جــلــســه صـد و هفت
روایت عمار بن مروان (روایت ششم)
12-9-98
ادامه بررسی روایت ششم
احکام مستفاده از روایت شریفه
حکم اول
روشن است که این روایت دال بر این است که آنچه از معادن استخراج میشود متعلق خمس است لکن بحثی در معدن است که آیا حتما باید فاعل مختاری معدن را استخراج کرده باشد یا حکم شامل مواردی که معدن با بلایای طبیعی استخراج شده باشد نیز میشود که اصل بحث در مباحث گذشته بیان شد لکن در این روایت تعبیر شده است به «مایخرج من المعادن» که مرحوم حکیم فرموده اند روشن نیست این روایت شامل موادی که انسان آن را استخراج نکرده باشد نیز بشود
این بیان مرحوم حکیم خیلی روشن نیست چراکه اولا ظهور عرفی روایت در این نیست که حتما باید انسان معدن را استخراج کرده باشد چراکه همانطور که مرحوم حائری فرموده اند متفاهم عرفی این است که این مورد به دلیل فرد غالب بیان شده است و شاهد این مطلب هم سایر روایات معدن است که استخراج انسان در آنها موضوعیت ندارد و ثانیا روشن نیست که در این روایت شریفه «مایُخرَج» آمده باشد بله ممکن است «ما یَخرُج» باشد که فعل لازم است که در این صورت دیگر اصلا روایت دلالت ندارد که انسانی باید آن را استخراج کرده باشد و ثالثا اگر هم دو بیان گذشته را نپذیریم نیز ممکن است گفته شود که تناسبات حکم و موضوع که به منزله قرینه متصله بر خطابات است دلالت بر این دارد استخراج انسان موضوعیت ندارد
البته این اشکال سوم بر کلام مرحوم حکیم که مرحوم شاهرودی آن را بیان کرده اند قابل مناقشه است چراکه ممکن است استخراج انسان خصوصیتی در حکم داشته باشد لذا به راحتی نمیتوان گفت تناسبات حکم و موضوع دلالت بر این دارد که این موارد هم متعلق خمس است و به اولویت هم نمیتوان تمسک کرد -که وقتی معدنی که با زحمت استخراج میشود متعلق خمس است به طریق اولی باید معدنی که بدون زحمت استخراج شده نیز بشود- چراکه همانطور که گفته شد ممکن است خصوصیتی در استخراج انسان باشد لذا در ارباح مکاسب هم بسیاری قائل اند که ارباح مکاسب که زحمت زیادی دارند متعلق خمس است اما هدیه که زحمتی ندارد متعلق خمس نیست
حکم دوم
دومین حکمی که از این روایت شریفه استفاده میشود این است که آنچه از دریا خارج میشود خمس دارد که درباره این حکم باید گفت که عنوان «مایخرج» قطعا شامل جواهراتی که در دریا شکل میگیرد میشود و همچنین روشن است که حیواناتی که بدون غوص صید میشوند هم موضوع حکم نیست، اما اگر ماهی خاصی را با غوص صید کند محل بحث است که باید خمس آن از باب غوص پرداخت شود یا خیر که مرحوم خویی فرموده اند متفاهم عرفی از «مایخرج من البحر» این است که اشیائی قیمتی باشد که در دریا تولید میشود مخصوصا که در کنار معدن ذکر شده است و در یک سیاق فرموده است که «ما یخرج من المعدن و البحر» و مخصوصا که در بعض روایات عنوان غوص قرار داده شده است و معمولا ماهی با غوص صید نمیشود
این استظهار مرحوم خویی صحیح است لکن اگر کسی جمود به این عنوان داشته باشد، عنوان «مایخرج من البحر» شامل حیوانی که با صید خارج شده است نیز میشود
حکم سوم
نکته دیگر در «مایخرج من البحر» جواهراتی هستند که با غواصی استخراج نشده بلکه با ابزاری صید شده باشد که گرچه عنوان غوص بر آنها صادق نیست اما عنوان مایخرج من البحر اعم است از اینکه با غوص بیرون آمده باشد یا با ابزارآلاتی بیرون آمده باشد لذا خمس اینها را نیز باید پرداخت کند
لکن بعضی فرموده اند «مایخرج من البحر» انصراف به جواهراتی دارد که با غوص استخراج شود که نکته این انصراف روشن نیست مگر اینکه گفته شود که در زمان ائمه علیهم السلام با ابزار استخراج نمیشده لذا متفاهم عرفی اشیائی بوده است که با غوص استخراج شده است
لکن اینکه در زمان ائمه علیهم السلام اینگونه نبوده است که این اشیاء را با ابزار استخراج کنند باعث نمیشود که خطاب منصرف به مواردی باشد که با غوص استخراج شده است چراکه کلی فقط به مصادیقی که در آن زمان بوده است تطبیق نمیشود بلکه مصدایقی که در آینده موجود شود را نیز میتوان شامل شود مثلا مرکب در زمان صدور روایات مصادیق محدودی داشته است اما شامل مصادیقی که در این زمان تولید شده نیز میشود همچنین در آلات لهو و غناء که امروزه بسیار متفاوت و پیچیده تر از گذشته است.
البته اینکه این مفاهیم شامل مصادیقی که در آن زمان نبوده است نیز میشود باید دارای ضابطه ای باشد که مرحوم علامه طباطبایی فرموده اند که وضع لغات به دلیل غایات آنها بوده است لذا بر مصادیق دیگری هم همان خصوصیات را داشته باشد نیز صادق است که این ضابطه در جای خود در فقه اللغة باید بررسی شود.
بنابراین حتی اگر روایات را حمل بر متفاهم عرفی زمان صدور خطاب کنیم -که خودش محل تامل و مناقشات است و فقها هم با اینکه این مبنی را پذیرفته اند لکن در فقه استظهارات خود را به زمان صدور متصل نمیکنند و قاعده ای هم برای آن بیان نکرده اند مگر امثال استصحاب قهقرایی که آن هم محل مناقشه است- بازهم نمیتوان گفت که روایت شریفه شامل مصادیقی که در زمان گذشته وجود نداشته است نمیشود
ضمن اینکه وقتی استخراج غوص با غواصی که تلاش زیادی دارد خمس دارد وقتی با با ابزاری باشد که زحمت کمتری دارد به طریق اولی متعلق خمس است بنابراین غواصی شرط تعلق خمس نیست
حکم چهارم
نکته دیگر این است که آیا روایت فقط شامل اشیاء گرانبهایی میشود که از داخل دریا به دست بیاید یا شامل عنبری که روی سطح دریا آمده است نیز میشود
مرحوم خویی فرموده اند که عنوان شامل این موارد نمیشود چراکه مایخرج من البحر نیستند یعنی ایشان فرموده اند این عنوان ظهور در این دارد که از ماء البحر استخراج شود که اگر جمود بر لفظ داشته باشیم هم همینطور است چراکه «ما یخرج من البحر» غیر «ما یوخذ من البحر» است لکن ممکن است گفته شود که تناسبات حکم و موضوع و متفاهم عرفی همین است که ماده ای که در دل دریا تولید شده است متعلق خمس است خواه در دل دریا باشد یاروی سطح دریا باشد و اینکه عنوان غوص یا «مایخرج من البحر» آمده است به این دلیل است که غالبا این اشیاء داخل آب هستند لذا این روایت عرفا شامل این موارد هم میشود
اما اینکه عنوان «ما یخرج» متفاوت با «مایؤخذ» است نیز قابل تمسک نیست چراکه با توجه به اینکه نقل معنی در روایات ائمه علیهم السلام جایز بوده است و با توجه به اختلافاتی که در نقل های مختلف وجود دارد دیگر نمیتوان به این دقت ها اخذ کرد
ضمن اینکه همانطور که گفته شد وقتی شیئی که با غوص که زحمت زیاد دارد خارج شود متعلق خمس است به طریق اولی شیئی که بدون زحمت از سطح دریا برداشته میشود هم متعلق خمس است
البته ممکن است گفته شود که این قیاس اولویت صحیح نیست لذا در ارباح مکاسب بعضی قائل اند که ارباح مکاسب متعلق خمس است اما هدیه متعلق خمس نیست با اینکه ارباح دارای زحمت است بخلاف هدیه لذا همانطور که در ارباح ممکن است ملاحظاتی وجود داشته باشد که ارباح متعلق خمس است ولی هدیه نیست در مانحن فیه هم ممکن است ملاحظاتی وجود داشته باشد که غوصی که روی سطح آب آمده است متعلق خمس نباشد
همه این مباحثی که گفته شد در گوهر و عنبری که آب آن را به ساحل دریا آورده است نیز وجود دارد که به نظر میرسد که قول به تعلق خمس اقوی است چراکه همانطور که گفته شد اولا متفاهم عرفی به دلیل تناسبات حکم و موضوع همین است که اشیاء گرانبهایی که در دریا تولید شده است متعلق خمس است و ثانیا متفاهم عرفی این است که غوص به دلیل اینکه اینها غالبا با غوص استخراج میشده اند بیان شده و ثالثا اگر هم متفاهم عرفی وهری باشد که با غوص استخراج میشود میتوان گفت به طریق اولی شامل این مواردی که در ساحل یا روی سطح آب آمده است نیز میشود
حکم پنجم
نکته دیگری که در این روایت بحث شده است این است که آیا این روایت فقط شامل بحر به معنی دریای در لغت فارسی میشود یا خیر
در مباحث گذشته گفته شد که دریا در لغت امروزین فارسی معنای روشنی دارد که به محل اجتماعات عظیم آب که سرریز رودخانه ها است گفته میشود اما ممکن است گفته شود که این معنی به دلیل غلبه اصطلاحات جغرافیایی علم امروز است که کاملا دریا و خلیج و دریاچه و اقیانوس را محدد کرده اند اما در ادبیات گذشته اینگونه نبوده است لذا در ادبیات قدیم همانند فردوسی به نیل هم اطلاق دریا شده است
اما در لغت عرب هم اتفاقی وجود ندارد که بحر به چه معناست و استعمالات قرآنی هم روشن نیست که مراد از بحر در داستان حضرت موسی علیه السلام رود نیل است یا خلیجی بوده که در قاهره بوده است
بنابراین اگر بپذیریم که بحر اعم از دریا به معنی امروز آن است که حکم شامل گوهری که از رودخانه های بزرگ هم استخراج بشود نیز میشود ولی اگر این اطلاق را نپذیریم میتوان گفت که تناسبات حکم و موضوع دلالت دارد که اشیاء گرانبهایی که در آب ها تولید میشوند متعلق خمس است خواه در دریا تولید شده باشد یا آب های کمتر از دریا لکن این تناسبات حکم و موضوع و متفاهم عرفی در این مورد خیلی واضح نیست و اگر بحر معنای خاصی داشته باشد نمیتوان از آن دست کشید.

پیمایش به بالا