برای نمایش محتوای مربوطه روی عنوان  نوشته زیر کلیک نمایید
( عنوان زیر لینک به فهرست مربوطه در داخل نوشته اصلی می باشد)

این قلب مسلم چه قلبی است؟ یک تعبیری در قرآن دارد که ملاحظه کردید، خدای متعال می فرماید: «

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيمَ



» «

‍‌إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ



»(صافات/83-84) وقتی رو به پروردگار آورد، صاحب قلب سلیم بود و این «قَلْبِي لَكُمْ مُسَلِّمٌ» شاید یعنی همین، اگر کسی صاحب قلب سلیم شد، این همانی است که تسلیم امام است. قلب سلیم را در روایات این طور توضیح داده اند: «

اَلْقَلْبُ اَلسَّلِيمُ اَلَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ



» قلبی است که وقتی با پروردگار ملاقات می کند، جز خدا در این قلب نیست. بعد حضرت بیشتر توضیح دادند و فرمودند: یعنی قلبی که صاحب یقین و صاحب اخلاص در محبت است. «

كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ



»(1) اگر قلبی شک دارد، به مقام یقین نرسیده و انوار یقین واردش نشده، اگر شک دارد، به خدای متعال و مقامات الهی اولیاء الهی یقین ندارد و قلب ساقطی است. این نمی تواند جزء شیعیان باشد، اگر قلبی شرک داشته باشد و ردپای غیر خدا در آن وجود داشته باشد، ساقط است.

قلبی سلیم است که هم به مقام نورانیت و یقین و هم به مقام اخلاص در محبت رسیده و حضرت ابراهیم هر دوی این ها را داشت. حلیم بود، گداخته در محبت خدا بود و اخلاص در محبت داشت و صاحب یقین هم بود. خدا سیری به این وجود مقدس داد که به یقین رسیده بود. «

كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ



»(انعام/۷۵) خدای متعال حضرت را سیر داده بود و عالم ملکوت به حضرت ابراهیم ارائه شده بود که حاصلش یقین است و ایشان صاحب یقین بود که از طریق سیر عالم ملکوت بدست می آید. حالا داستانش که این سیر چه بود را در سوره انعام شنیده اید.

خلاصه جریان حضرت این بود که در ملکوت عالم سیر داشت و رسید به انوار معصومین و این سیر موجب شد که حضرت صاحب مقام یقین بشوند و هیچ شکی در آن باقی نمانده بود و با مشاهده ملکوت، دید که همه عالم دارند برای خدا سجده می کنند. یک مقدار جلوتر که بروید «

بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ



»(یس/۸۳) همه ملکوت در ید الهی است. این موجب یقین می شود، کسی اگر اینطوری شد صاحب یقین می شود و اگر کسی به مقام اخلاص در محبت رسید، صاحب مقام یقین است. این صاحب اخلاص در قلب است و صاحب قلب سلیم است. قلب سلیم یعنی قلبی که «

يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ كُلُّ قَلْبٍ فِيهِ شِرْكٌ أَوْ شَكٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ



» هم رسیدن به مقام اخلاص در محبت هم رسیدن به مقام یقین حتی برای انبیاء اولوالعزم در پرتو اهل بیت حاصل می شود که حالا توضیحش بماند «

مَنْ اَحَبَّكُمْ فَقَدْ اَحَبَّ اللَّهَ



».

اخلاص در محبت را در یک روایتی توضیح دادند که این روایت خیلی فوق العاده است، باید با طلا بنویسید و در اتاقتان نصب کنید و هر روز بخوانید و البته سعی کنید بهش برسید. فرمود: علت این که حضرت ابراهیم، خلیل الله شد، این است که در بعضی روایات دارد و البته این مرتبه نازله اش است که فرمودند: چون از غیر خدا چیزی نخواست و هیچ سائلی را هم رد نکرد. آدم وقتی از دست غیر خدا گرفت، محبت غیر در دلش می آید. وقتی هم که خدای متعال حواله فرستاد و بخل ورزیدی و ندادی و امکانات و آبرو و مالت را خرج نکردی، بازهم محبت خدا در دلت نمی آید. منی که ترازوی وجودم مستقل از امیرالمومنین وزن می کند، یک جایی با حضرت فاصله می گیرم، همچنان که در صفین این اتفاق افتاد. ترازو کردند و گفتند: امیرالمومنین کافر شده! اول که به حضرت گفتند: باید تسلیم حکمیت بشوی، قرآن را آوردند و گفتند: هرچه کتاب خدا قرآن بگوید را قبول کن، حکم خدا که «لا حکم الا لله» است.

حضرت در پاسخ فرمودند: اینها فریب است. دور حضرت را گرفتند و شمشیرهایشان را کشیدند. حضرت به مالک اشتر فرمود: برگرد و او از یک قدمی خیمه معاویه برگشت. بعد هم در حکمیت دخالت کردند و گفتند: ما خوب تر می فهمیم و ابوموسی اشعری حَکَم بشود. رفتند با عمرو عاص ساختند و حضرت امیر را عزل و معاویه را نصب کردند. پشت صحنه باهم سازش کردند، بعد گفتند: چرا حکمیت را قبول کردی؟ لا حکم الا لله، تو کافر شدی.

پیمایش به بالا