بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 61 سه شنبه 28 / 01/ 1403
فروعات شروط وجوب زکات ـ بیان مسائل 16 و 17 و 18 و بررسی تکلیف کفار نسبت به فروع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مساله 16 و 17 و 18
مرحوم سید در سه مساله پایانی این بخش می فرماید:
«مسألة ١٦: الكافر تجب عليه الزكاة لكن لا تصحّ منه إذا أدّاها نعم للإمام (عليه السّلام) أو نائبه أخذها منه قهراً و لو كان قد أتلفها فله أخذ عوضها منه
مسألة ١٧: لو أسلم الكافر بعد ما وجبت عليه الزكاة سقطت عنه و إن كانت العين موجودة فإنّ الإسلام يجبّ ما قبله.
مسألة ١٨: إذا اشترى المسلم من الكافر تمام النصاب بعد تعلّق الزكاة وجب عليه إخراجها.»
در این سه مساله مطالب زیر مطرح شده است:
اول: زکات بر کافر واجب است.
بر کافر زکات واجب است. این یک بحث کلی است که آیا کفار مکلف به فروع هستند یا فقط مکلف به اصول می باشند. باید اول اصول اعتقادات را بپذیرند و مسلمان بشوند و بعد از آن فروع بر آنها واجب می شود یا اینکه از ابتدا مکلف به فروع هم هستند.
مشهور می گویند کفار مکلف به فروع هستند و یکی از فروع زکات می باشد. مرحوم سید هم همین را قبول کرده اند. به نظر می آید که این اعم از تکلیفی و وضعی می باشد.
مرحوم آقای خویی می فرمایند: « فيه إشكال بل الأظهر عدمه و على تقدير الوجوب فعدم سقوطها مع بقاء العين بإسلامه إن لم يكن أظهر فلا ريب في أنّه أحوط و بذلك يظهر الحال في المسألتين الآتيتين.» ایشان در دو نکته با مرحوم سید مخالفت می کنند. اولا زکات بر کافر واجب نیست. ثانیا اگر کافر ایمان آورد و عین باقی بود باید زکات آن را پرداخت کند.
مرحوم سید در بحث خمس می فرماید: اگر کافر مسلمان شد و عینی که متعلق خمس است باقی باشد باید خمس آن را پرداخت کند. ولی ایشان در مورد زکات تفصیل نداده اند و می گویند فرقی ندارد که عین باقی باشد یا نباشد به هر حال زکات به آن تعلق نمی گیرد.
دوم: فعل عبادی کافر صحیح نیست.
اگر خودش زکات را در دوران کفر پرداخت کند این فعلش به نحو عبادی و صحیح واقع نمی شود. همه این مطلب را قبول دارند که اگر زکات را پرداخت کند صحیح نیست چون فعل عبادی است و نیاز به قصد قربت و اسلام دارد و از کافر صحیح واقع نمی شود. اما ذیل این مساله برخی به این نکته اشاره کرده اند که چه طور می شود یک فعلی بر کافر واجب باشد اما وقتی انجام می دهد صحیح نباشد و اگر هم مسلمان شد لازم نیست زکات آن مال را پرداخت کند؟ به عبارت دیگر در وجوب زکات بر کافر تشکیک کرده اند. برای پاسخ به این سوال باید به ادله مراجعه کنیم.
سوم: امام می تواند قهرا زکات را از کافر اخذ کند.
با اینکه از خودش اداء زکات صحیح نیست اما امام یا نائب امام می توانند اگر پرداخت نکرد با قهر و غلبه این زکات را بگیرند و به مصرف برسانند. به عبارت دیگر از مال این شخص به مقدار زکات، حق صاحبان زکات است و امام می تواند این حق را استیفا کند.
چهارم: اگر مال را اتلاف کرده باشد عوض را می گیرند.
اگر مال زکوی را اتلاف کرده باشد عوض آن را می گیرند. مثلا گندم ها را فروخته و الان گندمی نیست که بتوان از او گرفت. اینجا قیمت آن را از او طلب و اخذ می کنند. مرحوم سید در صورت تلف مال، این شخص را ضامن نمی داند. به همین دلیل صورت تلف را ذکر نکرده است. اما برخی از محشین در بعضی از صور تلف، قائل به ضمان شده اند. مثلا:
- مرحوم آیت الله حکیم می فرماید: «أو تلفت في يده على وجه الضمان.»
- مرحوم آقا ضیاء می فرماید: « بل و في التلف أيضاً في الجملة كما في صورة تمكّنه من أدائه لوجود الفقير مع تقصيره في تأخيره و لو من جهة التقصير في إسلامه.»
پنجم: اگر زکات به مال کافر تعلق گرفت و بعد مسلمان شد لازم نیست آن را پرداخت کند.
اگر زکات به مال کافر تعلق گرفت و بعد از آن اسلام آورد آیا باید زکات مال را پرداخت کند؟ مرحوم سید بین صورتی که عین موجود است و صورتی که عین موجود نیست تفصیل نمی دهد. می فرماید: ولو اینکه عین موجود باشد لازم نیست زکات آن را پرداخت کند. چون در اینجا قاعده جبّ جاری می شود. «فان الاسلام یجبّ ماقبله»
اما خیلی از فقها در اینجا با مرحوم سید مخالف هستند و قائل به تفصیل شده اند. می فرمایند اگر عین موجود باشد باید زکات آن را پرداخت کند. مثلا:
- مرحوم آیت الله خویی: «و على تقدير الوجوب فعدم سقوطها مع بقاء العين بإسلامه إن لم يكن أظهر فلا ريب في أنّه أحوط»
- مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله خوانساری: «سقوطها مع بقاء العين محلّ تأمّل»
- مرحوم امام خمینی: «على إشكال مع بقائها.»
- مرحوم آیت الله گلپایگانی: «سقوطها مع بقاء العين محلّ تأمّل بل منع.»
ششم: اگر مسلمان تمام نصاب را از کافر بخرد باید زکاتش را پرداخت کند.
اگر مسلمانی مالی که متعلق زکات بوده از کافر خرید اگر تمام نصاب را خریده باشد باید زکات آن را پرداخت کند.
تا اینجا فتاوای سید و حواشی فقها مطرح شد. در ادامه به ادله این فتاوا خواهیم پرداخت.
ادله تکلیف کفار به فروع
بحث اول این است که آیا کفار مکلف به فروع هستند؟ در خصوص باب زکات فقط یک روایت وجود دارد. اما بحث اصلی در مورد کبری کلی تکلیف کفار به فروع است و این اختصاص به زکات ندارد.
در اینجا دو دلیل وجود دارد:
- اطلاق ادله: ادله همان طور که شامل مومن می شود شامل کافر هم می شود. مثل: «وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاة[1]» «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ[2]»
- آیات خاصی وجود دارد که می فرماید: کفار هم مکلف به فروع هستند. این آیات دلالت دارد که در صورت عدم انجام فروع توسط کفار، آنها معاقب می باشند.
اطلاق ادله
مرحوم آیت الله خویی و برخی از فقها نسبت به این اطلاقات مناقشه کرده اند. می فرمایند:
- اولا برخی از این آیات ناظر به مومنین هستند و اصلا ناظر به کفار نیستند.
- ثانیا آیاتی مثل «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» که اطلاق دارند، در تناسب با آیاتی که ناظر به کفار نیستند باید ترجمه شود.
به نظر ما بعید است که مقصود آیت الله خویی تقیید آیات مطلق باشد. چون این آیات متوافقین هستند و نمی توان یک دسته را بر دیگری حمل کرد و مقید کرد. به نظر می آید مقصود ایشان این است که در برخی تکالیف آیات ناظر به مومنین هستند و در برخی تکالیف مثل حج، آیات شامل کفار هم می شوند. اما چون اکثر آیات ناظر به مومنین می باشد و نسبت به کفار اطلاق ندارد، آیاتی را که اطلاق دارند در تناسب با دیگر آیات معنا می شود و می گوییم این آیات مطلق هم ناظر به مومنین می باشند.
به نظر ما بررسی این آیات نیاز به تتبع دارد. اما به صورت کلی آیات در این جا به سه دسته تقسیم می شود:
- آیاتی که اطلاق دارند.
- آیاتی که با توجه به قرائن اطلاق فهمیده نمی شود.
- آیاتی که خطاب آنها مختص به اهل کتاب می باشد. مثلا: «يا بَني إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ (40) وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41) وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (42) وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعينَ (43)»
آیات خاص
سوره مبارکه فصلت
«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَاسْتَقيمُوا إِلَيْهِ وَ اسْتَغْفِرُوهُ وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكين الَّذينَ لا يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ[3]»
گفته شده که این آیات دلالت دارد که کفار بالفعل مکلف به فروع بودند و باید زکات می پرداختند و چون زکات پرداخت نکردند معاقب هستند.
سوره مبارکه مدثر
«كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ (38) إِلاَّ أَصْحابَ الْيَمينِ (39) في جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمينَ (41) ما سَلَكَكُمْ في سَقَرَ (42) قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكينَ (44) وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضينَ (45) وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46)حَتَّى أَتانَا الْيَقينُ (47) فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ (48)»
گفته شده از این آیات استظهار می شود کسانی که در جهنم هستند می گویند ما نماز نمی خواندیم و زکات پرداخت نمی کردیم. پس اینها مکلف به نماز و زکات بوده اند و به خاطر ترک آن ها دچار عقوبت شده اند.
در مورد استدلال به این آیات سه پاسخ بیان شده است:
- مرحوم آیت الله خویی می فرماید: با توجه به آیه مبارکه «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» قبول داریم که مخاطب این آیات کفار بوده اند چون روز قیامت را تکذیب می کردند. اما اینکه می گویند ما نماز و زکات را انجام نمی دادیم به معنی این نیست که مکلف به این امور بودیم و انجام نمی دادیم. بلکه این جملات کنایه از این است که ما اصلا اسلام نیاوردیم مسلمان نشدیم و الان دچار چنین عقوبتی شده ایم.
- برخی گفته اند صرف اینکه گفته شده «وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ» دلیل نمی شود که همه اینها کافر هستند. اینها کسانی هستند که از اصحاب الیمین نیستند. بنابر این ممکن است خطاب آیه به مسلمانانی باشد که از اصحاب یمین نیستند. مومن گناهکار هم شامل خطاب این آیه می شود. یک عده می گویند ما نماز نمی خواندیم. عده ای دیگر می گویند ما زکات نمی دادیم. عده ای هم می گویند ما قیامت را تکذیب می کردیم.
علاوه بر این که ممکن است کسی بگوید: تکذیب قیامت در اینجا به معنی تکذیب ظاهری قیامت نیست که سبب خروج از اسلام شود. خیلی از مسلمان ها هم مکذب قیامت هستند. مثل منافقین که در ظاهر شهادتین می گویند و مسلمان به حساب می آیند ولی در باطن تکذیب قیامت می کنند. بنابر این مخاطب این آیات خصوص کفار نیستند. ممکن است شامل مسلمانانی که مکلف به فروع هم هستند اما این فروع را انجام نمی دهند هم شود.
- به نظر ما می توان این طور جواب داد که از این آیات فهمیده نمی شود که کفار در عرض ایمان مکلف به فروع هم هستند. تکلیف به فروع در طول ایمان است. انسان باید ایمان بیاورد و بعد هم به فروع عمل کند. کسی که با انبیاء حرکت کند ایمان می آورد و بعد هم به فروع عمل می کند. اما کسی که با انبیاء حرکت نمی کند ایمان نمی آورد و مکلف به فروع هم نیست. این طور نیست که تکلیف به فروع چیزی در عرض ایمان باشد.
جمع بندی
مرحوم آیت الله خویی می فرماید: در بعضی فروع اطلاقاتی داریم که دلالت بر تکلیف کفار دارد. مثل حج . اما در همه فروع چنین مطلبی صحیح نیست. در باب زکات خطاب متوجه مومنین است. البته گفتیم که این فرمایش محل مناقشه است.
ادله ای که کفار را به خاطر ترک فروع معاقب می داند، ادله تمامی نیست. اما اطلاقات ادله که دلیل اصلی مشهور برای اثبات تکلیف کفار به فروع می باشد، به نظر ما قابل انکار نیست. اگر واقعا خطابات اطلاق داشته باشد معنی اش این است که کفار هم مکلف به فروع هستند. فی الجمله بعضی از خطاباتی که در قرآن وجود دارد این اطلاق را دارد. اما آیات خاصی که بر معاقب بودن کفار به خاطر ترک فروع دلالت دارد، قابل قبول نیست. علاوه بر اینکه در همه ادله هم نمی توان ادعای اطلاق کرد. آنچه که می توان گفت این است که بعضی از ادله فروع اطلاق دارد. مثل آیه مبارکه : «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» حج بالفعل از کفار هم خواسته شده البته در مقام امتثال یکی از شروط مقام امتثال ایمان است. به همین دلیل باید ایمان بیاورند تا این فعل از آنها صحیح واقع شود.
علاوه بر همه این ادله ای که در آیات مورد بحث واقع شد، در خصوص زکات یک روایت وجود دارد که دلالت دارد نبی اکرم صلی الله علیه و آله برای اهل کتاب زکات جعل کردند و از آنها زکات اخذ می کردند. درجلسه بعد به بررسی آن خواهیم پرداخت.
و الحمد لله رب العالمین …
[1] سوره مبارکه بقره آیه 43.
[2] سوره مبارکه آل عمران آیه 97.
[3] سوره مبارکه فصلت آیه 6 و 7.