بسمالله الرحمن الرحیم
تقریر فلسفه اصول، جلسه 120 – دوشنبه 14-08-1403
استاد میرباقری
مقدماتی برای ارتقاء مفهوم حکم
مقدمه
اجمالا گفته شد که هدایتی که از محضر خدای متعال نازل میشود حامل حقیقی ملاکات است؛ گرچه تناسبی بین این حکم و ملاک در متعلق نیز وجود دارد. یعنی خدای متعال وقتی عالم را خلق فرموده است، اقتضائاتی در این عالم قرار داده است و حکم ناظر به این اقتضائات نیز هست؛ اما کل ملاک منحصر در ملاک در موضوعات نیست. البته این مطلب باید تبیین شود که هدایتی که از عالم الهی نازل میشود، در چه مرحلهای تبدیل به حکم میشود . لکن تا اینجا بیشتر درصدد بیان این نکته بودیم که نفس حکم امری حقیقی و دارای ملاک است که از عوالم بالا نازل میشود.
تقسیم حکم به فریضه و سنت و حکم ولایی
نکته دیگری که در جلسه گذشته اجمالا بیان شد و باید به صورت تفصیلیتر بیان شود این است که احکام دو یا سه سنخ هستند؛ یکی احکامیکه ائمه علیهمالسلام ابلاغ میکنند و دوم احکامیکه ایشان آن را جعل میکنند و دوام تاریخی دارد همانند سنن النبی صلیاللهعلیهوآله و سوم احکام ولائی که هم میتواند ناظر به امور جزئیه مثل گسیل لشکر به سمت تبوک باشد و هم میتواند ناظر به امور کلان و در مقام سرپرستی رشد امت باشد.
در جلسه گذشته نکاتی راجع به قسم اول و دوم بیان شد؛ اما قسم سوم در روایات متعددی بیان شده است؛ در سوره مبارکه نساء میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنينَ خَصيما * وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيما * وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثيما * يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ كانَ اللَّهُ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطا *ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فَمَنْ يُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكيلا * وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيما»
در تفسیر قمیدر شأن نزول این آیات میفرماید: «وَ قَوْلُهُ إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً فَإِنَّهُ كَانَ سَبَبُ نُزُولِهَا أَنَّ قَوْماً مِنَ الْأَنْصَارِ مِنْ بَنِي أبيزق [أُبَيْرِقٍ] إِخْوَةً ثَلَاثَةً كَانُوا مُنَافِقِينَ بُشَيْرٌ وَ بِشْرٌ وَ مُبَشِّرٌ، فَنَقَبُوا عَلَى عَمِّ قَتَادَةَ بْنِ النُّعْمَانِ وَ كَانَ قَتَادَةُ بَدْرِيّاً وَ أَخْرَجُوا طَعَاماً كَانَ أَعَدَّهُ لِعِيَالِهِ وَ سَيْفاً وَ دِرْعاً فَشَكَا قَتَادَةُ ذَلِكَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ قَوْماً نَقَبُوا عَلَى عَمِّي وَ أَخَذُوا طَعَاماً كَانَ أَعَدَّهُ لِعِيَالِهِ وَ دِرْعاً وَ سَيْفاً وَ هُمْ أَهْلُ بَيْتِ سَوْءٍ، وَ كَانَ مَعَهُمْ فِي الرَّأْيِ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ يُقَالُ لَهُ لَبِيدُ بْنُ سَهْلٍ فَقَالَ بَنُو أبيزق [أُبَيْرِقٍ] لِقَتَادَةَ هَذَا عَمَلُ لَبِيدِ بْنِ سَهْلٍ، فَبَلَغَ ذَلِكَ لَبِيداً فَأَخَذَ سَيْفَهُ وَ خَرَجَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ يَا بَنِي أبيزق [أُبَيْرِقٍ] أَ تَرْمُونَنِي بِالسَّرِقَةِ وَ أَنْتُمْ أَوْلَى بِهِ مِنِّي وَ أَنْتُمُ الْمُنَافِقُونَ تَهْجُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ تَنْسُبُونَ إِلَى قُرَيْشٍ لَتُبَيِّنُنَّ ذَلِكَ أَوْ لَأَمْلَأَنَّ سَيْفِي مِنْكُمْ- فَدَارَوْهُ فَقَالُوا لَهُ ارْجِعْ يَرْحَمُكَ اللَّهُ فَإِنَّكَ بَرِيءٌ مِنْ ذَلِكَ، فَمَشَوْا بَنُو أبيزق [أُبَيْرِقٍ] إِلَى رَجُلٍ مِنْ رَهْطِهِمْ يُقَالُ لَهُ أُسَيْدُ بْنُ عُرْوَةَ وَ كَانَ مِنْطِيقاً بَلِيغاً فَمَشَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ قَتَادَةَ بْنَ النُّعْمَانِ عَمَدَ إِلَى أَهْلِ بَيْتٍ مِنَّا أَهْلِ شَرَفٍ وَ نَسَبٍ وَ حَسَبٍ فَرَمَاهُمْ بِالسَّرِقَةِ وَ اتَّهَمَهُمْ بِمَا لَيْسَ فِيهِمْ، فَاغْتَمَّ رَسُولُ اللَّهِ ص لِذَلِكَ وَ جَاءَ إِلَيْهِ قَتَادَةُ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهُ عَمَدْتَ إِلَى أَهْلِ بَيْتِ شَرَفٍ وَ حَسَبٍ وَ نَسَبٍ فَرَمَيْتَهُمْ بِالسَّرِقَةِ فَعَاتَبَهُ عِتَاباً شَدِيداً فَاغْتَمَّ قَتَادَةُ مِنْ ذَلِكَ وَ رَجَعَ إِلَى عَمِّهِ وَ قَالَ يَا لَيْتَنِي مِتُّ وَ لَمْ أُكَلِّمْ رَسُولَ اللَّهِ ص فَقَدْ كَلَّمَنِي بِمَا كَرِهْتُهُ، فَقَالَ عَمُّهُ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ فَأَنْزَلَ اللَّهُ فِي ذَلِكَ عَلَى نَبِيِّهِ ص إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ خَوَّاناً أَثِيماً يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ يَعْنِي الْفِعْلَ فَوَقَعَ الْقَوْلُ مَقَامَ الْفِعْلِ. ثُمَّ قَالَها أَنْتُمْ هؤُلاءِ جادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا فَمَنْ يُجادِلُ اللَّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَمْ مَنْ يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِيماً، وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً وَ مَنْ يَكْسِبْ خَطِيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَرِيئاً يَعْنِي لَبِيدَ بْنَ سَهْلٍ فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِينا».
باید توجه داشت که این شأن نزولی که ایشان نقل کردهاند روایت نیست، و به صورت اجمالی معنای آن این است که عدهای سرقت کرده و دیگری را متهم کرده بودند و حضرت هم ابتداءً او را توبیخ کردند و آیه نازل شد که شما باید بر اساس کتاب حکم کنید و از خائنینی که دیگران را متهم کردهاند دفاع نکنید. البته روشن است که این شأن نزول با جزئیات آن قابل پذیرش نیست زیرا انتساباتی به حضرت داده شده است که خلاف شأن ایشان است -مگر اینکه نکته دیگری در بین بوده باشد و حضرت میخواستند که این آیات نازل شود و شأن حضرت روشن شود؛- ولی اجمالا میتواند فضای آیه را روشن کند. وانگهی خود این آیه شریفه که میفرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ» نشان از عصمت حضرت دارد؛ لذا حمل آن به این شأن نزول قطعا باطل است.
به صورت کلی همه شأن نزولهایی که در کتب تفسیری بیان میشود، روایت شده از معصومین علیهمالسلام نیست، گاهی واقعی هستند ولی دقیق نیستند و گاهی هم جعل شده تا آیه شریفه را از مدار خود خارج کنند؛ مثلا یک کسی را در مدینه پیدا کردهاند و شأن نزولهایی که معمولا برای آیات نفاق درست میکنند را به او تطبیق میدهند.
مرحوم علامه هم بدون اشاره به این شأن نزول، آیه شریفه را به همین صورت تفسیر کردهاند که جریان خائنینی هستند که از حضرت میخواهند که در مقام حکم از ایشان دفاع کند ولی خدای متعال به حضرت میفرماید که مدافع اینها نباش. ایشان در بیان لطیفی ذیل این آیه شریفه میفرمایند، مراد از «ما اراک الله» قرآن نیست؛ بلکه مراد این است که در همان صحنهای که حضرت میخواهند حکم کنند، خدای متعال حکم را به ایشان نشان میدهند؛ لکن ایشان با توجه به سیاق و معنایی که برای این سیاق بیان کردهاند، حکم در این آیه شریفه را اختصاص به مقام قضاء دادهاند.
همانطور که گفته شد شأن نزولی که در تفسیر مرحوم علی بن ابراهیم نقل شده است روایت نیست؛ در کتاب عیاشی و کافی شریف شأن نزول به این صورت بیان شده است: «سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- إِذْ يُبَيِّتُونَ ما لا يَرْضى مِنَ الْقَوْلِ قَالَ يَعْنِي فُلَاناً وَ فُلَاناً وَ أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ.» یعنی این آیات صرفا مربوط به امر قضاوت نیست بلکه مربوط به یک داستان بزرگ تاریخی است. در این جریان پیچیده و بزرگ خائنینی هستند که ویژگیهایی مثل «يَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ» و «يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ» دارند و حضرت در این جریان به نفع آنها حکم نمیدهند. بنابراین آیه شریفه مربوط به نزاعهای کوچکی که در مقام قضاء به آن پرداخته میشود نیست بلکه از توجه به این روایات روشن میشود که این حکم مربوط به نزاع بزرگ اجتماعی و نزاع بر امر سرنوشت جامعه و هدایت و پرستش است، لذا حکم آن هم صرفا مربوط به باب قضاء نیست بلکه میتوان گفت که اصلی ترین مصداق این حکم امر ولایت است که حضرت آن را در دست امیرالمومنین علیهالسلام قرار دادهاند.
علاوه بر اینکه دو روایت دیگری ذیل این آیه شریفه است که مفهوم آن را گستردهتر میکند؛ یکی روایتی که در مختصر بصائر الدرجات آمده است که میفرماید: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ، عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَحْيَى الْكَاهِلِيِّ، عَنْ مُوسَى بْنِ أَشْيَمَ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنِّي أُرِيدَ أَنْ تَجْعَلَ لِي مَجْلِساً، فَوَاعَدَنِي يَوْماً فَأَتَيْتُهُ لِلْمِيعَادِ، فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ فَسَأَلْتُهُ عَمَّا أَرَدْتُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْهُ، فَبَيْنَا نَحْنُ كَذَلِكَ إِذْ قَرَعَ عَلَيْنَا رَجُلٌ الْبَابَ، فَقَالَ: «مَا تَرَى، هَذَا رَجُلٌ بِالْبَابِ» فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ أَمَّا أَنَا فَقَدْ فَرَغْتُ مِنْ حَاجَتِي فَرَأْيُكَ، فَأَذِنَ لَهُ، فَدَخَلَ الرَّجُلُ فَتَحَدَّثَ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ مَسَائِلِي بِعَيْنِهَا لَمْ يَخْرِمْ مِنْهَا شَيْئاً، فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ مَا أَجَابَنِي، فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ مَا لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا اللَّهُ ثُمَّ خَرَجَ. فَلَمْ نَلْبَثْ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ آخَرُ فَأَذِنَ لَهُ فَتَحَدَّثَ سَاعَةً، ثُمَّ سَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْمَسَائِلِ بِعَيْنِهَا، فَأَجَابَهُ بِغَيْرِ مَا أَجَابَنِي وَ أَجَابَ الْأَوَّلَ قَبْلَهُ، فَازْدَدْتُ غَمّاً حَتَّى كِدْتُ أَنْ أَكْفُرَ، ثُمَّ خَرَجَ. فَلَمْ نَلْبَثْ إِلَّا يَسِيراً حَتَّى جَاءَ آخَرُ ثَالِثٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الْمَسَائِلِ بِعَيْنِهَا، فَأَجَابَهُ بِخِلَافِ مَا أَجَابَنَا أَجْمَعِينَ، فَاظْلَمَّ عَلَيَّ الْبَيْتُ وَ دَخَلَنِي غَمٌّ شَدِيدٌ، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ وَ رَأَى مَا بِي مِمَّا تَدَاخَلَنِي، ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى مَنْكِبِي. ثُمَّ قَالَ: «يَا ابْنَ أَشْيَمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى سُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ ع مُلْكَهُ، فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص أَمْرَ دِينِهِ فَقَالَ: احْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ، وَ إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَيْنَا ذَلِكَ كَمَا فَوَّضَ إِلَى مُحَمَّدٍ ص». از این روایت روشن میشود که اصلا بحث محدود به قضاء و فصل خصومت نمیشود بلکه حکم در مقام اجراء و تحقق دین به حضرت واگذار شده است؛ چنانچه از روایات تفویض هم استفاده میشود که تحقق و بلکه ابلاغ دین در اختیار ائمه علیهمالسلام است که هم نسبت به اشخاص مختلف و هم نسبت به اعصار مختلف میتواند متفاوت باشد؛ لذا ابلاغ بخش عمدهای از دین به امام زمان عجلاللَّهفرجهالشریف واگذار شده است.
تطبیق آیه شریفه به امر دین اختصاص به روایت موسی بن اشیم ندارد؛ بلکه روایت دیگری نیز در باب تفویض وجود دارد که حضرت همین آیه شریف را به واگذاری امر دین تطبیق فرمودهاند. در نقل کافی شریف آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ وَجَدْتُ فِي نَوَادِرِ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلَّا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَى الْأَئِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ هِيَ جَارِيَةٌ فِي الْأَوْصِيَاءِ ع.»
بنابراین شأن نزول آیه شریفه بسیار گستردهتر از نزاع بین دو فرد بوده است؛ بلکه بحث تصمیمات بزرگ اجتماعی است که همراه پنهان کاری و خیانت عدهای بوده و حضرت در این امر عظیم حکم میدهند. ضمن اینکه روایات این حکم را به بحث تفویض دین تطبیق کرده است. حال اگر بما اراک الله را هم همانطور که مرحوم علامه بیان کردهاند معنی کنیم معنایش این میشود که حضرت هر حکمیکه در هر صحنهای نیاز دارند را خدای متعال به ایشان معرفی میکند. یعنی رأی حضرت هم در مقام عصمت است، نه اینکه کتاب به حضرت اعطا شده و العیاذ بالله ممکن است در مقام فهم حکم واقعههای مختلف دچار خطا شوند.