نسخه آزمایشی
سه شنبه, 28 فروردين 1403 - Tue, 16 Apr 2024

جلسه نهم حسینیه حضرت زهرا/ تحلیل مصیبت اولیاء الهی در مسیر شفاعت و نجات امت

متن زیر جلسه نهم سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در دهه اول محرم 98 به تاریخ 18 شهریورماه می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند در سوره مبارکه شوری قرآن به این نکته اشاره می کند که هر بلایی بر سر انسان می آید به خاطر آن چیزی است که انجام داده و یا برای تدارک گناهان گذشته است، اما این نکته در مورد ائمه صدق نمی کند چرا که آن ها دارای مقام عصمت هستند و همه این بلا ها از قبل در کتابی نوشته شده است. بلایی که معصوم می بیند برای شفاعت از ماست. معصوم برای امت سازی و نجات مردم از آتش همه آنچه را که دارد در راه خدا انفاق می کند. اما سختی کشیدن مومنین طبق روایات برای این است که طغیان نکنند و قدر نعمات الهی را بدانند. بنابراین سیدالشهدا برای نجات امت هر آنچه را که داشتند در عصر عاشورا دادند و این معامله ایشان با خدا بود..

تطبیق آیات سوره حدید به ائمه

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. در سوره حدید قران بیان کرده است که: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ. لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»(حدید/22-23)، این مطلب مکرر در روایات ما نقل شده که وقتی امام سجاد علیه السلام وارد بر یزید شدند گفتگویی بین یزید و حضرت شد از جمله در ضمن گفتگوها به حضرت عرض کرد: «وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»(شوری/30).

در این آیه قرآن خدای متعال می فرماید که گرفتاری هایی که برای شما پیش می آید این گرفتاری ها به خاطر اعمال خودتان هست و بسیاری از گناهان و جرم های شما را هم خدا می بخشد. آنجایی هم که نمی بخشد و گرفتار می کند برای این است که شما پاک بشوید. یزید این آیه را خواند و کأنه می خواست کنایه بزند که همه این ابتلائاتی که برای سیدالشهداء و برای شما پیش آمده به خاطر گناهی است که کردید. قاعدتا از نظر او گناه هم خروج بر یزید بود. یعنی می خواست بگوید خودتان مقصرید گناه خودتان شما را مبتلا کرد. اما حضرت فرمودند: این آیه مربوط به ما نیست. آیه ای که مربوط به ماست این آیه است: «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها»، هر واقعه ای به شما روی می آورد چه در بیرون، چه نسبت به خودتان اعم از حوادث اجتماعی و طبیعی، این ها قبل از این که به شما برسد در یک کتابی ثبت شده و بعدا که در این عالم واقع و آشکار می شود بر اساس این کتاب است البته این امر هم بر خدای متعال آسان است.

پس همه این حوادث در یک کتابی ثبت شده و براساس طرح و علم الهی در این عالم واقع می شود. بعد خدای متعال می فرماید: «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ‏ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ»، این برای این هست که شما در مقابل این سختی هایی که به شما روی می آورد نگران و متأسف نشوید که چیزی را از دست می دهید و اگر دنیا به روی شما اقبال کرد و امکاناتی فراهم شد این موجب دلبستگی و فرح و دلخوشی به این امکانات نشود. این تطبیقی است که حضرت فرمودند.

منظور از آیه مبارکه 30 سوره شوری در روایات

 من در این بحث مقداری این دو آیه را با توجه به فضایش ترجمه می کنم. اول روایات ذیل این ایه را بخوانم. آیه اول در سوره مبارکه شوری است. در آیه 30 سوره مبارکه شوری خدای متعال فرمود هر مصیبتی برای شما پیش می آید به واسطه مکتسبات خودتان هست و خدای متعال هم بسیاری از گناهان شما را عفو می کند.

چند حدیث را ذیل این آیه می خوانم تا فضای آیه روشن بشود. روایت اول را مرحوم کلینی نقل کردند که امام صادق علیه السلام فرمودند: «أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ عِرْقٍ يَضْرِبُ وَ لَا نَكْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ»(1) هیچ واقعه ای بر شما پیش نمی اید، هیچ مرض و بیماری ای و سردردی ای پیش نمی آید «إِلَّا بِذَنْبٍ» الا این که یک خطایی اتفاق افتاده باشد! این حرف خیلی عجیبی است، «وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»، این همان بیانی است که خدای متعال در کتاب دارند. بعد حضرت فرمودند: «وَ مَا يَعْفُو اللَّهُ أَكْثَرُ مِمَّا يُؤَاخِذُ بِه»، آنچه که خداوند می بخشد از آن چه که سخت گیری می کند و به تعبیری یقه انسان را می گیرد، بیشتر است. تعبیر این است که اگر خدواند می خواست مجازات کند کسی روی زمین باقی نمی ماند.

روایت دیگری که باز مرحوم کلینی نقل کردند این است که به حضرت عرض کرد: «أَ رَأَيْتَ مَا أَصَابَ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ مِنْ بَعْدِهِ هُوَ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ طَهَارَةٍ مَعْصُومُون‏»(2)، آقا من یک سوال در باب این آیه دارم و آن این است که آیا آن گرفتاری هایی که برای امیرالمومنین علیه السلام پیش آمد در ماجرای بیست و پنج سال و بعد هم صفین و جمل و امثال این ها و یا مصیبت هایی که برای اهل بیت پیش می آید آیا اینها هم به خاطر مکتسباتشان است، این ها که عصمت دارند؟!  «فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ يَتُوبُ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْب»، حضرت فرمودند:‏ نبی اکرم در روز و شب صد مرتبه استغفار می کردند بدون این که گناه داشته باشند. پس بنابراین یک استغفار، استغفار از ذنب است، یک استغفار هم استغفار معصوم است و نباید این ها با هم خلط بشود که اگر حضرت استغفار می کردند پس پیداست گناهی داشتند! حضرت در هر مجلسی که می نشستند هفتاد مرتبه استغفار می کردند و می فرمودند: آن معاشرت یک گرد و غباری بر دل من می نشاند که البته این باید معنا بشود. یعنی همراهی ما موجب می شود حضرت هم استغفار کنند. در واقع نشست و برخاست حضرت با ما برای این که دست ما را بگیرند و ببرند، یک استغفاری را از ایشان طلب می کند و استغفار ایشان برای گناهان ماست.

خدای متعال در سوره مبارکه نساء می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ‏ رَسُولٍ‏ إِلَّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّه‏»(نساء/64) ما پیامبران را فرستادیم تا مردم اطاعت کنند و به مقام طاعت برسند، بعد می فرماید که اگر این ها ظلم به خودشان کنند و از مقام طاعت شما بیرون بروند اما بعد به محضر شما بیایند و استغفار کنند شما هم بر آن ها استغفار کن «لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»؛ یعنی ما وقتی از مدار طاعت حضرت بیرون می رویم حضرت باید استغفار کنند، ما از مدار طاعت بیرون رفتیم ولی حضرت باید استغفار کنند تا کار درست شود.

بنابراین فرمود: حضرت هفتاد مرتبه در روز استغفار می کردند بدون این که گناه کرده باشند. «إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْب‏» گرفتاری های اولیاء از طرف خدای متعال برای اجر و پاداش است نه برای تدارک گناه؛ بله در ما انسان ها این دشواری ها به خاطر تدارک گناهمان است.

 یک روایت دیگر هم در این زمینه بخوانم؛ از امیرالمومنین علیه السلام علی بن ابراهیم در تفسیر نقل کردند که «إِنِّي أُحَدِّثُكُمْ بِحَدِيثٍ يَنْبَغِي لِكُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يَعِيَهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا»(3) فرمود یک حدیثی می گویم که هر مومنی باید این را حفظ بکند و داشته باشد. بعد به ما رو آوردند و فرمودند: «مَا عَاقَبَ اللَّهُ عَبْداً مُؤْمِناً فِي هَذِهِ الدُّنْيَا»، خدای متعال هیچ عبد مومنی را در این دنیا معاقبه نمی کند و عقوبت عملش را به او نمی چشاند «وَ عَفَا عَنْهُ»، الا اینکه این عقوبت برای بخشش است و او را با این عقوبت می بخشد.

 بنابراین خدای متعال گاهی مومن را با عقوبت عمل مورد عفو قرار می دهد، اگر خداوند این گونه عفوش کرد «إِلَّا كَانَ اللَّهُ أجَلَ وَ أَمْجَدَ وَ أَجْوَدَ مِنْ أَنْ يَعُودَ فِي عِقَوبِتهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»، پس او  جلیل تر و بخشنده تر از این است که دوباره در قیامت عقوبتش کند، او یک بار بنده را در مقابل گناه عقوبت کرد و بنده اش را دوباره عقوبت نمی کند.

«وَ مَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ مُؤْمِنٍ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا وَ عَفَا عَنْهُ» گاهی عقوبتی که خدای متعال می فرستد از جنس حدود و امثال این ها هستند، یک مومنی مورد حد قرار می گیرد و حد می خورد، گناهی کرده و افشا می شود و بعد هم حدش می زنند. در روایت هست که فرمود خدای متعال چنین کسی را در آخرت دوباره عقوبت نمی کند. اگر حد گناه را در دنیا خورد در آخرت خدای متعال او را می بخشد. یک عده ای را هم خدای متعال عیبشان را می پوشاند و اصلا آشکار نمی شود. نه عقوبت دنیوی دارد نه حد و چیز دیگری، هم پرده پوشی هم می کند و هم عفو هم می کند. اگر با پرده پوشی هم عفو کرد «إِلَّا كَانَ اللَّهُ أَمْجَدَ وَ أَجْوَدَ وَ أَكْرَمَ مِنْ أَنْ يَعُودَ فِي عُقُوبَتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَة»، پس خدای متعال کریم تر از این است که اگر آنجا پرده را بردارد و دوباره مجازات کند. بنابراین چه خدای متعال در دنیا بر مومن پرده بیاندازد چه یک جایی پرده بردارد آخرت دیگر عقوبتش نمی کند و این معنایش همین است.

بعد فرمودند: «وَ قَدْ يَبْتَلِي اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلِيَّةِ فِي بَدَنِهِ أَوْ مَالِهِ أَوْ أَهْلِه‏»، گاهی اوقات خدای متعال مومن را در مالش یا اهلش یا در بدن خودش مبتلا می کند، کأنه خدای متعال ابتلای مومن را در ایمانش قرار نمی دهد بلکه همه ابتلائات مومن یا در بدن است یا در اهل است یا در مال. بعد حضرت این ایه را خواندند «وَ ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»‏ و دست مبارکشان را سه بار تکان دادند به علامت توضیح این که «وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»‏، کأنه خدای متعال از کثیری از خطاها گذشت می کند و یک جاهایی هم گناه انسان را اینطوری تدارک می کند.

پس بنابراین از این روایت استفاده می شود که اگر یک جایی خدای متعال مومن را در دنیا عقوبتی هم کرد به دنبالش عفو می آید و این بستر عفو و بخشش خداست «وَ ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ». خدای متعال می خواهد مومن بخشیده بشود پس یک بلایی بر خودش یا مالش یا اهلش می فرستد. پس این یک دسته از خطاهایی است که اتفاق می افتد و خدای متعال هم گاهی این را با بلا تدارک می کند و مومن را به مرحله عفو می رساند و در آخرت هم مجازاتی نیست.

یک روایت دیگری هم بخوانم که قبلا هم به آن اشاره کردم و ذیل این آیه آمده است؛ علی بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام نقل کردند که «لَمَّا أُدْخِلَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَى‏ يَزِيدَ نَظَرَ إِلَيْه‏»(4) وقتی حضرت وارد شدند یزید یک نگاهی به امام سجاد کرد، «ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُم‏» پس گفت: در این گرفتاری ها خودتان مقصر بودید، این اسارت و شهادت و کشته شدن ها نتیجه گناهی بود که خودتان کرده بودید!

یادم هست که استاد ما حضرت آیت الله مصباح یک موقعی یک نکته ای می فرمودند که وجود مقدس نبی اکرم ادبیات خودشان و فرهنگ خودشان را طوری حاکم کرده بودند که منافقین هم مجبور بودند با زبان حضرت حرف بزنند والا ابن زیاد مثلا چه سرش می شود که بگوید «كَيْفَ رَأَيْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِيكِ وَ أَهْلِ بَيْتِك‏»(5) این دائم الخمر چه سرش می شود که به حضرت بگوید که دیدی خدا با برادرت چه کرد؟! این ادبیات زبان نبی اکرم است. مجبور است اینطوری حرف بزند والا با یک ادبیات دیگری حرف می زد. اینجا هم همینطور است. ین حرف زدن یزید برای خودش نیست چرا که او این چیزها سرش نمی شود که به حضرت بگوید: «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُم‏»؟!

امام سجاد در جواب یزید فرمودند: «كَلَّا! مَا فِينَا هَذِهِ نَزَلَت‏»، این راجع به ما نیست «وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِينَا ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» این حادثه ها برای این به شما می رسد که شما تأسف بر آنچه از دست می دهید نخورید و از امکانات دیگرتان خوشحال نشده و دلخوش به آن نشوید. «فَنَحْنُ الَّذِينَ لَا نَأْسَوْ عَلَى مَا فَاتَنَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا- وَ لَا نَفْرَحُ بِمَا أُوتِينَا»‏ ما برای آنچه از دنیا از دست بدهیم اصلا تأسف نمی خوریم و اگر دنیا را هم به ما بدهند خوشحال نمی شویم!

البته این معنایش این نیست که ائمه در مصیبت سیدالشهداء گریه نمی کنند! 35 سال حضرت گریه کردند. پس پیداست گریه بر سیدالشهداء از یک باب دیگری است نه از باب از دست دادن دنیا!

کشت آخرتی و دنیایی

این روایات مربوط به آیه 30 شوری؛ حالا فضای این آیه را یک مقدار در سوره ببینیم تا بفهمیم چرا این آیه مربوط به ائمه نیست. خود آیه که واضح است «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُم‏»، معصوم که گناهی ندارد پس داستان آن ها چیست؟ فرمود: داستان ائمه مثل استغفار حضرت رسول است.

«مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَ مَنْ كانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ.» ، اگر کسی اراده اش تعلق بگیرد به این که بخواهد به کِشت آخرت برسد، یعنی جنس کشتش در دنیا کشت آخرتی است، ما هم برای او در کشتش می افزاییم. همه ما زارع هستیم «الدنيا مزرعة الآخرة» حال بعضی در این دنیا کشتی که می کنند از جنس کشت اخرتی است، عملی می کارند که در قیامت به نتیجه می رسد یعنی برای قیامت و برای دارالاخره می کارند، یک کسانی هم نه، می کارند تا در دنیا برداشت می کنند، جنس کشتشان کشت دنیایی است.

در مرحله تشبیه دیدید یک کسی خربزه می کارد که سه ماه بعد هم محصولش را برداشت بکند، یک کسی هم گردو می کارد که پنجاه سال بعد دیگران بیایند استفاده کنند. همه کس نمی تواند این کار را بکند بخصوص در سن پیری که مطمئن است میوه این درخت را نمی بیند. این آدم باید متفاوت باشد دیگر، یک عده ای اینطوری اند کشتشان از جنس کشت آخرت است و کشت اخروی می کنند. یک بذری را می پاشند که اصلا در دار دنیا ثمر نمی دهد. یک عده ای نه، هرچه می پاشند در دنیا ثمر می دهد، جنس کشتشان کشت دنیایی است. هدفش هم همین است می خواهد در دنیا کشت کند و در دنیا هم برداشت کند. البته آخرت فقط ناظر به عالم بعد از دنیا نیست. در همین دنیا ما در لبالب دو عالم هستیم آخرت و حیاه الدنیا.

آنهایی که اراده شان به آخرت تعلق می گیرد «نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ» ما هم بهشان کمک می کنیم و چیزی به آن اضافه می کنیم، حالا گاهی اوقات همان اضافه در قرآن هست مثل این که فرمود هفتصد برابرش میک نند. اما اگر کسی متاع دنیا را خواست «نُؤْتِهِ مِنْها» پس به او می دهیم، اینطور نیست که بگوییم چرا دنبال دنیا رفتی نه، اراده اش است! اگر دنیا را خواست به او دنیا می دهیم ولی «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ» از آخرت چیزی به او نمی دهیم. چون اراده اش تعلقی به عالم آخرت ندارد و اصلا آخرت را نمی خواهد، این ندادن هم از همین باب است.

 خدا رحمت کند عزیزی می فرمود: دیدید این اقا ایستاده پایین هندوانه ها را تحویل می گیرد، آن کسی که از بالای ماشین پرت می کند اگر در آن لحظه ای که این حو.اسش نیست پرت کند، هم خودش آلوده می شود و هم میوه ضایع می شود! کسی که نمی خواهد آخرت را که نمی شود به او آخرت بدهی! کشت دنیایی می کند پس به او دنیا را می دهند ولی «وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ». یک عده اینطوری اند در دنیا کشت می کنند. البته این به دوستان اهل بیت را بر نمی گردد بلکه در روایت داریم که خدای متعال به حضرت فرمودند: این که به کفار می دهیم به خاطر این است که در آخرت دیگر بهره ای ندارند، شما بهره تان در آخرت است پس خیلی نگران نباشید که در دنیا به شما سخت می گذرد. مومن برای این در دنیا در سختی است که برایش راحتی را در جای دیگری در نظر گرفته اند.

البته در داستان حضرت ابراهیم هست که ایشان از خدا خواست و بعد از آن تازه یک گشایشی برای مومنین شده است، والا قبلش که سختی راه از این هم بیشتر بوده است. پس معنای آیه این شد که برای شما یک چیز دیگری در نظر گرفته اند، این ها هم زحمت می کشند و مزدشان را در دنیا بهشان می دهند و خبری هم در آن طرف نیست. جنس طلبش هم همین است، دنیا می خواهد خب دنیا به او می دهند. یک کسی جنس دیگری می خواهد و یک نوع دیگری کشت می کند، کسی که گردو کشت می کند که در شهریور و پاییز که نباید بنشید و منتظر میوه اش باشد. گردو کشت کردی صبر کن برسد. ولی اگر آخرت را خواستید ما هم یک کاری برایتان می کنیم، ما هم شریکتان می شویم و اضافه می کنیم.

علت سختی کشیدن مومنین در دنیا

این آیات طولانی است و اگر بخواهم تقدیم کنم آیات فوق العاده ای است اما می گذرم تا می رسد به آیه مودت و بعد می رسد به اینجا «وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ‏ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْض‏»(شوری/27)، اگر خدای متعال دست بنده هایش را در این دنیا باز بگذارد طغیان می کنند و بنده نمی شوند. این سخت گیری ها برای این است که بیایند در محیط بندگی، «وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاء» آن چه را که مشیتش تعلق بگیرد براساس یک تقدیری نازل می کند و آن دقیقا اندازه گیری شده است، یعنی خداوند به گونه ای نازل می کند که زمین گیر نشوی.

«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ‏ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْض‏ وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاء» به تعبیر دیگر یعنی ظرفیت ندارند و اگر به آن ها دنیا بدهیم خدا را فراموش کرده و دنیا را خرج ما نمی کنند. لذا خدای متعال با تقدیر و اندازه گیری این رزق را نازل می کند که کجا و به کی سلامتی بدهیم، به کی زیادتر بدهیم، به کی کمتر بدهیم که زمین گیر نشود. این آیه در باب مومنین است ظاهرا، «إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِير» پس همه احوالشان تحت نظر الهی است. خدای متعال با احاطه به همه خصوصیاتشان برایشان رزق نازل می کنند.

در روایتی در علل الشرایع آمده است که شخصی به وجود مقدس موسی بن جعفر سلام الله علیهما عرض کرد: مگر شما نفرمودید که روح انسان ها دو هزار سال قبل از این که جسمشان خلق شود خلق شده و در عالم ارواح بودند، در آن عالم باصفا و نورانی که این مشکلات دار دنیا و این سختی ها نیست، اما ما اینجا خیلی مبتلا هستیم، چرا خدای متعال آن روح ها را از ان عالم در این دنیا آورد؟! حضرت فرمود: به خاطر این که شما اگر در آن دنیا می ماندید و آن صفا و نورانیت خودتان را می دیدید معجب می شدید و خیال می کردید خبری است و بندگی نمی کردید! شما را آوردیم اینجا و فقیرتان کردیم. خاصیت دنیا این است دیگر، نان می خواهیم باید برویم در مغازه نانوایی بایستیم، آن یکی طبیب احتیاج دارد باید برود مطب، خداوند همه مان را به هم محتاج کرده با این همه احتیاجی که صبح تا شب می بینیم باز هم انقدر سر برداشتیم و طغیان می کنیم اگر این احتیاج ها نبود دیگر معلوم بود چه می شود دیگر!!

حضرت فرمود اگر روح شما در این عالم نمی آمد معجب می شدید و به بندگی نمی رسیدید. خداوند شما را در این دنیا آورد و گرفتار این نیازها کرد تا بفهمید که فقیر هستید و فقرتان را در این دنیا به شما چشاند. اینجا هم خدا می فرماید که اگر ما رزق را گسترده می کردیم این ها طغیان می کردند. پس ما به اندازه و براساس خبرویت و بصیرت خودمان این رزق را با تقدیر به هرکسی که خواستیم و آنطوری که خواستیم عطا کردیم. «وَ لكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما يَشاء» خداوند آن چه را می خواهد نازل کند با حدود و تقدیر نازل می کند «إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِير».

«وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا»(شوری/28) وقتی به نقطه یأس می رسد باران را فرو می فرستد «وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ» و رحمتش را نازل می کند. این باران اگر قبلش بیاید قدرش را نمی دانند و از خدا نمی بینند. خیال می کنند باران می آید و این نعمت ها همیشه بوده و همیشه هست، اما وقتی به قحطی مبتلایشان کردی باران که می آید می فهمند که این کار خداست پس قدرش را می دانند و خیال نمی کنند باید باشد و همیشه هست. «وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيد» او ولی ای است که سرپرستی می کند پیداست اینطوری مومن را راه می برد. یک جایی باران می فرستد، یک جایی مبتلایشان می کند به قحطی تا حواسشان جمع شود و اینطوری نیست که همیشه باران بفرستد و این ها هم خیال کنند بله نظام عالم همینطوری است و مشغول به بازیگری بشوند. او در ولایتش ستوده است و این گونه سرپرستی می کند و مومن را به مقصد می رساند.

بررسی فضای آیات سوره شوری و بی ارتباطی این مصیبت از جریان عاشورا

 به نظر من این یکی دو آیه بیشتر ناظر به مومنین است. آیه بعد می فرماید: «وَ مِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ‏ دابَّةٍ وَ هُوَ عَلى‏ جَمْعِهِمْ إِذا يَشاءُ قَدِير»(شوری/29)، آیاتی که خداوند در این عالم قرار داده مومنین را پیش می برد و از جمله آن خلقت آسمان و زمین و آن موجودات زنده ای است که بر روی زمین منتشر کرده و در یک لحظه ای هم این ها را جمع می کند که آن صحنه، صحنه قیامت است. از این آیات که بگذریم می رسیم به این آیه «وَ ما أَصابَكُمْ‏ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ»، در این دنیا خدایی که دارد شما را سرپرستی می کند و شما را می خواهد به مقصد برساند گاهی سخت می گیرد و گاهی وسعت می دهد، او با حساب و کتاب به شما روزی می دهد و آنجایی هم که یک جایی به شما سخت می گیرد دارد شما را پیش می برد.

همین که حضرت فرمود اگر یک بنده ای را خداوند تحت فشار در دنیا قرار داد و او را بخشید، دوباره در قیامت مجازاتش نمی کند، پس معلوم می شود این داستان ماست. رزق ما باید خیلی با حساب و کتاب بدست ما برسد و الا سر برمی داریم. این را حضرت راجع به ما گفتند که خدای متعال اگر در آن عالم شما را نگه می داشت طغیان می کردید. اگر ائمه در عالم آمدند به خاطر این نبوده که خودشان عبد بشوند، آن ها که عبد بودند! آمدند ما را عبد کنند. خدا ما را آورده و در این بساط گیر انداخته که عبد بشویم.

بعضی وقت ها هم گیر های خداوند خیلی گیرهای سختی است، آدم نخورد گرفتار است می خورد بدتر گرفتار است، ما عادت کردیم و الا خیلی چیز سختی است! فرمود وقتی می رود برای تخلی یک ملکی سرش را پایین می آورد بفهمد چه کاره است! این گرفتاری ها در آخرت نیست دیگر، چیز بیخودی است. خدا به ما می گوید شما این هستید در دنیا، نخورید گرفتارید بخورید هم همین است. این تقدیری است که خدا بر ما کرده، او ما را آورده در دنیا و حدود برایمان قرار داده که سرمان زیر باشد و بفهمیم که در این عالم خدا نیستیم.

بنابراین ما رزقتان را به حساب می فرستیم، یک جایی باران می فرستیم، یک جایی باران را قطع می کنیم، یک جایی هم یقه شما را می گیریم و همه این ها هم در همین مسیر است، این فضای این آیه است اما این چه ربطی به امام دارد؟! امام رزقش بی حد و حساب است و نزولش در این عالم براساس یک حساب و کتاب دیگری است. بندگی محض است و این ها اصلا ربطی به این بحث ندارد. فضای آیات اصلا مربوط به امام نیست، بلکه بعضی هایش مربوط به کفار است و بعضی هایش هم مربوط به مومنین است که در این عالم زندگی می کنند و خصوصیاتی دارند، اگر زیاد به آن ها رزق بدهی از مسیر در می روند پس باید رزقشان به اندازه باشد، یک روز مریض باشند و یک روز سالم، یک روز قرض دار باشند و یک روز پول داشته باشند تا همینطوری راه بروند و خدای متعال برای مومن هم اینطوری تقدیر کرده «إنَّهُ بِعِبادِهِ خَبِيرٌ بَصِير». او می داند هر کسی را چطو.ری باید راه ببرد. او در ولایتش یک طوری ولایت می کند که مستحق حمد است، می داند به چه کسی چه باید بدهد، چه کسی را باید فقیر کند، چه کسی را نمی شود با فقر راهش ببری، خداوند متعال همه مومنین را راه می برد. پس این فضا ربطی به سیدالشهداء ندارد و این خیلی واضح است.

بررسی فضای آیات سوره حدید و بحث انفاق فی سبیل الله

اما فضای آیات سوره مبارکه حدید یک فضای دیگری است که آن هم البته یک فضای خیلی گسترده ای است و کل سوره یک اقتضائاتی دارد. من بعضی آیاتش را می خوانم. یک سلسله آیات این سوره آیات توحیدی است که خیلی هم فوق العاده است و تأکید شده اگر انسان حاجت مهمی داشت این شش آیه را با چهار آیه آخر سوره حشر بخواند و بعد حاجتش را بخواهد فورا براورده می شود.

«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ * لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يُحْيي‏ وَ يُميتُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ * هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ * هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ ما يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَ ما يَخْرُجُ مِنْها وَ ما يَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما يَعْرُجُ فيها وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ ما كُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ * لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ * يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ هُوَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»(حدید/1-6) تا می رسد به اینجا «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيه‏»(حدید/7)، ایمان به خدا و رسول بیاورید و از آنچه شما را در آن مستخلف قرار دادیم انفاق کنید. یعنی شما جانشین دیروزی ها هستید، دیروز این سفره پیش دیگران پهن بود، امروز پیش شما پهن است، فردا هم از شما می گیریم و می دهیم دست دیگران، شما مستخلفید از این امکانی که در این فرصت به شما دادیم در راه خدا انفاق کنید «مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ فَالَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبير».

خداوند بعد از آن ایات توحیدی دستور به ایمان و انفاق می دهد. ایمان به انفاق جهت می دهد. انسانی که ایمان بالله دارد انفاقش فی سبیل الله است. انسانی که ایمان به رسول خدا دارد انفاقش در سبیل رسول است و اصل این انفاق مهم است. پول بخشیدن و پخش کردن که کار خیلی مهمی نیست، آن چیزی که مهم است این است که انسان بتواند فی سبیل الله انفاق بکند. جان را با خدا معامله کردن این سخت است و الا «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوت»‏(نساء/76)، آن ها هم در راه طواغیت جانشان را می گذارند وسط، اما این که آدم جانش را با خدا معامله کند خیلی کار سختی است.

در عالم بازارهای دم دستی وجود دارد که همه آن را می بینند. با دنیا و اهل دنیا معامله کردن که کار آسانی است و همه آن را بلدند. اما اگر انسان در این دنیا با خدا معامله کند خیلی کار سختی است. این که اصلا بفهمد و باور کند بازاری هست، از این دست می دهد و از آن دست هفتصد برابر می گیرد، خیلی مهم است. این که آدم بتواند در این بازار وارد بشود خیلی موقعیت مهمی است، مگر هر کسی می تواند در بازار معامله با خدا وارد شود و هر کسی را راه می دهند! باید این دعوت را بشنوی «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمان»(آل عمران/193)‏ و گوشی داشته باشی تا این بازار را بشناسی، بعد باید وارد این بازار بشوی، بعد هم وقتی وارد بازار شدی بتوانی خوب معامله کنی؛ در این بازار این کار سختی است.

می فرماید ایمان به خدا و رسول بیاورید. این ایمان انگیزه برای انفاق درست می کند. آدمی که خدا را باور کرد همه چیزش را در راه خدا به راحتی می دهد، چون می داند این خدا محتاج به من نیست و اگر من داد و ستد با او بکنم من رشد می کنم. وقتی پیغمبر را شناخت می فهمد که انفاق در مسیر این پیامبر من را رشد می دهد.

«خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِم‏»(توبه/103)، ای پیامبری که همه گنج های زمین را پیشتان آوردند اما رد کردید، از این بندگان خدا صدقه بگیرید، نه برای خودتان ولی صدقاتشان را بگیر، چون وقتی شما از آن ها می گیری آن ها پاک می شوند، پس مستحق صلوات شما شده و صلوات شما آرامش برایشان می آورد. چنین کسی جانش را می دهد آرام است، پولش را می دهد آرام است. آرامش مومن در انفاقش است، همه پولش را هم از این دست بگیرد و از ان دست بدهد مضطرب نمی شود و این به خاطر آن صلوات است. «وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُم‏»، ولی آن هایی که آن صلوات بهشان نمی رسد این گونه اند که یک مختصر پولی پنجاه سال قبل هم داده تا پنجاه سال بعد هر وقت یادش می آید ناراحت است که ما آن زمین را بیخودی دادیم مسجد شد نگه داشته بودیم الان شده بود متری انقدر، یک کسی هم می بینی همه دارایی اش را از این دست می گیرد و از آن دست می دهد اصلا حواسش هم نیست. این خاصیت آن صلوات است.

هدف از انفاق در سوره حدید

می فرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»، آدم وقتی مومن می شود انگیزه انفاق پیدا می کند. این پیامبر را که شناختی جانت را در راهش می دهی، هم انگیزه درست می کند و هم جهت می دهد. پس مومن برای خدا کار می کند و انفاقش هم برای گسترش دین خداست. این انفاق است که قیمت دارد.

لذا در همین سوره می فرماید: «لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا»(حدید/10)، آن هایی که قبل از فتح مکه مالشان را در راه رسول خدا دادند با آنهایی که بعد از فتح مکه دادند یکسان نیستند. آن هایی که در دوره عسرت حضرت که نیاز به این مال بوده و جبهه نیاز به این مال داشته پولشان را خرج کردند، فرق می کنند با آن موقع که گشایش شد، آن هایی که در آن دوره ای که باور حضرت و پیروزیشان سخت بود، آمدند و جانشان را کنار حضرت گذاشتند فرق می کنند با آن کسی که رفته در حنین شرکت کرده است. جنگ بدر و احد متفاوت است. به خاطر این که ایمان دیگری می خواهد و اثر دیگری دارد.

 این انفاق باید در وادی رسول و برای پیشرفت کار حضرت با شد . این انفاق است که مهم است. نکته مهم هم در این که به مومنین می گویند انفاق کنید این است که این انفاق باید برای ساختن جبهه امام زمان باشد. جبهه امام زمان یک وقت هایی اینطوری ساخته می شود که ما به همدیگر ببخشیم و تباذل کنیم. این که فرمود «شِيعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا»(6)، تباذل یعنی به همدیگر بذل می کنند. اگر این آبرویش را در راه امام برای او خرج می کند او مالش را برای این خرج می کند. آن ها می خواهند یک جبهه و جمعی درست بکنند که این جمع با تباذل در راه امام درست می شود، انفاق یعنی این.

 پس بنابراین فضای این سوره فضای انفاق در راه خدا است و بعد از آیات توحیدی بلافاصله وارد بحث انفاق می شود «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفِينَ فِيهِ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ»(حدید/7). بعد آثار این انفاق را توضیح می دهد که این انفاق شما تا آخرت هم می آید و آن جا برایتان نور می شود «وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ كُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى‏»(حدید/10)، خدای متعال به آن هایی هم که بعد از فتح انفاق می کنند وعده خوبی داده است اما با کسانی که قبل از فتح انفاق کردند متفاوت است. پس بنابراین دستور به انفاق هست.

توصیف دنیا در فضای انفاق

بعد می فرماید: «إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَ الْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ كَرِيم‏»(حدید/18)، این آیه هم در همین فضاست و بعد وارد بحث معرفی دنیا می شود «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور»(حدید/20)، می فرماید: بدانید حیات دنیا بازی گری و لهو و لعب و مشغول شدن به امور ساده و از امور مهم غافل شدن است، زینت است و تفاخر و تکاثر، که یادم است این از مرحوم شیخ بهایی نقل شده که می گویند این مربوط به پنج مرحله عمر آدم است.  طفولیتش لعب است، یک خورده جلوتر می شود لهو، جوان می شود به زینت های دنیا مشغول می شود، میانسال که می شود تفاخر است و موقع پیری دیگر تکاثر است. مراحل دنیا همین است ولی همه این دنیا را ما از زیر پایتان می کشیم «ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا».

 این آیات را در ذیل آیات سوره کهف خواندیم «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا * وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَيْها صَعِيداً جُرُزا»(کهف/7-8)، فرمود: دنیا این است و چیزی غیر از این نیست.

«كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ» باران که می آید رویشی دارد، کشاورز وقتی نگاه می کند واقعا شگفت زده می شود که آن زمین چه شد؟! آن زمستان چه بهاری دارد! «ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا» ولی دوباره می بیند همین شتزار است و به زردی می گراید. «ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً» بعد هم تبدیل به خس و خاشاک می شود، اما «وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»، در آخرت آن هایی که در این دنیا امدند و عبور کردند یا گرفتار رنج اند یا در وادی مغفرت و رضوان. همه از همین دنیا عبور می کنند، از همین وادی ای که لهو و لعب و زینت و تفاخر و تکاثر است اما یک عده ای وقتی از این وادی عبور می کنند مستحق عذاب شده و خودشان را گرفتار عذاب کردند، یک عده ای هم وقتی از این وادی عبور می کنند وارد وادی رضوان می شوند.

بعد می فرماید: «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور»، فقط آدم نباید غفلت کند، اگر غفلت کنی فریبت داده است؛ در ادامه می فرماید: «سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(حدید/21) در دنیا تنبلی نکنید و برای رسیدن به این مغفرت و جنتی که گفته شده مسابقه بدهید. سبقت در بدست آوردن متاع دنیا چه ارزشی دارد؟! ما آن را از زیر پایتان می کشیم، پس در فرصت دنیا مسابقه بدهید برای رسیدن به آن مغفرت و جنت. فرصت دنیا را تبدیل کنید به فرصت مسابقه و سعی کنید از هم جلو بیافتید، نه برای رسیدن و جمع کردن دنیا و حطام دنیا بلکه برای رسیدن به مغفرت.

برخورداری از فضل پروردگار

بعد می فرماید: خود را آماده کنید برای آن بهشتی که «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» وسعتش مثل وسعت همه آسمان ها و زمین است. حالا این کدام ارض است جنت دوره ظهور است یا جنت قیامت است این محل بحث است. این بهشت را ما اماده کردیم و هیچ چیز لازم نیست با خودتان بیاورید. آدم بعضی جاها که می رود باید همه چیز را با خودش ببرد، ولی یک جا همه چیز گذاشتند و فقط شما باید خودتان را برسانید. شما خودتان را برسانید هیچ چیز نمی خواهد با خودتان بیاورید یک کبریت هم نیاورید همه چیز را ما آنجا آماده کردیم.

«أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم»(حدید/21)‏ کسی نگوید من کار کردم و این ها پاداش من است، نه این فضل است. کسی مستحق او نیست البته مشیت خدا بر اساس حکمت است. کسی طلبکار آن بهشت نیست و خداوند به هر کس بخواهد می ده و این از فضلش است. «وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم» اینقدر این نعمت بزرگ است که خدای متعال از آن تعبیر به فضل عظیم می کند. خدای متعال صاحب فضل عظیم است و این از آن فضل او ناشی شده است. برای رسیدن به آن بهشت در این دنیا مسابقه بدهید. حالا این هایی که وارد این مسابقه می شوند که همان داستان انفاق است، باید آن چیزهایی که خدا به آن ها داده را در راه  خدا انفاق کنند. این افراد در این دنیا سعی می کنند بیشتر کار کنند و کمتر بردارند. امیرالمومنین در آن بیست و پنج سال فراوان ثروت تولید کرده بود. نقل این است که یک کسی دید حضرت دارند می روند و خرمایی همراهشان است، عرض کرد: آقا این چیست؟ حضرت فرمودند: ان شاء الله صد هزار تا نخل است! اینطوری حضرت تولید ثروت کرده بودند. ولی خودشان فرمودند: «إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْه وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْه»‏(7) امامتان از این دنیا به دو لباس کهنه و دو نان جو اکتفا کرده است. او از همه بیشتر کار می کند و از همه کمتر برمی دارد، چون اگر کسی بخواهد در این دنیا مسابقه بدهد بر سر رسیدن به آن آخرت و به فضل خدا برسد، باید امکاناتش را با خدا معامله کند.

فضای سوره حدید و تطبیق آن با سیدالشهداء

حالا آدم هایی که در این فضای انفاق هستند، «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ»(حدید/22)‏ این مصیبت های همان انفاق است. فضای این سوره دستور به انفاق و معامله کردن و از دنیا عبور کردن است. آدم هایی که می خواهند با خدا معامله کنند «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ»،‏ لذا این فضا با سیدالشهداء مناسب است.

حضرت همه چیزش را دارد در راه خدا انفاق می کند «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ» همینطوری که ما «الْمُتَبَاذِلُونَ فِي وَلَايَتِنَا» هستیم و در راه امام به همدیگر بذل می کنیم، امام مان هم در راه خدا به ما بذل می کند. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ» امام با خود ما ابتدائا کار ندارد، مشرک که نیست، اگر ما را دوست دارد برای خدا دوست دارد. فرمود من شما را برای خدا می خواهم نه برای خودتان و نه برای خودم، و الا مشرک می شوم.

داستان این سوره این است. امام اول کسی است که همه دارایی خودش را در راه خدا انفاق می کند. «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ»، مصیبتی که به امام می رسد در این وادی است. بله، وقتی می خواهی همه چیز را در راه خدا بدهی که دست عباد را بگیری و انفاق کنی، معلوم است که عاشورا پیش می آید چون عاشورا بستر انفاق حضرت است. اینطور نیست که حضرت یک گناهی کرده و حالا خدا او را در کربلا برده تا گناه حضرت را پاک کند! حاشا و سبحان الله! این چه حرفی است که در دهان یزید است؟!

بیان نورانی امام سجاد است که حضرت دارد با خدا معامله می کند و همه هستی اش را انفاق می کند. انفاق هم که می کند عصر عاشورا به حضرت می گویند همه چیز را به شما برمی گردانیم و از شما هیچ چیز کم نمی گذاریم، حضرت عرضه می دارند: این معامله با خداست. ایشان در راه خدا می دهد برای این که دست ما را بگیرد. از خودم چیزی کم نمی شود اما عباد الله چه می شوند؟ بندگان خدا چه می شوند؟ در لحظه آخر جبرئیل آمد که آقا اسمان ها را زینت کردیم اما حضرت به او فرمود: جبرئیل یک چیزی بگو و من را خوشحال کن، امتم چه می شود؟ «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ».

پس ببینید داستان مصیبت حضرت داستان انفاق فی سبیل الله است، داستان مجاهده فی سبیل الله و قتال در راه خداست، داستان مسابقه در راه رسیدن به ان درجات و بردن دیگران است، حضرت که خودشان رسیدند، لذا حضرت فرمود: داستان پدر من این است «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُم‏».

پس فضای آیه روشن است و این هیچ ارتباطی به فضای آیه 30 شوری ندارد، نه این که هیچ ارتباطی ندارد بلکه دو فضاست و کاملا متفاوت است. آن آیه مربوط به ماست و این آیه مربوط به وجود مقدس معصوم است و یا آن هایی که به معصوم ملحق شدند و اهل انفاق اند و همه چیزشان را در راه خدا می دهند.

وقتی می خواهی انفاق کنی حوادثی پیش می آید و عاشورا انفاق سیدالشهداست. وقتی حضرت ابراهیم می خواهند یک امت تاریخی درست کنند باید فرزندشان را در منا ببرند و سر ببرند و الا امت درست نمی شود. نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اگر می خواهند یک امت بسازند و با انفاق شان دست امت را بگیرند، باید آن چیز هایی که خدا به ایشان داده را به پای این امت بریزند. اگر بخواهی انفاق کنی باید عاشورا درست کنی و الا امت درست نمی شود. نبی اکرم آن چیزی که خدای متعال در راه شان آورده را می دهند و بذل می کنند و این برای این است که ما را از دار دنیا عبور بدهند. انفاق حضرت، سیدالشهداست.

سیدالشهداء را آوردند تا در راه خدا انفاق می کنند. حضرت سختی های این دنیا را تحمل می کند و به شهادت می رسد که راه امت حضرت باز بشود و این امت ساخته بشود. این امتی که در دنیا به ظهور و رجعت می رسند در قیامت هم به درجات بهشت. این جز با انفاق نبی اکرم درست نمی شود. داستان مصیبت سیدالشهداء این است و این من قبل در کتاب هست. حضرت فرمود: مقصود از کتاب هم در نزد خدا علم الهی است و در عالم دنیا آنی است که بر امام شب قدر نازل می شود. امام وقتی می خواهد جانش را بدهد آن کتاب الهی و علم الهی را می بیند. آن چیزی هم که ما باید ببینیم تا آرام باشیم در شب قدر، امام است. اگر کسی شب قدر امام را دید هر چه برایش پیش بیاید آرام است. السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 269

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 450

(3) تفسير القمي، ج‏2، ص: 276

(4) تفسير القمي، ج‏2، ص: 277

(5) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص: 115

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 236

(7) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 417