نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه ششم محرم حسینیه حضرت زهرا/ به هم ریختن بساط لهو لعب شیطان با حزن سیدالشهداء

متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه ششم از سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در دهه اول محرم 97 به تاریخ 25 شهریورماه می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. این جلسه در واقع مرور و تکمیل مطالب گذشته بود و پس از تبیین اینکه باطن جبهه باطل و حتی شادی هایی که دارد حزن و اندوه است کما اینکه باطن جبهه حق و حتی حزن و اندوه هایی که دارد سراسر شادی و انبساط است؛ فرمودند: این باطنِ شادی ها و غصه ها، در عوالم مختلف آشکار می گردد اما عده ای اندک آن را در این دنیا نیز می بینند. اگر حزن و شادی انسان صحیح باشد، باعث می گردد که ورود او به عوالم دیگر با انبساط خاطر و شادی باشد کما اینکه اگر حزن و شادی او نادرست باشد، باعث می شود که ورود او به عوالم دیگر با سختی و حزن همراه باشد. یکی از اقدامات انبیاء الهی در جهت رشد انسان ها، تربیت شادی و غم آنان می باشد که دستور به زهد یکی از راهکارهای آنان در جهت تربیت غم و شادی می باشد. در مقابل، شیطان هم با لهو و لعب سعی در مدیریت و تربیت نادرست غصه ها و شادی های انسان ها دارد که به همین خاطر، بین شیطان و پیامبر اکرم تقابل ایجاد می گردد. شادی و غصه هر شخصی، تابع شادی و غصه ولیّ او می باشد. پس اگر ما متولی به اولیاء معصوم گردیم، شادی و غصه ما از عالم آنان و تابع آنان خواهد بود کما اینکه اگر متولی به شیطان شویم، شادی و غصه ما از عالم و دستگاه آنان تبعیت خواهد کرد و تنزلی از آن عالم خواهد بود. حزن و شادی اولیاء معصوم بسیار رفیع است و باعث تطهیر انسان ها می گردد و حزن و شادی اولیاء طاغوت بسیار حقیر است و باعث آلوده شدن انسان ها می گردد. بنابراین باید به اولیاء معصوم متولی گردیم تا به این رفعت و طهارت دست یابیم. پیامبر اکرم ص تلاش کردند تا ذکر و صلاه در عالم اقامه شود و با جمع شدن انسان ها حول ایشان، این ذکر را در میان آنان انتشار دهد اما اولیاء طاغوت با ایجاد بساط لهو و و لعب، سعی دارند انسان ها را به آن مشغول، و مردم را از حول پیامبر اکرم پراکنده کنند. وجود مقدس سیدالشهداء با ایجاد حزن، بساط لهو و لعب شیطان را به هم ریختند تا مردم حول رسول الله به ذکر و صلاه بپردازند که علت مخالفت شیاطین با بر پایی عزای سیدالشهداء به همین خاطر است. بکاء بر سیدالشهداء مدخلی آسان شده برای ورود به جبهه حق می باشد و انسان را به برائت، صف بندی و قتال می رساند. بنابراین مسیر تقرب خداوند، از بکاء، حزن و سپس برائت از جبهه باطل شروع می گردد و به صف بندی و درگیری با آن می کشاند و در نهایت انسان را در معیت با امام حسین به مقام ثباتِ «عندالله» می رساند. بنابراین وادی سیدالشهداء راه نجات از لهو و لعب شیطان می باشد و حضرت با این حزن، بساط دستگاه شیطان را به هم ریختند و کید پیچیده او را برملا کردند.

مرور مطالب گذشته، باطن و حقیقت شادی ها و غصه های جبهه حق و باطل

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. در جلسات گذشته بیان شد که ما در دار دنیا، دارای شادی ها و حزن هایی هستیم و این هم در جبهه مؤمنین و هم در جبهه کفار وجود دارد. همچنین بیان شد که باطن شادی های جبهه باطل، حزن، اندوه و غصه است که علت آن نیز نشأت گرفتن این شادی ها از شِرک و توجه به اسباب است. توجه به اسباب موجب می شود در متن شادی ها، رنج و حزن و اندوه و خوف وجود داشته باشد که در روایتی فرمود: «إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ فِي الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِي الشَّكِّ وَ السَّخَط»(1) از آنجا که در جبهه شیطان، یقین و رضا وجود ندارد، سراسر آن جبهه هَمّ و حزن است و همچنین از آنجا که در جبهه حق، یقین و رضا وجود دارد، سراسر این جبهه و حتی حزن های آن، شادی و انبساط است. پس باطن شادکامی های جبهه باطل، حزن و اندوه، و باطن تلخکامی های جبهه مؤمنین، فرح و انبساط است. به همین خاطر، بیان کردیم که در حدیث جنود عقل و جهل، حزن از قوای شیطان و جهل می باشد و در مقابلِ شادی که از قوای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عقل است ذکر شده است. با توجه به توضیحات فوق، در دستگاه شیطان شادی و فرح حقیقی وجود ندارد کما اینکه در دستگاه نبی اکرم تلخکامی وجود ندارد. به این معنا که باطن شادی دستگاه شیطان تلخکامی و باطن تلخکامی و حزنی که در دستگاه پیامبر وجود دارد، شادی و انبساط است. از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمودند نعیم ولایت ماست و در دار دنیا نعیم حقیقی وجود ندارد. پس در دستگاه شیطان نعیم حقیقی هم وجود ندارد.

آشکار شدن باطن شادی ها و غصه ها در عوالم مختلف

بنابراین باطن جبهه شیطان حزن و تلخ کامی است و حتی باطن شادی های آن این گونه است کما اینکه باطن جبهه حق، حتی غم ها و ابتلائات آن شادی و انبساط است. این باطن، هم در دنیا و هم در برزخ و قیامت وجود دارد اما عده آن را در دنیا را و عده ای هم در هنگام مرگ یا ورود به عالم برزخ یا قیامت می بینند. به عنوان مثال، حضرت به مسمع کِردین فرمودند که تو از کسانی هستی که برای غصه ما غصه می خوری. هنگام مرگ که با ما ملاقات می کنی، به سرور دست می یابی و با سرور از این عالم منتقل می شوی. پس هر کسی از عالمی که در دنیا در آن بوده است وارد عالم برزخ می شود. آنان که در وادی حزن سیدالشهداء(ع) بوده اند، ورودشان به برزخ با انبساط خاطر خاصی می باشد کما اینکه در قیامت نیز اینگونه است و روایات فراوانی وجود دارد که می فرماید آنان که مصیبت سیدالشهداء گریه می کنند، در قیامت اهل فرح و انبساط هستند. در کامل الزیارات و برخی کتب دیگر نقل شده است هنگامی که در قیامت تمام مردم مشغول محسابه هستند، آنان که در دنیا مشغول عزاداری سیدالشهداء بوده اند، در قیامت هم گرد حضرت جمع شده اند و گرم صحبت با امام حسین هستند و آن تلخی ها و سختی های قیامت را احساس نمی کنند.

پس باطن این حزن ها، سروری است که در عوالم مختلف ظاهر می شود کما اینکه باطن این شادی های اهل دنیا، غصه و حزن و اندوه است و آن نیز در عوالم مختلف ظاهر می گردد. عده ای در همین دنیا متوجه این شادی یا حزن می شوند اما عده ای نیز هنگام برزخ و ورود به قیامت آن را درک می کنند. آنان که بهشت می روند، هیچ حزن و تلخ کامی ظاهری که در دنیا درک کردند، در بهشت وجود ندارد و آنان که به جهنم می روند هیچ شادکامی ظاهری که در دنیا چشیدند برایشان وجود ندارد. پس بهشت سراسر فرح و انبساط و امنیت است و آن حزن های ظاهری وجود ندارد و در جهنم نیز سراسر حزن و رنج است و آن پوشش شادی در دنیا وجود ندارد.

دستور به زهد در جهت تربیت و مدیریت غصه ها و شادی ها توسط انبیاء و شیاطین

نکته دیگری که اشاره کردیم این بود که، حزن و شادی های انسان قابل تربیت است و می توان با تربیت انسان، کاری کرد که شادی و غصه صحیح و حق داشته باشد و انبیاء هم به دنبال این تربیت بودند. انبیاء(ع) فرح و غصه انسان را سامان می بخشیدند که یکی از تدابیر آنها، زاهد کردن مؤمنین می باشد تا با این آمد و شدهای دنیا خوشحال یا غمگین نشود بلکه به حدی بزرگی یابند که تمام آمد و شدهای دنیا در آنان هیچ تاثیری نگذارد و در عالم دنیا مشغول حضرت حق گردند نه این امور دنیوی. پس نشاط ها و غصه های انسان تربیت پذیر است. هم انبیاء و اولیاء می خواهند با تربیت حزن و شادی، انسان را به جایی برسانند تا با هر چیزی غمگین یا شادمان نشود و به هر خوشی رو نیاورد و اسیر رنج های کوچک نشوند، و هم شیاطین دنبال سامان دادن و مدیریت غصه و شادی انسان هستند. اولیاء شیطان با تربیت و مدیریت غصه ها و شادی های انسان ها، جامعه را در مسیری حرکت می دهند که شادی ها و غصه ها خاصی داشته باشند و برای آن مناسکی نیز قرار می دهند. انبیاء میخواهند که انسان با چیز های کوچک و کودکانه شاد یا ناراحت نشود کما اینکه شیاطین تلاش می کنند انسان ها اینگونه باشند و مثلا با یک تعریف و تمجید خوشحال شوند یا با یک سخن بر افروخته گردند یا با یک امکانات مادی خوشحال و با از دست رفتن آن ناراحت گردند. بساط شیاطین اینگونه است و شخصی که بر بساط آنان باشد با نو شدن یک کفش خوشحال و یا با کهنه شدن آن ناراحت می شود. پس دستگاه شیاطین نیز شادی ها و غصه های انسان را مدیریت می کند و برای آن مناسکی می سازد. همین کسانی که به ما اعتراض می کنند چرا برای سیدالشهداء غصه می خورید، برای حیوانات خود مراسم عزا می گیرند! مهمترین جایی که شیطان آن را مدیریت می کند، شادی های انسان است که اشاره کردیم این شادی ها، باطن تلخی دارند. در این رابطه توضیحاتی دادیم و به آیات و روایات آن نیز اشاره شد.

تبعیت غصه ها و شادی ها هر شخص از اولیاء او

نکته ای دیگر که به آن اشاره کردیم این بود که تمام شادی ها وغصه های ما، تنزل شادی ها و غصه های اولیاء ماست. یعنی انسان یا به شیطان و یا به اولیاء معصوم(ع) تولی پیدا می کند. اگر به شیطان تولی پیدا کرد، حالات، روحیات و خصوصیات آنان در او پیدا می شود و صفات، شادی ها، غصه ها و لذات او مانند شیاطین می گردد و این امور از آن آستان نشأت می گیرد. کما اینکه اگر به اولیاء معصوم تولی پیدا کرد، صفات، شادی ها، غصه ها و لذات او، مانند اولیاء معصوم(ع) می گردد. بنابراین لذات انسان از آستان اولیائش می آید، که یا رنگ و بوی لذات بهشتی دارد و یا رنگ و بوی لذات جهنمی. آنان که سر سفره اولیاء طاغوت می نشینند، لذات شان، لذات جهنمی است و آنان که سر سفره اولیاء خدا می نشینند، لذاتی بهشتی دارند. این نکته بسیار مهم است که تمام انبساط های ما، از عالم دیگری می آید که یا از عالم اولیاء الهی، و یا از عالم اولیاء طاغوت است چرا که از آنجا رزق های ما تقسیم می شود. رزق بهشتی ها از دست امیرالمؤمنین علیه السلام و از ساحت ایشان، و رزق جهنمی ها از وادی شیطان می آید. برای ما رزق بدون واسطه وجود ندارد و تمام ارزاق مجرا و مسیری دارند و یکی از رزق های ما، شادی ها و غصه های ماست. شادی ها و غصه های اهل بهشت از وادی اولیاء معصوم و شادی ها و غصه های اهل جهنم از وادی اولیاء طاغوت می آید.

رفیع و مطهِّر بودن حزن و شادی امام معصوم و حقیر و ناپاک بودن حزن و شادی شیطان

شادی و حزن امام معصوم متفاوت است. اگر تمام عالم از او گرفته شود، غصه نمی خورد و محزون نمی گردد پس نوع حزن های امام معصوم فرق می کند که حزن مؤمنین از این وادی می آید بنابراین حزن و شادی مؤمنین نیز مانند امام معصوم است. این حزن و این شادی، حزن و شادی راقی و رفیع است و کودکانه نیست. اما شادی و غصه های شیطان و بساط او، لهو و لعب است که قرآن کریم فرمود: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا»(حدید/20) . تمام دنیا مانند گیاهی است که سبز می شود و پس از آن زیر پا خورد می گردد و تمام دنیا همین است. به فرموده بزرگان، این آیه، تمام مراتب سن و مراحل دنیا را توضیح می دهد. دنیا به گونه ای است که شخص در دوره کودکی مشغول لهو، در جوانی و نوجوانی لعب است، بزرگتر که می شود به تکاثر و تفاخر اموال و اولاد می پردازد. اما تمام این بساط، همچون گیاهی است که رویشی دارد و در پاییز به سرعت خشک می شود و زیر پا می ریزد. این شادی، حتما با غصه همراه است. کسی که در بهار خوشحال است، طبیعتا در پاییز غصه می خورد مگر اولیاء خدا که در بهار به خاطر رویش گیاه خوشحال نمی گردند تا در پاییز بخاطر زرد شدن آن ناراحت گردند. اولیاء الهی، در پاییز و بهار، جمال صنع خدا را می بینند که پاییز یک جلوه آن و بهار جلوه ای دیگریست پس این دو برای آنان تفاوتی ندارد. از نگاه آنان، دنیا یک سفره و آخرت سفره ای دیگر است. اگر سفره دنیا جمع شود، سفره آخرت پهن می گردد پس غصه ای برای آنان وجود ندارد. بنابراین خوشی ها و غصه ها، از عالم دیگری می آید که یا عالم اولیاء الهی است که عالم طهارت، قدس و عظمت است. و یا عالم اولیاء طاغوت می باشد که عالم حقارت و ناپاکی است. خوشی ها و غصه های اهل دنیا، باعث ناپاکی برای آنان می گردد و با غصه یا خوشحالی، آلوده می گردند چرا که از عالم شیاطین می آید. اما هم شادی ها و هم غصه های اولیاء الهی مطهِّر است چرا که از عالم قدس می آید. تمام حالات مؤمنین بندگی، و تمام حالات اهل دنیا، شیطنت است. مطالب فوق مروری بر گذشته بود.

تلاش پیامبر اکرم بر اقامه ذکر و اولیاء طاغوت بر لهو و لعب و تقابل آنها

در جلسات گذشته، نکته ای دیگر نیز گفته شد که در این جلسه به صورت مفصل آن را توضیح می دهیم و آن این بود که شیاطین، اولیاء طاغوت و یهود - که در هم در امت حضرت موسی و هم در امت پیامبر اکرم هستند و منظور از آن جریان خاصی است نه کلیمان - کارشان این است که بساط لهو و لعب را به پا کنند. پیامبر اکرم(ص) قیام کردند تا مقابل آنان بایستند و عالم را به مسجد و معبد تبدیل کنند و تمام مردم خدا پرست شوند. پیامبر اکرم(ص) آمدند تا تمام زندگی مردم و حتی خواب آنان عبادت، و بازار و مدرسه و دانشگاه آنان مسجد باشد. در مقابل، اولیاء طاغوت، شیاطین و یهودی ها -که منظور از یهود، کلیمی ها نمی باشد بلکه جریان خاصی مقصود است که دشمن حضرت موسی هم بوده اند- نیز می خواهند تمام دنیا را به محیط لهو و لعب و محیط شیطنت تبدیل کنند و حتی مسجد هم بازار شود و مردم در مسجد هم دنبال معامله و داد و ستد دنیایی باشند. آنان تلاش می کنند تا حزب الشیطان تشکیل شود! وجود مقدس نبی اکرم(ص) آمده اند تا اقامه ذکر و صلاة داشته باشند اما شیطان می خواهد با لهو و تجارت، مردم را از حول نبی اکرم پراکنده کند. پیامبر آمده اند در یوم الجمعه تمام مردم بخصوص مؤمنین را جمع کنند، اما شیطان هم می خواهد با لهو و تجارت، مردم را پراکنده و انفضاض ایجاد کند. بنابراین این دو مقابل هم هستند. این جریان در سوره مبارکه جمعه توضیح داده شده است. پیامبر آمده اند تا انسان ها را در محیط ذکر وارد کند و این انسان ها، پس از گرفتن ذکر از جناب نبی اکرم، منتشر شوند که فرمود: «فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا»(جمعه/10) و به دنبال ابتغاء فضل خداوند بروند و حتی بازار آنان نیز خدا خواهی شود. در مقابل نبی اکرم، اولیاء طاغوت می خواهند با برپایی بساط لهو و لعب و تجارت، مسجد را هم به بازار تبدیل کنند تا انفضاض و پراکندگی ایجاد شود که می فرماید: «وَ إِذَا رَأَوْاْ تجارَةً أَوْ لهوًا انفَضُّواْ إِلَيها وَ تَرَكُوكَ قَائمًا»(جمعه/11).

به هم ریختن بساط لهو و لعب شیطان توسط عالم حزن سیدالشهداء

در قبال این بازار لهو و لعب و تجارت، سیدالشهداء(ع) مسیر دیگری را باز کردند و بازی و بساط لهو و لعب شیطان را به هم ریختند. امام حسین(ع) بین حق و باطل، فضای درگیری ایجاد کردند که این فضای درگیری، این بساط لهو و لعب را به هم ریخته است. در زیارت حضرت می خوانیم که: «أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَر»(2). سیدالشهداء، حقیقت آن صلاتی که باید برپا شود و مردم را گرد آن جمع کند، اقامه کردند که طبق روایت، حقیقت این صلاه همان ولایت امیرالمؤمنین(ع) است. حضرت آن حقیقت را از خداوند گرفتند و «آتَيْتَ الزَّكَاةَ» و بین مؤمنین پخش کردند. به معروف امر، و از منکر نهی کردند. قیام سیدالشهداء چنین بود و با این کارشان، بساط سقیفه، بنی امیه و شیطان را به هم زدند.

علت مخالفت شیاطین با بر پایی عزای سیدالشهداء

سیدالشهداء با برپاکردن وادی از حزن الهی، کاری کردند تا کسانی که وارد این وادی می شوند کلا از لهو و لعب جدا شوند. لذا شیاطین از اول امر تا به حال، به شدت با این دستگاه مخالف بوده اند و جایگاه این حزن و تاثیر آن را می دانسته اند. ائمه(ع) امر عزاداری را اقامه می کردند و فراعنه مانع آن می شدند. از زمان بنی امیه، کسی حق نداشته است به زیارت سیدالشهداء(ع) برود. چرا مانع زیارت حضرت می شدند؟ چرا کربلا را شخم زدند؟ علتش همین است که حضرت مانع بساط لهو و لعب آن ها می شد و آن را به هم زد. چرا رضا خان ها مانع روضه ابی عبدالله شدند؟ به این خاطر بود که می خواستند بساط لهو و لعب و به گفته خودشان بساط ترقی و مدرنیته را پهن کنند و جریان امام حسین را مانع آن می دیدند. در حال حاضر هم این جریان برقرار است و کسانی که دنبال توسعه اند و قبله آنان نیویورک است، با هیچ چیزی به اندازه روضه امام حسین مخالف نیستند. حضرت با این درگیری، علاوه بر بهم زدن بساط لهو و لعب آنان، باعث شکل گرفتن صفوف شدند.

بکاء بر سیدالشهداء مدخلی آسان شده برای ورود به جبهه حق

مؤمنین از یک مدخل آسانی وارد بصیرت، فهم، درگیری و استقامت می گردند که آن، مدخل بکاء بر سیدالشهداء می باشد. البته سادگی این مسیر به معنای این است که خود حضرت بار را برداشته اند و سختی های آن را متحمل شده اند که همه مؤمنین را از این بساط لهو و لعب نجات دهند و با گریه، شروع این وادی برای ما ساده شده است. دقت شود که درست است وادی سیدالشهداء با بکاء شروع می شود، اما به بصیرت و درک صحیح از دشمن و موضع گیری نسبت به یک جبهه تاریخی منجر می شود و این بسیار مهم است. در زیارت عاشورا می خوانیم: «فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ... بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْيَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِم»(3). با گریه بر سیدالشهداء، به موضع گیری نسبت به آنان که بنای ظلم به حضرت گذاشتند و آنان که دنبال کردند و آنان که راضی هستند می رسیم. این به صف و قتال ختم می شود و به جایی می رسد که «إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُم» و بالاتر از همه اینها، به این می رسیم که برای چه هدفی می جنگیم؟ به این خاطر که «إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى... بِمُوَالاتِكَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ قَاتَلَكَ وَ نَصَبَ لَكَ الْحَرْب» سیر ما در وادی و عوالم قرب اینگونه شکل می گیرد.

عبور مسیر تقرب از برائت و درگیری با جبهه باطل

از آنجا که شیطان در برابر نبی اکرم(ص) بساطی به پا کرده است، تقرب به خداوند متعال از مسیر برائت و درگیری با آنان عبور می کند. سیدالشهداء میدانی را درست کردند که در آن، تبری ها شکل می گیرد و باطن این تبری ها قرب است. ما برای تقرب می جنگیم و صف بندی می کنیم و تبری می جوییم. مکررا در زیارت عاشورا خوانیده اید: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ فِي مَوْقِفِي هَذَا وَ أَيَّامِ حَيَاتِي بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِيِّكَ وَ آلِ نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَام». مسیر تقرب، برائت و لعنت نسبت به جبهه شیطان است. نمی شود انسان به جبهه شیطان بی تفاوت باشد و نسبت به خداوند متعال متقرب شود. این شدنی نیست که انسان نسبت به دشمن نبی اکرم(ص) و طرح و برنامه این دشمن، بی اطلاع و بی تفاوت باشد و در آن طرح راه برود، و در عین حال خیال کند می تواند با ذکر و امثال آن به خداوند نزدیک شود. مسیر تقرب حتما از این مسیر صف بندی، درگیری و قتال با دشمن عبور می کند. کیفیت آن نیز به این شکل است که شخص در ورای این مصیبت سیدالشهداء(ع) به بصیرت می رسد و دشمن را می شناسد و پس از آن به موضع گیری می رسد که تمام این موارد، مقدمات طی کردن این مسیر می باشند و مسیر تقرب به خداوند متعال، عوالم و شرایط خاص خود را دارد که همگی در معیت با امام است.

وادی سیدالشهداء راه نجات از لهو و لعب شیطان

از دل این موضع گیری و درگیری، تقرب و وجاهت و معیت و ثبات قدم حاصل می شود. سیر در مقامات قرب، به همراهی با معصوم نیاز دارد چون که ما پای رفتن به سمت خداوند متعال را نداریم. معصوم در مقامات سیر می کند فلذا ما باید با معصوم راه برویم. این معیت، مشروط به جدا شدن از صفّ دشمن و لهو و لعب شیطان است. تا زمانی که انسان از این لهو لعب جدا نشود و با جبهه شیطان درگیر نشود، نمی تواند وارد جبهه حق بشود. به همین خاطر، سیدالشهداء، این عالم و وادی از حزن را ایجاد کردند و در وادی کرب و بلاء ساکن شدند تا با این بساط لهو و لعب مقابله کنند. تمام انبیاء و اولیاء با هر درجه ای که دارند، در این عالم هستند و از آن بهره می برند. حتی نباتات و جمادات و حتی جهنمی ها هم بهره می برند. در روایات و زیارت آمده است که تمام عالم و حتی اهل جهنم - غیر از اهل کوفه، شام و بصره که همان سه طائفه ناکثین، قاسطین و مارقین و ادامه سقیفه اند - بر سیدالشهداء گریسته اند. سیدالشهداءست که حتی جهنم ها را هم نجات می دهد و آنان را از جهنم که محیط ولایت شیطان است بیرون می آورد و تمام مکرها و کیدهای پیچده شان و لهو و لعبی که به پا کردند و تزیینی که می کنند را خنثی می کند. خود شیطان گفت: « لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين»(حجر/39) شیطان تزیین و اغوا می کند. نجات از این تزیین، همراهی با سیدالشهداءست لذا حضرت حتی جهنمی هایی را که شیطان آنان را اغواء کرده و آلوده شده اند هم رها نمی کند مگر آنان که در صف دشمن هستند و از واقعه ای که پیش آمده خوشحال اند و الّا غیر از این چند دسته که بیان کردیم، وادی حزن سیدالشهداء(ع) شامل همه می گردد و آنان را تطهیر می کند و به صف بندی و قتال نیز می رساند. پس حضرت تمام عوالم و حتی وادی انبیاء را سیر داده اند. انبیاء اولو العزم هم با وادی کربلاء سیر کرده اند و با آن، به اعظم ثواب هایی که با قربانی کردن حضرت اسماعیل نمی رسیدند، دست یافتند. انبیاء، به بالاترین ثوابی که حضرت زکریاء در شهادت حضرت یحیی نرسیدند، با این وادی رسیدند. این وادی، وادی عجیبی است.

بررسی یک اشکال در رابطه گریه بر امام حسین

کسی که وارد این وادی شود و با سیدالشهداء سیر کند، عوالمی پیش رویش است که باید در آنها سیر کند. لذا ائمه(ع) سعی کردند این عزا را اقامه کنند و در مقابل دشمن هم سعی کرده است این چراغ را خاموش کند. البته از کسانی که فهم درستی ندارند و اشکالاتی مطرح می کنند می گذریم و در مورد آن به صورت مفصل بحث نمی کنیم اما برخی سؤال می کنند که آیا معنای سخن شما که می گویید: «ورود به وادی سیدالشهداء با گریه شروع می شود» همان اشکالی نیست که ما فقط گریه کنیم و با جبهه باطل درگیر نشویم؟ در پاسخ باید گفت که اصلا اینگونه نیست و اتفاقا درگیری با دشمن از همین جا شروع می شود. آنان که با امام حسین(ع) میانه ای ندارند، در هوای خودشان با دشمن می جنگند. به عنوان مثال، مارکسیست ها جنگیده اند و ده ها میلیون کشته داده اند. این درگیری، چیزی را درست نمی کند زیرا جنگ دنیا با دنیاست. یک مکتب شعار آزادی سر می دهد و یک مکتب شعار عدالت و هیچ کدامشان در شعار خود صادق نیستند زیرا عدالت آنان، عدالت مارکسیستی و آزادی آنها، آزادی لیبرالیستی است. از این درگیری، نتیجه ای حاصل نمی شود. دقت شود که هر درگیری مقدس نمی باشد و مهم است که پرچمدار هر جبهه چه کسی است و برای چه هدفی می جنگد. اگر برای هدف امام حسین می جنگیم، باید از مدخل خودش وارد شویم و باید حزن عاشورایی در وجود انسان پیدا شود. به همین خاطر بیان کردیم که این وادی، از بکاء شروع می شود و به طلب و جستجو می رسد و انسان را در امام زمان(ع) قرار می دهد. هرکسی نمی تواند هنگام ظهور، در کنار و یار حضرت باشد که راه آن از ورود به ساحت سیدالشهداء شروع می شود. لذا این حزن انسان را وارد میدان درگیری می نماید و صف بندی او را به خوبی روشن می کند و انسان را تا مرز خون خواهی و شهادت طلبی پیش می برد. این حزن، باعث می شود که شهادت، آرزویش می گردد و می گوید: «وَ ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ». و این پایان شروعی است که از زیارت عاشورا بوده است. شروع این مسیر، از توجه به مصیبت و عظمت سیدالشهداء می باشد و پایانش اینجاست. انسان در سجده قرب از خداوند می خواهد: «الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ» او را از کسانی قرار دهد که خونشان را پیش از شهادت امام حسین، بذل کرده اند. پس این سخاوت و این شجاعت که شخص بخواهد خون خود را پیش از ولی خدا بدهد، از این وادی حزن شروع می شود. بنابراین اینگونه نیست که گریه بر سیدالشهداء انسان های منزوی را بسازد بلکه تطهیر واقعه عاشورا همین است که او را از آن لهو لعب دستگاه شیطان و تزیین او جدا می کند.

بر ملا شدن کید پیچیده دستگاه شیطان توسط حزن امام حسین

 این حزن، آن کید پیچیده ای را که دستگاه شیطان گذاشت و در عاشورا می خوانیم :«أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْر» از بین می برد. این کید به گونه ای بود که پس از رسول الله(ص) کسی جز چند نفر سالم نماند که فرمود: «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِ إِلَّا ثَلَاثَة»(4). اگر تدبیر 25 ساله حضرت امیرالمؤمنین(ع) و آن درگیری های طول 5 سال با ناکثین و قاسطین و مارقین نبود که فرمود: «فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَة»(5) که راه آنان را کور کرد؛ و مهمتر اگر عاشورا نبود؛ آن کید بر ملا نمی شد. اگر این تلاش های امیرالمؤمنین و عاشورا نبود، کسی نمی فهمید آن کید شیطان به چه اندازه پیچیده است. اگر کسی کید شیطان را فهمید باز هم کافی نیست چرا که هرکسی که اهل اطلاع باشد، لزوما اهل اقدام هم نیست. پس در ابتدای کار باید این کید دستگاه شیطان را فهمید و صرف فهمیدن هم کافی نیست. ممکن است کسی اهل اطلاع از این دستگاه و کید آن باشد اما آیا می توانند صف خود را جدا کنند؟ یا اگر صف خود را جدا کردند آیا می توانند درگیر شوند؟ یا حتی اگر درگیر هم شدند آیا می توانند ثبات قدم داشته باشند؟ زیرا سیدالشهداء انسان را وارد صحنه های سختی می کنند که نیازمند ثبات قدم است. ثبات قدم آنجایی روشن می شود که دشورای هایی وجود داشته باشد و در عین حال انسان نلغزد. بنابراین ایستادن کنار امام کار راحتی نیست و نیازمند ثبات قدمی می باشد که «عند الله» باشد که فرمود: «ثَبِّتْ لِي قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْن ». انسان نیازمند ثبات قدمی است که در سختی ها، شک نکند چرا که گاهی برخی اشخاص با شکی که کردند هبوط داشتند زیرا فتنه ها، در شک و تردید ها پیدا می شود که فرمود: «فَإِنَّ الشُّكُوكَ وَ الظُّنُونَ لَوَاقِحُ الْفِتَن»(6). شک ها و گمان ها، فتنه ها را بارور می کنند. انسان باید به جایی برسد که وقتی امام او را به لبه سختی ها می برد تحمل کند و به شک نیافتند. بد گمانی از شک شروع می شود و پس از بد گمانی تکذیب به وجود می آید. اینکه انسان در وادی حزن امام حسین(ع) که وادی عند الله است قرار بگیرد کار دشواری است و از آن دشوار تر، رسیدن به ثبات قدم در آن و معیت با اصحاب امام حسین(ع) است. نمونه آن، اصحابی است که سپر می شوند تا حضرت نماز بخواند و کسی به حرم نزدیک نشود و این نیازمند یک توانایی خاصی است. شروع این توانایی، از وادی حزن و بکاء سیدالشهداء می باشد. سیدالشهداء بساط لهو و لعبی که انسان را سست می کند به هم زدند به همین خاطر ائمه(ع) عزای حضرت را اقامه می کردند و تلاش می نمودند این امر، احیاء شود. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 57.

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 4، ص: 578.

(3) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص: 774.

(4) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 34، ص: 274.

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 137.

(6) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 91، ص: 147.