بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس شرح کتاب الحجه اصول کافی
آیةالله سیدمحمدمهدی میرباقری
جلسه شماره 160 و 165 و 166
باب انهم شهداء – صحیحه دوم برید بن معاویه؛ بحث شهادت و امه مسلمه مجتبی و جمع بندی باب شهادت
صحیحه دیگر برید بن معاویه
روایت چهارم باب «انهم شهداء الله علی خلقه» صحیحه دیگر برید بن معاویه عجلی است که فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً قَالَ نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِي أَرْضِهِ قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ نَحْنُ الْمُجْتَبَوْنَ وَ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ فَالْحَرَجُ أَشَدُّ مِنَ الضِّيقِ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً وَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُ سَمَّانَا الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَرَسُولُ اللَّهِ الشَّهِيدُ عَلَيْنَا بِمَا بَلَّغَنَا عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ نَحْنُ الشُّهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ فَمَنْ صَدَّقَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صَدَّقْنَاهُ وَ مَنْ كَذَّبَ كَذَّبْنَاهُ»
این روایت از جهت سندی که مشکلی ندارد. از جهت دلالی هم شبیه روایت دوم باب است که صحیحه دیگر برید بن معاویه بود. ایندو روایت به احتمال بسیار زیاد یک روایت است که تفاوت بسیار کمی با هم دارند. صدر روایت که مربوط به آیه شریفه سوره بقره و امت وسط بود عرض شد. اما ذیل روایت را حواله دادیم که اینجا بحث می کنیم. در این نقل آنچه ذیل روایت اضافه دارد این است که به مقام اجتباء حضرات و بحث حرج و ضیق اشاره شده است.
در ذیل ایندو نقل از صحیحه برید چند نکته اشاره شده است که باید بحث کنیم. یکسری از نکات در مورد بحث ها و سوالات مربوط به آیه شریفه سوره حج است. سوالات و نکاتی هم در مورد روایت و ارتباط تبیینی آیه ذیل آیه شریفه است که این نکات را در ادامه بحث خواهیم کرد.
نکات کلیدی مفاد آیه شریفه
آیه شریفه مورد بحث در سوره حج آمده است که فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ وَ في هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصيرُ»
نکته اولی که در آیه شریفه باید توجه شود اینکه خطاب به «الذین ءامنوا» آمده است و در ادامه دستوراتی را برای آنها بیان کرده است و از امت اسلام اسم برده است. یعنی این کسانیکه ایمان آورده اند همان مسلمین و امه مسلمه هستند. و این امه مسلمه همان شاهدینی هستند که در آیه شریفه بحث شده است. عده ای که نوع مفسرین عامه هستند گفته اند همه کسانیکه مسلمان هستند اینها امه مسلمه و مخاطب آیه هستند. درحالیکه در روایت حضرت فرمودند مقصود از آیه ما هستیم و شهود ذیل نبی اکرم ما هستیم. این را بعد مفصل بحث می کنیم.
نکته دوم اینکه دستور به رکوع و سجده و بندگی آمده است که مسیر فلاح همین است. در ادامه فرموده و در این مسیر جهاد و نهایت کوشش خود را بکنید. جهادی که «حق جهاده» باشد. حق جهاد الهی را بجا آورید. این دستور سنگینی است که در ادامه این دستور به بندگی آمده است. و بعد فرموده خدا شما را «مجتبی» کرده است. یعنی شما را برگزیده و شما نخبگان و منتخبین الهی از جاهای مختلف برای طرح پیامبر خاتم است. کانه این اجتباء است که بستر این جهاد است. یعنی شما که چنین جایگاهی دارید باید چنین جهادی کنید.
نکته سوم اینکه فرموده خداوند در دین خود بر شما حرج قرار نداده است. یعنی در عین اینکه این تکلیف سنگین را گفتیم برای قرار نیست به حرج بیافتید. این چارچوب این دستورات است. در روایت هم حرج را به اشد از شیق معنا کرده است. یعنی در این مسیر شما ممکن است مضیقه هایی داشته باشید ولی حرج نخواهد بود. یعنی به نحوی بر شما بار نمی کنیم که سنگینی خاص و غیر قابل تحمل باشد.
نکته دیگر اینکه این آیین پدرتان جناب ابراهیم است. کسانیکه مخاطب آیه را عام معنا می کنند این ابوت را به تناسب نبی اکرم یا ابوت معنوی معنا می کنند. یعنی پدر ایمانی شماست. یا اینکه چون ابوت نسبت به نبی اکرم دارند، لذا به نحوی ابوت با شما هم دارد.
اما سوال اینجا این است که ذکر مسئله ابوت حضرت ابراهیم برای چیست؟ ممکن است برای این گفته شده است که این ترکیب از جهاد در مسیر عبودیت آنهم با «حق جهاده» و در عین حال تعادل با دوری از حرج، شکل آیین حضرت ابراهیم است. یک حنفیت و تعادل و فطری گری در شکل دین داری ایشان و تقاضای ایشان در نسک و… بوده است که دین نبی اکرم را ادامه جناب ابراهیم می دانند. ابوت هم ممکن است اشاره به دلسوزی و اشفاق جناب ابراهیم برای شمل دین امت مسلمه بوده است.
نکته دیگر بحث تسمیه به اسم اسلام است. این امت با این مختصات و این تکالیف، امت اسلام است. و این اسم در کتب آسمانی هم قرآن و هم کتب قبلی برای شما آورده شده است. اینکه این تسمیه و ضمیر آیه شریفه به خداوند برگشت می کند یا جناب ابراهیم هردو گفتنی است. ولی ظاهر اولیه آیه در خداوند متعال است زیرا تسمیه، فعل الهی در کتاب است. و الا فعل حضرت ابراهیم در ظرف کتاب نبوده است. ذکر فعل ایشان در کتاب است. فتدبر. صحیحه برید هم ضمیر را به خداوند متعال معنا کرده است. فرموده: «اللَّهُ سَمَّانَا الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ فِي الْكُتُبِ الَّتِي مَضَتْ وَ فِي هَذَا الْقُرْآنِ»
هرچند قبول داریم مسئله تسمیه به اسلام و ابوت حضرت ابراهیم به هم مرتبط است. بنظر می رسد این تعبیر به آیات سوره مبارکه بقره اشاره می کند که فرموده: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ * رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحيمُ» کانه ایشان بنایی گذاشته است و امامت می کند و دعای برای خود و جناب اسماعیل و بعض ذریه خود می کند که همه را مسلمان قرار دهد. قرآن این جریان ذریه را به امت مسلمه نامیده است.
نکته بعدی در آیه شریفه که مورد نظر روایت هم هست، مسئله رسیدن به مقام شهادت است. یعنی دستوراتی آمده است و کسانیکه در این دستورات حرکت جدی می کنند و تحمل می کنند، اینها به مقام شهادت ذیل حضرت می رسند. حضرت شاهد بر اینها می شود و اینها شاهد بر مردم. این بحثی است که در ادامه بحث خواهیم کرد. و در ادامه همین بحث مسئله تبلیغ نبی اکرم به اهل بیت و مسئله تصدیق و تکذیب ذیل امام مطرح شده است که باید توضیح دهیم.
در آخر نیز در آیه شریفه ازدستورات دیگری بحث می کند که اقامه صلاه و ایتاء زکات و اعتصام بالله است. که خدا مولی شماست و چه خوب مولی و چه خوب نصیر و کمکی برای شماست. کانه بعد از اینکه جهاد کردند و به مقام شهادت رسیدند حالا تکلیف به اقامه صلاه و ایتاء زکات می آید. این شکل دستگیری آنها برای ناس است. صلاه را اقامه کنند و دست آنها را بگیرند. توجه شان به خدا باشد و دست خلق را بگیرند. و در این مسیر معتصم به خداوند فقط باشید.
مفاد صحیحه و مقام شهادت
آنچه که در روایت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولاً: حضرت فرمودند خطاب منحصر یا اصلی آیه ما هستیم. ما کسانی هستیم که دستور حق جهاده به سمت ماست. ما امه مجتبی و امه مسلمه حقیقی حضرت هستیم. و جناب ابراهیم هم ابوت نسبت به ما دارد. و ما شاهدین ذیل نبی اکرم هستیم.
ثانیاً: حضرت شهادت نبی اکرم بر خودشان را با تعبیر «بما بَلَّغَنا عن الله» توضیح می دهند و بعد هم فرمودند و ما هم شاهد بر مردم هستیم. این تعبیر موید همان معنایی است که ما از مقام شهادت کردیم که بحث تحمل و اداء و ابلاغ است. شاهد کسی است که حقیقت وحی را رویت می کند و ابلاغ می کند. رسول خدا شاهد بر اهل بیت هستند یعنی از دست خدا گرفته و برای آنها اداء کرده اند. و ما نیز شاهد بر مردم هستیم یعنی از طریق ما بدست مردم می رسد.
کانه حضرات فرمودند کسانیکه این دستورات را سمع و طاعت دارند و حق جهاد را بجا می آورند و به غایت مقام شهادت می رسند ما هستیم. ظاهر آیه شریفه هم همین است که این دستورات به غایت رسیدن به مقام شهادت است. و روشن است که هرکسی در مستوای این دستورات نیست و به این مقام هم نمی رسد. البته در این ماموریت خداوند برای آنها حرج قرار نداده است. یعنی قرار نیست برای رساندن امت ها به ایمان حرج بر خود تحمیل کنند.
ثالثاً: در انتهای روایت هم بحث تصدیق و تکذیب مطرح می شود. یعنی این جریان شهادت است که بستر تصدیق و تکذیب را در هر دوره ای فراهم می کند. شاهد هر دوران امام زمان و حجت الهی در زمین است. اگر صدای امام به او رسید و تصدیق کرد، حضرت نیز روز قیامت تصدیقش می کنند.
بنظر می رسد این تصدیق و تکذیب از جانب مردم نسبت به حجت الهی هم در دنیا رخ می دهد و هم در آخرت. یعنی کسیکه اینجا تکذیب کند و به انکار برسد، روز قیامت هم تکذیب می کند و ادعا می کند که حجت بر او تمام نشده است. امام هم در مقابل او را تکذیب می کند؛ که واقعا اینطور نبود و ما اینها رساندیم و حجت و شاهد کار خود را انجام داد. اما کسانیکه اهل تصدیق در دنیا بودند و ایمان آوردند و به معرفت رسیدند، آنجا هم امام را تصدیق می کنند و معرفت و ایمان به امام را اقرار می کنند. امام هم او را تصدیق می کند و جزو همراهان خود او را قبول خواهد کرد.
بررسی خطاب در آیه و روایت
اما سوال مهم این است که این «امه مسلمه» و نیز «شاهدین» چه کسانی هستند؟ ظاهر اولیه آیه این است که مخاطب «الذین ءامنوا» است. لذا نوع عامه در بحث تفسیری گفته اند که این آیه که امه مسلمه و مجتبی را معرفی می کند، کل امت اسلام هستند. و همه آنها هم به مقام شهادت رسیده اند. برای کل این امت تکالیفی جعل شده است. امت مسلمان باید این تکالیف را به عهده بگیرد. و البته این تکالیف و آیینی که برای شما قرار داده شده است حرجی هم نیست. قاعده نفی حرج هم همین جا معنا می شود. و اینها شاهدین ذیل حضرت می شوند.
و بعد هم کانه فرموده: ای مسلمان ها! این همان آیین پدرتان حضرت ابراهیم است. و در توجیه اینکه چطور ایشان پدر کل این امت هم هست گفته اند از باب اینکه پدر نبی اکرم است و اینها امت حضرت هستند. یا اینکه ابوت معنوی نسبت به همه مسلمین است.
در مقابل این معنا در صحیحه برید و روایات دیگری آیه شریفه تطبیق بر اهل بیت شده و بلکه فرمودند مقصود از این امت مسلمه که مجتبی هستند و حضرت ابراهیم نیز ابوت نسبت به ایشان دارد، ما اهل بیت هستیم. و قرائن مهمی هم در خود این آیه است. مثل عنوان «اجتباء» که این برگزیدگی و انتخاب خاص خدا بر هرکسی که ظاهرا مسلمان است تطبیق نمی شود. یا مثل دستور «جاهدوا حق جهاده» که این دستور شامل همه بشود قدری دور از ذهن است. شبیه تعبیری که در آیه «اتقوا الله حق تقاته» داریم که اهل بیت فرمودند این آیه برای شما نیست بلکه برای ماست. یا مثل «مله ابیکم ابراهیم» که ابوت حضرت نسبت به ذریه خود است و دعای ایشان هم در بحث «ام مسلمه» برای بعض ذریه بوده است.
در مقابل این حرف عده ای فرمودند شاید مقصود از آیه کسانی از امت باشند که این دستور را انجام می دهند. اینها مجتبی و برگزیده هستند؛ دیگر محظوری نیست که خطاب عام باشد ولی مجتبی ها و شاهدها افراد خاصی می شوند. این حرف خلاف ظاهر آیه است زیرا نفرموده «یجتبیکم» بلکه فرموده «اجتباکم» یعنی همین مقدار که اهل ایمان است این مجتبی است و باید این دستورات را انجام دهد.
بله ممکن است کسی بگوید ادله مذکور سبب انصراف تعبیر «الذین ءامنوا» بر افراد خاص فقط نمی شود. هرچند روشن است که هرکسی که در ظاهر مسلمان است مقصود نظر نیست؛ بلکه ناظر به کسانی هستند که با نبی اکرم همراهی دارند. یعنی امت ایمان ذیل حضرت. یعنی حقیقت اسلام و مسلمان بودن. و اگر کسی در مقابل این دستورات ظاهراً یا باطناً بایستد از امت ایمان بیرون است. جریان فسق حقیقتا از امت اسلام بیرون هستند ولو اینکه در ظاهر حکم اسلام را داشته باشند. و در بعض روایات هست که اینها از امت اسلام بیرون می شوند و از دنیا می روند.
لذا گفته می شود اولاً تعبیر الذین ءامنوا شامل همه نمی شود. ثانیاً مقام شهادت برای همه نیست بلکه کسانیکه از اهل ایمان به دستورات الهی در این مقیاس عمل می کنند، اینها به مقام شهادت نمی رسند. مقام اسلام و با مقام شهادت معلوم نیست یک مقام باشد. این دستورات از اهل ایمان بستری می شود که بتوانند حامل حقیقت توحید از دست حضرت شوند. لذا مومنین ویژه در این مقام باقی می مانند.
لکن باید توجه کرد اگر این معنا را ظاهر آیه بدانیم، این روایات که فرموده مقصود آیه ما هستیم را با نظریه مصداق بودن یا فرد اکمل بودن نمی شود تمام کرد. بلکه نسبت این اهل ایمان با ائمه باید تبیین شود. اینطور نیست که ائمه مصداق این آیه هستند و بقیه هم در عرض ائمه و صرفاً در درجه پایین تر. بلکه ذیل دامنه وجود امام انسان به این حقایق می رسد. لذا مقصود اصلی از آیه اهل بیت می شوند و بقیه در دامنه وجود آنها و با تولی این مقامات را بدست می آورند.
لذا این دستوراتی که در آیه شریفه هم هست در همین نظام باید فهم شود. یعنی اصل این تکلیف برای امام است و حق جهاد اولا از او خواسته شده است. در ادامه این تکلیف، از امت ایشان که مومنین هستند نیز خواسته می شود و در همان مقیاس و رتبه ای که دارند باید تکلیف انجام دهند. مثل دستوری که به لشکر می دهند ولی این خطاب در مواجهه با فرمانده لشکر یک معنا دارد و با رتبه های بعد در لشکر معنای دیگری می دهد.
نکته: بنظر می رسد تعبیر امه مسلمه در آیات قرآن خصوصاً به قرینه آیات سوره بقره، ابتدا ذریه مومن حضرت ابراهیم هستند و بعد عده ای با ولاء به این امت ملحق می شوند. و با این دقت «ابوت» هم صرفاً ظاهری نیست؛ صرفاً معنوی هم نیست. چه بسا ترکیبی از این دو باشد.
ارتباط شاهدین با سیاق آیات
اما سوال دیگر در این بحث ما این است که این مقام شهادت که با سیر با این دستورات بدست می آید، در چه سیاقی قرار دارد. در آیات قبل فرموده کسانی هستند که شرک و کفر ورزیدند و حق توحید و بندگی الهی را نشناختند. اینها در مقابل فهم از منطق توحید، دستگاه شرک و بت پرستی راه انداختند. تنها خداوند است که اگر از توحید حرف بزند، قدر توحید ادا می شود و الا همه دچار شرک می شوند.
فرموده: «يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ * ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ * اللَّهُ يَصْطَفي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ * يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» کسی که حق قدر الهی را نشناسد معلوم است که به شرک هم می افتد. بعد فرموده خداوند از طریق رسولان خود باید از خود و طرح توحید و بندگی حرف بزند. و خود نیز نسبت به ارسال این پیام توسط رسولان اشراف دارد؛ که آیا بدرستی این حقیقت را منتقل می کنند یا خیر. حقیقت توحید از طریق رسولان خود خداوند و با محافظتی ویژه به شما خواهد رسید که امر سالم و درستی منتقل شود. ما بدون ارسال رسل، از توحید خبری نداریم و دچار شرک هستیم.
در ادامه این آیات است که فرموده این اهل ایمان خضوع و بندگی و جهاد کنید. شمایی که لبیکی به نبی اکرم گفتید باید با دستورات او همراه شوید و اگر به حق جهاد برسید ظرفیت، شهادت بر توحید پیدا می کنید. حالا می توانید توحید را شما هم به ناس منتقل کنید. اگر چنین ظرفیت و تحملی در خود درست کنید آنوقت است که حضرت شاهد بر شما خواهد شد. به شما ابلاغ می کند و دست شما را هم برای تبلیغ توحید پر می کند.
در این آیه برخلاف آیه شهادت در سوره بقره ابتدا شهادت نبی اکرم بر این امه مسلمه بیان شده و بعد شهادت آنها بر ناس بیان شده است. علت همین است که این آیه در مقام بیان ظرفیت سازی امتی برای دریافت از حضرت است. اگر این دستورات و مسیر و جهاد را بروید میتوانید از حضرت تلقی کنید. شهادت حضرت بر آنها همان «کما بلغنا عن الله» است. مقامی است که او از خدا می گیرد و به شما منتقل می کند. مرحله بعد شما می توانید شاهد باشید و ابلاغ کنید.
صحیحه سلیم بن قیس
روایت پنجم باب «انهم شهداء الله علی خلقه» صحیحه سلیم بن قیس است که فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الْهِلَالِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِين قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا»
از جهت سندی مشکلی در رجال این سند نیست و همه امامی ثقه هستند. لکن بین ابراهیم بن عمر یمانی و جناب سلیم، در اسناد ابان بن ابی عیاش واسطه است و ظاهراً اینجا سقطی رخ داده است. و اگر اینطور باشد در توثیق این فرد بحث هایی هست و به این راحتی نمی شود سند را بر روال رجالی تصحیح کرد. الا اینکه مضمون در روایات دیگری مکرر بیان شده است. نیز همین روایت در کتب مختلفی مثل بصائر و کمال الدین و… نقل شده است.
اما از جهت دلالی در این روایت چند نکته از مقامات اهل بیت بیان شده است. طهارت؛ عصمت؛ شاهد بودن؛ حجت در ارض بودن و معیت با قرآن داشتن. اینها هرکدام ابوابی در کافی به نحوی دارد و آنجا بحث خواهد شد. فقط این نکته در روایت اشاره شده است که امام، شاهد و حجت الهی است. و ارتباط بحث شاهد و حجت بودن را ضمن روایات قبل اشاره کردیم.
در مورد بحث معیت قرآن با امام و بالعکس، محشین بحث هایی دارند که با علم و عمل خواستند این را توضیح دهند. مثلاً بگوییم ما با قرآن هستیم یعنی به او عالم هستیم و به آن عمل می کنیم. قرآن با ماست یعنی دلالت بر ما دارد و فضل ما را بیان می کند. بنظر ما اینها ولو حرف های غلطی نیست ولی لزومی ندارد چیزی در تقدیر بگیریم. امام و قرآن حقیقتی دارند که واقعاً از هم جدا نمی شوند. «لن یفترقا» بله از لوازم این معیت اشراف و دلالت و عمل و… است. مفصل این بحث را در نسبت بین امام و قرآن در علم امام باید بحث کنیم.
جمع بندی نهایی باب شهادت
تا اینجا نکاتی را در باب شهادت بحث کردیم. اولاً: مقام شهادت در این روایات عمدتاً به این معناست که امام حقیقت توحید و طرحی که نبی مکرم اسلام با خود می آورند را تلقی و تحمل می کنند و بعد در مقام اداء برای جاییکه ظرفش باشد اداء خواهند کرد. ادامه طرح و انتقال آن با شاهدین حضرت است.
ثانیاً: این معنا از شهادت که ائمه شاهد بر اعمال بندگان هم هستند و روز قیامت شهادت می دهند نیز در بعض ادله ردپا دارد و ما این معنا را رد نمی کنیم. ولی معنای اولی که در آیات مذکور و روایات بود بنظر شهود توحید و طرح بندگی الهی توسط نبی اکرم بوده است.
ثالثاً: شاهد اصلی در حقیقت توحید، نبی مکرم اسلام است «انا ارسلناک شاهدا» لکن شاهد باید به کسی منتقل کند که ظرفیت در او باشد. اولاً این حقیقت به کسی منتقل می شود که او تحمل و اداء می کند. یعنی شاهدین ذیل حضرت. لذا نبی اکرم شاهد بر ائمه خواهد بود و آنها شاهد بر ناس.
رابعاً: مقام شهادت از جنس ظرفیت بزرگ است. این مقام روشن است به هرکسی نمی رسد. اصل این مقام ذیل نبی اکرم، ائمه هستند. بله مومنین با تولی به امام به چنین حقیقتی به نسبت ایمان و ظرفیت و تحمل خواهند رسید. لذا بحث مصداق اصلی و… نیست بلکه نظام شهادت با تولی به امام است.
خامساً: این مقام در سوره مبارکه بقره با مسئله امه وسط و عدل معنا شده است. یعنی طرح حضرت طرح عدل و دور از افراط و تفریط است. ذره ای یمین و شمال ندارد. لکن این حقیقت دست هرکسی نرسیده است. این امام است که شاهد این حقیقت عدل است. امه وسط همان شاهدین هستند. کسانیکه «خیر امه» هستند و در مقام دعوت و دلالت و امر و نهی دیگران خواهند بود. معیار و نمط وسطی برای بقیه اینها هستند. شاقول بندگی و معیار برای دیگران خواهند بود و با همین حجت در عالم تمام می شود.
سادساً: در سوره مبارکه حج در باب مقام شهادت فرموده کسانی از اهل ایمان که دستورات الهی را تا نقطه «حق جهاده» پیش می برند اینها به مقام شهادت می رسند. ائمه در ذریه حضرت ابراهیم چنین کسانی هستند. آنها با این شدت بندگی و ابتلاء خود واجد این مقام هستند و دستگیر بقیه خواهند شد. با دستورات اقامه صلاه و ایتاء زکات و اعتصام به خداوند این شفاعت را جلو می برند.
سابعاً: دشمنان از کفر و نفاق به حضرت فشار می آورند که این طرح را تغییر دهد و دست بردارد. قرآن فرموده این طرح به نتیجه می رسد و شما استقامت کنید و بدانید بینه ای دارید و شاهدی در ادامه شما کار را جلو می برد.
مقام شهادت در دفاع از رسالت
در انتهای این بحث به آیه شریفه سوره رعد نیز اشاره می کنیم. فرموده: «وَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب» در این آیه اشاره فرموده که عده ای در رسالت حضرت تشکیک می کنند. خداوند در مقام دفاع از رسالت حضرت فرموده خدا و کسیکه علم الکتاب را دارد برای شهادت بر رسالت ایشان کافی است. کانه برای اثبات این حقیقت شاهد لازم است که او بگوید. این کار را خداوند و واجد علم الکتاب انجام خواهد داد.
در صحیحه برید ذیل آیه شریفه فرموده: «عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ قَالَ إِيَّانَا عَنَى وَ عَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَيْرُنَا بَعْدَ النَّبِي» دلالت ابتدایی روایت در مورد این است که علم الکتاب در نزد ائمه است. لکن دلالت دیگر روایت این است که ائمه مقام شهادت در دفاع از رسالت نبی اکرم دارند.
بنظر می رسد نکته اصلی در این آیه شریفه نیز همین است که شاهد کسی است که آن حقیقت را رویت کرده است و می تواند اداء کند. اینکه به نبی اکرم رسالت داده شده است این امری نیست که هر کسی شاهد آن باشد. شاهد اصلی این واقعه خود خداوند متعال است. و ایشان نشانه های این مسئله را برای شما قرار می دهد و بیناتی می فرستد که شما حقانیت این رسالت را بیابید.
اما شاهدی از جنس حجت فی الارض نیز هست که برای فهم حقانیت رسالت باید به او رجوع کرد. او کسی است که حقیقت علم الکتاب به او داده شده است. در واقع کسی می تواند شاهد بر این حقیقت باشد که علم وحی در نزد او باشد. کسی می تواند از رسالت دفاع کند که به خود او حقیقت وحی به نحوی منتقل شده باشد. لذا می توان گفت مدافع رسالت در هر دوره ای امام و حجت الهی در زمین است. والحمدلله…