بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیتالله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 137 شنبه 04 / 12/ 1403
مسأله دهم از زکات نقدین ـ ورود به بحث زکات غلات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلاصه جلسه قبل
مرحوم سید در آخرین مسأله از بحث زکات نقدین میفرماید: اگر کسی اموال زکوی متعددی داشته باشد که به تنهایی به نصاب نمیرسند اما در مجموع به نصاب میرسند، اینها زکات ندارند. مثلا اگر در روایت آمده که نصاب سکه نقره 200 درهم است دلالت دارد که خود این سکه نقره به تنهایی باید به نصاب برسد تا زکات به آن تعلق گیرد نه اینکه به ضمیمه سکه طلا محاسبه شود. پس مقتضای ادله نصاب همین است. علاوه بر این که این مطلب منصوص است که این اموال باید به تنهایی به نصاب برسند تا زکات به آنها تعلق گیرد. این روایات هم در ابواب زکات نقدین و هم در ابواب زکات انعام و هم در ابواب زکات غلات آمده است.
مرحوم شیخ حر در باب 5 از ابواب زکات طلا و نقره این روایات را آورده اند. عنوان باب این چنین است: «بَابُ اشْتِرَاطِ بُلُوغِ النِّصَابِ فِي وُجُوبِ زَكَاةِ النَّقْدَيْنِ وَ أَنَّهُ لَا يُضَمُّ أَحَدُهُمَا إِلَى الْآخَرِ وَ لَا مَالُ أَحَدِ الشَّرِيكَيْنِ إِلَى الْآخَرِ وَ عَدَمِ وُجُوبِ شَيْءٍ فِيمَا نَقَصَ عَنِ النِّصَابِ وَ كَذَا مَا بَيْنَ كُلِّ نِصَابَيْن»[1]
روایت اول: صحیحه زراره
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع- رَجُلٌ عِنْدَهُ مِائَةٌ وَ تِسْعَةٌ وَ تِسْعُونَ دِرْهَماً وَ تِسْعَةَ عَشَرَ دِينَاراً أَ يُزَكِّيهَا فَقَالَ لَا لَيْسَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ فِي الدَّرَاهِمِ وَ لَا فِي الدَّنَانِيرِ حَتَّى يَتِمَّ قَالَ زُرَارَةُ وَ كَذَلِكَ هُوَ فِي جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ».[2]
روایت سوم: صحیحه اسحاق بن عمار
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنْ رَجُلٍ لَهُ مِائَةُ دِرْهَمٍ وَ عَشَرَةُ دَنَانِيرَ أَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ قَالَ إِنْ كَانَ فَرَّ بِهَا مِنَ الزَّكَاةِ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ قُلْتُ لَمْ يَفِرَّ بِهَا وَرِثَ مِائَةَ دِرْهَمٍ وَ عَشَرَةَ دَنَانِيرَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ زَكَاةٌ قُلْتُ فَلَا تُكْسَرُ الدَّرَاهِمُ عَلَى الدَّنَانِيرِ وَ لَا الدَّنَانِيرُ عَلَى الدَّرَاهِمِ قَالَ لَا»؛[3] اگر کسی 10 دینار و 100 درهم داشته باشد آیا باید زکات بدهد؟ حضرت فرمود: اگر خودش برای فرار از زکات پولش را تبدیل کرده است تا زکات به آن تعلق نگیرد، باید زکات بدهد؛ راوی میگوید: خودش مال را تبدیل نکرده بلکه اینگونه به او ارث رسیده است؛ حضرت فرمود: زکات ندارد.
مرحوم شیخ حر در باب اول از ابواب زکات انعام این روایات را آورده است. عنوان باب اینچنین است: «بَابُ اِشْتِرَاطِ بُلُوغِ اَلنِّصَابِ فِي وُجُوبِ اَلزَّكَاةِ فِي اَلْإِبِلِ وَ اَلْبَقَرِ وَ اَلْغَنَمِ وَ عَدَمِ وُجُوبِ شَيْءٍ فِيمَا نَقَصَ عَنِ اَلنِّصَابِ وَ أَنَّهُ لاَ يُضَمُّ أَحَدُهَا إِلَى اَلْآخَر»[4]
روایت دوم: صحیحه زراره
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ كُنَّ عِنْدَهُ أَرْبَعُ أَيْنُقٍ وَ تِسْعٌ وَ ثَلَاثُونَ شَاةً وَ تِسْعٌ وَ عِشْرُونَ بَقَرَةً أَ يُزَكِّيهِنَّ قَالَ لَا يُزَكِّي شَيْئاً مِنْهُنَّ لِأَنَّهُ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْهُنَّ تَامّاً فَلَيْسَ تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ.»؛[5] اگر کسی 4 شتر و 39 گوسفند و 29 گاو داشته باشد آیا باید زکات بدهد؟ حضرت میفرماید: زکات به آن ها تعلق نمیگیرد چون هیچکدام به نصاب نرسیده اند.
مرحوم شیخ حر در باب دوم از ابواب زکات غلات این روایات را آورده است. عنوان باب اینچنین است: «بَابُ عَدَمِ وُجُوبِ الزَّكَاةِ فِيمَا نَقَصَ عَنِ النِّصَابِ مِنَ الْغَلَّاتِ وَ أَنَّهُ لَا يُضَمُّ جِنْسٌ مِنْهَا إِلَى آخَرَ لِيَتِمَّ النِّصَاب»
روایت اول: صحیحه زراره
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ وَ لِابْنِهِ ع- الرَّجُلُ تَكُونُ لَهُ الْغَلَّةُ الْكَثِيرَةُ مِنْ أَصْنَافٍ شَتَّى أَوْ مَالٌ لَيْسَ فِيهِ صِنْفٌ تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ هَلْ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِهِ زَكَاةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالا لَا إِنَّمَا تَجِبُ عَلَيْهِ إِذَا تَمَّ فَكَانَ يَجِبُ فِي كُلِّ صِنْفٍ مِنْهُ الزَّكَاةُ يَجِبُ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِهِ فِي كُلِّ صِنْفٍ مِنْهُ الزَّكَاةُ فَإِنْ أَخْرَجَتْ أَرْضُهُ شَيْئاً قَدْرَ مَا لَا يَجِبُ فِيهِ الصَّدَقَةُ أَصْنَافاً شَتَّى لَمْ تَجِبْ فِيهِ زَكَاةٌ وَاحِدَةٌ الْحَدِيثَ».[6]
خلاصه، اگر اموال زکوی به تنهایی به نصاب نرسند، زکات ندارند، و نمیتوان اموال زکوی را به هم ضمیمه کرد تا زکات به آنها تعلق گیرد. در این زمینه یک روایت صحیحه در ابواب زکات نقدین وجود دارد که دلالت دارد اموال زکوی به هم ضمیمه میشوند و زکات به آنها تعلق میگیرد؛ این روایت معرض عنه است، لذا باید بر یک وجهی این روایت را حمل کنیم. این روایت در باب اول از ابواب زکات نقدین آمده است:
روایت هفتم: صحیحه اسحاق بن عمار
«وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ تِسْعُونَ وَ مِائَةُ دِرْهَمٍ وَ تِسْعَةَ عَشَرَ دِينَاراً أَ عَلَيْهَا فِي الزَّكَاةِ شَيْءٌ فَقَالَ إِذَا اجْتَمَعَ الذَّهَبُ وَ الْفِضَّةُ فَبَلَغَ ذَلِكَ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ فَفِيهَا الزَّكَاةُ لِأَنَّ عَيْنَ الْمَالِ الدَّرَاهِمُ وَ كُلُّ مَا خَلَا الدَّرَاهِمَ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ مَتَاعٍ فَهُوَ عَرْضٌ مَرْدُودٌ ذَلِكَ إِلَى الدَّرَاهِمِ فِي الزَّكَاةِ وَ الدِّيَاتِ»؛[7] اگر طلا و نقره با هم جمع شوند و مقدار آن به 200 درهم برسد زکات دارد؛ چون اصل مال درهم است و بقیه اموال هم تابع درهم هستند؛ پس اگر کسی 10 دینار دارد مثل این است که 100 درهم دارد؛ بقیه اموال همه به درهم تبدیل میشوند؛ این قاعده ای است که هم در باب زکات و هم در باب دیات اجرا میشود.
این روایت خلاف مسلمات فقهیه و خلاف روایات مختلفی است که در ابواب مختلف آمده و خلاف فتوای امامیه و موافق فتوای عامه است. مرحوم شیخ طوسی برای آن جمع دلالی بیان میکند و مرحوم شیخ حرّ، همان را تکرار و تایید میکند. مرحوم شیخ حر میفرماید: «وَ الْمُرَادُ أَنَّ كُلَّ وَاحِدٍ مِنَ النَّقْدَيْنِ بَلَغَ الْمِائَتَيْن».[8] یعنی مقصود از «ذلک» در عبارت « فَبَلَغَ ذَلِكَ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ» این است که هرکدام از نقدین باید جداگانه به نصاب برسند.
به نظر ما این خلاف ظاهر است، مرحوم شیخ حرّ و مرحوم شیخ طوسی مرتکب خلاف ظاهر میشوند تا بتوانند این روایت را با روایات متعدد دیگر، جمع دلالی کنند. به نظر ایشان ادامه روایت دلالت دارد که معیار، درهم است. یعنی خود طلا معیار ندارد و اگر مقدار طلا معادل 200 درهم شود زکات به آن تعلق میگیرد. اگر این جمع را قبول نکنید باید این روایت را حمل بر تقیه کنید. به هر حال، اصحاب به این روایت فتوا نداده اند.
زکات غلات
مرحوم سید ابتدا 6 شرط را به عنوان شرایط عامه زکات ذکر کردند؛ عقل، بلوغ، حریت، ملکیت، قدرت تصرف و نصاب. سپس مواردی که زکات در آنها واجب یا مستحب است ذکر شد. گفته شد که زکات فقط در 9 چیز است و در غلات، زکات به 4 چیز تعلق میگیرد. همچنین گفته شد که طبق نظر مشهور، زکات در حبوبات و میوه های درختان مستحب است، اما در سبزیجات و صیفیجات زکات وجود ندارد. مرحوم سید نصاب را به عنوان اولین شرط زکات غلات مطرح نمود. ایشان مالکیت را به عنوان شرط دوم بیان کرد. اینکه یا خود مکلف این زرع را کشت کرده است یا قبل از تعلق زکات، محصول را خریده است. در مورد مالکیت چند حالت متصور است:
- خود مکلف این زرع را کشت کرده است. مکلف مالک این کشت است پس باید زکات آن را بدهد.
- مکلف قبل از تعلق زکات این محصول را خریده است. مکلف مالک این محصول است پس باید زکات آن را بدهد.
- زکات به محصول تعلق گرفته اما بایع بدون پرداخت زکات، این مال را میفروشد. مشتری باید زکات را بدهد.
- زکات به محصول تعلق گرفته و بایع زکات مال را پرداخت کرده و بعد این مال را فروخته است. مشتری لازم نیست زکات بدهد.
نکته ای که مرحوم سید در اینجا اضافه میکند در مورد سلت و علس است. سلت محصولی شبیه جو است. علس هم محصولی شبیه گندم است. علس در هر پوسته ای دو حبه دارد. مقداری هم جنس آن با گندم متفاوت است. سلت در طبعش شبیه جو است. اما مثل جو زبر نیست و پوست نرمی دارد. مرحوم سید میفرماید: احتیاط این است که زکات سلت و علس هم پرداخت شود. در مورد استحباب زکات سلت و علس روایاتی وجود دارد. اما بحث در وجوب زکات سلت و علس است. آیا سلت و علس ذیل عنوان گندم و جو قرار میگیرند و زکات به نحو وجوبی به آنها تعلق میگیرد؟
قول لغوی
در اینجا باید به لحاظ صغروی و کبروی بحث کنیم. به لحاظ صغروی باید نظر اهل لغت را بدانیم. ظاهرا لغویین در این جا نظر واحدی ندارند. پس ولو قول لغوی حجت باشد اما در ما نحن فیه نظرشان متعارض است. به لحاظ کبروی باید دید که مبنا در مورد حجیت قول لغوی چیست؟ این در اصول بحث میشود و ما در اینجا به آن نمیپردازیم.
اما مرحوم حاج آقا رضای همدانی میفرماید: بر فرض که لغویین در مورد معنای سلت و علس اتفاق نظر داشته باشند و بر فرض که قول لغویین حجت باشد، اینجا قول لغویین معتبر نیست. چون قول لغویین در شبهه مفهومیه معتبر است. در جایی که من نمیدانم که مفهوم گندم و جو شامل سلت و علس میشود یا نه، اینجا شبهه مفهومیه نیست. مفهوم گندم و جو روشن است. بحث در این است که آیا سلت و علس به لحاظ ماهیت مثل گندم و جو هستند و داخل در این عنوان هستند یا خیر. پس کانه شبهه مصداقیه است. در شبهه مصداقیه جای رجوع به لغوی نیست. چون مفهوم لغت روشن است و ابهامی نسبت به معنا وجود ندارد که به لغوی مراجعه شود.
به نظر ما این اشکال مرحوم همدانی وارد نیست. چون در اینجا بحث در مفهوم جو و گندم است. آیا لفظ گندم و جو برای معنایی وضع شده که شامل این دو هم میشود یا برای معنایی وضع شده که شامل این دو نمیشود؟ پس اینجا بر فرض که قول لغوی حجت باشد میتوان به لغوی مراجعه کرد. اما مشکل اینجاست که در این زمینه لغویین قول واحدی ندارند. پس از این طریق نمیتوان مشکل را حل کرد.
روایات
عده ای از فقها برای حل این مسأله به روایات رجوع کرده اند. روایاتی در این زمینه وجود دارد که سلت و علس را در کنار گندم و جو ذکر میکند و نشان میدهد که به لحاظ مفهومی اینها با هم متفاوت هستند.
این روایات در باب نهم از ابواب ما تجب فیه الزکات آمده است. بعضی از این روایات را تقدیم یم کنیم.
روایت سوم: مرسله ابی مریم
«وَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَرْثِ مَا يُزَكَّى مِنْهُ فَقَالَ الْبُرُّ وَ الشَّعِيرُ وَ الذُّرَةُ وَ الْأَرُزُّ وَ السلْتُ[9] وَ الْعَدَسُ كُلُّ هَذَا مِمَّا يُزَكَّى وَ قَالَ كُلُّ مَا كِيلَ بِالصَّاعِ فَبَلَغَ الْأَوْسَاقَ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ».[10]
ظاهر این روایت این است که سلت در عرض گندم و جو بیان شده است. پس استظهار میشود که سلت غیر از گندم و جو است. پس اگر در روایتی گفته شود که زکات در غلات به 4 چیز تعلق میگیرد، و غیر آن زکات ندارد، از این روایت فهمیده میشود که زکات سلت مستحب است. مرحوم آیتالله خویی میفرماید: شاید در این روایت ذکر خاص بعد العام باشد. پس سلت در عرض بر و شعیر نیست. به نظر ما اشکال ایشان وارد نیست چون ذکر خاص بعد العام با این روایت تناسبی ندارد.
روایت چهارم: صحیحه محمد بن مسلم
«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَرْثِ مَا يُزَكَّى مِنْهَا قَالَ ع الْبُرُّ وَ الشَّعِيرُ وَ الذُّرَةُ وَ الدُّخْنُ وَ الْأَرُزُّ وَ السلْتُ وَ الْعَدَسُ وَ علس مْسِمُ كُلُّ هَذَا يُزَكَّى وَ أَشْبَاهُهُ».[11]
در این روایت هم سلت در کنار بر و شعیر ذکر شده است و ظاهرا در عرض بر و شعیر است. اشکال مرحوم آیتالله خویی در این روایت هم وارد نیست چون غلات دیگر هم بعد از سلت ذکر شده اند که با ذکر خاص بعد العام تناسبی ندارند.
روایت دهم: موثقه زراره
«وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الذُّرَةِ شَيْءٌ فَقَالَ لِي الذُّرَةُ وَ الْعَدَسُ وَ السلْتُ وَ الْحُبُوبُ فِيهَا مِثْلُ مَا فِي الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِيرِ وَ كُلُّ مَا كِيلَ بِالصَّاعِ فَبَلَغَ الْأَوْسَاقَ الَّتِي تَجِبُ فِيهَا الزَّكَاةُ فَعَلَيْهِ فِيهِ الزَّكَاةُ».[12]
این روایت هم ظهور دارد که سلت غیر از جو است. ذکر خاص بعد العام هم با این روایت تناسبی ندارد.
در مورد سلت این روایاتی که ذکر شد وجود دارد اما در مورد علس روایتی وجود ندارد که چنین دلالتی داشته باشد.
علی ای حال در اینجا دو دسته روایت وجود دارد. روایاتی که دلالت دارد که سلت چیزی غیر از جو است و روایاتی که میفرماید زکات در غلات فقط به 4 چیز تعلق میگیرد. در جمع بین این دو دسته روایت یا باید بگویید این روایات تقیه ای هستند و اصلا زکات به سلت تعلق نمیگیرد. یا باید بگویید این روایات حمل بر استحباب میشوند و زکات به نحو مستحبی به سلت تعلق میگیرد.
اصل عملی
بر فرض که به لحاظ لغوی و روایات مسأله روشن نشد، مقتضای اصل عملی چیست؟ گفته شده مقتضای اصل عملی در مقام، برائت است؛ چون یقین داریم که در 4 چیز زکات وجود دارد و در غیر او واجب نیست؛ اینجا روایت عام است و ما شبهه مفهومیه داریم و تمسک به عام در شبهه مفهومیه صحیح نیست؛ پس نوبت به اصل برائت میرسد.
مرحوم آیتالله خویی میفرماید: بر فرض که اینجا شبهه مفهومیه باشد، برائت جاری نمیشود. چون در این جا ما یک روایت عام داریم و یک مخصص منفصل، و در شبهات مفهومیه مخصص منفصل میتوان به عام رجوع کرد. ایشان میفرماید: روایت عام ما روایت ششم از باب نهم از ابواب ما تجب فیه الزکات است.
روایت ششم: صحیحه زراره
«وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَهُ وَ قَالَ كُلُّ مَا كِيلَ بِالصَّاعِ فَبَلَغَ الْأَوْسَاقَ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ قَالَ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص الصَّدَقَةَ فِي كُلِّ شَيْءٍ أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ إِلَّا مَا كَانَ فِي الْخُضَرِ وَ الْبُقُولِ وَ كُلَّ شَيْءٍ يَفْسُدُ مِنْ يَوْمِهِ».[13]
ایشان میفرماید: عبارت «كُلُّ مَا كِيلَ بِالصَّاعِ فَبَلَغَ الْأَوْسَاقَ فَعَلَيْهِ الزَّكَاةُ» قاعده کلی است؛ این عبارت عام تخصیص خورده است؛ روایاتی که میفرماید: در غیر از این 4 چیز زکات واجب نیست، این عبارت عام را تخصیص میزنند؛ شبهه این است که آیا سلت و علس ذیل آن 4 چیز هستند یا خارج آن 4 چیز قرار دارند؟ این شبهه مفهوومیه مخصص منفصل است؛ پس باید به عام رجوع کرد؛ روایت عام ما شامل سلت و علس هم میشود، پس به سلت و علس هم زکات تعلق میگیرد.
به ایشان اشکال شده که این روایت قابل تخصیص نیست چون قدر متیقن این روایت در روایات دیگر ذکر شده است. قدر متیقن این روایت غیر از آن 4 چیز است. پس نمیتوانید بگویید این روایت فقط دلالت بر آن 4 چیز دارد و در ماعدای آن زکات تعلق نمیگیرد. پس تخصیص در اینجا صحیح نیست. یا باید حمل بر تقیه شود یا حمل بر استحباب گردد.
جمع بندی
خلاصه، ابتدائا صحیحه زراره قابل تخصیص است. اما با توجه به روایاتی که در آنها غلات متعددی را ذکر میکند که زکات به آنها تعلق میگیرد مثل مرسله ابی مریم یا صحیحه محمد بن مسلم، باید بگوییم این روایت حمل بر تقیه یا حمل بر استحباب میشود. اگر بیان مرحوم آیتالله خویی را قبول نکنید، نوبت به عمومات میرسد. اگر کسی عمومات را قبول نکند به اصل برائت رجوع میشود.
و الحمد لله رب العالمین…
[1]. وسائل الشیعة، ج9، ص150.
[2]. وسائل الشیعة، ج9، ص150؛ الفقيه ج2، ص22، حدیث2603.
[3]. وسائل الشیعة، ج9، ص151؛ التهذيب، ج4، ص94، حدیث270، و الاستبصار، ج2، ص40، حدیث122.
[4]. وسائل الشیعة، ج9، ص107.
[5]. وسائل الشیعة، ج9، ص107؛ الفقيه، ج2، ص22، حدیث1603.
[6]. وسائل الشیعة، ج9، ص180؛ التهذيب، ج4، ص92، حدیث268، و الاستبصار، ج2، ص39، حدیث120.
[7]. الكافي، ج3، ص516، حدیث8.
[8]. وسائل الشیعة، ج9، ص139.
[9]. سلت- نوع من الشعير لا قشر فيه.( مجمع البحرين- سلت- 2- 205).
[10]. وسائل الشیعة، ج9، ص62؛ الكافي، ج3، ص511، حدیث6.
[11]. وسائل الشیعة، ج9، ص62؛ الكافي، ج3، ص510، حدیث1.
[12]. وسائل الشیعة، ج9، ص64؛ التهذيب، ج4، ص65، حدیث177.
[13]. وسائل الشیعة، ج9، ص63؛ الكافي، ج3، ص510، حدیث2.