نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه بيست و سوم تفسير سوره حجرات/ طرح منافقین در برابر طرح امت سازی حضرت بر مدار تقوا/ سیمای مومن در سوره های قرآن

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 مهر ماه 99 است که در حسینیه حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در مقابل نبی اکرم و طرح امت سازی ایشان یک جریان نفاقی است، آنها دنبال این هستند که یک خبر دیگری را در عالم بیاورند و یک صدای دیگری بلند بشود و آن خبر محور ساخت جامعه بشری باشد؛ یعنی می خواهند یک طرح و خبر دیگری را جای طرح حضرت بیاورند و با آن خبر عالم را بسازند. این نبأ فاسق هم رفعت صوت است و هم تقدم بر خدا و رسول است و طرح های جزئی ترشان هم ایجاد درگیری بین مومنین و به هم زدن آن روابط اخوت است و صفاتی را مثل حسد و حرص ایجاد می کنند و اینها موجب سوء ظن و عیب جویی و غیبت و تمسخر و امثال اینها می شود؛ یعنی آن طرحی را که حضرت برای ایجاد یک امت داشتند که بر مدار تقوا شکل می گرفت را به هم می زنند. وجود مقدس نبی اکرم در تربیت امت به دنبال درست کردن یک امتی هستند که اصل هویتشان بندگی خدای متعال و بر مدار تقوای الهی است. در نقطه مقابل دشمن تلاش می کند این هویت سازی را از بین ببرد و نگذارد جامعه بر مدار تقوا شکل بگیرد. با بعثت نبی اکرم دو مدار حول ایشان شکل گرفت. کسانی که وارد فضای اسلام می شوند در حد اسلام از برکات حضرت برخوردار هستند و آنهایی که وارد فضای ایمان می شوند از آثار خاصی برخوردار می شوند که از جمله آنها ورود ایمان به قلب است. حقیقت ایمان یک حقیقتی است که از عالم بالا نازل می شود و خود وجود نبی اکرم و امیرالمومنین کلمه ایمان هستند. در هر سوره از قرآن سیمای مومن به نحوی بیان می شود و در این سوره مومن آن کسی است که نبی اکرم با او امت سازی می کند. در بابا زیارت ائمه و خصوصا امام حسین علیه السلام فضائل بسیاری بیان شده که بسته به مواقیت و درجات زائر بسیار فضائل بالایی است و برای همراهی با قیام و زیارت سیدالشهدا باید در محضر حضرت عرض اعتذار از نواقص و کمبودهای خود داشته باشیم.

موانع امت سازی حضرت از جانب فاسقین

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين . در باب سوره حجرات دو فراز اصلی سوره را بحث کردیم و رسیدیم به فراز سوم که می فرماید «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا»(حجرات/14) سوره را در چند سطح می شود مورد توجه قرار داد که همه هم درست است و فرمایشات مفسرین هم در این عرصه ها خطا نیست و بلکه صواب است: یکی این که سوره را در حد دستورات اخلاقی ای که برای آحاد مومنین صادر شده معنا بکند که معمولاً تفاسیر خیلی وقتها این کار را کردند؛ به عنوان مثال دستور داده شده «لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّه »(حجرات/1) یعنی پیش دستی بر رسول خدا نکنید؛ یا «لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْض»(حجرات/2)  صدای خودتان را بالاتر از صدای حضرت نبرید و در مقابل حضرت خفض صوت داشته باشید.

یا گفته شده که اگر یک فاسقی خبری آورد از او نپذیرید و بروید تبین و تحقیق کنید و به خبرش عمل نکنید؛ یا گفته شده که در منازعات اجتماعی که بین مسلمین پیش می آید سعی کنید مصالحه ای ایجاد کنید و دستور داده شده به این که نسبت به همدیگر آن شش تا صفتی که در آن آیه ذکر شده نداشته باشید؛ یعنی نسبت به همدیگر تمسخر نکنید لمز و عیب جویی نداشته و لقب روی همدیگر نگذارید و تجسس نسبت به کار همدیگر نکنید و سوء ظن نداشته باشید غیبت نکنید. اینها یک سطح معنا کردن سوره است که غلط هم نیست و معمولاً خیلی وقتها در همین سطح سوره را معنا می کنند که مشتمل دستورات اخلاقی فراوانی است.

یک بار هم گفتگو از این می شود که این سوره شاید مقصدش بیان طرح امت سازی حضرت است و در یک مقیاسی که حضرت وقتی می خواهند امت بسازند چه اقتضائاتی در بین است و از آن طرف موانع شکل گیری یک امت اسلامی چیست. می شود سوره را در این وزان هم دید. اگر در این وزان معنا کنید، طبیعی است که باید سوره را جور دیگری معنا کرد که منافات با معنای اول هم ندارد و آن این است که یک امتی می خواهد بر مدار نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکل بگیرد. حضرت خبری از عالم بالا آوردند و با این خبر می خواهند یک امتی را بسازند و اینطور نیست که فقط خبر می خواهد صرفاً از یک واقعه ای حکایت کند؛ بلکه خبر محور ایجاد یک امت است و با این نبأ یک امتی ساخته می شود و حضرت دنبال این هستند که این خبر در عالم طنین انداز بشود و خبر الهی در عالم منتشر بشود.

در مقابل ایشان یک جریان نفاقی است که در روایات از آن گفتگو شده که آنها دنبال این هستند که یک خبر دیگری را در عالم بیاورند و یک صدای دیگری بلند بشود و آن خبر محور ساخت جامعه بشری باشد؛ یعنی می خواهند یک طرح و خبر دیگری را جای طرح حضرت بیاورند و با آن خبر عالم را بسازند.

این نبأ فاسق هم رفعت صوت است و هم تقدم بر خدا و رسول است و طرح های جزئی ترشان هم ایجاد درگیری بین مومنین و به هم زدن آن روابط اخوت است و صفاتی را مثل حسد و حرص ایجاد می کنند و اینها موجب سوء ظن و عیب جویی و غیبت و تمسخر و امثال اینها می شود؛ یعنی آن طرحی را که حضرت برای ایجاد یک امت داشتند که بر مدار تقوا شکل می گرفت و در این طرح اخوت بر محور نبی اکرم، حسادت و بخل نیست و اینطور نیست که انسان نسبت به برادر خودش حسادت بورزد و این حسادت منتهی به عیب جویی و تمسخر و لمز و امثال اینها بشود؛ اما آنها روابط اخوت را به هم می ریزند و یک جنس دیگری از روابط را جای آن می گذارند.

بنابراین موانع شکل گیری آن امت هم یک جریانی است که از او با عنوان فاسق یاد شده، از او در سوره با عنوان اعرابی یاد شده است. اعرابیین و طرحشان طرح تقدم بر رسول و رفعت صوت بر رسول به هم ریختگی در امت و به هم زدن روابط این امت است و کاری که انجام می دهند در به هم ریختن روابط امت و ایجاد صفات رذیله و از همه مهمتر این است که میزان را تغییر می دهند.

مبنای هویت بخشی به جوامع

ما برای این که یک جامعه منسجم داشته باشیم افراد این جامعه باید احساس هویت واحدی بکنند. اگر هویت های متعدد داشته باشند یک جامعه حقیقی شکل نمی گیرد. معیار این هویت چیست؟! یک موقع شما معیار هویت را نژاد و قوم و قبیله و اینها قرار می دهید و یک موقعی هم به عنوان مثال یک جریان می آید و وابستگی به نظام صنعتی و امثال اینها محور اتحاد یک جامعه است؛ و یک موقعی هم محور شکل گیری یک جامعه که انسانها با آن احساس هویت می کنند تعلق به خدای متعال و اولیاء الهی است. اگر افراد و آحاد این جامعه احساس هویتشان این باشد که ما قبل از آن که اهل هر نژاد و قومی باشیم و هر خصوصیاتی داشته باشیم، مسلمان و مومن و بنده خدا هستیم، این احساس هویت باعث ایجاد یک جامعه ایمانی می شود؛ کما این که شیطان و دستگاه شیاطین به عکس است و تلاش می کنند که هویت دیگری را وسط بگذارند.

وجود مقدس نبی اکرم در تربیت امت بنایشان بر این است که یک امتی درست کنند که اصل هویتشان بندگی خدای متعال و بر مدار تقوای الهی است در نقطه مقابل دشمن تلاش می کند که این هویت سازی را از بین ببرد و نگذارد جامعه بر مدار تقوا شکل بگیرد؛ البته عواملی مثل رنگ و نژاد و قوم و قبیله را هم خدای متعال ایجاد کرده و یک جاهایی هم به رسمیت شناخته می شوند ولی در مقام شرافت اجتماعی و احساس هویت و کرامت در جامعه ایمانی اینها معیار نیستند. دشمن تلاش می کند که این هویت ایمانی را از موضوعیت بیاندازد تا معیار شرافت نباشد و چیز دیگری را جایگزین او کند و این انسجامی را که حضرت می خواهند در امت بر مدار تقوا ایجاد بکند را به هم بریزد. این اجمالی از طرح دشمن است.

در طرح وجود مقدس نبی اکرم که می خواهند یک امتی بر مدار ایمان و تقوای الهی بسازند طبیعتاً طرح اخوت و صفات حمیده است و آن میزان و هویت اصلی که در جامعه قرار می دهند میزان تقواست. جامعه بر مدار تقوا شکل می گیرد و البته اگر جامعه ای بر مدار تقوا بود هم اینطور نیست که همه در آن یکسان باشند. در جامعه ای که بر مدار تقوا شکل می گیرد هم درجات و تفاضل هست؛ اما معیار تفاضل، رنگ و نژاد و قوم و قبیله و این امور نیست. آن میزان حقیقی ای که هم هویت اجتماعی را شکل می دهد و جامعه بر مدار آن شکل می گیرد و هم تفاضل اجتماعی به آن برمی گردد تقوای الهی است. بنابراین در این جامعه اگر کسی متقی تر است شریف تر است.

اگر در جامعه ای تقوا معیار شرافت اجتماعی بود آن کسی که رفیع تر است کریم تر و شریف تر هم هست و آن کسی هم که در درجه پایین تر است صاحب تقواست. این آدمی که در درجه بالاتر است این شرافت را ابزار سلطه جویی قرار نمی دهد ابزار کرامت و دستگیری و شفاعت قرار می دهد. همه بالاترها نسبت به پایین دست ها شأن شفاعت دارند و دستگیری و محبت و فداکاری دارند و کریم هستند. آنهایی هم که پایین دست تر هستند از این که تحت حمایت آن بالا دست ها قرار بگیرند و به آن ها تولی پیدا کنند و شرافت را بپذیرند امتناع ندارند؛ یعنی نه پایین دست استکبار می کند نه بالا دستی استکبار نسبت به پایین دستی می کند؛ چون یک موقع تعدی و ظلم از پایین دستی است؛ یعنی بالا دستی شرافت دارد اما او نمی خواهد این شرافت را بپذیرد.

پس حضرت یک جامعه ای می خواهند درست کنند که معیار شرافت در آن تقواست هویت اجتماعی که این جامعه احساس می کند قبل از این که هر احساسی داشته باشند احساس مسلمانی و ایمان و تقواست و همین تقوا عامل انسجام اجتماعی می شود. آنهایی که متقی تر هستند کریم تر و دستگیرتر و بخشنده تر هستند. آنهایی که در درجات پایین تقوا هستند تولی به صاحبان تقوا پیدا می کنند و این تولی را عامل حقارت خودشان نمی دانند بلکه عامل رشد خودشان می دانند یک جامعه اینطوری شکل می گیرد که بر مدار تقوا و اخوت و نبی اکرم و خبری است که از عالم بالا آوردند و با آن یک امتی را می سازند و این خبر واقعیت ساز است و این نبأ از واقعیت ها حکایت می کند. حضرت با این نبأ یک عالمی می سازند در این جامعه ای که حضرت درست می کنند معیار شرافت تقوا است.

در همین سوره معرفی می شود که در این امت تاریخی ای که حضرت می سازند آن کسی که می تواند بعد از نبی اکرم محور این امت باشد آنهایی هستند که در مقابل نبی اکرم غض صوت دارند چنانچه قرآن می فرماید «إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى  لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيم »(حجرات/3) در مقابل هم جریان نفاق هستند که در مقابل حضرت رفعت صوت دارند و می خواهند صدای خودشان به عالم برسد و خبر آنها در مقابل خبر نبی اکرم عالم گیر و مقدم بر حضرت بشود زیرا طرحی مقابل طرح حضرت دارد؛ درمقابل شخصیت هایی هستند که غض صوت دارند و کسانی هستند که خدای متعال قلبشان را برای تقوا آزموده و صاحب تقوای قلب هستند.

این تعبیر همین یک جا در قرآن آمده و هیچ کجای دیگر این تعبیر را ما در قرآن نداریم. همان کسانی که صاحب تقوای قلب هستند و خبر نبی اکرم در جانشان می نشیند و حامل این خبر هستند و می توانند امت بسازند. آنها هستند که می توانند یک امتی بر مدار نبی اکرم شکل و سامان بدهند.

بنابراین در این سوره حضرت یک امتی بر مدار تقوا و بر مدار خبر می سازند و آن کسی هم که محور امت است در همین سوره معین می شود و معلوم می شود او شریف ترین و کریم ترین است و مومنین باید کرامت و شرافت او را بپذیرند؛ البته معنایش این نیست که اگر ما همه مومن هستیم همه هم عرض هستیم؛ اینطوری نیست؛ بلکه آن کسی که با تقوا تر است او محور است و امت باید کسی که در مقابل نبی اکرم غض صوت دارد و صاحب تقوای قلب است که به امیرالمومنین تفسیر شده را بپذیرند زیرا او محور امت بعد از وجود نبی اکرم است.

عرض کردیم که سوره را در وزان امت سازی نبی اکرم و اینکه حضرت امت می سازند و یک اقتضائات و بسترهایی برای شکل گیری این امت است و همچنین نبأ نبی اکرم و اخوتی که بر مدار نبی اکرم شکل می گیرد و معیاری که در جامعه شکل می گیرد، ببینید. جامعه بر مدار تقوا و مدیریت تقوا شکل می گیرد و تمام درجات و مناسبات بر درجات تقواست.

امامی که در این جامعه معرفی می شود امامی است که متقی ترین است و نسبت به نبی اکرم خفص صوت و غض صوت دارد و صاحب تقوای قلب نسبت به حضرت حق و نسبت به نبی اکرم است. از آن طرف دشمنی هم که طرح می ریزد می خواهد کاری بکند که جامعه بر مدار تقوا شکل نگیرد بر مدار هویت های دیگر شکل بگیرد. صفات رذیله ای را شکل بدهد که در این جامعه روابطی مثل تمسخر و آن شش صفتی که در سوره آمده شکل بگیرد تا جامعه آن وحدت و انسجامش به هم بریزد و می خواهد اقتتال و درگیری و بغی ایجاد بکند. این یک تفسیر است و البته در ساحت تأویل هم سوره را می شود دید که ان شاء الله در پایان سوره را جمع بندی می کنیم.

محدوده ایمان و اسلام در جامعه حول نبی اکرم

وقتی وجود مقدس نبی اکرم یک جامعه ای درست کردند، این جامعه بر مدار تقواست و بر مدار ایمان است و احساس شرافت در این جامعه بر مدار تقواست. آن کسانی که می خواهند در این جامعه نفوذ بکنند، وقتی معیار شرافت اجتماعی ایمان و تقوا شد ناچار هستند که خودشان را در جامعه مومنین وارد کنند و از طریق تحریف ایمان جامعه مومنین را به دست بگیرند. شاید فراز سوم سوره ناظر به همین معناست که می فرماید «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا»، یعنی یک اعرابی ای در این امت است و در روایات توضیح دادند که اعرابیین چه کسانی هستند. این اعرابی وقتی می بیند نبی اکرم یک امتی درست کردند که در این امت معیار شرافت ایمان است و دور کسی جمع می شوند که مومن ترین است او هم ادعای ایمان می کند می گوید من هم صاحب ایمان هستم. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا»، در واقع به یک معنا این است که یک نوعی ارث خواهی می کنند و می گویند ما هم جزو مومنین هستیم بنابراین ما هم می توانیم در مسند امور قرار بگیریم.

خدای متعال در مقابل آنها یک بیانی دارد می فرماید «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في  قُلُوبِكُمْ»(حجرات/14) یعنی شما ادعای ایمان نکنید ولکن تا اینجا حق دارید که [ادعای اسلام کنید] اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است. گفتگوهای فراوانی است که من دو سه نکته را می گویم: نکته اول این است که در روایات ما توضیح داده شده که ایمان و اسلام چه نسبتی با همدیگر دارند؛ البته اسلام خودش درجاتی دارد و ایمان هم درجاتی دارد که در مورد آن بزرگان هم بحث کردند و در خود قرآن هم واضح است که اسلام و ایمان به یک معنا نیست.

گاهی گفته می شود «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا»(نساء/136) پس پیداست ایمان درجاتی دارد که می فرماید: ای مومنین ایمان بیاورید؛ اسلام هم همینطور است. بعضی از درجات اسلام از بعضی درجات ایمان بالاتر است؛ ولی در یک تقسیم بندی ای که در روایات شده اینطوری است که فرمودند: اسلام آن چیزی است که با شهادتین حاصل می شود و اگر کسی شهادتین را گفت وارد وادی اسلام می شود و آثار و برکاتی هم دارد و جزو مسلمان ها است و از مسلمان ارث می برد. احکام اسلام دارد و می تواند با مسلمان ازدواج کند و حکم به طهارت او می شود؛ ولی ایمان این نیست. ایمان وقتی است که این حقیقت وارد قلب انسان بشود و این یک تعبیری است که در روایات آمده در تفکیک بین اسلام و ایمان که تعبیر دقیقی هم هست که ایمان وقتی پیدا می شود که وارد قلب بشود و تا قبل از این که اینها به قلب انسان برسد انسان مسلمان است ولی مومن نیست.

تعبیر دیگری در باب ایمان و اسلام است و آن این است که ایمان به کعبه و اسلام به مسجد الحرام تعبیر شده است. کعبه احکام اختصاصی خودش را دارد و در داخل مسجد الحرام است به طوری که اگر کسی وارد کعبه شد در مسجد هم هست ولی ممکن است کسی در مسجد باشد و در کعبه نباشد. از ایمان و اسلام اینطوری تعبیر شده و دو وادی است؛ یکی وادی گسترده تری است و یکی وادی خاصی است که احکام اختصاصی خاص خودش را دارد. از این زاویه اگر بخواهیم نگاه کنیم کانه وجود مقدس نبی اکرم دو عالم را با خودشان آوردند و ایجاد کردند: یکی عالم اسلام است که وقتی حضرت آمدند فضای اسلام را در عالم با بعثت خودشان ایجاد کردند و یک بستر و فضای خاصی هم درست کردند که فضای ایمان است. ممکن است یک شخصیتی براساس این نگاه وارد فضای اسلام شده باشد یعنی وقتی حضرت آمدند نسیم نبوت حضرت به او وزیده و مسلمان و داخل فضای اسلام شده و احکام اسلام را هم دارد؛ یعنی از مسلمان ارث می برد و در جامعه مسلمان ها احکام حقوقی و احکام کیفری خاص خودش را پیدا می کند ولی هنوز وارد آن فضای ایمانی ای که نبی اکرم در عالم ایجاد کردند نشده باشد.

یک بستر ایمان بر محور حضرت شکل گرفته است، یعنی وقتی حضرت مبعوث می شوند بر محور ایشان یک جامعه مومنین و یک جامعه مسلمین شکل می گیرد. بر محور نبی اکرم یک جامعه ایمانی شکل گرفته و یک فضای ایمانی درست شده که مثل کعبه است. ممکن است انسان وارد این فضای ایمان بشود و ممکن است که وارد نشود. یک فضای گسترده تر دیگری هم حول حضرت شکل گرفته که آن هم آثار و برکاتی دارد و آن هم فضای اسلام است. یک عده ای وارد فضای اسلام شدند یک عده ای وارد جرگه ایمان هم شدند.

کسانی که وارد فضای اسلام می شوند در حد اسلام از برکات حضرت برخوردار هستند و آنهایی که وارد فضای ایمان می شوند از آثار خاصی برخوردار می شوند که از جمله این است که اگر کسی وارد فضای ایمان شد و مومن شد باید ایمان وارد قلبش بشود. حقیقت ایمان که یک حقیقتی است از عالم بالا نازل می شود و خود وجود نبی اکرم و امیرالمومنین کلمه ایمان هستند و اگر کسی وارد فضای ایمان شد این کلمه ایمان وارد قلبش می شود. اگر کلمه ایمان وارد قلب کسی شد و نور نبی اکرم و ولایت امام وارد قلب کسی شد مومن می شود، تا قبل از این مومن نیست. ممکن است در فضای نورانیت اسلام وارد شده باشد و از برکات حضرت برخوردار است؛ چنانچه قرآن می فرماید نسیم اسلام که وزید خیلی ها آمدند دور حضرت مسلمان شدند، یعنی شهادتین را گفتند و از برکات اسلام برخوردار شدند. حالا اینها ادعای ایمان می کنند و می گویند که ما مومن هستیم و می خواهند از برکات ایمان برخوردار بشوند.

وقتی شرافت در جامعه بر مدار ایمان می شود آن جریان اعرابی گری که می خواهد امت را به هم بریزد مجبور است بیاید از طریق همین منصب دخالت کند. روایات فراوانی هم در همین وادی راجع به درجات ایمان و درجات تقوایشان جعل شده است. نکته اش همین است که اینها می خواهند از طریق نفوذ در دنیای اسلام و به اصطلاح پذیرش این فضای ایمان وارد بشوند و بعد مناصب اسلام را به دست بگیرند.

بنابراین دو نکته در باب اسلام و ایمان این است که اسلام و ایمان هر دو محیط ولایت نبی اکرم هستند و وقتی حضرت آمدند هم فضای اسلام را در عالم منتشر کردند هم فضای ایمان را منتشر کردند، ولی فضای ایمان که بر محور نبی اکرم شکل می گیرد یک فضای عمیق تر و باطنی تری است و احکام دیگری دارد. فضای اسلام فضای وسیع تری است و ممکن است اشخاصی وارد فضای اسلام شوند ولی وارد فضای ایمان هنوز نشدند. اگر کسی بخواهد وارد عالم و فضای ایمان بشود باید حقیقت ایمان به او برسد. اگر حقیقت ایمان به او رسید قلبش نورانی به نور ایمان می شود. موطن ایمان قلب انسان است. لذا می فرماید «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في  قُلُوبِكُمْ»(حجرات/14) یعنی ایمان هنوز وارد قلب شما نشده است.

سیمای مومن در قرآن

سپس خدای متعال ایمان در سوره را تعریف می کند که اگر کسی مومن بشود چه خصوصیتی باید داشته باشد. در قرآن مومن وقتی معرفی می شود در صور مختلف با اوصاف مختلفی معرفی می شود. در سوره مومنون می فرماید «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ‎*   الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»(مومنون/1-2) و با هفت یا هشت صفت مومنین معرفی می شوند؛ ولی در سوره مبارکه حجرات وقتی می خواهد مومن سوره را معرفی کند به گونه دیگری معرفی می کند. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في  قُلُوبِكُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيم »(حجرات/14) یعنی شما که هنوز وارد وادی ایمان نشدید اگر در مقام اطاعت نبی اکرم قرار بگیرید چیزی از عمل شما گم نمی شود ولو این که مومن هم نباشید اما خدای متعال مغفرتش شامل حال شما می شود شما که وارد وادی ایمان نشدید اگر به وادی اطاعت نبی اکرم راه پیدا کنید به نتیجه این اطاعت می رسید.

سپس در مورد مومنون سوره حجرات یعنی کسی که نصاب ایمان این سوره را دارد می فرماید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ»(حجرات/15) یعنی این مومنون کسانی هستند که ایمان به خدا و رسول آوردند و بعد از ایمان وارد وادی ریب و بد بینی و سوء ظن و بدگمانی نسبت به حضرت نشدند و دائماً ایمانشان همراه با خوشبینی و صدق و یقین است. گویا ایمان یک موانعی دارد و ممکن است کسی ایمان بیاورد بعد مبتلای به ریب و سوء ظن بشود؛ لذا می فرماید آنهایی هستند که ایمانشان استوار است و نسبت به خدا و رسول خدا بدبین نمی شوند؛ نقطه مقابلش این است که یک عده ای به شک می رسند و بعد از شک ریب است و بعد سوء ظن و نقض بیعت و درگیری است. در مقابل آن این است که تمام امکاناتشان را آوردند در راه خدا خرج کردند و مال و جانشان را آوردند و اینها هستند که در ایمان صادق هستند.

شما که ادعا می کنید «قالت الاعراب آمنا»، این صفات در شما شکل نگرفته است. پس مومن سوره حجرات یعنی آن کسی که مومن و به اصطلاح جزو امت حضرت به حساب می آید کسی است که ایمان دارد و به ریب و بدبینی و سوء ظن نمی رسد و امکانات خودش را هم می آورد در مسیر رسول خدا خرج می کند. اینطور نیست که نسبت به امکانات خودش در راه حضرت بخل بورزد.

مومن سوره با او امت ساخته می شود زیرا حضرت دارند یک امت می سازند و مقابلش هم یک جریانی است که می خواهد جلوی شکل گیری این امت را بگیرد. مومن این امت کسی است که در مقابل نبی اکرم رفعت صوت ندارد تقدم ندارد به تعبیر قرآن غض صوت و تقوای قلب دارد و بر مدار اخوت ایمانیش زندگی می کند. مومن این سوره کسی است که صفات رذیله ای که در این سوره گفته شد که امت اسلامی را به هم می زند، در او نیست. مومن این سوره آن کسی است که بر مدار تقوا زندگی می کند و شرافت را بر مدار تقوا قرار می دهد. این آن چیزی است که در مومن این سوره است؛ البته در سوره های دیگر ممکن است مدارش فرق بکند؛ اما مومنی که با او امت ساخته می شود یک چنین مومنی است.

خدای متعال می فرماید که اعرابی ها ادعای ایمان می کنند. در حالی که آنها این خصوصیات را ندارند. این فراز سوم سوره است که در این فراز خدای متعال از یک جریانی صحبت کرده که جریان اعرابی گری است و این بار با ادعای ایمان و شرافت ایمانی می خواهد گویا در مناصبی که در جامعه مومنین شکل می گیرد قرار بگیرد و از این طریق در جامعه مومنین تصرف کند. خدای متعال ایمان اینها را نفی می کند و می فرماید شما مومن نیستید. مومن کسی است که باور به خدا و رسول دارد و این باور به خدا و رسول هم مستقر شده و هیچ وقت در آن سوء ظن و بدبینی و ریب نسبت به وجود مقدس نبی اکرم و خدای متعال شکل نگرفته و در نتیجه تمام امکانات خودش را هم آورده در مسیر خرج می کند.

فضائل زیارت سیدالشهداء

چند روایت هم در فضیلت زیارت سیدالشهداء علیه السلام بخوانم. روایت فراوان است چون در فضای اربعین هستیم دو سه روایت را من محضرتان تقدیم می کنم. اگر فهرست این روایات را هم بخواهیم عرض کنیم واقعاً یک فرصت طولانی ای را می خواهد. کمتر موضوعی است که ما به این اندازه در فضیلتش روایت داشته باشیم و ائمه علیهم السلام بر این امر تأکید کرده باشند. فهرست ثواب هایی که برای امر زیارت معصومین علیهم السلام به ویژه زیارت سیدالشهداء علیه السلام ذکر شده بسیار است.

فرمودند اگر کسی زائر سیدالشهداء علیه السلام شد در تعبیر این است که همینقدر که شروع می کند بار و بنه خودش را جمع کردن و برای سفر زیارت سیدالشهداء علیه السلام مجهز می شود، سماواتی ها و اهل آسمان همنشین و مباشر و معاشر او می شوند. این خیلی نکته مهمی است.

در یک روایتی جابر جعفی نقل می کند که وجود مقدس امام صادق علیه السلام به من فرموند «كَمْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ قَبْرِ الْحُسَيْنِ قُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَوْمٌ وَ بَعْضُ يَوْمٍ آخَرَ قَالَ فَتَزُورُهُ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَالَ أَ لَا أُبَشِّرُكَ أَ لَا أُفَرِّحُكَ بِبَعْضِ ثَوَابِهِ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ فَقَالَ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَأْخُذُ فِي جِهَازِهِ وَ يَتَهَيَّأُ لِزِيَارَتِهِ فَيَتَبَاشَرُ بِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ فَإِذَا خَرَجَ مِنْ بَابِ مَنْزِلِهِ رَاكِباً أَوْ مَاشِياً وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ أَرْبَعَةَ آلَافِ مَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتَّى يُوَافِيَ قَبْرَ الْحُسَيْن»(1) بین شما و محل قبر حضرت چقدر فاصله است عرض کردم یک روز و کمی بیشتر حضرت فرمود آیا به زیارت حضرت می روی؟ عرض کردم: بله. حضرت فرمود می خواهی یک بشارتی به تو بدهم و می خواهی بعضی ثواب های زیارت سیدالشهداء را بگویم که خوشحال بشوی؟

سپس حضرت فرمودند: همین که کسی شروع می کند امکانات را فراهم کردن و مهیا می شود برای زیارت سیدالشهداء همین قدر که مهیا می شود آسمانی ها با او مباشر و هم نشین می شوند؛ یعنی آدمی که زمینی بود و اهل ارض بود همینقدر که رو به امام حسین می آورد و مهاجر به سمت امام حسین می شود مقدمات کار را که فراهم می کند اهل آسمان با او مباشرت می کنند و همینقدر که راه می افتد ـ حالا گاهی متفاوت است ـ در بعضی روایات دارد هزار هزار ملک موکل می شوند و مراقب او هستند تا برود و این سفر را انجام بدهد و برگردد در طول سفر مأنوس با او هستند.

در این روایت می فرماید که چهار هزار ملک بر او صلوات می فرستند تا وارد بر وجود مقدس امام حسین علیه السلام بشود و در بعضی روایات اینطور است که «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ يُرِيدُ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ شَيَّعَتْهُ سَبْعُمِائَةِ مَلَكٍ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ وَ مِنْ تَحْتِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ وَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ حَتَّى يُبْلِغُوهُ مَأْمَنَه »(2) وقتی کسی از خانه خودش خارج می شود به قصد زیارت امام حسین علیه السلام از همه طرف هفتاد هزار ملک او را محاصره می کنند و از شش طرف مشایعت می کنند تا او را به منزل امن خودش برسانند.

در یک روایت دیگری از رفاعه نقل می شود که بر امام صادق علیه السلام داخل شدم، حضرت فرمود «أَخْبَرَنِي أَبِي أَنَّ مَنْ خَرَجَ إِلَى قَبْرِ الْحُسَيْنِ عَارِفاً بِحَقِّهِ غَيْرَ مُسْتَكْبِرٍ صَحِبَهُ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَمِينِهِ وَ أَلْفُ مَلَكٍ عَنْ يَسَارِه»(3)  پدر بزرگوار من امام باقر علیه السلام به من خبر داد که کسی که از منزلش بیرون می آید به قصد زیارت امام حسین علیه السلام و صفت استکبار نسبت به خدای متعال و اهل بیت هم ندارد مومن و شیعه است و مقاماتشان را قبول دارد؛ اما کسی که مستکبر نسبت به امام است و به سمت کربلا می آید، این فضائل برای آنها نیست؛ و همچنین عارف به حق امام باشد چنانچه در مورد زیارت هم می گویند که «عارفا بحقه» باشد. عرفان به حق امام درجاتی دارد؛ حداقل عرفان به حق امام که لازم است این است که فرمودند انسان امام را معصوم و مفترض الطاعه بداند که معمول شیعیان این را دارند؛ یعنی معتقد باشد که امام از طرف خدا اطاعتش واجب است و در یک مقامی است که فرمانش فرمان خدا و دستور او دستور خداست.

اگر کسی این معرفت را داشته باشد، همین که از منزل خودش بیرون می آید ملائکه از دو طرف او را محاصره می کنند. وقتی قلب و قوای انسان متوجه امام حسین می شود عالم ملائکه متوجه این انسان می شوند و مأموریت دارند او را در بر گیرند.

در ذیل این آیه شریفه در تفسیر علی بن ابراهیم است «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي  كُنْتُمْ تُوعَدُون *  نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فيها ما تَشْتَهي  أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فيها ما تَدَّعُون  »(فصلت/30-31) آنهایی که گفتند پروردگار ما خداست و بعد پای حرف استقامت کردند و ایستادند ملائکه بر آنها نازل می شوند که ما در دنیا هم حواسمان به شما بوده و موقع قبض روح مومن هم سراغ مومن می آیند و می گویند نگران نباش ما در دنیا هم با شما بودیم الان هم با شما هستیم. در روایت حضرت فرمودند که «كُنَّا نَحْرُسُكُمْ مِنَ الشَّيَاطِين »(4) ما مواظب شما بودیم که شیاطین به شما نزدیک نشوند. عالم ملکوت قوای امیرالمومنین است و مراقبت می کنند که مومن اسیر دست شیاطین نشود و شیاطین را از انسان دور می کنند.

اگر کسی «عارفا بحقه» رو به قبر امام حسین بیاورد، از جانب راست هزار ملک از جانب چپ هزار ملک او را محاصره می کنند؛ یعنی مورد توجه عالم ملائکه و قوای ملکوت قرار می گیرد. از این دست روایات خیلی زیاد است و از این بالاتر این است که فرمود که وقتی مومن به سمت کربلا می آید و به حائر که می رسد ملائکه موکل حائر به استقبال این مومن می آیند؛ حائر یک فاصله نزدیک به کربلاست و من از بعضی که مثلا اهل دل و اهل راه بودند شنیدم که وقتی رسیدیم به حائر حضور ملائکه خاص را که مراقب و اینجا هستند را احساس کردیم. آنها به استقبال انسان می آیند.

از همه مهمتر اینکه در روایت دارد که نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با او مصافحه می کند؛ امیرالمومنین با او مصافحه می کنند. در بعضی روایات هم انبیاء الهی با او مصافحه می کنند. در زیارت نیمه شعبان دارد که 124 هزار پیغمبر مصافحه می کنند با کسی که نیمه شعبان به زیارت سیدالشهداء علیه السلام بیاید. این مصافحه ای که 124 هزار پیامبر می کنند مصافحه واقعی است منتها ممکن است انسان اهل باشد بفهمد و ببیند و ممکن است نبیند؛ ولی اگر نبیند هم این اتفاق می افتد؛ زیرا فرمودند که اگر می خواهید 124 هزار پیامبر با شما مصافحه کنند نیمه شعبان خودتان را به کربلا برسانید این خیلی فضیلت بالاتر و فوق العاده ای است.

در بعضی روایات آثارش را توضیح می دهد و می فرماید اگر کسی به زیارت سیدالشهداء آمد این ملائکه ای که او را مشایعت می کردند در تشییعش می آیند. در روایت دارد از فشار قبر محفوظ است؛ از شدت سوال قبر محفوظ است و سختی های جان کندن برایش آسان می شود و آثار این زیارت در صحنه های قیامت هم که نبی اکرم تشریف می آورند دستگیری می کنند ادامه دارد. اینها آثاری است که برای زیارت سیدالشهداء علیه السلام فراوان ذکر شده است. در یک روایت فرمودند اصلاً ما همه آثار را نمی توانیم برای شما بگوییم؛ و بعضی از برکات را حضرت ذکر کردند. من یکی دو حدیث را تقدیم کنم که برای خود من این احادیث خیلی لطیف بود.

یونس بن ظَبیان از امام صادق علیه السلام نقل می کند که عرض کنم «مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ عَرَفَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حِجَّةٍ مَعَ الْقَائِم » «وَ سَمَّاهُ اللَّهُ عَبْدِيَ الصِّدِّيقَ أَمِنَ بِوَعْدِي وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ فُلَانٌ صِدِّيقٌ زَكَّاهُ اللَّهُ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ وَ سُمِّيَ فِي الْأَرْضِ كَرُوباً»(5)  اگر کسی در عرفه حضرت را زیارت کند ثواب هزار هزار حج با امام معصوم در رکاب حضرت را به انسان می دهند که این هم یک بحثی است که حج در رکاب امام چه تفاوتی با حج دیگر دارد و مقصود چیست و در ادامه حدیث فرمود که خدای متعال او را از بنده های صدیق خودش به حساب می آورد.

بندگانی که ایمان به وعده خدا دارند؛ یعنی اگر کسی به زیارت امام حسین بیاید مقام صدیقین پیدا می کند و سخن ملائکه در باب این زائر این است که یک آدم صدیقی است که از مقام فوق عرش خدای متعال او را تزکیه و پاک کرده چون طهارتی که به انسان می رسد درجات دارد و انسان اگر وارد اولین وادی ایمان هم شد برکاتی برای او دارد و طهارت نفس پیدا می کند و از آلودگی پاک می شود ولی این طهارت، درجه اول ایمان است اگر کسی وارد مقام دهم شد طهارت نفسش خاص است. اینکه در قرآن بیان شده «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون »(واقعه/79) یعنی انسان به اندازه طهارتش به حقیقت قرآن راه پیدا می کند. در مورد معصوم هم همینطور است و انسان به اندازه طهارت نفسش به ساحت معصوم راه پیدا می کند.

کسی که به زیارت امام حسین می آید خدای متعال او را از مقام فوق عرش تزکیه کرده یعنی به چنین طهارتی دست پیدا می کند و در نگاه ملائکه عالم جزو كروبيّين  به حساب می آید و در نگاه ملائکه عالم سماوات او را جزو صدیقین به حساب می آورند. کروبیین گروهی از ملائکه هستند که جزو ملائکه کامل و شیعیان کامل حضرت هستند که در روایات مفصل از آنها بحث شده و بعضی از بزرگان هم کروبیین را به «سادة الملائکه» معنا کردند.

روایت دیگر در کامل الزیارات است که عبدالله بن محمد صنعانی از امام باقر علیه السلام نقل می کند «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا دَخَلَ الْحُسَيْنُ جَذَبَهُ إِلَيْهِ ثُمَّ يَقُولُ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ أَمْسِكْهُ ثُمَّ يَقَعُ عَلَيْهِ فَيُقَبِّلُهُ وَ يَبْكِي يَقُولُ يَا أَبَتِ لِمَ تَبْكِي فَيَقُولُ يَا بُنَيَّ أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّيُوفِ مِنْكَ قَالَ يَا أَبَتِ وَ أُقْتَلُ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَبُوكَ وَ أَخُوكَ وَ أَنْتَ قَالَ يَا أَبَتِ فَمَصَارِعُنَا شَتَّى قَالَ نَعَمْ يَا بُنَيَّ قَالَ فَمَنْ يَزُورُنَا مِنْ أُمَّتِكَ قَالَ لَا يَزُورُنِي وَ يَزُورُ أَبَاكَ وَ أَخَاكَ وَ أَنْتَ إِلَّا الصِّدِّيقُونَ مِنْ أُمَّتِي»(6) وجود مقدس سیدالشهداء وقتی وارد بر نبی اکرم می شدند حضرت او را به سمت خودشان می کشیدند و به امیرالمومنین می فرمودند که امام حسین را نگه بدار و امیرالمومنین امام حسین را می گرفتند و نبی اکرم در یک نقلی است که از سر تا پای حضرت سیدالشهداء را می بوسیدند و گریه می کردند.

سیدالشهداء عرضه داشتند که چرا گریه می کنید؛ می فرماید که «يَا بُنَيَّ أُقَبِّلُ مَوْضِعَ السُّيُوفِ مِنْكَ قَالَ يَا أَبَتِ وَ أُقْتَلُ قَالَ إِي وَ اللَّهِ وَ أَبُوكَ وَ أَخُوكَ وَ أَنْتَ قَالَ يَا أَبَتِ فَمَصَارِعُنَا شَتَّى قَالَ نَعَمْ»؛ سیدالشهداء عرضه داشتند که آیا قبور ما یک جا جمع است؟ حضرت فرمودند نه؛ متفرق است. پس فرمود که با این تفرق چه کسی زیارت ما می آید؛ فرمود که کسانی به زیارت شما می آیند که از صدیقون امت من هستند.

در یک روایتی که در باب زیارت عرفه است فرمودند که اگر کسی امام حسین را در عرفه زیارت کند «ثَلِجَ الْفُؤَاد»(7) می شود؛ یعنی به اعتماد قلب می رسد و شکوک و حیرت ها و تزلزل ها با زیارت امام حسین از انسان برداشته می شود. اگر کسی ماشیا به زیارت سیدالشهداء بیاید در هر قدمی که برمی دارد ثواب یک حج عمره برای او می نویسند. علامه مجلسی بزرگ پدر علامه مجلسی، در شرحشان بر «من لا یحضر» اینطوری دارند که فراتی که در حله است فاصله اش تا کربلا شصت هزار قدم است؛ در روایات دارد که اگر کسی از فرات غسل کند و به سمت کربلا بیاید در هر قدمی ثواب یک حج به او می دهند و بنابراین کسی که از این فرات غسل کند ثواب شصت هزار حج به او داده می شود.

این فضیلت های فوق العاده برای زیارت سیدالشهداست. در روایات دارد کسی که «ماشیا» به زیارت سیدالشهداء می رود در هر قدم که برمی دارد ثواب یک عتق از اولاد حضرت اسماعیل برایش می نویسند. در ثواب هایی که در زیارت سیدالشهداء آمده یکی از بیشترین مقایسه هایی که شده مقایسه با حج است که نکاتی را هم بعضی گفتند مثلاً در خصائص الحسینیه توضیح دادند که چرا زیارت حضرت با حج مقایسه شده و لطایفی گفتند که از ثواب یک حج تا هفتاد هزار حج و بیش از هفتاد هزار حج در زیارت سیدالشهداء نقل شده و این هم تابع درجات است و هم تابع مواقفش است. مثلاً زیارت شب جمعه حتماً افضل از غیر زیارت شب جمعه است؛ یا زیارت عرفه یا زیارت نیمه شعبان حتماً افضل از اوقات دیگر است، لذا این ثواب های متفاوتی که ذکر می شود بعضی ها ناظر به مواقف و مواقیتش است؛ یعنی زمان ها فرق می کند. در زیارت عاشورا ثواب خاصی است. در زیارت عرفه ثواب های خاص است. در نیمه شعبان ثواب خاص است.

بعضی ها هم ناظر به درجات زائر و زیارت است. از یک حج تا هفتاد هزار حج و بالاتر؛ یا از ثواب یک عتق تا در هر قدم ثواب یک عتق بیان شده است. نمی دانم این تلقی من درست است یا غلط چون در روایات یک بحث این است که اگر کسی به زیارت سیدالشهداء برود خودش «عتق من النار» پیدا می کند و به این فوز عظیم می رسد؛ یعنی این خواسته ای که در دعاها و مواقف مختلف به ما می گویند بخواهید یا در دعاهای شب قدر که جزء مهمترین شبهاست، عتق من النار است.

در غروب عرفه امام حسین علیه السلام در پایان دعای عرفه با آن حالی که اشک از چشم هایشان مثل باران جاری بود به خدا عرضه می دارند که خدایا یک حاجتی دارم که اگر این را به من بدهید هر چه به من ندهی ضرر نکردم و اگر این را به من ندهی خواسته های دیگر به حال من مفید نیست و آن «عتق من النار» است. حضرت فرمود اگر کسی زیارت سیدالشهداء برود به عتق من النار می رسد و خودش آزاد می شود.

حضرت به أبان بن تغلب  فرمودند «أَ فَلَا أُفِيدُكَ كَلِمَةً هِيَ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»(8) وقتی از این آیه سوال کرد که این عقبه ای که قرآن توبیخ می کند و می گوید چرا به این عقبه صعود نکردید من به شما امکانات داده بودم و آن امکانات اینها است «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ ‎* وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ ‎*   وَ هَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ *   فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»(بلد/8-11) یعنی به او دو چشم داده بودم زبان داده بودم دو تا لب داده بودم و او را به راه هدایت کرده بودیم ولی این گردنه را طی نکرد؛ امکانات رفتن را داشت و نرفت. باطن این امکانات را روایت اینطوری معنا می کند که «عینین» یعنی وجود مقدس نبی اکرم، یعنی حضرت آن دو چشم شاهد عالم هستند که همه اسرار را دیدند یک کسی که اسرار عالم را دیده بود به سمت شما آمد؛ و بعد هم «و لسانا» که امیرالمومنین است و آنچه حضرت دیده بود اگر زبان گویایی پیدا نمی کرد شما نمی توانستید بهره مند بشوید؛ و «شفتین» هم وجود مقدس امام حسن و سیدالشهداء هستند. این حقیقتی که نبی اکرم دیده بود از لسان نبی اکرم و به واسطه اهل بیت به شما رسید. با این فرض از این گردنه ای که باید عبور می کرد عبور نکرد.

حضرت فرمودند که این گردنه ای که خدا ما را توبیخ می کند و می فرماید که با وجود امکاناتی که داده بودیم شما نرفتید، گردنه ولایت ماست؛ یعنی با این امکانات شما باید وارد محیط ولایت ما می شدید. سپس حضرت فرمودند که آیا می خواهید یک جمله من اضافه کنم که از دنیا و آنچه در اوست بهتر است؟ فرمودند که این آیه «فَكُّ رَقَبَة»(بلد/13) یعنی آن عقبه این است که گردنی را آزاد کنید، ظاهرش این است که آدم پول حلال بدهد یک رقبه ای را آزاد کند؛ ولی حضرت فرمودند که مقصود این است که «النَّاسُ كُلُّهُمْ عَبِيدُ النَّارِ مَا خَلَا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا فَبِنَا فَكَّ اللَّهُ رِقَابَكُمْ مِنَ النَّار » یعنی انسان خودش را از آتش آزاد کند یعنی وقتی که به امام برسد.

لذا زیارت سیدالشهداء علیه السلام ثواب «عتق من النار» دارد اگر آدم زیارت امام حسین برود خودش را آزاد کرده و آن گردنه را پشت سر گذاشته است. کانه ناظر به همین است که «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ‎* وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الْعَقَبَةُ ‎*  فَكُّ رَقَبَةٍ» یعنی این امکاناتی که خدا به ما داده ما باید به امام برسیم؛ وقتی به زیارت امام حسین رفتید گویا خودتان را از آتش آزاد کردید و به امام رسیدید.

یک روایتی غیر از این است که می فرماید کسی که به زیارت امام می رود ثواب عتق دیگران را دارد. من اینطوری می فهمم که گویا بنده آزاد کرده است؛ یعنی حضرت می خواهند بگویند که اثر زیارت ما این است که دیگران از اسارت مستکبرین و شیاطین و نفس آزاد می شوند. چطور یک مومنی اگر امکاناتی تهیه کند و یک برده ای را بخرد و آزاد کند او را از بردگی نجات داده است، فرمود ثواب آزاد کردن برده را به این میدهم؛ آدم اینطوری می فهمد اگر زیارت امام حسین شکل گرفت نتیجه زیارت امام حسین آزادی از بردگی است، آزادی از اسارت شیاطین و طواغیت است. جامعه ای که جامعه زائر است، اهل این جامعه آزادند و نجات پیدا می کنند. به همین دلیل هم بوده که همیشه مستکبرین در طول تاریخ مانع زیارت امام حسین بودند و همه آنها نمی گذاشتند این زیارت شکل بگیرد؛ چنانچه الان هم سرمایه گذاری های گسترده ای برای اربعین می کنند.

راه همراهی با قیام سیدالشهدا و زیارت حضرت

علی ای حال روایات در فضیلت زیارت سیدالشهداء به حدی زیاد است به حدی ثوابش متنوع است که اگر نبود که این روایات در حد تواتر است آدم گاهی باورش برایش سخت بود. اصلاً این روایات خیلی فراوان است که با زیارت سیدالشهداء علیه السلام اینقدر گشایش برای مومن و جامعه مومنین می شود که حالا فهرستش را و خود روایات را یک موقعی ان شاء الله ببینید. ما امسال به هر دلیل جزو جا مانده های این زیارتیم و محروم شدیم دلیلش هم خدای متعال می داند که حالا قصور یا تقصیر ما بوده یا هر امر دیگری که بوده است.

اگر بخواهیم ان شاء الله به ثواب کسانی که به زیارت سیدالشهداء رفتند برسیم راهش آن چیزی است که امام رضا علیه السلام به ریان بن شبیب فرمودند. در روز اول محرم به ریان بن شبیب یک بشارتی دادند و فرمودند که ریان بن شبیب، شما کربلا نبودید و به هر دلیل از قافله کربلا جا ماندید؛ یا کندی و سستی بوده و یا قصور و تقصیر بوده شما در کربلا نبودید. سپس بشارت خیلی بزرگی را فرمودند «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما»(9) اگر دوست داری ثواب کسانی که در رکاب امام حسین به شهادت رسیدند به تو برسد به امام حسین التماس کن هر وقت یاد امام حسین می افتی لااقل عذرخواهی کن؛ گویا اعتذار است که آدم کربلا نبوده است. امام زمان هم نبودند؛ یعنی هم بودند و هم نبودند به این معنا که در ادامه کربلا یک مأموریت الهی دارند. در عالم ملائکه در صحنه عاشورا غوغا شد و روایت دارد که عالم ملائکه به هم ریخت. خدای متعال برای این که عالم ملائکه را آرام کند سیمای امام زمان را نشان داد و فرمود «بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا»(10).

حضرت یک مأموریتی داشتند [که نبودند اما] نبودن ما به خاطر سستی ما است؛ آن موقعی که میثاق می گرفتند دیر به میدان آمدیم ولی اگر دیر آمدید لااقل از امام حسین عذرخواهی کنید و هر وقت یاد امام حسین افتادید این لسان عذرخواهی و لسان تمناست که ای کاش من هم بودم و به آن فوزی که شهدای کربلا رسیدند من هم می رسیدم. ما که از قافله عاشورا جا ماندیم لا اقل هر وقت یاد می کنیم باید به امام حسین عرضه بداریم ای کاش من امسال جزو زائرین پیاده شما الان در مسیر کربلا بودم یا موفق به زیارت شده بودم.

اگر ان شاء الله این تمنا در ما شکل بگیرد این اعتذار و عذرخواهی از امام حسین علیه السلام که بالاخره نبودن ما از کمبود فیض امام حسین نیست بلکه از ماست که نتوانستیم به این ثواب عظیم برسیم و اگر لااقل لسان مان لسان اعتذار و لسان عذرخواهی و تمنای از سیدالشهداء باشد ان شاء الله از همینجا هم که زیارت کنیم حضرت به جای زیارت از نزدیک از ما بپذیرند و ما را جزو خیل زائرینی که از خانه های خودشان به سمت امام حسین علیه السلام کوچ کردند، قرار بدهند.

پی نوشت ها:

(1) كامل الزيارات، النص، ص: 206

(2) كامل الزيارات، النص، ص: 190

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 716

(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 265

(5) كامل الزيارات، النص، ص: 172

(6) كامل الزيارات، النص، ص: 70

(7) كامل الزيارات، النص، ص: 170

(8) تفسير فرات الكوفي، ص: 558

(9) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130

(10) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 465