نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

شب دهم هیات ثارالله/ تبیین ویژگی های مسیرِ فتحِ نبی گرامی اسلام صلوات الله علیه

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 27مرداد ماه 1400 است، که به مناسبت ماه محرم در هیئت ثارالله سلام الله علیه ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛  ماه محرم بهار اشک بر سیدالشهداء می باشد و لازم است قبل و بعد از محرم مراقبه های لازم برای دستیابی و حفظ ثمرات بی نظیر اشک بر حضرت را داشته باشیم؛ در جلسات گذشته بیان کردیم که مسیر اظهار دینی که شهادت سیدالشهداء در آن قرار دارد، در سه مورد از آیات قرآن بیان شده است که ما در جلسات گذشته به بررسی آن در سوره مبارکه فتح پرداختیم. بر اساس سیاق سوره فتح، مسیر اظهار دین رسول اکرم، مسیر فتح همه جانبه و البته پر فراز و نشیبی است. اظهار دین الهی که وعده حتمی خداوند است و با ظهور امام زمان کامل می شود، از طریق رسالت نبی اکرم واقع می شود و وظیفه ما در قبال آن، بیعت با ایشان و ایستادگی بر آن است که در این صورت، به ثمراتی همچون اتمام نعمت، هدایت به صراط مستقیم و انزال سکینه و آرامش قلبی می رسیم که این امور در داستان صلح حدیبیه کاملا مشهود است. کسانی که در مسیر اظهار دین با پیامبر اکرم همراهی داشته باشند، به صفات برجسته ای می رسند. سیدالشهداء مرحله بسیار سختی از این اظهار دین را رقم زدند و کسانی که کنار ایشان بودند، به صفات همراهان پیامبر اکرم که در آخرین آیه از سوره فتح ذکر شده است رسیده اند.  

شب عاشورا اوج ارزاق و برکات ماه محرم

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. قله و اوج برکات و رزق هایی که در ماه محرم است شب عاشورا می باشد. این اگر این رزق، رزق اشک و بکاء است، که از رزقهای محرم است و باید در این ماه و در این سفره باید به انسان بدهند، قله آن شب عاشوراست. حیات نفس و طهارت نفس انسان با این رزق است. با توجه به روایاتی که در باب بکاء بر سیدالشهداء است کمتر عبادتی وجود دارد که به این اندازه برای آن فضیلت و اثر ذکر شده باشد. یعنی اشک بر سیدالشهداء، هم دارای فضیلت فراوان و کم نظیری است و هم آثاری فراوان و کم نظیر. گریه بر سیدالشهداء علیه السلام طهارت نفس می آورد که در روایت امام رضا آمده است: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى  خَدَّيْكَ  غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً»(1) بسیار کار سختی است که انسان به گونه ای استغفار و توبه کند که خداوند متعال تمام گناهان کوچک و بزرگ و کم و زیاد را پاک کند. این مطلب مکرر در روایات آمده از جمله در این روایت امام رضا سلام الله علیه که تمام گناهان انسان با اشک بر سیدالشهداء پاک می شود و در روایت آمده است جهنم انسان خاموش می شود. با گریه بر امام حسین شعله های جهنمی که برافروخته شده خاموش می شود چرا که در عالم یک جهنمی برپاست و ما هم گاهی اوقات به این جهنم تن می دهیم. گاهی به این جهنم ورود می کنیم و شعله های جهنم ما را هم در بر می گیرد زیرا وجود مومن جهنمی نیست ولی گاهی اوقات اسیر و گرفتار آن می شود و شعله های جهنم انسان را محاصره می کند که فرمود با اشک بر سیدالشهداء این شعله های جهنم خاموش می شود. اشک حضرت حیات طیبه می آورد که فرمود اگر کسی بر اهل بیت گریه کند روزی که قلوب می میرند این قلب زنده است.

محرم؛ بهار اشک بر سیدالشهداء علیه السلام

خلاصه آنکه برای گریه بر سیدالشهداء برکات زیادی ذکر شده است که بهار این گریه محرم می باشد. همانگونه که بهار قرآن ماه رمضان است و همگی ما نیز تجربه کرده ایم که قرآن خواندن در ماه رمضان آثار خاص خود را دارد و تلاوت یک آیه آن، ثواب یک ختم قرآن را دارد. دلیلش هم این است که قرآن در ماه رمضان نازل شده است که می فرماید: شَهْرُ رَمَضانَ  الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ»(بقره/185) در فضای ماه رمضان برکات و ثمرات درخت قرآن در دسترس است که در سایر اوقات انسان باید تلاش بیشتری داشته باشد تا به این برکات و ثمرات برسد اما در ماه رمضان آسان است. این سخن نیز در مورد اشک بر سیدالشهداء در ماه محرم نیز صادق است. بهار گریه بر سیدالشهداء هم همین ایام دهه محرم است. و این تحولاتی که در عالم می بینید که در بعضی روایات آمده است اول محرم پیراهن سیدالشهداء را به عرش می آویزند و این تحول عظیم در قلوب مؤمنین واقع می شود. این تحولی که اتفاق می افتد، آثار یک بستر واقعی در عالم است لذا بستر رسیدن به اشک و این تحول ماه محرم است. که این اشک فوق العاده است و این اشک بر سیدالشهداء گاهی افضل از سایر اشک هاست.

لزوم مراقبه های قبل و بعد از عاشورا

برای گریه از خوف خدا فضیلت بسیاری نقل شده است اما به اندازه گریه بر سیدالشهداء نقل نشده است. گویا این شک، جای سایر اشک ها را پر می کند. فرصت رسیدن به این حزن و اندوه و اشک همین ایام محرم است. در روایتی می فرماید وقتی محرم وارد می شد ایام حزن پدر من بود و کسی در این ایام بر لب پدر من لبخند نمی دید و روز عاشورا روز حزن بود. بنابراین این فرصت محرم و عاشورا فرصتی استثنایی برای این است که انسان بتواند به حقیقت بکاء راه پیدا کند و نتیجه آن نیز طهارت نفس و حیات طیبه است. البته این ایام هچون سایر ایام است که مقدماتی می خواهد و باید انسان این مقدمات را تهیه کند. عاشورا نیز همچون شب قدر است که برخی برای دستیابی به شب قدر یک سال زحمت می کشیدند تا شب قدر داشته باشند.

اگر انسان بخواهد شب عاشورایی داشته باشد گاهی باید یک مراقبه یک ساله داشته باشد ولی برای آنهایی که مثل من جا مانده­اند و آن بکاء صبح و شب را نداشتند و تشبه به امام زمان نداشتند که حضرت «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»(2) در طول سال بوده اند، فرصت دهه محرم فرصت خاصی است و فرصت امشب هم یک فرصت استثنایی است. اما آنهایی که آمادگی پیدا نکرده اند، تنها راهشان این است که امیدوار باشند و به فضل الهی و دامن امام زمان متوسل باشند تا خداوند متعال امروز و فردا اتفاقی را در وجود انسان رقم بزند که خلاصه با غصه بر سیدالشهداء تمام تعلقات دنیایی از انسان برداشته می شود. بکاء بر سیدالشهداء انسان را از وادی دنیا و وادی جهنم با عافیت و سلامت عبور می دهد.

امیداوریم که خداوند متعال به همگی ما توفیق دهد و اگر کسی از ما همچون بنده در طول سال مراقبه ننموده است، در امشب و فردا با توسل، التجاء و التماس در ما تحولی واقع شود و آن حالت بکاء و حزنی که باید برای سیدالشهداء داشته باشیم، در ما ایجاد گردد. در حدیثِ شخصی به نام «مسمع کردین» آمده است که وقتی حضرت به او فرمودند که آیا جد من حسین بن علی و مصیبت های او را یاد می کنی؟ او در پاسخ عرض کرد بله، گاهی اوقات به حدی حالم دگرگون می گردد و متاثر و متألم می شوم که از خورد و خوراک می افتم و تمام اهل منزل می فهمند که احوال من دگرگون شده است. حضرت او را مدح کردند و فرمودند تو از کسانی هستی که «أَمَا إِنَّكَ مِنَ الَّذِينَ يُعَدُّونَ مِنْ أَهْلِ الْجَزَعِ لَنَا وَ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَ يَخَافُونَ لِخَوْفِنَا وَ يَأْمَنُونَ إِذَا أَمِنَّا»(3) سپس بشارت های عجیبی را به او دادند و فرمودند آنگاه که جانت به گلویت رسید و آنگاه که بر حوض کوثر وارد شوید این امور را می فهمی و پی می بری که این گریه بر سیدالشهداء چقدر اثر داشته است و بسیاری از آثار و برکات آن نیز در این عالم ظاهر نمی شود.

بنابراین مراقبه عاشورا باید از یک سال قبل از آن آغاز گردد و اگر تا به حال این فرصت را از دست داده ایم، باید امشب فقط التجاء و التماس کنیم تا امام زمان علیه السلام عنایت کنند و آن حالت حزن و بکایی که باید برای انسان پیدا شود، در ما محقق گردد. زیرا باید دل انسان در فضای عاشورا زندگی کند و الا این بساط دنیوی که شیاطین ایجاد کرده اند، انسان را با خودش می برد. اگر انسان در فضای حزن عاشورایی و در کهف امام حسین نباشد این بساط لهو و لعب و این جلوه های دنیا او را با خود می برد.

اینکه فرمود: «قُلُوبُهُمْ  مَحْزُونَة»(4) باید قلب وارد فضای حزن شود و آن حزن با برکتی که انسان را رشد می دهد و رشید می کند حزن عاشورایی است. اگر حزن عاشورایی در انسان پیدا شود، از بساط لهو و لعب شیطان به سلامت عبور می کند و الا این پیچیدگی دنیایی که شیطان درست کرده است دامن ما را می گیرد. پس اگر کسی از سال گذشته تا به حال فرصت ها را از دست داده است، باید امشب التجاء و التماس کند تا به حال عزاء و بکاء بر سیدالشهداء علیه السلام دست یابد. البته علاوه بر لزوم مراقبه از قبل تا روز عاشورا، پس از روز عاشورا نیز باید به مراقبه بپردازیم تا عنایاتی که محرم و عاشورا به ما می شود از دست نرود.

 تبیین مسیر اظهار دین در سوره فتح

در جلسه گذشته بیان شد مسیر اظهار دینی که شهادت سیدالشهداء علیه السلام در آن مسیر است، در سه مورد از آیات قرآن کریم ذکر شده است که ما به بررسی آن در سوره مبارکه فتح پرداختیم. در یک آیه به آخر مانده از سوره مبارکه فتح، خداوند متعال از اظهار دین سخن فرموده است که «هُوَ الَّذي  أَرْسَلَ  رَسُولَهُ بِالْهُدى  وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا»(فتح/28) این اظهار دین، به خود حضرت حق مستند است. خداوند متعال این پیامبر را همراه با یک جریان هدایت و دین حقی فرستاده است و هدف الهی از این ارسال، این است که: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» این دین باید بر تمام ادیان غالب شود «وَ كَفى  بِاللَّهِ شَهيدا». و همچنین گفتیم در این سوره بیان شده است که این مسیر اظهار دین چگونه به قله و اوج خود می رسد. و اجمالا اشاره کردیم که مسیر وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه وآله مطلقا مسیر فتح است و امت خود را در مسیر فتح پیش می برد که برکات این فتح، مغفرت، هدایت، صراط مستقیم، اتمام نعمت و سپس پیروزی و غلبه ای است که در آن شکست نیست.

در این فتح نیز خداوند متعال همراهان نبی اکرم را امداد و یاری می فرماید و آنان این مسیر را با آرامش در کنار حضرت طی می کنند هرچند این مسیر، مسیری پر تلاطم و پر فراز و نشیبی است. اینکه فرمود: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فىِ قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزدَادُواْ إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانهمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(فتح/4) به هر میزان که شخص در این مسیر پیش می رود، کار سخت تر می شود لذا خداوند متعال ایمان همراهان حضرت رسول را افزایش و به آنان آرامش نفس عطاء می کند و آنان با این ازدیاد ایمان این مسیر اظهار دین را با آرامش طی می کنند.

این فتح و این مسیر پیروزی و ظهور دین مسیری است که در آن تمام قوای سماوات و ارض که جنود الهی هستند، نبی اکرم را همراهی می کنند و تا دامنه قیامت ادامه پیدا می کند که جریان بهشت و جهنم است و خداوند متعال این دو صف را توضیح داده است. بنابراین «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا»(فتح7) تمام لشکر آسمان و زمین لشکر خداوند متعال هست و خداوند متعال هم عزیز و نفوذ ناپذیر است. اینگونه نیست که کسی بتواند در محدوده حکومت حضرت نفوذ پیدا کند. اینکه فرمود: «وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» خداوند متعال نفوذ ناپذیر است که شاید اشاره به این می باشد که خداوند متعال از ازل عزیز بوده است کسی نمی تواند در اراده الهی نفوذ کند و مانع تحقق اراده الهی شود یا برنامه او را به هم بزند. اگر دستگاه شیاطین مهلت و فرصتی دارند و قدرتی به دست می آورند، این قدرت و مهلت آنان، از دستگاه تدبیر خداوند متعال خارج نیست زیرا «وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» چون او عزیز است و هیچ کسی نمی تواند به دستگاه و اراده او نفوذ کند و همچنین او حکیم است و براساس حکمت فرصت هایی به شیطان داده است و بی دلیل و حکمت نیست.

همچنین در جلسه گذشته بیان شد که این مسیر فتح و اظهار دین از رسالت نبی اکرم عبور می کند چرا که خداوند متعال می فرماید: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِيرًا»(فتح/8) ما شما را فرستاده ایم و شما شاهد، نذیر و بشیر هستی و با رسالت شماست که باب ایمان، نصرت، تعظیم و تسبیح الهی در دل بندگان خدا باز می شود. اگر ما شما را نفرستاده بودیم این باب ها بسته بود و امکانات آنان خرج راه خدا نمی شد. اگر ما شما را نمی فرستادیم هیچگاه خداوند متعال در دلشان عظمت پیدا نمی کرد و شکوه دنیا انسان را می گرفت و می برد. ما شما را فرستادیم و با این ماموریت و امکاناتی که به شما دادیم و این چراغ هدایتی که در دست شما قرار دادیم، می توانید بندگان خدا را به ایمان، نصرت، توقیر، تسبیح و تعظیم الهی برسانید.

لزوم بیعت با رسول اکرم صلوات الله علیه و ایستادگی بر آن در مسیر اظهار دین الهی  

این مسیر، مسیر فتح، نصرت و ظهور دین است و مأموریت و وظیفه ما در این مسیر بیعت کردن است که فرمود: إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلىَ  نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»(فتح/10) این پیامبر پیامبری است که دستش پر است و رسولِ شاهد است. یعنی شما را در فضای تاریک پیش نمی برد هرکجا قدم می گذارد شاهد است و مسیر کل عالم -گذشته و آینده- را می بیند. بنابراین شما با ایشان بیعت کنید و در مسیر با او راه بروید. و بدانید که این بیعت، بیعت با خداست و در این بیعت شما هستید که سود یک طرفه می برید و برای خدا و رسول سودی ندارد. نقض بیعت نیز ضرر یک طرفه است که متوجه شماست. اگر پای بیعت خود ایستادگی کنید، نتیجه اش این است که «وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» خداوند متعال بی درنگ به شما اجر عظیمی عنایت می کند.

بنابراین در این مسیر فتح و اظهار دین، اراده الهی محور است که فرمود: «هُوَ الَّذي  أَرْسَلَ  رَسُولَهُ» یا فرمود: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ» و پس از خداوند متعال، وجود مقدس نبی اکرم محور می باشند. وظیفه ما نیز در این مسیر، بیعت کردن با رسول اکرم و ایستادگی بر آن است به گونه ای که اگر حضرت ما را در هر مسیری بردند با ایشان همراه شویم. این مسیر، مسیر خیر و سعادت است لذا هر جایی که حضرت فرمودند باید برویم و هر چیزی در این مسیر برای ما پیش آید نیز خیر است.

در سوره مبارکه برائت وقتی خداوند متعال دستور می دهد با پیامبر همراه باشید می فرماید: «ما كانَ لِأَهْلِ  الْمَدينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ في  سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ«(توبه/120) اهل مدینه و کسانی که دور و بر مدینه هستند حق ندارند از رسول خدا تخلف کنند و هر کجا حضرت رفت باید بروند و «وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ» حق ندارند خودشان را حفظ و پیامبر را وسط معرکه رها کنند.

سپس می فرماید که اگر اینگونه شد و پیامبر را همراهی کردید «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ لا يُصيبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ» تشنگی، گرسنگی شدید، خستگی و تمام سختی هایی که می کشید، همگی این امور در راه خداست «في  سَبيلِ اللَّهِ» اگر پیروزی ای به دست بیاوریدِ «وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّارَ» و یا قدمی در این راه بردارید که کفار نگران شده و به خشم بیایند؛ «وَ لا يَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلاً» اگر زخم و آسیبی از دشمن به شما برسد؛ همگی این امور: «إِلاَّ كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ» عمل صالح می شود. اگر در فراز و فرودها، در سختی ها یا خوشی ها، در گرسنگی ها و تشنگی ها، در قحطی ها و زخم خوردن ها، با این پیامبر همراه شدید، تماما عمل صالح می شود. عمل صالح عملی است که در کنار این پیامبر است و اگر از این پیامبر جدا شدید، هیچ چیزی عمل صالح نیست. اما اگر با این پیامبر همراه شدید زخمی هم که بر بدنتان می نشیند عمل صالح است و اگر پیروز هم شدید، عمل صالح برای شما ثبت می شود. تشنگی و گرسنگی شما نیز عمل صالح خواهد بود. در واقع در این آیه شریفه، معیار عمل صالح به ما گفته شده است و آن همراهی با رسول اکرم است.

معرفی  جاماندگان در واقعه صلح حدیبیه

بنابراین خداوند متعال در سوره مبارکه فتح می فرماید که با این پیامبر بیعت کنید و پای عهد خود نیز بایستید، به پاداش آن خواهید رسید. سپس خداوند متعال داستان «مُخلَّفین» را ذکر می کند که مواظب باشید با این پیامبر راه بروید و تردید نکنید و الا از او جا می مانید و جزو جامانده های از او می شوید. پس از این بیان، خداوند متعال وارد داستان مخلفین می شود که حضرت در سال ششم هجری آن رویای صادقه را دیدند که حج می روند و حج خود را با اهل مدینه و همراهان تمام و حلق می کنند(سرهای خود را می تراشند) و حج را به پایان می برند. به مردم مدینه و اطراف آن فرمودند عازم حج شوید. عده ای که قریب به هزار و پانصد نفر بودند با حضرت به سمت مکه راه افتاند و تا حدیبیه و نزدیکی مکه مخفیانه رفتند و با تدبیری خاص آنان را به حدیبیه رساندند و در آنجا اردوگاه و خیمه زدند. به سران قریش پیغام دادند که ما می خواهیم حج انجام دهیم و مزاحمتی برای شما نداریم و حج خود را انجام می دهیم و برمی گردیم.

سران قریش این پیشنهاد را نپذیرفتند که در این هنگام رسول اکرم همراهان خود را جمع کرده و از آنان بیعتی گرفتند که به بیعت رضوان معروف شد. این بیعت زیر درختی انجام شد که این اشخاص بیعت کردند تا پای جان کنار حضرت بایستند. وقتی این بیعت را انجام دادند و به حضرت قول دادند، خداوند متعال هم صدق آنان را دید و فرمود: «لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إِذْ يُبايِعُونَكَ  تَحْتَ  الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما في  قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً»(فتح/18) آن مؤمنینی که با حضرت بیعت کردند که از سر صدق تا پای جان کنار حضرت بایستند، به مقام رضوان رسیدند و خداوند متعال مشرف به قلب آنها بود و بیعت شان را قبول کرد از آنها راضی شد. در نتیجه «فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ» وقتی صدق آنان را دید و اینکه در یک وادی پر خطر و نگران کننده قدم می گذارند، آرامش را بر دلشان نازل کرد.

از یک طرف صدق آنان را دید و از یک طرف هم دید این قلوب در معرض ترس، وحشت، نگرانی و اضطراب اند لذا « فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَريباً» آرامش را بر آنها نازل کرد و فتح قریبی برای آنها پیش آورد که شاید مراد از فتح قریب همان داستان صلح حدیبیه بود که دشمن وقتی دید حضرت رسول آماده و مهیای جنگ هستند عقب نشینی جدی داشت لذا با حضرت آن قرارداد را بستند که قرارداد دو سر سود برای نبی اکرم بود و طولی هم نکشید که در فاصله یکی دو ساله به فتح مکه منتهی شد که می فرماید: «وَ مَغانِمَ  كَثيرَةً يَأْخُذُونَها وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً»(فتح/19) که عبارت «وَ كانَ اللَّهُ عَزيزاً حَكيماً» در اینجا دوباره تکرار می شود. مغانم کثیره ای که بعدا به دستشان می رسد و خداوند متعال عزیز و حکیم است و در طرحش شکست نیست. زیرا طرح او همراه با حکمت و دارای برنامه ریزی است. در این طرح، تدبیر حکیمانه ای قرار دارد و گاهی این تدبیر حکیمانه پیچده است ولی هیچ وقت شکستی در آن نیست زیرا «وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا».

برخی از ثمرات بیعت و همراهی با پیامبر در مسیر اظهار دین

بنابران حضرت عده ای را تا اینجا آوردند و آنان که با حضرت همراه شدند به این نتایج که ذکر شد رسیدند. حضرت می دانست آنان را برای چه چیزی به آنجا می برد. می دانست که آنان را می برد برای این که آنان به بیعت رضوان برسند و خداوند متعال از اینها راضی شود و به مرحله انزال سکینه ای برسند که بر قلبشان نازل می شود. همچنین به یک پیروزی زود هنگام و سپس غنایم فراوانی که در انتظار آنهاست برسند که می دانید غنایمِ فتوحات نبی اکرم غنایم صرفا مادی نیست بلکه بخش نازله و پایین آن غنایم مادی است زیرا همانگونه که بیان شد، در صدر سوره مبارکه فتح، وقتی خداوند متعال فتح نبی اکرم را توضیح می دهد که ما برای شما فتح می کنیم و سپس برکات این فتح را که می شمارد می فرماید: «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ»(فتح/2) برکت این فتح، تطهیر و پاک شدن جبهه حضرت است که اینکه این فتح چگونه جبهه حضرت را پاک می کند، سخنی است که نیازمند دقت و بررسی است.

پس وقتی حضرت این پیروزی را رقم می زنند اولین خاصیت این پیروزی، پاک شدن و طهارت نفس جبهه مؤمنین است و این است غنائم فتح. غنائم فتح این است: «لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يهَدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا * وَ يَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا» اتمام نعمت، هدایت به صراط مستقیم و پیروزی که در آن شکست نیست، غنایم فتح است. غنایم فتح، انزال سکینه است: «هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ» در مسیر فتح ازدیاد ایمان و سکینه روزی همراهان حضرت می شود. خداوند متعال چنین غنایمی را برای آنان رقم زد و پس از آن داستان صلح حدیبیه و آن پیروزی ای که به پیروزی های بعدی منتهی شد می باشد. حضرت هم می دانست پایان کار اینجاست. حضرت همراهان خود را به حدیبیه آورده بود و می فرمود به من وحی شده و در رویای صادقه دیده ام ما به مکه می رویم و اعمال حج را به جا می آوریم پس از اینکه سال ها محروم بوده ایم. اما منافقین به حضرت می گفتند شما ما را ذلیل کردی زیرا ما را به اینجا آورده بودی تا حج انجام بدهیم. اما حال که برگشته اید، دست خالی هستید و صلح نامه را امضاء و ما را ذلیل کرده اید. حضرت به آنان فرمود آیا من گفته ام که امسال حج انجام می دهیم؟ خیر من چنین قولی نداده ام. من گفتم به حدیبیه برویم که موفق می شویم زیرا ایشان می دانست که آن حجی که وعده داده شده بودند، در امسال نیست و این برای حضرت واضح بود.

پس حضرت آنان را آوردند تا به بیعت رضوان و آن فتح صلح حدیبیه برسانند و این مقدمه ای بود برای اینکه سال بعد نیز به مکه رفتند زیرا جزو مفاد عهدنامه این بود که سال بعد امنیت بدهند و سه روز مکه را در اختیار حضرت قرار دهند که مسلمانان به حج رفتند و آن را کامل انجام دادند. حلق هم کردند و رویای حضرت تعبیر شد. حضرت آنان را در مسیر همان رویای صادقه و وحی خود حرکت می دادند و می دانستند به آنجا می رسد. اما مقدمه آن حج این بود که بیایند بیعت رضوان را انجام دهند و به مقام رضوان الهی برسند. و همچنین آن قرارداد را ببندند که نتیجه آن قرارداد عظیم که آن نیز حاصل بیعت رضوان بود زیرا وقتی بیعت کردند این مسیر برایشان باز شد، این است که به حج نیز رفته و پس از آن و به دنبال آن، فتح مکه هم حاصل شد و اینها برکات همین بیعت رضوان است.

اما در این میان عده ای مخلف بودند و همراه حضرت نرفتند. وقتی ایشان برگشتند، آن عده ای که مخلفین بودند و جا مانده بودند، دیدند که حضرت همراهان خود را به حدیبیه برده و سالم و با این همه فتوحات برگردانده است. البته معلوم نیست مخلفین، آن فتوحات معنوی را نیز می فهمیدند و شاید فقط می دانند که این همراهان حضرت، سالم رفتند و سالم برگشتند که با خود قرارداد و عهدنامه موفق آورده اند. اما این که بدانند که همراهان حضرت به بیعت رضوان رسیده اند و غرض اصلی و فتح اصلی حضرت همین بوده است، را نمی فهمیدند. فتح حضرت این است که ما را به خداوند متعال برساند. فتح حضرت اصلاح انسان هاست و این فتح اصلی و مسیر اظهار دین است و در کنار پیامبر انسان های اینگونه درست و ساخته می شوند. پس این مخلفین این فتوحات معنوی را نمی فهمیدند. اما وقتی دیدند پیامبر موفق برگشته است، عذرخواهی کردند که ما گرفتار بودیم و زن و بچه و اموال ما در معرض بود لذا مانع حضور ما شد. از خداوند متعال بخواهید ما را ببخشد و ما را نیز به همراهان شما ملحق کند. حضرت در جوابی که به آنان می دهند می فرمایند که این عذر شما قابل قبول نیست و «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ  في  قُلُوبِهِمْ»(فتح/11) این سخن و عذرخواهی شما، سخن زبان شماست و در قلب شما این نیست.

البته حتی اگر حرف دل شما نیز همین است، این چه حرفی است که می گویید زیرا وقتی خداوند متعال به شما می گوید راه بیافتید شما به او توکل کنید. اگر خداوند متعال به شما دستور میدهد بقیه و لوازم آن دستور را نیز محاسبه فرموده است. اگر خداوند متعال برای شما یا اهل و اموال شما اراده ضرر کرده باشد کسی نمی تواند جلوی آن را بگیرد. و اگر هم بخواهد نفعی برساند کسی نمی تواند جلویش را بگیرد.

این توجیه نیست که وقتی خداوند متعال می فرماید راه بیافتید شما بگویید ما نگران منافع مان بودیم. خداوند متعال اگر اراده ای کند واقع می شود. پس می فرماید «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ  في  قُلُوبِهِمْ» آنچه در دل شماست این نیست بلکه آنچه در دل شماست «بَلْ ظَنَنتُمْ أَن لَّن يَنقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ إِلىَ أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَ زُيِّنَ ذَالِكَ فىِ قُلُوبِكُمْ وَ ظَنَنتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَ كُنتُمْ قَوْمَا بُورًا»(فتح/12) تلقی شما این بود که این پیامبر آنان را در کام مرگ می برد و اینها به سلامت برنمی گردند. این سوء ظن شما، شما را از غافله حضرت جدا کرد و این همان داستان آن بیعت است. فرمود با پیامبر بیعت کنید و عهد خود را نشکنید که این حضرت شما را در مسیر پیروزی و اظهار دین پیش می برد. اگر با حضرت همراه شدید هر قدم پیش بروید، حقیقت دین هم در جامعه هم در باطن شما جاری و اظهار می گردد و اهل دین می گردید. پس مسیر اظهار دین روشن شد. این مسیر از رسالت می گذرد که البته فراز و فرودهایی هم دارد. این مسیر اظهار دین یک مسیری است که خداوند متعال ملاحظاتی نیز دارد.

خداوند متعال در آیات بعدی این سوره می فرماید که ما برای شما فتح مکه را رقم زدیم. در مسیر اظهار دین این فتوحات صلح حدیبیه و فتح مکه اتفاق می افتد و اینها مسیر اظهار دین است. قدم به قدم بساط دشمن جمع و دست شیطان کوتاه می شود تا به ظهور منتهی می شود و «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» محقق می گردد که این وعده ظهور است. ولی این اظهار دین، مسیری دارد و خداوند متعال در این مسیر اظهار دین و فتح ملاحظاتی دارد که به یکی از اینها در سوره مبارکه فتح اشاره شده است که می فرماید: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً»(فتح/25) ظاهر این آیه، راجع به همان داستان صلح حدیبیه است که در این آیه می فرماید ما که شما را به سمت مکه راه انداختیم و این بیعت را کردید، ما می توانستیم زودتر کار دشمن و بساط آنان را جمع کنیم. اما اگر آن هنگام درگیری ای اتفاق می افتاد، مؤمنینی که هنوز در مکه بودند زیر دست و پا له می شدند و از بین می رفتند. این مسیر، مسیر رحمت و محبت است و خداوند متعال در این مسیر اجازه نمی دهد یک مومنی از دست برود لذا به گونه ای مسیر را طراحی می کند که آن ذخیره های الهی محفوظ می مانند.

پس می فرماید: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً» اگر صف مؤمنین از صف کفار جدا شده بودند، ما زودتر بساط کفار را جمع می کردیم و این مهلتی که به آنان دادیم و این پیچی که در مسیر فتح مکه قرار دادیم که فتح مکه از طریق صلح حدیبیه واقع شد، بخاطر این است که آن مؤمنین در مکه که هنوز صف آنان از مشرکین جدا نشده است، از دست نروند. پس ظاهر آیه فوق این است. اما تأویل این آیه نسبت به داستان امیرالمومنین و امام زمان است. یعنی این مسیر، مسیر فتح است و مسیر اظهار دین است. اما این مسیر، مسیری است که دقت های در آن است و مسیر رحمت است. لذا فرمود اگر آن مومنینی که در اصلاب کفار بودند اینها جدا شوند حضرت قیام می کنند. یکی از شرایط قیام حضرت صاحب الزمان علیه السلام همین است که باید هیچ مومنی در صلب کفار باقی نماند و الا ظهور محقق نمی گردد. چون همانگونه که می دانید، حضرت می خواهند بساط کفر و شیطنت در عالم را به طور کامل جمع کنند. آنگاه که حضرت ظهور می کنند استبدالی و تبدیلی حاصل می شود که عده ای از جبهه حق منحرف می شوند و کار حضرت تحمل نمی کنند. و از طرف مقابل هم عده ای به جبهه حضرت وارد می شوند لذا ظهور امام زمان علیه اسلام «یوم الاستبدال» است. اما پس از جابجایی جبهه ها برای عده ای و تثبیت مؤمنین، حضرت بساط کفار را جمع می کند.

و در این جمع کردن بساط، اگر حتی یک مؤمن در اصلاب هم باشد حضرت از آن نمی گذرند زیرا فرمود: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَليماً» آن عذاب و قهری که با ظهور حضرت نازل می شود که مسیر پیروزی و فتح نبی اکرم است، این عذاب و قهر متوقف بر این است که حتی آن گوهرهایی که در نسل ها هستند باید بیرون بیایند و حضرت این گوهرها را از اصلاب بیرون می آورد و آن وقت است که عذاب نازل می شود. این مطلب، در داستان حضرت نوح نیز مشاهده می شود که ایشان هنگامی که می داند آنان و نسل آنان مؤمن نمی شود تقاضای عذاب و نفرین می کند که خدایا بساط آنان را جمع کن. لذا فرمود «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً»(نوح/27) خود اینها مطمئنا مومن نمی شوند و بعد می فرماید «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً» اگر اینان باقی بمانند، نسل آنان نیز مومن نمی شود. یعنی مشی و راه رفتن اینان به گونه ایست که هیچ نسل مومنی از آنان متولد نمی شود و این فهم پیامبر خداست. این پیامبر خدا در میان آنان بوده است و می داند که آنان به گونه ای در عالم راه رفته اند که نه خودشان راه برگشت برای خودشان گذاشته اند، و نه نوری در صلب آنان هست لذا فرمود: «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّاراً» نسل آنان نیز نسل فاجر و کافرند و اهل کفران اند. پس حضرت نوح پس از اینکه به این نتیجه رسید، تقاضا می کنند که خدایا بساط اینها را جمع کنید. هرچند باز هم خداوند متعال به آنان مهلتی می دهد که پس از آن مهلت است که آن عذاب سنگین نازل می شود و دستور می رسد سوار کشتی شو و مؤمنین را با خودت ببر که خداوند متعال بساط بقیه را جمع می کند.و وقتی جمع می کند که دیگر هیچ خیری در آنان نیست. این مسیر اظهار دین و فتوحات نبی اکرم است.

تبیین ویژگی های مسیر اظهار دین توسط نبی گرامی اسلام صلوات الله علیه

 پس درست است که این اظهار دین «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» واقع می شود، اما این اظهار در چنین مسیری است. و در این مسیر اظهار خداوند متعال همراهانی را در کنار این پیامبر تربیت می کند که اظهار دین یعنی همین. این معنای دیگر برای اظهار دین، در آیه آخر توضیح داده شده است که این نیز یکی از نکات اظهار دین در این سوره است که خداوند متعال می فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»(فتح/29). در این مسیر فتح و در این مسیر اظهار دین که یک مسیر پر فراز و نشیبی هم هست و ما نیز از آن مطلع نیستیم و اسرارش را نمی دانیم، نتیجه ایستادگی آنان که در این فراز و فرودها می ایستند و از حضرت جدا نمی شوند این است که در کنار حضرت نسلی تربیت می شود که چنین ویژگی هایی دارند.

این نسل، در این مسیر پر فراز و نشیب که نمونه اش صلح حدیبیه است در کنار حضرت ایستادند. خداوند متعال در این صلح، بر خلاف نگاه کسانی که می گفتند این پیامبر اشتباه می کند و قوم خود را در معرض خطر و نابودی قرار می دهد، از دل این صلح، آن فتح و پیروزی را بیرون آورد. بنابراین این مسیر، مسیر فتح است هرچند دارای پیچ و خم و اسرار خاصی است. شما باید به این پیامبر اعتماد کنید و به او روی آورده و با او بیعت کنید و از بیعت خود نیز دست برندارید. هر کجا که این پیامبر مکرم رفت، شما نیز با او بروید و بدانید همراهی او پاداش عظیمی دارد و این پاداش نیز طول نمی کشد که فرمود: «وَ مَنْ أَوْفىَ  بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا» که خداوند متعال یک نمونه این اجر عظیم را توضیح می دهد و می فرماید آنان که بیعت کردند، به سکینه و آرامش و ایمان رسیدند.

دقت کنید این افراد نیز در ابتداء اهل یقین نبودند زیرا وقتی کسی با پیامبر همراه می شود، به تدریج به یقین می رسد. یعنی همراهان حضرت نیز در ابتداء نگران بودند اما به پیامبر نیز مؤمن بودند و وقتی مومن و با او همراه شدند، به ایشان سوء ظن نداشتند لذا پیامبر اکرم آنان را به این مسیر بردند و در این مسیر سخت به بیعت رضوان رساند. پس از بیعت نیز، به نزول سکینه و آرامش رسیدند که این همراهان، در این صحنه سخت آرام آرام بودند. یک جمعیت اندک، در کنار کانون اقتدار قریش در حالی که غیر مسلح بودند و جبهه قریش انواع امکانات را در اختیار داشتند، کاملا آرام بودند چون «فَأَنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ» غنایم این همراهی نبی اکرم به آنان رسیده و باز نیز خواهد رسید و این یک جلوه اش را نشان می دهد.

برخی از صفات همراهان پیامبر اکرم در مسیر اظهار دین

 کل مسیری که نبی اکرم در مسیر اظهار دین ما را به وسیله اوصیائشان هدایت می کنند، چنین مسیری است. آنان که با حضرت بیعت می کنند و در این فراز و فرودها می ایستند و از حضرت جدا نمی شوند، نتیجه این همراهی این است که در کنار حضرت نسلی تربیت می شود که: «وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»(فتح/29) چنین ویژگی دارند. حضرت در این مسیر اظهار دین حرکت می کنند و در آن حتما هم دنیا پرستی و بساط دنیا پرستی را جمع می کنند و این دین حضرت در عالم آشکار می شود و ولایت ها و حاکمیت های دیگر تمام می شود و ولایت حقه در عالم ظاهر می شود. اگر کسی در این مسیر اظهار دین و این مسیری که حضرت دارند با حضرت بیعت و همراهی و حرکت کنند و پای بیعت خود بایستند، به این ویژگی ها که در آیه آخر سوره فتح آمده است می رسند و یک نمونه و نتیجه آن نیز بیعت رضوان است.

آنان که حضرت رسول اکرم را همراهی کردند: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» جبهه ای اند که بین خودشان مودت و رحمت دارند و نسبت به جبهه مقابل هم کاملا شدت دارند. در این همراهی با حضرت، انسان هایی اینچنینی تربیت می شوند. در همراهی با حضرت است که انسان شدت و رحمت پیدا می کند و نمی تواند نسبت به جبهه مؤمنین بی تفاوت باشد و این امر حتی نسبت به آنان که در اصلاب هستند نیز صادق است و حتی نسبت به آنان نیز نمی تواند بی تفاوت باشد. پس کنار حضرت کسانی تربیت می شوند که حالا در ادامه همین آیه 29 سوره فتح می فرماید که «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» پیامبر اینها را مثل یک بذر شکوفا می کند و این افراد به تدریج جوانه می زنند و روی پای خودشان می ایستند و آنقدر رشد می کنند که «يُعْجِبُ الزُّرَّاع» موجب چشم روشنی پیامبر می شوند. به گونه ای رشد می کنند که وقتی امیرالمومنین به مالک اشتر نگاه می کنند لذت می برد. پس مسیر اظهار دین چنین مسیری است مسیر پر فراز و نشیب که البته حتما به اظهار و غلبه دین حق ختم می شود.

ولی شرط آن اعتماد و همراهی و در کنار پیامبر ایستادن است. اگر در کنار او ایستادید، شما را اینگونه پرورش می دهد و از شما انسان هایی اینچنینی می سازد که: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» و سایر خصوصیاتی که در آیه هست مانند اینکه: «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً» دائما در حال رکوع و سجودند و تمام زندگی و رکوع و سجودشان، در مقابل خداوند متعال است. «يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً» سیمای زندگی و خودشان، به گونه ای است که وقتی به آن ها و زندگی آنان نگاه می کنید: «سيماهُمْ في  وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» این سجود الهی در تمام زندگی شان دیده می شود. چهره آنان و زندگی شان، چهره سجده در مقابل خداست و شما این سجده را در تمام زندگی آنان می بینید. بوی عبادت و خضوع و سجده و رنگ و بوی این پرستش را در تمام زندگی شان می بینید. پس کنار حضرت چنین افرادی تربیت می شوند. در ادامه می فرماید: «ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى  عَلى  سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً» در این مسیر اظهار فتح در کنار پیامبر کسانی تربیت می شوند که ضرب المثل کتب آسمانی اند. آنان که کنار نبی اکرم ایستادند، حضرت آنان را همچون بذری شکوفا می کند که به تدریج جوانه می زند و محکم می شود و روی پای خود می ایستد و به درخت تناوری تبدیل می شوند که وقتی پیامبر به این همراهان نگاه می کنند و یا امام زمان به این 313 نفر نگاه می کنند «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ» موجب چشم روشنی آنان می گردند که از این بذر چه درخت تناوری پرورش پیدا کرده است. پس از این است که می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً». بنابراین این مسیر اجمالی اظهار دین هست که سیدالشهداء مرحله خیلی سخت این را رقم زدند و یکی از مراحل سخت اظهار دین، با حضرت سیدالشهداء رقم خورده است. حضرت سیدالشهداء در کسانی که کنار ایشان بودند، این صفات در آیه آخر سوره فتح را محقق و شکوفا کرده اند.

پی­نوشت­ها

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 130.
(2) المزار الكبير (لابن المشهدي)، ص: 501.
(3) كامل الزيارات، النص، ص: 101

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 132.