بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر فلسفه اصول، جلسه 67 – سه شنبه 11-11-1401
استاد میرباقری
تعریف اجتهاد
ارتقای اجتهاد از زاویه ملاحظه نسبت در کلام شارع مقدس
همانطور که گفته شد اجتهاد در نگاه اصولیین فنونی است که شخص باید بیاموزد و قدرت بر تطبیق پیدا کند؛ همچنین بیان شد که مبنای اجتهاد در نگاه اصولیین فهم عرفی از خطابات شارع است، که عمدهترین مطلب در آن دلالات زبانی است که ریشه در وضع دارد. البته لوازم عقلائی مورد امضای شارع در کلام شارع مقدس، و لوازم عقلی کلام شارع مقدس هم مورد پذیرش قرار میگیرد.
نکته دیگر این است که منطقی که حاکم بر اجتهاد شده است، منطق انتزاع است که در آن عناوینی مستقله به صورت جداگانه و به صورت انتزاعی ملاحظه شده و حکم آن بیان میشود. البته نسبتسنجیهای فیالجملهای، مثل عام و خاص و مطلق و مقید، در مقام استظهار ملاحظه میشود و نسبتسنجیهای فیالجملهای هم در مقام امتثال ملاحظه میشود که قواعد باب تزاحم است. البته اصولیین پایگاه این نسبتها را عرفی میدانند لکن به نظر میرسد که عرف چنین نسبتهایی را ملاحظه نمیکند؛ بلکه این نسبتها در عرف مجتهدین و فقها مورد ملاحظه قرار میگیرد، لذا پایگاه حجیت دیگری غیر از عرف زمان تخاطب دارد.
در بیان پایگاه حجیت فهم از کلام شارع مقدس هم این نکته بیان شد که شأن تخاطب شارع مقدس سرپرستی کل تاریخ است و لذا سطوحی فراتر از فهم عرف در کلام شارع مقدس ملاحظه شده است، که قاعدهمند کردن آن از طریق قاعدهمند کردن فهم عرفی واقع نمیشود، بلکه باید قواعد تسلیم به شارع در مقام فهم به تفاهم اجتماعی برسد تا حجیت پیدا کند؛ یعنی اگر «تعبد، تقنین، تفاهم» در مراحل فهم که همان «گمانه، گزینش، پردازش» است جاری شود، دارای حجیت است.
نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که وقتی دقت نظر مردم و متخصصین در طول زمان رشد پیدا میکند -مثلاً نسبتهایی را برای تعادل «سیاست، فرهنگ، اقتصاد» در جامعه ملاحظه میکنند که قبلاً به آن التفات نداشتند، یا مثلاً برای مطالعه موضوعاتی مثل «جمعیت» نسبت آنرا با شاخصههای مختلف توسعه مورد دقت قرار میدهند و احکام مختلفی برای مناطق و کشورهای مختلف صادر میکنند- آیا میتوان دقت نظرهای ارتقا یافته را در کلام شارع مقدس نیز اعمال کرد؟ مثلاً آیا میتوان بین کلمات شارع مقدس نسبتهایی برقرار کرد؟ به عبارت دیگر آیا این نسبتها ملحوظ نظر شارع مقدس بوده است؟ مخصوصاً در زمان ما که مبتلا به برنامهریزیهای دقیق اجتماعی هستیم که جامعه را به صورت یک کل متغیر ملاحظه کرده و بین موضوعات مختلف اجتماعی نسبت خاصی برقرار میکنند و از طریق ایجاد همین نسبتها مدیریت میکنند. مثلاً در تقسیم بودجه نسبتهای مختلفی را ملاحظه میکنند تا بتوانند مقدورات خود را به صورتی تقسیم کنند که توسعه محقق شود. بلکه اساساً همانطور که در مباحث گذشته بیان شد برنامهریزی برای جامعه یعنی برنامهریزی برای حرکت کل متغیر در حال حرکت از نقطهای به نقطه مطلوبتر، بنابراین اگر این نکته پذیرفته شود که دین برای سرپرستی اجتماعی برنامه دارد باید بتوان حکم این نسبتها را نیز از دین به دست آورد. و برای به دست آوردن نسبتهای اجتماعی لااقل باید بتوان نسبتهای مطلوب بین متغیرهای مختلف اجتماعی را از دین به دست آورد.
بنابراین دینی که مدعی سرپرستی اجتماعی انسانها در طول تاریخ است باید حکم مبتلابه دوران ما که اداره جامعه از طریق تنظیم نسبت بین امور اجتماعی است را بیان کرده باشد؛ یعنی اگر شارع مقدس عالم به کل تاریخ است و اگر میخواهد کل تاریخ را نیز سرپرستی کند، پس حتماً نسبت بین امور را نیز در کلام خود ملاحظه کرده است.
محدود کردن دین به احکام انتزاعی، در واقع حاکم کردن یک چارچوب خاص بر دین است که نیازمند دلیل است و هیچ دلیلی وجود ندارد که دین فقط ناظر به احکام انتزاعی باشد و بیش از آن را بیان نفرموده باشد. به عبارت دیگر نمیتوان گفت که معیار فهم خطابات شارع، عرف زمان تخاطب است زیرا وقتی با مفروضات کلامی وارد فقه شویم دیگر نمیتوان گفت که شارع محدود به زبان عرف است بلکه چون دین میخواهد شرایط مختلف را سرپرستی کند دیگر نمیتواند محدود به عرف زمان تخاطب باشد.
البته در فقه کنونی هم در مقام استظهار نسبتهایی ملاحظه شده است، -مثل بین مطلق و مقید یا نسبت بین عام و خاص و امثال آن بیان شده و بلکه نسبت بین مطلق و عام هم در مواردی بررسی شده و مثلاً عام بر مطلق مقدم دانسته شده است- و در مقام امتثال هم نسبتهایی مثل اهم و مهم ملاحظه شده است؛ اما برای اداره و برنامه فردی و اجتماعی نیازمند بررسی نسبتهای بیشتری هستیم.
در بررسی نسبتهای مختلف در کلام شارع مقدس هم باید به این نکته توجه داشت که گرچه ممکن است گفته شود که فهم عرف زمان تخاطب انتزاعی بوده و نسبت بین موضوعات را ملاحظه نمیکردهاند اما نمیتوان گفت که شارع مقدس که میخواهد ارادههای انسانها را در طول تاریخ سرپرستی کند، ملاحظه نسبت نکرده است. لذا زبان شارع مقدس ناظر به عناوین انتزاعی نیست تا گفته شود هر لفظی تنها برای معنای وضع شده است و در هر موردی استعمال شود مفید همان معنی خواهد بود، بلکه زبان شارع ناظر به عناوینی است که نسبتهای مختلفی باهم برقرار میکنند. یعنی شارع مقدس وقتی درباره مفاهیمی مثل زیارت و نافله و صوم و امثال آن سخن میگوید برای آنها نسبتهای خاصی معین میکند و این مفاهیم وقتی در نسبتهای خاص خود قرار میگیرند معنای خاصی هم پیدا میکنند. بنابراین یکی از مبانی مهمی که در مباحث فلسفه اصول باید بدان پرداخته شود بحث از زبان شارع و ملاحظه نسبتها در کلام شارع مقدس است.
توسعه اجتهاد از عملیات نظری به تحقق عینی
توسعه دیگری که در اجتهاد باید بیان شود و تقریباً از آن غفلت محض شده است، این است که اجتهاد فقط مربوط به مقام نظر و افتاء نیست بلکه اجتهاد از نظر تا عمل جریان دارد؛ یعنی فقیه برای اداره اجتماعی فقط فتوی نمیدهد بلکه برای سرپرستی جامعه و تغییر وضعیت موجود جامعه به سمت وضعیت مطلوب، باید علاوه بر اینکه حکم نسبتهای فعلی جامعه را بیان میکند، در مقام تحقق هم بتواند جامعه را اداره کرده و تنظیم نسبتها را در جامعه محقق کند.
بنابراین علاوه بر استنباط نظام ارزشی و توصیفی و تکلیفی مطلوب از شریعت باید ناظر به نسبتهایی که فعلاً در جامعه محقق هست نیز باشد و برای تغییر این نسبتها به سمت وضعیت مطلوب برنامهای ارائه داده و سعی در تحقق و اقامه دین در جامعه داشته باشد.
بنابراین همانطور که در مکتبهای مختلف طب، وقتی تعریف خاصی برای سلامت بدن ارائه میشود، وضعیت فعلی بیمار هم سنجیده میشود و برای هر بیمار نسخه خاصی ارائه میشود، در اداره اجتماعی هم علاوه بر تعیین وضعیت مطلوب باید وضعیت موجود هم شناسایی شود و برنامهای برای تغییر آن به وضع مطلوب ارائه شود و این برنامه حتماً در هر کشوری متفاوت با کشورهای دیگر خواهد بود، زیرا وضعیتهای موجود کشورها باهم متفاوت هستند. لذا اجتهاد هم باید ناظر به نظام نسبتها باشد و هم باید ناظر به تغییر وضع موجود از طریق «حکم تناسبات» باشد.
لزوم ارتقای اجتهاد به سرپرستی عقلانیت اجتماعی
نکته دیگر هم این است که باید کل مراحل تحقیق و علم ذیل دین قرار بگیرد؛ یعنی باید وحی حاکم بر عقلانیت نظری، تجربی و کاربردی شود، تا کل عقلانیت اجتماعی به حجیت برسد و همه ذیل وحی عمل کنند. البته علوم مختلف نقلی نمیشوند بلکه باید استناد همه علوم به وحی تمام شده و به عبارت دیگر باید همه علوم دینی شوند و به حجیت برسند.
بنابراین پایگاه حجیت علوم بازگشت به یقین ندارد که مرحوم شهید صدر در اسس المنطقیه دنبال کردهاند، بلکه حجیت علوم به این است که تابع وحی باشند؛ لذا وقتی رفتار اجتماعی حجیت پیدا میکند که همه علوم تابع وحی شده و از این طریق به حجیت رسیده باشد. به عبارت دیگر محاسبات علمی در ساخت مسکن و شهر و سایر امور تا به حجیت نرسد قابل اعتماد نیست و وقتی حجیت پیدا میکند که وحی در آنها جریان پیدا کرده باشد. لذا همانطور که در فقه باید یقین مستند به تولی ایجاد شود تا به حجیت برسد، در سایر علوم هم یقینی حجیت دارد که مستند باشد.
در واقع علوم مبتنی بر مفروضات و غایاتی شکل میگیرد و به تعبیر دیگر علم در یک چارچوب و پاراداریم خاصی شکل میگیرد که اگر این چارچوب عوض شود کل علم عوض میشود؛ لذا دستگاههای مختلف طب و دستگاههای مختلف ریاضی و… وجود دارد که در چارچوبهای مختلفی شکل گرفته است؛ لذا این سؤال مطرح میشود که کدام یک از این دستگاههای مختلف در طب و ریاضی و سایر علوم حجیت دارند؟ در پاسخ به این سؤال میتوان گفت که علمی حجیت دارد که وحی در آن جریان پیدا کرده و بر اساس تعبد و تولی به وحی تولید شده باشد؛ لذا همانطور که در فقه یقینی که ناشی از تولی باشد حجیت دارد در سایر علوم هم یقینی حجیت دارد که ناشی از تعبد و تسلیم به وحی باشد. البته تولی به وحی در علوم مختلف متفاوت است ولی به هر حال تا تولی و تسلیم به شارع مقدس نداشته باشند حجیت پیدا نمیکنند.