جــلــســه نــود و سه
مفهوم معدن
21-8-98
ادامه بررسی مفهوم معدن
قبل از ورود به بحث از مفهوم معدن باید به این نکته توجه داشته که ثمره بحث از مفهوم معدن وقتی ظاهر میشود که نکته ای در معدن وجود داشته باشد که در سایر فوائد وجود نداشته باشد که طبق فرمایش مشهور دو نکته در معدن وجود دارد یکی عدم استثناء موونه سنه و دیگری نصاب
همانطور که گفته شد در اقوال لغویین دو معنی برای معدن ذکر شده است یکی معنی ضیقی است که منتب الجواهر است و دیگری معنی بسیار عامی است که مرکز کل شیء فیه اصله است
در مراد از جواهر هم باید دقت کرد که معنی ضیقی دارد یا معنی واسعی دارد که بعضی همانند مرحوم حاج آقا رضا معنی ضیق را فهمیده اند لذا فرموده اند معدن در لغت دو معنی دارد اما اگر معنی ضیقی برای آن در نظر نگیریم ممکن است گفته شود که معدن در لغت دارای دو معنی نیست
در اصطلاح فقها هم قطعا این معنی خاص مراد نیست لذا نفت و قیر و حتی نمکزار امثال آن را هم معدن دانسته اند اما اینطور نیست که معنی دوم لغوی را اراده کرده باشند که محل قرار هر چیزی است لذا بعض موارد هم که محل اختلاف بین علماست درحالی که اگر معنی دوم را اراده کرده بودند بر هر موردی که در جایی قراری داشته باشد صادق بود
بعضی از فقها هم بین آنچه از جنس ارض هست و آنچه از جنس ارض نیست تفاوت قائل شده اند که این قید هم خیلی واضح نیست و روشن هم نیست که مراد از ارض چیست لذا در سنگ های قیمتی اختلاف است که ارض محسوب میشوند یا خیر
اما همانطور که مرحوم حاج آقا رضا فرموده اند فقها اصطلاح خاصی در معدن ندارند و ملاک و معیار اصلی در فقه همان عرف است که عرف هم قطعا معدن را اعم از معنی اول میداند اما ایشان گرچه فرموده اند عرفا معدن اعم از معنی اول لغوی است اما معنی عرفی را به صورت روشن تحلیل نکرده اند و فرموده اند که مصادیقی قطعا در عرف معدن هستند اما مصادیقی محل شک هستند همانند گل سرشور و سنگ آسیاب اما وجه و ملاکی برای آن را بیان نکرده اند ولی ممکن است از کلام ایشان استفاده شود که از کلام مرحوم حاج آقا رضا استفاده شود که ملاک عظمت انتفاع است
معنی معدن در روایات
مرحوم حاج آقا رضای همدانی در ابتدا فرموده اند در مصطلح روایات هم مراد از معدن همان معنی لغوی اول است که معنای ضیقی است که برای اثبات این مطلب عمدتا به صحیح زراره تمسک کرده اند که میفرماید:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَعَادِنِ مَا فِيهَا فَقَالَ كُلُّ مَا كَانَ رِكَازاً فَفِيهِ الْخُمُسُ وَ قَالَ مَا عَالَجْتَهُ بِمَالِكَ فَفِيهِ مَا أَخْرَجَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مِنْهُ مِنْ حِجَارَتِهِ مُصَفًّى الْخُمُسُ.
محل استشهاد آن ذیل روایت شریفه است اما صدر این روایت که کاملات بر علیه ادعای ایشان است و ذیل آن هم ظهوری در کلام ایشان ندارد چراکه فقط در صدد بیان استثناء موونه هاست نه اینکه مراد این باشد که حتما معدن باید سنگ باشد ضمن اینکه اگر هم سنگ باشد هم که روشن نیست که مراد جواهر باشد چراکه سنگ های زیاد معدنی ای وجود دارد که جواهر نیستند
اما خود ایشان هم بعد از بررسی روایت محمد بن مسلم میفرمایند که مصطلح از روایات هم معنای عام است و بلکه نزدیک به معنای دومی است که در لغت آمده است
در روایت محمد بن مسلم که روایت چهارم باب است و همگی روات آن از اجلاء هستند آمده است:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَلَّاحَةِ فَقَالَ وَ مَا الْمَلَّاحَةُ فَقَالَ أَرْضٌ سَبِخَةٌ مَالِحَةٌ يَجْتَمِعُ فِيهَا الْمَاءُ فَيَصِيرُ مِلْحاً فَقَالَ هَذَا الْمَعْدِنُ فِيهِ الْخُمُسُ فَقُلْتُ وَ الْكِبْرِيتُ‏ وَ النِّفْطُ يَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ فَقَالَ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ فِيهِ الْخُمُس‏
مرحوم حاج آقا رضا درباره این روایت فرموده اند که حضرت به نمکزار هم اطلاق معدن کرده اند لذا قطعا مفهوم معدن در روایات اعم از معنی اول لغوی است که منبت الجواهر است اما مشکلی که با آن مواجه شده اند این است که در نقل مرحوم صدوق (که البته سند ایشان به محمد بن مسلم دارای ابهام است) بجای «هذا المعدن» آمده است که «مِثْلُ الْمَعْدِنِ فِيهِ الْخُمُسُ» که در این صورت ممکن است گفته شود که معدن در لسان روایات معنی ضیقی دارد لذا نمکزار را معدن نمیدانند بلکه میفرمایند مثل معدن است و الحاق حکمی به معدن دارد
اما ایشان فرموده اند حتی اگر نقل «مثل المعدن» صحیح باشد بازهم به دو دلیل و دو قرینه میتوان گفت که معدن در روایات معنی عامی دارد
قرینه اول ایشان این است که اگر کبریت و نفت و امثال آن حکم معدن را دارند باید بگوییم روایاتی که فرموده است الخمس علی خمسة اشیاء شامل اینها هم میشود نه اینکه عنوان خاصی در کنار آن پنج عنوان باشند و اگر آن روایات شامل این موارد میشود قطعا از باب معدن بودن شامل آنها میشود لذا در روایات این باب وقتی معدن اطلاق میشود معنایی مراد است که شامل این موارد هم میشود
قرینه دوم ایشان هم این است که مراد از مثل المعدن این نیست که اینها مثل معدن جواهر هستند بلکه مراد این است که نمکزار هم همانند معدن نمک است که باید خمس آن پرداخت شود لذا معدن در روایات مختص به معدن جواهر نیست بلکه معنای اعمی دارد
کلام مرحوم خویی در مفهوم معدن
اما مرحوم خویی وارد این تفصیلات نشده اند و به صورت خلاصه فرموده اند اولا ملاک و معیار مفهوم عرفی معدن است و ثانیا در صدق عرفی اصلا از جنس ارض بودن موضوعیتی ندارد البته ایشان جنس ارض را توسعه داده اند و همه سنگ های قیمتی را از جنس ارض دانسته اند و ثالثا فرموده اند معدن در عرف اختصاص به سنگ های قیمتی ندارد و غیر آنها را هم همانند نفت و امثال آن را نیز شامل میشود و حتی امثال نمکزار هم به روایت محمد بن مسلم داخل در معدن است
نتیجه بحث از مفهوم معدن
حق با مرحوم خویی است و اگر به صورت خلاصه بخواهیم مطلب را بیان کنیم همین کلام مرحوم خویی تمام است که ملاک عرف است و گرچه قدر متیقن در عرف معدنی است که جنس الارض نباشد و قیمت بالائی هم داشته باشد اما مختص به این موارد نیست بلکه اگر از جنس ارض نباشد یا قیمت بسیار بالائی نداشته باشد را نیز شامل میشود لذا معدن در عرف نه به معنی ضیق لغوی است و نه به معنای اعمی است که شامل مرکز هرچیزی میشود بنابراین مواردی باقی میماند که در نگاه عرف هم روشن نیست که اینها داخل در مفهوم یا مصداق معدن هستند یا خیر که در در این موارد مشکوک باید به قواعد اولیه و اصول عملیه مراجعه کرد.

پیمایش به بالا