جایگاه
اهل بیت در
طرح رسالت نبیاکرم
صلیاللهعلیهوآله
نوشته
پیشرو، متن هفتمین
جلسه از
مجموعه
سخنرانیهای
آیت الله میرباقری
در حسنیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
محرم ۱۴۴۶ است. این
جلسه در تاریخ
۲۳ تیر ۱۴۰۳ در قم
برگزار شده
است.
۱. امکانات
جبهۀ حق و
باطل
مضامین
دعای ندبه اینگونه
است که
تقریباً ذیل
هر فراز آن آیات
و روایاتی
وجود دارد.
گاهی ذیل هر
جملۀ کوتاه
این دعا دهها
روایت از خاصه
و عامه وارد
شده است.
اخیراً شرحهای
خوبی نیز بر
این دعا نوشته
شده که قابلمراجعه
است. لذا اگر
بخواهیم در
این سطح و با این
کیفیت به شرح
دعا
بپردازیم،
بحث خیلی پردامنه
میشود. لذا
مقصود ما این
است که مروری
بر دعای ندبه
داشته باشیم.
این دعا
با حمد و
صلوات شروع میشود
که بهاصطلاح
ادبی، به آن
براعت
استهلال گفته
میشود؛ گویا
این حمد و
صلوات، مانند
عنوان این دعاست
و همۀ دعای
ندبه در این
فراز خلاصه میشود.
منتها آن حمدی
که در اینجا
بهشکل ویژه
مورد توجه
قرار گرفته
است، حمد خدای
متعال بهخاطر
آن قضاء و
تقدیری است که
برای اولیاء
خود مقدر کرده
است. خدای
متعال
اولیائی دارد
که برای آنها
حکمی کرده است
و ما خدا را بهخاطر
این حکم حمد
میکنیم.
انسان اگر
جمال صحنه را
درک نکند، نمیتواند
خدا را حمد
کند. حمد
زمانی انجام
میشود که
انسان زیبایی
را ببیند. لذا
حضرت در این
دعا افقگشایی
میکنند و از
زیبایی صُنع
خدا و کاری که
خدا با
اولیائش کرده
است، پرده
برمیدارد؛ «اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ». خدای
متعال
اولیائی دارد
و درباره آنها
حکمی کرده
است. ایشان
کسانی هستند
که خدای متعال
آنها را
برگزیده و
مقاماتی
برایشان در
نظر گرفته
است. آن
مقامات با
مقامات این
دنیا که فانی
و دمدستی است
و برای شیاطین
و فراعنه هم
در دسترس است،
تفاوت دارد.
خدای
متعال در این
عالم دو سفره
پهن کرده است که
یکی از آنها
سفرهای است
که حتی شیاطین
و فراعنه هم
سر آن مینشینند.
خدای متعال میفرماید
اگر شما تحمل
میکردید،
این سفره را
برای آنها خوشرنگتر
از این میکردیم،
اما شما تحمل
نمیکنید و
ایمان خود را
از دست میدهید؛
«وَ
لَوْ لا أَنْ
يَكُونَ
النَّاسُ
أُمَّةً واحِدَةً
لَجَعَلْنا
لِمَنْ
يَكْفُرُ
بِالرَّحْمنِ
لِبُيُوتِهِمْ
سُقُفاً مِنْ
فِضَّةٍ وَ
مَعارِجَ
عَلَيْها
يَظْهَرُون»،[۱]
آنقدر به
اینها میدادیم
که سقف خانههای
خود را از
نقره بسازند.
در روایت آمده
است که «لَوْ
لا أَنْ
يَكُونَ
النَّاسُ
أُمَّةً واحِدَةً»، یعنی
مؤمنین دیگر
بیش از این
تحمل نمیکنند
و اگر به آنها
امکانات
بیشتر بدهید،
مؤمنین از دین
خارج میشوند
و همۀ امت
غیرمؤمن میشوند.
این سفره نزد
خدا ارزشی
ندارد؛ اگر
ارزش داشت،
برای شیطان
پهن نمیشد.
به همین
خاطر بنای
خدای متعال بر
این است که «مَنْ
كانَ يُريدُ
الْعاجِلَةَ
عَجَّلْنا لَهُ
فيها ما
نَشاءُ
لِمَنْ
نُريدُ»؛[۲]
اگر کسی از
دنیای دمدستی
چیزی بخواهد،
به او میدهیم،
ولی او دیگر
در آخرت بهرهای
ندارد. «وَ
مَنْ أَرادَ
الْآخِرَةَ
وَ سَعى لَها
سَعْيَها»،[۳]
کسی که به
دنبال آخرت
است و تلاشش
متناسب با رسیدن
به عالم آخرت
است، «فَأُولئِكَ
كانَ
سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً»، سعی
ایشان مشکور
است و خدای
متعال
برایشان جبران
میکند.
علی ای
حال خدای
متعال برای
انبیاء الهی
یک سفرۀ دیگر
انداخته که
سفرۀ رنگینی
است و سپس به
ایشان اجازه
داده که دیگران
را هم بر سر
این سفره
بنشانند؛
خدای متعال
انبیاء خود را
وسیله قرار
داده که
دیگران را سیر
بدهند و به
این مقامات
برسانند.
البته همه
اینها بعد از
این است که از
آنها قرار
محکمی گرفت.
عهد و قرار
انبیاء این
بود که نسبت
به حیات الدنیا
زاهد باشند و
وقتی از متن آن
عبور میکنند،
حتی کف پایشان
تَر نشود. همه
باید از این
دنیا عبور
کنند؛ برخی
هستند که آیه
شریفۀ «إِنْ
مِنْكُمْ
إِلاَّ
وارِدُها»،[۴]
را هم تطبیق
بر دنیا میدهند؛
خدای متعال
دنیایی برای
شیاطین و کسانی
که به دنبال
دنیا هستند
خلق کرده که
ظاهرش لذات
است و باطنش
جهنم. در قرآن
کریم نیز
مکرراً از
دنیایی که به
اهل معصیت و
مخالفان
انبیاء داده
شده است پردهبرداری
میکند و میفرماید
باطنش جهنم
است، هرچند
ظاهرش زیباست؛
«حُفَّتِ
النَّارُ
بِالشَّهَوَاتِ».[۵]
بنابراین
همه ما باید
از وسط این
دنیا عبور کنیم.
طرفداران
حضرت موسی
علیه السلام،
میبینند که
خدای متعال به
فرعون چه داده
است؛ ایشان
باید از وسط
دنیای فرعون
عبور کنند و
با حضرت موسی
همراه بشوند.
اتفاقاً وقتی
هم با حضرت
موسی همراه میشوند،
خیلی وقتها
در شدائد و
سختیهای
دنیا قرار میگیرند.
حتی کار به
جایی میرسد
که به حضرت
موسی میگویند
قبل از این که
تو بیایی، ما
در زحمت بودیم
و الان هم در
زحمتیم؛ چه
تفاوتی کرد؟!
غیر از یک عده
از خواص بقیه
نمیفهمیدند
که چه تفاوتی
کرده است.
حتی گاهی
به حضرت موسی
میگفتند: «يا
لَيْتَ لَنا
مِثْلَ ما
أُوتِيَ
قارُونُ»؛[۶]
قارون گنجهایی
که داشت را به
رخ پیروان
حضرت موسی میکشید.
البته او از
قوم موسی بود؛
«إِنَّ
قارُونَ كانَ
مِنْ قَوْمِ
مُوسى فَبَغى
عَلَيْهِمْ»؛[۷]
او علیه حضرت
طغیان کرد، «وَ
آتَيْناهُ
مِنَ
الْكُنُوزِ» بعد از
اینکه طغیان
کرد، ما بهقدری
به او گنج
دادیم که
کلیدهایش را
یک آدم توانا
با زحمت میتوانست
حمل کند؛ «ما إِنَّ
مَفاتِحَهُ
لَتَنُوأُ
بِالْعُصْبَةِ
أُولِي
الْقُوَّةِ». قارون
وقتی به این
گنجها رسید،
آن را در معرض
دید قوم حضرت
موسی قرار میداد
که آنها
بگویند «يا لَيْتَ
لَنا مِثْلَ
ما أُوتِيَ
قارُونُ».
البته
آنهایی که
خدای متعال به
ایشان علم داده
بود، میگفتند:
«وَيْلَكُمْ
ثَوابُ
اللَّهِ
خَيْرٌ
لِمَنْ آمَنَ
وَ عَمِلَ
صالِحاً وَ لا
يُلَقَّاها إِلاَّ
الصَّابِرُونَ»،[۸]
پاداش خدا
برای مؤمنین
قابل مقایسه
با آن چیزی که
به قارون و
فرعون کافر میدهند،
نیست. البته
فقط کسانی که
در راه ایمان
پایداری میکنند،
به آن ثواب میرسند.
در نهایت هم
خدای متعال
قارون را با
همۀ داراییهایش
داخل زمین فرو
برد. وقتی قوم
موسی دیدند که
قارون در زمین
فرو رفت،
گفتند خوب شد
ما جای قارون
نبودیم؛ «وَيْكَأَنَّ
اللَّهَ
يَبْسُطُ
الرِّزْقَ لِمَنْ
يَشاءُ مِنْ
عِبادِهِ وَ
يَقْدِرُ».[۹]
بنابراین
خدای متعال به
کفار هم
امکانات میدهد،
ولی این
امکانات بهمعنای
رستگاری نیست.
خدای متعال
دنیایی به آنها
میدهند که
جلوهها و
زینتهایی
دارد و ما را
انذار میدهد
که به این
جلوههای دلفریب
چشم ندوزیم.
گاهی هم این
جلوات را
تحقیر میکند
و میفرماید
این چیزی که
در دست
آنهاست، چیز
خاصی نیست و
صرفاً یک رویش
بهاری است که خس
و خاشاک زیر
دست و پا میشود.
کل آن چیزی که
خدای متعال به
دستگاه شیطان
داده است، این
است. در جای
دیگری میفرماید:
«فَأَمَّا
الزَّبَدُ
فَيَذْهَبُ
جُفاءً»،[۱۰]
یک نهر روانی
از عالم بالا
جاری شده است
که شما باید
با آن حرکت
کنید و حقایق
در آنجاست. خس
و خاشاکی روی
این نهر مینشیند،
گاهی اوقات
انقدر این خس
و خاشاک زیاد
است که آب این
نهر دیده نمیشود.
خدای متعال در
این آیه میفرماید
این خس و
خاشاک از بین
میرود و آنچیزی
که میماند،
آب است؛ «وَ أَمَّا
ما يَنْفَعُ
النَّاسَ
فَيَمْكُثُ
فِي
الْأَرْضِ».
جای دیگر
هشدار میدهد
مواظب باشید
که گرفتار
نشوید؛ «أَلْهاكُمُ
التَّكاثُرُ * حَتَّى
زُرْتُمُ
الْمَقابِرَ»؛[۱۱]
بساط شیطان
بساط تکاثر
است؛ بساط
مسابقه بر سر
جمع کردن قدرت
و ثروت و
امکانات
دنیاست و این
مسابقه تا
جایی که وارد
قبر و عالم
برزخ بشوید
ادامه دارد.
در هر صورت
خدای متعال
دنیایی به
آنها داده است
که ارزشمند
نیست. در
مقابل این
دنیا به
انبیاء
مقامات دیگری
داده و اجازه داده
که امتشان را
از دنیا عبور
بدهند و به این
مقامات
برسانند.
البته با آنها
شرط کرده است
که برای رسیدن
به این مقامات
باید نسبت به
این دنیا زاهد
باشند تا
بتوانند
دیگران را هم
زاهد کنند.
آنها باید
سابقون باشند
و از بقیه سبقت
بگیرند و به
این دنیا نگاه
نکنند. باید
بهسرعت
بروند و به
مقصد برسند تا
دیگران به
دنبال ایشان
حرکت کنند.
امکاناتی هم
که خدای متعال
برای انبیاء
در نظر گرفته
است، هم برای
آخرت است و هم
برای این
دنیا؛ این
امکانات زوالناپذیر
هستند. اما
شرط این
امکانات زهد
است؛ ایشان در
دار دنیا باید
از وسط
ابتلائات
عبور کنند و
به مقصد
برسند.
۲. ماجرای
پیامبران در
دعای ندبه
در ادامه
دعا ماجرای
حضرت آدم و
انبیاء اولوا العزم
را بیان میکند.
در کتاب شریف
کافی بابی
وجود دارد بهنام
طبقات انبیاء
و رسل؛ طبق
روایات این
باب انبیاء
ذیل رسولان و
رسولان ذیل
انبیاء اولوا العزم
هستند و همۀ
اینها ذیل
وجود مقدس نبیاکرم
صلی الله علیه
و آله و سلم
قرار دارند؛ مانند
یک سلسله. لذا
در دعای ندبه
اشارهای به
بقیه انبیاء و
رسل نشده و
فقط حضرت آدم
و انبیاء
اولوا العزم
ذکر شده اند.
در نهایت هم مفصلاً
به ماجرای
وجود مقدس نبیاکرم
صلی الله علیه
و آله پرداخته
است.
ماجرای
هر کدام از
این انبیاء
عجیب است.
خدای متعال
چرا حضرت آدم
را در بهشت
قرار داده و
سپس به عالم
ارض فرستاده
است؟ چرا از
اول در عالم
ارض قرارشان
نداد؟ خدای متعال
میخواست در
آنجا امتحانی
از آدم بگیرد
که حواس او
جمع باشد؛
امتحان گرفت
تا آدم بداند
وقتی در عالم
ارض قرار میگیرد،
در معرض خطر
شیطان است و
باید به دنبال
پناه بگردد.
سپس حضرت امیر
علیه السلام
را به ایشان
معرفی کرد و
گفت ایشان
پناهگاه توست.
وقتی در آن
عالم شیطان
کار خودش را
کرد و حضرت آدم
محکوم به هبوط
شدند و
فهمیدند که
باید نسلشان
در عالم ارض
در مقابل
شیطان باشند،
ایشان به
دنبال
پناهگاه میگشت.
خدای متعال
فرمود: «فَإِمَّا
يَأْتِيَنَّكُمْ
مِنِّي هُدىً»؛[۱۲]
خدای متعال
امیرالمؤمنین
علیه السلام
را به ایشان
معرفی کردند و
گفتند از حضرت
تبعیت کنید. «فَمَنِ
اتَّبَعَ
هُدايَ فَلا
يَضِلُّ وَ لا
يَشْقى * وَ
مَنْ
أَعْرَضَ
عَنْ ذِكْري
فَإِنَّ لَهُ
مَعيشَةً
ضَنْكاً».[۱۳]
نقل شده
است که شخصی
به حضرت موسی
بن جعفر علیه
السلام عرض
کرد اگر خدای
متعال ارواح
ما را قبل از
بدن آفریده و
ما در عالم
ارواح که یک
عالم لطیف و
نورانی است
بودیم، چرا ما
را به عالم
ارض آورده و
ما را در قالب
بدن زندانی
کرده است؟
حضرت فرمودند
بهخاطر
اینکه اگر شما
در آن عالم میماندید
و خودتان را
در آن جلوه
نورانی میدیدید،
معجب و متوهم
میشدید؛
خدای متعال
شما را به این
عالم فرستاد و
نیازهای شما
را به شما
نشان داد تا
این اتفاق نیفتد.
البته حتی با
این حال که
انسان غذا نخورد
گرفتار است،
نتواند
بخوابد
گرفتار است و
آب گیرش نیاید
گرفتار است،
میگوید «أَنَا
رَبُّكُمُ
الْأَعْلى»[۱۴]
و این خیلی
عجیب است! با
فرض این که
آدم اینقدر
ضعف و کاستیهای
خود را در
دنیا میبیند،
هنوز هم متوجه
نیست که
گرفتار است؛
هنوز هم متوجه
خدای خودش
نیست.
بنابراین
خدای متعال ما
را به عالم
ارض فرستاده
تا ضعف خودمان
را بفهمیم و
متوجه باشیم
که ما کارهای
نیستیم. ما را
به اینجا
فرستاده تا
هیچ وقت جایمان
را با خدای
متعال اشتباه
نگیریم. لذا ضعفها،
فقرها و
گرفتاریهای
ما آیات خدا
هستند.
در کتاب
توحید کافی
روایتی نقل
شده است که
یکی از منکرین
خدا با امام
صادق علیه
السلام گفتوگویی
دارد. او میگوید
این حرفها که
خدا برای
انسانها
پیامبر
فرستاده و
باید در طریق
این پیامبر حرکت
کنیم، چیست که
شما میزنید؟!
خدای متعال
اگر راست میگفت،
خودش به میدان
میآمد تا ما
آشکارا او را
ببینیم. اینگونه
دعوا حل میشد.
چرا خود خدای
متعال رفته
پشت صحنه و
پیامبر را
فرستاده و
دعوا درست
کرده؟ بنده
نقل به مضمون
میکنم؛ حضرت
در پاسخ او
فرمود چه کسی
میگوید خدا
به میان صحنه
نیامده؟ تو
کوری که نمیبینی.
سپس حضرت او
را به حالات
خودش ارجاع
دادند؛ گفتند
تو خسته میشوی
و خستگی در میکنی
و دوباره خسته
میشوی؛ تو
گرسنه میشوی،
سیر میشوی و
دوباره گرسنه
میشوی. معلوم
است که کسی
دارد تو را
زیر و رو میکند.
آدمی که به
نیازهای خودش
توجه نمیکند،
خیال میکند
که وارد یک
نظام کور و کر
شده است و میگوید
من جبراً به
اینجا آمدم.
واقعاً
چه آیاتی بهتر
از این آیاتی
که خدای متعال
درون ما قرار
داده وجود
دارد؟ خدای
متعال ما را
به عالم ارض
فرستاده و
نیازهای ما را
در مقابل ما
گذاشته؛ ما را
محتاج بندگان
کرده و حتی
برای یک زندگی
ساده دهها
نفر باید کار
بکنند تا
زندگی ما
بچرخد؛ یک نفر
باید گندم
بکارد، یک نفر
درو کند، یک
نفر آسیابانی
کند و گندم را
تبدیل به آرد
کند، بعد یک
عده آن را
خمیر کنند و
بپزند. این
احتیاجات ما
برای خوردن یک
لقمه نان است.
خدای
متعال هم میفرماید:
«فَلْيَنْظُرِ
الْإِنْسانُ
إِلى
طَعامِه»؛[۱۵]
خوب است که
آدم یک نگاهی
به غذایی که
میخورد
بیاندازد و
ببیند که از
کجا آمده است. «أَنَّا
صَبَبْنَا
الْماءَ
صَبًّا * ثُمَّ
شَقَقْنَا
الْأَرْضَ
شَقًّا»،[۱۶]
ما از آسمان
باران را نازل
کردیم و زمین
را شکافتیم. «فَأَنْبَتْنا
فيها حَبًّا * وَ
عِنَباً وَ
قَضْباً * وَ
زَيْتُوناً
وَ نَخْلاً * وَ
حَدائِقَ
غُلْباً»؛[۱۷]
ببینید که
چگونه ما از
دل زمین نیاز
شما و حیوانات
شما که مسخر
شما هستند را
خارج کردیم.
پس نباید سر
خودمان را
پایین
بیندازیم و
بدون توجه
لقمه را در
دهان خود
بگذاریم؛ اگر
آن مسیری که
این لقمه از
دست خدا طی
کرده تا به
دست ما رسیده
را نبینیم،
غافل میشویم
و اگر غافل
شویم، مشرک میشویم.
اما اگر به
این مسیر توجه
کنیم، متوجه میشویم
که هرچه داریم
را همیشه از
دست خدا میگیریم
و اوست که ما
را سیر میکند،
لذا میگوییم
الحمد لله.
بعد از
ماجرای حضرت
آدم علیه
السلام به
ماجرای حضرت
نوح علیه
السلام میرسیم
که واقعاً
ماجرای عجیبی
است. نهصد و
پنجاه سال فقط
طول مدت نبوت
ایشان بود و
ایشان در این
مدت مردم را
دعوت میکردند،
اما در نهایت
فقط به اندازۀ
یک کشتی آدم
با ایشان
همراه شدند.
البته در این
کشتی فقط
انسانها
نبودند، بلکه
از انواع
مختلف
حیوانات هم در
این کشتی
بودند. در
ماجرای حضرت
نوح بساط عالم
جمع شد و از نو
شروع شد. برسر
اینکه طوفان
حضرت نوح شامل
همۀ عالم شده
بود یا فقط در
همین منطقهای
که منطقه بعثت
انبیاست،
فراگیر شده
بود، اختلاف
است. اما در هر
صورت این
منطقه که
جغرافیای
بعثت انبیاست
و هدایت در
اینجا نازل
شده، ویژگیها
و امتیازاتی
دارد. بعد هم
داستان حضرت
ابراهیم خلیل
و موسای کلیم
و عیسی علیهم
السلام را نقل
میکند. خدای
متعال ایشان
را یکی پس از
دیگری
فرستاده و هر
کدام از ایشان
را با امکاناتی
همراه کرده
است و بهواسطۀ
ایشان هدایتهایی
را در عالم
جاری کرده
است.
۳. رسالت
نبیاکرم صلی
الله علیه و
آله و ویژگیهای
خاص ایشان
سپس به
وجود مقدس نبیاکرم
صلی الله علیه
و آله که میرسد،
میفرماید: «وَ
بَعَثْتَهُ
إِلَى
الثَّقَلَيْنِ
مِنْ عِبَادِكَ»؛ خدای
متعال این
پیامبر را
برای همۀ انس
و جن فرستاده
است. ایشان
پیامبر همه و «كَافَّةً
لِلنَّاسِ»[۱۸]
است. انبیاء
گذشته
معمولاً
مأموریتی به
این وسعت
نداشتند. خدای
متعال این
پیامبر را با
امکانات و
مختصات خاصی
فرستاده است. «إِلَى
أَنِ
انْتَهَيْتَ
بِالْأَمْرِ
إِلَى
حَبِيبِكَ وَ
نَجِيبِكَ
مُحَمَّدٍ
فَكَانَ
كَمَا
انْتَجَبْتَهُ
سَيِّدَ مَنْ
خَلَقْتَهُ
وَ صَفْوَةَ
مَنِ
اصْطَفَيْتَهُ
وَ أَفْضَلَ
مَنِ
اجْتَبَيْتَهُ
وَ أَكْرَمَ مَنِ
اعْتَمَدْتَهُ»؛ تو او
را از بین همه
انتخاب کردی.
«سَيِّدَ
مَنْ
خَلَقْتَهُ
وَ صَفْوَةَ
مَنِ اصْطَفَيْتَهُ
وَ أَفْضَلَ
مَنِ
اجْتَبَيْتَهُ
وَ أَكْرَمَ
مَنِ
اعْتَمَدْتَهُ»؛ ایشان
واقعاً سید همۀ
مخلوقات است؛
در بین همۀ
برگزیدهها
برگزیده است.
انبیاء عصارۀ
هستی هستند و
ایشان عصارۀ
انبیاء. «وَ أَفْضَلَ
مَنِ
اجْتَبَيْتَهُ»؛ در
بین آنهایی که
برگزیده و
مجتبی هستند،
ایشان افضل از
همه است. در
بین آنهایی که
خدای متعال به
ایشان اعتماد
کرده و آنها
را تکیهگاه
عالم قرار
داده است،
ایشان از همه
کریمتر است.
سپس میفرماید:
«قَدَّمْتَهُ
عَلَى
أَنْبِيَائِكَ»؛ خدای متعال
حضرت را بر
همه انبیاء
مقدم کرده
است. مقامات و
مأموریتهایی
که ایشان
دارند، قابل
مقایسه با
انبیاء دیگر
نیست. نقل شده
است که روزی
یک یهودی محضر
نبیاکرم آمد
و گفت خدای
متعال به
پیامبر ما
خیلی چیزها داده
است؛ او هم
کلیم الله است
و خدا با او
صحبت کرده، هم
ید بیضاء و چیزهای
دیگر دارد.
حال شما بهتری
یا ایشان؟
حضرت فرمود تعریف
از خود خوب
نیست، ولی
آنجایی که
حضرت موسی
عصایش را
انداخت،
ترسید و خدا
را به ما قسم
داد؛ آنجایی
که حضرت نوح
در کشتی وارد
تلاطم دریا
شد، خدا را به
ما قسم داد؛
آنجایی که
حضرت ابراهیم
در آتش نمرود
افتاد، خدا را
به ما قسم داد.
ما واسطۀ نزول
رحمت برای همۀ
انبیاء بودیم.
این همان «قَدَّمْتَهُ
عَلَى
أَنْبِيَائِكَ» است.
در ادامه
آمده است، «وَ
بَعَثْتَهُ
إِلَى
الثَّقَلَيْنِ
مِنْ عِبَادِكَ»؛ ایشان
بهسمت این دو
مخلوقی که وزنۀ
سنگین عالم
هستند، مبعوث
شدهاند. «وَ
أَوْطَأْتَهُ
مَشَارِقَكَ
وَ مَغَارِبَكَ»؛ خدای
متعال همۀ شرق
و غرب عالم را
زیر پای ایشان
قرار داده است.
«وَ
سَخَّرْتَ
لَهُ
الْبُرَاقَ»؛ خدای
متعال امکانی
به او داده
است که مسخر اوست
و با او میتواند
به معراج
برود. خدای
متعال در قرآن
کریم میفرماید
ما برای شما
چهارپایان را
مسخر کردیم و
شما سوار
اینها میشوید
و بار بر دوش
اینها میگذارید؛
آن چیزی که
مسخر ماست،
همین اسب و
الاغ و قاطر
است؛ حالا
امروز که یک
مقداری بیشتر
تقاضای دنیا
کردید، این
صنایع هم مسخر
شما هستند و
از این طرف
پرواز میکنید
و به آن طرف میروید؛
اما هرچه هست،
همینجاست. اما
آنچه ما مسخر
حضرت کردهایم،
مرکبی است که
حضرت بهوسیله
آن به معراج
میرود؛ براق
مرکب معراج
است و همۀ
سماوات را پشت
سر میگذارد.
حضرت
وقتی به معراج
رفتند،
انبیاء گذشته
را دیدند و
گفتوگویی با
ایشان داشتند.
ایشان عوالمی
را پشت سر
گذاشتند و
دیگر به جایی
رسیدند که
جبرئیل نتوانست
جلوتر بیاید؛
«لَوْ
دَنَوْتُ
أَنْمُلَةً
لَاحْتَرَقْتُ».[۱۹]
براق مرکب این
معراج است.
این معراج هم
حتماً جسمانی
بوده است.
ایشان در
معراج در یک
خلوتی با خدای
متعال قرار
گرفتند که قبل
از ایشان احدی
این خلوت را
نداشته است.
خدای متعال
چنین مرکبی را
برای حضرت
فراهم کرده
است.
«وَ
عَرَجْتَ
بِهِ إِلَى
سَمَائِكَ»؛ او را
با این مرکب
به آن مقام
رفیعی که
منصوب به خود
خدای متعال
است بردی.
«سماوات» یک
چیز است و «سَمَائِكَ» چیز
دیگری. «ثُمَّ
دَنا
فَتَدَلَّى * فَكانَ
قابَ
قَوْسَيْنِ
أَوْ أَدْنى».[۲۰]
سپس میفرماید:
«وَ
أَوْدَعْتَهُ
عِلْمَ مَا
كَانَ وَ مَا
يَكُونُ
إِلَى
انْقِضَاءِ
خَلْقِكَ»؛ خدای
متعال علم همۀ
آنچه که بوده
و آنچه که
خواهد بود را
تا انقضاء خلق
به این پیامبر
داده است. این
علم اشراف میآورد؛
لذا حضرت مشرف
به همۀ کائنات
است. «ثُمَّ
نَصَرْتَهُ
بِالرُّعْبِ»؛ خدای
متعال حضرت را
منصور به رعب
کرده است. در
قرآن و
روایات،
مفصلاً آمده
است که خدای
متعال این
پیامبر را با
رعب کمک کرده
و کمک میکند. در
یک صحنههایی
رعبی که در دل
دشمن افتاد،
آنها را زمین گیر
کرد. خوف و خطر
و آرامش از
قوای مسخر
حضرت هستند.
آرامش را اینطرف
نازل میکند و
خوف و خطر را
آنطرف. حضرت
با این قوا
عالم را فتح
میکنند.
«وَ
حَفَفْتَهُ
بِجَبْرَئِيلَ
وَ مِيكَائِيلَ»؛ این
ملائکه مقرب
که فرماندهان
عالم ملکوت هستند،
مثل پروانه
دور حضرت میچرخند
و حضرت در
پوشش این
ملائک هستند. «وَ
الْمُسَوِّمِينَ
مِنْ
مَلَائِكَتِكَ»؛
ملائکه
درجاتی دارند
و بعضی از
ملائک از مسومین
هستند و نشان
دارند. این
ملائک دور
حضرت هستند و
از قوا و
مسخرات حضرتاند.
حضرت با اینها
کار عالم را
جلو میبرد. «وَ
وَعَدْتَهُ
أَنْ
تُظْهِرَ
دِينَهُ عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ»؛ این
امکانات را به
او دادی و سپس
به او وعده دادی
که دینش را
غلبه میدهی.
این فراز هم
از اموری است
که خدای متعال
در قرآن به آن
تصریح فرموده
است. خداوند
متعال در قرآن
کریم فرموده
ما این پیامبر
را فرستادیم و
میخواهیم
دین او را بر
همۀ ادیان
دیگر که باطل
هستند، پیروز
کنیم. همه ادیان
باطلاند و
فقط یک دین حق
است؛ «إِنَّ
الدِّينَ
عِنْدَ
اللَّهِ
الْإِسْلامُ».[۲۱]
همه انبیاء هم
فقط همین دین
را آوردند.
این دین بهوسیلۀ
حضرت بر همۀ
ادیان دیگر
غلبه پیدا میکند.
«وَ
ذَلِكَ
بَعْدَ أَنْ
بَوَّأْتَهُ
مُبَوَّأَ
صِدْقٍ مِنْ
أَهْلِهِ»؛ خدای
متعال اهلبیتی
به نبیاکرم
داده است که
بسیار ویژه
است. همه این
امکاناتی که
خدای متعال به
حضرت دادند،
جبرئیل و میکائیل
و براق و بقیه
چیزها یک طرف،
اهلبیتی که
به ایشان
دادند یک طرف
دیگر. قوای
اصلی حضرت در
این عالم
امیرالمؤمنین
و ائمه و امام
زمان هستند،
نه جبرئیل و
میکائیل. قرآن
کریم هم میفرماید:
«وَ
يَقُولُ
الَّذينَ
كَفَرُوا
لَسْتَ مُرْسَلاً»،[۲۲]
کفار میگویند
تو مأمور خدا
نیستی، الکی
خودت را به
خدا نبند. «قُلْ كَفى
بِاللَّهِ
شَهيداً
بَيْني وَ بَيْنَكُمْ
وَ مَنْ
عِنْدَهُ
عِلْمُ
الْكِتابِ»، حضرت
میفرماید من
دو شاهد بر
رسالتم دارم
که این دو شاهد
برای این که
من بتوانم
عالم را به
مقصد برسانم،
کافی است؛ یکی
الله تبارک و
تعالی و دیگری
«مَنْ
عِنْدَهُ
عِلْمُ
الْكِتابِ»؛ خدای
متعال چنین
اهلبیتی به
حضرت داده
است.
«وَ
جَعَلْتَ
لَهُ وَ
لَهُمْ أَوَّلَ
بَيْتٍ
وُضِعَ
لِلنَّاسِ»؛ یکی
از امکاناتی
که خدای متعال
به حضرت داده
است، کعبه است
که قبله دین
حضرت است.
قرآن کریم میفرماید:
«قَدْ
نَرى
تَقَلُّبَ
وَجْهِكَ فِي
السَّماءِ
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ
قِبْلَةً
تَرْضاها»؛[۲۳]
حضرت از خدای
متعال تقاضای قبلۀ
دیگری میکرد،
خدای متعال هم
قبله را
برگرداند.
حضرت ابراهیم
این قبله را
برای نبیاکرم
از نو ساخت؛
این قبله اصلی
عالم است، نه بیت
المقدس. «وَ جَعَلْتَ
لَهُ وَ
لَهُمْ أَوَّلَ
بَيْتٍ
وُضِعَ
لِلنَّاسِ
لَلَّذِي
بِبَكَّةَ
مُبارَكاً وَ
هُدىً
لِلْعالَمِينَ»؛ این
سرزمین مبارک
و هدایت برای
همۀ عالمین
است.
پس یکی از
مراکز هدایت
بهسوی خدای
متعال همین
بیتی است که
خدای متعال در
اختیار
پیامبر قرار
داده است. این
بیت برای مردم
درست شده تا
به آنجا پناه
بیاورند. اینگونه
نیست که این
خانه فقط یک
ظاهری داشته
باشد؛ این
خانه هم ظاهر
دارد و هم
باطن. کعبه
محاذی بیت
المأمور است و
بیت المأمور
محاذی عرش است؛
ارکان عرش هم
چهارتاست و
همان تسبیحات
اربعه است،
لذا کعبه هم
به صورت مربع
است. این بیت یک
حساب و کتابی
دارد و تجلی
عرش است که در
این عالم واقع
شده است. لذا
چراغ هدایت
است، نه آثار
باستانی. همانگونه
که خانههای
انبیاء بیوت
نور هستند،
همانگونه که
حرم امام رضا
علیه السلام
بیت النور
است، کعبه هم
بیت النور
است.
۴. حقیقت
وادی امن
«فيهِ
آياتٌ
بَيِّناتٌ
مَقامُ
إِبْراهيمَ وَ
مَنْ دَخَلَهُ
كانَ آمِناً»؛[۲۴]
اینجا یک جای
معمولی نیست و
پر از آیات
بینات و نشانههای
روشن است؛ یکی
از این آیات
مقام ابراهیم
است که وادی
امن برای
مؤمنین است و
هرکسی وارد آن
بشود، در امان
است. البته
طبق روایات
این امنیت
برای کسانی
است که با
امام همراه
باشند؛ به
تعبیر دیگر
وادی توحید که
وادی امنیت
است، وادی
ولایت
امیرالمؤمنین
است.
در سورۀ
مبارکۀ انعام
ذیل داستان
حضرت ابراهیم
علیه السلام بیان
میکند که عدهای
به حضرت گفتند
تو نمیترسی
که با این بتها
میجنگی؟
اینها نماد
قدرتهای
عالم و قوای
کیهانی
هستند؛ نمیترسی
آن قوای
کیهانی علیه
تو غضب کنند و
کار تو را
بسازند؟ حضرت
میفرماید
شما خودتان
انصاف بدهید
که چه کسی مستحق
امنیت است و
چه کسی باید
بترسد؛ من
باید بترسم یا
شما؟ «وَ
كَيْفَ
أَخافُ ما
أَشْرَكْتُمْ
وَ لا تَخافُونَ
أَنَّكُمْ
أَشْرَكْتُمْ
بِاللَّهِ»؛[۲۵]
من از بتهای
شما بترسم؟
شما که برای
خدا شریک قرار
میدهید، از
او نمیترسید؟
من از چوب و
سنگ بترسم؟ من
از نظام کیهانی
بترسم؟
سپس میفرماید:
«الَّذينَ
آمَنُوا وَ
لَمْ
يَلْبِسُوا
إيمانَهُمْ
بِظُلْمٍ
أُولئِكَ
لَهُمُ
الْأَمْنُ وَ
هُمْ
مُهْتَدُونَ»،[۲۶]
کسانی که مؤمن
شدند و
ایمانشان را
با ظلم نپوشاندند،
مستحق امنیت
هستند. ظلم در
قرآن کریم معنای
خودش را دارد؛
عدۀ خاصی در
قرآن کریم
ظالم نامیده
میشوند؛ در
قرآن ظالم کسی
است که از
مدار توحید که
همان مدار
ولایت
امیرالمؤمنین
است، خارج میشود.
به حضرت آدم
هم گفتند «وَ لا
تَقْرَبا
هذِهِ
الشَّجَرَةَ
فَتَكُونا
مِنَ
الظَّالِمينَ»؛[۲۷]
این یک اصطلاح
خاص است. در
روایت هم آمده
است، «الَّذينَ
آمَنُوا وَ
لَمْ
يَلْبِسُوا
إيمانَهُمْ
بِظُلْمٍ» یعنی
آنهایی که
ولایت
امیرالمؤمنین
را قبول کردند
و این را با
ولایت دیگران
آمیخته نکردند.
وادی امن
آنجاست.
ذیل این
آیۀ شریفه نقل
شده است که
حضرت به
ابوحنیفه
فرمود تو که
ادعای فهم
قرآن داری،
بگو ببینم کجای
این بیت امن
است، در حالی
که افراد
زیادی در راه
این بیت کشته
میشوند؟
ابوحنیفه
نتوانست جواب
حضرت را بدهد.
لذا خود حضرت
فرمود: این
آیه یعنی اگر
کسی به ما اهلبیت
رسید، در مقام
امن قرار
گرفته است؛
حتی اگر این
فرد را قطعهقطعه
هم بکنند در
امنیت است.
اصحاب
سیدالشهداء
هم در روز
عاشورا در
وادی امن
بودند و هیچ
خطری
تهدیدشان نمیکرد؛
چون در سایه
امام حسین
علیه السلام
بودند که وادی
امن است.
امنیتی که در
این بیت هست،
یک امنیت خاص
است.
پس خدای
متعال پیامبر
اکرم را با
این امکانات فرستاده
و تمام قوای
عالم حتی
ملائکه را تحت
فرمان ایشان
قرار داده؛ «حَفَفْتَهُ
بِجَبْرَئِيلَ
وَ
مِيكَائِيلَ
وَ
الْمُسَوِّمِينَ
مِنْ
مَلَائِكَتِكَ». اما
امکانات اصلی
که خدای متعال
برای ساخت امت
به حضرت داده
است، دو چیز
است؛ یکی اهلبیت
و دیگری کعبه
که «جَعَلْتَ
لَهُ وَ
لَهُمْ أَوَّلَ
بَيْتٍ
وُضِعَ
لِلنَّاسِ
لَلَّذِي
بِبَكَّةَ
مُبارَكاً وَ
هُدىً
لِلْعالَمِينَ
فِيهِ آياتٌ
بَيِّناتٌ
مَقامُ
إِبْراهِيمَ
وَ مَنْ
دَخَلَهُ
كانَ آمِناً». این
بیت خیلی فوقالعاده
است. این قبلهگاهی
که خدای متعال
برای پیامبر
قرار داده است،
بیت امن است و
پر از آیات
بینات است.
مشخص است که
مقصود این
آيه، ظاهر
کعبه نیست،
بلکه چیز
دیگری است.
ظاهر این بیت
کعبه و
مسجدالحرام است،
ولی باطنش بیت
امن و محیط
هدایت نبیاکرم
است. آیات
نازله بر ایشان
از این بیت
ظهور پیدا میکند.
ائمهای هم که
خدای متعال به
ایشان عنایت
کرده است، اهل
این بیت
هستند؛ بقیه
برای این بیت
اهلیت ندارند.
پس برای این
بیت اهلی وجود
دارد که خودشان
مطهر هستند و
این بیت را هم
باید تطهیر کنند؛
«طَهِّرا
بَيْتِيَ
لِلطَّائِفينَ
وَ الْعاكِفينَ
وَ الرُّكَّعِ
السُّجُودِ».[۲۸]
طهارت با این
اهلبیت بر
امت نازل میشود؛
امت از طریق
ایشان میتوانند،
وارد این بیت
بشوند و به
امن و هدایت
برسند.
۵. مزد
رسالت نبیاکرم
صلی الله علیه
و آله
سپس میفرماید:
«ثُمَّ
جَعَلْتَ
أَجْرَ
مُحَمَّدٍ
صَلَوَاتُكَ
عَلَيْهِ وَ
آلِهِ
مَوَدَّتَهُمْ
فِي كِتَابِكَ
فَقُلْتَ لا
أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ
أَجْراً
إِلَّا الْمَوَدَّةَ
فِي
الْقُرْبى»؛ تو
این پیامبر را
فرستادی و
مأموریتی هم بر
دوشش گذاشتی
که از کائنات
دستگیری کند.
حال مزدی که
برای او قرار
دادی، یک چیز
بیشتر نیست؛
گفتی مزد این
پیامبر این
است که مودت
به اهلبیت او
داشته باشید. «وُدّ»
محبتی است که
به دنبالش
ایثار میآید؛
این مزد حضرت
است.
مقصود از «الْقُرْبى» چه
کسانی هستند؟
کسی که پیوند
خونی دارد کافی
است؟ برخی
همینگونه
معنا کردهاند
و گفتهاند همۀ
قریش از «الْقُرْبى» هستند،
هرچند مشرک
باشند. اما
اینگونه
نیست؛ مقربان
پیامبر عدۀ
خاصی هستند که
واقعاً به بیت
النبوه راه
دارند. «لا
أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ
أَجْراً
إِلَّا الْمَوَدَّةَ
فِي
الْقُرْبى»؛[۲۹]
منافقین خوب
میفهمیدند
که حضرت چه میگوید؛
همینکه حضرت
این آیه را
تلاوت کردند،
به پیامبر عرض
کردند شما خیلی
به ما خدمت
کردید، این
اموال ما در
اختیار شما
باشد، هرچه میخواهی
بردار. حضرت
فرمودند من
مال نمیخواهم؛
«إِلَّا
الْمَوَدَّةَ
فِي
الْقُرْبى».
منافقین میگفتند
عجب آدمی است؛
پول نمیگیرد،
ولی میخواهد
اهلبیت خودش
را تا ابد
حاکم بر ما
کند.
اینها میفهمیدند
که معنای این
آیه ولایت «الْقُرْبى» است،
ولی خیال میکردند
که حضرت میخواهد
حکومت کند.
آخر ما چه کسی
هستیم که حضرت
دنبال حکومت
بر ما باشد؟
حضرت امیر
علیه السلام
در ماجرای
غاراتی که در
دو سال آخر
حیات حضرت در
حکومت حضرت
اتفاق میافتاد،
صحبت جالبی
دارند. حضرت
فرمودند: «لَا
تَزِيدُنِي
كَثْرَةُ
النَّاسِ
حَوْلِي
عِزَّةً وَ
لَا
تَفَرُّقُهُمْ
عَنِّي وَحْشَةً
وَ لَوْ
أَسْلَمَنِي
النَّاسُ
جَمِيعاً
لَمْ أَكُنْ
مُتَضَرِّعاً»؛[۳۰]
حتی اگر همۀ
مردم دور من
جمع بشوند،
ذرهای بر عزت
من افزوده نمیشود.
اگر هم همه
متفرق بشوند،
من به تضرع
نمیافتم و
وحشت پیدا نمیکنم.
امام
هادی ارواحنا
فداه در زیارت
غدیریه توضیح
میدهند که
چرا حضرت اینگونه
فرمودند؛ در
این زیارت
آمده است: «اعْتَصَمْتَ
بِاللَّهِ
فَعَزَزْتَ»؛ تو به
خدا تکیه
کردی، تو
معتصم بالله
هستی، لذا به
عزت رسیدی و
چیزی در تو
نفوذ نمیکند؛
اگر همۀ عالم
اضافه یا کم
بشود، نفوذی
در تو ندارد.
ما برای
خودمان
نوشابه باز میکنیم
که اگر ما
نباشیم، حضرت
تنها میشوند؛
اما کسی که با
خداست، تنها
نمیشود. اگر
از
امیرالمؤمنین
جدا بشویم،
خودمان تنها
میشویم؛
بدون
امیرالمؤمنین
بودن، یعنی
بدون خدا
بودن. البته
حضرت به ما
عنایت و محبت
دارند؛ «عَزيزٌ
عَلَيْهِ ما
عَنِتُّمْ
حَريصٌ عَلَيْكُمْ
بِالْمُؤْمِنينَ
رَؤُفٌ
رَحيمٌ».[۳۱]
خدای متعال با
فرستادن این
پیامبر ما را
اکرام کرده
است؛ «وَ
لَقَدْ
كَرَّمْنا
بَني آدَمَ
وَ حَمَلْناهُمْ
فِي الْبَرِّ
وَ الْبَحْرِ
وَ رَزَقْناهُمْ
مِنَ
الطَّيِّباتِ».[۳۲]
بنابراین
ما نباید
اشتباه
بگیریم؛
هرچند برخی از
این هم جلوتر
میروند و میگویند
خدا هم به ما
محتاج است؛
اگر ما
نباشیم، خدا
تنها میماند!
خود خدا
فرموده است: «إِنْ
تَنْصُرُوا
اللَّهَ
يَنْصُرْكُمْ»؛[۳۳]
پس خدا از ما
کمک میخواهد.
البته حضرت
امیر علیه
السلام، پاسخ
این حرف را هم
داده و
فرموده: «اسْتَنْصَرَكُمْ
وَ لَهُ جُنُودُ
السَّماواتِ
وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ
الْعَزِيزُ
الْحَكِيمُ وَ
اسْتَقْرَضَكُمْ
وَ لَهُ خَزائِنُ
السَّماواتِ
وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ
الْغَنِيُّ
الْحَمِيدُ».[۳۴]
لذا آدم نباید
اشتباه کند؛
موقف ما با
خدای متعال
موقف عبد است.
گرچه خدای
متعال به ما
احترام میگذارد
و ما را اکرام
میکند.
حضرت
امیر هم همینگونه
هستند و ما را
اکرام میکنند؛
لقمۀ افطار
خودش را به ما
میدهد و خودش
گرسنه میخوابد
که ما سیر
بخوابیم. حضرت
فرمود بر من
حلال بود که
از مغز گندم و
عسل مصفا
بخورم، ولی گرسنه
خوابیدم که
مبادا در
دوردستها
کسی سر گرسنه
بر زمین
بگذارد. «إِنَّ
إِمَامَكُمْ
قَدِ
اكْتَفَى
مِنْ دُنْيَاهُ
بِطِمْرَيْهِ
وَ مِنْ
طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ»؛[۳۵]
از همه دنیای
شما من دو قرص
نان و دو
پیراهن کهنه
دارم. حضرت
اینگونه
مراقب بودهاند.
لذا ما نباید
خیال کنیم که
اگر دور حضرت
جمع بشویم،
خبری میشود؛
«لَا
تَزِيدُنِي
كَثْرَةُ
النَّاسِ
حَوْلِي
عِزَّةً وَ
لَا
تَفَرُّقُهُمْ
عَنِّي وَحْشَةً»؛ از
این حسابوکتابهای
اشتباه برای
خودمان نکنیم.
ما تنها هستیم
و
امیرالمؤمنین
با خداست. بهقول
معروف گنجشکی
روی درخت چنار
صدساله که صد متر
ریشه دارد،
نشسته بود و
به درخت گفت
خودت را بگیر
که میخواهم
بپرم. درخت
گفت من اصلاً
نفهمیدم که تو
کی نشستی که
حالا بخواهی
بپری. هزاران
هزار از این
عقابهای
تیزپرواز
آمدند و
رفتند، ولی
این قله سر جایش
مانده؛ «يَنْحَدِرُ
عَنِّي
السَّيْلُ وَ
لَا يَرْقَى
إِلَيَّ
الطَّيْرُ»؛[۳۶]
همه حقایق از
آستان حضرت
نازل میشود و
هیچ
بلندپروازی،
نمیتواند قلۀ
حضرت را فتح
کند.
البته
حضرت حاضر
شدند که در
قالب بشر به
عالم ارض
بیایند تا ما
را رشد بدهند.
ایشان وقتی در
قالب بشر نازل
میشوند، میپذیرند
که ما لشکر
ایشان بشویم و
این باعث رشد
ماست. بهخاطر
این است که به
ما التماس میکند،
نزد ایشان
برویم.
سیدالشهداء
علیه السلام «هل من
ناصر ینصرنی» را بهخاطر
همین میگوید.
ایشان همان
آقایی است که
یک ساعت قبل
ملائکه آمدند
به کمکشان،
ولی ایشان
فرمودند بروید.
قوای جن محضر
ایشان آمدند،
ولی حضرت
فرمود شما
بروید؛ من از
شما تواناتر
هستم، ولی
لباس بشر
پوشیدم که
پناهگاه مردم
باشم. من باید
به گودی
قتلگاه بروم
که مردم را از
دست شیطان
نجات بدهم؛ «بَذَلَ
مُهْجَتَهُ
فِيكَ
لِيَسْتَنْقِذَ
عِبَادَكَ
مِنَ الْجَهَالَةِ
وَ حَيْرَةِ
الضَّلَالَةِ».[۳۷]
بنابراین
اهلبیت
توانا هستند و
احتیاجی به ما
ندارند؛ اما لباس
بشر پوشیدهاند
تا ما را
هدایت کنند.
البته وقتی در
این لباس قرار
گرفتهاند،
با ما سر یک
سفره مینشینند
و حتی از ما
کمک میخواهند
و قرض میگیرند؛
امیرالمؤمنین
چندمرتبه
غذای روزانه
خود را قرض
گرفتند. البته
خود میکائیل
که ملک رزق است،
سر سفره این
آقایی که قرض
گرفته است، مینشیند
و رزق میگیرد.
پس نباید خیال
کنیم که حضرت
به ما محتاج است.
منافقین
همینگونه
فکر میکردند
و میگفتند
پولتان را دور
و بر پیامبر
خرج نکنید؛ او
با پول شما
امت خود را میسازد.
خدای متعال میفرماید
چقدر فهم شما
کم است؛ اگر
پیامبر میخواست
امت خود را با
پول بسازد که
من گنجهای
عالم را که در
دست من است،
برای او
سرازیر میکردم.
حضرت امت خود
را بهشکل
دیگری میسازد.
بله؛ وقتی
پیامبر لباس
بشر میپوشد،
گرسنه هم میشود،
ولی خود ملک
رزق کارگر
حضرت است. لذا
اگر همۀ عالم
هم مشرک
بشوند، خدا و
پیامبر ضرری
نمیکند.
البته خصوصیت
پیامبر این
است که «عَزيزٌ
عَلَيْهِ ما
عَنِتُّمْ
حَريصٌ عَلَيْكُمْ
بِالْمُؤْمِنينَ
رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛
پیامبر نسبت
به ما رحمت و
رأفت دارد.
لذا میخوانیم
«إِنْ
أَدْخَلْتَنِي
الْجَنَّةَ
فَفِي ذَلِكَ
سُرُورُ
نَبِيِّكَ»؛[۳۸]
وقتی ما به
بهشت برویم،
حضرت خوشحال
میشود. ایشان
نمیتواند
رنج ما را
تحمل کند و
برای ما غصه
میخورد.
حال خدای
متعال بهعنوان
مزد این
رسالت، از ما
مودت اهلبیت
را خواسته و
فرموده که این
مودت هم به
نفع خودتان
است؛ «ما
سَأَلْتُكُمْ
مِنْ أَجْرٍ
فَهُوَ لَكُمْ».[۳۹]
چه نتیجهای؟
«ما
أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ
مِنْ أَجْرٍ
إِلاَّ مَنْ
شاءَ أَنْ
يَتَّخِذَ
إِلى رَبِّهِ
سَبيلاً»؛[۴۰]
اگر کسی میخواهد
در صراطی که
بهسوی
خداست، برای
خود سبیلی
داشته باشد،
اگر میخواهد
در این مسیر
به او هم جایی
بدهند، این اجر
را پرداخت کند
و مودت داشته
باشد. در
اتوبانها همۀ
ماشینهایی که
حرکت میکنند،
برای خود یک
جایی دارند که
با دیگری متفاوت
است، ولی همه
داخل یک مسیر
هستند؛ اگر
شما هم میخواهید
در این صراطی
که بهسوی خدا
هست، سبیلی
داشته باشید،
با ما بیایید
که به مقصد
برسید، با ما
مودت کنید.
اگر هم نمیخواهید
که هیچ.
بنابراین
امام صراط است
و ما میتوانیم
با امام سبیلی
داشته باشیم.
این سبیل از
طریق مودت
حاصل میشود.
اگر مودت با
امام داشتی،
در وادی ولایت
امام قرار میگیری
و در این صراط
مستقیم سبیلی
هم برای تو باز
میشود. در
این صراط هیچکس
مزاحم دیگری
نیست و همۀ
مؤمنین همراه
با هم در مسیر
حضرت حرکت میکنند؛
همه از این
دریا سیراب میشوند
و هرچه
بخواهند
برایشان
فراهم است. در
این سفره هیچوقت
از سهم کسی کم
نمیکنند تا
به دیگری
بدهند، چون
سفرۀ خدا بینهایت
است. «لَا
تَزِيدُهُ
كَثْرَةُ
الْعَطَاءِ
إِلَّا
جُوداً وَ
كَرَماً»؛[۴۱]
خدای متعال
هرچه بیشتر
بدهد، کرمش
بیشتر ظاهر میشود،
نه اینکه از
خزائنش کم
بشود. پس اهلبیت
سبیلی هستند
که نبیاکرم
برای ما بهسوی
خدا گشوده
است. ایشان
مسیر سلوک ما
تا مقام رضوان
هستند؛ «فَكَانُوا
هُمُ
السَّبِيلَ
إِلَيْكَ وَ
الْمَسْلَكَ
إِلَى
رِضْوَانِکَ».
حال این
پیامبر که
آمدند و این
راه را در
عالم گشودند و
این امکانات
را با خودشان
آوردند، قرار
نیست همیشه در
این عالم
باشند. لذا در
ادامۀ دعا میفرماید:
«فَلَمَّا
انْقَضَتْ
أَيَّامُه أَقَامَ
وَلِيَّهُ
عَلِيَّ بْنَ
أَبِي طَالِبٍ
صَلَوَاتُ
اللَّهِ
عَلَيْهِمَا
وَ عَلَى
آلِهِمَا». حضرت
باید از این
عالم بروند.
خدای متعال در
ماجرای جنگ اُحد
نیز این هشدار
را به مسلمین
میدهد و میفرماید:
«أَ
فَإِنْ ماتَ
أَوْ قُتِلَ
انْقَلَبْتُمْ
عَلى
أَعْقابِكُمْ»،[۴۲]
این پیامبر یا
با شهادت یا
با موت از بین
شما میرود؛
وقتی این
پیامبر برود،
شما باید به
گذشته خودتان
برگردید؟
حضرت راهی را
در عالم گشودند
و این راه
ادامه دارد.
این راه چیست؟
«فَلَمَّا
انْقَضَتْ
أَيَّامُه أَقَامَ
وَلِيَّهُ
عَلِيَّ بْنَ
أَبِي طَالِبٍ
صَلَوَاتُ
اللَّهِ
عَلَيْهِمَا
وَ عَلَى
آلِهِمَا». دهها
مورد برای مدح
امیرالمؤمنین
در همین فراز کوتاه
دعای ندبه
آمده است که
هر کدام دهها
روایت دارد.
همۀ اینها در
یک عبارت
کوتاه مندمج
شده است.
بنابراین
راهی که نبی
مکرم اسلام
برای ما باز کرده
است، این است.
حضرت افضل همۀ
انبیاء هستند
و بالاترین
درجات برای
ایشان است.
خدای متعال به
ایشان اجازه
داده است که
وسیلۀ سلوک ما
باشند و ما را
به مقامات
بالا برسانند؛
«جَعَلْتَهُمُ
الذَّرَائِعَ
إِلَيْكَ وَ الْوَسِيلَةَ
إِلَى
رِضْوَانِكَ». این
پیامبر با این
امکانات
آمدند و راهی
را در عالم
باز کردند و
بعد از خودشان
هم راه را بر امت
گشوده نگه
داشتند. اگر
با رفتن حضرت
آن حقایقی که
ایشان با
خودشان
آوردند هم میرفت،
راه خدا بسته
میشد، ولی
این اتفاق
نیفتاد و راه
خدا بسته نشد.
زیرا حضرت
امیر راه حضرت
را ادامه داد؛
حضرت «فَلَمَّا
انْقَضَتْ
أَيَّامُهُ
أَقَامَ وَلِيَّهُ
عَلِيَّ بْنَ
أَبِي
طَالِبٍ صَلَوَاتُ
اللَّهِ
عَلَيْهِمَا
وَ عَلَى آلِهِمَا».
[۱] .
سورۀ زخرف، آیۀ۳۳.
[۲]. «مَنْ
كانَ يُريدُ
الْعاجِلَةَ
عَجَّلْنا لَهُ
فيها ما
نَشاءُ
لِمَنْ
نُريدُ ثُمَّ
جَعَلْنا
لَهُ
جَهَنَّمَ
يَصْلاها
مَذْمُوماً
مَدْحُوراً»؛
سورۀ إسراء،
آیۀ۱۸.
[۳]. «وَ
مَنْ أَرادَ
الْآخِرَةَ
وَ سَعى لَها
سَعْيَها وَ
هُوَ
مُؤْمِنٌ
فَأُولئِكَ
كانَ
سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً»؛
سورۀ إسراء،
آيۀ۱۹.
[۴]. «وَ
إِنْ
مِنْكُمْ
إِلاَّ
وارِدُها
كانَ عَلى
رَبِّكَ
حَتْماً
مَقْضِيًّا»؛
سورۀ مریم، آیۀ۷۱.
[۵].
بحار
الانوار، ج۶۷،
ص۷۸.
[۶]. «فَخَرَجَ
عَلى
قَوْمِهِ في
زينَتِهِ قالَ
الَّذينَ
يُريدُونَ
الْحَياةَ
الدُّنْيا يا
لَيْتَ لَنا
مِثْلَ ما
أُوتِيَ
قارُونُ إِنَّهُ
لَذُو حَظٍّ
عَظيمٍ»؛ سورۀ
قصص، آیۀ۷۹.
[۷]. «إِنَّ
قارُونَ كانَ
مِنْ قَوْمِ
مُوسى فَبَغى
عَلَيْهِمْ
وَ آتَيْناهُ
مِنَ الْكُنُوزِ
ما إِنَّ
مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ
بِالْعُصْبَةِ
أُولِي
الْقُوَّةِ
إِذْ قالَ
لَهُ
قَوْمُهُ لا
تَفْرَحْ إِنَّ
اللَّهَ لا
يُحِبُّ
الْفَرِحينَ»؛
سورۀ قصص، آیۀ۷۶.
[۸]. «وَ
قالَ
الَّذينَ
أُوتُوا
الْعِلْمَ
وَيْلَكُمْ
ثَوابُ
اللَّهِ
خَيْرٌ
لِمَنْ آمَنَ وَ
عَمِلَ
صالِحاً وَ لا
يُلَقَّاها
إِلاَّ الصَّابِرُونَ»؛
سورۀ قصص، آیۀ۸۰.
[۹]. «وَ
أَصْبَحَ
الَّذينَ
تَمَنَّوْا
مَكانَهُ
بِالْأَمْسِ
يَقُولُونَ
وَيْكَأَنَّ
اللَّهَ
يَبْسُطُ
الرِّزْقَ
لِمَنْ
يَشاءُ مِنْ
عِبادِهِ وَ
يَقْدِرُ
لَوْ لا أَنْ
مَنَّ
اللَّهُ
عَلَيْنا
لَخَسَفَ
بِنا وَيْكَأَنَّهُ
لا يُفْلِحُ
الْكافِرُونَ»؛
سورۀ قصص، آیۀ۸۲.
[۱۰] . «أَنْزَلَ
مِنَ
السَّماءِ
ماءً
فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ
بِقَدَرِها
فَاحْتَمَلَ
السَّيْلُ
زَبَداً
رابِياً وَ
مِمَّا
يُوقِدُونَ عَلَيْهِ
فِي النَّارِ
ابْتِغاءَ
حِلْيَةٍ
أَوْ مَتاعٍ
زَبَدٌ
مِثْلُهُ
كَذلِكَ يَضْرِبُ
اللَّهُ
الْحَقَّ وَ
الْباطِلَ
فَأَمَّا
الزَّبَدُ
فَيَذْهَبُ
جُفاءً وَ
أَمَّا ما
يَنْفَعُ
النَّاسَ
فَيَمْكُثُ
فِي الْأَرْضِ
كَذلِكَ
يَضْرِبُ
اللَّهُ
الْأَمْثالَ»؛
سورۀ رعد، آیۀ۱۷.
[۱۱]. سورۀ
تکاثر،
آیات۱و۲.
[۱۲]. «قالَ
اهْبِطا
مِنْها
جَميعاً
بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ
عَدُوٌّ
فَإِمَّا
يَأْتِيَنَّكُمْ
مِنِّي هُدىً
فَمَنِ
اتَّبَعَ
هُدايَ فَلا
يَضِلُّ وَ لا
يَشْقى»؛
سورۀ طه، آیۀ۱۲۳.
[۱۳] «وَ مَنْ
أَعْرَضَ
عَنْ ذِكْري
فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً
ضَنْكاً وَ
نَحْشُرُهُ
يَوْمَ الْقِيامَةِ
أَعْمى»؛
سورۀ طه، آیۀ۱۲۴.
[۱۴]. «فَقالَ
أَنَا
رَبُّكُمُ
الْأَعْلى»؛
سورۀ نازعات،
آیۀ۲۴.
[۱۵]. سورۀ
عبس، آیۀ۲۴.
[۱۶]. سورۀ
عبس، آیات۲۵و۲۶.
[۱۷]. سورۀ
عبس، آیات۲۷تا۳۰.
[۱۸]. «وَ
ما
أَرْسَلْناكَ
إِلاَّ
كَافَّةً
لِلنَّاسِ
بَشيراً وَ
نَذيراً وَ
لكِنَّ
أَكْثَرَ
النَّاسِ لا
يَعْلَمُونَ»؛
سورۀ سبأ، آیۀ۲۸.
[۱۹]. مناقب
آل ابیطالب
عليهم
السلام، ج۱،
ص۱۷۹.
[۲۰]. سورۀ
نجم، آیات۸و۹.
[۲۱]. «إِنَّ
الدِّينَ
عِنْدَ
اللَّهِ
الْإِسْلامُ
وَ مَا
اخْتَلَفَ
الَّذينَ
أُوتُوا الْكِتابَ
إِلاَّ مِنْ
بَعْدِ ما
جاءَهُمُ
الْعِلْمُ
بَغْياً
بَيْنَهُمْ
وَ مَنْ
يَكْفُرْ
بِآياتِ
اللَّهِ
فَإِنَّ اللَّهَ
سَريعُ
الْحِسابِ»؛
سورۀ آلعمران،
آیۀ۱۹.
[۲۲]. «وَ
يَقُولُ
الَّذينَ
كَفَرُوا
لَسْتَ مُرْسَلاً
قُلْ كَفى
بِاللَّهِ
شَهيداً
بَيْني وَ
بَيْنَكُمْ
وَ مَنْ
عِنْدَهُ
عِلْمُ الْكِتابِ»؛
سورۀ رعد، آیۀ۴۳.
[۲۳]. «قَدْ
نَرى
تَقَلُّبَ
وَجْهِكَ فِي السَّماءِ
فَلَنُوَلِّيَنَّكَ
قِبْلَةً تَرْضاها
فَوَلِّ
وَجْهَكَ
شَطْرَ
الْمَسْجِدِ
الْحَرامِ وَ
حَيْثُ ما
كُنْتُمْ فَوَلُّوا
وُجُوهَكُمْ
شَطْرَهُ وَ
إِنَّ الَّذينَ
أُوتُوا
الْكِتابَ
لَيَعْلَمُونَ
أَنَّهُ
الْحَقُّ
مِنْ
رَبِّهِمْ وَ
مَا اللَّهُ
بِغافِلٍ
عَمَّا
يَعْمَلُونَ»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۴۴.
[۲۴]. «فيهِ
آياتٌ
بَيِّناتٌ
مَقامُ
إِبْراهيمَ وَ
مَنْ
دَخَلَهُ
كانَ آمِناً
وَ لِلَّهِ
عَلَى
النَّاسِ
حِجُّ
الْبَيْتِ
مَنِ اسْتَطاعَ
إِلَيْهِ
سَبيلاً وَ
مَنْ كَفَرَ
فَإِنَّ
اللَّهَ
غَنِيٌّ عَنِ
الْعالَمينَ»؛
سورۀ آلعمران،
آیۀ۹۷.
[۲۵]. «وَ
كَيْفَ
أَخافُ ما
أَشْرَكْتُمْ
وَ لا تَخافُونَ
أَنَّكُمْ
أَشْرَكْتُمْ
بِاللَّهِ ما
لَمْ
يُنَزِّلْ
بِهِ
عَلَيْكُمْ
سُلْطاناً
فَأَيُّ
الْفَريقَيْنِ
أَحَقُّ بِالْأَمْنِ
إِنْ
كُنْتُمْ
تَعْلَمُونَ»؛
سورۀ انعام،
آیۀ۸۱.
[۲۶]. سورۀ
انعام، آیۀ۸۲.
[۲۷]. «وَ
قُلْنا يا
آدَمُ
اسْكُنْ
أَنْتَ وَ
زَوْجُكَ
الْجَنَّةَ
وَ كُلا
مِنْها
رَغَداً حَيْثُ
شِئْتُما وَ
لا تَقْرَبا
هذِهِ
الشَّجَرَةَ
فَتَكُونا
مِنَ
الظَّالِمينَ»؛
سورۀ بقره، آیۀ۳۵.
[۲۸]. «وَ
إِذْ
جَعَلْنَا
الْبَيْتَ
مَثابَةً لِلنَّاسِ
وَ أَمْناً وَ
اتَّخِذُوا
مِنْ مَقامِ
إِبْراهيمَ
مُصَلًّى وَ
عَهِدْنا
إِلى إِبْراهيمَ
وَ
إِسْماعيلَ
أَنْ طَهِّرا
بَيْتِيَ
لِلطَّائِفينَ
وَ
الْعاكِفينَ
وَ الرُّكَّعِ
السُّجُودِ»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۲۵.
[۲۹]. «ذلِكَ
الَّذي
يُبَشِّرُ
اللَّهُ
عِبادَهُ الَّذينَ
آمَنُوا وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ
قُلْ لا
أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ
أَجْراً إِلاَّ
الْمَوَدَّةَ
فِي
الْقُرْبى
وَ مَنْ
يَقْتَرِفْ
حَسَنَةً
نَزِدْ لَهُ
فيها حُسْناً
إِنَّ
اللَّهَ
غَفُورٌ
شَكُورٌ»؛
سورۀ شوری، آیۀ۲۳.
[۳۰].
زیارت حضرت
امیرالمؤمنین
علیه السلام
در روز غدیر/
با کمی اختلاف
در نهج البلاغه،
ص۴۰۹.
[۳۱]. «لَقَدْ
جاءَكُمْ
رَسُولٌ مِنْ
أَنْفُسِكُمْ
عَزيزٌ
عَلَيْهِ ما
عَنِتُّمْ
حَريصٌ عَلَيْكُمْ
بِالْمُؤْمِنينَ
رَؤُفٌ رَحيمٌ»؛
سورۀ توبه، آیۀ۱۲۸.
[۳۲]. «وَ
لَقَدْ
كَرَّمْنا
بَني آدَمَ
وَ حَمَلْناهُمْ
فِي الْبَرِّ
وَ الْبَحْرِ
وَ رَزَقْناهُمْ
مِنَ
الطَّيِّباتِ
وَ
فَضَّلْناهُمْ
عَلى كَثيرٍ
مِمَّنْ
خَلَقْنا
تَفْضيلاً»؛
سورۀ إسراء،
آیۀ۷۰.
[۳۳]. «يا
أَيُّهَا
الَّذينَ
آمَنُوا إِنْ
تَنْصُرُوا
اللَّهَ
يَنْصُرْكُمْ
وَ يُثَبِّتْ
أَقْدامَكُمْ»؛سورۀ
محمد صلی الله
علیه و آله،
آیۀ۷.
[۳۴]. نهج
البلاغه، ص۲۶۸.
[۳۵]. نهج
البلاغه، ص۴۱۷.
[۳۶]. نهج
البلاغه، ص۴۸.
[۳۷].
زیارت اربعین
سیدالشهداء
علیه السلام.
[۳۸]. مناجات
ابوحمزۀ
ثمالی.
[۳۹]. «قُلْ
ما
سَأَلْتُكُمْ
مِنْ أَجْرٍ
فَهُوَ لَكُمْ
إِنْ
أَجْرِيَ
إِلاَّ عَلَى
اللَّهِ وَ
هُوَ عَلى
كُلِّ
شَيْءٍ شَهيدٌ»؛
سورۀ سبأ، آیۀ۴۷.
[۴۰]. «قُلْ
ما
أَسْئَلُكُمْ
عَلَيْهِ
مِنْ أَجْرٍ
إِلاَّ مَنْ
شاءَ أَنْ
يَتَّخِذَ
إِلى رَبِّهِ
سَبيلاً»؛
سورۀ فرقان،
آیۀ۵۷.
[۴۱].
دعای افتتاح.
[۴۲]. «وَ
ما مُحَمَّدٌ
إِلاَّ
رَسُولٌ قَدْ
خَلَتْ مِنْ
قَبْلِهِ
الرُّسُلُ أَ
فَإِنْ ماتَ أَوْ
قُتِلَ
انْقَلَبْتُمْ
عَلى
أَعْقابِكُمْ
وَ مَنْ
يَنْقَلِبْ
عَلى
عَقِبَيْهِ فَلَنْ
يَضُرَّ
اللَّهَ
شَيْئاً وَ
سَيَجْزِي
اللَّهُ
الشَّاكِرينَ»؛
سورۀ آلعمران،
آیۀ۱۴۴.