صف‌بندی
با
مشرکین و اهل
کتاب (سوره
برائت، آیات
۱ـ۳
و ۳۲ـ۳۳)

متن زیر
سخنرانی آیت
الله سید محمد
مهدی میرباقری
در تاریخ هجدهم
تیر ماه ۱۴۰۳ است
که به مناسبت شب
سوم محرم در
هیئت ثار الله
قم در مدرسه
فیضه برگزار
شده است.

۱. صف‌بندی
با مشرکین
(سوره برائت،
آیات ۱ـ۳)

«بَرَاءَةٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
إِلَى
الَّذِينَ
عَاهَدْتُمْ
مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
* فَسِيحُوا
فِي
الْأَرْضِ
أَرْبَعَةَ
أَشْهُرٍ وَ
اعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ مُعْجِزِي
اللَّهِ وَ أَنَّ
اللَّهَ مُخْزِي
الْكَافِرِينَ
».[۱]

خدای
متعال در آغاز
سوره برائت به
نبی اکرم مأموریت
می‌دهد که به‌صورت
جدی با مشرکین
صف‌بندی کنند.
قبل از آمدن
این سوره
مبارکه،
مشرکین در
دنیای اسلام
رفت و آمد
داشتند؛ اصلاً
بسیاری از
قبایلی که در
مکه مستقر
بودند، مشرک
بودند و حضرت
با آنها
قراردادهایی
بسته بودند که
البته بعضی از
اینها به
قراردادهای
خود عمل کردند
و بعضی دیگر
تخلف کردند.
این ماجرا
برای بعد از
سال هشتم هجری
است که مکه
فتح شده بود و
برخی از اهل
مکه مسلمان
شده بودند و
برخی هنوز
مشرک بودند.
کما اینکه در
اطراف مدینه
هم اهل کتاب،
به خصوص قبایل
یهود، مستقر
بودند و حضور
داشتند.

طبق این
آیه شریفه،
حضرت مأموریت
پیدا کردند که
با این مشرکین
صف‌بندی خاصی
شکل بدهند.
خدای متعال می‌فرماید
آن پیمان‌هایی
که اینها نقض
کرده‌اند،
پایان یافته
به حساب می‌آید
و دیگر پیمان
جدیدی با
اینها بسته
نمی‌شود.
البته آن
کسانی که
پیمان بستند و
به هیچ وجه از
پیمان خودشان
تخلف نکردند و
با کسانی که
با نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله معاهده
داشتند هم
درگیر نشدند،
به اینهایی که
تماماً به
پیمان‌های
خود وفادار
بودند باید
فرصت داد و
نباید این
پیمان‌ها را
نقض کرد.

سپس
خدای متعال
دستور می‌دهد
که مشرکین
باید از دنیا
و جغرافیای
دنیای اسلام
خارج بشوند و
اگر این کار
را نکنند، هر کجا
که دست مسلمان‌ها
به آنها رسید،
جایز است که
با آنها درگیر
بشوند و آنها
را به قتل برسانند.
البته بعد از
اعلام این
برائت، چهار ماه
به این مشرکین
مهلت داده می‌شود
تا در این
چهار ماه، یا
تصمیم بگیرند
که بیایند و
به حضرت پیوند
بخورند و یا
اینکه اگر مسیرشان
جداست، از
جغرافیای
اسلام بیرون
بروند و از
تیررس حضرت
خارج بشوند.

۲. صف­بندی
با اهل کتاب و
وجه آن (سوره
برائت، آیات
۲۹ـ۳۳)

سپس در
رابطه با بخشی
از اهل کتاب
می‌فرماید: «
قَاتِلُوا
الَّذِينَ
لَا
يُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَ
لَا
بِالْيَوْمِ
الْآخِرِ وَ
لَا يُحَرِّمُونَ
مَا حَرَّمَ
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
لَا
يَدِينُونَ
دِينَ
الْحَقِّ مِنَ
الَّذِينَ
أُوتُوا
الْكِتَابَ
حَتَّى يُعْطُوا
الْجِزْيَةَ
عَنْ يَدٍ وَ
هُمْ
صَاغِرُونَ
»؛[۲] آن
دسته‌ای از
اهل کتاب که
به خدا و آخرت
ایمان ندارند،
آن دسته‌ای از
اهل کتاب که
حرمات الهی را
رعایت نمی‌کنند،
آن دسته‌ای از
اهل کتاب که
تابع دین حق
نیستند، با
اینها تا جایی
که حاضر بشوند
جزیه بدهند
قتال کنید. «
وَ
هُمْ
صَاغِرُونَ
»؛ این
دادن جزیه
باید در حال حقارت
باشد. این
دسته از اهل
کتاب نباید در
دنیای اسلام
با عزت زندگی
کنند.

در مورد
چرایی این
تصمیم، قرآن
کریم توضیح می‌دهد
که اینها مسیر
کفار را
رفتند؛ «
وَ قَالَتِ
الْيَهُودُ
عُزَيْرٌ
ابْنُ اللَّهِ
وَ قَالَتِ
النَّصَارَى
الْمَسِيحُ
ابْنُ
اللَّهِ
ذَلِكَ
قَوْلُهُمْ
بِأَفْوَاهِهِمْ
يُضَاهِئُونَ
قَوْلَ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ قَبْلُ
».[۳]
این حرف حتی
در دل خودشان
هم ریشه ندارد
صرفاً از
دهانشان
بیرون می‌آید.
اینها در این
حرف‌ها دارند
هم‌پای اهل
کفر حرکت می‌کنند
و توحید را
تحریف می‌کنند.
علت اینکه
خدای متعال می‌گوید
با اینها
بجنگید، همین
است که مسیر
اینها، مسیر اهل
کفر است و دین
خدا و توحید
را تحریف می‌کنند.

نتیجه
این تحریف این
شد که یک نظام
دیگری به راه
افتاد. «
اتَّخَذُوا
أَحْبَارَهُمْ
وَ
رُهْبَانَهُمْ
أَرْبَابًا
مِنْ دُونِ
اللَّهِ وَ
الْمَسِيحَ
ابْنَ
مَرْيَمَ وَ
مَا أُمِرُوا
إِلَّا
لِيَعْبُدُوا
إِلَهًا وَاحِدًا
».[۴]
فرمان خدا یک
چیز بیشتر
نبود؛ خدای
متعال دستور
داده بود که
فقط او را
بپرستند، ولی
اینها مسیر را
تغییر دادند و
احبار و رهبان
خودشان را به
عنوان رب
اتخاذ کردند و
فرمان آنها را
اطاعت می‌کنند.
اگر شما توحید
را تحریف
کردید و برای
خدا فرزند
تصویر کردید،
قدم بعدی این
است که دستگاه
دیگری ایجاد
می‌شود و
فرمان‌ها از
جای دیگری
صادر می‌شوند
و مردم از یک
فرمان دیگری
تبعیت می‌کنند؛
همه اینها در
حالی است که
یک امر بیشتر در
عالم وجود
ندارد و آن هم
امر خدای
متعال است.

۱ـ۲. اتمام
نور الهی

سپس می‌فرماید
این دسته از
اهل کتاب یک
خصوصیتی دارند؛
«
يُرِيدُونَ
أَنْ
يُطْفِئُوا
نُورَ اللَّهِ
بِأَفْوَاهِهِمْ
»،[۵]
اراده اینها
این است که
نور خدا را
خاموش کنند.
خدای متعال
چراغی در عالم
روشن کرده و
می‌خواهد
مردم و امت‌ها
را به‌واسطه
این چراغ،
هدایت کند؛
اینها می‌خواهند
این چراغ را
خاموش کنند.

بحث
جریان نور
الهی در عالم
مفصل است. این
نور ابتدا در
قلب نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله تجلی
کرده است و
بعد از آنجا
به خانه اهل
بیت علیهم
السلام می‌آید
و سپس وارد
خانه‌های
انبیاء می‌شود؛
«
فِي
بُيُوتٍ
أَذِنَ
اللَّهُ أَنْ
تُرْفَعَ
».[۶]

علی ای
حال بنا بر
این است که
این جریان نور
الهی، به
مرحله تمام
خودش برسد،
اما اینها می‌خواهند
این نور را
خاموش کنند؛ «
يُرِيدُونَ
أَنْ
يُطْفِئُوا
نُورَ اللَّهِ
بِأَفْوَاهِهِمْ
». این عده
از اهل کتاب،
حرف‌هایی می‌زنند
که ریشه‌ای
ندارد و
خودشان هم به
آن معتقد
نیستند، ولی
با همین حرف‌ها
که «
عُزَيْرٌ
ابْنُ
اللَّهِ
» و «الْمَسِيحُ
ابْنُ
اللَّهِ
»، می‌خواهند
چراغ توحید را
در عالم خاموش
کنند. اما
خدای متعال در
مقابل می‌فرماید:
«
وَ
يَأْبَى
اللَّهُ
إِلَّا أَنْ
يُتِمَّ نُورَهُ
»؛ خدای متعال
ابا دارد از
اینکه این نور
به تمام خودش
نرسد؛ او می‌خواهد
که حتماً این
نور را به
مرحله تمام
برساند. در
سوره مبارکه
صف هم می‌فرماید:
«
وَ
اللَّهُ
مُتِمُّ
نُورِهِ
».[۷]

این بحث
اتمام نور نظر
به عصر دارد و
به آن عصر بشارت
می‌دهد. دشمن
می‌خواهد همه
این نوری که
انبیاء در
عالم روشن
کرده‌اند را
خاموش کند،
اما خدای
متعال این نور
را به مرحله
تمام می‌رساند
و عصر ظهور
محقق می‌شود.
عصر ظهور، عصر
اتمام نور
الهی در عالم
است؛ «
أَشْرَقَتِ
الْأَرْضُ
بِنُورِ
رَبِّهَا
»[۸]
نیز یعنی زمین
با نور امام
روشن می‌شود.
در آن زمان
عالم، عالم
لقاء الله می‌شود
و صبح روشن
عالم می‌رسد.

بنابراین
برخی از اهل
کتاب، با
جریان کفری که
در عالم وجود
دارد، هم‌آوا
شده‌اند و یک
حرف را تکرار
و یک مسیر را
دنبال می‌کنند؛
هر دوی آنها
به دنبال
خاموش کردن
چراغ هدایتی
هستند که خدای
متعال به
وسیله انبیاء
در عالم
برافروخته و
به وسیله نبی
اکرم صلی الله
علیه و آله و
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه این چراغ
به مرحله تمام
خودش می‌رسد.

۲ـ۲. غلبه
دین الهی

این طرح
خدای متعال
است که در آن
بناست مسیر هدایت
در عالم باقی
بماند و هرچه
جلوتر می‌رویم،
مسیر شفاف‌تر
بشود. این طرح
به دست رسول
خدا صلی الله
علیه و آله
انجام می‌گیرد؛
«
هُوَ
الَّذِي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
»؛[۹] آن
خدایی که
اراده کرده
است تا نور
الهی در عالم
به تمام برسد،
رسول خودش را
فرستاده است.
یعنی این
رسول، از پیش
خودش نیامده
است، بلکه طبق
طرح خدا آمده
است.

خداوند
به این رسول
دو چیز داده
است؛ «
بِالْهُدَى
وَ دِينِ
الْحَقِّ
»؛ یکی
چراغ هدایت
است و یکی دین
حق. مقصود از «
الهُدَی»، همان
نوری است که
خدا نازل
فرموده است.
این نور همان
کتاب است؛ «
ذَلِكَ
الْكِتَابُ
لَا رَيْبَ
فِيهِ هُدًى
لِلْمُتَّقينَ»؛[۱۰] این
کتاب همان «
الهُدَی» است. «دِينِ
الْحَقِّ
» هم به
امام تأویل
شده است. خدای
متعال همراه با
پیامبر، کتاب
و امام را هم
فرستاده است و
می‌خواهد با
این دو، طرح
نبی اکرم صلی
الله علیه و
آله را به
انجام برساند.

معنای
ظاهری «
دِينِ
الْحَقِّ
»، در
مقابل همان
چیزی است که
در آيه اهل
کتاب آمده
بود؛ «
قَاتِلُوا
الَّذِينَ
لَا
يُؤْمِنُونَ
بِاللَّهِ وَ
لَا
بِالْيَوْمِ
الْآخِرِ وَ
لَا يُحَرِّمُونَ
مَا حَرَّمَ
اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ وَ
لَا
يَدِينُونَ
دِينَ
الْحَقِّ
»؛ اینها
دین دارند،
ولی دین حق
ندارند. این
اهل کتابی که
توحید را
تحریف کردند و
از دل این تحریف،
خودشان ارباب
عالم شدند و
امکانات امت را
به سوی خودشان
جذب کردند،
دینی که
دارند، دین حق
نیست.
بنابراین
اینها هم
پرستش دارند،
اما خدا را
نمی‌پرستند،
بلکه چیز
دیگری را می‌پرستند؛
«
اتَّخَذُوا
أَحْبَارَهُمْ
وَ
رُهْبَانَهُمْ
أَرْبَابًا
»؛ اینها احبار
و رهبان
خودشان را می‌پرستند.

آن چیزی
که حضرت آورده‌اند
«
دِينِ
الْحَقِّ
» است. دین
حق یعنی دینی
که پایه‌اش
پرستش خدای
متعال است.
این دین همان
چیزی است که
خدای متعال در
سوره کافرون
می‌فرماید؛ «
قُلْ
يَا أَيُّهَا
الْكَافِرُونَ
* لَا
أَعْبُدُ مَا
تَعْبُدُونَ *
وَ لَا
أَنْتُمْ
عَابِدُونَ
مَا أَعْبُدُ
* وَ لَا أَنَا
عَابِدٌ مَا
عَبَدتُّم *
وَ لَا
أَنْتُمْ
عَابِدُونَ
مَا أَعْبُدُ
* لَكُمْ
دِينُكُمْ وَ
لِيَ دِينِ
».[۱۱]
دین پیامبر،
دین حق است؛
کفار هم دین
دارند، ولی
دین حق
ندارند. کفار
غیر خدا را می‌پرستند؛
این هم دین
است، ولی دین
حق نیست.

بنابراین
خدای متعال
نبی اکرم را
با دو سرمایه
فرستاده است؛
«
بِالْهُدَى
وَ دِينِ
الْحَقِّ
». سپس می‌فرماید:
«
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
»؛ خدای
متعال این دین
را قطعاً بر
همه ادیان غالب
می‌کند، «
وَ لَوْ
كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ
»؛
آنهایی که
برای خدا شریک
قرار می‌دهند
و نمی‌خواهند
فقط خدا
پرستیده
بشود، نمی‌خواهند
که این دین که
دین توحید
است، غلبه پیدا
کند. اما خدای
متعال کاری با
خواست دیگران
ندارد و اراده
الهی، همه
اراده‌ها را
محکوم می‌کند،
ولو آنها
کراهت داشته
باشند.

بنابراین
خدای متعال یک
طرح بزرگ دارد
و کفار، مقابل
این اراده
الهی می‌ایستند.
حال این کفار،
اعم از کفاری
هستند که صریحاً
خدا را انکار
می‌کنند و آن
کسانی که اهل
کتاب‌اند ولی
«
يُضَاهِئُونَ
قَوْلَ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
»، مسیر
کفر را طی می‌کنند.
این دو گروه
مقابل اراده
الهی ایستاده‌اند،
درحالی‌که
اراده خدای
متعال چیز
دیگری است؛ «
وَ يَأْبَى
اللَّهُ
إِلَّا أَنْ
يُتِمَّ نُورَهُ
وَ لَوْ
كَرِهَ
الْكَافِرُونَ
». خدای
متعال رسولی
را به همراه
کتاب و امام
فرستاده و
اراده الهی
این است که
این دین، بر
همه ادیان
غالب بشود،
ولو اینکه
آنهایی که
مشرک‌اند و
دنبال پرستش
غیر خدا
هستند، راضی
نباشند. اینها
می‌گویند
بگذارید همه
ادیان در عالم
باشند؛ شما باشید،
ما هم باشیم؛
شما خدای
خودتان را
بپرستید و ما
هم بت‌های
خودمان را می‌پرستیم؛
اما قرآن کریم
می‌فرماید
اراده خدای
متعال بر این
است که دین حق
غالب بشود.

پس یک
طرح بزرگ الهی
وجود دارد و
قرار بر این
است که دین حق
بر جهان غالب
بشود. قرار
است آن چراغ
هدایتی که
خدای متعال به
وسیله انبیاء
در عالم روشن
کرده است، به
مرحله کمال
خودش برسد و
پرده‌ها و حجب
و تاریکی‌ها
کنار برود.
ماجرای نزول
این نور الهی
در عالم و
طرحی که شیطان
و طواغیت
دارند برای
عالم دارند در
سوره مبارکه
نور مطرح شده
است؛ ظلمات و
تاریکی‌هایی
که این شیاطین
ایجاد می‌کنند،
ضمن آیه نور و
آيات بعدش
توضیح داده
شده است.
اینکه چراغ
هدایت الهی
چگونه در عالم
روشن شده و
چگونه تنزل
پیدا کرده و
به خانه‌های
انبیاء آمده است
هم در این
آیات بیان
شده.

خداوند
متعال این دو
جریان را
توضیح داده
است که یکی
جریان نبی
اکرم صلی الله
علیه و آله و اوصیاء
و انبیاء
هستند و دیگری
هم جریان
طواغیت و
فراعنه. در
عالم این دو
جریان وجود
دارد و خدای
متعال می‌فرماید
که آنها می‌خواهند
این نور را
خاموش کنند و
ما هم می‌خواهیم
این نور به
تمام برسد.
آنها می‌خواهند
ادیان دیگر هم
در عالم
باشند، ولی ما
می‌خواهیم
فقط دین حق
باشد. آنها هم
دین دارند، آنها
هم پرستش
دارند؛ مگر آن
اهل کتابی که
دین را تحریف
کردند، خدا را
نمی‌پرستند؟!
آنها هم می‌پرستند،
منتها مشرکانه
می‌پرستند و
احبار و رهبان
را شریک خدا
قرار می‌دهند
و توحید را
تحریف می‌کنند؛
لذا دین حق
ندارند. خدای
متعال می‌فرماید
دین حق بر همه
این ادیان
غلبه پیدا می‌کند.

این
اتفاقی که در
امت حضرت موسی
و حضرت عیسی علیهما
السلام رخ
داد، در امت
اسلام هم
افتاده است.
یعنی آن جریان
نفاقی که در
امت اسلام شکل
گرفته است،
خدا را می‌پرستند،
ولی به‌شکل
دیگری این کار
را انجام می‌دهند.
«
وَ
لَا
تَجْعَلُوا
مَعَ اللَّهِ
إِلَهًا آخَرَ
»؛[۱۲] ذیل
این آیه شریفه
روایتی داریم
که می‌فرماید
با امام، امام
دیگری قرار
ندهید. این معنایش
این نیست که
امام خداست،
بلکه معنایش
این است که خدا‌پرستی،
از طریق امام
واقع می‌شود.
لذا اگر شما
امام را کنار
زدید و جایش
یک امام دیگری
گذاشتید، در
اصل توحید را
تحریف کرده
اید.

بنابراین
خدای متعال
طرحی دارد و
این طرح به دست
نبی اکرم صلی
الله علیه و
آله گرامی انجام
می‌شود. این
طرح، طرح
اتمام نور و
غلبه دین حق
است؛ «
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
». این طرح
بزرگ تاریخی
که انبیاء
الهی در طول تاریخ
با خود
آوردند، به
دست وجود مقدس
نبی اکرم صلی
الله علیه و
آله به مرحله
ختم و تمام
رسیده است و
در غدیر به
مرحله کمال رسیده؛
«
أَكْمَلْتُ
لَكُمْ
دِينَكُمْ
»؛[۱۳] این
طرح قرار است
که در عالم
محقق بشود.

حال یکی
از مأموریت‌های
حضرت در مسیر
تحقق دین حق، «
بَرَاءَةٌ
مِنَ اللَّهِ
» است.
حضرت باید از
طرف خدای
متعال و رسولش
اعلام برائت
کند. این
برائت از آن
احکامی است که
وجود مقدس نبی
اکرم صلی الله
علیه و آله،
در آن دخالت
دارند؛ به
تعبیر دیگر
این حکم مانند
احکام تشریعی
اول، مثل نماز
و روزه نیست،
بلکه جزو
احکامی است که
مربوط به امر
اداره امت
است. لذا وجود
مقدس نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله در این
حکم موضوعیت
دارند و به
ایشان اجازه
داده شده است
که حکم جعل
کنند.

بنابراین
خدای متعال می‌فرماید:
«
بَرَاءَةٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
إِلَى
الَّذِينَ
عَاهَدْتُمْ
مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
»؛ به آن
کسانی از
مشرکین که
قبلاً با آنها
معاهده
داشتید،
اعلام برائت
کنید. دیگر
باید فاصله
برقرار بشود؛
دیگر نمی‌شود
با آنها
قرارداد بست. «
فَسِيحُوا
فِي
الْأَرْضِ
أَرْبَعَةَ
أَشْهُرٍ
»؛ این
کفار چهار ماه
مهلت دارند که
تکلیف خودشان
را تعیین
کنند؛ بعد از
این چهار ماه
یا باید از
این سرزمین
خارج بشوند یا
به این دین ایمان
بیاورند.

سپس
خطاب به کفار
می‌فرماید: «
وَ اعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي
اللَّهِ
»؛ این را
بدانید که اگر
شما در این
چهار ماه به طرح
خدا برنگردید
و مسیر خدا را
انتخاب نکنید،
اگر بگویید ما
راه دیگری را
می‌رویم و با
طرح خدا
مقابله می‌کنیم،
نمی‌توانید
خدا را عاجز
کنید. این
کفار می‌گفتند
شما می‌خواهید
ما را بیرون
کنید؟! ما شما
را بیرون می‌کنیم.
این همان حرفی
است که
منافقین می‌گفتند؛
«
يَقُولُونَ
لَئِنْ
رَجَعْنَا
إِلَى الْمَدِينَةِ
لَيُخْرِجَنَّ
الْأَعَزُّ
مِنْهَا
الْأَذَلَّ
».[۱۴]
خدای متعال
خطاب به اینها
می‌فرماید: «
وَ اعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي اللَّهِ
»؛ این را
بدانید که شما
نمی‌توانید
خدا را مغلوب
کنید؛ خدای
متعال غالب است.
البته ممکن
است که خدا به
شما فرصت بدهد
و پیروزی‌هایی
ظاهری به دست
بیاورید که
متوهم بشوید و
خیال کنید کار
را تمام
کردید، ولی
خدای متعال در
نهایت پیروز
می‌شود.

در
ماجرای امام
حسین علیه
السلام هم
وقتی یزید
لعنت الله
علیه، سر مطهر
سیدالشهداء
را جلوی خودش
دید و اهل بیت
را در مجلس
خودش مشاهده
کرد که اسیر
شده‌اند، آن
حرف‌های
کفرآمیز را زد
و گفت کار
تمام شد و
العیاذ بالله
همه وحی‌هایی
که پیامبر
آورد دروغ بود
و صرفا بازی
با قدرت بود؛
وحی و رسالتی
نبود.

این
امپراتوری‌های
مادی امروز هم
همین حرف را
می‌زنند.
اینها تا نیم
قرن قبل، با
صدای بلند می‌گفتند
که دوره ادیان
تمام شده است
و دوره ما رسیده
است؛ ما
حکمران
هستیم؛ ما
عالم را اداره
می‌کنیم؛
دوره احتیاج
به انبیاء،
دوره سبابت بشر،
تمام شده است
و ما بالغ شده
ایم.

اینها
از این حرف‌ها
می‌زنند، ولی
خدای متعال می‌فرماید
این حرف‌ها
شوخی است؛ «
وَ اعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي اللَّهِ
»؛ شما
نمی‌توانید
دست خدا را
ببندید و او
را مغلوب
خودتان کنید.
سپس می‌فرماید:
«
وَ
أَنَّ
اللَّهَ
مُخْزِي
الْكَافِرِينَ
»؛ خدای
متعال آنهایی
که وارد وادی
ایمان نشوند
را دچار خزی و
خواری می‌کند.

۳. تفاوت مواجهه
خدای متعال با
مشرکین و اهل
کتاب

بنابراین
سوره مبارکه
تؤبه، اعلام
برائتی است که
خدای متعال
دستور ابلاغش
را به حضرت
داده است. در
این سوره اول
به مشرکین
اعلام برائت می‌شود؛
«
بَرَاءَةٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
إِلَى
الَّذِينَ
عَاهَدْتُمْ
مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
». در آیات
بعد هم با اهل
کتاب صف‌بندی
می‌شود، ولی
آنها را از
جغرافیای
اسلام بیرون
نمی‌کند. فرق
مشرکین و اهل
کتاب این است
که مشرکین نباید
در جغرافیای
اسلام، باقی
بمانند، ولی
اهل کتاب می‌توانند
بمانند. البته
اهل کتاب دو
دسته هستند؛
یک دسته، اهل
کتابی هستند
که دین را
تحریف نکرده‌اند
و خدا را می‌پرستند؛
دسته دیگر اهل
کتابی هستند
که دین خدا را
تحریف کردند.
خدای متعال با
دسته دوم صف‌بندی
می‌کند، ولی
اجازه می‌دهد
که در جغرافیای
اسلام بمانند.
بنابراین در
دنیای اسلام می‌شود
کلیسا و کنیسه
باشد، ولی نمی‌شود
بتکده باشد.
لذا کفار باید
بیرون بروند.

البته
این اهل کتاب
هم اگر می‌خواهند
در این منطقه
بمانند، باید
با خواری جزیه
بدهند؛ «
عَنْ
يَدٍ وَ هُمْ
صَاغِرُونَ
». اینها
نباید سربلند و
با شرافت
باشند.
اینهایی که
توحید را
تحریف می‌کنند
و حرفشان حرف
کفار است،
اینهایی که می‌خواهند
راه خدا را
ببندند و چراغ
خدا را خاموش
کنند، نباید
شرافت داشته
باشند. البته
این اهل کتاب
با کفار
تفاوتی
دارند؛ کفار
واقعاً مشرک و
بت‌پرست
هستند و اگر
به آنها اجازه
داده شود، بت‌کده
به پا می‌کنند،
اما اینها بت‌کده
نمی‌سازند،
هرچند که دین
را تحریف می‌کنند.
لذا می‌فرماید
با اینها هم
بجنگید، ولی
تا زمانی که قبول
کنند که جزیه
بدهند؛ «
حَتَّى
يُعْطُوا
الْجِزْيَةَ
عَنْ يَدٍ وَ هُمْ
صَاغِرُونَ
». به خاطر
اینکه اینها
همان حرف کفار
را می‌زنند،
می‌فرماید با
اینها بجنگید.
خصوصیت این
گروه از اهل
کتاب این است
که «
يُرِيدُونَ
لِيُطْفِئُوا
نُورَ
اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ
وَ اللَّهُ
مُتِمُّ
نُورِهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْكَافِرُونَ
».

اما
مشرکین
صریحاً بت‌کده
درست می‌کنند
و در مناسک
دین دخالت می‌کنند.
مشرکین حتی
مناسک حج و
کعبه را که
قبله موحدین
است آلوده می‌کنند.
خدای متعال به
حضرت ابراهیم
علیه السلام
دستور داد که
کعبه را به پا
کند و آن را
تطهیر کند و
فرهنگ بت‌پرستی
و شرک را از آن
دور کند؛ «
طَهِّرَا
بَيْتِيَ
لِلطَّائِفِينَ
وَ الْعَاكِفِينَ
وَ
الرُّكَّعِ
السُّجُودِ
».[۱۵]
برای امتی که
می‌خواهی
بسازی، باید
کعبه و قبله
درست کنی.
حضرت ابراهیم
این کار را
کرد، ولی
مشرکین حتی
حریم کعبه را
هم گرفتند و
بت‌های خود را
در آن گذاشتند
و بت‌پرستی
کردند. اینها
کعبه را کردند
محل استقرار
بت‌ها و حج را
تبدیل کردند به:
«
وَ
مَا كَانَ
صَلَاتُهُمْ
عِنْدَ
الْبَيْتِ إِلَّا
مُكَاءً وَ
تَصْدِيَةً
»؛[۱۶]
حجشان شده کف
و سوت؛ یعنی
کل حج و مناسک
آن را کردند
لهو و لعب و در
حج دست بردند.
حتی مناسکی به
پا کردند که
مردم به صورت
عریان طواف
کنند. این چه
حجی است؟

اینها
مسیر توحید را
به تدریج
تبدیل به بت‌پرستی
و کعبه را
تبدیل به
کانون بت‌ها
کردند. کار به
جایی رسید که
وقتی حضرت مکه
را فتح کردند،
حدود سیصد بت
در مسجد
الحرام بود.
بعد از فتح
مکه، حضرت
امیر علیه
السلام روی دوش
وجود مقدس نبی
اکرم صلی الله
علیه و آله بالا
رفتند بت‌های
اصلی را فروانداختند
و شکستند.

پس
بنابراین در
این سوره
برخورد با
مشرکین با برخورد
با اهل تاب
منحرف متفاوت
است. مشرکین نمی‌توانند
بمانند، ولی
منحرفین اهل
کتاب می‌توانند
بمانند،
منتها نباید
عزت داشته
باشد؛ «
عَنْ يَدٍ
وَ هُمْ
صَاغِرُونَ
». اینها
که دین خدا را
تحریف کردند،
اگر عزت داشته
باشند، امنیت
دنیای اسلام
را به هم می‌زدند.
اما مشرکین
کلاً باید
خارج بشوند.

۴. آغاز صف‌بندی
با اعلام
برائت علنی توسط
حضرت امیر
علیه السلام

سپس
خدای متعال با
صدای بلند این
را اعلام می‌کنند
که: «
وَ
أَذَانٌ مِنَ
اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ
إِلَى النَّاسِ
يَوْمَ
الْحَجِّ
الْأَكْبَرِ
أَنَّ اللَّهَ
بَرِيءٌ مِنَ
الْمُشْرِكِينَ
».[۱۷]
این اذان غیر
از آن برائت
است. این
اذان، اعلام
به همه است.
یعنی در اینجا
یک اعلام
عمومی هم می‌شود.
خدای متعال
قراردادهای
با مشرکین را
به هم می‌زند،
صف‌بندی‌ها
آغاز می‌شود،
بعد می‌فرماید
این صف‌بندی
را به همه
مردم اعلام
کنید. این
اعلامی است از
طرف خدا و
رسول و این
خبر باید به
همه مردم
برسد. این یک
امر مخفی و
پنهان نیست؛
یک امر کاملاً
آشکار است و
همه باید
بدانند. حال
چه زمانی هم
باید اعلام
بشود؟ «
يَوْمَ
الْحَجِّ
الْأَكْبَرِ
»؛ در روز
حج اکبر.
مفسرین در
تفسیر این
فراز اختلاف
دارند؛
روایات ما می‌گوید
مقصود روز عید
قربان است؛
باید در روز
عید قربان، در
منا، در
آنجایی که همه
مشرکین و مسلمین
با هم جمع شده‌اند،
این مطلب
اعلام شود.

سال
هشتم، سال فتح
مکه است و سال
نهم، سال برائت
است؛ در این
سال مشرکین هم
در حج شرکت
کرده بودند.
خدای متعال می‌فرماید
در روز حج
اکبر، در منا
که تجمع عمومی
است، باید
اعلام بشود
که: «
بَرَاءَةٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
»؛ باید
اعلام شود که
خدای متعال و
رسولش از همه مشرکین
برائت می‌جویند
و دیگر رابطه‌
و قراردادی
بین مسلمین و
مشرکین نیست.
تا زمانی که
شما مشرک هستید،
قراردادها
فسخ شده است و
بین ما مرز و فاصله
است. اگر
برگردید به
نفع خودتان
است؛ «
فَإِنْ
تُبْتُمْ
فَهُوَ
خَيْرٌ
لَكُمْ
»؛ ولی اگر
برنگردید، «
وَ إِنْ
تَوَلَّيْتُمْ
فَاعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي
اللَّهِ وَ
بَشِّرِ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
»؛ این
مشرکینی که در
جهان تاخت و
تاز می‌کنند،
این کفاری که
حاضر نیستند
مسیرشان را تغییر
بدهند، اینها
را به یک عذاب
و رنج دردناک
بشارت بدهید.
به اینها
بگویید که
مسیر شما، مسیر
رنج و عذاب
است؛ عالم
برای شیطنت خلق
نشده و مسیر
شیطنت در عالم
هموار نیست.

در
روایت آمده
است که وقتی
قرار شد این
پیام در این
روز برای مردم
اعلام بشود،
پیامبر گرامی
اسلام،
ابوبکر را
فرستادند که
این پیام را اعلام
بکند. وقتی
ابوبکر می‌خواست
حرکت کند،
جبرئیل تشریف
آورد و به نبی
اکرم عرض کرد
یا خود شما یا
کسی از شما
باید این پیام
را برسانید؛
کس دیگری نمی‌تواند
این کار را
انجام بدهد.
لذا
امیرالمؤمنین
علیه السلام
پیام را
گرفتند و در
یوم حج اکبر،
شمشیر را
حمایل کردند و
در آنجا
ایستادند و
فرمودند:
مشرکین از این
به بعد حق
ندارند به مکه
بیایند و کسی حق
ندارد عریان
طواف کند. در
این مسئله،
مؤذن نبی
اکرم،
امیرالمؤمنین
بودند. کسی می‌تواند
پیام برائت را
ببرد که مثل
امیرالمؤمنین
علیه السلام
باشد؛ کسی که
در آن منزلت
نیست نمی‌تواند
این پیام
برائت را
ابلاغ کند؛
کسی که این
جایگاه را
ندارد، نمی‌تواند
این مرزبندی‌ها
و صف‌بندی‌ها
را اعلام کند.

خدای
متعال طرح
بزرگی دارد که
این اعلام
برائت ذیل آن
است. خدای
متعال می‌فرماید:
«
هُوَ
الَّذِي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدَى
وَ دِينِ
الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ
»؛ خدای
متعال می‌خواهد
این دین را بر
همه ادیان
غالب کند و
حتماً این
اتفاق خواهد
افتاد. در
مسیر این طرح
بزرگ، یک
اعلام برائت
هم هست؛ در
این اعلام
برائت، به
مشرکین اعلام
جنگ می‌شود و
گفته می‌شود
که چهار ماه
فرصت دارید که
یا برگردید یا
از محیط اسلام
خارج شوید؛ به
آن اهل کتابی که
دین خدا را
تحریف کردند و
توحید را
تغییر دادند
هم اعلام می‌شود
که باید جزیه
بدهید و شرافت
نداشته باشید.
این جزو طرح
حضرت است.

۵. وجه صف‌بندی:
ساخت یک امت
مبرای از شرک

دلیل
این صف‌بندی
این است که
حضرت می‌خواهند
یک امت مبرای
از شرک و بت‌پرستی
بسازند. وقتی قرار
است که یک امت
مبرای از شرک
ساخته شود که نمی‌شود
در این امت،
مشرکین و اهل
کتابی که دین
خدا را تحریف
می‌کنند،
حضور داشته
باشند و با
شرافت زندگی
کنند.

اگر شما
شهری ساختید
که این طرف
میدانش مسجد، آن
طرف میدان
کنیسه، آن طرف
کلیسا و طرف
آخر هم میکده
باشد که شهر
موحد نساخته
اید. این شهر،
شهری است که هم
مسجد در آن
محترم است، هم
کنیسه محترم
است، هم کلیسا
و هم بت‌کده و
میکده. پس شما
نمی‌خواهید
امت موحد
بسازید، بلکه
می‌خواهید
امتی بسازید
که دنبال
آرمان توسعه و
لذت و کام‌جویی
از دنیا
هستند. اگر
قرار است طرح
توسعه محقق
بشود، باید
خداپرستی و
توحید از
موضوعیت
بیفتد، باید
توحید و شرک
یکی بشوند.
بنابراین اگر
قرار است امتی
ساخته شود که
موحد باشند،
نمی‌شود که بت‌پرست‌ها
و کسانی که
توحید را
تحریف می‌کنند
محترم باشند.
باید مرزبندی‌ها
روشن بشود.
لذا خدای
متعال می‌فرماید
باید آنها را
از جغرافیای
اسلام اخراج
کنید.

به همین
خاطر خدای
متعال می‌فرماید:
«
إِنَّمَا
الْمُشْرِكُونَ
نَجَسٌ فَلَا
يَقْرَبُوا
الْمَسْجِدَ
الْحَرَامَ
»؛[۱۸]
مشرکین حق
ندارند حتی
نزدیک مسجد
الحرام هم بشوند؛
اینها مرکز
توحید را به
شرک آلوده می‌کنند.
امت یک تفکر و
اعتقادی
دارد، امت
ارزش‌هایی
دارد؛ نمی‌شود
که همه بینش‌ها
و تفکرات وارد
این امت
بشوند. اگر
دشمن توانست
تفکر و بینش
ارزش‌های
خودش را در
دنیای اسلام
نفوذ بدهد،
امت را از
درون خودش
متلاشی و
استحاله می‌کند.

بنابراین
امنیت یک امت
صرفاً به این
نیست که مرزهای
جغرافیایی
خود را با
قدرت نظامی
حراست کنند؛
ممکن است یک
امتی قدرت
نظامی داشته
باشد و مرزهای
خودشان را هم
حراست بکند؛
حتی ممکن است
قدرت نظامی
اینها قدرت برتر
باشد، ولی
قدرت دفاع در
مقابل فرهنگ
دشمن را
نداشته باشند
و دشمن به
تدریج ارزش‌ها
و اعتقادات
خودش را در آن
جامعه نفوذ
بدهد و مسیر
زندگی یک امت
را عوض کند. به
تعبیر دیگر دشمن
می‌تواند با
قدرت نرم، این
امت را فتح
کند و امنیت
یک امت را به
هم بزند.
بنابراین مرزهای
یک امت، صرفاً
مرزهای
جغرافیایی
نیستند، بلکه
مرزهای
اعتقادی و
ایمانی و ارزش‌های
الهی هم
مرزهای یک امت‌اند.
اگر شما از
این مرز حراست
نکنید و اجازه
بدهید دشمن از
این مرز عبور
کند، امنیت
معنوی شما را
به هم می‌زند.

پس اگر
این کفار و
مشرکین در
جامعه اسلامی
عزیز باشند و
ارزش‌های
آنها در جامعه
اسلامی و امت
اسلامی شرافت پیدا
کند، به تدریج
دین اسلام
تحریف می‌شود.
اگر می‌خواهید
یک امت مبرای
از شرک
بسازید، باید
این مشرکین و
اهل کتاب
منحرف را از
جامعه بیرون
کنید؛ اینها
ممکن است اهل
کتاب و به
ظاهر موحد باشند،
ولی دین را
تحریف می‌کنند.
لذا اگر به
آنها اجازه
دادید، نمی‌توانید
یک امت واحد
منسجم، با یک
فرهنگ واحد بسازید.

حال فرق
نمی‌کند که آن
بت‌پرستی، بت‌پرستی
و جاهلیت اولی
باشد یا
جاهلیت مدرن
باشد. اگر شما
مرزهای
فرهنگی خود را
به سوی فرهنگ جاهلیت
باز کردید،
ولو جاهلیت
امروز که
بتشان بت چوبی
و سنگی نیست،
فرهنگ اسلام
پیش نمی‌رود.
بت جاهلیت
امروز، بتی
است به وسعت
یک تمدن؛
اینها مظاهر
یک تمدن را می‌پرستند.
این بت‌پرستی
اگر محترم
بشود، دیگر
فرهنگ اسلام
پیش نمی‌رود.

پس در
طرح الهی که
پیامبر طبق آن
حرکت می‌کند،
این‌گونه نیست
همه ادیان
محترم باشند؛
«
هُوَ
الَّذِي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدَى
وَ دِينِ
الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ
». آنهایی
که می‌خواهند
کنار خدا،
دنیا را هم
بپرستند به
مسلمین می‌گویند
شما خدا را
بپرستید، ولی
با دنیای ما
کاری نداشته
باشید.

جناب
شعیب علیه
السلام نیز به
قوم خودش می‌گفت:
«
أَوْفُوا
الْمِكْيالَ
وَ الْميزانَ
بِالْقِسْطِ
وَ لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
»؛[۱۹] عادل
باشید و
ترازویتان
ترازوی عدل
باشد؛ قوانینتان
عادلانه باشد.
نباید قوانین
را به گونه‌ای
درست کرد که
وقتی شما چیزی
را می‌خواهید
به دیگران
بفروشید،
گران بفروشید
و وقتی می‌خواهید
بخرید، ارزان
بخرید؛ نباید
اشیاء دیگران
را بی‌قیمت
کنید و
امکانات
خودتان را پر
قیمت. ترازو
را به نفع
خودتان چرب
نکنید.

نظام
اقتصادی
امروز هم همین‌گونه
است و نظام
عادلانه‌ای نیست؛
هرچند که
ظاهرش عدل
است. امروزه
می‌گویند
آزاد هستید که
اگر خواستید
بخرید و اگر نخواستید
نخرید؛ اما در
عمل شرایطی
درست می‌کنند
که کشورهای
دیگر مجبورند
نیروی کار، منابع
و امکانات
خودشان را خام
و ارزان
بفروشند و سپس
با ده برابر
قیمت از اینها
بخرند؛ این عادلانه
نیست.

حضرت
شعیب علیه
السلام می‌فرمود
این کار را
نکنید، اما
قوم ایشان در
جواب می‌گفتند:
«
أَ
صَلاتُكَ
تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ
آباؤُنا أَوْ
أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا
ما نَشَؤُا
»؛[۲۰] تو یک
دستور نماز
خواندن را
آوردی، ما هم
نماز می‌خوانیم؛
چه کاری با
اقتصاد ما
داری؟ اقتصاد
ما در اختیار
خود ماست. تو
حکم نمازت را
بگو؛ اقتصاد
ما به تو چه
مربوط است که
در امور آن
دخالت می‌کنی؟
تو که تخصص
نداری.

این
نظام
اقتصادی،
عادلانه نیست.
در ترازوهای
دوکفه‌ای
قدیم، اگر کفه‌ای
که وزنه در آن
قرار دارد،
پایین‌تر از
کفه دیگر
باشد، به این
می‌گویند
جرم، ولی اگر
نظام اقتصادی
به گونه‌ای
باشد که
امکانات به
نفع یک عده
خاصی در جهان
مصادره شود،
جرم نمی‌شود.
در این نظام، اقتصادی
همه زحمت می‌کشند،
ولی سودش را
یک عده خاص می‌برند.

حضرت
شعیب می‌فرمود
این کار را
نکنید، ولی به
او می‌گفتند
به تو چه ربطی
دارد؟ تو
دستور نماز را
آوردی؛ همان
نمازت را
بخوان؛ چه کار
داری با معیشت
ما؟ «
أَ
صَلاتُكَ
تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ
آباؤُنا أَوْ
أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا ما
نَشَؤُا
»؛ ما
فرهنگ و
اقتصاد
خودمان را
داریم.

بنابراین
نکته برائت
این است که
حضرت رسول نمی‌خواهد
یک امت مختلط
بسازد که در
آن امت، همه ادیان
محترم باشند.
قرآن کریم می‌فرماید:
«
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
»؛ اراده
الهی این است
که این دین
غلبه پیدا
کند. این طرح،
به دست این
رسول جاری می‌شود
و همه امکانات
هم به او داده
شده است؛ «
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدَى
وَ دِينِ الْحَقِّ
». این دو
امکان برای
اینکه وجود
مقدس نبی اکرم
صلی الله علیه
و آله، طرح
خدا را جلو
ببرد، کافی
است.

پس وقتی
این طرح قرار
است محقق
بشود، دیگر
معنی ندارد که
بگوییم همه
محترم هستند.
کسی که معتقد
به بت‌پرستی
است و می‌خواهد
بت‌پرستی به
انواع
مختلفش، چه بت‌پرستی
سنتی و چه بت‌پرستی
مدرن را رواج
بدهد، نباید
در جغرافیای اسلام
باشد. باید
مرزبندی‌ها
روشن شود.

این
اعلام برائت
هم یک اعلام
تاریخی است.
در رابطه با
اذان در آیه «
وَ أَذَانٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
» روایت
فرموده است که
مقصود از
اذان،
امیرالمؤمنین
علیه السلام
است؛ خود حضرت
فرمودند: «
كُنْتُ
أَنَا
الْأَذَانَ
‏».[۲۱] در
بعضی روایات
دیگر هم آمده
است که مؤذن
خدا و رسول
هستند و اذان
امیرالمؤمنین
علیه السلام
است. علی ای
حال آن اذانی
که می‌تواند
این صف‌بندی
را جلو ببرد و
به آخر
برساند،
امیرالمؤمنین
علیه السلام
است. البته در
بعضی روایات
آمده است که
اذان، امام
زمان عجل الله
تعالی فرجه
است. این به
معنای این است
که اعلام
برائت حضرت
امیر، تا ظهور
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه امتداد
دارد.

در این
اعلام، مؤذن
خداست و اذانش
امیرالمؤمنین
و امام زمان
هستند. پس این
صف‌بندی، یک
صف‌بندی
تاریخی است که
از آن زمان
شروع شده و تا
زمان امام عصر
عجل الله
تعالی فرجه
ادامه دارد و
این صف‌بندی‌ها
به‌تدریج شکل
می‌گیرد. امام
زمان عجل الله
تعالی فرجه هر
روز دارند
عالم را تصفیه
می‌کنند و به
سمت آن نقطه‌ای
که «
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى
الدِّينِ
كُلِّهِ
» می‌برند؛
هر روز دارند
عالم را تصفیه
می‌کنند و به
آن نقطه‌ای که
«
وَ
يَأْبَى
اللَّهُ
إِلَّا أَنْ
يُتِمَّ نُورَهُ
» می‌برند؛
حرکت عالم هر
روز در این
مسیر است و هر
روز دارد این
برائت و صف‌بندی
شکل می‌گیرد و
صف‌ها روشن‌تر
می‌شود و از
هم جدا می‌شوند.

ذیل
سوره مبارکه
بینه آمده است
که خدای متعال،
جبهه حق و
باطل را تفکیک
می‌کند. «
لَمْ
يَكُنِ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ أَهْلِ
الْكِتَابِ
وَ
الْمُشْرِكِينَ
حَتَّى تَأْتِيَهُمُ
الْبَيِّنَةُ
»؛[۲۲] هر دو
نوع کفار که
یک عده مشرک و
بت‌پرست
هستند و یک
عده به ظاهر
بت‌پرست
نیستند و اهل
کتاب هستند،
منفک نشده بودند.
این اهل کتاب
همین اهل کتابی
هستند که الان
خواندیم؛ اهل
کتابی که «
يُضَاهِئُونَ
قَوْلَ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
»؛ اهل
کتابی که
حرفشان همان
حرف کفار است.
سوره مبارکه
بینه در رابطه
با این کفار و
اهل کتاب می‌فرماید:
«
لَمْ
يَكُنِ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ أَهْلِ
الْكِتَابِ
وَ
الْمُشْرِكِينَ
حَتَّى
تَأْتِيَهُمُ
الْبَيِّنَةُ
»؛ اینها تا
زمانی که بینه
نیاید، از
فرهنگ اسلام
جدا نمی‌شوند.
آنکه می‌آید و
صف‌ها را جدا
می‌کند و نمی‌گذارد
این مشرکین با
موحدین
آمیخته باشند
و فرهنگ
خودشان را
نفوذ بدهند،
بینه است.

قرآن
کریم می‌فرماید
اینها دیگر
نباید به مسجد
الحرام بیایند
و باید از
محیط اسلام
دور بشوند.
درست است که
ممکن است با
رفتن اینها یک
مقدار از نظر
اقتصادی،
معیشت شما تحت
تاثیر قرار
بگیرد و تنگ بشود،
ولی خدای
متعال جبران
می‌کند. اگر
اینها باقی
بمانند، حتی
معیشت شما را
آلوده و
اقتصادتان را
فاسد می‌کنند.
تجارت بر
مبنای توحید،
غیر از تجارت
بر مبنای کفر
است.

اینها
نمی‌خواهند
از جامعه
اسلامی منفک
بشوند و می‌خواهند
آمیخته
بمانند و امت
اسلامی را تحت
نفوذ خودشان
در بیاورند.
اما قرآن کریم
می‌فرماید ما
رسول می‌فرستیم؛
«
لَمْ
يَكُنِ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ
وَ
الْمُشْرِكِينَ
مُنْفَكِّينَ
حَتَّى
تَأْتِيَهُمُ
الْبَيِّنَةُ
* رَسُولٌ
مِنَ اللَّهِ
يَتْلُو صُحُفاً
مُطَهَّرَةً
».[۲۳]
پیامبری که با
صحف مطهری می‌آید،
به‌تدریج صف‌ها
را جدا می‌کند.

«إِنَّ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ أَهْلِ
الْكِتَابِ
وَ
الْمُشْرِكِينَ
فِي نَارِ
جَهَنَّمَ
خَالِدِينَ
فِيهَا
أُولَئِكَ
هُمْ شَرُّ
الْبَرِيَّةِ
* إِنَّ
الَّذِينَ
آمَنُوا وَ
عَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ
أُولَئِكَ
هُمْ خَيْرُ
الْبَرِيَّةِ
»؛[۲۴] بعد
از جدایی
صفوف، یک عده‌ای
از «
خَيْرُ
الْبَرِيَّةِ
» می‌شوند
و یک عده‌ای
از «
شَرُّ
الْبَرِيَّةِ
». خوب‌ها،
خوب خوب می‌شوند
و بدها هم بد
بد؛ کاملاً
جدا می‌شوند؛
بدی می‌رود آن‌طرف
و خوبی می‌آید
این‌طرف. به
تعبیر دیگر
بدی و خوبی
خالص می‌شوند.

این «شَرُّ
الْبَرِيَّةِ
» و «خَيْرُ
الْبَرِيَّةِ
»، بر
مدار امیرالمؤمنین
شکل می‌گیرد؛
در روایات
متعددی آمده
است که مقصود
از «
خَيْرُ
الْبَرِيَّةِ
»،
شیعیان
امیرالمؤمنین
علیه السلام
هستند. یعنی
وقتی این
تفکیک می‌خواهد
واقع بشود، بر
محور
امیرالمؤمنین
علیه السلام
واقع می‌شود و
امت، بر مدار
ایشان به دو
دسته تقسیم می‌شوند.
در سوره تؤبه
و در ماجرای
اذان هم همین‌گونه
بود؛ حضرت
رسول وقتی می‌خواستند
با مشرکین و
اهل کتابی که
دین را تحریف
می‌کنند صف‌بندی
بکنند، بحث
اذان مطرح شد
که مقصود از
آن اذان،
امیرالمؤمنین
بودند؛ «
وَ أَذَانٌ
مِنَ اللَّهِ
وَ رَسُولِهِ
».
امیرالمؤمنین
است که می‌تواند
این کار را
بکند؛ جبرئیل
هم آمد و به حضرت
رسول گفت این
کار، کار هیچ
کس نیست جز
خود شما یا
شخصی که از
شماست؛ کس
دیگری نمی‌تواند
این کار را
انجام بدهد.

پس در
این طرح بزرگ
که قرار است
جلو برود و به
غلبه دین حق
می‌رسد، باید
صف‌ها از هم
جدا بشوند و
این برائت
محقق بشود.
تحقق این
برائت، کار
کسی مثل
امیرالمؤمنین
علیه السلام و
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه است؛ ائمه
علیهم السلام
و به خصوص
سیدالشهداء
هستند که این
اعلام برائت
را محقق می‌کنند.
در صحنه‌هایی
مانند
عاشوراست که
این برائت محقق
می‌شود. کسی
دیگری نمی‌تواند
این کار را
بکند؛ صدها
نفر دیگر هم
اگر کشته می‌شدند،
آن صف‌بندی و
برائتی که در
عاشورا شکل
گرفت، محقق نمی‌شد.
عاشورا ما را
به بصیرت و
موضع‌گیری و
برائت می‌رساند؛
برائت در
مقابل چه کسی؟
«
بَرِئْتُ
اِلَی
اللَّهِ وَ
اِلَیْکُمْ
مِنْهُمْ وَ
مِنْ اَشْیاعِهِمْ
وَ
اَتْباعِهِمْ
وَ اَوْلِیاَّئِهِم
»؛[۲۵]
برائت از یک
امت تاریخی.
این برائت به
وسیله عاشورای
امام حسین
علیه السلام
محقق می‌شود و
کار هرکسی
نیست.

 



[۱].
سوره توبه،
آیات ۱ و ۲.

[۲].
سوره توبه،
آيه ۲۹.

[۳]. «وَ قَالَتِ
الْيَهُودُ
عُزَيْرٌ
ابْنُ اللَّهِ
وَ قَالَتِ
النَّصَارَى
الْمَسِيحُ
ابْنُ
اللَّهِ
ذَلِكَ
قَوْلُهُمْ
بِأَفْوَاهِهِمْ
يُضَاهِئُونَ
قَوْلَ
الَّذِينَ
كَفَرُوا
مِنْ قَبْلُ
قَاتَلَهُمُ
اللَّهُ أَنَّى
يُؤْفَكُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۰.

[۴]. «اتَّخَذُوا
أَحْبارَهُمْ
وَ
رُهْبانَهُمْ
أَرْباباً
مِنْ دُونِ
اللَّهِ وَ
الْمَسيحَ
ابْنَ
مَرْيَمَ وَ
ما أُمِرُوا
إِلاَّ لِيَعْبُدُوا
إِلهاً
واحِداً لا
إِلهَ إِلاَّ
هُوَ
سُبْحانَهُ
عَمَّا
يُشْرِكُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۱.

[۵]. «يُريدُونَ
أَنْ
يُطْفِؤُا
نُورَ اللَّهِ
بِأَفْواهِهِمْ
وَ يَأْبَى
اللَّهُ إِلاَّ
أَنْ يُتِمَّ
نُورَهُ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْكافِرُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۲.

[۶]. «في‏
بُيُوتٍ
أَذِنَ
اللَّهُ أَنْ
تُرْفَعَ وَ
يُذْكَرَ
فيهَا
اسْمُهُ
يُسَبِّحُ
لَهُ فيها
بِالْغُدُوِّ
وَ الْآصالِ
»؛ سوره نور،
آیه ۳۶.

[۷]. «يُريدُونَ
لِيُطْفِؤُا
نُورَ
اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ
وَ اللَّهُ
مُتِمُّ
نُورِهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْكافِرُون
‏»؛ سوره صف،
آیه ۸.

[۸]. «وَ
أَشْرَقَتِ
الْأَرْضُ
بِنُورِ
رَبِّها وَ
وُضِعَ
الْكِتابُ وَ
جي‏ءَ
بِالنَّبِيِّينَ
وَ
الشُّهَداءِ
وَ قُضِيَ
بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ
وَ هُمْ لا
يُظْلَمُونَ
»؛ سوره زمر،
آیه ۶۹.

[۹]. «هُوَ
الَّذي
أَرْسَلَ
رَسُولَهُ
بِالْهُدى‏
وَ دينِ
الْحَقِّ
لِيُظْهِرَهُ
عَلَى الدِّينِ
كُلِّهِ وَ
لَوْ كَرِهَ
الْمُشْرِكُونَ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳۳.

[۱۰].
سوره بقره،
آیه ۲.

[۱۱].
سوره کافرون،
آیات ۱-۶

[۱۲]. «وَ لا تَجْعَلُوا
مَعَ اللَّهِ
إِلهاً آخَرَ
إِنِّي
لَكُمْ
مِنْهُ
نَذيرٌ مُبينٌ
»؛ سوره
ذاریات، آیه ۵۱.

[۱۳]. «حُرِّمَتْ
عَلَيْكُمُ
الْمَيْتَةُ
وَ الدَّمُ وَ
لَحْمُ
الْخِنْزيرِ
وَ ما أُهِلَّ
لِغَيْرِ
اللَّهِ بِهِ
وَ
الْمُنْخَنِقَةُ
وَ
الْمَوْقُوذَةُ
وَ
الْمُتَرَدِّيَةُ
وَ
النَّطيحَةُ
وَ ما أَكَلَ
السَّبُعُ
إِلاَّ ما
ذَكَّيْتُمْ
وَ ما ذُبِحَ
عَلَى النُّصُبِ
وَ أَنْ
تَسْتَقْسِمُوا
بِالْأَزْلامِ
ذلِكُمْ
فِسْقٌ
الْيَوْمَ
يَئِسَ الَّذينَ
كَفَرُوا
مِنْ
دينِكُمْ
فَلا تَخْشَوْهُمْ
وَ اخْشَوْنِ
الْيَوْمَ
أَكْمَلْتُ لَكُمْ
دينَكُمْ وَ
أَتْمَمْتُ
عَلَيْكُمْ
نِعْمَتي‏ وَ
رَضيتُ
لَكُمُ
الْإِسْلامَ
ديناً فَمَنِ
اضْطُرَّ في‏
مَخْمَصَةٍ
غَيْرَ
مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ
فَإِنَّ
اللَّهَ
غَفُورٌ
رَحيمٌ
»؛
سوره مائده،
آيه ۳.

[۱۴]. «يَقُولُونَ
لَئِنْ
رَجَعْنا
إِلَى الْمَدينَةِ
لَيُخْرِجَنَّ
الْأَعَزُّ مِنْهَا
الْأَذَلَّ
وَ لِلَّهِ
الْعِزَّةُ
وَ
لِرَسُولِهِ
وَ
لِلْمُؤْمِنينَ
وَ لكِنَّ
الْمُنافِقينَ
لا يَعْلَمُونَ
»؛ سوره
منافقون، آیه
۸.

[۱۵]. «وَ إِذْ
جَعَلْنَا
الْبَيْتَ
مَثابَةً لِلنَّاسِ
وَ أَمْناً وَ
اتَّخِذُوا
مِنْ مَقامِ
إِبْراهيمَ
مُصَلًّى وَ
عَهِدْنا إِلى‏
إِبْراهيمَ
وَ
إِسْماعيلَ
أَنْ طَهِّرا
بَيْتِيَ
لِلطَّائِفينَ
وَ الْعاكِفينَ
وَ
الرُّكَّعِ
السُّجُودِ
»؛ سوره
بقره، آیه ۱۲۵.

[۱۶]. «وَ ما
كانَ
صَلاتُهُمْ
عِنْدَ
الْبَيْتِ إِلاَّ
مُكاءً وَ
تَصْدِيَةً
فَذُوقُوا
الْعَذابَ
بِما
كُنْتُمْ
تَكْفُرُونَ
»؛ سوره انفال،
آیه ۳۵.

[۱۷]. «وَ
أَذانٌ مِنَ
اللَّهِ وَ
رَسُولِهِ
إِلَى النَّاسِ
يَوْمَ
الْحَجِّ
الْأَكْبَرِ
أَنَّ
اللَّهَ
بَري‏ءٌ مِنَ
الْمُشْرِكينَ
وَ رَسُولُهُ
فَإِنْ
تُبْتُمْ
فَهُوَ خَيْرٌ
لَكُمْ وَ
إِنْ
تَوَلَّيْتُمْ
فَاعْلَمُوا
أَنَّكُمْ
غَيْرُ
مُعْجِزِي
اللَّهِ وَ
بَشِّرِ
الَّذينَ
كَفَرُوا
بِعَذابٍ أَليمٍ
»؛ سوره توبه،
آیه ۳.

[۱۸]. «يا
أَيُّهَا
الَّذينَ
آمَنُوا
إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ
نَجَسٌ فَلا
يَقْرَبُوا
الْمَسْجِدَ
الْحَرامَ
بَعْدَ
عامِهِمْ هذا
وَ إِنْ
خِفْتُمْ
عَيْلَةً
فَسَوْفَ
يُغْنيكُمُ
اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ إِنْ
شاءَ إِنَّ
اللَّهَ
عَليمٌ حَكيمٌ
»؛ سوره توبه،
آیه ۲۸.

[۱۹]. «وَ يا
قَوْمِ
أَوْفُوا
الْمِكْيالَ
وَ الْميزانَ
بِالْقِسْطِ
وَ لا
تَبْخَسُوا
النَّاسَ
أَشْياءَهُمْ
وَ لا
تَعْثَوْا
فِي الْأَرْضِ
مُفْسِدينَ
»؛ سوره هود،
آیه ۸۵.

[۲۰]. «قالُوا
يا شُعَيْبُ
أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ
أَنْ
نَتْرُكَ ما
يَعْبُدُ
آباؤُنا أَوْ
أَنْ
نَفْعَلَ في‏
أَمْوالِنا
ما نَشَؤُا
إِنَّكَ
لَأَنْتَ
الْحَليمُ
الرَّشيدُ
»؛ سوره هود،
آیه ۸۷.

[۲۱].
معانی
الأخبار، ص ۲۹۶.

[۲۲].
سوره بینه،
آیه ۱.

[۲۳].
سوره بینه،
آیات ۱ و ۲.

[۲۴].
سوره بینه،
آیات ۶ و ۷.

[۲۵].
زیارت عاشورا.

پیمایش به بالا