالم به رشته الوهیت و حبل الله اعتصام پیدا می کند، اول اعتصام قلبی است. فعل قلب است، ما با قلبمان متصل میشویم. اگر قلب به امام معتصم شد، انسان به حبل الله معتصم می شود. آن وقت اگر تجمع حول امام شد تمام امکانات و قوای جمعی و پیوندهایی که با هم داریم، مانند پیوند روحی و فکری و عملی، بر مدار حبل الله شکل میگیرد.

معنای اعتصام بحبل الله

اصل اعتصام به حبل الله چیست؟ اگر بناست در مقابل الوهیت حضرت حق سجده کنیم، تواضع و خشوع در مقابل الوهیت حضرت حق در قوای ما جاری می شود. ظهور ایمان یعنی همین ظهور، یعنی تمام قوای ما ذیل الوهیت حضرت حق قرار بگیرد و اگر مؤمنی، مؤمن کامل شد، اسماء حسنای الهی به اندازه ظرفش در او جریان و ظهور پیدا می کند و به نحو تام در اسم اعظم الهی جمع هستند. تجمع وقتی می خواهد حول امام شکل بگیرد، تمام اسماء باید در این ارواح ظهور پیدا کنند. ظرفیت جامعه مؤمنین بر محور امام ظرفیتی است که تمام اسماء حسنا در آن جاری می شود. از این طرف هم تعلق به همه اسماء باعث پرستش حضرت حق از طریق همه اسماء می شود. این که عصمت پیدا می شود نکته اش این است که انسان ها وقتی حول نبی اکرم و امیرالمؤمنین تجمع پیدا می کنند، تمام قوایِ جمع سجده در مقابل حضرت حق می کند و از طریق اسماء خدا را پرستش می کند.

«وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى  فَادْعُوهُ بِها»(اعراف/180) ما وقتی می خواهیم خدا را از طریق اسماء عبادت کنیم، اسماء واسطه در عبادت هستند. حضرت فرمودند «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ  فَقَدْ كَفَر» (4) کسی که خدا را با توهم بپرستد و یک خدای توهمی درست بکند، کافر است. «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ» هرکس اسم را بپرستد کافر است. اسم الله، اسم رحمن، اگر اسم را بپرستد. «وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَك » اگر هر دو را با هم بپرستد مشرک است. «وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ» و هرکس از طریق اسماء مسما حضرت حق را عبادت می کند اما به ایقاء اسماء، این اسماء را نمی شود حذف کرد، آن هم کدام اسماء «بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَه » آن اسماء که خدای متعال برای خودش بیان فرموده «فَعَقَدَ عَلَيْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِي سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِيَتِهِ» زبانش جاری به همین حرف است، قلبش معتقد به همین است و با آن گره خورده، ظاهر و باطنش با آن هماهنگ است. از طریق اسماء خدای متعال را می پرستد «فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّا» اولیاء حقیقی امیرالمؤمنین خدا را اینگونه عبادت می کنند.

این اعتصام بحبل الله است یعنی از طریق حبل الهی در مقابل خدای متعال خضوع و عبادت و معرفت کنید. این اعتصام و عبادت هم، عبادت جمعی است؛ مثل نماز جماعت است، چطور نماز جماعت عبادت جمعی است و عبادات در هم ضرب می شود و همه در ثواب عبادت یکدیگر شریک می شویم. یک رکعتش قابل مقایسه با نماز فرادا نیست وقتی تجمع پیدا می کنیم و می خواهیم خدا را بپرستیم. ما کاری جز پرستش نداریم «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُون »(ذاریات/۵۶) ما باید با همه قوایمان غرق در بندگی شویم. وقتی قوایمان تجمع پیدا میکند و جمع و جامعه ای درست می کنیم، باید در آن جمع و جامعه پرستش خدا باشد. این پرستش خدای متعال از طریق اعتصام به حبل الله ممکن است.

تبیین عبادت اجتماعی و نجات از ظلمات ذیل شفاعت نبی اکرم

پرستش جمعی نسبت به همه شئون الهی با بساطت همه اسماء حسنی است. از طریق همه اسماء خدا را بشناسیم و از طریق همه اسماء خدا را بخوانیم و از طریق همه اسماء خدا را عبادت بکنیم، این ها از طریق اعتصام بحبل الله واقع می شود. آن وقت عصمت درست می شود. تمام روابط ما روابط پرستش می شود. دیگر در آن شیطنت و شرک و غفلت نیست. یعنی ظرفیتی که الوهیت حضرت حق برای ایجاد الفت دارد، این ظرفیت در حبل الله است. امیرالمؤمنین این ظرفیت را دارند که تمام بندگان خدا بر محور او خدا را بپرستند.

از طریق اعتصام به او به عصمت برسند نه فقط به صورت جزیره های منفصل بلکه به صورت جمع «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» جامعه جمع کمّی افراد نیست. حقیقت یک پرستش دیگری در آن اتفاق می افتد. ظرفیت پرستش اجتماعی قابل مقایسه با پرستش فردی نیست. عبادت مُشاعی است که در آن همه در عبادت  یکدیگر شریکند. همه با لسان و قوای همدیگر خدا را پرستش می کنند. لذا در عبادت یکدیگر شریک هستند. پرستش جمعی چیز دیگری است. این پرستش جمعی بر محور اعتصام به حبل الهی می شود.

 سابقه این پرستش چیست؟ «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُم » اصل این تجمع بر محور بندگی خدای متعال، اینگونه حاصل شده «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُم » نعمت خدا که بر شما احاطه پیدا کرد را به یاد بیاورید. چه اتفاقی افتاد «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم » بر مدار این نعمتی که بر شما احاطه پیدا کرد و جاری شد، بینتان الفت قلب پدید آمد «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا» شما را وارد یک صبح روشنی کرد که در آن صبح روشن روابط اخوت است. اینها تعابیر قرآن است معنای «فَأَصْبَحْتُمْ» این نیست که صرفا صبح کردی، حقیقتا وقتی این نعمت الهی بر شما جاری شد و شما ذیل او قرار گرفتید، هم ائتلاف قلب پیدا شد و هم وارد یک فضای روشنی شدید که آن فضای نورانی فضای اخوت است. «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا».

«وَ كُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» شما بر پرتگاه جهنم و آتش بودید، خدای متعال شما را گرفت. در این آیه گفته می شود که شما در یک مرحله ای در پرتگاه جهنم بودید. علامه طباطبایی معتقد بودند که معنای این پرتگاه همان روابط اجتماعی است. روابط اجتماعی واقعا می توانند جهنم باشد، مجازا هم به آن جهنم نمی گوییم. جهنم از همین دنیا شروع می شود؛ وقتی صفات رذیله در یک جامعه ای حاکم شد این ظهور جهنم است. جهنمی ها صفاتشان صفات رذیله و روابطشان عداوت است. در جهنم هم با هم نزاع می کنند. اگر بر مدار ولی باطل و مدار بت پرستی و پرستش اولیاء طاغوت و نفس پرستی و شیطان پرستی جامعه شکل گرفت، این جامعه جهنم است، مجاز هم نیست.

چگونه باید از این جهنم رهایی پیدا کنند؟ باید یک کلمه نعمتی از عالم بالا نازل بشود و به این ها احاطه پیدا کند و ذیل او قرار بگیرند تا از این جهنم وارد بهشت بشوند. آن گاه روابط می شود روابط اخوت، از ظلمت وارد نور می شوند. «فَأَصْبَحْتُمْ» صبحی اتفاق می افتد. «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّس »(تکویر/۱۸) که به امیرالمؤمنین تعبیر شده است. در روایات آمده که وقتی آن نفس رحمانی امیرالمؤمنین به عالم می خورد، همه عالم صبح می شود. این همان صبحی است که حضرت فرمود «اطفِ السِّرَاجَ فقَد طَلَعَ الصُّبْح » شمع را خاموش کن. آمده بود خدمت حضرت و سوال می کرد. به یک نقطه ای رسیدند که حضرت گفتند دیگر چراغ را خاموش کن، صبح شد. وقتی خورشید طلوع کرد که شمع لازم نیست.

آن صبح همان صبح ظهور امام است که انسان به امام می رسد «فَأَصْبَحْتُمْ» این نعمت اینجا مقصود نبی اکرم هستند. ایشان کلمه نعمت اند و این نعمت از عالم بالا می آید. «إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم » این نعمت از عالم بالا آمد و به شما احاطه پیدا کرد. الوهیت حضرت حق را در این نعمت می بینید شما ذیل او که قرار گرفتید، یعنی پرستش خدای متعال در وادی نعمت است. وقتی بندگی خدا را قبول کردید، آن نعمت را هم در واقع قبول کردید. این همان وادی جنت و وادی نور است. ذیل آن چه اتفاقی افتاد؟ «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا» روابطتان روابط اخوت شد. پس اخوت ذیل کلمه نعمت و در وادی صبح است و روشنی است.

قبل آن چیست؟ «وَ كُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» پرتگاه جهنم است. در جامعه کبیره آمده «بِأبى أنْتُمْ وَ اُمّى وَ نَفْسى كَيفَ أصِفُ حُسْنَ ثَنائِكُمْ وَ اُحْصى جَميلَ بَلائِكُمْ وَ بِكُمْ أخْرَجَنَا اللّه مِنَ الذُلِّ وَ فَرَّجَ عَنّا غَمَراتِ الْكُروبِ وَ أنْقَذَنا مِنْ شَفا جُرُفِ الْهَلَكاتِ وَ مِنَ النّارِ» نجات آن پرتگاه جهنم جز با امام میسر نمی شود. لذا می فرماید «وَ كُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها» فرمود «فَبِرَسُولِ اللَّهِ أُنْقِذُو»(5) حضرت شفاعت کردند و دست ما را گرفتند. این انقاذ چگونه پیدا می شود؟ بلای حضرت در مرحله اول است و در مرحله دوم حضرت شفاعت میکنند. می فرماید که «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ  مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَة».

یک طرف وادی نعمت و روشنی و بهشت است. اینها صنعت احتباک است؛ بعضی از این طرفی ها را به اعتبار آن طرف و بعضی از آن طرفی ها را به اعتبار این طرف حذف می کنند. این طرف وادی نعمت و وادی اخوت و وادی صبح و آن طرف وادی نار است. پس پیداست در مقابل نار، جنت و در مقابل نعمت هم نقمت است. این طرف وادی جنت است و آن طرف هم وادی نار است. آن طرف وادی ظلمت و عداوت و جهنم است و این طرف هم نعمت و اخوت و صبح روشن و بهشت است. «إِنَّ الْأَبْرارَ لَفي  نَعيم »(انفطار/13) آنهایی که حول امام جمع می شوند الان وسط بهشت هستند. ابرار کسانی هستند که «أَنْتُمْ نُورُ الْأَخْيَارِ وَ هُدَاة الْأَبْرَارِ» آنهایی که ذیل هدایت امام قرار می گیرند و پرتو هدایت امام آنها را جمع می کند، ابرار هستند. آنها الان وسط بهشت هستند.

«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/۲۸-29) قرآن وقتی داستان سقیفه و ادامه اش را توضیح می دهد، می فرماید پیغمبر ما داستان این است که نعمت خدا را تبدیل به کفر کردند و بعد وقتی کلمه نعمت تبدیل به کلمه کفر شد، که در اصطلاح قرآن کلمه نعمت یعنی امام، امیرالمؤمنین ذیل همین آیه فرمودند «نَحْنُ النِّعْمَة» این نعمت یعنی ما. وقتی این کلمه نعمت تبدیل می شود به کلمه کفر، که کلمه کفر مقابل امیرالمؤمنین است، چه اتفاقی می افتد؟ از نظر قرآن دو امام وجود دارد «امام یدعوا الی الجنه» و «امام یدعوا الی النار». «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ  إِلَى  النَّار»(قصص/41) این کلمه کفر امامی است که یدعوا الی النار. «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ» قوم را در دار بوار بردند، پس مقابله کنید.

وادی نعمت، وادی دائر و ایمان و وادی جنت است. آن طرف وادی کفر و نار و نقمت است «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ» دار بوار است. چیزی هم آنجا سبز نمی شود و تمام اعمال از بین می رود. اینجا یک بذر می اندازید می شود هفتصد تا، آنجا هرچه عمل انجام می دهید سراب است «وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئا»(نور/39) اعمال آن طرف مثل بذری است که در کویر است. دار بائر است، دائر نیست. این دار بائر جهنم است. پس کلمه کفر و عذاب و نقمت و دار بائر و جهنم، یک وادی است. این طرف هم کلمه نعمت و ایمان و بهشت و دار دائر است که این وادی ولایت امام است، امام یدعوا الی الجنه.

این در دنیا این اتفاق می افتد، شاهدش هم ادامه آیه است. قیامت اینها وارد جهنم می شوند، یک مسئله دیگری است که همینجا عالم به جهنم تبدیل میشود. این آیه این را می فرماید «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُم » شما با هم دشمن بودید، وقتی کلمه نعمت احاطه پیدا کرد خدای متعال بینتان الفت ایجاد کرد که وجود مقدس نبی اکرم کلمه نعمت و وادی ایمان نور هستند «فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانا وَ كُنْتُمْ عَلى  شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّار» آن طرفش هم پرتگاه آتش است. یعنی وادی مقابل ولایت امام، روابط جهنمی است که روابط عداوت و شیطنت و صفات رذیله است. از آن روابط جهنمی باید انقاذ اتفاق بیافتد. لذا دارد «انقذکم برسول الله صلی الله علیه و آله و سلم» پس یک مرحله اخوت اینجا مشخص می شود. یعنی روابط جامعه ای که بر مدار کلمه کفر بوده واقعا جهنم شده، شما هم در پرتگاه جهنم بودید و داشتید در جهنم می افتادید، حضرت آمد و شما را گرفت.

اگر این روابط را می خواهید پیدا کند «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» ادامه اش با اعتصام به امیرالمؤمنین است. اگر اعتصام به امیرالمؤمنین حاصل نشود این روابط اخوت تبدیل می شود به روابط نقمت و دوباره وادی جهنم می شود. دوباره می شود «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ». کلمه نعمت آمده بود و بنا بود ذیل کلمه نعمت اخوت و صبح روشن باشد ولی به کفر و وادی جهنم و صفات رذیله تبدیل شد و واقعا جهنم درست شد. همان جهنمی که نبی اکرم امت را از لب پرتگاهش گرفته بود دوباره آن جهنم بپا شد و «أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ» امت خودشان را در جهنم بردند.

پی نوشت  ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 166

(2) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 25، ص: 22

(3) معاني الأخبار، النص، ص: 132

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 87

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 8، ص: 266