بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه 64 دو شنبه 03/ 02/ 1403
فروعات شروط وجوب زکات ـ بررسی سیره و روایات در مورد تکلیف کفار
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفته شد دلیل اصلی کسانی که قائل به تکلیف کفار هستند اطلاقات و عمومات ادله می باشد. منکرین تکلیف کفار اولا این اطلاق و عموم را نفی می کنند. ثانیا می گویند مانع عقلی وجود دارد. ثالثا می گویند نصوصی داریم دال بر اینکه کفار مکلف به فروع نیستند. رابعا یکی از مهمترین ادله برای نفی تکلیف کفار، سیره می باشد.
سیره ای که از نبی اکرم صلی الله علیه وآله و امیرالمومنین علیه السلام به ما رسیده دلالت ندارد که ایشان از کفار زکات دریافت کرده باشند. البته کفار حق تجاهر به خلاف شرع ندارند. اما این طور نبوده که به کفار امر شود به فروع اسلام عمل کنند. با یک قرار دادی حق داشتند در جامعه اسلامی زندگی کنند. به خصوص در باب زکات در سیره نداریم که ایشان از کفار زکاتی گرفته باشند. پس پیداست زکات واجب نبوده است. این سیره محل بحث است اما اگر ثابت شود از بقیه ادله ظاهر تر است. ارتکاز این سیره را تایید می کند.
البته سیره دلیل لبی است و لسان ندارد. مثلا اگر سیره ثابت شود که مسلمانان، کفار را نهی از منکر نمی کردند، دلیل آن معلوم نیست. نمی دانیم که این یک ارتکاز عمومی بین مسلمان ها بوده که کفار مکلف به فروع نیستند یا به خاطر این بوده که نهی از منکر در فروع فایده ای ندارد و آنچه که می توان برای آن حد گذاشت این است که کفار تجاهر به گناه نکنند. پس این مناقشه وجود دارد.
خلاصه، اولا این سیره ثابت نیست. حد اکثر چیزی که ثابت می شود این است که حضرت از کفار چیزی به عنوان زکات اخذ نکردند. اما معلوم نیست که بنای حضرت بر این بوده که از کفار زکات نگیرند و کفار به فروع مکلف نیستند. یا اینکه شرایط مساعد نبوده که حضرت از اهل کتاب زکات بگیرند. این معلوم نیست چون سیره لسان ندارد.
الان هم همین طور است. سیره مسلمان ها این نیست که اهل کتاب را نهی از منکر کنند. البته حق تجاهر هم نمی دهند. اما این سیره لسان ندارد که اثبات کند این سیره از باب یک ارتکاز عمومی قطعی بوده و این ارتکاز از معصوم تلقی شده است. حد اکثر چیزی که ثابت می شود این است که در هنگام نماز صبح کسی به اهل کتاب نمی گوید که نماز بخوانید. یا به اهل کتاب نمی گویند که غیبت نکنید. در حالی که اگر یک مسلمان غیبت کند به او گفته می شود غیبت نکن. ولی اینکه چرا به اینها نهی از منکر نمی کنند دلیلش معلوم نیست.
نسبت به معصومین هم این ارتکاز ثابت نیست. چون دو دوره وجود داشته که معصومین می توانستند زکات بگیرند. یک سال آخر عمر مبارک رسول الله صلی الله علیه وآله و 4 سال آخر عمر مبارک امیر المومنین علیه السلام. حد اکثر می توان گفت که اینها از اهل کتاب زکات نگرفته اند. همین هم معلوم نیست که زکات گرفته اند یا نگرفته اند. چون همه چیز نقل نشده است. بر فرض اگر نقل شده باشد که اینها از اهل کتاب زکات نگرفتند این سیره لسان ندارد. معلوم نیست که چرا نگرفتند. آیا کفار مکلف به فروع بودند ولی از آنها زکات گرفته نشد یا اصلا مکلف نبودند و زکات ندادند. این معلوم نیست.
مرحوم آیت الله خویی می فرماید: این سیره دلیل هم دارد. اگر دلیل نقلی داشته باشیم که دلالت بر این سیره بکند، دلیل لسان دارد. این دلیل در کتاب جهاد باب 68 از ابواب جهاد العدوّ و ما یناسبه آمده است.
روایات منکرین تکلیف کفار
بَابُ تَقْدِيرِ اَلْجِزْيَةِ وَ مَا تُوضَعُ عَلَيْهِ وَ قَدْرِ اَلْخَرَاج[1]
روایت ششم: مرسله محمد بن مسلم
[2]«مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْمُفِيدُ فِي اَلْمُقْنِعَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا أُخِذَتِ اَلْجِزْيَةُ مِنْ أَهْلِ اَلْكِتَابِ، فَلَيْسَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ مَوَاشِيهِمْ شَيْءٌ بَعْدَهَا.»[3]
روایت سوم: صحیحه محمد بن مسلم
[4]«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: فِي أَهْلِ اَلْجِزْيَةِ يُؤْخَذُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ وَ مَوَاشِيهِمْ شَيْءٌ سِوَى اَلْجِزْيَةِ قَالَ لاَ.»[5]
این روایات لسان دارد و موید آن سیره است که ائمه از اهل کتاب به غیر از جزیه چیز دیگری نمی گرفتند. جزیه مالیاتی بوده که از رئوس یا اموال کفار یا هردو گرفته می شده است. خلاصه غیر از جزیه چیزی بر اموال اینها نیست. این روایت نفی زکات می کند.
برخی به این روایات جواب داده اند. گفته اند این روایات در مورد مالیاتی است که کفار پرداخت می کنند تا جان و مال آنها محفوظ باشد که بتوانند در دولت اسلامی زندگی کنند. این روایات در مقام بیان وجود حق فقرا در اموال کفار نیست. به نظر ما این پاسخ درستی نیست و این روایات ظاهرش این است که از اهل کتاب چیزی بیشتر از زکات گرفته نمی شده است.
روایات مثبتین زکات کفار
سند روایات
در مقابل روایاتی وجود دارد دال بر اینکه از اهل کتاب هم زکات گرفته می شده است. یک نمونه از این روایات را درجلسات قبل خواندیم. دو روایتی که در کتاب جهاد باب 72 از ابواب جهاد العدو آمده است. به نظر می آید که این دو روایت یک روایت می باشد. یکی صحیح السند است و سند دیگری به خاطر وجود علی بن احمد بن اشیم دچار مناقشه است. در مورد حدیث دوم که صحیح السند است برخی گفته اند این دو روایت یک روایت است و علی بن احمد بن اشیم از سند این حدیث افتاده است و این حدیث هم ضعیف می باشد. در مقابل برخی گفته اند با توجه به اینکه احمد بن محمد بن عیسی از احمد بن محمد بن ابی نصر به صورت مستقیم مکررا نقل می کند می گویند سند این روایت قابل تصحیح است. خلاصه سند روایت اول سه حالت می تواند داشته باشد و قابل تصحیح می باشد:
- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَشْيَمَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى
- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عن أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ (احمد بن محمد بن عیسی مستقیما از احمد بن محمد بن ابی نصر نقل می کند. بنابر این سند تصحیح می شود.)
- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَشْيَمَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ (علی بن احمد بن اشیم از دو نفر نقر می کند.)
سند روایت دوم این چنین است: «بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْر.» بنابر این علی بن احمد بن اشیم در سند دوم حضور ندارد و سند روایت دوم صحیح است.
متن روایت اول
متن این دو روایت خوانده شد. در روایت اول به این بخش از روایت تمسک می شود: «وَ مَا أُخِذَ بِالسَّيْفِ فَذَلِكَ إِلَى اَلْإِمَامِ يُقَبِّلُهُ بِالَّذِي يَرَى كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِخَيْبَرَ قَبَّلَ سَوَادَهَا وَ بَيَاضَهَا يَعْنِي أَرْضَهَا وَ نَخْلَهَا وَ اَلنَّاسُ يَقُولُونَ لاَ تَصْلُحُ قَبَالَةُ اَلْأَرْضِ وَ اَلنَّخْلِ وَ قَدْ قَبَّلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَيْبَرَ، قَالَ وَ عَلَى اَلْمُتَقَبِّلِينَ سِوَى قَبَالَةِ اَلْأَرْضِ اَلْعُشْرُ وَ نِصْفُ اَلْعُشْرِ فِي حِصَصِهِم»[6]
در این نقل قبل از «و علی المتقبلین» لفظ «قال» وجود دارد. «قال» ظاهر در این است که این قول امام رضا علیه السلام می باشد و ایشان یک قاعده کلی را بیان می فرماید. قاعده این است که بر متقبلین واجب است غیر از مالیات هایی که گرفته می شود زکات هم پرداخت کنند.
متن روایت دوم
«وَ مَا أُخِذَ بِالسَّيْفِ فَذَلِكَ إِلَى اَلْإِمَامِ يُقَبِّلُهُ بِالَّذِي يَرَى كَمَا صَنَعَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، بِخَيْبَرَ قَبَّلَ أَرْضَهَا وَ نَخْلَهَا وَ اَلنَّاسُ يَقُولُونَ لاَ تَصْلُحُ قَبَالَةُ اَلْأَرْضِ وَ اَلنَّخْلِ إِذَا كَانَ اَلْبَيَاضُ أَكْثَرَ مِنَ اَلسَّوَادِ وَ قَدْ قَبَّلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ خَيْبَرَ، وَ عَلَيْهِمْ فِي حِصَصِهِمُ اَلْعُشْرُ وَ نِصْفُ اَلْعُشْرِ.»[7]
در این روایت لفظ قال وجود ندارد و این روایت ظاهر در این است که سیره پیامبر این بوده که از اهل خیبر زکات گرفته اند. ممکن است کسی بگوید حضرت زکات نگرفتند ولی مقداری اخذ کرده اند که مطابق مقدار زکات است. این استظهار با سیاق روایت سازگاری ندارد. خصوصا وقتی ذیل روایت را در کنار صدر روایت قرار می دهید فهمیده می شود که همان طور که در صدر روایت از زکات صحبت می شود مقصود از ذیل روایت هم زکات می باشد. مناقشه ای که وجود دارد این است که در سال هفتم که سال فتح خیبر است اصلا آیه زکات نازل نشده بود. البته محتمل است که این روایت مربوط به فعل پیامبر در سال آخر عمر مبارک ایشان باشد.
مرحوم آیت الله خویی می فرماید: در روایت اول مقصود از متقبلین، مسلمانان هستند. ولی به نظر اگر این استظهار را نسبت به روایت اول قبول کنیم می گوییم روایت دوم ظاهر در این است که مقصود از متقبلین همان اهل خیبر هستند که مسلمان نیستند.
روایت دیگری که به آن تمسک شده است روایت پنجم از باب 68 از ابواب جهاد العدوّ می باشد. عنوان باب این گونه است:
بَابُ تَقْدِيرِ اَلْجِزْيَةِ وَ مَا تُوضَعُ عَلَيْهِ وَ قَدْرِ اَلْخَرَاج [8]
روایت پنجم
[9]«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ بَنِي تَغْلِبَ أَنِفُوا مِنَ اَلْجِزْيَةِ وَ سَأَلُوا عُمَرَ أَنْ يُعْفِيَهُمْ فَخَشِيَ أَنْ يَلْحَقُوا بِالرُّومِ، فَصَالَحَهُمْ عَلَى أَنْ صَرَفَ ذَلِكَ عَنْ رُءُوسِهِمْ وَ ضَاعَفَ عَلَيْهِمُ اَلصَّدَقَةَ فَعَلَيْهِمْ مَا صَالَحُوا عَلَيْهِ وَ رَضُوا بِهِ إِلَى أَنْ يَظْهَرَ اَلْحَقُّ.»[10]
جزیه ای که بنی تغلب باید پرداخت می کردند را نمی دادند و از دومی در خواست می کردند که ببخشد. او ترسید که بنی تغلب به روم ملحق شود و به همین دلیل با اینها مصالحه کرد. جزیه رئوس آنها را برداشت ولی صدقه را بر آنها مضاعف کرد. از این جمله استظهار شده که این ها هم جزیه بر رئوس می دادند و هم صدقه می دادند که مقصود از صدقه همان زکات است.
جمع بندی
سیره ای که نقل شده که کفار را مکلف به فروع نمی دانستند و از آنها زکات گرفته نمی شده است، قابل اثبات نیست. در مقابل نقل هایی وجود دارد که فی الجمله می توان از آنها استظهار کرد که از کفار زکات گرفته می شده است. به نظر ما در اینجا به سیره نمی توان تمسک کرد. آنچه باقی می ماند روایاتی هست که قبلا بحث کردیم. انشاء الله در جلسه بعد این روایات را دو باره می خوانیم و جمع بندی می کنیم.
و الحمد لله رب العالمین …
[1] وسائل الشیعه ج 15 ص 149.
[2] المقنعة – ٤٤.
[3] وسائل الشیعه ج 15 ص 153.
[4] الكافي ٣-٥٦٨-٧.
[5] وسائل الشیعه ج 15 ص 151.
[6] وسائل الشیعه ج 15 ص 158.
[7] وسائل الشیعه ج 15 ص 158.
[8] وسائل الشیعه ج 15 ص 149.
[9] الفقيه ٢-٢٩-١٦١١.
[10] وسائل الشیعه ج 15 ص 152.