بسم الله الرحمن الرحیم
تقریر درس خارج فقه کتاب الزکات
آیه الله سید محمد مهدی میرباقری
جلسه شماره 8 به تاریخ شنبه 22 / 07 / 1402
روایات باب پنجم از أَبْوَابُ مَا تَجِبُ فِيهِ الزَّكَاةُ وَ مَا تُسْتَحَبُّ فِيه‏ ـ بررسی آیات سوره مبارکه نساء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در جلسات قبل بیان شد که مرحوم شیخ حر در این ابواب ابتدایی کتاب الزکات 4 حکم را از روایات استفاده می کنند. وجوب پرداخت زکات، حرمت منع زکات، وجوب سخاء در پرداخت زکات، حرمت بخل نسبت به پرداخت زکات. پس در نظر ایشان آنچه که بر مسلمین واجب شده صرفا یک عمل ظاهری نیست. بلکه این باید همراه با سخاوت و عدم بخل باشد.
بعضی از روایات باب سخاء را خواندیم. ادامه اش را خودتان مطالعه کنید. در این جلسه روایات باب حرمت بخل را خواهیم خواند و در نهایت یک جمع بندی از این آیات و روایات تقدیم خواهیم کرد.
بَابُ تَحْرِيمِ الْبُخْلِ وَ الشُّحِّ بِالزَّكَاةِ وَ نَحْوِهَا
حدیث 1
سند
1. ( مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ) امامی ثقه (عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ) غیر امامی ثقه. پس سند موثق است.
2. (وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ مُرْسَلًا وَ رَوَاهُ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ‏ مِثْلَهُ‏.) این سند هم موثق است.
متن
(عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ ع‏ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع سَمِعَ رَجُلًا يَقُولُ إِنَّ الشَّحِيحَ أَعْذَرُ مِنَ الظَّالِمِ) شخصی نزد امیر المومنین می گفت که انسان بخیل نسبت به انسان ظالم نزد خدا عذرش پذیرفته تر است. یعنی ظالم بدتر از بخیل است. (فَقَالَ لَهُ كَذَبْتَ إِنَّ الظَّالِمَ قَدْ يَتُوبُ وَ يَسْتَغْفِرُ وَ يَرُدُّ الظُّلَامَةَ عَلَى أَهْلِهَا) درست است که اگر ظالم ظلم کند و بعد هم گناهش را تدارک نکند دچار کبیره شده اما برای ظالم باب استغفار و تدارک باز است. (وَ الشَّحِيحُ إِذَا شَحَّ مَنَعَ الزَّكَاةَ وَ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ قِرَى الضَّيْفِ وَ النَّفَقَةَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أَبْوَابَ الْبِرِّ وَ حَرَامٌ عَلَى الْجَنَّةِ أَنْ يَدْخُلَهَا شَحِيحٌ.) به عبارت دیگر ظلم یک فعل است که قابلیت تدارک دارد. اما بخل را اگر به عنوان یک فعل بگیرید باید بگویید تدارک این فعل خیلی سخت است. و اگر بخل را صفت بدانید، اگر کسی این صفت را داشته باشد، همه خیر ها را از دست می دهد و در بهشت جایی ندارد. ایشان این طور استظهار کرده اند که بخل از گناهان کبیره است و انسان باید از آن دوری کند.
توجه داشته باشید که معنای شحّ از معنای بخل سنگین تر است. روایاتش را تقدیم خواهیم کرد.
خلاصه دو نکته از این روایت فهمیده می شود. اولا ظالم راحت تر توبه می کند اما توبه برای شحیح خیلی سخت تر است. ثانیا ظالم به حقوق دیگران تعدی می کند اما شحیح این گونه است که همه ابواب خیر به رویش بسته شده است.
حدیث 2
سند
( وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ) برقی (عَنْ أَبِيهِ) یعنی محمد بن خالد برقی (عَنْ أَبِي الْجَهْمِ) تا اینجا همه امامی ثقه هستند. (عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ) غیر امامی ثقه (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سَلَمَةَ) مجهول است. پس سند مهمل است.
(وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْجَهْمِ‏ مِثْلَهُ‏ .) این سند هم مهمل است.
متن
(عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: الْبَخِيلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ.) بخیلی که مذمت شده کسی است که می بیند خدای متعال حکم کرده است اما به خاطر بخلی که دارد امتثال نمی کند. این بخل موجب عقوبت است.
حدیث 3
سند
( وَ عَنْهُمْ) مرحوم کلینی و عده من اصحابنا (عَنْ أَحْمَدَ) بن محمد بن خالد (عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ) ابوثمینه که ضعیف است. (عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ) امامی ثقه. (عَنْ جَابِرٍ) بن یزید جعفی. بنابر این سند از ناحیه ابوثمینه ضعیف است.
متن
(عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَيْسَ بِالْبَخِيلِ الَّذِي يُؤَدِّي الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ فِي مَالِهِ) چنین کسی که حقوق مالی واجبش را می دهد بخیل نیست. (وَ يُعْطِي النَّائِبَةَ فِي قَوْمِهِ.) نائبه به هدیه گفته می شود. علتش هم این است که این مال از صاحبش جدا می شود.
حدیث 4
سند
1. ( وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ) عبدالله بن مغیره بجلی (عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ جَابِرٍ) بن یزید جعفی. سند صحیح است.
2. (وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ جَابِرٍ مِثْلَهُ‏ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ وَ ذَكَرَ مِثْلَهُ‏ .) این سند از ناحیه ابوثمینه ضعیف است.
متن
مضمون این روایت همان مضمون روایت قبل است با این تفاوت که این روایت صحیح السند است.
(عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ لَيْسَ الْبَخِيلُ مَنْ أَدَّى الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ مِنْ مَالِهِ وَ أَعْطَى النَّائِبَةَ فِي قَوْمِهِ) نائبه یعنی عطیه. (إِنَّمَا الْبَخِيلُ حَقُّ الْبَخِيلِ مَنْ لَمْ يُؤَدِّ الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ مِنْ مَالِهِ وَ لَمْ يُعْطِ النَّائِبَةَ فِي قَوْمِهِ وَ هُوَ يُبَذِّرُ فِيمَا سِوَى ذَلِكَ.) بخیل حقیقی کسی است که در جای دیگر دست و دلباز است و به تعبیر روایت تبذیر می کند. اما نوبت به حقوق الهی و هدیه به اطرافیان که می رسد بخل می ورزد.
حدیث 5
سند
این روایت از مرسلات مرحوم صدوق است. در مورد اعتبار مرسلات مرحوم صدوق باید بحث شود.
متن
( قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ كَذلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَيْهِمْ‏ قَالَ هُوَ الرَّجُلُ يَدَعُ مَالَهُ لَا يُنْفِقُهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بُخْلًا) کسی که اموالش را رها کرده و در مسیر طاعت الله مصرف نکرده و بخل ورزیده است، وقتی عملش را می بیند موجب حسرتش می شود و حسرت های متعددی در دل او پیدا می گردد. از تطبیق این آیه بر بخل نسبت به حقوق الهی فهمیده می شود که این بخل موجب عقوبت است. (ثُمَّ يَمُوتُ فَيَدَعُهُ لِمَنْ يَعْمَلُ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ أَوْ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ) این شخص وقتی می میرد اموالش بین دو دسته تقسیم می شود. عده ای در طاعت و عده ای در معصیت مصرف می کنند. (فَإِنْ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ رَآهُ فِي مِيزَانِ غَيْرِهِ فَرَآهُ حَسْرَةً وَ قَدْ كَانَ الْمَالُ لَهُ) احساس می کند که از مالی که داشته بهره نبرده است و الان دیگران از مال او بهره خیر می برند. (وَ إِنْ كَانَ عَمِلَ بِهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ قَوَّاهُ بِذَلِكَ الْمَالِ حَتَّى عَمِلَ بِهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.) البته ارث گذاشتن مشکلی ندارد. روایت در مورد مالی است که باید به عنوان حقوق الهی پرداخت می شده اما به خاطر بخل این شخص پرداخت نشده و به دیگران رسیده است.
حدیث 6
سند
این روایت هم از مرسلات مرحوم صدوق است. البته سند دیگری هم دارد.
(وَ رَوَاهُ فِي الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع‏ مِثْلَهُ‏ .) این سند موثق است به خاطر مسعده بن صدقه که غیر امامی ثقه می باشد.
متن
( قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا مَحَقَ الْإِسْلَامَ‏ مَحْقَ الشُّحِّ شَيْ‏ءٌ) هیچ چیزی مثل بخل، اسلام را از بین نمی برد. (ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِيباً كَدَبِيبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً كَشُعَبِ الشَّرَكِ.) شح خیلی وقتها پنهان است. دبیب یعنی حرکتی که اثری از آن باقی نمی ماند. حرکت کردن شحّ مثل حرکت کردن مورچه است که اثری از آن باقی نمی ماند. از بخل شعبه هایی ناشی می شود مثل شعبه های شرک. پس شحّ گاهی مخفی است و گاهی آشکار. کانه حضرت می فرمایند که مراتب مخفی شحّ مثل شرک خفی است. علتش هم این است که انسان خودش را مالک می داند. وقتی خودش را مالک دانست در مقابل دستور خدا می ایستد و به آنچه خودش صلاح ببیند عمل می کند. تقریبا همان مضمونی است که در روایت عنوان بصری آمده و در جلسات قبل به آن اشاره کردیم.
حدیث 7
سند
این روایت هم از مرسلات مرحوم صدوق است.
متن
( قَالَ وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْعَبْدِ حَاجَةٌ ابْتَلَاهُ بِالْبُخْلِ.) اگر خدای متعال نسبت به یک بنده ای کاری نداشته باشد و نخواهد ماموریتی به او بدهد او را مبتلای به بخل می کند. البته می دانید که خدای متعال نیازی به بنده اش ندارد. این جمله (إِذَا لَمْ يَكُنْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْعَبْدِ حَاجَةٌ) یعنی اگر خدای متعال نخواهد به بنده اش خیری برساند یا ماموریتی به او بسپارد او را بخیل می کند. کانه بخل از صفاتی است که نمی گذارد انسان در دستگاه خدا شأن و جایگاهی پیدا کند. انسان بخیل در دستگاه الهی جایگاهی ندارد.
حدیث 8
سند
متن
( قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع‏ الْمُنْجِيَاتُ إِطْعَامُ الطَّعَامِ وَ إِفْشَاءُ السَّلَامِ وَ الصَّلَاةُ بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ.) این در روایت مفصل آمده است. یکی از منجیات، اطعام الطعام است. این روایت با عنوان باب مستقیما ارتباط ندارد ولی می توان این طور استفاده کرد که اطعام طعام که از منجیات است از نشانه های سخاوت است و ترک آن که همان بخل است از مهلکات می باشد.
حدیث 9
سند
( وَ فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْبَرْقِيِّ رَفَعَهُ) (عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ) غیر امامی است (عَنِ الْأَصْبَغِ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ) این دو نفر هم از مقربان امیر المومنین علیه السلام بوده اند. بنابر این روایت هم مرفوعه است و هم به جهت سعد بن طریف دچار مشکل است.
متن
(قَالَ: فِيمَا سَأَلَ عَلِيٌّ ع ابْنَهُ الْحَسَنَ أَنَّهُ قَالَ لَهُ مَا الشُّحُّ) یکی از سوالاتی که امیر المومنین علیه السلام از فرزندشان امام حسن علیه السلام پرسیده اند این بوده که: شحّ چیست؟ (قَالَ أَنْ تَرَى مَا فِي يَدَيْكَ شَرَفاً وَ مَا أَنْفَقْتَ تَلَفاً.) شحّ یعنی آنچه در دست داری را برای خود شرافت ببینی و آنچه که انفاق می کنی را تلف شده و از دست رفته بدانی.
حدیث 10
سند
مرحوم صدوق( عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ) بن عبدالله اشعری (عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ) اصفهانی امامی است اما ضعیف می باشد. درباره اش گفته شده که «حدیثه یعرف و ینکر» (عَنِ الْمِنْقَرِيِّ) مقصود سلیمان بن داوود منقری است که غیر امامی ثقه می باشد. (عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ عِيَاضٍ) غیر امامی ثقه است. بنابر این به جهت ضعف قاسم بن محمد، سند ضعیف است.
متن
(قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ‏ الشَّحِيحُ أَشَدُّ مِنَ الْبَخِيلِ) صفت شحّ از بخیل شدید تر است. (إِنَّ الْبَخِيلَ يَبْخَلُ بِمَا فِي يَدَيْهِ) کسی که نسبت به امکانات خودش بخل می ورزد، بخیل است. اما (وَ إِنَّ الشَّحِيحَ يَشُحُّ بِمَا فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ) شحیح کسی است که هم نسبت به امکانت در دست خود و هم نسبت به امکانات در دست دیگران بخیل است. بعد حضرت توضیح می دهند که بخل نسبت به امکانات دیگران یعنی چه؟ (حَتَّى‏ لَا يَرَى‏ بِأَيْدِي‏ النَّاسِ‏ شَيْئاً إِلَّا تَمَنَّى أَنْ يَكُونَ لَهُ بِالْحِلِ‏ وَ الْحَرَامِ) شحیح کسی است که مال دیگران را به هر قیمتی چه از طریق حلال و چه از طریق حرام، به سمت خود می کشد. شحیح کسی است که می خواهد مال دیگران در دستشان نباشد و همه چیز برای خودش باشد. (وَ لَا يَشْبَعُ‏ وَ لَا يَقْنَعُ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ.) و با آنچه که خدا به او روزی کرده است نه سیر می شود و نه قانع می گردد.
در این روایت حضرت صفت شحّ را شدید تر از بخل می داند. و در روایت قبل ریشه شحّ را بیان می فرماید که انسان آنچه را در دست دارد مایه شرافت می داند و آنچه که هزینه می کند تلف شده می پندارد.
حدیث 11
سند
مرحوم صدوق (عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ) قمی که ثقه جلیل القدر است. (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ) بن خالد برقی (عَنْ أَبِيهِ) محمد بن خالد (عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ) صیرفی که امامی ثقه است. (عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى الْأَرَّجَانِيِّ) این شخص مجهول است. (عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ) ایشان برادر زراره است و علی التحقیق ثقه می باشد. سند به جهت عبد الاعلی الارجانی، ضعیف است.
متن
( عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْبَخِيلَ مَنْ كَسَبَ مَالًا مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ) بخیل کسی است که مال را از راه غیر حلال به دست می آورد. این همان روایت قبل است که می فرمود به هر قیمتی حتی از راه حرام می خواهد داشته های دیگران را برای خود کند. این شخص نسبت به مال حرام سخاوت ندارد. در روایات باب سخا داشتیم که سخی کسی است که نسبت به مال حرام سخاوت دارد. تعلقی به مال حرام ندارد. در نقطه مقابل، بخیل قرار دارد که مال را از راه غیر حلال به دست می آورد. (وَ أَنْفَقَهُ فِي غَيْرِ حَقِّه) وقتی هم که مال را جمع کرد آن را در جایی که حق است خرج نمی کند. این هم در روایات قبل آمده بود که حقوق الهی را پرداخت نمی کند و در جاهای دیگر تبذیر می کند. جواد کسی است که حقوق الهی را پرداخت می کند اما در نقطه مقابل بخیل قرار دارد که در جایی که نباید خرج کند، خرج می کند.
حدیث 12
سند
مرحوم صدوق ( عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ) بن ولید (عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ) بن عیسی (عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ). سند صحیح است.
متن
(قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ إِنَّمَا الشَّحِيحُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ وَ أَنْفَقَ فِي غَيْرِ حَقِّ اللَّهِ.) در روایات قبل داشتیم که بخیل کسی است که نسبت به محرمات هم دست درازی می کند. در این روایت این ذکر نشده است. اما فرموده شحیح کسی است که نسبت به حقوق الهی بخل می ورزد و در غیر راهی که خدا فرموده هزینه می کند. شاید حضرت می خواهند بفرمایند که هزینه کردن به معنی جود نیست. ممکن است انسان بخیل هم باشد اما مالش را هزینه کند.
نکته: از روایات استفاده می شود که برخی صفات حمیده گاهی از دستگاه ایمانی به خاطر اختلاط به دستگاه شیطان تسری پیدا می کند. در بعضی روایات آمده که این رحمتی که در کفار می بینید به خاطر این است که مومنین بتوانند زنده بمانند. اگر این مقدار هم در آنها قرار داده نمی شد هیچ مومنی را زنده نمی گذاشتند. خدای متعال برای مراعات مصالح مومنین یک چیز هایی به کفار عاریه می دهد. اگر مومن شوند از طریق ایمان آن صفت را به دست می آورند و گرنه این صفت حمیده از آنها گرفته می شود. در روایات متعدد است که خیلی ها به خاطر سخاوتی که داشتند ولو اینکه مومن نبودند مورد عنایت واقع شده اند. مثل سامری و دیگران. از این استفاده می شود که بعضی صفات حمیده که اصلش برای وجود مقدس نبی اکرم است در غیر مومنین هم فی الجمله پیدا می شود. یا اینکه کار خیری کرده اند و خدای متعال به آنها عنایتی کرده است. البته این خیلی بعید است که این صفت برایشان باقی باشد و با این صفت حمیده وارد جهنم شوند. بالاخره انسان به جایی می رسد که باید انتخاب کند. گاهی مومن است اما به خاطر تعلقی که به دستگاه باطل دارد، باطل را اختیار می کند و از ایمان خارج می گردد و گاهی هم به خاطر صفت حمیده ای که دارد از دستگاه باطل خارج می شود و ایمان را انتخاب می کند. هر کدام را انتخاب کند از دیگری فاصله می گیرد.
خلاصه یک دسته ای هستند که بین این دو گروه قرار دارند. نه بخیل هستند و نه سخی. ممکن است کسی حقوق مالی اش را ندهد. در عین حال اموالش را برای کمک به نیازمندان که مورد پسند خدای متعال است هزینه کند اما نه به خاطر خدا و نه به خاطر دنیا. این شخص بخیل نیست چون به خاطر تجارت این فعل از او صادر نشده است. این شخص سخاوت ندارد چون حقوق مالی واجب اش را پرداخت نمی کند. یک چیزی بین این دو گروه می باشد. از مجموع روایات این استفاده می شود که افرادی هستند که نه تعریف بخیل بر آنها صدق می کند و نه تعریف سخی. بنابر این در جمع بین این روایات شاید بتوان گفت که این روایات اماره هستند. و این امارات موارد استثنا دارند.
مابقی روایات را خودتان بخوانید. در ادامه به آیات مرتبط با زکات خواهیم پرداخت. آیات سوره حدید بسیار مهم و خواندنی هستند اما در این جلسه به آیات سوره نساء خواهیم پرداخت. خدای متعال در آیات 36 تا 40 سوره مبارکه نساء می فرماید:
(وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً) خدا را بندگی کنید و در بندگی شریک برای او قرار ندهید. بعد از اینکه وارد وادی عبودیت شدید، لوازم عبودیت این است که: (وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ) خدا را عبادت کنید و اخلاص در بندگی داشته باشید. این احسان ها هم باید از کسی که در مقام بندگی است ناشی شود. کسی که رابطه اش با خدای متعال رابطه عبودیت است، ذیل آن عبودیت این روابط احسان شکل می گیرد. (إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُورا ) بعد می فرماید خدای متعال آن کسانی که متوهم هستند و به خاطر متوهم بودنشان فخور هستند را دوست نمی دارد.
عبد خودش را مالک نمی بیند. در مقام بندگی است. نتیجه این عبودیت عبد، احسان است. امکاناتی که خدای متعال از آبرو و مال و چیز های دیگر به او داده است می آورد و احسان می کند. روابط احسان شکل می گیرد. در مقابل کسی است که متوهم است. خودش را مالک می بیند و این امکانات هم مایه فخر خودش می داند. خدای متعال این دسته دوم را دوست نمی دارد.
(الَّذينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ) کسی که متوهم است و امکانات را برای خودش می داند و این امکانات را مایه فخر خودش می داند، هم خودش بخیل است و هم اقامه بخل می کند. در مقابل کسانی هستند که خود را مالک این امکانات نمی دانند و این امکانات را مایه فخر خود نمی بینند. در سوره مبارکه فجر می فرماید: (فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَن ‏) بعد می فرماید: (کلّا)، یعنی این ها مایه شرافت نیست.
(وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ) آنچه خدای متعال از فضل خودش به اینها عطا کرده را پنهان می کنند تا دیگران نفهمند. به جای اینکه امکانات را ببخشند آنها را پنهان می کنند. (وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهينا ) کانه این افراد مختال فخور که به بخل هم می رسند کفاری هستند که خدای متعال رنج همراه با خواری برای آن ها فراهم می کند.
مختال فخور کسی است که: (وَ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ) انفاق می کند اما برای اینکه به چشم مردم دیده شود. (وَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ) نه به خدای متعال ایمان دارد و نه به آخرت. پس هر چه هست را در همین دنیا می بیند. به همین دلیل انفاق هم که می کند برای این است که به چشم مردم دیده شود. (وَ مَنْ يَكُنِ الشَّيْطانُ لَهُ قَريناً فَساءَ قَرينا ) این انسان های متوهم فخور و بخیل امکاناتشان را برای خدا خرج نمی کنند. اگر انفاقی هم می کنند رئاء الناس است. اینها یک شیطان قرینی دارند. و چه همراه بدی است. نمی گذارد که امکانات را برای خدا هزینه کنید و به رویت خدا برسانید. کاری می کند که این امکانات را در جای دیگر برای رویت دیگران که هیچ کاره اند، تلف کنید.
لذا در آیه بعد می فرماید: (وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ) ایمان می آوردند و می فهمیدند که این رزقی است که از جانب خدای متعال است. به همین دلیل در راه خدا هزینه می کردند. (وَ كانَ اللَّهُ بِهِمْ عَليماً ) و خدا به آنها عالم بود. یعنی اگر هم قرار بود به رویت کسی برسانند به رویت خدا می رساندند. بخیل کسی است که نمی تواند خدا را ببیند و با او معامله کند. این را رزق الهی نمی بیند.
اگر اینها برای خدا کار می کردند: (إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ) خدا به کسی ظلم نمی کند. (وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها) اگر در راه خیر خرج کرده باشد خدای متعال آن را مضاعف هم می کند. (وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظيماً ) هم مال را مضاعف می کند و هم از نزد خودش اجر عظیم به او می دهد. پس اگر انسان می خواهد به رویت کسی برساند باید به رویت خدای متعال برساند.
این آیات را برای این خواندیم که بگوییم ریشه بخل، مختال فخور بودن است. همان طور که در روایت آمده بود که شحیح کسی است که امکانات را مایه فخر خود می داند و آنچه که هزینه می کند را تلف شده می پندارد. بر خلاف کسی که خدای متعال و ادامه راه و علم الهی را قبول دارد. ایمان را رزق خدای متعال می داند. می داند که خدای متعال به کسی ظلم نمی کند و اگر حسنه ای انجام دادی مضاعف می کند و علاوه بر این از نزد خودش اضافه ای هم می دهد. چنین کسی در راه خدای متعال هزینه می کند. پس ریشه پرداخت حقوق الهی این صفات است. با پرداخت زکات آرام آرام این صفات در انسان شکل می گیرد. (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها ) یعنی کسانی که زکات می دهند از بخل و شّح و مختال فخور بودن و از ریا در مقابل مردم نجات پیدا می کنند. به نقطه ای می رسند که می توانند با خدای متعال تجارت کنند. از دست خدای متعال بگیرند و به دست خدای متعال برگردانند.
اجمالا می خواستیم نگاه مرحوم شیخ حر به مساله زکات را بیان کنیم. اینکه زکات صرفا یک واجب عملی نیست. انسان باید از یک صفاتی دور شود و یک صفاتی در انسان محقق گردد.
و الحمد لله رب العالمین…

پیمایش به بالا