جــلــســه صـد و چـهـار
موثقه محمد بن علی (روایت پنجم)
9-9-98
ادامه بررسی روایت پنجم
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَمَّا يُخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ عَنْ مَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ هَلْ فِيهَا زَكَاةٌ فَقَالَ إِذَا بَلَغَ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَفِيهِ الْخُمُسُ.
همانطور که گفته شد احتمالاتی در این روایت شریفه وجود دارد که ظهور اولیه روایت این است که دو سوال در این روایت وجود دارد یکی سوال از غوص است که هم شامل مرواریدی میشود که در جوف حیواناتی تولید میشود و هم شامل یاقوت و زبرجد میشود که سنگ معدنی هستند و دیگری سوال از معدن است
مرحوم شیخ حر هم روایت را همینطور فهمیده اند لذا فرموده اند «اشْتِرَاطُ بُلُوغِ الدِّينَارِ إِنَّمَا هُوَ فِي الْغَوْصِ لَا فِي الْمَعْدِنِ» که روشن است که ایشان آنچه از دریا بیرون آورده میشود را موضوع دانسته اند نه خصوص جواهراتی که در دریا تولید میشود لذا عنوان باب هفتم را اینطور بیان کرده اند: «بَابُ وُجُوبِ الْخُمُسِ فِي الْعَنْبَرِ وَ كُلِّ مَا يُخْرَجُ مِنَ الْبَحْرِ بِالْغَوْصِ مِنَ اللُّؤْلُؤِ وَ الْيَاقُوتِ وَ الزَّبَرْجَدِ وَ غَيْرِهَا إِذَا بَلَغَتْ قِيمَتُهُ دِينَاراً فَصَاعِدا» و در آن باب هم ایشان فقط دو روایت بیان کرده اند که یکی همین روایت محمد بن علی است
البته با توجه به اینکه یاقوت و زبرجد سنگ معدنی هستند و اختصاصی به دریا هم ندارند احتمال اینکه عطف بر موصول در «عما یخرج» باشد نیز بعید نیست لذا نمیتوان یکی از این دو احتمال را به طور قطعی برگزید
استظهار اول
اولین حکمی که میتوان از این روایت برداشت کرد این است که مرواریدی که از دریا خارج میشود متعلق خمس است که ممکن است گفته شود که با توجه به «عما یخرج» میتوان گفت که حتی اگر مروارید با غوص از دریا استخراج نشود بلکه با ابزار دیگری استخراج شود را نیز شامل شود که این استظهار صحیح نیست چراکه روایت شریف منصرف از مواردی است که با ابزارهای پیچیده ای که در زمان ما تولید شده است مروارید از دریا بیرون بیاید مخصوصا که عنوان «ما یخرج» در سوال سائل آمده است.
البته راه دیگری میتوان برای شمول حکم نسبت جواهراتی که با ابزار آلات از دریا استخراج میشود نیز وجود دارد و آن اینکه تناسبات حکم و موضوع اقتضا دارد که غوص موضوعیتی در این حکم ندارد بلکه مهم این است که جواهراتی از دریا استخراج شود که تفاوتی ندارد که با غوص استخراج شود یا با ابزارآلات دیگر
استظهار دوم
دومین مطلبی که باید بررسی شود که مرحوم سید در فرع بیست و سوم نیز آورده اند این است که اگر کسی با غوص حیوانی را صید کند که مرواریدی در بطن او است آیا باید خمس آن را از باب غوص بپردازد یا خیر که مرحوم سید تفصیل داده اند و فرموده اند اگر از حیواناتی باشد که به طور طبیعی در بطن آنها مروارید شکل میگیرد باید خمس آنها از باب غوص پرداخت شود اما اگر حیوانی باشد که به طور طبیعی مروارید در بطن آنها شکل نمیگیرد حکم خمس غوص را ندارد چراکه روایت شریفه از این موارد منصرف است
استظهار سوم
سومین مطلبی که در این روایت باید بررسی شود این است که آیا این روایت شامل معادن یاقوت و زبرجد در بیرون آب را نیز شامل میشود یا خیر که اگر همانند مرحوم مجلسی یا قوت و زبرجد را عطف به «عمایخرج» دانستیم و قائل شدیم که سه سوال در کلام راوی وجود دارد که روشن است که اطلاق دارد و شامل معدن یاقوت و زبرجد در خشکلی نیز میشود
اما اگر گفتیم که فقط دو سوال در این روایت وجود دارد برای شمول حکم نسبت به معادن در خشکی باید الغاء خصوصیت کرد که این الغاء خصوصیت در اصل حکم خمس ممکن است وجود داشته باشد اما نسبت به نصاب نمیتوان چنین الغاء خصوصتی کرد چراکه ممکن است خصوصیتی در یاقوت و زبرجدی که در دریاست وجود دارد مثل اینکه استخراج آن مشکل تر است
استظهار چهارم
مطلب دیگری که باید در روایت بررسی شود این است که آیا حکم خمس و نصاب در این روایت شامل معدن طلا و نقره هم میشود یا خیر که بعضی همانند مرحوم خویی و مرحوم شیخ حر اینطور استظهار کرده اند که پاسخ حضرت فقط ناظر به سوال از غوص است که همانطور که گذشت این استظهار تمام نیست و ظاهر جواب حضرت این است که پاسخ حضرت ناظر به تمام سوال در کلام راوی است نه اینکه فقط بخشی از آن را پاسخ داده باشند لذا این روایت دال بر این است که نصاب معدن طلا و نقره فقط یک دینار است و رفع ید از این ظهور نیازمند قرینه قابل قبولی است که در اینجا چنین قرینه ای وجود ندارد
بعضی فرموده اند ممکن است نصاب یک دینار در معادن در این روایت مختص به معدن طلا و نقره است لذا اگر هم تعارضی با روایت بیست دینار داشته باشد فقط در معدن طلا و نقره است لکن این بیان تمام نیست چراکه اگر پذیرفتیم که جواب شامل همه سوالات راوی است میتوان از خصوص معدن طلا و نقره و یاقوت و زبرجد دریایی الغاء خصصویت کرد . گفت اینها از باب مثال در کلام راوی بیان شده است نه اینکه حکم مختص به این موارد است
اما اینکه نسبت بین این روایت و روایتی که نصاب را در معدن بیست دینار بیان کرده است چیست را باید در محل خود بررسی کرد که به نظر میرسد این دو روایت تنافی دارند و البته این تنافی باعث نمیشود که حجیت روایت در مورد غوص از بین برود
استظهار پنجم
نکته دیگری که باید بررسی شود این است که آیا این روایت شریفه شامل جواهراتی غیر از مروارید میشود یا خیر که با الغاء خصوصیت میتوان گفت که روایت شامل جواهرات دیگر هم میشود اما این نحوه از الغاء خصوصیت مشکل است چراکه ممکن است لؤلؤ خصوصیت داشته باشد
البته در بعض نقل ها بجای «من اللؤلؤ» «مثل اللؤلؤ» آمده است که در این صورت الغاء خصوصیت آسان تر است اما این نقل ثابت نیست لذا الغاء خصوصیت از این روایت ممکن نیست؛ البته از روایت دیگری که در باب غوص است ممکن است به دلیل ذکر لؤلؤ الغاء خصوصیت کرد اما ارتباطی به این روایت ندارد
استظهارات دیگری نیز از این روایت شریفه میتوان داشت که به آنها پرداخته نمیشود و لکن مطلب مهم دیگری که بعضی ادعا کرده اند و باید بررسی شود این است که آیا مشهور فقها از این روایت شریفه اعراض کرده اند که طبق از حجیت ساقط شود یا خیر که در جلسه آینده بررسی خواهد شد ان شاء الله.

پیمایش به بالا