رزق
ویژۀ الهی با
ظهور حضرت صاحب‌الزمان
عجل‌الله‌فرجه

متن
زیر،
دوازدهمین جلسه از
سخنرانی آیت
الله
میرباقری در
تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۳ است.
این سلسله
جلسات به
مناسبت ماه
محرم و در
حسینیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
قم برگزار شده
است.

۱.
همراهی با
امام زمان عجل
الله فرجه و
اهداف ایشان

امام
صادق علیه
السلام در
دعای شریف
ندبه ما را به
تدبیر و قضائی
که خدای متعال
در رابطه با
انبیاء و
اوصیاء ایشان
دارد، متوجه
می‌کند. نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله و اهل‌بیت
علیهم السلام محور
تدبیر خدای
متعال هستند.
با اینکه این
تدبیر همراه
با بلاهای
سنگین و دشوار
است. حضرت در
این دعا به‌نحوی
از آن پرده‌برداری
می‌کنند که ما
با مشاهدۀ آن بتوانیم
به حمد خدای
متعال برسیم.
در تدبیری که
خدای متعال با
اولیائش
دارد، بلاهای
سنگینی رقم
خورده، اما
تصویرگری
حضرت به‌گونه‌ای
است که حمد
خدا ممکن می‌شود.
حضرت توضیح
داده‌اند که
خدای متعال چه
مقاماتی برای
اولیاء خود در
نظر گرفته و
چه پیمان‌ها و
عهدهایی از
ایشان گرفته
است و خدای
متعال می‌دانست
که ایشان به
عهد خود وفا
می‌کنند. سپس
بیان می‌کنند
که در این
عالم چه
امکاناتی به
این اولیاء
داده شده؛ وحی
و علم و امور
دیگر به ایشان
عطا شده است و
در مقابل
ایشان مسیر
سلوک امت را با
این امکانات
فراهم کردند.

بخش
عمده‌ای از
تقدیری که
خدای متعال با
اولیائش
دارد، بلاهایی
است که ایشان
به آنها متعهد
شده‌اند. خدای
متعال از
ایشان عهد
گرفته است که
در دنیا فارغ
و زاهد باشند و
این زهد در
واقع بلای
انبیاء و
اولیاء الهی
است. این بلا
هم آنها را
سیر می‌دهد و
هم موجب سیر
امت‌شان می‌شود.
پایان این سیر
هم چیزی جز
هدایت و رسیدن
امت به آن
مقامات عالی و
فتح و پیروزی
نیست. گرچه
انبیاء الهی
در طول تاریخ
معمولاً
درگیر بوده‌اند
و قدرت هم در
دست فراعنه
بوده و بین
خودشان جابه‌جا
می‌شده و در
اکثر دوران‌ها
انبیاء الهی
به‌حسب ظاهر
مغلوب بودند.
اما اگر انسان
این سیر را از
ابتدا تا
انتها ببیند و
متوجه شود که
این سختی‌های
میانۀ راه
برای چیست، می‌تواند
زیبایی کار
خدای متعال را
ببیند و به حمد
او برسد.

حال
اگر انسان این
تدبیر و تقدیر
را دید و
متوجه شد که
خدای متعال چه
سیری برای
انبیاء خودش
داشته و چگونه
ایشان را در
این عالم
مبتلا کرده و
چگونه ایشان
زهد ورزیدند و
امت خود را
ساختند، با
این طرح همراه
می‌شود. حال
اگر ما
بخواهیم
همراه این طرح
بشویم، باید
با بلای
اولیاء خدای
متعال همراه
بشویم؛ «فَعَلَى
الْأَطَائِبِ
مِنْ أَهْلِ
بَيْتِ مُحَمَّدٍ
وَ عَلِيٍّ
صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِمَا
وَ آلِهِمَا
فَلْيَبْكِ
الْبَاكُونَ
وَ
إِيَّاهُمْ
فَلْيَنْدُبِ
النَّادِبُونَ
وَ
لِمِثْلِهِمْ
فَلْتُدَرَّ
الدُّمُوعُ»؛ باید
با اشک همراهِ
این بلا
بشویم. یکی از
مدخل‌های مهم
ما به طرح
خدای متعال
همین توجه به
بلای آنها و
تأثر و تأسف و
اندوه بر آن
بلاست. پس اگر
انسان از این
اتفاقاتی که
برای اولیاء
خدای متعال
افتاده است،
غفلت کند، نمی‌تواند
وارد این طرح
بشود. اما اگر
به این بلا
توجه کرد، به
جست‌وجوی
اولیاء خدا و
دنبال کردن
مسیر آنها می‌رسد.
انتهای این
مسیر هم حضرت
بقیة الله
ارواحنا فداه
هستند.

بنابراین
توجه به تدبیر
الهی با
اولیائش ما را
منتهی به امام
زمان می‌کند.
لذا در ادامۀ
دعا آمده: «أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
الَّتِي لَا
تَخْلُو مِنَ
الْعِتْرَةِ
الْهَادِيَةِ
».
توجهاتی که این
دعا به ما در
رابطه با امام
زمان عجل الله
تعالی فرجه می‌دهند،
موارد مختلفی
دارد؛ یکی از
این توجهات
نسبت به آن
اهدافی است که
حضرت در عالم
محقق می‌کنند.
لذا اگر ما با
این دعا همراه
شویم، طالب آن
اهداف می‌شویم.

بنابراین
دعای ندبه ما
را همراه با
حضرت می‌کند و
به انتظار
ایشان و اهداف
ایشان می‌رساند.
یکی از ارکان
انتظار حضرت
انتظار برای آن
اهدافی است که
حضرت محقق می‌کنند.
اگر انسان به‌دنبال
تخیلات خودش
باشد و حضرت
را برای تخیلات
خودش بخواهد،
این انتظار
حضرت نیست. ما
یک سری رنج‌ها
و آرزوهایی
داریم؛ اگر
دنبال این رنج‌ها
و آرزوها
باشیم،
اشتباه است که
خیال کنیم که
داریم حضرت را
جست‌وجو می‌‌کنیم.
جست‌وجوی
حضرت جست‌وجوی
آن اهداف بزرگ
است.

پس
کسی که آن
اهداف بزرگ در
دلش زنده نشده
است، منتظر
حضرت نیست،
بلکه منتظر
کار خودش است. گاهی
اوقات که
مشکلاتی برای
ما پیش می‌آید،
می‌گوییم ان‌شاءالله
خدای متعال
حضرت را
برسانند تا
مشکل ما حل
شود. ما خیال
می‌کنیم که
حضرت می‌خواهند
نان و آب ما را
درست کنند.
البته حضرت این
کار را هم می‌کنند،
ولی اهداف
بزرگ‌تری هم
دارند. وقتی
حضرت بیایند،
یک امت با
سعادت و آسوده
و امن می‌سازند
و ارزاق را از
آسمان به زمین
جاری می‌کنند؛
حضرت دست بر
عقول می‌گذارند
و عقل‌ها کامل
می‌شود و صفات
رذیله دور می‌شود.
بنابراین جست‌وجوی
حضرت در واقع
جست‌وجوی آن
اهداف بزرگ
است. کسی که با
اهداف حضرت همراه
نیست، دنباله‌روی
حضرت نیست،
حضرت هم
بیایند، به‌دنبال
کارهای خودش
است، ولو کنار
حضرت باشد.

۲. رزق
ویژۀ الهی

۱ـ۲. ظهور،
منزلتی از
قیامت

پس ما
باید در دوران
غیبت منتظر آن
اهدافی باشیم
که حضرت محقق
می‌کنند. این
انبیاء و
اولیاء به این
عالم نیامدند
تا همان بساطی
که فراعنه و
شیاطین به‌پا
می‌کنند را به‌پا
کنند و فقط
رنگ و بوی
اخلاقی به آن
بزنند! انبیاء
نیامدند تا
همان سفره و
حطام دنیایی که
فرعون‌ها پهن
می‌کنند را
پهن کنند و در
کنارش اخلاق و
توجه به آخرت
را هم
بیاورند. بلکه
عالمی متناسب
با عالم آخرت
در عالم ارض
ایجاد می‌کنند.
مرحوم علامۀ
مجلسی می‌گویند
اکثر آیات
معاد ناظر به
ظهور حضرت هم
هست؛ مرحوم
علامۀ
طباطبایی هم
ادعای بزرگ‌تری
می‌کنند و می‌گویند
همۀ آیات معاد
ناظر به ظهور
است. لذا جامعه‌ای
که به‌دست
مبارک امام
زمان ارواحنا
له الفداء
محقق می‌شود،
منزلتی از
قیامت است و
اصلاً قابل
مقایسه با این
چیزهایی که در
دنیا دیده‌ایم
نیست.

بعضی
افراد هستند
که وقتی می‌خواهند
روایاتی که
راجع‌به
دوران ظهور
حضرت است را
توضیح بدهند،
با همین شرایط
امروز تطبیق
می‌دهند!
مثلاً گفته
شده است که
مردم امام
خودشان را کف
دست‌شان می‌بینند.
اینها می‌گویند
مقصودِ روایت
همین
ابزارهای
جدید است، آدم
با همین گوشی‌ها
که آن طرف
دنیا را می‌بیند،
امام را هم می‌بیند!
این حرف‌ها
شوخی کردن با
ظهور است. در
آن‌زمان
مؤمنین مدِّ
بصر پیدا می‌کنند
و هرکجا که
هستند، امام‌شان
را می‌بینند؛
مدِّ سمع پیدا
می‌کنند و
هرکجا که
هستند، کلام
امام‌شان را
می‌شنوند. این
روایات ربطی
به این بازی‌هایی
که در دست
شیطان هم هست،
ندارد.
بنابراین اگر
انسان به آن
اهداف بزرگ متمایل
نشود، همراه
حضرت نخواهد
بود. اگر هم حضرت
تشریف
بیاورند، او
مصداق شعر
«هرکسی از ظن
خود شد یار من» می‌شود
و یک جایی صف
خود را جدا می‌کند.

لذا
آن چیزی که
حضرت در این
دعا به آن
توجه می‌دهند،
خیلی نکته
مهمی است.
تدبیری که
خدای متعال با
اولیائش
دارد، این است
که مقاماتی
برای ایشان در
نظر گرفته و
ایشان را به
عالم ارض هبوط
داده و به
ایشان فرموده باید
در همۀ درجات
این دنیا زاهد
باشید؛ حتی
نباید غباری روی
دل شما
بنشیند. شما
باید این عالم
را آباد کنید
و امتی بسازید
و آن را به
مقصد برسانید.
آن مقصد از
همین دنیا
شروع می‌شود
که همان عصر
ظهور است و در
ادامه به رجعت
و قیامت می‌رسد.
غایات طرح
خدای متعال
محدود به این
دنیا نیست ولی
شروعش از
دنیاست. در
همین دنیا هم
چیزی ساخته می‌شود
که منزلتی از
قیامت است.
یعنی منزلتی
از آیات بهشت
در عصر ظهور
برای مؤمنین و
منزلتی از
آیات جهنم
برای دشمنان
فراهم می‌شود.
روایات هم
وقتی عذاب
دشمنان را در
دورۀ ظهور و
رجعت توضیح می‌دهد،
منزلتی از
جهنم را توصیف
می‌کند.

در آن‌زمان
بین حق و باطل
تفکیک می‌شود
و این آمیختگی
از بین می‌رود.
الان در دنیا
جبهۀ حق و جبهۀ
باطل با هم
آمیخته هستند
و بسیاری از
صفات رذیله و
اعمال بد آنها
به مؤمنین
سرایت می‌کند.
اما موقع ظهور
حضرت اینها را
تفکیک می‌کنند.
در روایتی
آمده است که
بعد از ظهور
حضرت طرفداران
انبیاء به یک
منطقه و
طرفداران فراعنه
به یک منطقه
دیگر می‌رود.
راوی از حضرت
پرسید آیا
اینها می‌توانند
دوباره
اختلاط کنند؟
حضرت فرمودند
نه، بلکه کار
تمام می‌شود. البته
یک منزلت
بالاتر از این
در قیامت
اتفاق می‌افتد.
در قیامت خطاب
می‌آید، آیا
اینکه هرکسی
به‌دنبال
همان امامی
باشد که در
دنیا ولایت او
را پذیرفته
بود، عادلانه
است؟ همه
تأیید می‌کنند.
سپس خطاب می‌آید:
«تَمَيَّزُوا».[۱] آن‌زمان
دیگر پیروان
امیرالمؤمنین
علیه السلام یک
طرف قرار می‌گیرند
و پیروان
معاویه یک طرف
دیگر و با هم
مختلط نمی‌شوند.

پس
جبهۀ حق و کفر
در دنیا مختلط
هستند. البته
این اختلاط
حکمتی دارد و
جدا کردن این
دو جبهه هم
آسان نیست و
لوازم زیادی
دارد. اگر بنا
بود خدای
متعال اینها
را در دنیا از
هم جدا کند،
از اول جدا
خلق می‌کرد. اما
این کار را
نکرد، چون با
این اختلاط
ابتلائاتی
پیش می‌آید که
موجب رشد جبهۀ
حق می‌شود.
وقتی مؤمنین
با کفار
آمیخته می‌شوند،
جنگ اُحد درست
می‌شود. در
این جنگ است
که مؤمنین
مؤمن‌تر می‌شوند
و منافقین
منافق‌تر. اگر
اختلاط نبود
که رشدی نبود.
اگر دستگاه نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله در این
عالم با
دستگاه شیطان
تلاقی نداشت
که عالم
امتحان درست
نمی‌شد. پس
ابتدا نیاز به
یک تلاقی هست
و سپس حضرات
معصومین مردم
را تفکیک می‌کنند.
«لَمْ
يَكُنِ
الَّذينَ
كَفَرُوا
مِنْ أَهْلِ
الْكِتابِ وَ
الْمُشْرِكينَ
مُنْفَكِّينَ
حَتَّى
تَأْتِيَهُمُ
الْبَيِّنَةُ
».[۲]

بنابراین
دعوای حضرت
موسی علی
نبینا و آله و
علیه السلام
با فرعون سر
رود نیل و
امکانات طبیعی
اطراف آن
نیست. نشانه‌اش
هم این است که
به‌محض اینکه
پیروز شدند،
به قومشان
فرمودند مصر
را رها کنید،
اینجا که جای
شما نیست،
اینجا آلوده
است. از این
مکان به یک
مکان مقدس بروید.
پس دعوا سر
این چیزهای
مادی نیست.

۲ـ۲. تعالی
و رشد انسان‌ها
توسط انبیاء
الهی

البته
این مطالب به
معنای این
نیست که
انبیاء رفاه و
سعادت نمی‌آورند.
فراعنه و
دنیای مدرن
امروز توهمی
برای ما ایجاد
کرده‌اند که
رفاه یعنی
همین چیزهای
مادی. این توهمِ
رفاه مادی چشم
ما را به سوی
رفاه و نعمت‌های
بالاتر بسته‌اند.
اصلاً وادی
آنها وادی
کوردلی است و
ما را به
تاریکی می‌برد
و نمی‌گذارد
حقایق را
ببینیم. اینها
یک شهر سوخته
یا «الْحَرُورُ»[۳] به
دنیا تحویل
داده‌اند و
اسمش را رفاه
گذاشته‌اند.
قرآن کریم این‌گونه
تعبیر می‌کند:
«وَ ما
يَسْتَوِي
الْأَحْياءُ
وَ لاَ الْأَمْواتُ
»؛[۴]
وادی کفر وادی
اماته است.
اینها چشم ما
را بسته‌اند و
ما خیال می‌کنیم
که رفاه همین
چیزهاست.

اما
انبیاء لذات و
رفاه و سعادت
بالاتری برای ما
می‌آورند.
رفاه و امنیتی
که ایشان می‌آورند،
در تراز دیگری
است. رفاه این
دنیا برای انسانی
که عقلش کامل
شده است که
دیگر رفاه
نیست؛ این
لذات برای او
لذت نیست.
کودک وقتی
بالغ می‌شود،
دیگر لذات
کودکی برایش
لذت نیست؛ لذا
هرمقدار هم که
شما محیط آن
لذات را برایش
فراهم کنید،
اقناع نمی‌شود.
وقتی هم که
امام زمان می‌آیند،
عقول را کامل
می‌کنند؛ لذا
دیگر حتی اگر
همۀ این دنیا
برای انسان
فراهم باشد،
باز هم مایل
به این دنیا
نیست. این یک
رفاه و امنیت
بالاتر است.

انبیاء
انسان را در
نیازهایش به
بلوغ می‌رسانند
و او را رشید
می‌کنند.
انسان اگر
نیاز نداشته
باشد که لذت
نمی‌برد؛ آدم
سیراب از آب و
آدم سیر از
غذا لذت نمی‌برد.
بنابراین
نیاز انسان
است که برای
او لذت می‌آورد.
وقتی انبیاء
نیازهای ما را
رفعت می‌بخشند،
در اصل لذات
ما را ارتقاء
داده‌اند. به‌عنوان
مثال اگر شما
مرحوم آیت
الله العظمی
بهجت را به
تفریح‌گاه‌های
اروپا ببرید،
جز اینکه نفس
ایشان بند بیاید،
هیچ‌خاصیتی
برای ایشان
ندارد. پس
فعلاً
نیازهای ما
مختلط شده
است. به‌خاطر
همین خیال می‌کنیم،
وقتی حضرت هم
بیایند، همین
نیازها را
برطرف می‌کنند؛همین
فست‌فودها و
نوشیدنی‌ها
را زیباتر می‌کنند.
اما این اکل و
شرب‌ها که اکل
و شرب مؤمنی
نیست که به
امام زمان
رسیده است.
بالاترین اکل
و شرب‌ها در
بهشت است، ولی
این‌گونه
نیست. «مَثَلُ
الْجَنَّةِ
الَّتي‏
وُعِدَ
الْمُتَّقُونَ
»،[۵] که
این بهشت از
همین دنیا
شروع می‌شود.
این بهشت
موعود مُتَّقون
و کسانی است
که دامنشان را
جمع کردند و
آلوده به غیر
نشدند.

علی
ای حال فرمود: «مَثَلُ
الْجَنَّةِ
الَّتي‏
وُعِدَ
الْمُتَّقُونَ
فيها
أَنْهارٌ
مِنْ ماءٍ
غَيْرِ آسِنٍ
»؛
در بهشتِ
متقین
نهرهایی از آب
غیر آسن وجود
دارد؛ یعنی
آبی که آلوده
و فاسد نمی‌شود.
«وَ
أَنْهارٌ
مِنْ لَبَنٍ
لَمْ
يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ
»،
در بهشت نهر
شیر وجود دارد؛
آدم اگر به
نهر شیر نیاز
نداشته باشد،
آن را می‌خواهد
چه کار؟! خدا
که لغواً خلق
نمی‌کند. لذا
معلوم می‌شود
که یک نیازهای
دیگری آنجا
پیدا می‌شود. «وَ
أَنْهارٌ
مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ
لِلشَّارِبينَ
»؛
نهرهایی از
خمر وجود دارد
که کسانی که
از آن می‌نوشند،
غرق در لذت می‌شوند.
«وَ
أَنْهارٌ
مِنْ عَسَلٍ
مُصَفًّى
»؛
آدم نهر عسل
را می‌خواهد
چه کار کند؟
چه لذتی دارد
مگر؟ معلوم است
که نیازها در
آنجا تغییر می‌کند
و نیازهای
جدیدی پیدا می‌شود.
پس اصل نعمت
در آنجاست.

«وَ
لَهُمْ فيها
مِنْ كُلِّ
الثَّمَراتِ
»؛
همۀ انواع
میوه‌ها در
اختیار اهل
بهشت هست. «وَ
مَغْفِرَةٌ
مِنْ
رَبِّهِمْ
»،
همۀ این نعمات
همراه با
مغفرت است و
هیچ‌گرد و
غباری به‌خاطر
این نعمت‌ها
بر دل انسان
نمی‌نشیند؛
آنجا عالم
مغفرت است. ما
از وسط دنیا
که عبور می‌کنیم،
آلوده می‌شویم،
ولی آنجا تمام
نعمت‌ها توأم
با مغفرت است
و گرد و غباری
ندارد. آنجا
عالم طهارت و
فضای مغفرت
است. استفاده
از هیچ‌کدام
از این نعمت‌ها
گردی روی دل
انسان نمی‌نشاند.
آنجا عالم
دیگری است. در
فضایی که
سقیفه و بنی‌امیه
و امپراتوری
امروز ایجاد
کرده‌اند، هر
لقمه‌ای که در
دهانت می‌گذاری،
اگر اولش بسم
الله نگویی و
آخرش استعاذه
نکنی، آدم را
جهنمی می‌کند.
فضایی که
اینها درست
کرده‌اند،
فضای غفلت
است. اما آن
فضایی که
انبیاء درست
می‌کنند، این‌گونه
نیست؛ «في‏ بُيُوتٍ
أَذِنَ
اللَّهُ أَنْ
تُرْفَعَ وَ
يُذْكَرَ
فيهَا
اسْمُهُ
يُسَبِّحُ
لَهُ فيها
بِالْغُدُوِّ
وَ الْآصالِ *
رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ
تِجارَةٌ وَ
لا بَيْعٌ
عَنْ ذِكْرِ
اللَّهِ وَ
إِقامِ
الصَّلاةِ وَ
إيتاءِ الزَّكاةِ
يَخافُونَ
يَوْماً
تَتَقَلَّبُ فيهِ
الْقُلُوبُ
وَ
الْأَبْصارُ
»؛[۶] همه‌جا
مسجد است؛ حتی
بازار هم مسجد
است.

بنابراین
نباید آدم
خیال کند که
انبیاء می‌آیند
و همین سفرۀ
بنی‌امیه را
پهن می‌کنند و
فقط مقداری
اسانس اخلاقی
به آن می‌زنند!
اصلاً این‌گونه
نیست. اگر
انسان مؤمن و
بزرگ شود، هرچقدر
هم که او را سر
این سفره
بنشانی، سیر
نمی‌شود؛ «قُلْ
مَتاعُ
الدُّنْيا
قَليلٌ
».[۷]
لذا خدای
متعال می‌فرماید:
«ما
لَكُمْ إِذا
قيلَ لَكُمُ
انْفِرُوا
في‏ سَبيلِ
اللَّهِ
اثَّاقَلْتُمْ
إِلَى الْأَرْضِ
»؛[۸] این
پیامبر آمده
بار شما را
بردارد و شما
را به یک عالم
دیگر کوچ بدهد.
چرا به‌دنبال
فراعنه راه می‌افتید؟!
پیامبر ما با
دست پر آمده و
شما را صدا می‌زند؛
چرا جواب نمی‌دهید؟!
«ما
لَكُمْ
»؟!
به‌دنبال چه
هستید؟! «أَ
رَضيتُمْ
بِالْحَياةِ
الدُّنْيا
مِنَ الْآخِرَةِ
»،
آیا به سفره‌ای
که ما برای
بنی‌امیه پهن
کرده‌ایم،
راضی هستید؟!
اگر راضی
هستید، «فَما
مَتاعُ
الْحَياةِ
الدُّنْيا
فِي الْآخِرَةِ
إِلاَّ
قَليلٌ
»؛ بهره‌ای
که از این
سفره می‌برید
کم است و شما
را سیر نمی‌کند.
این سفره طعمۀ
بنی‌امیه است
و برای آدم‌های
کوچک و حقیر
پهن شده که سر
این سفره لذت
می‌برند. این
دنیا برای کسی
است که رشوۀ
معاویه او را
جابه‌جا می‌کند.

امیرالمؤمنین
می‌فرمایند: «وَ
اللَّهِ لَوْ
أُعْطِيتُ
الْأَقَالِيمَ
السَّبْعَةَ
بِمَا تَحْتَ
أَفْلَاكِهَا
وَ
اسْتُرِقَّ
قُطَّانُهَا
مُذْعِنَةً
بِأَمْلَاكِهَا
عَلَى أَنْ
أَعْصِيَ
اللَّهَ فِي
نَمْلَةٍ
أَسْلُبُهَا
شَعِيرَةً
فَأَلُوكَهَا
مَا قَبِلْتُ
وَ لَا
أَرَدْتُ
»،[۹] اگر
هفت اقلیم را
به من بدهند و
بگویند که یک
پوست جو از
دهان یک مورچه
بگیر، نمی‌گیرم.
در جای دیگر
می‌فرمایند: «فَلْتَكُنِ
الدُّنْيَا
فِي
أَعْيُنِكُمْ
أَصْغَرَ
مِنْ
حُثَالَةِ
الْقَرَظِ وَ
قُرَاضَةِ
الْجَلَمِ
»،[۱۰] اگر
می‌خواهید در
این عالم با
من همراه
شوید، باید همۀ
حیات الدنیا
با همۀ
وسعتش،در
نگاه شما
حقیرتر و
صغیرتر از «حُثَالَةِ
الْقَرَظِ
»
باشد. قرظ
درختی است که
هیچ‌خاصیتی
ندارد؛ فقط از
برگش استفاده
می‌کنند و با
آب این برگ‌ها
پوست دباغی می‌کنند،
تفاله‌اش را
باید پول بدهی
که از بین
ببرند. باید
دنیا از تفالۀ
قرظ هم در
نگاه شما کوچک‌تر
باشد. «قُرَاضَةِ
الْجَلَمِ
»
یعنی وقتی پشم
گوسفندان را
با قیچی کوتاه
می‌کردند،
مقداری پشم
خیلی ریز باقی
می‌ماند که به‌هیچ‌دردی
نمی‌خورد.
حضرت می‌فرمایند
این دنیا با
همۀ وسعتش
باید در نگاه
شما حقیرتر از
اینها باشد.

انبیاء
و ائمه آمده‌اند
که آدم‌هایی
در این تراز
بسازند. حساب
خود این حضرات
که جداست.
امیرالمؤمنین
به عثمان بن
حنیف فرمود: «وَ
إِنَّ
لِكُلِّ
مَأْمُومٍ
إِمَاماً
يَقْتَدِي
بِهِ وَ
يَسْتَضِي‏ءُ
بِنُورِ
عِلْمِهِ
أَلَا وَ
إِنَّ
إِمَامَكُمْ
قَدِ اكْتَفَى
مِنْ
دُنْيَاهُ
بِطِمْرَيْهِ
وَ مِنْ طُعْمِهِ
بِقُرْصَيْهِ
»؛[۱۱] امام
شما از همۀ
دنیا دو قرص
نان دارد و دو
لباس کهنه؛
البته شما نمی‌توانید
مثل من باشید،
«وَ
لَكِنْ
أَعِينُونِي
بِوَرَعٍ وَ
اجْتِهَادٍ
وَ عِفَّةٍ وَ
سَدَادٍ
».
حضرت می‌خواهند
آدم‌هایی در
این تراز
تربیت کنند.

حال
اگر آدمی در
این تراز را
سر سفرۀ
معاویه
بنشانیم، سیر
می‌شود؟!
تعبیر حضرت
امیر در رابطه
با سفرۀ
معاویه این
است: «أَلَا
حُرٌّ يَدَعُ
هَذِهِ
اللُّمَاظَةَ
لِأَهْلِهَا
»؛[۱۲] یک
آدم آزاده
پیدا نمی‌شود
که دامنش را از
ته‌ماندۀ این
سفره‌ای که همۀ
اهل دنیا ازش
خورده‌اند،
بد هم چریدند
و آب دهانشان
را هم روی این سفره
ریختند، جمع
کند؟

۳ـ۲. آدرس
غلط برای عصر
ظهور

با
این حال برخی
می‌گویند
حضرت می‌خواهند
همین دنیا را
برای ما
بسازند! یکی
از کارهای
شیطان همین
است که اهداف
را غلط معنا
می‌کند. بله
رفاه خوب است،
اما این چیزی
که امروز دنیای
مدرن آورده
است، رفاه
نیست، بلکه
جهنم است.
کجای این دنیا
رفاه است؟
البته برای
آدم‌های
نابالغ رفاه
است. شما برای
کودک بازیچه
می‌خرید؛ حتی
کارخانه‌های
بزرگی وجود
دارند که برای
کودکان اسباب‌بازی
درست می‌کنند.
آیا این
کارخانه‌ها
برای آدم‌های
بزرگ هم چیزی
دارند؟ نه.
این صنعت جزو
پر درآمدترین
صنایع هم هست،
ولی هیچ‌کدام
از چیزهایی که
می‌سازند، به‌درد
آدم بالغ نمی‌خورد.
آیا آدم بالغ
می‌تواند با
ماشین‌هایی
که برای بازی
کودکان می‌سازند،
مسافرت برود؟
این چیزها به‌درد
آدم بالغ نمی‌خورد.

امیرالمؤمنین
علیه السلام
هم آدم بالغ
درست می‌کند.
آدم بالغ که
نیازهایش این
نیازها نیست.
اگر آدم بالغ
را سر سفرۀ
معاویه
بنشانید،
تهوع پیدا می‌کند.
او چشمش باز
شده و می‌بیند
که این سفره
شجره زقوم
است؛ «إِنَّ
شَجَرَةَ
الزَّقُّومِ *
طَعامُ الْأَثيمِ
* كَالْمُهْلِ
يَغْلي‏ فِي
الْبُطُونِ * كَغَلْيِ
الْحَميمِ
».[۱۳] او
می‌بیند که «لَيْسَ
لَهُمْ
طَعامٌ
إِلاَّ مِنْ
ضَريعٍ
»،[۱۴]
ضریع خیلی
تعبیر بدی
است. در
روایات آمده
است که جهنمی‌ها
مجبورند که از
این طعام
بخورند. حال
شما خیال می‌کنید
این آیات مختص
آخرت است؟
خیر؛ در همین
دنیا هم همین
است. اگر پرده
کنار برود، این
را می‌بینید.
مؤمنی که بزرگ
شده و آن‌طرف
پرده را می‌بیند،
به‌خاطر همین
تهوع به او
دست می‌دهد.

پس
نگویید امام
قرار است همین
سفره را برای
مؤمنین پهن
کند. اگر
خودتان می‌خواهید
بغلتید،
بغلتید؛ چرا
مؤمنین را
متهم می‌کنید؟
این رفاه و
عدالت و امنیت
نیست؛ امام دنیا
را در تراز
دیگری اصلاح
می‌کند. مرحوم
علامۀ
طباطبایی می‌گوید
یک منزلتی از
همۀ آیات
قیامت که شامل
آیات جهنم و
بهشت نیز می‌شود،
در دنیا محقق
می‌شود. حالا
مگر می‌شود
خیال کنیم که
بهشتی که قرآن
کریم فرموده است،
همین
چیزهاست؟ حتی
این چیزهایی
که در قرآن
آمده است، اسم
آن امکاناتی
است که در
بهشت وجود
دارد، ولی
حقیقتش را نمی‌توان
فهم کرد.

در
روایات آمده
است که یک آیه
از سورۀ مبارکۀ
محمد صلی الله
علیه و آله
راجع‌به اهل‌بیت
و یک آیه راجع‌به
بنی‌امیه است.
در این سورۀ مبارکه
فرموده است: «إِنَّ
اللَّهَ
يُدْخِلُ
الَّذينَ
آمَنُوا وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
جَنَّاتٍ
تَجْري مِنْ
تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ
»؛[۱۵]
خدای متعال آن
دسته مؤمنین و
مؤمنات که اهل
ایمان و عمل
صالح هستند را
وارد
باغستانی می‌کند
که نهرهای
جاری دارد. «وَ
الَّذينَ
كَفَرُوا
يَتَمَتَّعُونَ
وَ يَأْكُلُونَ
كَما
تَأْكُلُ
الْأَنْعامُ
»؛
اما کافران تکیه‌گاهشان
آتش است.
اینها در دنیا
مانند چهارپایان
زندگی می‌کردند.
اینها حتی از
حیوانات هم کم‌تر
لذت می‌برند،
به‌عنوان
مثال لذات
جنسی خوک از
خیلی‌ها
بالاتر است. «وَ
النَّارُ
مَثْوىً
لَهُمْ
»؛
تکیه‌گاه و
محل آرامش
اینها آتش
است. اینها در
همین دنیا
دارند در جهنم
زندگی می‌کنند.
اینها دارند
در قبرستان
زندگی می‌کنند،
بعد می‌خواهند
قبرستان
خودشان را
برای امت
مؤمنین الگو
کنند. امت
مؤمن که به
قبرستان نمی‌رود
و در عالم
مرده‌ها نمی‌تواند
زندگی کند.

سپس
می‌فرماید: «مَثَلُ
الْجَنَّةِ
الَّتي‏
وُعِدَ
الْمُتَّقُونَ
فيها
أَنْهارٌ
مِنْ ماءٍ
غَيْرِ آسِنٍ
وَ أَنْهارٌ
مِنْ لَبَنٍ
لَمْ
يَتَغَيَّرْ
طَعْمُهُ وَ
أَنْهارٌ
مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ
لِلشَّارِبينَ
وَ أَنْهارٌ
مِنْ عَسَلٍ
مُصَفًّى وَ
لَهُمْ فيها
مِنْ كُلِّ
الثَّمَراتِ
وَ
مَغْفِرَةٌ
مِنْ
رَبِّهِمْ
»؛
در آنجا همه
نوع میوه و
لذات وجود
دارد و در عین
حال عالم
مغفرت هم هست
و اصلاً گرد و
غباری روی دل انسان
نمی‌نشیند.
حال در مقابلش
چیست؟ «كَمَنْ هُوَ
خالِدٌ فِي
النَّارِ وَ
سُقُوا ماءً
حَميماً
فَقَطَّعَ
أَمْعاءَهُمْ
».
این آیات فقط
برای عالم
آخرت نیست،
بلکه از همین
عالم شروع می‌شود.
شرب اینها
«ماء حمیم»
است؛ آب گرم و
سوزان است.
اینها در آتش
خالد هستند.
فضای زندگی
اینها یک فضای
جهنمی است.
این جهنم و
بهشت از همین
دنیاست.

در
همین دنیا «سُقُوا
ماءً حَميماً
»،
این آب سوزان
درون اینها را
به هم می‌ریزد
و اینها را از
درون قطعه‌قطعه
می‌کند، ولی
باز هم
مجبورند
بخورند. تأویل
این آیه در
همین دنیاست؛
لذات حرام
دنیا قوای
انسان را
متلاشی می‌کند،
ولی خدای
متعال دوباره
این قوا را
پیوند می‌زند
و دوباره انسان
به سراغ لذت
بعدی می‌رود و
دوباره
متلاشی می‌شود.
ظهور این آیه
در عالم آخرت
است.

۴ـ۲. رفاه
ویژه در سفرۀ
انبیاء

بنابراین
این‌گونه
نیست که ما به‌دنبال
رفاه نباشیم.
اما نباید
رفاه را
کودکانه معنا
کرد و تنزل
داد. حرف
انبیاء را
نباید به حرف
فراعنه تنزل
داد. نباید
سفرۀ فرعون را
جلوی مؤمن پهن
کرد. اگر عرضه
دارید، سفرۀ
انبیاء را پهن
کنید که اوج
رفاه است. نکته‌ای
که ذیل این
آیات وجود
دارد این است
که خدای متعال
در موارد
متعدد از امام
به‌عنوان «ماء»
یاد می‌کند. امام
ماء است و
ولایت او
سرچشمۀ حیات؛
ولایت ابلیس
هم سرچشمۀ موت
است؛ آنجا
عالم موت است
و اینجا عالم
حیات.
بنابراین «أَنْهارٌ
مِنْ ماءٍ
غَيْرِ آسِنٍ
»
یعنی این
انهار از
آستان وجودی
امیرالمؤمنین
جاری می‌شود.
این انهار
ادامۀ ولایت
حضرت است. لذا
وقتی کسی از
این نهر می‌خورد،
حقیقت ولایت
را می‌چشد.
امیرالمؤمنین
ارواحنا فداه
در خطبه شِقشِقیه
می‌فرمایند: «يَنْحَدِرُ
عَنِّي
السَّيْلُ وَ
لَا يَرْقَى
إِلَيَّ
الطَّيْرُ
»،
حقایق به‌صورت
سیلاب از دامنۀ
وجود من جاری
است؛ هیچ‌پرندۀ
تیزپروازی هم
نمی‌تواند به
قله من برسد.
پس این انهار
از دامنۀ
امیرالمؤمنین
جاری می‌شود.
در بهشت دنیا
هم همین‌گونه
است.

ذیل «أَنْهارٌ
مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ
لِلشَّارِبينَ
»
هم فرموده‌اند:
«فَإِنَّهُ
عِلْمُهُمْ
يَتَلَذَّذُ
مِنْهُ
شِيعَتُهُمْ
»،[۱۶]
باطن نهر خمر
علم امام و
معارفی است که
دست هیچ‌کس به
آن نمی‌رسد. این
علم به‌صورت
نهر خمر جاری
می‌شود و
شیعیان از آن
غرق لذت می‌شوند.
بزرگانی
بودند که می‌گفتند
آرزوی ما این
است که در
بهشت از حضرت
امیر نهج
البلاغه یاد
بگیریم و
بفهمیم که
حضرت چه می‌گفتند
و خدای متعال
را با کلام
حضرت بشناسیم.
آنجا این
معارف به‌صورت
نهر خمر جاری
می‌شود؛ «أَنْهارٌ
مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ
لِلشَّارِبينَ
».
به‌خاطر همین
است که می‌گویند
اگر کسی خواب
ببیند که دارد
در نهر شنا می‌کند،
دارد علم خود
را می‌بیند؛
اگر آب نهر
زلال باشد،
یعنی علم زلال
روزی او می‌شود؛
اگر هم آلوده
باشد، یعنی
علومش مشکل
دارد و باید
حواسش را جمع
کند.

بنابراین
بهشت این‌گونه
است و برای
آدم‌های بالغ
است. در عصر
ظهور منزلتی
از این بهشت محقق
می‌شود. این
بهشت غیر از
سفرۀ شیاطین
است. انبیائی
که از آنها
عهد گرفته شده
که نسبت به همۀ
درجات دنیا
زاهد باشند،
آمده‌اند که
همین حیات
الدنیا را به‌پا
کنند؟! همان
کاری که بنی‌امیه
و فراعنه و
نمرودها می‌کردند
را بکنند؟! خیر؛
اینها آمده‌اند
که عالم دیگری
به‌پا کنند.
عالمی که
انبیاء می‌خواهند
به‌پا کنند، همان
بهشتی است که
به متقین وعده
داده شده است.
پایان این طرح
با امام زمان
عجل الله
تعالی فرجه
است. لذا همۀ
انبیاء به
امام زمان
وعده دادند.

بنابراین
کسی که طرح
خدا را ببیند،
به جست‌وجوی
امامی می‌رسد
که این اهداف
را محقق می‌کند.
عزیزی می‌گفت
این مارکسیست‌ها
که نصف دنیا
دستشان بود،
دهانشان را پر
و خالی می‌کردند
که ما عدالت‌خواهیم
و ارابۀ تاریخ
از اینجا می‌رود
و به جامعه‌ای
می‌رسد که همۀ
آدم‌ها کار و
مسکن و غذا
دارند! خب
زنبورهای عسل
و گاوها هم
الان همۀ
اینها را
دارند. اینکه
این‌قدر زحمت
کشیدن ندارد و
ارابه تاریخ
نمی‌خواهد.

لذا
امام صادق
علیه السلام
در این دعا ما
را به یک افق
بالاتر می‌برد
و پرده را
کنار می‌زند.
ایشان می‌فرماید
خدای متعال
اولیائی دارد
و اصل ربوبیت
خدای متعال هم
با این
اولیاست. باید
جمال کار خدای
متعال را
ببینید و خدای
متعال را حمد
کنید. این
بالاترین حمد
است. خدای
متعال برای این
اولیاء
مقاماتی را در
نظر گرفته و
در مقابلش
عهدهایی هم از
ایشان گرفته
که از تمام
مراحل دنیا
عبور کنند،
ولی گرد و
غباری روی
دلشان ننشیند؛
هیچ‌منزلتی
از منازل دنیا
نیست که نبی‌اکرم
نفهمند، ولی
قلبشان کاملاً
پاک است.

خدای
متعال در این
مأموریتی که
به انبیاء داده
است، به ایشان
وحی و علم و
امکانات داده
است تا امتی
را بسازند و
از وسط همین
دنیا آنها را رشد
بدهند. در این
عالم دنیا و
آخرت با هم
مختلط شده؛
اینجا دستگاه
بنی‌امیه و
امیرالمؤمنین
علیه السلام
مختلط هستند.
سیدالشهداء
در این شرایط
امت را می‌سازند.
لذا سحر
عاشورا آیۀ
شریفۀ «ما كانَ
اللَّهُ
لِيَذَرَ
الْمُؤْمِنينَ
عَلى‏ ما
أَنْتُمْ
عَلَيْهِ
حَتَّى
يَميزَ الْخَبيثَ
مِنَ
الطَّيِّبِ
»[۱۷] را
می‌خواندند.‌[۱۸]

البته
ایجاد این امت
در دل بلایای
سخت است. بذری
که می‌خواهد
بروید، باید
اول به زیر
زمین برود و
گرمای زمین را
بخورد، سپس
آفتاب بخورد
تا به‌تدریج
رشد کند. نطفه‌ای
که می‌خواهد
متولد بشود،
باید ظلمات
ثلاث رحم را
طی کند. امام
هم دارد امتی
را در دنیای
آمیخته با دستگاه
شیطان تولید
می‌کند؛ این
تولید با
تفکیک است و
در مرحلۀ خلوص
که عصر ظهور
است، این
تفکیک کامل می‌شود.
بنابراین
ممکن است که
در عصر ظهور
آنها یک
دنیایی برای
خودشان داشته
باشند، ولی
دستشان به
مؤمنین نمی‌رسد.
در عالم قیامت
می‌گویند: «تَمَيَّزُوا»؛
شما بروید
جهنم و شما
بروید بهشت.
البته باز هم
عده‌ای از
جهنمی‌ها با
رحمت الهی و
شفاعت امام
حسین ارواحنا
فداه بهشتی می‌شوند
و معاندین در
جهنم باقی می‌مانند؛
«في‏
عَمَدٍ
مُمَدَّدَةٍ
»؛[۱۹]
اینها دائماً
در حصار جهنم
هستند. این
اتفاقی است که
خودشان
انتخاب کرده‌اند؛
«هَلْ
تُجْزَوْنَ
إِلاَّ ما
كُنْتُمْ
تَعْمَلُونَ
»،[۲۰] جز
عمل خودشان
هیچ‌چیز دیگر
نیست.

این
دعا (ندبه) ما
را بالغ و
رشید می‌کند.
انسانی که
رشید می‌شود،
دیگر به‌دنبال
عالم آخرت است
و دنیای اینها
را نمی‌خواهد.
انسانی که
رشید شود،
دنیای اینها برای
او جهنم می‌شود.
قرآن کریم می‌فرماید:
«فَلا
تُعْجِبْكَ
أَمْوالُهُمْ
وَ لا أَوْلادُهُمْ
»،[۲۱]
بهترین
امکانات آن‌زمان
مال و فرزند
بود. خدای
متعال می‌فرماید:
«إِنَّما
يُريدُ
اللَّهُ
لِيُعَذِّبَهُمْ
بِها فِي
الْحَياةِ
الدُّنْيا وَ
تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ
وَ هُمْ
كافِرُونَ
»،
خدای متعال در
همین دنیا با
این مال و
امکانات
اینها را عذاب
می‌کند.

اینها
دارند در جهنم
زندگی می‌کنند.
این فضای
مسابقه بر سر
حیات الدنیا
مسابقه بر سر
جهنم است. اگر
چشم انسان باز
شود این را می‌بیند.
خدای متعال می‌فرماید:
«أَلْهاكُمُ
التَّكاثُرُ
».[۲۲]
البته چشم شما
در دو مرحله
باز می‌شود؛
یکی در برزخ و
دیگری در
قیامت؛ «كَلاَّ
سَوْفَ
تَعْلَمُونَ *
ثُمَّ كَلاَّ
سَوْفَ
تَعْلَمُونَ *
كَلاَّ لَوْ
تَعْلَمُونَ
عِلْمَ
الْيَقينِ *
لَتَرَوُنَّ
الْجَحيمَ
».[۲۳] اما
اگر قبل از
برزخ و قیامت
به یقین رسیده
بودید،
همینجا می‌دیدید
که این وادی
جهنم است. لذا
انبیاء به‌دنبال
این هستند که
سفرۀ بزرگ‌تری
پهن کنند؛ «وَ
رِزْقُ
رَبِّكَ
خَيْرٌ وَ
أَبْقى
».[۲۴]
این سفره‌ای
که برای قارون
هم پهن شده
است که سفرۀ
انبیاء نیست؛
انبیاء که امت
را فریب نمی‌دهند
و این سفره را
پهن نمی‌کنند.
ما هم نباید
فریب بدهیم.

البته
در دورانی که
اختلاط بین دو
عالم وجود دارد
و پاره‌ای از
نیازهای ما با
نیازهای آنها
مختلط شده است،
مقداری به
سفره این دنیا
هم نیاز
داریم؛ تا
زمانی که امت
به این سفره
نیاز دارد،
باید با آنها
مدارا کرد تا
به‌تدریج
نیازهای‌شان
درست بشود.
اگر کسی در
دوران کودکی
مانده است و
بازیچه می‌خواهد،
باید برایش
فراهم کرد،
ولی نباید خیال
کنیم که این
کار درست است.
نمی‌شود که
برای آدم
پنجاه ساله
بازیچه خرید.

بنابراین
انبیاء آدم و
نیازهای او را
رشد می‌دهند و
سفره‌ای را از
عالم بالا برای
مردم پهن می‌کنند.
ایشان حقایق
دیگری را از
پشت پردۀ عالم
به این عالم
می‌آورند. لذا
یکی از عناوین
امام زمان
علیه السلام
در قرآن «غیب»
است؛ خود حضرت
از مغیبات
عالم هستند؛ «أَظْهِرْ
كَلِمَتَكَ
التَّامَّةَ
وَ مُغَيَّبَكَ
فِي أَرْضِكَ
».[۲۵] اما
روزی می‌رسد
که این کلمه
ظاهر می‌شود.
در آن‌زمان
عقول کامل و
قلوب رشید می‌شوند.
بنابراین توجه
به اولیاء
خدای متعال و
قضاء الهی در
پایان ما را
به توجه به
امام زمان و
عصر ظهور و آن
اهداف بزرگ می‌رساند.
اگر متوجه این
طرح شدیم،
حتماً از منتظرین
می‌شویم و
حضرت را جست‌وجو
می‌کنیم. این
طرح الهی زهد
و بلا دارد و
انسان باید
وارد این بلا
بشود. اگر
انسان وارد
وادی بلای
عاشورا بشود و
این بلا خواب
را از انسان
بگیرد، آرام‌آرام
به‌دنبال
امام حسین علیه
السلام می‌گردد.
حضرت که فقط
امام اصحاب
سال شصت و یک
نبودند؛ ایشان
امام حسین ما
هم هستند. اگر
انسان این کار
را بکند، به‌تدریج
این تمنیات در
او شکل می‌گیرد
و به «أَيْنَ
الْحَسَنُ
أَيْنَ
الْحُسَيْنُ
»
می‌رسد. امام
صادق علیه
السلام که فقط
امام صادق محمدبن‌مسلم
و زراره نبود؛
امام صادق ما
هم هست. لذا این
سیر ما را به «أَيْنَ
بَقِيَّةُ
اللَّهِ
» می‌رساند.

حالا
اگر ما می‌خواهیم
در این طرح با
حضرت همراه
شویم، باید
این اهداف را مورد
توجه قرار
بدهیم. اگر
این اهداف در
دلت نباشد و
در جست‌وجوی
این اهداف
نباشی؛ اگر
فقط می‌خواهی
نمازت را
بخوانی و روزه‌ات
را بگیری و یک
باغچه‌ای هم
داشته باشی که
آخر هفته آنجا
استراحت کنی،
خیلی ادعا
نکن. اما اگر
بی‌سر و سامان
امام زمان
شدی،آن موقع
همراه حضرت
شده‌ای. معنای
بی‌سر و
سامانی
بیابان‌گردی
نیست؛ بی‌سر و
سامانی یعنی
کسی شوی مانند
شهید سلیمانی که
از نوجوانی تا
شهادتت اصلاً
نفهمی که دنیا
یعنی چه؛ یک
روز در عراق
باشی، یک روز
در سوریه تا
ببینی که آیا
می‌شود راهی
برای امام
زمان پیدا
کرد. بی‌سر و
سامانی یعنی
اگر صدایی
مقابل امام
زمان بلند شد،
تو هم صدا
بلند کنی؛ اگر
فراعنه نعره زدند،
تو هم در
مقابل تکبیر
بگویی. این می‌شود
جست‌وجوی
امام.

این
جست‌وجو چند
نکتۀ لطیف
دارد که در
دعای ندبه
آمده است؛ «هَلْ
مِنْ مُعِينٍ
فَأُطِيلَ
مَعَهُ الْعَوِيلَ
وَ
الْبُكَاءَ
»؛
کسی هست که
بیاید با هم
عزاداری به‌پا
کنیم؟ «هَلْ مِنْ
جَزُوعٍ
فَأُسَاعِدَ
جَزَعَهُ إِذَا
خَلَا
»؛ کسی
هست که در
بلای امام
زمان به‌جزع
رسیده باشد و
ما هم با او
همراهی کنیم؟
«هَلْ
قَذِيَتْ
عَيْنٌ
فَسَاعَدَتْهَا
عَيْنِي
عَلَى
الْقَذَى
»؛
چشمی هست که
در آن خار
رفته باشد؟
امیرالمؤمنین
فرمود: «فَصَبَرْتُ
وَ فِي
الْعَيْنِ
قَذًى وَ فِي
الْحَلْقِ
شَجًا
»؛ در
دوران بنی‌امیه
در دوران غیبت
امام و حکومت
مستکبرین
عالم خار در
چشم مؤمنین
است. چرا امیرالمؤمنین
فرمود: «فَصَبَرْتُ
وَ فِي
الْعَيْنِ
قَذًى وَ فِي
الْحَلْقِ
شَجًا
»؟ آيا
برای چیزی غیر
از این بود که
ظلمات حاکم شده
بود؟

سپس می‌گوییم:
«هَلْ
إِلَيْكَ يَا
ابْنَ
أَحْمَدَ
سَبِيلٌ فَتُلْقَى
»؛
اگر کسی به
این نقطه
رسید، راهی
برایش به سوی
امام زمان باز
می‌شود و می‌تواند
جزو یاران
امام زمان در
دورۀ ظهور
باشد. «أَ
تَرَانَا
نَحُفُّ بِكَ
وَ أَنْتَ
تَؤُمُّ
الْمَلَأَ
»؛
این آدم به‌دنبال
این است که در
عصر ظهور هم
باشد و در خون‌خواهی
امام حسین
علیه السلام
شرکت کند. در
روایات آمده
است که عده‌ای
هستند به‌محض
ظهور حضرت
هرکجا که
باشند،
خودشان را به
حضرت می‌رسانند،
حتی اگر در بستر
باشند یا در
آن‌طرف دنیا
باشند. وقتی
ظهور بشود،
دیگر کسی اینها
را نمی‌بیند و
اینها در لحظه
خود را می‌رسانند.
یک عده این‌گونه
هستند، اما یک
عده دیگری
هستند که حتی
وقتی حضرت
ظهور می‌کنند
هم حضرت را
نمی‌بینند و
مشغول کار
خودشان هستند.
لذا معنی این
رؤیت این است
که انسان کنار
حضرت بایستد و
از یاران حضرت
باشد.



[۱]. «قَالَ
الرِّضَا فِي
قَوْلِ
اللَّهِ
يَوْمَ
نَدْعُوا
كُلَّ أُناسٍ
بِإِمامِهِمْ
قَالَ
إِذَا كَانَ
يَوْمُ
الْقِيَامَةِ
قَالَ
اللَّهُ أَ
لَيْسَ
عَدْلًا مِنْ
رَبِّكُمْ
أَنْ
نُوَلِّيَ
كُلَّ قَوْمٍ
مَنْ تَوَلَّوْا
قَالُوا
بَلَى قَالَ
فَيَقُولُ
تَمَيَّزُوا
فَيَتَمَيَّزُونَ
‏»؛
تفسير
العياشی، ج‏۲،
ص۳۰۵.

[۲]. سورۀ
بینه، آیۀ۱.

[۳]. «وَ
لاَ الظِّلُّ
وَ لاَ
الْحَرُورُ
»؛
سور؛ فاطر، آیۀ۲۱.

[۴]. «وَ
ما يَسْتَوِي
الْأَحْياءُ
وَ لاَ الْأَمْواتُ
إِنَّ
اللَّهَ
يُسْمِعُ
مَنْ يَشاءُ وَ
ما أَنْتَ
بِمُسْمِعٍ
مَنْ فِي
الْقُبُورِ
»؛
سورۀ فاطر، آیۀ۲۲.

[۵]. «مَثَلُ
الْجَنَّةِ
الَّتي‏
وُعِدَ
الْمُتَّقُونَ
فيها
أَنْهارٌ
مِنْ ماءٍ
غَيْرِ آسِنٍ
وَ أَنْهارٌ
مِنْ لَبَنٍ
لَمْ
يَتَغَيَّرْ
طَعْمُهُ وَ
أَنْهارٌ
مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ
لِلشَّارِبينَ
وَ أَنْهارٌ
مِنْ عَسَلٍ
مُصَفًّى وَ
لَهُمْ فيها
مِنْ كُلِّ
الثَّمَراتِ
وَ
مَغْفِرَةٌ
مِنْ
رَبِّهِمْ
كَمَنْ هُوَ
خالِدٌ فِي
النَّارِ وَ
سُقُوا ماءً حَميماً
فَقَطَّعَ
أَمْعاءَهُمْ
»؛
سورۀ محمد صلی
الله علیه و
آله، آیۀ۱۵.

[۶]. سورۀ
نور، آیات۳۶و۳۷.

[۷]. «أَ
لَمْ تَرَ
إِلَى
الَّذينَ
قيلَ لَهُمْ
كُفُّوا
أَيْدِيَكُمْ
وَ أَقيمُوا
الصَّلاةَ وَ
آتُوا
الزَّكاةَ
فَلَمَّا
كُتِبَ عَلَيْهِمُ
الْقِتالُ
إِذا فَريقٌ
مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ
النَّاسَ
كَخَشْيَةِ
اللَّهِ أَوْ
أَشَدَّ
خَشْيَةً وَ
قالُوا
رَبَّنا لِمَ
كَتَبْتَ
عَلَيْنَا
الْقِتالَ
لَوْ لا أَخَّرْتَنا
إِلى‏ أَجَلٍ
قَريبٍ قُلْ
مَتاعُ
الدُّنْيا
قَليلٌ وَ
الْآخِرَةُ
خَيْرٌ لِمَنِ
اتَّقى‏ وَ لا
تُظْلَمُونَ
فَتيلاً
»؛
سورۀ نساء، آیۀ۷۷.

[۸]. «يا
أَيُّهَا
الَّذينَ
آمَنُوا ما
لَكُمْ إِذا
قيلَ لَكُمُ
انْفِرُوا
في‏ سَبيلِ
اللَّهِ
اثَّاقَلْتُمْ
إِلَى
الْأَرْضِ أَ
رَضيتُمْ
بِالْحَياةِ
الدُّنْيا
مِنَ الْآخِرَةِ
فَما مَتاعُ
الْحَياةِ
الدُّنْيا
فِي الْآخِرَةِ
إِلاَّ
قَليلٌ
»؛
سورۀ برائت،
آیۀ۳۸.

[۹]. نهج
البلاغه، ص۳۴۷.

[۱۰]. نهج
البلاغه، ص۷۶
.

[۱۱]. نهج
البلاغه، ص۴۱۷.

[۱۲]. «أَلَا
حُرٌّ يَدَعُ
هَذِهِ اللُّمَاظَةَ
لِأَهْلِهَا
إِنَّهُ
لَيْسَ
لِأَنْفُسِكُمْ
ثَمَنٌ
إِلَّا
الْجَنَّةَ
فَلَا
تَبِيعُوهَا
إِلَّا بِهَا
»؛
نهج البلاغه،
ص۵۵۶.

[۱۳]. سورۀ
دخان، آیات۴۳تا۴۶.

[۱۴]. سورۀ
غاشیه، آیۀ۶.

[۱۵]. «إِنَّ
اللَّهَ
يُدْخِلُ
الَّذينَ
آمَنُوا وَ
عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
جَنَّاتٍ
تَجْري مِنْ
تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ
وَ الَّذينَ
كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ
وَ
يَأْكُلُونَ
كَما تَأْكُلُ
الْأَنْعامُ
وَ النَّارُ
مَثْوىً
لَهُمْ
»؛ سورۀ
محمد صلی الله
علیه و آله،
آیۀ۱۲.

[۱۶].
تأويل الآيات
الظاهره فی
فضائل العترة
الطاهره، ص۵۷۳.

[۱۷]. «ما
كانَ اللَّهُ
لِيَذَرَ
الْمُؤْمِنينَ
عَلى‏ ما
أَنْتُمْ
عَلَيْهِ
حَتَّى
يَميزَ الْخَبيثَ
مِنَ
الطَّيِّبِ
وَ ما كانَ
اللَّهُ
لِيُطْلِعَكُمْ
عَلَى
الْغَيْبِ وَ
لكِنَّ
اللَّهَ
يَجْتَبي‏
مِنْ
رُسُلِهِ
مَنْ يَشاءُ
فَآمِنُوا
بِاللَّهِ وَ
رُسُلِهِ وَ
إِنْ
تُؤْمِنُوا
وَ تَتَّقُوا
فَلَكُمْ أَجْرٌ
عَظيمٌ
»؛ سورۀ
آل‌عمران، ص۱۷۹.

[۱۸].
وقعة الطف، ص۲۰۲.

[۱۹]. سورۀ
همزه، آیۀ۹.

[۲۰]. «وَ
مَنْ جاءَ
بِالسَّيِّئَةِ
فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ
فِي النَّارِ
هَلْ
تُجْزَوْنَ إِلاَّ
ما كُنْتُمْ
تَعْمَلُونَ
»؛
سوره نمل، آیه
۹۰.

[۲۱]. «فَلا تُعْجِبْكَ
أَمْوالُهُمْ
وَ لا
أَوْلادُهُمْ
إِنَّما
يُريدُ
اللَّهُ
لِيُعَذِّبَهُمْ
بِها فِي
الْحَياةِ
الدُّنْيا وَ
تَزْهَقَ
أَنْفُسُهُمْ
وَ هُمْ
كافِرُونَ
»؛ سورۀ برائت،
آیۀ۵۵.

[۲۲]. سورۀ
تکاثر، آیۀ۱.

[۲۳]. سورۀ
تکاثر، آيات۳تا۶.

[۲۴]. «وَ لا
تَمُدَّنَّ
عَيْنَيْكَ
إِلى‏ ما مَتَّعْنا
بِهِ
أَزْواجاً
مِنْهُمْ
زَهْرَةَ الْحَياةِ
الدُّنْيا
لِنَفْتِنَهُمْ
فيهِ وَ
رِزْقُ
رَبِّكَ
خَيْرٌ وَ
أَبْقى‏
»؛
سورۀ طه، آیۀ۱۳۱.

[۲۵].
المزار
الكبير، ص۵۸۹.

پیمایش به بالا