نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

جلسه دهم حسینیه حضرت زهرا/ موانع رفعت و قبولی عمل انسان و آسان شدن راه سلوک و از بین رفتن حجب با عاشورا

متن زیر جلسه دهم سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در دهه اول محرم 98 به تاریخ 19 شهریورماه می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در این بحث اشاره می کنند که در این عالم حجاب ها و موانع زیادی در مقابل انسان وجود دارد که باعث می شود او به مقصد نرسد که از جمله این حجاب ها غیبت، حسد، تکبر، عجب و عدم اخلاص در نیت است. این حجاب ها همه ظلمانی است و ریشه اش در دستگاه شیطان است اما سیدالشهدا با بلای خودشان بسیاری از این حجاب ها را برای ما برداشتند به طوری که حتی سجده بر تربت ایشان هم باعث رفع حجاب های هفتگانه می شود...

برداشته شدن حجاب ها با عاشورای سیدالشهداء

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم اجمعین. در تعابیری که متخذ از روایات است آمده است که «إنّ الحسين مصباح‏ الهدى‏ و سفينة النجاة» از موانعی که با شفاعت امام حسین علیه السلام برداشته می شود نه از ما بلکه از همه امم در تاریخ، حجابهای ظلمانی است و بلکه به تعبیر بزرگان حجاب های نورانی که در بعضی دعا ها از آن تعبیر به حجب نور شده است. این حجاب هایی که بین ما وجود دارد، با سیدالشهداء و با عاشورای حضرت برداشته می شود.

حجاب های ظلمانی را به وادی گناه معنا کرده اند، وادی غفلت، صفات رذیله، عقاید فاسد، و شرک و شکی که در انسان است، این ها همه وادی ظلمت است. ریشه این ها هم دستگاه شیطان و دستگاه دشمنان ائمه علیهم السلام است. پس این شرک و شک و صفات رذیله و معاصی همه از آنجا ناشی می شود و ریشه در آنجا دارد. آن ها خیمه های تاریک و ظلمانی را بر حیات اجتماعی مردم و حیات ظاهری و باطنیشان مسلط کردند و آن ها را در وادی ظلمات خودشان حیران کردند، این کار سقیفه و بنی امیه است.

آن شمس و چراغ حقیقی و نور هدایتی که خدای متعال قرار داده که این پرده های ظلمانی را هم در باطن و هم در ظاهر بر می دارد و انسان را به مقصد و به سرچشمه نور هدایت می کند، سیدالشهداء علیه السلام است «ان الحسین مصباح الهدی». نه فقط ایشان بلکه آنچه متعلق به دستگاه ایشان هست اینطوری است. این تعبیر را مرحوم شیخ طوسی در مصباح نقل کرده اند که امام صادق کیسه ای داشتند که در آن تربت سیدالشهداء بود و هر وقت، وقت سجده می شد این تربت را پهن کرده و روی این خاک سجده می کردند، بعد می فرمودند: «إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع يَخْرِقُ الْحُجُبَ السَّبْع‏»(1) سجده بر خاک قبر امام حسین هفت حجاب را خرق می کند، یعنی این حجاب هایی که بین ما هست با سجده بر تربت سیدالشهداء از بین می رود. در یک روایت دیگری هست «السُّجُودُ عَلَى‏ طِينِ‏ قَبْرِ الْحُسَيْنِ‏ ع يُنَوِّرُ إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَة»(2)

از یک روایتی من اینطوری می فهمیدم که گویا نگرانی هست که انسان اصلا نمازش مقبول می شود یا نه و اگر سجده بر تربت سیدالشهداء واقع شد این نگرانی رفع می شود. علی ای حال سیدالشهداء علیه السلام این حجاب ها را از جلوی ما و از علممان بر می داند و ما تا عوالم بالا رفعت پیدا می کنیم.

موانع رسیدن اعمال به عالم بالا

یک روایتی را سریع ترجمه می کنم برای این که این حجاب ها معنا بشود. این روایت را مرحوم مجلسی در بحار نقلش کردند، در کتاب ایمان و کفر و در باب اخلاص و معنای تقرب به خدای متعال. معاذ بن جبل این حدیث را از وجود مقدس رسول گرامی اسلام نقل کرده و راوی حدیث می گوید: من به معاذ گفتم آن حدیثی را که از حضرت شنیده ای و هر روز با خودت مکرر مراجعه کردی و خوب حفظ ردی که دیگر از خودت چیزی کم و زیاد نکنی را برای من بخوان! او هم این گفت: من در کنار حضرت در مرکب بودم و حضرت این حدیث به من فرمودند که «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ سَبْعَةَ أَمْلَاك»(3)‏ خدای متعال قبل از این که آسمان ها را خلق بکند اول ملائکه ای که حفظه این آسمان ها هستند و مراقبت از فضای این آسمان ها را می کنند آفرید. هفت ملک را آفرید «قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ السَّمَاوَات»، بعد که آسمان ها را آفرید «فَجَعَلَ فِي كُلِّ سَمَاءٍ مَلَكاً قَدْ جَلَّلَهَا بِعَظَمَتِه»‏ در هر یک از این آسمان ها ملکی را قرار داد که خدای متعال به او جلالتی داده که این جلالت ناشی از عظمت خداست، خلاصه گویا جلوه عظمت الهی در آن آسمان هست.

پس خدای متعال در هر آسمان یک ملکی قرار داده که جلال الهی و عظمت الهی را در آن آسمان ظاهر می کنند و بر آن آسمان یک دربان هم قرار داده که هر چیزی و هر کسی و هر عملی از این در نمی تواند وارد بشود. بعد فرمودند: حفظه ای که خدای متعال برای انسان قرار داده ملائکه ای هستند که عمل او را ثبت می کنند و در صبح و شام با او هستند. این ملائکه عمل را حفظ می کنند، می نویسند و بعد بالا می روند و عمل انسان را هم به سمت سماوات می برند. حالا تا کجا این عمل بالا می رود تابع کیفیت عمل است.

این عمل نورانی است و نوری دارد مثل خورشید پس می رسد به سماء دنیا و آسمان اول، بعد ملک دربان جلوی ملک حافظ عمل را می گیرد و به او دستور می دهد «قِفْ فَاضْرِبْ بِهَذَا الْعَمَلِ وَجْهَ صَاحِبِه»‏، این عمل را به صاحبش برگردان، البته تعبیر روایت این است که این عمل را بزنید به صورت صاحبش چرا که به درد عالم بالا نمی خورد. بعد بیان این است «أَنَا مَلَكُ الْغِيبَة» من ملک غیبت هستم که البته این باید معنا بشود. دربان آسمان دنیا ملکی است به عنوان ملک غیبت «فَمَنِ اغْتَابَ لَا أَدَعُ عَمَلَهُ يُجَاوِزُنِي إِلَى غَيْرِي‏»، اگر کسی اهل غیبت مومنین باشد و هتک آبروی مومنین را بکند او نمی گذارد عملش به آسمان بالاتر برود و همین جا متوقف می شود.

بعد این عمل را برمی گردانند و فردا این مومن عمل بهتری انجام می دهد و به آسمان دوم می رسد. پس انسان اعمالی دارد که گاهی در همان آسمان اول متوقف می شوند، اما گاهی هم نه، از این آسمان رد می شود چون که این آدم اهل غیبت نیست، یا اگر یک جایی غیبتی کرده توبه کرده و تدارک کرده، پس عمل نورانی از آسمان اول بالا می رود و به آسمان دوم می رسد. ملک دربان آن آسمان جلوی این عمل را می گیرد و به ملکی که حامل عمل است می گوید عمل را به طرف صاحب خودش برگردان، «إِنَّمَا أَرَادَ بِهَذَا الْعَمَلِ عَرَضَ الدُّنْيَا» چرا که او با این عملش دنبال متاع دنیا بوده، برای مثال اگر منبر رفته دنبال شهرت بوده است، «أَنَا صَاحِبُ الدُّنْيَا لَا أَدَعُ عَمَلَهُ يَتَجَاوَزُنِي إِلَى غَيْرِي‏» من نمی گذارم این عمل از وادی من عبور کند.

پس عمل دیگری انجام می دهد که می رسد به آسمان سوم، «فَيَقُولُ الْمَلَكُ قِفْ فَاضْرِبْ بِهَذَا الْعَمَلِ وَجْهَ صَاحِبِه»‏ باز می گویند عمل را متوقف کنید و به صاحب خودش برگردانید. «أَنَا مَلَكُ صَاحِبِ الْكِبْرِ فَيَقُولُ إِنَّهُ عَمِلَ وَ تَكَبَّرَ فِيهِ عَلَى النَّاسِ فِي مَجَالِسِهِم‏»، چهل سال عبادت کرده و زیارت عاشورا خوانده اما این عبادات صفت تکبر را در او ایجاد کرده، یعنی خودش را به خاطر این عملش، به خاطر جهادش در راه خدا و انفاقی که می کند، به خاطر بیداری سحری که دارد، برتر از دیگران می بیند و تکبر بر دیگران می کند. بنا نبود که اعمال ما در ما تکبر ایجاد کند و این از صفات شیطان است. بنا بود عبادت ما را به تواضع در راه خدای متعال و تواضع در مقابل بندگان خدا برساند اما این عملش او را متکبر کرده و در مجالس تکبر بر بندگان من می کند. پس عمل را برگردانید.

اگر از این آسمان هم گذشت و عمل پاک و نورانی ای بود برخورد می کند به آسمان چهارم، آنجا باز جلوی عمل را می گیرند. «أَنَا مَلَكُ الْعُجْب‏» دربان آن آسمان می گوید من ملک عجبم «فَإِنَّهُ كَانَ يُعْجَبُ بِنَفْسِهِ وَ إِنَّهُ عَمِلَ وَ أَدْخَلَ نَفْسَهُ الْعُجْب‏»، این فرد نماز و نافله شب خوانده و این موجب شده که معجب به نفس بشود و خودش را خیلی مهم می بیند. این شخص از حد تقصیر بیرون رفته که در دعا هست از خدا بخواهید شما را از حد تقصیر بیرون نبرد چرا که هیچ کسی نمی تواند حق بندگی خدا را انجام بدهد. این شخص احساس کرده خیلی آدم خوبی است، عمل باید انسان را به خدا برساند اما این با عملش به عجب به نفس رسیده، پس عمل را بر می گردانند.

اگر عمل از این آسمان هم عبور کرد یعنی حجاب غیبت و قصد دنیا و تکبر و عجب درش نبود و صاحبش پاک از این موانع بود عمل به آسمان پنجم می رسد. آنجا جلویش را می گیرند. ملک می گوید: «أَنَا مَلَكُ الْحَسَد» این فرد در وجودش حسد هست و آدم های حسود عملشان بوی حسد می دهد.

«كُلٌ‏ يَعْمَلُ‏ عَلى‏ شاكِلَتِه‏»(اسراء/84)، آدمی که دنیا را می خواهد، آدمی که اخلاقش این است که با آبروی مردم بازی کند، آدمی که متکبر است و یا معجب به نفس و حسود است عملش رنگ و بوی عجب دارد لذا آن ملک عمل را که نگاه می کند و می فهمد در این عمل حسد، کبر یا عجب است.

پس آن ملک از آسمان پنجم می گوید: «إِنَّهُ كَانَ يَحْسُدُ مَنْ يَتَعَلَّمُ وَ يَعْمَلُ لِلَّهِ بِطَاعَتِهِ» صاحب این عمل نسبت به آن بندگانی که برای خدا عمل می کردند حسد می ورزد. مثلا اگر کسی از او عالم تر و یا اهل عمل تر است، او یک زیارت عاشورا می خواند اما آن کس دو زیارت عاشورا در روز می خواند، این فرد حسادت می ورزد. به جای این که خوشحال باشد که عمل خیر دارد انجام می شود (که مومن اینطوری است و عمل خیر از دیگران هم سر بزند خوشحال می شود)، حسادت می ورزد. «فَإِذَا رَأَى لِأَحَدٍ فَضْلًا فِي الْعَمَلِ وَ الْعِبَادَةِ حَسَدَهُ وَ وَقَعَ فِيهِ فَيَحْمِلُهُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ يَلْعَنُهُ عَمَلُهُ» اگر کار خیری از دیگران ببیند نسبت به ان فضیلتشان حسادت می ورزد و در مورد او بدگویی می کند، پس عمل را بر می گردانند.

اگر عمل از آسمان پنجم عبور کرد آنجا ملک آسمان ششم جلوی عمل را می گیرد و می گوید این عمل را برگردانید. «لِأَنَّ صَاحِبَهُ لَمْ يَرْحَمْ شَيْئاً إِذَا أَصَابَ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ ذنبا» صاحب این عمل این که اگر کسی یک مشکل دنیایی دارد یا این که یک گناه آخرتی می کند، ترحم به او نمی کند و دستش را نمی گیرد، بلکه شروع می کند به شماتت کردن، این حجاب در انسان موجب می شود عملش از اسمان ششم برگردد. بنده ای از بندگان ما در دنیایش یا آخرتش مانعی پیدا بشود اما این فرد به او رحم نمی کند و دست مومنی را که دارد زمین می خورد نمی گیرد. می بیند یک مومن مسیر غلط می رود اما سرمایه گذاری نمی کند. می بیند گرفتاری دنیا برایش پیش آمده اما به او کمک نمی کند. این صفت موجب می شود عمل باز در حجاب قرار بگیرد.

حال اگر عمل به آسمان هفتم رسید، روایت دارد ملائکه فراوانی عمل را مشایعت می کنند تا به آنجا می رسد اما باز عمل را متوقف می کنند. پس ملک آسمان هفتم می گوید: «أَنَا مَلَكُ الْحِجَابِ أَحْجُبُ كُلَّ عَمَلٍ لَيْسَ لِلَّهِ»، من هر عملی که اخلاص در آن نیست را متوقف می کنم. پس اگر در عمل شرک خفی باشد برای خدا نیست و متوقف می شود. اگر کسی دنبال موقعیت بوده و می خواسته آوازه اش پر بشود و نامش بپیچد، عمل چنین کسی متوقف می شود

حال اگر عمل را از آسمان هفتم هم عبور دهند این جا باز دوباره خود خدای متعال عمل را ارزیابی می کند. از همه حجاب ها می گذرند و حجاب ها را پشت سر می گذارند، پس عمل او را که عمل صالحی است می برند و خدای متعال می فرماید: «أَنْتُمْ حَفَظَةُ عَمَلِ عَبْدِي‏»، شما حفظه عملید اما من رقیب و نگهبانم و عمل را ارزیابی می کنم «لَمْ يُرِدْنِي بِهَذَا الْعَمَلِ» این شخص زحمت کشیده ولی مقصدش من نبودم. یعنی اگر از دست ملائکه هم در برود خدای متعال ارزیابی می کند. سپس خدای متعال می فرماید: «عَلَيْهِ لَعْنَتِي»، این از رحمت من دور است. پس ملائکه هم این کار را انجام می دهند و عمل منع می شود.

پس این یک روایت است که بخشی از حجاب هایی که نمی گذارد عمل انسان در عوالم بالا برود و طبیعتا اگر عمل بالا نرفت خود آدم هم بالا نمی رود را شرح می دهد. «وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ‏ يَرْفَعُه‏»(فاطر/10) عمل صالح به اندازه ای که بالا می رود صاحب خودش را هم رفعت می بخشد.

پس این موانعی که بین ما هست باید یک جوری برداشته بشود تا عمل ما از این موانع و حجاب ها عبور کند و به دست رب العزه برسد و ما را هم با خودش به مقصد برساند. سیدالشهداء علیه السلام این موانع را که شیطان برای انسان درست می کند و دام اوست است، با نور وجود خودشان رفع می کنند و حتی عرض کردم سجده بر تربت حضرت این حجاب ها را برمی دارد. سیدالشهداء نه یک مقدار، بلکه کار را خیلی آسان کردند و الا عبور از این حجاب ها تقریبا نشدنی است. این را من مکرر عرض کردم که اگر عاشورا نبود همه در وادی حیرت می ماندند و هیچ کس راه را پیدا نمی کرد. حتی راه رفته ها هم یک جایی گرفتار می شدند «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ». السلام علیک یا اباعبدالله...

پی نوشت ها:

(1) مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 733

(2) من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 268

(3) فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 122