نسخه آزمایشی
جمعه, 10 فروردين 1403 - Fri, 29 Mar 2024

شب دوم هيات ثارالله/ نقش امام حق در نجات مردم از وادی ظلمات/ ورود به وادی هدایت از عالم دنیا

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 8 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ دو امام در این عالم وجود دارند که هر کدام با دعوت خود امت خود را می سازند. یکی از این دو امام همراه با امت خود در وادی کوری و عمایه و دیگری در وادی هدایت و بصیرت است. نکته ای که وجود دارد این است که انسان برای رسیدن به وادی نور و هدایت و بصیرت باید در این دنیا وارد این وادی بشود. نمی شود که در این دنیا کورکورانه زندگی کرد، ولی در آخرت وارد محیط نورانیت شد. کسانی که وارد وادی ظلمت و عمایه می شوند، کسانی اند که خدای متعال را در این دنیا حاضر نمی بینند و وجود او را حس نمی کنند. این ها در آخرت هم سرگردانند و حتی در جهنم هم به یقین نمی رسند. برای رسیدن به وادی نور باید وجود خدای متعال را حس کرد. نکته بعدی این است که طی طریق معرفت الله بدون امام ممکن نیست؛ امام است که صراط مستقیم است و اگر کسی وارد این صراط نشود، از مقصد دور می شود.  

تقسیم بندی بر اساس امام

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. مرحوم صدوق بیانی را از سیدالشهداء علیه السلام نقل کرده اند که این بیان طرح حضرت در مقابل بنی امیه و راهی که حضرت در عالم باز می کنند را توضیح می دهد؛ حضرت با این بیان مصب و موضوع درگیری خودشان با بنی امیه را هم توضیح می دهند. این بیان بعد از سؤالی بود که شخصی در منزل ثعلبیه در مورد آیه شریفه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(اسراء/71) از حضرت پرسید. آن شخص پرسید معنای این آیه شریفه چیست؟ حضرت فرمودند دو امام در دنیا هست؛ یک امام، امامی است که «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ  إِلَيْهِ »(1) و امام دیگر «وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا». بعد فرمودند: «هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَ هَؤُلَاءِ فِي النَّارِ» و بعد این مطلب را با آيه شریفه «فَريقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَريقٌ فِي السَّعيرِ»(شوری/7) تطبیق دادند.

حضرت در این بیان می فرمایند که خدای متعال از دو امامت صحبت کرده است؛ یکی امامتی که به هدایت دعوت می کند و دیگری امامتی که به ضلالت دعوت می کند. هر دوی این امامت ها دعوت خود را دارند و هر دو هم اجابت می شوند. در پی این دعوت ها دو امت ساخته می شود که یکی از آن ها در وادی هدایت است و دیگری در وادی ضلال.

حالا می خواهیم در مورد آيه شریفه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» نکاتی را عرض کنیم. این آیه شریفه می فرماید ما در قیامت هر دسته ای را با امام خودش صدا می زنیم؛ «نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ». این آیه شریفه در یک دسته بندی کلی مردم را به دو دسته تقسیم می کند؛ یک دسته کسانی هستند که «أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ»، وقتی با امامشان وارد صحنه قیامت می شوند، خدای متعال کتاب آن ها را به دست راست آن ها می دهد؛ این دسته «يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ» هستند و خودشان کتاب خود را می خوانند و سر بلند هستند. «وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» به آن ها هم ذره ای ظلم نمی شود و چیزی از آن ها کم نمی شود؛ یعنی هر چیزی که در راه خدا داده اند، به آن ها باز گردانده می شود.

بنابراین پیداست که انسان کتابی دارد که آن کتاب را یا به دست راستش می دهند یا به دست چپ. حالا اینکه آن کتاب چیست، بحث پردامنه ای دارد. در بعضی از روایات تعبیر شده است که کتاب انسان امام انسان است؛ البته این مطلب توضیح می خواهد. لذا در قرآن کریم دارد «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»(حدید/12) نور عده ای از مؤمنین در جانب راست آن هاست و آن ها را با خود سیر می دهد. در روایات دارد که این نور همان امامشان است؛ نوری که در جانب راست مؤمن قرار دارد و او را به سمت بهشت سیر می دهد، امام انسان است. در بعضی روایات هم هست که کتاب انسان همان امام است.

دسته دومی که قرآن کریم معرفی می کند، اصحاب الشمال اند. قرآن کریم در مورد این دسته نمی فرماید که کتابشان به دست چپشان داده می شود؛ می فرماید «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً»(اسراء/72)، دسته دوم کسانی اند که در دنیا در وادی عمایه و کوری بودند؛ لذا در آخرت هم کور هستند و اگر در دنیا گمراه بوده اند، در آخرت گمراه تر و سردرگم تر اند.

دنیا تنها ورودی وادی هدایت

اگر این دو آیه را کنار هم بگذاریم، نتیجه اش این می شود که یک عده ای هستند که کتابشان به دست راستشان داده می شود و یک عده ای به دست چپشان. آن هایی که کتابشان به دست راستشان داده می شود، کسانی هستند که وارد وادی نور و هدایت می شوند؛ این وادی وادی کوری و عمایه نیست و این ها اهل بصیرت اند. دسته بعدی کسانی اند که کتابشان به دست چپشان داده می شود؛ این ها در وادی ظلمت اند و نابینا هستند. مختصات این دو طرف از این دو آیه فهمیده می شود. بنابراین وقتی مردم با امام خود وارد صحنه قیامت می شوند، یک عده ای کور و چشم بسته هستند و کتابشان هم به دست چپشان داده می شود؛ یک عده ای هم کتابشان به دست راستشان است و در وادی نور هستند.

بنابراین آيه شریفه «مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً» می فرماید آن هایی که در دنیا در وادی کوری هستند، در آخرت نابیناتر اند؛ به تعبیر دیگر اگر کسی بخواهد وارد وادی هدایت و نور و بصیرت بشود، باید از همین عالم دنیا وارد این وادی بشود. یعنی اگر کسی در دنیا وارد این وادی نشود، دیگر در وادی آخرت راهی به این وادی ندارند. کسی چشمش در دنیا باز نشد، در آخرت هم چشمش بسته است.

امام باقر علیه السلام ذیل این آیه شریفه می فرمایند: «مَنْ  لَمْ  يَدُلَّهُ  خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ»(2) کسی که خلقت آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز، «وَ دَوَرَانُ الْفَلَكِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ» و گردش ماه و خورشید و این افلاک، «وَ الْآيَاتُ الْعَجِيبَاتُ» و آیات شگفت انگیز خدای متعال او را دلالت نکرد، «عَلَى أَنَّ وَرَاءَ ذَلِكَ أَمْراً أَعْظَمَ مِنْه » به اینکه در ورای این عالمی که ما با چشم سر می بینیم، یک عالم بزرگ تری است، اگر کسی با این نشانه ها نتوانست آن عالم را ببیند و پنجره های غیب را به روی خودش باز کند، «فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلًا» این شخص در آخرت هم وقتی آیات قیامت را می بیند، باز هم نمی تواند پشت پرده را ببیند و کور خواهد بود.

بنابراین اگر کسی بخواهد چشمش باز بشود و موحد باشد، باید در پرتو آیات الهی دست قدرت خدا را و عوالم غیب را ببیند و سر رشته عوالم را در دست خدای متعال ببیند. اینگونه است که انسان می تواند مؤمن بشود. انسان باید از حجاب مخلوقات بگذرد و در آینه مخلوقات غیب و باطن و ملکوت عالم را ببیند و متوجه شود که «بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ ءٍ»(یس/83) آن دست قدرتی که تمام ملکوت عالم در دست اوست، خدای متعال است.

این مطلب از همین دنیا شروع می شود؛ انسانی که نتواند در این دنیا با پروردگار خود ملاقات داشته باشد، در آخرت هم اهل لقاء نیست. لذا می فرماید: «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(مطففین/15) آن هایی که در دنیا در حجاب بودند، در آخرت هم در حجاب اند. بنابراین ظرف رفع حجب همین عالم دنیاست. البته این فقط شروع این سیر است؛ یعنی اگر کسی در این دنیا وارد این سر شد، در آن عالم این سیر ادامه پیدا می کند و متوقف به این دنیا نمی شود، اما شروع این سیر در همین دنیاست. بنابراین آن هایی در دنیا در وادی نور بودند، در برزخ و قیامت هم در وادی نور خواهند بود. لذا می فرماید: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ»، این ها در وادی نورند.

بنابراین کسانی که در دنیا نتوانستند پرده ها را کنار بزنند و از عالم مُلک بیرون نرفتند و محجوب به این عالم ملک بودند و فقط ماه و خورشید و زمین و آسمان و افلاک را می دیدند و به پشت پرده این عالم کاری نداشتند، در وادی کوری خواهند بود. درست است که در آنجا پرده ها کنار می رود و عوالم بزرگ تری مشخص می شود، ولی صِرف این مطلب کافی نیست برای این که آن ها بتوانند آن عالم را ببینند.

بنابراین لقاء با پروردگار برای کسانی حاصل می شود که از همین دنیا پرده ها را کنار می زنند. کسی که در این دنیا نتواند از این آیات عبور کند و به غیب عالم برسد، در قیامت هم نمی تواند به غیب عالم دسترسی پیدا کند. لذا اگر کسی در اینجا در وادی شک بود، در قیامت هم در وادی شک است. بنابراین این طور نیست که کسانی در دنیا کافر و مشرکند و در حقایق شک دارند، در قیامت شکشان برطرف بشود؛ نه، این ها در آنجا هم نسبت به حضرت حق یقین ندارند. اصلاً یکی از مشکلات جهنمی ها همین است که در جهنم هم به حضرت حق یقین ندارند؛ آدم در جهنم هم که باشد، اگر علم به حضور حضرت حق داشته باشد آرامش پیدا می کند، ولی این ها در جهنم هم یقین پیدا نمی کنند.

معنای این جمله دعای کمیل همین است که می فرماید: «صَبَرْتُ  عَلَى  عَذَابِكَ  فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ»؛ آدم یک موقع در جهنم است، ولی دست رحمت خدا را می بیند، ولی یک موقع در جهنم محجوب است. اگر انسان گرفتار عذاب احساس کند کسی نیست که صدایش را بشنود و به فکرش باشد، عذابش سخت تر می شود.

بنابراین این هایی که در دنیا در وادی حیرت و ضلال اند و دور خودشان می چرخند و در وادی تیه قدم می زنند، در قیامت از این وادی حیرت و ضلالت بیرون نمی آیند و قیامتشان هم در همین وادی است؛ حتی جهنم هم برای آنها وادی سرگردانی است. آن هایی هم که در این دنیا در وادی هدایت بوده اند، در آخرت هم در وادی هدایت و نور خواهند بود.

خدای در میدان

حالا چطور می شود به این هدایت دست پیدا کرد و پرده ها را کنار زد، تا عالم غیب را ببینیم؟ چطور دست خدا و اسماء و صفات الهی را در پشت این آیات ببینیم؟ در یکی از گفت و گوهایی که امام رضا علیه السلام با عمران صابی داشتند، در یکی از فرازهای این گفت و گو حضرت توضیح داده اند که چطور می شود از این عمایه و کوری بیرون آمد و چه راهی برای کنار رفتن پرده ها وجود دارد. راه رسیدن به این مقصد، فقط یک راه است.

حضرت در این گفت و گو می فرماید: «إِيَّاكَ  وَ قَوْلَ  الْجُهَّالِ  مِنْ  أَهْلِ  الْعَمَى وَ الضَّلَالِ»(3) یک عده ای اهل عمایه و ضلال اند و در وادی گمراهی قرار دارند؛ دنبال آن ها نرو؛ چرا که دست آن ها به جایی بند نیست که بخواهی چیزی از آن ها یاد بگیری. این هایی که خودشان در وادی ضلالت اند، چطور می توانند تو را به وادی هدایت ببرند؟

بعد حضرت توضیح می دهند که این ها چه کسانی هستند؛ می فرماید: «الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ مَوْجُودٌ فِي الْآخِرَةِ لِلْحِسَابِ فِي الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ فِي الدُّنْيَا لِلطَّاعَةِ وَ الرَّجَاءِ» این ها کسانی اند که فکر می کنند خدای متعال در آخرت حضور دارد و از ما حساب می کشد، اما حضور خدای متعال را در عالم دنیا نمی بینند. خدای غایب را که نمی شود بندگی کرد و به او امیدوار بود. حضرت می فرماید: «اعْبُدِ اللَّهَ  كَأَنَّكَ  تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ»(4) خدای متعال را به گونه ای عبادت کن که گویا خدا را می بینی؛ چرا که اگر تو خدا را نمی بینی، او تو را می بیند. اگر من خدا را نبینم، ولی یقین داشته باشم که در محضر او هستم و او من را می بیند، می توانم او را اطاعت کنم؛ این مرتبه نازل عبادت است. اما اگر نه من او را ببینم و نه او من را، چطور اطاعتش کنم؟ خدای غایبی که در قیامت حاضر است، ولی در دنیا حضور ندارد را نمی شود عبادت کرد.

پس کسی که می خواهد در آخرت حساب و کتاب پس بدهد، باید در این عالم هم دست خدا را ببیند و حضور او را احساس کند و الا نه عبادتی اتفاق می افتد و نه امیدی ایجاد می شود. خدایی که هم من از او غایبم و هم او از من غایب است که به دردی نمی خورد. خدای متعال وقتی بت ها را در قرآن معرفی می کند همین گونه معرفی می کند. می گوید آیا این ها صدایتان را می شنوند و جوابتان را می دهند و دستتان را می گیرند یا نه؟ کسی که صدای من را نمی شنود، چطور می تواند خدای من باشد؟

بنابراین حضرت فرمود یک عده ای در وادی ضلالت اند و حضور حضرت حق را در این عالم احساس نمی کنند. این ها در وادی تاریکی قرار دارند. بنابراین کسانی می توانند از وادی ضلالت بیرون بروند که حضور حضرت حق را در این عالم احساس بکنند. انسان وقتی حضور خدای متعال را احساس کند می تواند به او امیدوار باشد؛ انسان وقتی قدرت و حکمت و عزت و رحمت او را می بیند امیدوار می شود و می تواند او را اطاعت کند. انسان وقتی به اینجا برسد، وارد وادی بصیرت خواهد شد و الا تا وقتی که انسان قدرت و علم و حکمت و رحمت خدای متعال را نبیند، نمی تواند کار بکند.

نکته ای را در این مورد عرض کنم. این که آدم احساس کند خدای متعال او را می بیند، دو جنبه دارد؛ یک جنبه اش این است که انسان وقتی حضور او را ببیند، حساب و کتاب می کند؛ «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى »(علق/14). طرف دیگر اینکه انسان حضور خدا را حس کند این است که انسان خودش را رها شده نمی بیند و احساس می کند که یک دست رحمتی بالای سر اوست؛ خیلی وقت ها وقتی در دعاها صحبت از حضور و سمع خدای متعال می شود، همین نکته را می خواهد به ما بفهماند.

در مناجات شعبانیه هم همین نکته وجود دارد. در آن جا آمده است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعْوَتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي ». در اینجا به خدای متعال عرضه می داریم که تو می دانی که درون من چه می گذرد و حاجت من را می دانی و حتی لازم نیست که من حرف بزنم. سپس می گوییم «وَ لَا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ» این وضعیتی که من الان در این دنیا دارم و آینده من برای تو پنهان نیست.

بنابراین اینکه انسان حس کند که دارد رؤیت می شود، برای او امیدبخش است. مسئله فقط این نیست که خدا را ببین و حواست را جمع کن تا اشتباه نکنی؛ این یک جنبه اش است که انسان بداند خدا او را می بیند و درست رفتار کند. همه شما تا به حال تجربه این را داشته اید که وقتی متوجه می شوید کسی دارد شما را می بیند، لباس خود را مرتب می کنید و به حالت بهتری می نشینید؛ این در مورد آيه «أَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرى» هم صدق می کند؛ اگر انسان بداند که خدای متعال دارد او را می بیند، حساب و کتابش عوض می شود؛ لذا کسی که خدا را غایب می داند، نمی تواند او را بندگی کند.

طرف دیگر رویت هم این است که این موجودِ ضعیفِ عاجزِ ناتوان که باید این راه طولانی را برود، تنهایی موفق نخواهد شد؛ «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ»(5)؛ با کدام پا می شود این راه را رفت؟ اگر حضور یک حیِّ قیوم را نبینی و نبینی که کسی هست که دائماً با تو باشد و متوجه توست؛ «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»(بقره/255)، «يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»، اگر آدم حضور این خدا را احساس نکند چطور می تواند امیدوار باشد و بندگی کند؟ اگر انسان خود را یک موجود رها شده در این عالم پیچیده پر از شر و شور ببیند، چه کاری می تواند بکند؟ بنابراین بصیرت یعنی اینکه انسان حضور حضرت حق را نه فقط برای حساب و کتاب، بلکه برای تکیه کردن و امیدوار بودن به او هم احساس کند. باید به او امیدوار بشوی تا بتوانی بندگی کنی. البته حساب و کتاب هم سر جای خودش است و هم در این دنیا و هم در قیامت خدای متعال از ما حساب می کشد.

پس دو دسته آدم وجود دارد. یک دسته کسانی هستند که هدایت شده اند و حضور خدا را در زندگی خود احساس می کنند و دسته دیگر کسانی اند که در وادی عمایه و ضلالت اند و حضور خدای متعال را در این عالم احساس نمی کنند؛ لذا ممکن نیست که بتوانند او را عبادت و طاعت کنند. اگر انسان کسی که صاحب همه اسماء حسناست و ما فقیر به او هستیم، «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»(فاطر/15) را احساس نکند، چطور می تواند بندگی کند؟ وقتی او را احساس کردی می توانی او را عبادت کنی؛ آن موقع است که عبادت معنی دار می شود؛ اگر حضور اله را دیدی، عبودیت خودت هم معنی دار می شود. اگر انسان خدا را نبیند، می گوید همه عالم یک نظام کر و کوری مثل خود من هستند، پس کسی لایق عبادت نیست.

پس عرض کردیم که حضرت فرمودند: «إِيَّاكَ  وَ قَوْلَ  الْجُهَّالِ  أَهْلِ الْعَمَى وَ الضَّلَالِ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ مَوْجُودٌ فِي الْآخِرَةِ لِلْحِسَابِ وَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ وَ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ فِي الدُّنْيَا لِلطَّاعَةِ وَ الرَّجَاءِ»؛ این مطالبی بود که تا به حال عرض کردیم. حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ لَوْ كَانَ فِي الْوُجُودِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَقْصٌ وَ اهْتِضَامٌ لَمْ يُوجَدْ فِي الْآخِرَةِ أَبَداً» اگر خدای متعال به عالم دنیا احاطه نداشته باشد، در عالم آخرت هم نمی تواند احاطه داشته باشد؛ خدایی که در دنیا نیست، در آخرت هم نیست. نمی شود که خدا یک جا باشد و یک جا نباشد؛  اصلا این چه خدایی است؟! بنابراین اهل بصیرت خدایی را می بینند که در همه کائنات حاضر است و با آنها همراه است. این ها حسیبی را می بینند که همه جا هست و حسابرسی می کند؛ حسابرسی که در دنیا نیست، چطور می تواند در آخرت حسابرسی کند؟!

بعد می فرماید: «وَ لَكِنَّ الْقَوْمَ تَاهُوا وَ عَمُوا وَ صَمُّوا عَنِ الْحَقِّ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ» این ها در وادی تیه و کوری قرار دارند، اما خودشان هم نمی دانند چرا در این وادی افتاده اند. بعد حضرت دلیل اینکه این ها به این وادی افتاده اند را توضیح می دهند و می فرمایند: «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلًا»، کسی که در این دنیا در وادی عمایه است و چشم و گوشش بسته است و دعوت خدا را نمی شنود و آیات خدا را نمی بیند و تمام سر و کارش با نظام کیهانی است، این آدم در عالم آخرت در پرده های غلیظ تری فرو می رود و سرگردان تر می شود.

حالا ریشه این کوری چیست و چرا آدم در عالم دنیا این مطالب واضح را نمی فهمد؟ آدم وقتی یک ساختمان خشتی و گلی را وسط بیابان ببیند، یقین می کند که یک شخصی با یک تدبیری این بنا را در اینجا ساخته است، ولی وقتی این نظام کائنات را می بیند، متوجه خالق آن نمی شود! سؤال این است که چرا این را نمی فهمد؟ ریشه این عمایه کجاست؟ انسان وقتی یک اثر هنری را می بیند، یقین می کند که یک آدم هنرمندی آن را ساخته است، ولی با دیدن عالم به خالق پی نمی برد. خب دلیل این چیست؟

حضرت بعد از قرائت آيه شریفه «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى  فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى  وَ أَضَلُّ سَبِيلًا» می فرمایند: «أَعْمَى عَنِ الْحَقَائِقِ الْمَوْجُودَةِ» این ها کسانی اند که نسبت به حقایق این عالم کور اند؛ لذا در قیامت هم کور محشور می شوند. این ها ملکوت و غیب عالم را نمی بینند؛ لذا نمی توانند دست خدا را در قیامت ببینند. لذا حتی در جهنم هم در وادی حیرت اند. زمانی کار آدم راه می افتد که نسبت به خدا یقین پیدا کند؛ یقین، اکسیر اعظم است.

امام، هدایتگر مسیر بصیرت

حالا چه کسانی می توانند به این وادی بصیرت برسند؟ «وَ قَدْ عَلِمَ ذَوُو الْأَلْبَابِ»، فقط اولوا الالباب متذکر این نکته می شوند. آن هایی که گردوی پوک اند، متوجه نمی شوند و فقط کسانی که لبّ انسانیت را دارند، می فهمند که «أَنَّ الِاسْتِدْلَالَ عَلَى مَا هُنَاكَ لَا يَكُونُ إِلَّا بِمَا هَاهُنَا»، راه پیدا کردن به آن چه که در عالم آخرت است، فقط از همین دنیا ممکن است. لذا اگر کسی از این عالم راهش را به آخرت پیدا نکند، در آخرت اوضاعش به هم ریخته می شود. بنابراین آن هایی که در این عالم به وادی نور نرسیده اند، در آخرت هم در وادی نور نخواهند بود.

لذا در مورد قیامت آمده است، «يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً»(حدید/13) منافقین در روز قیامت از مؤمنین می خواهند که اجازه بدهید ما هم از نور شما استفاده کنیم، ولی مؤمنین به ایشان می گویند برگردید به سمت دنیا؛ باید از دنیا با خودتان چراغ بیاورید. لذا اگر کسی می خواهد ملکوت قیامت را ببیند، باید از دنیا این کار را انجام بدهد. از دنیاست که راه به ملکوت قیامت باز می شود. این نکته را هم فقط اولوا الالباب می فهمند.

بنابراین اگر کسی در این دنیا به غیب عالم راه پیدا نکند، در قیامت هم از غیب قیامت محجوب است. لذا باید در همین دنیا وارد غیب و ملکوت عالم بشویم. اگر در این دنیا وارد این مسیر شدیم، این سیر بعد از این دنیا هم ادامه پیدا می کند؛ اما اگر در دنیا راه پیدا نکنیم، دیگر راهی برای ما وجود نخواهد داشت. پس باید از همین دنیا به عالم غیب راه پیدا کنیم و وارد عالم هدایت و نور و بصیرت بشویم و حقایق عالم را درک کنیم.

حالا چگونه در این دنیا راه را پیدا کنیم و وارد عالم غیب بشویم؟ حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ مَنْ أَخَذَ عِلْمَ ذَلِكَ بِرَأْيِهِ وَ طَلَبَ وُجُودَهُ» کسی که می خواهد این علم را از آراء خودش به دست بیاورد و با علم خودش به ملکوت عالم برسد، «وَ إِدْرَاكَهُ عَنْ نَفْسِهِ دُونَ غَيْرِهَا» و از درون خودش دنبال این غیب می گردد، «لَمْ يَزْدَدْ مِنْ عِلْمِ ذَلِكَ إِلَّا بُعْداً» هر کاری که بکند، به جای این که هدایت بشود دورتر می شود. چرا؟ «لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ عِلْمَ ذَلِكَ خَاصَّةً عِنْدَ قَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَ يَعْلَمُونَ وَ يَفْهَمُونَ» چرا که این علم فقط نزد امام است.

بنابراین کسی که به امام نرسد، نمی تواند پرده های غیب را کنار بزند؛ تنها راه این است. راه زمانی روشن می شود که نور امام به آن بتابد. وقتی انسان به علم امام برسد «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في  أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»(فصلت/53)؛ زمانی آیات و نشانه های خدا درون و بیرون انسان آشکار می شود و انسان حقایق را می فهمد که به امام رسیده باشد. «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ»(تکویر/18)؛ آن صبح غیب الهی، که وقتی نفس می زند همه تاریکی ها را می برد و عالم را روشن می کند، امام است. «تويى صبح أزل بنما تنفّس، كه تا روشن شود آفاق و انفس».

بنابراین کسی که رویش را از امیرالمؤمنین برگرداند، وارد عالم عمایه و کوری می شود و راهی به غیب عالم پیدا نمی کند؛ حتی اگر مدت ها سعی کند و از دانسته هایش کمک بگیرد و به شهود متوسل شود؛ چرا که سقف شهود و مکاشفه و عقل ما، دون کید شیطان است؛ آن چیزی که فوق مکر شیطان است، امیرالمؤمنین است. بنابراین کل داستان همین است. کسی که در این دنیا به خدا راه پیدا نکند، در قیامت هم نمی کند؛ کسی که در این عالم در وادی عمایه باشد و جز نظام کیهانی و قوای مادی چیزی نبیند، در عالم آخرت هم چیزی دستگیرش نخواهد شد. راه رسیدن به غیب عالم در آخرت از همین دنیا باز می شود.

حالا این راه چیست و چطوری می شود به آن رسید؟ حضرت فرمودند اولوا الاالباب می دانند که باید از اینجا شروع کنند، ولی اگر کسی خیال کند که می تواند با علم خودش این پرده ها را کنار بزند، «لَمْ يَزْدَدْ مِنْ عِلْمِ ذَلِكَ إِلَّا بُعْداً» فقط از مقصد دورتر می شود؛ چون آن علمی که با آن علم پرده ها کنار می رود و غیب عالم مشهود می شود و راه ملکوت باز می شود، نزد کسی جز امام نیست؛ «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ»(رعد/43) امام است. بنابراین با علم امام است که پرده ها کنار می رود.

نکته این است که انسان این معادله روشن را نمی بیند! «أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ»(ابراهیم/10) آیا در وجود خدا شکی هست؟ خیر؛ اما انسان دکمه کتش را پیدا می کند، ولی خدا را گم می کند؛ چرا؟! چون به سراغ امیرالمؤمنین نرفته است. جز در نزد امیرالمؤمنین هیچ جایی خبری نیست. این که او فلسفه بلد است، فیزیک بلد است، فلان علم را می داند و علامه است که به درد نمی خورد. این به بطن عالم ماده رفته است، ولی چیزی جز کوری نصیبش نشده است؛ همه چیز نزد این حضرات است. این علم از آن علم هایی نیست که دست همه باشد؛ فقط این جاست.

در سوره مبارکه طه بعد از این که خدای متعال توبه حضرت آدم را قبول می کند و به ایشان دستور می دهد که هبوط کنند، می فرماید نگران گمراهی نباشید؛ قرآن کریم می فرماید: «قالَ اهْبِطا مِنْها جَميعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ »(طه/123)، بروید در عالم ارض که وادی دشمنی است، ولی «فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً»، اولاً نگران نباشید، چون من یک چراغ هدایتی می فرستم تا با او سیر کنید؛ حالا «فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى» اگر کسی از این هدایت تبعیت کند، به شقاوت نمی رسد. این هدایت همان امامی است که حقایق در نزد اوست. اگر انسان به امام برسد، امام او را از حجاب عالم عبور می دهد و دستش را در دست خدای متعال می گذارد. اگر انسان به امام برسد، به «حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» می رسد، ولی اگر به امام نرسد «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»(طه/124) می شود. کسی که از امام فاصله می گیرد، وارد وادی کوری می شود.

امام همان هدایت است، همان ذکر است؛ لذا کسی که رویش را از این کلمه ذکر و هدایت برمی گرداند، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْكاً» عیشش در دنیا تنگ می شود. چرا؟ چون وقتی انسان پرده ها را کنار نزده باشد، مجبور است که با نظام کیهانی کور و کر زندگی کند؛ کسی هم که دم چوگان نظام کیهانی کور و کر است، در عیش ضنک است. اگر من باشم و یک نظام کیهانی بی شعور که نه صدای من را می شنود و نه به فکر من است و نه من را دوست دارد، زندگی و معیشتم ضنک می شود. اما پرده ها که کنار می رود، انسان تازه حقایق را می فهمد و اسمای حسنای خدا را می بیند. وقتی انسان به اینجا می رسد، دیگر از وادی ضنک و ضیق خارج می شود.

بنابراین تا وقتی که انسان به خدا نرسیده است، در ضنک و ضیق و تنگناست؛ اگر انسان رویش را از امام برگرداند، وارد این وادی تنگ می شود؛ چون باید با مخلوقات دیگر زندگی کند و غیب ها را نمی بیند و حقایق را نمی فهمد. بعد می فرماید: «نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى»، این آدمی که در دنیا رویش را از امام برگردانده است، در قیامت هم کور خواهد بود. بنابراین با توجه به آیه شریفه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»، مشخص است که در قیامت عده ای بصیر خواهند بود و کتابشان هم به دست راستشان است و یک عده ای هم «وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً» هستند؛ این ها کسانی اند که در این دنیا به امام و ذکر و هدایت نرسیده اند و در وادی عمایه و کوری اند. بنابراین وادی فراعنه و مستکبرین وادی کوری است. این ها آدم را در دار دنیا محصور می کنند و این عیش ضنک است. آخرت این عیش ضنک هم در وادی کوری است.

ذیل آيه شریفه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(حمد/6) که از خدا می خواهیم که ما را به صراط مستقیم هدایت کند، روایتی آمده است که حضرت فرمودند: «هُوَ الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ»(6) راه راست راه معرفت خدای متعال است. بعد فرمودند: «وَ هُمَا صِرَاطَانِ  صِرَاطٌ فِي الدُّنْيَا وَ صِرَاطٌ فِي الْآخِرَةِ»؛ صراط هدایت و راه مستقیم هم در دنیا است و هم در آخرت؛ «وَ أَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ» صراط مستقیم این دنیا امام است؛ کسی که در این صراط قرار نگرفت، نمی تواند نسبت به خدای متعال معرفت پیدا کند. این صراط و راه هم از همین عالم دنیا شروع می شود؛ اگر کسی من را در عالم دنیا به سمت خدای متعال دلالت نکند و پرده ها را کنار نزند و چراغی برای من روشن نکند، در قیامت هم نمی شود برای من کاری کرد.

بنابراین حضرت فرمودند صراط مستقیم هم در دنیاست و هم در آخرت. صراط مستقیم در دنیا امام است؛ اگر کسی در دنیا وارد صراط مستقیم بشود، در آخرت هم در صراط مستقیم است و الا نمی تواند در آخرت وارد صراط مستقیم بشود.

بنابراین در این دنیا دو امام وجود دارد. یکی از این ها امامی است که در وادی ضلالت و کوری است و امتش را هم وارد همین وادی ضلالت و کوری می کند. این ها جز نظام کر و کور کیهانی و عالم ماده چیز دیگری نمی بینند؛ این ها کسانی اند که عیششان عیش ضنک است. یک امام دیگری هم هست که چراغ هدایت خداست و تمام اسماء حسنی و غیب عالم در دست اوست؛ این امام صبح عالم است؛ «وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ». اگر انسان به این امام گره بخورد، از وادی عمایه خارج می شود.

پس این است ماجرای امامت این دو امام؛ «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ  إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا». هر کدام از این دو امام هم امت خود را می سازند. امتی که امام ضلالت می سازد، با خود امامش در وادی ضلالت است و در قیامت هم کورتر و سرگردان تر از دنیا خواهند بود. اما امت امام هدی در قیامت هم در وادی نورند؛ «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى  نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ».

تمام ماجرای قیام سیدالشهدا هم همین است. حضرت با قیام خود می خواهند امت را از این وادی کوری و عمایه ای که بنی امیه به پا کرده است، نجات بدهند و بیرون ببرند؛ لذا در زیارت اربعین می خوانیم «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ  الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلَالَةِ»؛ این حیرت گمراهی، همان حیرت وادی ائمه ضلال است؛ همان «إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ»؛ این جهالت و ضلالت، همان وادی تیه و سرگردانی بنی امیه و قبلی ها و بعدی هایشان است. کار سیدالشهدا، نجات دادن امت از ضلالت این هاست.

حضرت در سال شصت و یک هجری این قیام را انجام دادند و امت را دعوت کردند تا نجاتشان بدهند، ولی دعوت حضرت فقط اختصاص به آن موقع ندارد. لذا وقتی همه اصحاب حضرت رفتند و خودش حضرت تنها شد، یک بار دیگر آمد اصحابش را صدا زد. وقتی حضرت آنها را صدا زدند، بدن های آن ها حرکت کرد، ولی فرمود آرام باشید، شما کارتان را انجام دادید؛ من می خواهم همه عالم هوشیار باشند که این ندای من غیر از ندایی است که شما را صدا زدم؛ دیگر فعلا با شما کاری ندارم تا رجعت. این ندای دوم برای دیگران است.

لذا هر سال امام حسین علیه السلام به عالم ما هبوط می کند و دوباره سفره محرمش را پهن می کند و دوباره ما را صدا می زند و می فرماید: «هَلْ  مِنْ  ذَابٍ  يَذُبُ  عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ». می فرماید دیدید من چطور آنها را از عالم دنیا عبور دادم و به مقصد رساندم؟ دیدید چطور درهای وادی یقین را به روی آنها باز کردم و از حیرت و وادی تیه بنی امیه خارجشان کردم؟ حالا شما هم بیایید تا من نجاتتان بدهم. «مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ  مَعَنَا»(7) هر کسی می خواهد به لقاء خدا برسد، خودش را به کربلا برساند؛ این وادی، میعادگاه سیدالشهدا با خداست و همه از اینجا به خدا می رسند. لذا می فرماید: «كَمَنْ  زَارَ اللَّهَ  فِي  عَرْشِهِ»(8).

پی نوشت ها:

(1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153

(2) التوحيد (للصدوق)، ص: 455

(3) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 175

(4) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 526

(5) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 481

(6) معاني الأخبار، النص، ص: 32

(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 44، ص: 367

(8) كامل الزيارات، النص، ص: 147