مفهوم لغوی غنیمت
27-8-1397
امامیه در مورد مصرف خمس قائل اند که سهم خداوند به رسول صلی الله علیه و آله و سهم رسول به ذی القربی که امام علیه السلام اند بر میگردد و یتامی و مساکین و ابن سبیل را هم مختص به بنی هاشم میدانند ولی مشهور عامه در سهم الله یا قائل اند که تشریفاتی است و خداوند اصلا سهمی ندارد و یا اینکه قائل اند که جهت اداء خمس را بیان میکند و مراد این است که باید با قصد قربت خمس را پرداخت
همچنین مشهور عامه سهم رسول را بعد ایشان ملغی میدانند و همچنین سهم ذی القربی را هم ملغی میدانند که بعضی برای الغاء سهم ذی القربی اینطور استدلال کرده اند که خلفای بعد از پیامبر آن را منع کردند و کسی هم مخالفت نکرد و اما در یتیم و مسکین و ابن سبیل هم مشهور آنها این سه را مطلق میدانند و مختص به بنی هاشم نمیدانند
این قسمت را در بحث مصارف خمس مورد بررسی قرار میدهیم
جهات دیگری نیز در آیه شریفه وجود دارد که باید در تفسیر آیه شریفه مورد دقت و بررسی قرار بگیرد مثل اینکه جنگ بدر در این آیه به یوم الفرقان تعبیر شده است که صف حق و باطل در این جنگ جدا شده است و همچنین وجه اینکه در ذیل آیه «و الله علی کل شیء قدیر» آمده است و همچنین ارتباط آیه شریفه بعدی با این این آیه است که در شرایط شکل گیری جنگ بدر میفرماید إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى وَ الرَّكْبُ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَ لَوْ تَواعَدْتُمْ لاَخْتَلَفْتُمْ فِي الْميعادِ وَ لكِنْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ لَسَميعٌ عَليمٌ لکن در این مقام درصدد تفسیر آیه شریفه نیستیم و فقط جنبه های فقهی را مورد بررسی قرار میدهیم
در آیه ابتدا باید در لغت بحث شود و سپس تطبیقاتی که در استعمالات روائی وجود دارد را مورد بررسی قرار داد و سپس تفسیر آیه در روایات مورد دقت قرار بگیرد و سپس استعمالات قرآنی آن
بررسی لغوی غنیمت
مقاییس: اصل صحیح واحد یدل علی افادة شیء لم یملک من قبل ثم اختص به ما اخذ من مال المشرکین بالقهر و الغلبة
همانطور که روشن است ایشان معنی غنیمت را مطلق فایده دانسته اند ولی لغویین دیگر همه افاده ها را غنیمت نمیدانند بلکه قیدی به آن زده اند مثلا بعضی بلابدل بودن را قید دانسته اند
نکته دیگری که در مقاییس آمده است این است که غنیمت در استعمالات به معنی غنیمت دارالحرب است که روشن نیست این استعمال باعث وضع جدیدی شده باشد که منقول باشد یا صرف استعمال است؛ ضمن اینکه روشن نیست که زمان این اختصاص قبل از نزول قرآن است یا بعد آن و احتمال اینکه بعد نزول قرآن باشد قوی تر است چراکه اخذ مال از مشرکین در زمانی است که اسلام نازل شده است
سپس ایشان گفته است شاید اینکه به گوسفند غنم گفته میشود به همین دلیل باشد که همه اعضائش دارای نفع و فایده است، اما در مفردات راغب عکس این مطلب را گفته است یعنی گفته است که اصل غَنَم است و غُنم به افاده الغَنَم گفته شده و سپس تعمیم به بقیه فوائد پیدا کرده است ولی قول مقاییس مقدم است
در مصباح المنیر آمده است: غنمت الشیء غنما اصبت الشیء غنیمة و الغنم بالغرم که در واقع غنم در اینجا اصلا معنی نشده است مگر اینکه بگوییم از این مقابله استفاده میشود که میخواهد بگوید معنی عامی دارد و مخصوص به دارالحرب نیست
سپس از ابوعبید نقل کرده است که الْغَنِيمَة مَا نِيلَ مِنْ أَهْلِ الشِّرْكِ عَنْوَةً و الْحَرْبُ قَائِمَةٌ و الفَيْءُ مَا نِيلَ مِنْهُمْ بَعْدَ أَنْ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها که البته این قول صحیح نیست بلکه مراد از غنیمت چیزی است که با جنگ باشد و فیء در جایی است که جنگی رخ نداده باشد
در صحاح نیز آمده است که : الغنم: اسم مؤنّث موضوع للجنس يقع على الذكور و الإناث و عليهما جميعا، و إذا صغّرتها ألحقتها هاء فقلت غنيمة، لأنّ أسماء الجموع الّتى لا واحد لها من لفظها إذا كانت لغير الآدميّين فالتأنيث لها لازم، يقال له خمس من الغنم. و الإبل كالغنم في جميع ما ذكرناه. و المغنم و الغنيمة بمعنى، يقال: غنم القوم غنما. و غنّمته تغنيما: إذا نفّلته. و اغتنمه و تغنّمه: إذا عدّه غنيمة.
یعنی اگر چیزی به دیگری منتقل شود غنیمت است لذا در این قول هم غنیمت معنی عامی دارد و مختص به دارالحرب نیست
التهذیب نیز که از کتب قدیمی است و جدی کار کرده است میگوید: قال الليث: الغنم: الشاء، لفظ للجماعة، و إذا أفردت الواحدة قلت شاة. و قال غيره: تقول العرب: تروح على فلان غنمان، أى قطيعان، لكلّ قطيع راع على حدة، و كذلك تروح عليه إبلان. و قال الليث: الغنم: الفوز بالشيء من غير مشقّة. و الاغتنام: انتهاز الغنم
اینکه بعضی بدون مشقت بودن را قید دانسته اند اما قطعا در مفهوم غنیمت شرط نیست چراکه در غنیمت حربی که مصداق آشکار غنیمت است قطعا مشقت وجود دارد لذا مراد مشقتی است که برای بدست آوردن مال باشد
و مراد از بلابدل که بعضی این قید را اخذ کرده اند این است که این فایده در مقابل بدلی نباشد نه اینکه اصلا بدلی نداشته باشد لذا سود سرشاری که در مبادله ای باشد هم غنیمت است
در آخر میتوان گفت که قطعا مطلق فوائد غنیمت نیست و قیدی در آن وجود دارد که لغویین در صددد بیان آن قید بوده اند لذا بعضی گفته اند مراد منفعتی است که غیرمترقبه باشد لذا مکتسباتی که جزء موونه است اصلا غنیمت نیست چراکه تاجر برای این تجارت میکند که زندگی خود را تامین کند اما هرچه از موونه اضافه بیاید غیرمترقبه است
و همچنین میتوان گفت که از مجموع قول لغویین استفاده میشود که اگر چیزی که بدست می آید بلامشقة و بلابدل باشد قطعا غنیمت است لذا اختصاص به غنیمت دارالحرب پیدا نمیکند