نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه پنجم محرم ثارالله/ بررسی مکتب جهاد و دفاع در اسلام / ریشه جهاد و زمینه دفاع در مبانی و پایگاه حقوق

حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در شب پنجم مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین در هیأت ثار الله قم که در مدرسه فیضیه برگزار شد به موضوع جهاد و مکتب دفاعی اسلام پرداختند. ایشان باز تولید مفهوم جهاد را برای جلوگیری از تحریف دشمن و نفوذ فرهنگی غرب از یک سو و برنامه ریزی برای درگیری با دنیای کفر ضروری برشمردند. ایشان با بیان اینکه غرب، جنگ همه جانبه اش علیه اسلام و کشتار هایی که در جهان به راه انداخته را تئوریزه کرده است تأکید کردند ما نیز باید مبانی مقاومت و جهاد را در همه لایه ها تحلیل کنیم. ایشان در ادامه با نقد تفکر غربی که حق توسعه را حق محوری در نظام حقوق می داند و حقانیت جهاد را نیز بر اساس آن تفسیر می کند، حق محوری را حق عبودیت وبندگی خدای متعال دانستند و تأکید کردند حقانیت جهاد را نیز بر این اساس باید تفسیر نمود.

یکی از موضوعاتی که به بحث جدی نیاز دارد و باز تولید مفهوم آن در این شرایط لازم است، مفهوم جهاد در اسلام است. مصداق کامل این مفهوم، جهاد سیدالشهدا علیه السلام است. باید این مفهوم را مورد دقت و بررسی قرار دهیم و از آن شبهه زدایی کنیم تا این مفهوم تحریف نشود.

تلاش غرب برای جلوگیری از نفوذ فرهنگ اسلامی با تحریف مفهوم جهاد

یکی از مفاهیمی که دشمن تلاش می کند آن را تحریف کند تا جلوی نفوذ فرهنگ اسلامی را در جهان بگیرد، مفهوم جهاد اسلامی است. دشمنان ما، جنگ های بزرگی در جهان به راه انداخته اند. تمام کشتارهای جهان به نوعی به آنها مربوط می شود. برای این کشتار، برنامه ریزی می کنند و برای تفسیر معقول بودن جنگ هایشان، مکاتب فلسفی و اجتماعی ایجاد می کنند. این مکاتب را به کار می گیرند و مفهوم جهاد و مقاومت اسلامی را تحریف می کنند.

ضرورت بازتعریف مفهوم جهاد برای برنامه ریزی در درگیری با دنیای کفر

جهاد اسلامی چیست و اصلاً ما بدون جهاد می توانیم به صلح برسیم؟ و سیر ما به طرف صلح جز از وادی جهاد و درگیری و جنگ عبور می کند؟ اگر مسیر صلح، جهاد است موضوع این جهاد چیست؟ مقصد این جهاد کجاست؟ سبیل و مناسک آن چیست؟

این بحث، بسیار گسترده و پر دامنه است و از دیر باز در علوم مختلف اسلامی موضوع بحث بوده است. در تفاسیر مختلف، درباره این موضوع بسیار بحث شده است. محدثین یکی از ابواب احادیثی که نقل کرده اند کتاب جهاد است. فقها هم بحث کرده اند. کسانی که ناظر به تحلیل مباحث اجتماعی بوده اند از دیرباز به این بحث پرداخته اند. در متأخرین نیز استاد بزرگوار، شهید مطهری در موارد متعددی این بحث را با دقت بررسی نموده اند.

ما نیاز داریم تا از نو این مفهوم را تحلیل کنیم. البته نه فقط برای این که شبهات نظری آنها را پاسخ بدهیم بلکه برای این که مبنای برنامه ریزی ما در دنیای امروزی و درگیری با دنیا کفر باشد.

مکتب های غربی برای این که جنگ و درگیری را تحلیل کنند از اصل فلسفه خلقت شروع می کنند و این مفاهیم پایه را پشتوانه قرار می دهند برای این که جنگ هایشان را توجیه و تفسیر کنند. به طور مثال، مارکسیست ها که به قول خودشان مکتب و علم مبارزه را داشتند، درگیری هایی را که بین طبقات اجتماعی تعریف می کنند و جنگ هایی را که می خواهند در تاریخ راه بیندازند توجیه می کنند. انقلاب که پیروز شد، اینها می گفتند روحانیت نمی تواند مبارزه را رهبری کند، چون مبارزه علم می خواهد و علمش هم فقط در اختیار ماست. برای این که این جنگ را نیز اخلاقی جلوه دهند می گفتند این جنگ برای حاکمیت عدالت است و ما به دنبال عدالت هستیم و البته عدالت را هم در مکتب فلسفی خودشان تعریف می کردند.

توان تئوریک غرب در تحلیل جنگ همه جانبه اش علیه اسلام

الان هم همین طور است. جنگی که غرب بر علیه دنیای اسلام راه انداخته، یک جنگ همه جانبه و بدون مرز است، جنگ فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و نظامی است؛ واقعاً یک جنگ بدون مرز است. یک جنگ نرم و سخت است غرب تمام چهره های جنگ علیه اسلام را دنبال می کند از جنگ نرم که مشهود و محسوس نیست ولی واقعاً جنگ و نبرد است؛ جبهه مقابل را هم می تواند از پای در بیاورد تا جنگ سخت که اردوکشی نظامی و استفاده از شیوه های جنگ نظامی است، همه را به کار گرفته اند. اگر از آنها بخواهید که جنگ و چرایی آن را تحلیل کنند، ده ها جلد کتاب فلسفی با مضمون فلسفه اجتماعی را برایتان تفسیر می کنند و بعد هم با پشتوانه ی ده ها آکادمی و مراکز تحقیقاتی بزرگ و هزاران محققی که به پشوانه آن این جنگ را مدیریت کنند می گویند ایدئولوژی آمریکایی باید جهانی شود.

ضرورت تحلیل کاملِ مفهوم جهاد اسلامی برای غلبه مطلق اسلام در جهان

همین طور که آنها برای تفسیر جنگ هایشان از مکتب های فلسفی، اجتماعی، دانش ها و علوم انسانی خودشان استفاده می کنند ما هم در جبهه مقابل باید این کار را بکنیم و باید یک بنایی برای ساماندهی این درگیری ایجاد کنیم. جنگ همه جانبه ای بین دنیای اسلام و کفر برقرار است و دشمن به دنبال غلبه مطلق کفر است، ما هم باید به دنبال غلبه مطلق اسلام باشیم بنابراین لازم است تا در تمام لایه ها این جنگ را تحلیل و بحث هایش را معین کنیم. این جنگ جدی است و دشمن کمر همت بسته است تا اسلام نباشد؛ به خصوص، اسلام با قرائتِ اهل بیت علیهم السلام، بنابراین ما در وسط یک معرکه هستیم؛ در این معرکه نیاز است تا جهاد اسلامی را تفسیر کنیم و بتوانیم به  صورت خاص از عاشورا که نقطه جوشش و تحریک عقلانیت و احساسات ایمانی ما است و تعقل ما را نورانی می کند، در درگیری آخرالزمانی استفاده کنیم.

بهره گیری از فرهنگ عاشورا ما را در مقابل کفر مصون می کند؛ برای ساماندهی این درگیری عظیم آخرالزمانی که انشاءالله منتهی به ظهور می شود، باید از ظرفیت عاشورا استفاده کامل کنیم.

گستره جهاد دفاعی تا همه حوزه های فردی و اجتماعی

اولین نکته این است که جنگ در اسلام به یک معنا دفاعی است و تمام جهادها دفاعی هستند. مرحوم شهید مطهری این معنا را خوب توضیح داده اند و تا اینجا این بحث را خوب پیش برده اند.

ما دو نوع جهاد داریم. نوع اول جهاد دفاعی است و نوع دوم، جهادهای ابتدایی است که تلاش کرده اند تا آن را به جهاد دفاعی برگردانند. در جهاد دفاعی اگر مال و جان و ناموس و حدود کسی مورد تعرض قرار گرفت حق دارد که دفاع کند و کسی نیست که بگوید این جهاد، جهاد بدی است. این، جهادِ دفاعی است که در ساده ترین شکلش به حقوق شخصی یک نفر تعرض می شود و او از خودش دفاع می کند.

سؤال این است که آیا جهاد دفاعی فقط در حوزه خصوصی است یا اگر به حقوق یک جامعه ای تعرض شد و دشمن، حقوق اجتماعی یک جامعه را در معرض تهدید قرار داد آیا باز هم دفاع از حقوق، کار مقدسی است؟ بی تردید دفاع از حقوق خود و درگیری در راه تثبیت اجتماعی هم یک دفاع مقدس و حقی است.

دفاع از «حق» محور تقدس و حقانیت جهاد

سؤال دیگر این جاست که محور تقدس جهاد برای دفاع از خود چیست؟ محور حقانیت جهاد این است که من خودم به خطر افتاده باشم یا آن که وقتی جهاد مقدس است که حق و حقیقت به مخاطره بیفتد؟ یقیناً هر گاه به حق هجوم شد و شما از حق دفاع کردید، این دفاع، مقدس است.

آنچه که مبنای بسیاری از مداخلات مستکبرین در روابط جهانی است را به همین امر برمی گردانند؛ می گویند ما از حقوق بین المللی انسان ها و بشر دفاع می کنیم؛ حقی است که اختصاص به یک فرد و جامعه و فرهنگ ندارد بلکه ما مدیران جهانیم و باید از حقوق عامه جهانی دفاع کنیم! البته در حوزه روابط اجتماعی خاص تان می توانید یک نظام حقوقی برای خودتان داشته باشید که ما در آنجا دخالت نمی کنیم. ولی حقوق داخلی تان هم نباید معارض با حقوق بین المللی باشد.

بطلان حقوقِ مبتنی بر بنیان های و مبانی باطل

حقوق بین الملل غربی، چارچوب فکری و پارادایمی مبتنی بر یک بنیادهای اعتقادی است. بی تردید حقوق بشر را مبتنی بر یک ایدئولوژی و مکتب نوشته اند بنابراین مکاتب، در حقوق بشری که می نویسند با هم اختلاف پیدا می کنند. اگر مبنای حقوق بشرشان بنا بر مکتب ما باطل باشد، یعنی بنیانی که مبتنی بر آن، حقوق بشر را تعریف می کنند و بعد می خواهند این حقوق را جهانی کنند از اساس باطل است.

معقولیت جهاد برای جلوگیری از بسط حقوق مبتنی بر بنیان های باطل

برای جهانی سازی این حقوق یک فرهنگ و نهادهای بین المللی و ابزار پشتیبانی ایجاد می کنند. اگر این بنیان حقوق بشری که تصویر می کنند از اساس باطل باشد و حق در جای دیگری باشد؛ آیا برای گسترش و بسط آن حق در جهان، حق است که ما جهاد کنیم و نگذاریم آن بنیانی را که در جهان گذاشته اند گسترش بدهند؟ یعنی مبتنی بر یک مبنایی یک تعریفی از حقوق کرده اند که از اساس این مبنا باطل است. بی تردید این دفاع حقی است و لذا به نظر می رسد که همه ی عقلای جهان که خودشان را عقلا می دانند، همین هایی که به حسب ظاهر با خشونت، درگیری و جنگ مخالف هستند و دعوت به صلح جهانی می کنند اینها خودشان می گویند، اگر جامعه ای، اهل تمدنی، یک فکری و یا یک فرهنگ قومی خواست صلح جهانی ، حقوق بشر و امنیت جامعه جهانی را به خطر بیندازد، شما می توانید با آنها مبارزه کنید و این جهاد و مجاهده، بر حق است.

توحید حق محوری انسان ها و سایر حقوق فرع بر آن می باشد

اگر کسی با بنیان حقوقی اینها در جهان مخالف بود، یعنی از اساس آن نظام حقوقی را قبول نداشت و این نظام حقوقی را نظام باطلی دانست آیا می تواند در برابر آن مقاومت کند یا برای تغییر آن تا جهاد نظامی پیش رود؟ این نظام حقوقی  بین الملل، محورش در دوره های اخیر «حق توسعه» شده است یعنی جوامع جهانی حق دارند توسعه پیدا کنند البته با همان مفهومی که غرب از توسعه تعریف می کند. اگر کسی در این حقِ محوری با آنها مخالف بود و گفت اصلاً حق اساسی بشر این نیست، حق اساسی، باید به حق تقرب به خدای متعال و بندگی تبدیل شود، یعنی حق محوری ای که حول آن حقوق بشر را چیده اند حق اصلی نیست، حق و حقیقت اصلی خدا است و حق اصلی انسان ها حق موحد شدن است، آنها روی این حق خط کشیده اند و در منشور سازمان ملل چیزی به نام «توحید» نمی بینید. اگر هم گفته می شود آزادی عقیده و عقاید محترم است؛ اولاً این حق را در کنار بقیه حقوق قرار می دهند و در موازنه با سایر حقوق ملاحظه می کنند، ثانیاً مقصودشان این نیست که انسان حق دارد موحد باشد در حالی که از منظر ما، این حق انسان است و توحید در عالم، حقیقت است، مدار حق را به حضرت حق برنمی گردانند؛ بلکه می گویند انسان حق دارد هر طوری می خواهد بیندیشد و این مربوط به حوزه خصوصی خود اوست و حق خود اوست،  بنابراین عقیده به تبع انسان محترم می شود نه این که توحید ابتداء محترم باشد.

تفاوق همه مکاتب در جهاد و درگیری برای حق و اختلاف آن ها در چیستی این حق

پس، تحرک مثبت و جهاد و تلاش برای تحقق «حق» در جهان یک استراتژی است. یک تدبیر دائمی است و دائماً همه برنامه ریزی ها باید برای تحقق حق باشد و تلاش برای تحقق آن یک جهاد مقدس است. از آن طرف اگر در مقابل تحقق این حق در جهان مقاومت شد و نگذاشتند این حق بسط پیدا کند یا جلوی امنیت این حق را گرفتند، جهاد برای رفع این موانع، مقدس است و این همان مطلبی است که همین مدعیان حقوق بشر، همین کسانی که اسلام را متهم به خشونت می کنند، همه آن را قبول دارند و نزاع فقط در اینجا است که آن حقی که ما باید برای تحققش در جهان برنامه ریزی کنیم و باید برای تحقق آن درگیری و جنگ همه جانبه داشته باشیم و تا کشته شدن و کشتن پای این حق بایستیم چیست؟ آیا همین منشور حقوق است یا چیز دیگری است؟ اگر ما بخواهیم منشوری از حقوق بنویسیم بر چه محوری می خواهیم بنویسیم؟ آیا باید همه این حقوق مربوط به توسعه مادی باشد؟

حقوق اجتماعی غربی ختم به دنیاپرستی می شود

این حقوق اجتماعی که برای ملت ها و جامعه جهانی تعریف می کنند، خروجی و نهایتش کجاست؟! می خواهند این حقوق به کجا ختم شود؟ پایانش توسعه ای است که آنها تعریف می کنند؟ اگر کسی در این پایان با آنها مخالف بود و این را حق نمی دانست، چه باید کرد؟

هدفی را که آنها از این حقوق جهانی تعریف می کنند، هدف باطلی است که ختم به دنیا پرستی است.درگیری با این نظام حقوقی، مبارزه ی همه جانبه برای جلوگیری از تحقق این نظام در جهان، دفاع حقی است ولو به کشتن و کشته شدن ختم شود. این همانی است که امام خمینی(رحمه الله علیه) می گفتند که تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست اسلام هست و تا اسلام هست ما هستیم.