نسبت
نبی‌اکرم صلی
الله علیه و
آله با خدای
متعال و موانع
همراهی با
حضرت

نوشته پیش‌رو،
متن دومین
جلسه از
مجموعه
سخنرانی‌های
آیت الله میرباقری
در حسنیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
محرم ۱۴۴۶ است. این
جلسه در تاریخ
۱۸ تیر ۱۴۰۳ در قم
برگزار شده
است.

۱. دعوت
به همراهی تا
لقاءالله

«مَنْ‏
كَانَ‏
بَاذِلًا
فِينَا
مُهْجَتَهُ وَ
مُوَطِّناً
عَلَى
لقاءالله
نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ
مَعَنَا
»؛[۱] عرض
کردیم این یک
دعوت عمومی
است که حضرت
هنگام
خروجشان از
مکه به سمت
کربلا اعلام
نمودند.
فرمودند اگر
کسی برای
لقاءالله
آماده است و حاضر
است در این
مسیر فداکاری
کند و از خون
دلش بگذرد،
بار بردارد و
کوچ کند و به
سمت ما بیاید؛
نه تنهایی
حرکت کند و نه
با دیگران
برود، «
فَلْيَرْحَلْ
مَعَنَا
»،
مسیر ما مسیر
لقاءالله است.

عرض
کردیم که وجود
مقدس نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله بر عالم
نازل شدند و با
خودشان
حقایقی من
جمله حقیقت
توحید را آوردند؛
«
قَدْ
أَنْزَلَ
اللَّهُ
إِلَيْكُمْ
ذِكْراً *
رَسُولاً
».[۲]
تمام دینی که
آوردند، بر
مدار همین یک
کلمه و تفصیل
همین یک کلمه
است. بنای
حضرت بر این
است که در
عالم انسانی،
عالم توحید به
پا کنند؛ یعنی
سروکار ما
دائماً با
خدای متعال
باشد. «
قُلْ
إِنَّما
أَنَا بَشَرٌ
مِثْلُكُمْ
يُوحى‏ إِلَي
»،[۳] در
لباس بشر نازل
شدند و حقیقت
وحی را همراه
با خود در این
عالم آوردند.
مفاد وحی حضرت
دعوت به توحید
است؛ «
أَنَّما
إِلهُكُمْ
إِلهٌ واحِد
».
ایشان زمینه
را برای
ملاقات با خدا
و لقاءالله
فراهم نمودند.
حاصل این
توحید،
ملاقات با خداست.
البته روشن
است که مقصود
ملاقات
جسمانی نیست.
«فَمَنْ كانَ
يَرْجُوا
لِقاءَ
رَبِّهِ»، اگر
کسی این دعوت
را شنیده و
این امید در
دلش پیدا شده
و می‌خواهد
شروع به حرکت
کند، حضرت
راهی را در
عالم باز کرده‌اند
که پایان آن
لقاءالله
است؛ «
فَمَنْ
كانَ
يَرْجُوا
لِقاءَ
رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ
عَمَلاً صالِحاً
وَ لا
يُشْرِكْ
بِعِبادَةِ
رَبِّهِ
أَحَداً
».

عرض
کردیم، تأویل
این آیه در
روایات این‌طور
بیان شده است
که «
فَلْيَعْمَلْ
عَمَلاً
صالِحاً
»
یعنی به مقام
معرفت امام و
مقام ولایت
امام برسد و
با ایشان در
عالم راه
برود. آن راهی
که در عالم
گشوده شده و
پایانش
لقاءالله می‌باشد،
با امام معنا
پیدا می‌کند.
صراط الله و
سبیل الله و
صراط مستقیم
که از آن به
صراط معرفت
الله و صراط
طاعت تعبیر می‌شود،
این صراط یک
راه شوسه و
آسفالته یا یک
مسیر فضایی
نیست؛ این
صراط خود امام
است. امامی که
از عالم بالا
تنزل پیدا
کرده، صراط
ماست. اگر با
امام حرکت
کنیم، به مقام
توحید می‌رسیم.
امام صادق
علیه السلام
در مورد صراط
می‌فرمایند: «
هُوَ
الطَّرِيقُ
إِلَى
مَعْرِفَةِ
اللَّهِ
عَزَّ وَ
جَلَّ وَ
هُمَا
صِرَاطَانِ
صِرَاطٌ فِي‏
الدُّنْيَا
وَ صِرَاطٌ
فِي الْآخِرَةِ
».[۴] این
وادی معرفت در
دنیا و آخرت
هست. این‌طور
نیست که اگر
انسان در دنیا
با امام حرکت
کرد و به
منازلی از
ایمان و توحید
رسید، این راه
پایان پیدا
کن. ادامه این
صراط مستقیم
در عالم آخرت
است. مقاماتی
از معرفت در
عالم آخرت حاصل
می‌شود که در
دنیا برای ما
حاصل‌شدنی
نیست.

«وَ
أَمَّا
الصِّرَاطُ
الَّذِي فِي
الدُّنْيَا
فَهُوَ
الْامام
الْمُفْتَرَضُ
الطَّاعَةِ
»،
آن راه توحیدی
که در عالم
ارض گشوده
شده، خود امام
است. بنابراین
وجود مقدس نبی
اکرم حقیقت
توحید و
مقامات ایمان
را و کتاب و
تفصیل این توحید
را با خودشان
از عالم بالا
نازل کرده‌اند.
همۀ دستوراتی
که داده‌اند،
حدود الله و
حدود الوهیت
خدا و مرزها و
مسیر بندگی
خداست. ایشان
راه را برای
رسیدن به خدای
متعال هموار
کرده‌اند و
خودشان کتاب و
امام را آورده‌اند
که اگر کسی با
امام حرکت
کند، «
وَ لا
يُشْرِكْ
بِعِبادَةِ
رَبِّهِ
أَحَداً
».
اگر انسان فرد
دیگری را در
کنار امام در
عالم اخذ نکند،
به لقاءالله
می‌رسد.

۲. ظهور
دوران لقاء
الهی در عالم
ارض

لذا
یکی از وعده‌هایی
که در ظهور به
ما داده شده،
همین است؛ «
مَنْ
كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ
»،[۵] اگر
کسی به
لقاءالله
امید پیدا
کرده، نگران نباشد،
آن دوران و آن
زمان و آن
فضایی که فضای
ملاقات با
خداست، خواهد
رسید. آن فضای
لقاءالله چه
زمانی هست؟ از
مرگ و از
قیامت به
لقاءالله
تعبیر می‌شود.
مراتبی از
قیامت در عصر
ظهور محقق می‌شود.
لااقل کثیری
از آیات قیامت
تأویل به ظهور
می‌شود. یعنی
مرتبه‌ای از
قیامت در ظهور
اتفاق می‌افتد.
ظهور امام
زمان ارواحنا
فداه خیلی
واقعه عجیب و
غریبی است، ما
نسبت به آن کم
تأمل کرده‌ایم.
بعضی مثل
مرحوم علامۀ
طباطبایی
رحمة‌الله
علیه می‌گویند
منزلتی از همۀ
آیات قیامت در
ظهور محقق می‌شود.
علامۀ
بزرگوار
مجلسی رضوان‌الله
علیه می‌گویند:
اکثر آیات
قیامت در ظهور
محقق می‌شود. «
مَنْ
كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ
»،
یعنی وقتی
حضرت می‌آیند،
ملاقات با خدا
محقق می‌شود.

چه‌طور
لقاءالله
محقق می‌شود؟
اباصلت از
امام رضا علیه‌السلام
دو سؤال
پرسید؛ در
سؤال اول به
حضرت عرض کرد
یابن رسول
الله از اهل‌بیت
به ما بشارت
داده شده است
که «
أَنَّ
ثَوَابَ لَا
إِلَهَ‏
إِلَّا
اللَّهُ‏
النَّظَرُ
إِلَى‏ وَجهِ اللَّهِ
»؛[۶] اگر
کسی نفی غیر
کرد و به
توحید رسید و
اهل «
لَا
إِلَهَ‏
إِلَّا
اللَّهُ
‏»
شد، مزد او
نظر به وجه‌الله
است. حضرت اول
یک هشدار
دادند و
فرمودند اگر
کسی خیال کند،
خدای متعال
صورتی دارد که
آن صورت را
پوشانده و
پرده انداخته
و در روز قیامت
این پرده را
کنار می‌زند و
صورت خدا دیده
می‌شود، چنین
شخصی کافر
است. خدا چنین
صورتی ندارد و
این هشدار
حضرت بود. چون
بعضی از
ظاهریه (ظاهرگرایان)
این‌گونه
آیات قرآن را
معنا می‌کنند؛
می‌گویند روز
قیامت ما با
خدا ملاقات
داریم و این
پرده کنار می‌رود!

اما
در عین حال
حضرت فرمودند
این روایت
درست است. اگر
کسی دعوت
انبیاء به
توحید را قبول
کند و مسیر
توحیدی که
انبیاء در
عالم باز کرده‌اند
را ادامه دهد،
تا جایی که به
مقام «
لَا
إِلَهَ‏
إِلَّا
اللَّهُ
‏»
برسد، این فرد
حتماً به وجه‌الله
نظر می‌کند و
در عالم با
چهرۀ خدا و
وجه‌الله
روبرو می‌شود؛ «
فَأَيْنَما
تُوَلُّوا
فَثَمَّ
وَجْهُ اللَّهِ
».[۷] در
ادامه
فرمودند
مقصود از وجه،
حجج خدا و انبیاء
هستند. نتیجه
رسیدن به مقام
توحید در همین
دنیا «
النَّظَرُ
إِلَى‏
وَجْهِ‏
اللَّهِ
‏»
است. همۀ ما
امیرالمؤمنین
علیه السلام
را می‌بینیم،
کفار و مشرکین
هم می‌بینند؛
اما آنها هرگز
چهرۀ وجه‌اللهی
حضرت را نمی‌بینند.
اگر کسی این
چهرۀ حضرت را
ببیند، به درون
و بیرون خودش
نگاه می‌کند و
در آفاق و
انفس می‌نگرد
اما چیزی جز
وجه‌الله نمی‌بیند.
خدای متعال
وجهی از جنس
صورت مادی
ندارد، ولی
وجهی دارد که
همان حجت الهی
است. به خاطر همین
است که ما از
طریق حجج الهی
به سمت خدا سیر
می‌کنیم. به
همین دلیل است
که توجه به
امام، توجه به
خداست؛ «
أَيْنَ
وجه‌الله
الَّذِي‏
يَتَوَجَّهُ‏
إِلَيْهِ الْأَوْلِيَاء
».[۸]

امام
وجه‌الله
است؛ اما چه
کسی می‌تواند
امام را در
این سیما
ببیند؟ کسی که
دعوت امام را
اجابت کرده و
با او سیر کند.
باید از باب
توحید وارد
شود و به
وسیلۀ صراط،
وادی توحید را
طی کند تا به
وجه‌الله
برسد. امام
باقر علیه
السلام در یک
روایتی معنی
باب‌الله را
خیلی لطیف
توضیح داده‌اند.
روایت صدری
دارد که آن را
عرض نمی‌کنم
ولی در ذیل
فرمودند نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله همۀ
علومی که
داشتند را به
امیرالمؤمنین
علیه السلام
عنایت کردند.
به طوری که
استیفا شد و
چیزی باقی
نماند. عرض کردم،
همۀ آن حقایق
توحید همین
علمی است که
به حضرت داده‌اند.
معرفت‌الله
همین حقیقتی
است که به
حضرت عطا شده
است و سفره‌ای
است که برای
حضرت پهن شده
است. این سفره
را نازل کرده‌اند
و به ما هم
رسانده‌اند.
ما را هم
سرسفرۀ توحید
دعوت کرده‌اند.
تمام این
حقایق را به
امیرالمؤمنین
عنایت کردند.

بعد
فرمودند: «
أَنَا
مَدِينَةُ
الْعِلْمِ‏
وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا
»،
مدینۀ حقایق،
معارف و علوم
الهی من هستم،
باب آن هم
امیرالمؤمنین
است. بعد حضرت
فرمودند خدای
متعال در
مقابل این باب
که باب حقایق
و توحید و
تمام معارفی
است که نزد
همۀ انبیاء
گذشته بوده
است، از ما
استکانت
خواسته است،
یعنی خواسته
زمین‌گیر و
فقیر و مسکین
حضرت باشیم،
تا راه توحید به
روی ما باز
شود. فرموده: «
وَ
ادْخُلُوا
الْبابَ
سُجَّدا
»[۹]، از
باب وارد وادی
توحید شوید؛ «
وَ
أْتُوا
الْبُيُوتَ
مِنْ
أَبْوابِها
».[۱۰]
فرموده‌اند
هم بیت توحید
و هم باب
توحید ما
هستیم. اگر می‌خواهید
وارد عالم
توحید شوید،
باید وارد این
بیت شوید. از
کجا وارد
شویم؟ باب آن
هم خود امام
است. مراقب
باشیم، بی‌راهه
نرویم.

«وَ
ادْخُلُوا
الْبابَ
سُجَّداً وَ
قُولُوا حِطَّةٌ
نَغْفِرْ
لَكُمْ
خَطاياكُم
‏»،[۱۱] از
این باب که
امام است،
وارد وادی
توحید شوید.
اگر امام
نبود، بابی به
سوی عالم
توحید گشوده
نشده بود. پس
متواضعانه
وارد شوید، «
سُجَّداً»
وارد شوید. «
وَ
قُولُوا
حِطَّةٌ
»
و از خدا
تقاضا کنید تا
شما را پاک
کند.

اگر
انسان
متواضعانه
وارد شد، عالم
توحید به روی
او گشوده شده
و وارد صراط
الله می‌شود. «
جَعَلَنَا
أَبْوَابَهُ‏
وَ صِرَاطَهُ
وَ سَبِيلَه
‏»؛[۱۲] در
این صراط واسع
هر کدام از ما
سَبیلی داریم.
این‌طور نیست
که وادی ولایت
حضرت امیر تنگ
باشد! «
يا
لَيْتَنِي
اتَّخَذْتُ
مَعَ
الرَّسُولِ سَبيلاً
»،[۱۳] با
این پیامبر
همه می‌توانند
یک سَبیلی
داشته باشند؛
لذا همه‌اش «
سُبُلَ
السَّلام
‏»[۱۴] است.
اگر کسی
سَبیلی با
پیامبر داشت،
این سبیل سلام
و سلامت است.
اگر از این
باب وارد شد و
در این صراط
سیر کرد و
سبیلی برای
خودش پیدا
کرد، در نهایت
به مقام وجه‌اللهی
امام می‌رسد و
از این وجه
متوجه خدا می‌شود؛
«
وَ
الْوَجْهَ
الَّذِي
يُؤْتَى
مِنْه
‏».

۳.معنای
لقاء الهی در
قیامت

در
قیامت هم قله‌اش
همین است؛
اباصلت از
امام رضا
ارواحنا فداه
سوال کرده که
این حدیث و
این بشارت
درست است؟
چراکه خیلی
بشارت بزرگی
است؛ «
أَنَّ
الْمُؤْمِنِينَ
يَزُورُونَ
رَبَّهُمْ
فِي
مَنَازِلِهِمْ
فِي
الْجَنَّةِ
»؛[۱۵]
مؤمنین در
بهشت درجاتی
دارند و منزل‌های
آنها یکسان
نیست، هرکسی
از منزل خودش
به وجه‌الله
می‌نگرد،
یعنی حجاب‌ها
برداشته می‌شود
و همه اهل
مشاهدۀ وجه‌الله
می‌شوند. «
أَنَّ
الْمُؤْمِنِينَ
يَزُورُونَ
رَبَّهُمْ
فِي
مَنَازِلِهِمْ
فِي
الْجَنَّةِ
»؛
در هر منزلی
هستند به
پروردگارخود
نظر می‌کنند.
این بشارت
خیلی بزرگ
است، بلکه
بزرگترین
بشارت بهشت
همین است.
حضرت در جواب
فرمودند درست
است، ولی
معنای این
عبارتی که از
ما نقل شده،
این است که
خدای متعال
پیامبر خود را
خیلی با عظمت
قرار داده
است. «
مَنْ
يُطِعِ
الرَّسُولَ
فَقَدْ أَطاعَ
اللَّه
‏»،[۱۶] این
پیامبر چنین
شأنی دارد که
اطاعتش عین
اطاعت خداست.
این پیامبر
کسی است که
خدای متعال می‌فرماید:
«
إِنَّ
الَّذينَ
يُبايِعُونَكَ
إِنَّما يُبايِعُونَ
اللَّهَ يَدُ
اللَّهِ
فَوْقَ أَيْديهِمْ
»،[۱۷] با
تو بیعت می‌کنند
در واقع با
خدا بیعت کرده‌اند
و وقتی در
زمان بیعت دست
تو بالای دست
آنهاست، در
واقع دست خدا
بالای دست
آنهاست.

سپس
حدیثی از خود
حضرت نقل
نمودند،
فرمودند وجود
مقدس رسول
الله فرمود: «
مَنْ
زَارَنِي فِي
حَيَاتِي
أَوْ بَعْدَ
مَوْتِي
فَقَدْ زَارَ
اللَّهَ
تَعَالَى
»،
اگر کسی من را
در دوران
حیاتم و بعد
از رحلتم زیارت
کند، خدا را
زیارت کرده
است. این حرف
مَجاز هم
نیست. اگر کسی
زائر شد، خدا
را زیارت کرده
است. مگر
اینکه زائر
نباشد؛ یعنی
مثل گردشگری
باشد و به حرم
برود تا
ساختمان و
کتیبه‌های آن
را ببیند.
حضرت فرمود: «
مَا
أَكْثَرَ
الضَّجِيجَ
وَ أَقَلَ‏
الْحَجِيجَ
‏»،[۱۸] سر و
صدا در منا
زیاد است اما
حاجی کم است،
کسی که قصدِ
خدا را کرده،
کم است. کسی که
زائر من شد،
خدا را زیارت
می‌کند. این
بشارت بزرگی
است.

حضرت
سه نکته
فرمودند:
مومنین در
منازل خود مقامات
نبی‌اکرم را
می‌بینند،
یعنی برای
کسانی که موحد
می‌شوند،
حجاب را از
نبی‌اکرم در
این عالم برمی‌دارند.
البته تمام
این حجاب در
دنیا برداشته
نمی‌شود،
بلکه در قیامت
برداشته می‌شود.
«
أَنَّ
الْمُؤْمِنِينَ
يَزُورُونَ
رَبَّهُمْ
فِي
مَنَازِلِهِمْ
فِي
الْجَنَّةِ
»،
پس نظر به رب
یعنی نظر به
نبی‌اکرم.
معنای این
عبارت این
نیست که حضرت
خدا هستند.
حضرت خدا
نیستند، بلکه
هم در دنیا و
هم در آخرت
وجه‌الله
هستند. پرده‌ای
از وجه نبی‌اکرم
در این دنیا
برای مؤمن
برداشته می‌شود
و پرده‌های
دیگر برای
قیامت می‌ماند.
لذا این
بشارتی که
حضرت می دهند،
از آیه هم
فهمیده می‌شود؛
حضرت از عالم
بالا نازل
شدند، «
قَدْ
أَنْزَلَ
اللَّهُ
إِلَيْكُمْ
ذِكْراً * رَسُولاً
»[۱۹] و در
لباس بشر آمده
است. حقیقت در
وجود ایشان نازل
شده است و ما
باید با خود
حضرت در این
عوالم سیر
کنیم. این
همان سیر در
عالم توحید
است. هرچه
جلوتر می‌رویم،
بازهم با نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله مواجه
هستیم، بازهم با
وجه‌الله
مواجه هستیم؛
طریق ارتباط
ما همین است.

خدای
متعال کتابش
را نازل کرده
است و این
کتاب که فقط
مرکب روی کاغذ
نیست. البته
مرکب هم محترم
است و نمی‌شود
بی‌وضو به آن
دست زد، نمی‌شود
به آن بی‌احترامی
کرد، چون گناه
کبیره است.
ولی قرآن که
فقط این نیست؛
«
وَ إِنَّهُ
في‏ أُمِّ
الْكِتابِ
لَدَيْنا لَعَلِيٌّ
حَكيم
‏»؛[۲۰]
حقیقت قرآن در
محضر خداست و
از آن محضر
نازل شده است
و ما هم می‌خواهیم
بالا برویم،
پس باید با
این حبل الله
سیر کنیم. در
اذن دخول قرآن
که دعای ورودی
قرآن است، این
تعبیر را
ملاحظه
فرمودید: «
اللَّهُمَ‏
إِنِّي‏
أَشْهَدُ
أَنَ‏ هَذَا كِتَابُكَ‏
الْمُنْزَلُ‏
مِنْ
عِنْدِكَ عَلَى
رَسُولِكَ
مُحَمَّدِ
بْنِ عَبْدِ
اللَّهِ وَ
كَلَامُكَ
النَّاطِقُ
عَلَى لِسَانِ
نَبِيِّكَ
»،[۲۱] سخن
توست که بر
زبان این
پیامبر جاری
می‌شود. «
جَعَلْتَهُ
هَادِياً
مِنْكَ إِلَى
خَلْقِكَ وَ
حَبْلًا
مُتَّصِلًا
فِيمَا
بَيْنَكَ وَ
بَيْنَ
عِبَادِكَ
»،
این رشتۀ
اتصال را بین
خودت و
بندگانت قرار بده.
اگر کسی
بخواهد به
مقصد برسد،
باید از طریق
این رشته بالا
رود. هرچه هم
بالا رود، این
رشته وجود
دارد و پایان
ندارد. این
رشتۀ اتصال ما
با عالم الهی
است. هرچه
بروید، با
مقامات بالاتری
از حضرت مواجه
می‌شوید. در
این دنیا
مقامی از وجه‌الله
بودن نبی‌اکرم
کشف می‌شود و
یک مقام ایشان
هم در قیامت و
در بهشت برای
اهل ایمان، آن
هم متناسب با
درجۀ مؤمنین
کشف می‌شود.
توحید یعنی
همین، نظر به
وجه‌الله
یعنی همین. «
إِنَّ
اللَّهَ
تَبَارَكَ وَ
تَعَالَى
أَرَى‏
رَسُولَهُ‏
بِقَلْبِهِ
مِنْ نُورِ
عَظَمَتِهِ
مَا أَحَبَّ
»،[۲۲]
خدای متعال
عظمت خود را
به این پیامبر
نشان داده
است. «
مُحَمَّدٌ
حِجَابُ‏
اللَّهِ
‏»،[۲۳] او
پرده بین ما و
خداست. این
مقام نورانی
تمام نمی‌شود،
لذا اگر به ما
بشارت به
لقاءالله
داده‌اند، از
طریق همین
پیامبر این
بشارت حاصل می‌شود.

اگر
به ما بشارت
داده‌اند که
اگر شما مؤمن
شوید و
امتحانات را
پشت سر
بگذارید، به
لقاءالله می
رسید، توجه
داشته باشید
که باید در
مقابل وادی
ایمان، فتنه‌هایی
است، «
أَ
حَسِبَ
النَّاسُ
أَنْ
يُتْرَكُوا
أَنْ يَقُولُوا
آمَنَّا وَ
هُمْ لا
يُفْتَنُون
‏».[۲۴]
ایمان که حرف
نیست، ایمان
عبور کردن از
دل فتنه‌ها
است. اگر سالم
عبور کردید، «
مَنْ
كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ
»،[۲۵] کسی
که امیدوار به
ملاقات با
خداست، مهلتش
خواهد رسید.
این آیه بشارت
به عصر ظهور
است. اگر عصر
ظهور، عصر
لقاءالله
است، علتش
همان ظهور است،
چون امام در
عالم ظهور می‌کند.

۴. معنای
ظهور و موانع
رسیدن با آن
عصر

غیبت
معانی مختلفی
دارد. یک
معنای غیبت
این است که نه
فقط جسم امام
بلکه امام
یعنی حقیقت امام
و امامت در
حجاب رفته
است. اتفاقی
که باید در
غدیر می‌افتاد،
این بود که پرده
کنار برود و
امیرالمؤمنین
ظهور کند، که نشد.
در مقابل چه
اتفاقی
افتاد؟ «
وَ
اللَّيْلِ
إِذا يَغْشى
‏»،[۲۶] شب
تاریکی آمد و
بر این حقیقت
پرده انداخت.
ما از ورای
این شب تاریک
با خورشید
روبرو هستیم. درست
است نور الهی
در عالم تنزل
پیدا کرده، در
قلب نبی‌اکرم
و ائمه آمده و
وارد خانۀ
انبیاء شده،
اما از طرف
دیگر هم
ظلماتی آمده
است؛ «
أَوْ
كَظُلُماتٍ
في‏ بَحْرٍ
لُجِّيٍّ
يَغْشاهُ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
سَحابٌ
ظُلُماتٌ
بَعْضُها
فَوْقَ بَعْضٍ
».[۲۷]
فرمود: «
ظُلُماتٌ
بَعْضُها
فَوْقَ
بَعْضٍ
»،
معاویه و فتن
بنی امیه
هستند که در
نتیجه عالم
تاریک شده
است.

عصر
ظهور عصری است
که این پرده
کنار می‌رود،
«
وَ
النَّهارِ
إِذا
تَجَلَّى
‏»؛[۲۸]
حضرت فرمود
دولت باطلی
آمد و بر
ولایت امیرالمؤمنین
علیه السلام
پرده انداخت و
امام زمان این
پرده را برمی‌دارند.
نور
امیرالمؤمنین
و آن حقیقتی
که باید در
غدیر منکشف می‌شد،
منکشف می‌شود
و مردم در صبح
روشن زندگی می‌کنند.
این معنی عصر
لقاءالله است.
وقتی پرده از
امام برداشته
شد، همۀ عالم
به عالمِ لقاء
تبدیل می‌شود.
«
وَ
أَشْرَقَتِ
الْأَرْضُ
بِنُورِ
رَبِّها
»،[۲۹]
فرمود این
اتفاق در عصر
ظهور می‌افتد؛
«
رَبُّ
الْأَرْضِ
يُعْنَى إِمَام‏
الْأَرْض
‏».[۳۰] اگر
زمین با نور
امام روشن
بشود، در صبح
روشن قرار می‌گیریم
و این همان
عصر ملاقات
است. این همان
عصری است که «
سَنُريهِمْ
آياتِنا فِي
الْآفاقِ وَ
في‏ أَنْفُسِهِمْ
»،[۳۱]
آیات خودمان
را در آفاق
عالم و درون
خود انسان‌ها
به آنها نشان
می‌دهیم، «
حَتَّى
يَتَبَيَّنَ
لَهُمْ
‏»،
تا این امر
برایشان روشن
شود که «
أَنَّهُ
الْحَق
‏»،
همه هیچ‌اند.
«همه هرچه
هستند، از آن
کمترند/ که با
نام او نام
هستی برند.»

اگر
از دل فتنه‌ها
سالم عبور
کردیم، منتهی
می‌شود به «
مَنْ
كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ
»،
آن دورانی که
حضرت در عالم
ظهور می‌کنند،
می آید. ظهور
امام در عالم
به معنی ظهور توحید
در عالم است.
چرا؟ دعای ماه
رجب خاطر مبارکتان
هست، «
فَبِهِمْ
مَلَأْتَ
سَمَاءَكَ وَ
أَرْضَكَ حَتَّى‏
ظَهَرَ أَنْ‏
لَا إِلَهَ
إِلَّا أَنْت
‏»،[۳۲] همۀ
سماوات و ارض
را با نور
ائمه پر کردیم
و حقیقت توحید
ظاهر شد. بعد
حجابی بر این
حقیقت افتاده
که اگر این
حجاب کنار
رفت، عصر
توحید و عصر
لقاءالله
محقق می‌شود.
هم مردم موحد
می‌شوند، هم
مردم به
لقاءالله می‌رسند.
مردم زندگی می‌کنند،
می خورند، می‌آشامند،
این چیزها در
عالم هست، در
بهشت هم هست.
ولی همۀ اینها
ملاقات با
خداست. فرق
موحد و غیر
موحد همین
است. «
أَنَّ
ثَوَابَ لَا
إِلَهَ‏
إِلَّا
اللَّهُ‏
النَّظَرُ
إِلَى‏ وجه‌الله
تَعَالَى
»؛
کسی که موحد
است، در عالم
ارض اَکل و
شُرب دارد،
انبیاء هم
داشتند، «
إِنَّهُمْ
لَيَأْكُلُونَ
الطَّعامَ وَ
يَمْشُونَ
فِي الْأَسْواق
‏».[۳۳] ولی
فرقش این است
او موحد است
ما نه. او با
خدا سر و کار
دارد، ما با
بقیه سر و کار
داریم. ما با زمین
و رفیق و دوست
و همسر و نظام
کیهانی و مکاشفات
خودمان سر و
کار داریم، او
با خدا سر و
کار دارد.
خدای متعال
چنین وعده ای
داده و چنین
مسیری در عالم
باز شده است.
یک حجابی
افتاده که عالم
کفر و شرک
است، «
أَوْ
كَظُلُماتٍ
»
است.

مَثَل‌هایی
که خدای متعال
در قرآن برای
توحید و کفر بیان
می‌کند،
متعدد است.
یکی از آنها
همین مثل آیه
نور و آیه
ظلمات است.
این بحث توحید
و کفر و شرک
است؛ مدار
توحید چراغی
است که در قلب
حضرت روشن شده
و وجود مقدس
نبی‌اکرم در
خانۀ انبیاء
فرود آمده
است. عالم شرک و
کفر کجاست؟ «
أَوْ
كَظُلُماتٍ
في‏ بَحْرٍ
لُجِّي
‏».
گاهی خدای
متعال مثال می‌زند:
«
أَ لَمْ تَرَ
كَيْفَ
ضَرَبَ
اللَّهُ
مَثَلاً
كَلِمَةً
طَيِّبَةً
كَشَجَرَةٍ
طَيِّبَةٍ
أَصْلُها
ثابِتٌ وَ
فَرْعُها فِي
السَّماءِ *
تُؤْتي‏
أُكُلَها
كُلَّ حينٍ
بِإِذْنِ رَبِّها
».[۳۴]
فرمودند: «
كَلِمَةً
طَيِّبَةً
»
یعنی کلمه
توحید که مثل
یک درخت ریشه
و تنه و شاخه و
برگ دارد و
میوه می دهد.
ریشه آن وجود
مقدس نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله هستند،
بدنۀ اصلی آن
امیرالمؤمنین
علیه السلام
هستند، شاخه‌ها
ائمه هستند و
میوه‌ها علوم
ائمه است و
برگ‌های آن هم
شیعیان
هستند؛ این
درخت توحید
است. «
وَ
مَثَلُ
كَلِمَةٍ
خَبيثَةٍ
كَشَجَرَةٍ خَبيثَةٍ
اجْتُثَّتْ
مِنْ فَوْقِ
الْأَرْضِ ما
لَها مِنْ
قَرار
»؛[۳۵]
کلمۀ خبیثه
درخت ناپاک
است و ریشه و
قرار ندارد.
عالم کفر که
امام و مأموم
و مناسک و دین
و بندگی دارد،
یک تمدن می‌شود.
این عالم کفر
حجاب عالم نور
است.

یک
موقع عرض
کردم، شاید
یکی از
بزرگترین
حجاب‌های
ظهور همین
تمدن مادی
باشد؛ چراکه
تمدن کفر است
و بساط ائمۀ
کفر است. حضرت
این بساط را
جمع می‌کند،
آن وقت حقیقت
ظهور در عالم
ظاهر می‌شود.
اخلاق
حیوانی،
مناسک
حیوانی، همه‌اش
شیطنت و شهوت
است. یکی از
این سران
اروپا گفته
بود که بقیه
جنگل‌اند و ما
باغ هستیم!
تعبیر قرآن
خیلی لطیف‌تر
است؛ می‌فرماید
آنجا گورستان
است و بیتِ
انبیاء دار زندگی
است؛ «
وَ ما
يَسْتَوِي
الْأَحْياءُ
وَ لاَ الْأَمْواتُ
إِنَّ
اللَّهَ
يُسْمِعُ
مَنْ يَشاءُ وَ
ما أَنْتَ
بِمُسْمِعٍ
مَنْ فِي
الْقُبُور
».[۳۶] یک
عده الان در
قبرستان
زندگی می‌کنند
و صدایتان را
نمی‌شنوند.
چراکه باید
زنده باشند تا
بشنوند. و الا
شهداء که این
طور نیستند؛ «
وَ
لا
تَحْسَبَنَّ
الَّذينَ
قُتِلُوا في‏
سَبيلِ
اللَّهِ
أَمْواتاً
»،[۳۷] به
حسب ظاهر زیر
خاک هستند،
ولی از ما
زنده‌تراند.
حضرت این
قبرستان را
برمی‌دارند و
یک دارالحیات
درست می‌کنند،
«
وَ ما هذِهِ
الْحَياةُ
الدُّنْيا
إِلاَّ لَهْوٌ
وَ لَعِبٌ وَ
إِنَّ
الدَّارَ
الْآخِرَةَ
لَهِيَ
الْحَيَوانُ
».[۳۸]
حضرت این دار
لهو و لعب را
برمی‌دارند و
دارالآخره به
پا می‌کنند.
این کار وجود
مقدس نبی‌اکرم
است.

حجابی
که آمده چیست؟
«
أَوْ
كَظُلُماتٍ
في‏ بَحْرٍ
لُجِّي
‏»، «وَ
اللَّيْلِ
إِذا يَغْشى
‏»،
اینها حجاب
است. حجاب که
آمده، مسیر
ملاقات خدا
بسته شده است.
اگر خدای
متعال در این
حجاب ظلمات
چراغی روشن
نکند، چراغ
دیگری نیست، «
وَ
مَنْ لَمْ
يَجْعَلِ
اللَّهُ لَهُ
نُوراً فَما
لَهُ مِنْ
نُور
». چراغ
عقل‌ها را هم
محو و مات
کردند.
اینهایی که
دنبال بنی
امیه می‌رفتند،
عقل نداشتند؟!
عقل‌های‌شان
خاموش شده و
کار نمی‌کند.
عالم بزرگ‌شان
که دهان‌ها را
پر و خالی می‌کنند
و اسمش را می
برند، به نفع
بنی‌امیه علم
کلام و اخلاق
نوشته و در آن
از بنی‌امیه
دفاع کرده
است! می‌گوید
روضه‌خوان و
واعظ نباید
روضۀ امام
حسین علیه
السلام
بخواند. چرا؟
«لانه یهیج
البغض علی
الصحابه و
اعلام الدین»،
روضۀ
سیدالشهداء
بخوانید، بغض‌ها
را علیه صحابه
که اعلام دین
هستند، تحریک
می‌کنید!
عاشورا چه
ربطی به صحابه
دارد؟! اگر
آنها در
عاشورا دست
داشتند، چطور
اعلام الدین
هستند؟! اگر
دست نداشتند،
چه ربطی به
آنها دارد؟!
این عالمشان
است!

می‌بینید
وقتی چراغ عقل
خاموش می‌شود،
چه اتفاقی می‌افتد؟
چه حرف بی‌ربطی
است که بیان
می‌کنی؟ در
فضای ظلمتی که
آنها درست
کردند، حجابی
که انداختند
فقط یک چراغ
به درد می‌خورد،
«
وَ مَنْ لَمْ
يَجْعَلِ
اللَّهُ لَهُ
نُوراً فَما
لَهُ مِنْ
نُور
». امام
صادق ارواحنا
فداه فرمود:
یعنی «
اماماً
مِنْ‏ وُلْدِ
فَاطِمَة
»،[۳۹] تا
قیامت چراغ
دیگری نیست،
اگر امامی از
فرزندان
فاطمۀ زهرا
سلام الله
علیها نداشته
باشد قیامت هم
در ظلمت می‌رود.
انقدر این
ظلمت سنگین
است.

سیدالشهداء
علیه السلام
می‌فرماید من
می‌خواهم این
حجاب را کنار
بزنم، اگر می‌خواهید،
با من بیایید،
ولی بهای آن
خونتان است؛ «
مَنْ‏
كَانَ‏
بَاذِلًا
فِينَا
مُهْجَتَهُ وَ
مُوَطِّناً
عَلَى
لقاءالله
نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ
مَعَنَا
»،
اگر کسی از
این دنیا و از
این بساطی که
اینها درست
کرده‌اند کوچ
کند و با من
بیاید، من او
را می‌رسانم.
حضرت عالم را
به سمت عصر
لقاءالله می‌برند،
عالم را برای
ملاقات با خدا
مهیا می‌کنند.
در این وادی
ظلمات، عالم
لقاءالله را
از نو معماری
می‌کنند و در
حال ایجاد
گشایشی در این
انسداد هستند.
می‌فرمایند
اگر می‌خواهید
برسید، کوچ
کنید. از چه
کوچ کنیم؟ کوچ
از نفس؟ بله.
از شیطان؟
بله. از این
بساط اولیاء
طاغوت؟ بله. «
فَفِرُّوا
إِلَى اللَّه
‏»،[۴۰] اصل
فرار به سوی
خدا از بساط
اولیاء طاغوت
است، اینها غل
و زنجیر درست
می‌کنند. حضرت
این غل و
زنجیرها را
باز می‌کنند،
«
يَضَعُ
عَنْهُمْ
إِصْرَهُمْ
وَ الْأَغْلالَ
الَّتي‏
كانَتْ
عَلَيْهِم
‏».[۴۱]
همین شیاطین
هستند که به
دست و پای
انسان و به روح
انسان غل و
زنجیر می
زنند؛ فرار از
اینهاست.

«فَلْيَرْحَلْ»؛
این دعوت حضرت
الان هم هست.
بساط بنی‌امیه،
الان هم هست.
از این بساط
فرار کنید، کوچ
کنید، به‌طوری‌که
قصد نگاه به
پشت سر
انداختن هم
نداشته باشید،
کلاه‌تان هم
افتاد،
برنگردید.
حضرت می‌فرمایند
همراه من
شوید، من راه
را باز می‌کنم
و شما را می‌برم.
یک عده سال
شصت و یک
رفتند، ما هم
می‌توانیم
همانند آنها
همراه حضرت
شویم.

إن‌شاءالله
جلسۀ بعد عرض
می‌کنم که
فرمود زیارت
امام حسین
علیه السلام
زیارت خدا در
عرش است.
ببینید حضرت
چه راهی را برای
لقاءالله باز
کرده‌اند که
اشکش حیات قلب
می‌آورد و قلب‌های
مرده را زنده
می‌کند! حضرت
یک راه باز
کرده‌اند و ما
هم دعوت کرده‌اند.
یک عده سال ۶۱
رفتند، همه ما
هم راحل الی
الله و در حال
کوچ با حضرت
هستیم. البته
در این مسیر
بعضی تندتر و
بعضی کندتر
هستند. همۀ
گریه‌کُن‌های
امام حسین
علیه السلام
که حقیقتاً
گریه می‌کنند
و حقیقتاً اهل
زیارت و
دلداده حضرت
هستند، در حال
کوچ کردن،
هستند، البته
تند و کند دارد.
این وادی،
وادی کوچ الی
الله است و
پایان آن هم
لقاءالله است.

 

 



[۱].
«وَ رُوِيَ
أَنَّهُ
لَمَّا
عَزَمَ عَلَى
الْخُرُوجِ
إِلَى
الْعِرَاقِ
قَامَ خَطِيباً
فَقَالَ
الْحَمْدُ
لِلَّهِ‏ ما شاءَ
اللَّهُ‏ وَ
لا قُوَّةَ
إِلَّا
بِاللَّهِ‏
وَ صَلَّى
اللَّهُ
عَلَى
رَسُولِهِ
خُطَّ
الْمَوْتُ‏
عَلَى وُلْدِ
آدَمَ
مَخَطَّ الْقِلَادَةِ
عَلَى جِيدِ
الْفَتَاةِ
وَ مَا
أَوْلَهَنِي
إِلَى
أَسْلَافِي
اشْتِيَاقَ
يَعْقُوبَ
إِلَى
يُوسُفَ وَ
خُيِّرَ لِي
مَصْرَعٌ
أَنَا
لَاقِيهِ
كَأَنِّي
بِأَوْصَالِي
تَتَقَطَّعُهَا
عَسَلَانُ
الْفَلَوَاتِ
بَيْنَ
النَّوَاوِيسِ
وَ كَرْبَلَاءَ
فَيَمْلَأْنَ
مِنِّي
أَكْرَاشاً
جُوفاً وَ
أَجْرِبَةً
سُغْباً لَا
مَحِيصَ عَنْ
يَوْمٍ خُطَّ
بِالْقَلَمِ
رِضَى اللَّهِ
رِضَانَا
أَهْلَ
الْبَيْتِ
نَصْبِرُ
عَلَى
بَلَائِهِ وَ
يُوَفِّينَا
أَجْرَ
الصَّابِرِينَ
لَنْ تَشُذَّ
عَنْ رسول الله
لُحْمَتُهُ
وَ هِيَ
مَجْمُوعَةٌ
لَهُ فِي
حَظِيرَةِ
الْقُدْسِ
تَقَرُّ
بِهِمْ عَيْنُهُ
وَ يُنْجَزُ
بِهِمْ
وَعْدُهُ
مَنْ‏ كَانَ‏
بَاذِلًا
فِينَا
مُهْجَتَهُ
وَ مُوَطِّناً
عَلَى
لقاءالله
نَفْسَهُ
فَلْيَرْحَلْ
مَعَنَا
فَإِنَّنِي
رَاحِلٌ
مُصْبِحاً ان‌شاءالله
تَعَالَى
»؛
اللهوف على
قتلى الطفوف،
ص۶۰.

[۲]. «أَعَدَّ
اللَّهُ
لَهُمْ
عَذاباً
شَديداً فَاتَّقُوا
اللَّهَ يا
أُولِي
الْأَلْبابِ الَّذينَ
آمَنُوا قَدْ
أَنْزَلَ
اللَّهُ إِلَيْكُمْ
ذِكْراً *
رَسُولاً
يَتْلُوا
عَلَيْكُمْ
آياتِ اللَّهِ
مُبَيِّناتٍ
لِيُخْرِجَ
الَّذينَ آمَنُوا
وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
مِنَ الظُّلُماتِ
إِلَى
النُّورِ وَ
مَنْ
يُؤْمِنْ بِاللَّهِ
وَ يَعْمَلْ
صالِحاً
يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ
تَجْري مِنْ
تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ
خالِدينَ
فيها أَبَداً
قَدْ
أَحْسَنَ اللَّهُ
لَهُ رِزْقاً
»؛
سورۀ طلاق،
آیات۱۰و۱۱.

[۳].
«قُلْ
إِنَّما
أَنَا بَشَرٌ
مِثْلُكُمْ
يُوحى‏
إِلَيَّ
أَنَّما
إِلهُكُمْ
إِلهٌ واحِدٌ
فَمَنْ كانَ
يَرْجُوا
لِقاءَ
رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ
عَمَلاً
صالِحاً وَ لا
يُشْرِكْ
بِعِبادَةِ
رَبِّهِ
أَحَداً
»؛
سورۀ كهف، آیۀ۱۱۰.

[۴].
«سَأَلْتُ
أَبَا عَبْدِ
اللَّهِ عَنِ
الصِّرَاطِ
فَقَالَ هُوَ
الطَّرِيقُ
إِلَى مَعْرِفَةِ
اللَّهِ
عَزَّ وَ
جَلَّ وَ
هُمَا صِرَاطَانِ
صِرَاطٌ فِي‏
الدُّنْيَا
وَ صِرَاطٌ
فِي
الْآخِرَةِ
وَ أَمَّا
الصِّرَاطُ
الَّذِي فِي
الدُّنْيَا
فَهُوَ
الْامام الْمُفْتَرَضُ
الطَّاعَةِ
مَنْ
عَرَفَهُ فِي
الدُّنْيَا
وَ اقْتَدَى
بِهُدَاهُ
مَرَّ عَلَى
الصِّرَاطِ
الَّذِي هُوَ
جِسْرُ جَهَنَّمَ
فِي
الْآخِرَةِ
وَ مَنْ لَمْ
يَعْرِفْهُ
فِي
الدُّنْيَا
زَلَّتْ
قَدَمُهُ
عَنِ الصِّرَاطِ
فِي
الْآخِرَةِ
فَتَرَدَّى
فِي نَارِ
جَهَنَّمَ
»؛
معانی الأخبار،
ص۳۲.

[۵].
«مَنْ كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ وَ هُوَ
السَّميعُ
الْعَليم
‏»؛
سورۀ عنکبوت،
آیۀ۵.

[۶].
التوحيد، ص۱۱۷.

.[۷]
«وَ
لِلَّهِ
الْمَشْرِقُ
وَ
الْمَغْرِبُ
فَأَيْنَما
تُوَلُّوا
فَثَمَّ وجه‌الله
إِنَّ
اللَّهَ
واسِعٌ عَليم
‏»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۱۵.

[۸].
دعای ندبه.

[۹].
«وَ إِذْ
قُلْنَا
ادْخُلُوا
هذِهِ
الْقَرْيَةَ
فَكُلُوا
مِنْها
حَيْثُ
شِئْتُمْ
رَغَداً وَ
ادْخُلُوا
الْبابَ
سُجَّداً وَ
قُولُوا
حِطَّةٌ
نَغْفِرْ
لَكُمْ
خَطاياكُمْ وَ
سَنَزيدُ
الْمُحْسِنين
‏»؛
سورۀ بقره، آیۀ۵۸.

[۱۰].
«يَسْئَلُونَكَ
عَنِ
الْأَهِلَّةِ
قُلْ هِيَ
مَواقيتُ
لِلنَّاسِ وَ
الْحَجِّ وَ
لَيْسَ
الْبِرُّ
بِأَنْ
تَأْتُوا
الْبُيُوتَ مِنْ
ظُهُورِها وَ
لكِنَّ
الْبِرَّ
مَنِ اتَّقى‏
وَ أْتُوا
الْبُيُوتَ
مِنْ
أَبْوابِها
وَ اتَّقُوا
اللَّهَ
لَعَلَّكُمْ
تُفْلِحُون
‏»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۸۹.

[۱۱]
سورۀ بقره، آیۀ
۵۸.

[۱۲]
«سَمِعْتُ أَبَا
عَبْدِ
اللَّهِ
يَقُولُ‏
جَاءَ ابْنُ
الْكَوَّاءِ
إِلَى
أَمِيرِ
الْمُؤْمِنِينَ
فَقَالَ يَا
أَمِيرَ
الْمُؤْمِنِينَ
وَ عَلَى
الْأَعْرافِ
رِجالٌ‏
يَعْرِفُونَ
كُلًّا
بِسِيماهُمْ

فَقَالَ
نَحْنُ عَلَى
الْأَعْرَافِ
نَعْرِفُ
أَنْصَارَنَا
بِسِيمَاهُمْ
وَ نَحْنُ
الْأَعْرَافُ
الَّذِي لَا
يُعْرَفُ
اللَّهُ
عَزَّ وَ
جَلَّ إِلَّا
بِسَبِيلِ
مَعْرِفَتِنَا
وَ نَحْنُ
الْأَعْرَافُ
يُعَرِّفُنَا
اللَّهُ
عَزَّ وَ
جَلَّ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ
عَلَى
الصِّرَاطِ
فَلَا
يَدْخُلُ الْجَنَّةَ
إِلَّا مَنْ
عَرَفَنَا وَ
عَرَفْنَاهُ
وَ لَا يَدْخُلُ
النَّارَ
إِلَّا مَنْ
أَنْكَرَنَا
وَ
أَنْكَرْنَاهُ
إِنَّ
اللَّهَ
تَبَارَكَ وَ
تَعَالَى
لَوْ شَاءَ
لَعَرَّفَ
الْعِبَادَ
نَفْسَهُ وَ
لَكِنْ
جَعَلَنَا
أَبْوَابَهُ‏
وَ صِرَاطَهُ
وَ سَبِيلَهُ
وَ الْوَجْهَ
الَّذِي
يُؤْتَى
مِنْهُ
فَمَنْ عَدَلَ
عَنْ
وَلَايَتِنَا
أَوْ فَضَّلَ
عَلَيْنَا
غَيْرَنَا
فَإِنَّهُمْ‏
عَنِ
الصِّراطِ
لَناكِبُونَ

فَلَا
سَوَاءٌ مَنِ
اعْتَصَمَ
النَّاسُ بِهِ‏
وَ لَا
سَوَاءٌ
حَيْثُ
ذَهَبَ
النَّاسُ
إِلَى
عُيُونٍ
كَدِرَةٍ
يُفْرَغُ
بَعْضُهَا
فِي بَعْضٍ وَ
ذَهَبَ مَنْ
ذَهَبَ إِلَيْنَا
إِلَى عُيُونٍ
صَافِيَةٍ
تَجْرِي
بِأَمْرِ
رَبِّهَا لَا
نَفَادَ
لَهَا وَ لَا
انْقِطَاعَ»؛
الكافی، ج‏۱،
ص۱۸۴.

[۱۳].
«وَ يَوْمَ
يَعَضُّ
الظَّالِمُ
عَلى‏ يَدَيْهِ
يَقُولُ يا
لَيْتَنِي
اتَّخَذْتُ
مَعَ الرَّسُولِ
سَبيلاً
»؛
سورۀ فرقان،
آیۀ۲۷.

[۱۴].
«يَهْدي
بِهِ اللَّهُ
مَنِ
اتَّبَعَ
رِضْوانَهُ
سُبُلَ
السَّلامِ وَ
يُخْرِجُهُمْ
مِنَ
الظُّلُماتِ
إِلَى
النُّورِ
بِإِذْنِهِ
وَ
يَهْديهِمْ
إِلى‏ صِراطٍ
مُسْتَقيم
‏»؛
سورۀ مائده،
آیۀ۱۶.

[۱۵].
عيون أخبار
الرضا عليه
السلام، ج‏۱،
ص: ۱۱۵.

[۱۶].
«مَنْ
يُطِعِ
الرَّسُولَ
فَقَدْ
أَطاعَ اللَّهَ
وَ مَنْ
تَوَلَّى
فَما
أَرْسَلْناكَ
عَلَيْهِمْ
حَفيظاً
»؛
سورۀ نساء، آیۀ۸۰.

[۱۷].
«إِنَّ
الَّذينَ
يُبايِعُونَكَ
إِنَّما يُبايِعُونَ
اللَّهَ يَدُ
اللَّهِ
فَوْقَ أَيْديهِمْ
فَمَنْ
نَكَثَ
فَإِنَّما
يَنْكُثُ
عَلى‏
نَفْسِهِ وَ
مَنْ أَوْفى‏
بِما عاهَدَ
عَلَيْهُ
اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ
أَجْراً
عَظيماً
» سورۀ
فتح، آیۀ۱۰.

[۱۸].
«ابْنَ
كَثِيرٍ
قَالَ
حَجَجْتُ
مَعَ أَبِي عَبْدِ
اللَّهِ
فَلَمَّا
صِرْنَا فِي
بَعْضِ
الطَّرِيقِ
صَعِدَ عَلَى
جَبَلٍ
فَأَشْرَفَ
فَنَظَرَ
إِلَى
النَّاسِ
فَقَالَ مَا أَكْثَرَ
الضَّجِيجَ‏
وَ أَقَلَ‏
الْحَجِيجَ‏
فَقَالَ لَهُ
دَاوُدُ
الرَّقِّيُّ
يَا ابْنَ
رسول الله
هَلْ
يَسْتَجِيبُ
اللَّهُ دُعَاءَ
هَذَا
الْجَمْعِ
الَّذِي
أَرَى قَالَ
وَيْحَكَ يَا
أَبَا
سُلَيْمَانَ
إِنَّ اللَّهَ
لَا يَغْفِرُ
أَنْ
يُشْرَكَ
بِهِ الْجَاحِدُ
لِوَلَايَةِ
عَلِيٍّ
كَعَابِدِ
وَثَنٍ قَالَ
قُلْتُ
جُعِلْتُ
فِدَاكَ هَلْ
تَعْرِفُونَ
مُحِبَّكُمْ
وَ
مُبْغِضَكُمْ
قَالَ
وَيْحَكَ يَا
بَا سُلَيْمَانَ
إِنَّهُ
لَيْسَ مِنْ
عَبْدٍ يُولَدُ
إِلَّا
كُتِبَ
بَيْنَ
عَيْنَيْهِ
مُؤْمِنٌ
أَوْ كَافِرٌ
إِنَّ
الرَّجُلَ
لَيَدْخُلُ
إِلَيْنَا
بِوَلَايَتِنَا
وَ بِالْبَرَاءَةِ
مِنْ
أَعْدَائِنَا
فَتَرَى مَكْتُوباً
بَيْنَ
عَيْنَيْهِ
مُؤْمِنٌ أَوْ
كَافِرٌ وَ
قَالَ
اللَّهُ
عَزَّ وَ
جَلَ‏ إِنَّ
فِي ذلِكَ
لَآياتٍ
لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏
نَعْرِفُ
عَدُوَّنَا
مِنْ
وَلِيِّنَا
»؛ بصائر
الدرجات في
فضائل آل محمد
صلى الله عليهم،
ج‏۱، ص۳۵۸.

[۱۹].
«أَعَدَّ
اللَّهُ
لَهُمْ
عَذاباً
شَديداً فَاتَّقُوا
اللَّهَ يا
أُولِي
الْأَلْبابِ الَّذينَ
آمَنُوا قَدْ
أَنْزَلَ
اللَّهُ إِلَيْكُمْ
ذِكْراً
رَسُولاً
يَتْلُوا عَلَيْكُمْ
آياتِ
اللَّهِ
مُبَيِّناتٍ
لِيُخْرِجَ
الَّذينَ
آمَنُوا وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
مِنَ
الظُّلُماتِ
إِلَى
النُّورِ وَ
مَنْ
يُؤْمِنْ
بِاللَّهِ وَ
يَعْمَلْ صالِحاً
يُدْخِلْهُ
جَنَّاتٍ
تَجْري مِنْ
تَحْتِهَا
الْأَنْهارُ
خالِدينَ
فيها أَبَداً
قَدْ
أَحْسَنَ
اللَّهُ لَهُ
رِزْقاً
»؛
سورۀ طلاق، آیۀ۱۰و۱۱.

[۲۰].
سورۀ زخرف، آیۀ
۴.

[۲۱].
«كَانَ
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ
إِذَا قَرَأَ
الْقُرْآنَ
قَالَ قَبْلَ
أَنْ
يَقْرَأَ
حِينَ
يَأْخُذُ
الْمُصْحَفَ
اللَّهُمَ‏
إِنِّي‏
أَشْهَدُ
أَنَ‏ هَذَا
كِتَابُكَ‏
الْمُنْزَلُ‏
مِنْ عِنْدِكَ
عَلَى
رَسُولِكَ
مُحَمَّدِ
بْنِ عَبْدِ
اللَّهِ وَ
كَلَامُكَ
النَّاطِقُ
عَلَى لِسَانِ
نَبِيِّكَ
جَعَلْتَهُ
هَادِياً مِنْكَ
إِلَى
خَلْقِكَ وَ
حَبْلًا
مُتَّصِلًا
فِيمَا
بَيْنَكَ وَ
بَيْنَ
عِبَادِكَ اللَّهُمَّ
إِنِّي
نَشَرْتُ
عَهْدَكَ وَ
كِتَابَكَ
اللَّهُمَّ
فَاجْعَلْ
نَظَرِي فِيهِ
عِبَادَةً وَ
قِرَاءَتِي
فِيهِ
فِكْراً وَ
فِكْرِي
فِيهِ
اعْتِبَاراً
وَ اجْعَلْنِي
مِمَّنِ
اتَّعَظَ
بِبَيَانِ مَوَاعِظِكَ
فِيهِ وَ
اجْتَنَبَ
مَعَاصِيَكَ
وَ لَا
تَطْبَعْ
عِنْدَ
قِرَاءَتِي
عَلَى
قَلْبِي وَ
لَا عَلَى
سَمْعِي وَ
لَا تَجْعَلْ
عَلَى
بَصَرِي
غِشَاوَةً وَ
لَا تَجْعَلْ
قِرَاءَتِي
قِرَاءَةً
لَا
تَدَبُّرَ فِيهَا
بَلِ
اجْعَلْنِي
أَتَدَبَّرُ
آيَاتِهِ وَ
أَحْكَامَهُ
آخِذاً
بِشَرَائِعِ
دِينِكَ وَ
لَا تَجْعَلْ
نَظَرِي
فِيهِ غَفْلَةً
وَ لَا
قِرَاءَتِي
هَذَراً
إِنَّكَ أَنْتَ
الرَّءُوفُ
الرَّحِيمُ
»؛
مكارم الاخلاق،
ص۳۴۳.

[۲۲].
«كَتَبْتُ
إِلَى أَبِي
مُحَمَّدٍ
أَسْأَلُهُ
كَيْفَ
يَعْبُدُ
الْعَبْدُ
رَبَّهُ وَ هُوَ
لَا يَرَاهُ
فَوَقَّعَ ع
يَا أَبَا
يُوسُفَ
جَلَّ
سَيِّدِي وَ
مَوْلَايَ وَ
الْمُنْعِمُ
عَلَيَّ وَ
عَلَى
آبَائِي أَنْ
يُرَى قَالَ
وَ
سَأَلْتُهُ
هَلْ رَأَى
رسول الله رَبَّهُ
فَوَقَّعَ
إِنَّ
اللَّهَ
تَبَارَكَ وَ
تَعَالَى
أَرَى‏
رَسُولَهُ‏
بِقَلْبِهِ
مِنْ نُورِ
عَظَمَتِهِ
مَا أَحَبَّ
».
الكافی، ج‏۱،
ص۹۵.

[۲۳].
«قَالَ
سَمِعْتُ
أَبَا
جَعْفَرٍ
يَقُولُ‏ بِنَا
عُبِدَ
اللَّهُ وَ
بِنَا عُرِفَ
اللَّهُ وَ
بِنَا وَعَدَ
اللَّهُ وَ
مُحَمَّدٌ حِجَابُ‏
اللَّهِ
‏»؛
بصائر
الدرجات في
فضائل آل محمد
صلى الله عليهم،
ج‏۱، ص۶۴.

[۲۴].
سورۀ عنکبوت،
آیۀ۲.

[۲۵].
«مَنْ كانَ
يَرْجُوا
لقاءالله
فَإِنَّ أَجَلَ
اللَّهِ
لَآتٍ وَ هُوَ
السَّميعُ
الْعَليم‏
»؛
سورۀ عنکبوت،
آیۀ۵.

[۲۶].
سورۀ لیل، آیۀ۱.

[۲۷].
«أَوْ
كَظُلُماتٍ
في‏ بَحْرٍ
لُجِّيٍّ
يَغْشاهُ
مَوْجٌ مِنْ
فَوْقِهِ
مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ
سَحابٌ
ظُلُماتٌ
بَعْضُها
فَوْقَ
بَعْضٍ إِذا
أَخْرَجَ
يَدَهُ لَمْ
يَكَدْ يَراها
وَ مَنْ لَمْ
يَجْعَلِ
اللَّهُ لَهُ نُوراً
فَما لَهُ
مِنْ نُور
»؛
سورۀ نور، آیۀ۴۰.

[۲۸].
سورۀ لیل، آیۀ۲.

[۲۹].
«وَ
أَشْرَقَتِ
الْأَرْضُ
بِنُورِ
رَبِّها وَ
وُضِعَ
الْكِتابُ وَ
جي‏ءَ
بِالنَّبِيِّينَ
وَ
الشُّهَداءِ
وَ قُضِيَ
بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ
وَ هُمْ لا
يُظْلَمُون
‏»؛
سورۀ زمر، آیۀ۶۹.

[۳۰].
«سَمِعَ
أَبَا عَبْدِ
اللَّهِ
يَقُولُ‏ فِي قَوْلِهِ

وَ
أَشْرَقَتِ
الْأَرْضُ
بِنُورِ
رَبِّها
قَالَ
رَبُّ
الْأَرْضِ
يُعْنَى اِمَامُ
الْأَرْضِ
فَقُلْتُ
فَإِذَا
خَرَجَ يَكُونُ
مَا ذَا قَالَ
إِذاً
يَسْتَغْنِي
النَّاسُ
عَنْ ضَوْءِ
الشَّمْسِ وَ
نُورِ
الْقَمَرِ وَ
يَجْتَزُونَ
بِنُورِ الإِمَام»؛

تفسير القمی،
ج‏۲، ص۲۵۳.

[۳۱].
«سَنُريهِمْ
آياتِنا فِي
الْآفاقِ وَ
في‏ أَنْفُسِهِمْ
حَتَّى
يَتَبَيَّنَ
لَهُمْ أَنَّهُ
الْحَقُّ أَ
وَ لَمْ
يَكْفِ
بِرَبِّكَ
أَنَّهُ
عَلى‏ كُلِّ
شَيْ‏ءٍ
شَهيد
»؛ سورۀ
فصلت، آیۀ۵۳.

[۳۲].
مصباح
المتهجد و
سلاح
المتعبد، ج‏۲،
ص۸۰۳.

[۳۳].
«وَ ما
أَرْسَلْنا
قَبْلَكَ
مِنَ
الْمُرْسَلينَ
إِلاَّ
إِنَّهُمْ
لَيَأْكُلُونَ
الطَّعامَ وَ
يَمْشُونَ
فِي
الْأَسْواقِ
وَ جَعَلْنا
بَعْضَكُمْ
لِبَعْضٍ
فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ
وَ كانَ
رَبُّكَ
بَصيراً
»؛
سورۀ فرقان،
آیۀ۲۰.

[۳۴].
«أَ لَمْ
تَرَ كَيْفَ
ضَرَبَ
اللَّهُ
مَثَلاً
كَلِمَةً
طَيِّبَةً
كَشَجَرَةٍ
طَيِّبَةٍ
أَصْلُها
ثابِتٌ وَ
فَرْعُها فِي
السَّماءِ *
تُؤْتي‏
أُكُلَها
كُلَّ حينٍ
بِإِذْنِ رَبِّها
وَ يَضْرِبُ
اللَّهُ
الْأَمْثالَ
لِلنَّاسِ
لَعَلَّهُمْ
يَتَذَكَّرُونَ
»؛
سورۀ
ابراهیم،
آیات۲۴و۲۵.

[۳۵].
سورۀ
ابراهیم، آیۀ۲۶.

[۳۶].
سورۀ فاطر، آیۀ۲۲.

[۳۷].
«وَ لا
تَحْسَبَنَّ
الَّذينَ
قُتِلُوا في‏
سَبيلِ
اللَّهِ
أَمْواتاً
بَلْ أَحْياءٌ
عِنْدَ
رَبِّهِمْ
يُرْزَقُون
‏»؛
سورۀ آل‌عمران،
آیۀ۱۶۹.

[۳۸].
«وَ ما
هذِهِ
الْحَياةُ
الدُّنْيا
إِلاَّ لَهْوٌ
وَ لَعِبٌ وَ
إِنَّ
الدَّارَ
الْآخِرَةَ
لَهِيَ
الْحَيَوانُ
لَوْ كانُوا
يَعْلَمُون
‏»؛
سورۀ عنکبوت،
آیۀ۶۴.

[۳۹].
الكافی، ج‏۱،
ص۱۹۵.

[۴۰].
«فَفِرُّوا
إِلَى
اللَّهِ
إِنِّي
لَكُمْ مِنْهُ
نَذيرٌ مُبين
‏»؛
سورۀ ذاریات،
آیۀ۵۰.

[۴۱].
«الَّذينَ
يَتَّبِعُونَ
الرَّسُولَ
النَّبِيَّ
الْأُمِّيَّ
الَّذي
يَجِدُونَهُ
مَكْتُوباً
عِنْدَهُمْ
فِي
التَّوْراةِ
وَ الْإِنْجيلِ
يَأْمُرُهُمْ
بِالْمَعْرُوفِ
وَ
يَنْهاهُمْ
عَنِ
الْمُنْكَرِ
وَ يُحِلُّ
لَهُمُ
الطَّيِّباتِ
وَ يُحَرِّمُ
عَلَيْهِمُ
الْخَبائِثَ
وَ يَضَعُ
عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ
وَ
الْأَغْلالَ
الَّتي‏
كانَتْ عَلَيْهِمْ
فَالَّذينَ
آمَنُوا بِهِ
وَ عَزَّرُوهُ
وَ نَصَرُوهُ
وَ
اتَّبَعُوا
النُّورَ
الَّذي
أُنْزِلَ
مَعَهُ
أُولئِكَ
هُمُ الْمُفْلِحُون
‏»؛
سورۀ اعراف،
آیۀ۱۵۷.

پیمایش به بالا