نسخه آزمایشی
پنج شنبه, 09 فروردين 1403 - Thu, 28 Mar 2024

شب دهم هيات ثارالله/ آمیختگی و درگيري جريان حق و باطل و وظايف مومنين و تفکیک نهایی دو جريان امامت

متن زیر سخنان آیت الله میرباقری به تاریخ 16 مرداد 1401 است، که به مناسبت دهه اول ماه محرم در هیئت ثارالله قم ایراد فرمودند. ایشان در این جلسه بیان میدارند؛ در دنیا دو جریان حق و باطل وجود دارد، این دو جریان امام و امت مخصوص به خود را دارند. در دنیا دو گروه حق و باطل با هم آمیخته اند و همین موضوع باعث یک درگیری دائمی بین آنها می شود اما سرانجام این جنگ پیروزی حق و تفکیک این دو جبهه است. یک گروه از افراد که از باطل تبعیت می کنند، راه حق را مسدود می کنند و مانع حرکت مومنان می شوند. خداوند تمام اعمال این افراد را در دنیا گم می کند و هیچ بهره ای نخواهند داشت. گروه دیگر کسانی هستند که به حق ایمان می آورند و در راه خدا قدم می گذارند. این افراد از پاداش های عظیمی برخوردار خواهند شد و خداوند گناهانشان را می آمرزد. این گروه دوم برای آنکه به سلامت از میان دنیای باطل عبور کنند، باید ایمان بیاورند، تقوا داشته باشند و امکاناتشان را در راه خدا انفاق کنند. اینکه گفته می شود جان و مالتان را در راه خدا انفاق کنید برای این نیست که خدا به آنها نیاز دارد، بلکه برای این است که در این داد و ستد انسان رشد کند و به کمال برسد. اگر قومی از این انفاق سر باز بزند، به خداوند ضرری نمی رسد. خداوند آن ها را با قومی دیگر جایگزین می کند که با تمام وجود همه چیزشان را در راه خدا انفاق می کنند. در این جانشینی هیچکس جز انسان هایی که بخل ورزیده و انفاق نکرده اند، ضرر نمی بیند.

درگیری میان جریان حق و باطل

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم  الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين  وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين  وَ اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِهِم  أَجْمَعِين. جریان دو امامت حق و باطل را در قرآن مورد گفتگو قرار دادیم و عرض کردیم امامت، حق امامی است که برای او امری هست، فرمانی هست، طرحی هست؛ طرح امامت از ناحیه خداست. فرمانی که در دست امام هست و با آن امت می سازد و نظام عالم را با امت خودش هماهنگ می کند، فرمان الهی است. درباره اینکه این امامت و امامش چه خصوصیاتی دارند، این امام چه ابتلائات و مراحلی را باید از سر بگذرانند تا به مقام امامت برسد، این امام چه نسبتی با خدای متعال دارد، چه نسبتی با امت دارد، چه قوایی در اختیارش است، در جلسات قبل صحبت کردیم. درباره جهانی که امام برای امت خودش خلق می کند و امتداد این امت سازی ای که از دنیا شروع می شود و تا قیامت و بعد از آن ادامه پیدا می کند، بحث کردیم. نقطه مقابل هم امامت باطل و امامت اهل ضلال بود، آن را هم ترجمه کردیم.

یکی از خصوصیاتی که بین این دو امت و به تعبیری بین این دو امامت هست، نسبت بین این دو امت و امامت است. نسبت بین امام حق و امام باطل است. یک درگیری مستمر بین این دو امام هست؛ بسیاری از آیات قرآن و حتی گاهی سوره قرآن معطوف به همین درگیری است؛ یعنی بین این دو امام یک درگیری مستمر وجود دارد که جبهه عاشورا یکی از قله های همین درگیری است. سیدالشهداء وقتی در مسیر عاشورا بودند، آیه «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم»(اسرا/71)  را اینطور معنا کردند و فرمودند: «إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ وَ إِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا»(؟) این آیه ناظر به همین میدان درگیری عاشورا است.

 این درگیری بین این دو امام و دو جریان امامت، یک درگیری مستمری است و هر دو سعی می کنند در همدیگر نفوذ کنند؛ یعنی جبهه حق تلاش می کند در جبهه باطل نفوذ کند، او را متلاشی کند و یاران خودش را از دل آن جبهه جمع کند، کما این که جبهه باطل هم همین تلاش را می کند تا جبهه حق را متلاشی کند و یاران خودش را جمع کند.

کار به جایی می رسد که «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَي»(یونس/31)  خدای متعال حی را از میت و میت را از حی خارج می کند. در روایات معنا شده که چه بسا در نسل مومنین، کافری باشد یا در نسل کفار، مومنی باشد. امام با طرح و برنامه ای که دارد حتی اگر در صلب کافر، یک مومن باشد او را استخراج می کند، استخلاص می کند و بیرون می آورد.

در سوره مبارکه فتح، خدای متعال وقتی داستان صلح حدیبیه و فتح مکه را بیان می کند، می فرماید: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا»(فتح/25) اگر کفار و مومنین از هم جدا شده بودند، ما کفار مکه را زودتر از این عذاب می کردیم، ولی هنوز مومنینی در جبهه آنها بودند که ما باید آنها را نجات می دادیم. طرح نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم اینطوری است، حتی اجازه نمی دهد یک مومن از دست برود، اگر کسی می تواند در جبهه ایمان باشد با عجله و شتاب و سرعت اجازه نمی دهند آن یک نفر از دست برود، حتی اگر یک نفر باشد. کسی گفت چرا امیرالمومنین علیه السلام زودتر برای حقشان قیام نکردند؟ حضرت فرمود: «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا» حضرت نمی خواستند زود کار را جمع کنند، مومنینی در راهند که باید جدا بشوند.

این آیه در باب ظهور هم تأویل شده؛ «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا» دوره ظهور حضرت که دوران جمع شدن بساط کفر با قهر و غلبه و قدرت است یکی از خصوصیاتش این است که بعد از این تزایل، باید نسلها از هم جدا بشوند. فرمود، اگر مومنی در نسل کفار هست، باید متولد بشود. وقتی متولد شد آن وقت حضرت قیام می کنند و بساط را جمع می کنند.

 در باب حضرت نوح بیان شده است که، این پیامبر قرن ها دعوت کرد تا اینکه به یک نقطه ای رسید و دست به دعا برداشت که خدایا بساط اینها را جمع کن. خدای متعال هم اجابت کرد و بساطشان را جمع کرد. تعبیر قرآن این است که دعای حضرت اینطور بود «لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرينَ دَيَّاراً»(نوح/26) پروردگارا در روی زمین از کافرین احدی را باقی نگذار. «إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَك »(نوح/27) اینها کارشان به جایی رسیده که نه تنها خودشان مومن نمی شوند، بلکه راه را بر دیگران و بندگان تو هم سد می کنند، «يُضِلُّوا عِبادَك »آنها را در وادی ضلال می برند. من برای این جمله این آیه را خواندم، «وَ لا يَلِدُوا إِلاَّ فاجِراً كَفَّارا» اگر نسل مومنی هم در بین آنها بوده، من صبر کردم تا آن نسل به دنیا آمده، دیگر در نسل اینها مومن وجود ندارد.

این دیگر از علوم انبیاست که وقتی امت می سازند، در این میدان درگیری از دل دشمن یاران خودشان را بیرون می کشند. سیدالشهداء هم همین کار را کردند؛ بعضی از یاران خودشان را از دهان دشمن بیرون کشیدند. همین که به حر برخورد کردند، فرمودند اسمت چیست؟ من حُرَّم. عنایت می کنید! با یک نگاه اول جذب کردند. زهیر هم همینطور است.

پس یکی از نکات مهمی که وجود دارد این است که این دو جبهه در هم نفوذ میکنند؛ جبهه باطل سعی می کند جبهه حق را درون خودش استحاله کند و یاران خودش را از جبهه حق بیرون آورد، جبهه حق هم در دستگاه باطل نفوذ می کند و سعی می کند یاران خودش را از دل جبهه باطل بیرون بیاورد، حتی اگر در نسل هایشان باشند.

 در این درگیری امام حق طرحی دارد که در این طرح یک مومن در نسل ها هم از دست نمی رود. همه را بیرون می کشد، یاران خودش را استخراج می کند، استحصال می کند. حضرت فرمود، یک علت تأخیر ظهور حضرت این است، «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذينَ كَفَرُوا» کفاری که دیگر نسل مومنی ندارند، بین آنها با مومنین تزایل رخ داده، آنها را خدای متعال عذاب می کند، اما این اتفاق باید بیافتد. این درگیری سخت تا اینجا پیش می رود که همه یاران خودشان را جمع می کنند.

تفکیک دو جریان حق و باطل

 این آمیختگی دار دنیا که آمیختگی این دو جبهه است، یک مجاهدت دائمی می خواهد تا از میدان شیطان و دستگاه باطل عبور کنی و به مقصد برسی. این بحث را من دیگر تکرار نمی کنم، یک سالی چند جلسه در همین محفل نورانی سوره مبارکه بینه را ترجمه کردیم. یکی از مفاد سوره بینه همین است؛ جدا کردن و تفکیک کردن این دو جریان حق و باطل است که مکرر در قرآن از آن بحث شده است.

بنابراین بین این دو جبهه یک اختلاط و آمیختگی وجود دارد که برای عالم امتحان است. یک درگیری مستمر بین این دو وجود دارد؛ جبهه حق می خواهد یاران خودش را از جبهه باطل بیرون بیاورد و جبهه باطل را نابود کند، جبهه باطل هم تلاش می کند که یاران خودش را از جبهه حق بیرون بیاورد. در این درگیری مستمر که موضوع آیات فراوانی از قرآن است، جهاد کبیر هست، قتال هست، سایر مجاهده هایی که در قرآن بیان شده هست. این قتال مستمر، به پیروزی جبهه حق و تفکیک این دو جبهه از هم ختم می شود.

خدای متعال هم در دنیا این دو جبهه را از هم تفکیک می کند، هم در قیامت. ظاهرا در غیبت نعمانی است که حضرت فرمود، خدای متعال یک روزی در همین عالم ارض ندا می دهد که همه اهل حق در یک وادی ای جمع بشوند. به همه اهل باطل هم ندا می دهد که شما هم در یک وادی جمع بشوید. دیگر راهی بین این دو نیست. از حضرت سوال کرد، بعد از اینکه تفکیک اتفاق افتاد، باز هم جبهه باطل می تواند در جبهه حق نفوذ کند؟ کما اینکه الان نفوذ دارد؛ می آید از دل ما یار می گیرد، جبهه حق را تضعیف می کند، تحریک می کند، وسوسه می کند، آلوده می کند. آیا بعد از جدا شدن صفوف از همدیگر هم این هست؟ حضرت فرمودند دیگر امکان نفوذ نیست. این قبل از آخرت است، در همین عالم دنیاست. فرمود یک روزی در همین عالم ارض خدای متعال ندا می دهد، ندا می دهد که همه اهل حق در یک وادی ای جمع بشوند، همه جمع می شوند. ندای دوم می گوید همه اهل باطل در وادی دیگری جمع بشوند! وادی این دو تا از هم جدا می شوند. الان جدا نیست اما این درگیری به تفکیک این دو جریان و غلبه جبهه حق تمام می شود؛ «كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي»(مجادله/21) .

در این میدان درگیری یک فرصت هایی هم در اختیار دشمن قرار می گیرد، گاهی هم فرصت ها طولانی می شود، هم امکانات. جایی بحث و گفتگویی داشتیم که امکانات و فرصت هایی که برای این دو جبهه هست، چیست؟! کاملا هم فرصت ها و امکاناتشان متفاوت است. این فرصت ها و امکانات هم درون طرح خدای متعال است؛ یعنی اینطوری نیست که شیطان یک طرحی در می اندازد، به او مهلت و امکاناتی داده می شود که از نقشه کلان الهی بیرون است. اینطوری نیست. جبهه باطل فرصتی دارد، مهلتی دارد. وقتی فرصت امتحان تمام می شود، این دو جبهه از هم کاملا تفکیک می شوند.

الان فرصت امتحان است دیگر؛ «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُون»(فرقان/20)  با هم آمیخته هستیم، بعضی، امتحان و فتنه بعضی دیگر هستند، کفار فتنه برای دیگران هستند. مومنین با آنها امتحان می شوند. وقتی دوران این امتحان به پایان می رسد، مومنین پخته می شوند، خالص می شوند، رشد می کنند، تمحیص می شوند، جبهه حق و باطل را کاملا از هم جدا می کنند، دیگر جبهه باطل هیچ نفوذی ندارد. بعد می رسد به عالم قیامت که در آنجا کاملا از هم جدا می شوند. وادی بهشت و جهنم دو وادی از هم جداست، به هیچ وجه اهل جهنم نمی توانند در اهل بهشت تصرفی داشته باشند، محیط تصرفشان به جهنم محدود می شود.

عرض کردم بخش عمده ای از قرآن ناظر به این دو جریان، این دو امامت، این دو امت، مختصات امام و امتش، نحوه هدایت امت، غایت هایی که این امت ها دارند، میدان درگیری شان و نحوه آمیختگی و تفکیکشان بحث می کند. در یک بیانی، ثلث قرآن در باب ما و دوستان ما است. ثلث قرآن یعنی یک سوم از معارف قرآن را تشکیل می دهد. یک سوم که می گویم منظورم یک سوم کمی نیست، یعنی یکی از سه بخش معارف قرآن. یک ثلث دیگر قرآن در باب جبهه دشمنان ماست.

 یکی از سوره های که در آن این درگیری بیان شده و سوره فوق العاده ای هم هست، سوره «محمد» صلی الله علیه و آله یعنی سوره وجود مقدس رسول الله است، سوره الرسول است. حضرت فرمودند یک آیه از این سوره راجع به ماست، یکی راجع به بنی امیه؛ یعنی دائما دارد احوال این دو تا امت و این دو جریان امامت را توضیح می دهد. جریان این دو امت در این سوره مبارکه توضیح داده شده است. ان شاء الله اگر خدای متعال توفیق بدهد، در دو سه شب آینده یک مقداری این سوره و میدان درگیری بین این دو جریان را بررسی می کنیم.

 اجمالش این است که وقتی ما در عالم ارض آمدیم و در زمین مستقر شدیم، خدای متعال یک سبیل و راهی را به سوی خودش گشود. خدای متعال انبیاء را می فرستد تا این راه را باز می کنند. آنچه از ما می خواهد این است که به انبیاء ایمان بیاوریم و در این راه حرکت کنیم، همه امکانات مان را بیاوریم و در این راه خرج کنیم، امکانات مان را در سبیل الله قرار بدهیم. آن وقت در مقابلش یک جریانی است که راه را سد می کنند.

نتیجه اعمال دو گروه حق و باطل

داستان سوره با همین شروع می شود، سوره مبارکه رسول شروعش با همین است، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»(محمد/1) ما راه را به سوی خودمان باز کرده بودیم اما آنهایی که کفر ورزیدند «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ» به جای این که در این راه حرکت کنند یا لااقل مزاحم این راه نباشند، آمدند و مانع راه شدند. «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُم» خدای متعال اعمالشان را گم می کند و این اعمال به نتیجه نمی رسد.

 بالعکس «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ»(محمد/2) آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح اند و به یک امر اضافه یعنی به آنچه بر پیامبر گرامی اسلام نازل شده، ایمان می آورند، پیداست این یک امر است و «آمَنُوا بِما نُزِّلَ» یک ایمان اضافه است. «وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ» آن چیزی که بر حضرت نازل شده، حق است. «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» در این مسیر دنیا، در این میدان درگیری، اینها یک آلودگی هایی پیدا می کنند. پیداست وقتی انسان می خواهد از وسط دنیای اهل باطل عبور کند، ممکن است دامنش هم یک جایی آلوده بشود. خدای متعال «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ» امرشان را اصلاح می کند «وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ».

پس یک جریان «صَدُّوا عَنْ سَبيلِ» است و یک جریان ایمان به خدای متعال، ایمان به رسول و راه رسول. جریان اول «أَضَلَّ أَعْمالَهُم» خدای متعال اعمالشان را در عالم گم می کند، جریان دوم «كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ». بعد خدای متعال یک توضیح کلی می دهد که ان شاء الله جلسه بعد تقدیم می کنم.

«ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ»(محمد/3) اصل مسئله این است؛ می فرماید این کفار و این هایی که جلوی راه را گرفتند، «اتَّبَعُوا الْباطِلَ» از یک باطلی تبعیت کردند و دنبال آن حرکت کردند. از آن طرف «وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ» اینها از حق تبعیت کردند. هر دو امت تبعیت می کنند، یکی از باطل تبعیت می کند و دیگری از حق.

این حق و باطل دو تا امام اند، دو تا کتاب اند، دو تا طرح و برنامه اند، دو تا امرند. عرض کردیم که هر دو امت امر دارند، نهی دارند، دین دارند، امام دارند، اما یکی امامش امام حق است، دیگری امامش امام باطل است. «ذلِكَ بِأَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْباطِلَ وَ أَنَّ الَّذينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثالَهُمْ». بعد می فرماید، بین این دو جریان یک درگیری سخت اتفاق می افتد «فَإِذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ»(محمد/4) میدان جنگ و درگیری را تصویر می کند که ان شاء الله بعدا عرض می کنم.

به دو سه تا آیه آخر سوره را اشاره کنم که به سیر سوره کمک می کند. خدای متعال در آیات آخر سوره از یک جریان انفاق سخن می گوید و می فرماید: «اِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ»(محمد/36) تمام بساط حیات دنیا یعنی آن شکوفه هایی که در دست اهل باطل است، یعنی آن چیزی که در محیط ولایت امام باطل شکل می گیرد، سراسر لهو و لعب است. حیات دنیا عالم ارض نیست، حیات دنیا یکی از جهان هایی است، یکی از دو تا عالمی است که در عالم ارض شکل گرفته. حیات دنیا محیط زندگی جبهه باطل است، محیط پرورش ائمه باطل است. آنها هم یک دنیایی خلق می کنند. آن چیزی که آنها خلق می کنند، بعلاوه امت شان می شود حیات الدنیا. «اِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» این بیان اول است. تمام دنیا همین است. چیزی غیر از لهو و لعب نیست. شما را مشغول می کند از یک امر حقیقی و ارزشمند بازمی دارد. پس مراقبت بکنید!

«إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ» اگر شما به خدا ایمان آوردید و بعد هم دامن خودتان را جمع کردید، وقتی از وسط این حیات الدنیا می گذرید دامنتان آلوده نشد، خارهای راه مانع حرکت شما نشد، «وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظيمٌ»(آل عمران/179) خدای متعال برای شما یک پاداشی در نظر می گیرد. پاداش شما در عالم گم نمی شود. «يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ» اینطور نیست که مزدتان از دست برود.

 بنابراین یک حیات لهو و لعبی هست، شما برای این که از این حیات لهو و لعب به سلامت عبور کنید، اول باید مومن بالغیب شوید، مومن به این رسول بشوید. اگر ایمان نیاورید، نمی توانید از دل این حیات الدنیا عبور کنید. کسی که مومن به رسول خدا نیست با آن دنیاهای بزرگتری که با دست رسول خدا ابوابش گشوده می شود، مأنوس نیست. نمی تواند از این دنیایی که در دست اهل باطل است به سلامت عبور کند، حتما اسیر دنیای آنها می شود. خارهای دنیا او را می گیرد. ولی اگر به رسول ما و آن دعوتی که رسول ما دارد، مومن شدید و در آن راهی که به سوی شما باز می کند، دامن خودتان را جمع کردید که آلوده به دنیا نشود، «يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ» پاداش شما از دست نمی رود.

«وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ» این پیامبر ما نمی خواهد امکانات شما را از شما بگیرد. سائل امکانات شما نیست. اینطور نیست که نیازمند به امکانات شما باشد. دوسه آیه بعد می فرماید، از شما انفاق می خواهد، شما را دعوت به انفاق می کند، ولی سائل نیست و به امکانات شما نیاز ندارد. «وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ» این حیات الدنیا را ببینید! جلوه های دنیایی که ائمه باطل ایجاد می کنند، مستکبرین ایجاد می کنند، از نمرودها و فرعونها بگیرید تا مستکبرین امروز عالم، این امکاناتی که به آنها داده می شود محیط لهو و لعب است.

«وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ» اگر ایمان داشته باشید و متقی باشید، خدای متعال پاداش تان را به شما می دهد. عبور از این فتنه دنیای آنها و محیط لهو و لعب، ایمان و تقوا می خواهد. اگر ایمان و تقوا نداشته باشید، نمی توانید سالم بگذرید و در دنیای که در دست بنی امیه است غرق می شوید، آدم در دنیایی که در دست فرعون هاست غرق می شود.

«وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ» خدای متعال و رسولش از شما امکاناتتان را نمی خواهند، نمی گویند اموالتان را بدهید، سائل نیستند، نیازی ندارند. اگر هم از شما سوال می کنند و شما بخل می ورزید، اشکال ها و عیوب باطنی تان آشکار می شود. خدای متعال از شما سوال نمی کند، نیاز به امکانات تان هم ندارد، ولی «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ»(محمد/38) یک دعوتی هست، یک سبیلی گشوده شده، یک راهی باز شده. در عالم، رسول یک دعوتی دارند. نیاز ندارند، سوال ندارند. فرق است بین سوال و دعوت. یک موقعی از ما می خواهند و فقیرند، می گویند، امکانات تان را به ما بدهید. هیچوقت خدای متعال چنین چیزی نفرموده است. هیچ وقت رسولش از ما نمی خواهد که ما مال و جان مان را ببریم و خرج پیامبر کنیم. چه احتیاجی به ما دارند! امشب سیدالشهداء علیه السلام به بهترین اصحابش فرموده بروید؛ امام که احتیاج ندارد.

فرمود، بهترین انفاق خرج مال در راه امام است، ولی اگر خیال کردی که امام محتاج است، مشرک می شوی. امام سائل نیست ولی دعوت می کند، داعی الله است. راه را باز می کند. اول امام راهی را به سوی خدا باز می کند، بعد هم دعوت به این راه می کند. می گوید حالا امکانات تان را بیاورید و در این راه خرج کنید. این چیزی غیر از نیاز است. نیازی ندارد، سوالی ندارد. سیدالشهداء سوالی ندارد، دعوت است. دعوت می کند که بیایید و مال و جانتان را بیاورید. من یک راهی باز کردم، در این راه مال و جانتان را قرار بدهید.

«ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّهِ» انفاق در راه خدا ایمان می خواهد، تقوا می خواهد، انسانی که مومن به غیب نیست نمی تواند امکاناتش را در راه غیب ببرد، لذا خدای متعال می فرماید: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ»(حدید/7) به خدا و رسول ایمان بیاورید، بعد از این که ایمان آوردید، حالا امکاناتی که به شما دادند و یک روزی هم از دستتان می گیرند را در راه خدا خرج کنید. اگر در راه خدا خرج کردید، این امکانات می ماند. «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا» بدانید فعلا شما مستخلفید، این امکانات را از دیگران گرفتند و به شما دادند، بعدی ها از دست شما خواهند گرفت. این جان و مال و آبرو و جوانی برایتان نمی ماند، این موقعیت ها را بیاورید و در سبیل الله قرار بدهید. این می شود انفاق.

پس یک دعوتی وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم دارند، یک دعوتی سیدالشهداء علیه السلام دارند، مال و جان ما را می خواهند در یک راهی ببرند، ولی سائل نیستند، برای خودشان نمی خواهند، نیازی ندارند. «ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا في  سَبيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ» یک عده ای هستند که وقتی سیدالشهداء علیه السلام می گوید جانت را بده، بخل می ورزد. خیال می کند امام حسین علیه السلام می خواهد برای خودش آن را از او بگیرد. امام حسین علیه السلام چه احتیاجی به جان تو دارد؟! امام حسین علیه السلام می خواهد بذر وجود تو را شکوفا کند. بعد در قیامت وقتی نگاه می کنی می بینی از وجود تو چه درخت تناوری درست شده است.

«فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ» کسی که بخل می ورزد از اینکه امکانات خودش را بیاورد و در راه الهی خرج بکند، در این سبیلی که وجود مقدس نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم باز کردند، در این راه خدایی که به وسیله حضرت در عالم باز شده، این شخص نسبت به خودش بخل می ورزد، «يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ» از خودش کم می گذارد، نه اینکه از دیگران کم بگذارد. یک موقع آدم خیال می کند من مالم را به سیدالشهداء علیه السلام ندهم، از امام حسین علیه السلام  مالم را منع کرده ام. امام حسین که احتیاج ندارند. اگر جانت را نیاوردی، از خودت کم گذاشته ای «يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ».

 معامله با خدای متعال

«وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ» این معادله را باید بفهمید که خدای متعال بی نیاز مطلق است، شما فقیر مطلق به خدا هستید. اگر فقیر مالش را به دست غنی بدهد، برای خودش خرج کرده است. چون «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»(نحل/96). اگر توانست در بازار دنیا اهل معامله با خدا بشود، بزرگ می شود چون می دانید بازارهای کوچک را همه بلدند، ولی وقتی به بازارهای بزرگ می رسد، باید اهلش بشوی تا وارد بازار بشوی. با دنیا همه بلدند معامله کنند، با شیطان همه بلدند معامله کنند، با نفس همه می توانند تجارت کنند، آن تجارتی که مشتری کم دارد، مشتریش باید آدم های بزرگ باشند تا این بازارهای بزرگ را ببینند و بفهمند، آن بازار خداست. در بازارها و مشتری ها یک مشتری هم خداست «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى  مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُم»(توبه/111).

ولی همه نمی توانند در این میدان بیایند. همه امکانات ما از طرف اوست، اگر می فرماید این امکاناتی که به شما دادم را در سبیل من انفاق کنید، این نیست که او به این امکانات احتیاج دارد، او می خواهد این امکاناتی که به ما داده و یک روزی هم از دست ما گرفته می شود، برگردد به محضر خدای متعال و در این داد و ستد ما رشد کنیم، ما بهره مند بشویم، ما در این تجارت سود ببریم چون تجارت با دیگران سراسر خسارت است. تجارت با نفس، با شیطان، با اهل دنیا تماما خسارت است. امکانات انسان از دست می رود و چیزی برنمی گردد. آن تجارتی تجارت سود ده است که خدا می فرماید، به آنها بشارت بده که خوب تجارتی کردید «فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ» این تجارت با خداست.

 اگر انسان این را نفهمید، معادله را اشتباه فهمید و خیال کرد پیامبر احتیاج به من دارد، قرآن می فرماید، یک عده ای از اعراب (بادیه نشین ها) که با فرهنگ جاهلی زندگی می کنند، آن چه در راه پیامبر انفاق می کنند را غرامت خودشان می دانند. خیال می کنند پیامبر می خواهد از اینها غرامت بگیرد. «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً»(توبه/98) این را غرامت خودش می داند «وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ» مترصد این است که خطر بیاید و جبهه شما را از بین ببرد.

یک عده ای اینطوری اند. احساس می کنند این جبهه پیامبر متزلزل است. ماندنی نیست. رشدی ندارد. اگر هم امکاناتی می آورند و در این جبهه خرج می کنند، نگران اند. همیشه و هر لحظه منتظر است که بساط نبی اکرم صل الله علیه و آله و سلم در عالم جمع بشود. آدمی که اینطوری نگاه می کند، جبهه پیامبر را جبهه متزلزل و رو به فنا می داند، اگر امکانات خودش را بیاورد اینجا، خیال می کند باخته است! در حالی که اینطوری نیست؛ جبهه امام حسین علیه السلام، جبهه ای است که ماندگار و باقی است، «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ».

پس معادله این است؛ ما دستمان دست فقیر است، خدای متعال دست غنی. اگر خدای غنی می گوید مالتان را بیاورید و ببخشید، در راه من خرج کنید، فقط برای خداست. کسی که این را فهمید، امکاناتش را می آورد و خرج می کند. این خرج کردن هم موجب شکوفایی خود انسان می شود. آن کسی هم که این معامله را نفهمید، بخل می ورزد که امکاناتش را در راه خدا بیاورد. این بخل نسبت به خود است، این بخل نسبت به خدا و راه خدا نیست.

بنابراین خدای متعال یک سبیلی باز کرده، با نبی اکرم و معصومین یک راهی به سوی خدا باز شده، بعد از این راه به ما می گویند: «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا» به این رسول به آنچه در دست این پیامبر است، مومن بشوید. به آن غیبی که پیامبر با آن مأنوس است، مومن بشوید. بعد بیایید امکانات تان را در راهی که این پیامبر دارد برایتان به سوی عالم بالا باز می کند، خرج کنید. این پیامبر سائل نیست، اگر سائل بود احدی به او چیزی نمی داد. این پیامبر داعی است، دعوت می کند. راه باز کرده و می گوید بیایید و در راه من حرکت کنید. حالا که اینطوری است اگر کسی بخل ورزید، نسبت به خودش بخل ورزیده، «وَ مَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّما يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ».

بعد می فرماید: «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا» اگر هم شما رویگردان شدید و در سبیل الله نیامدید، امکانات تان را نیاوردید تا خرج پیامبر خدا کنید، خیال نکنید که پیامبر خدا شکست می خورد، خیال نکنید این جبهه بی مشتری می ماند، خیال نکنید این بازار مشتری ندارد. این بازار مشتری خودش را دارد. فقط مسئله این است که ما می خواهیم شما هم مشتری این بازار باشید، نمی خواهید، نخواهید! شما خسارت می کنید.

شما را تبدیل می کند؛ «وَ إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ» شما اگر امکانات تان را نیاوردید، جانتان را، مالتان را، آبرویتان را کنار امیرالمومنین علیه السلام نیاوردید، خدای متعال شما را تبدیل می کند. یک قوم دیگری را جای شما می آورد. «ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ» اینها مثل شما نخواهند بود.

جمع بندی

پس پایان سوره صحبت از یک حیات الدنیایی است که محیط لهو و لعب است. خدای متعال می فرماید، با ایمان به عالم غیب و با تقوا دامنتان را جمع کنید تا از وسط این محیط لهو و لعب سالم عبور کنید. اگر دامن کشان رفتید «يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُم» مزدتان را بهتان می دهند. چیزی از شما کم نمی گذارند.

بعد هم می فرماید، توجه داشته باشید، ما که می گوییم از محیط لهو و لعب بگذرید، امکانات تان را بیاورید، معنایش این نیست که نیاز به امکانات شما داریم. خدا سائلِ ما نیست، رسول سائلِ ما نیست، وقتی می فرماید پیامبر ما از امکاناتشان بگیر، از آنها زکات و صدقه بگیر «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ»(توبه/103) شما داری آنها را پاک می کنی، رشدشان می دهی.

اینطور نیست که پیامبر به ما احتیاج دارند. سائل نیستند. یک راهی در عالم باز کردند و می گویند امکانات تان را بیاورید در این راه. پس این که می گویند مواظب باشید، دامنتان را جمع کنید و با تقوا از محیط لهو و لعب عبور کنید، نروید امکانات تان را آنجا خرج کنید، این تقوا یعنی همین؛ یعنی امکانات تان را در آن وادی نریزید، خودتان را آنجا خرج نکنید، جمع و جور از اینجا عبور کنید، با تقوا عبور کنید، از وادی لهو و لعب، از کل محیط دنیایی که برای اهل دنیا ما آماده کردیم، با دامن های جمع شده عبور کنید.

«وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا» اگر مومن شدید، اگر دامنتان را جمع کردید، امکانات تان را در این وادی نریختید، نگذاشتید خار راه، دامن شما را بگیرد «يُؤْتِكُمْ أُجُورَكُمْ وَ لا يَسْئَلْكُمْ أَمْوالَكُمْ». شما اگر امکانات تان را در وادی دنیا خرج نکردید، ما نمی خواهیم امکانات دنیا را ازتان بگیریم. نمی گوییم در وادی دنیا با تقوا راه بروید، نگاه نکنید، نخورید و امکانات تان را بیاورید بدهید به ما که بخل بورزید. سائل نیستیم. این که می گوییم دامن بکشید تا از وادی دنیا به سلامت عبور بکنید، برای این است که یک راهی گشوده شده، یک دعوتی هست. می خواهیم شما دعوت خدا را بشنوید و اجابت کنید. بازار دنیا، یک بازار است، بازار خدای متعال، بازار دیگری است. می خواهیم امکانات تان را بیاورید و در این بازار خرج کنید. اینکه امکانات تان را از وادی لهو و لعب و از وادی دنیا و محیط ائمه جور سالم عبور بدهید و نگذارید آنها آن را ببلعند، برای این است که این امکانات سالم بماند.

«ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ تُدْعَوْنَ» اگر امکانات تان را سالم حفظ کردید، نمی گوییم امکانات تان را به ما بدهید. یک دعوتی دارید که امکانات را بیاورید و در سبیل الله قرار بدهید. با این که ما سائل نیستیم، با این که نیاز نداریم، باز هم یک عده ای بخل می ورزند. آنهایی که بخل می ورزند نسبت به خودشان دارند بخل می ورزند. چرا که «وَ اللَّهُ الْغَنِيُّ وَ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ». علاوه بر این بدانید اگر شما حاضر نشدید امکانات تان را در این راه بیاورید، دیگران را جایگزین شما می کنیم. آنها مثل شما نیستند، آنها بخل نمی ورزند، آنها با همه وجود در راه می آیند، همه امکاناتشان را هم می آورند، خودشان را هم بدهکار می دانند. مثل اصحاب سیدالشهداء علیه السلام.

 این آیات ذیل سوره، یک جریان حیات الدنیایی است. یک سبیل و راهی گشوده شده، می گویند بیایید و امکانات تان را بیاورید در این سبیل تا رشد کنید. مومن بشوید، تقوا داشته باشید و امکانات تان را از دست حیات الدنیا و شیطان به سلامت بگذرانید و خرج خدا کنید. این ذیل سوره است.

اول سوره می فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّهِ» یک جریان کفری است در عالم که راه خدا را مسدود می کند و می گوید بایستید و این راه را می بندد. اینهایی که این کار را می کنند، راه را می بندند، «أَضَلَّ أَعْمالَهُم» کل امکاناتشان در عالم دنیا گم می شود، تمام اعمالشان گم می شود، هیچ نتیجه ای ندارد.

بعکس «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ آمَنُوا بِما نُزِّلَ عَلى  مُحَمَّدٍ وَ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ أَصْلَحَ بالَهُمْ» پس یک جریان حیات الدنیا و کفر است، یک جریان هم جریان رسول است. پیامبر راهی را باز می کنند و می گویند، بیایید در این راه و انفاق کنید. جریان اهل دنیا و کفر راه را می بندند. لذا در آیات بعد صحبت از یک درگیری است. می گوید بین این دو جمع درگیری می شود. شما باید بیایید، وارد میدان شوید، امکانات تان را بیاورید و در اینجا خرج کنید. بعداً داستان آن درگیری و جنگ را ان شاء الله خدمتتان عرض می کنم.

پی نوشت:

1) الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 153