Converted Document

سورۀ فجر: فضیلت سوره و فرازهای آن

نوشته پیشِ‌رو متن سخنرانی آیت‌الله سیدمحمدمهدی میرباقری در تاریخ 6 تیر 1404، مصادف با شب دوم محرم 1447 است. این جلسه در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار شده است.

۱. اختصاص سورۀ فجر به امام حسین علیه السلام

سورۀ فجر که در جزء آخر قرآن آمده و سورۀ نسبتاً کوتاهی هم هست در چندین روایت به سورة الحسین علیه السلام معرّفی شده است. مرحوم صدوق در معانی الأخبار نقل فرمودند که اگر کسی این سوره را در فرائض و نوافل بخواند، در قیامت با امام حسین علیه‌السلام محشور می‌شود و در درجات جنّت همراه با امام حسین علیه‌السلام است. در تعبیری که در تأویل الآیات آمده، حضرت فرمودند: «مَنْ أَدْمَنَ قِرَاءَةَ الْفَجْرَ»؛[۱] کسی که بر قرائت این سوره مداومت کند، با امام حسین علیه‌السلام و در درجات حضرت محشور می‌شود؛ تعبیر این است: «اِنَّ‏ اللّهَ‏ عَزيِزٌ حَكيمٌ‏»؛ خدای متعال با عزت و حکمت خودش این مقام را به کسانی می‌دهد که با سورۀ امام حسین علیه‌السلام مأنوس باشند. خدای متعال کسانی که با سورۀ امام حسین علیه‌السلام مأنوس باشند را با ایشان محشور می کند.

۱ـ۱. معنای اختصاصی نفس مطمئنه

در روایتی راوی از امام صادق علیه‌السلام سوال کرد که چرا این سوره به امام حسین علیه‌السلام اختصاص دارد؟ ـ چون سوره مربوط به همۀ مؤمنین است ـ حضرت فرمودند: به خاطر آیات آخر سوره که می فرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»؛[۲] آن کسی که صاحب نفس مطمئنه است، وجود مقدس امام حسین علیه‌السلام است و وقتی به سوی خدا برمی‌گردد، هم او از خدا راضی است و هم خدا از او راضی است؛ خیلی مقام فوق العاده‌ای است؛ مقام رضا و مقام رضوان. بعد فرمود شیعیان و اصحاب سیدالشهداء علیه‌السلام هم همین‌طورهستند؛ آنها در کنار حضرت صاحبِ نفس مطمئنه می‌شوند. شهدای عزیزی که ما به احترام آنها این مجلس را برقرار کردیم و مجلس امام حسین علیه‌السلام در شب دوم محرم را با نام آنها هم احیاء می‌کنیم، جزء همین‌ها هستند. جزء کسانی هستند که «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي * وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي‏».[۳]

۲ـ۱. معنای گسترده و عمومی نفس مطمئنه

البته گاهی این آیات در روایت از این هم گسترده‌تر معنا شده است؛ به امام صادق علیه السلام عرض کرد، یا بن ‌رسول الله مؤمن از موت کراهت دارد. موت مرتبه‌ای از مراتب ملاقات با خداست و انسان در مرگ مواجهه‌ای با حضرت حق پیدا می‌کند، لذا از موت گاهی به لقاء تعبیر می‌شود. معنی لقاءاللّهی که در آیات هست و به ما وعده داده شده، فقط به معنای موت نیست، بلکه به معنی ملاقات و مواجهۀ با خداست. البته پیداست مواجهۀ مخلوق با خدا معنای خاصی دارد؛ معنایش این نیست که ما خدای متعال را می‌توانیم با چشم سر ببینیم، ولی مؤمن ملاقات و مواجهه‌ای با پروردگار خودش دارد که از آن در روایات به این تعبیر شده که انسان از طریق نبی اکرم و انبیا و معصومین خدا را ملاقات می‌کند؛ کسی که وجه‌اللّه را دید، امام زمان علیه‌السلام را در آن سیمای وجه‌اللّهی خودش دیده است؛ «أَينَ وَجهُ‏اللّهِ‏ الَّذى‏ إلَيهِ يَتَوَجَّهُ الأَولياء»؛[۴] آن وجه‌اللّهی که «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه‏».[۵] اگر امام را در آن سیما ببینید، خدا را از طریق حجت و وجهش ملاقات کرده‌اید. در بهشت هم همین است، در بهشت هم اگر وعدۀ ملاقات داده شده، ملاقات از طریق زیارت وجود مقدّس نبی اکرم صلی الله علیه و آله و مقامات حضرت است.

علی‌ ای حال به خاطر اینکه انسان ملاقاتی با خدای متعال در مرگ دارد و وقتی می‌خواهد بمیرد، مواجهه‌ای پیدا می‌کند، از موت به لقاء تعبیر می‌شود. از حضرت سوال کرد، مؤمن از مرگ کراهت دارد؟ یعنی می‌شود مؤمن از مواجهه و ملاقات با خدا کراهت داشته باشد؟ حضرت فرمودند نه؛ گفت ما که از مرگ خیلی دل‌خوش نیستیم؛ خیلی از ما کراهتی نسبت به مرگ داریم؛ مرگ از آن تقدیراتی است که خدا برای همۀ ما تقدیر فرموده و خیلی هم برای ما دارای خیر است، ولی ما از آن کراهت داریم؛ البته خیلی‌ها این‌طور نیستند؛ اولیاء خدا برای شهادتشان و برای ملاقات با خدا لحظه شماری می‌کنند؛ ولی خیلی‌ از مؤمنین نسبت به مرگ کراهت دارند؛ به حضرت عرض کرد، آقا ما کراهت داریم؛ حضرت فرمود این ملاک نیست؛ ملاک لحظۀ معاینه است؛ مؤمن آن موقعی که پرده کنار می‌رود و حقیقت مرگ را می‌بیند، کراهت ندارد.

در روایات ذیل این آیه توضیح داده شده که مقصود از «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»، مؤمن است؛ اگر کسی مؤمن شد، صاحب نفس مطمئنه است؛ آرام به ذکر خدا و به لقاء اللّه است. تعبیر روایت این است ک وقتی موقع مرگ مؤمن می‌رسد، ملائکه می‌آیند، آن ملکی که موکّل قبض روح انسان است، به انسان خطاب می‌کند که اصلاً نگران نباش؛ اضطراب و ترس و کراهت مؤمن را که می‌بیند، می‌فرماید نگران نباش، چشمت را باز کن و ببین در آن صحنۀ دیگر رفقای تو چه کسانی هستند؛ چشم باز می‌کند و وجود مقدّس نبی اکرم و امیرالمؤمنین و فاطمۀ زهرا و حسنین و ائمه علیهم السلام را زیارت می‌کند؛ به او می‌گویند رفقای تو در آن عالم اینها هستند؛ به او خطاب می‌شود «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»؛ ‌ای نفسی که به ولایت ائمه آرام بودی.

۳ـ۱. امام، حقیقت نفس مطمئنّه

حالا این توضیح می‌خواهد؛ حقیقت نفس مطمئنّه نفس امام است؛ کسی که با امام حرکت کرد، وادی ولایت امام وادی امنیت و اطمینان و ذکر است؛ همه این آیه را ملاحظه فرمودید که می فرماید: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب»؛[۶] با ذکر خدا قلب آرام می‌شود؛ یک معنای آن این است که وقتی انسان به عالم ذکر رسید، عالم ذکر عالم اطمینان است؛ این عالم ذکر در روایت نورانی این‌طور معنا شده: ««أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ‏ الْقُلُوبُ‏» قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه‏»؛[۷] آرامش قلوب به وجود مقدّس نبی اکرم است؛ حضرت ذکر اللّه است؛ آن حقیقت ذکری که از محضر خدا نازل شده، وجود مقدس نبی اکرم و محیط نبوّت و ولایت ایشان است و اگر کسی وارد بر آن محیط شد، وارد عالم ذکر و اطمینان شده است؛ تا انسان به آن عالم نرسد، به آرامش نمی‌رسد؛ «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ‏».

ما اگر بخواهیم متذکر به خدا و اهل ذکر شویم، باید وارد این عالم بشویم؛ ذکر خدا مستقیم به ما عنایت نمی‌شود؛ ایشان کلمۀ ذکر است؛ باید به حضرت متصل بشویم و وارد عالم حضرت بشویم. عالم ولایت و نبوّت حضرت عالمی است؛ باید نور حضرت در قلب ما بیاید تا این قلب آرام بشود؛ باید قلب ما وارد ساحت نبی اکرم بشود تا این قلب آرام بشود؛ ««أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ‏» قَالَ بِمُحَمَّدٍ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ هُوَ ذِكْرُ اللَّهِ وَ حِجَابُه‏»؛ حضرت حجاب خداست و شما بدون واسطۀ حضرت نمی‌توانید با خدای متعال ارتباط برقرار کنید؛ اگر ذکری در عالم هست، نبی اکرم است؛ اگر جلال و جمال الهی و وجه‌اللّه است، حضرت است؛ اگر ملاقاتی با خدا هست، از طریق حضرت است؛ اگر کسی حضرت را در مقامات زیارت کند، این زیارت خداست.

ـ معنای زیارت ربّ

اباصلت به امام رضا علیه‌السلام عرض کرد، یابن‌رسول‌اللّه معنی این روایت چیست که وقتی مؤمن در بهشت قرار می‌گیرد، در هر درجه‌ای از بهشت باشد، به وجه ربّ خود نظر می‌کند؛ «أَنَّ الْمُؤْمِنِينَ يَزُورُونَ رَبَّهُمْ مِنْ‏ مَنَازِلِهِمْ‏ فِي الْجَنَّة».[۸] منازل مؤمنین متناسب با درجات ایمان در درجات بهشت فرق می‌کند؛ به اندازه‌ای که انسان به قرآن راه پیدا کرده و حقیقت قرآن در وجود انسان نازل شده، در بهشت جا دارد؛ «اقْرَأْ وَ ارْقَ‏»؛[۹] ولی در هر منزلی که مؤمن هست، به پروردگارش نظر می‌کند و این بزرگترین لذت بهشت است. وقتی کسی به اینجا رسید، لذّات دیگر رخت می‌بندند، چون به او اجازه داده‌اند، به وجه ربّ نظر کند؛ خیلی مقام بزرگی است.

به حضرت عرض کرد معنی این روایت چیست؟ آیا این روایت درست است؟ حضرت فرمود حدیث درست است، ولی باید آن را درست معنا کنید؛ معنای نظر به پروردگار این نیست که پرده کنار می‌رود و مردم با چشم سر یا با چشم دل خدا را مستقیم می‌بینند؛ مقصود روایت مقامات وجود مقدّس نبی اکرم است؛ چون نبی اکرم کسی است که خدای متعال در باب این شخصیت بزرگوار فرموده: «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ»؛[۱۰] کسی که با او بیعت کند، با خدا بیعت کرده است؛ «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ» این دست، دست خداست؛ پیداست که خدا دست ندارد، ولی دست نبی اکرم یداللّه است. خدای متعال فرموده: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏»؛[۱۱] دوئیتی نیست؛ اگر کسی این پیامبر را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است؛ حضرت چنین مقامی دارند. امام رضا علیه‌السلام فرمودند این پیامبری که دستش دست خدا و امرش امر خداست، وقتی این پیامبر را زیارت کنید، گویا خدا را زیارت کرده‌اید؛ طریق زیارت خدا همین است. اینکه در مورد زیارت امام آمده که اگر کسی امام حسین علیه‌السلام را در روز عرفه زیارت کند، «كَمَنْ زَارَ اللَّهَ‏ فِي عَرْشِه‏»،[۱۲] خدا را در مقام عرش زیارت کرده، اینکه مقصودش زیارت مستقیم نیست. زیارت نبی اکرم صلی الله علیه و آله، زیارت امام حسین علیه‌السلام در مقام عرشی همان زیارت اللّه است. انسان خدا را در آینۀ سیدالشهداء علیه‌السلام ملاقات می‌کند و این بزرگترین لذّت مؤمن است.

هیچ لذّتی برای اهلش بالاتر از این نیست و هیچ عذابی هم بالاتر از این نیست که فرمود: «كَلاَّ إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُون‏»؛[۱۳] عده‌ای در حجاب از رب خودشان هستند و نمی‌توانند ربّشان را ببینند؛ اگر کسی بتواند ربّش را در آینۀ وجود مقدس نبی اکرم صلی الله علیه و آله زیارت کند، این بزرگترین لذت بهشت است؛ در روایت دارد که بهشتی‌ها هر از چندی روزیشان می‌شود تا ملاقاتی با امام حسین علیه‌السلام داشته باشند؛ تجلّیّات خاصّی از امام حسین علیه‌السلام به آنها می‌رسد؛ روزی خاص به آنها می‌رسد؛ گاهی هفته‌ای یک بار، گاهی دو هفته یک بار، گاهی فاصله بیشتر و طولانی تر است، برای بعضی‌ها سال‌ها باید بگذرد تا یک بار این تجلّی اتّفاق بیفتد؛ بعضی از اهل بهشت وقتی این زیارت امام حسین علیه‌السلام برایشان حاصل می‌شود، همۀ لذّات بهشت را فراموش می‌کنند و طوری مجذوب این لذّت می‌شوند که منتظر هستند تا دوباره سال‌ها بگذرد و نوبتشان بشود تا یکبار دیگر این ملاقات حاصل شود؛ این‌طور مشغول می شوند.

عزیزی از جانبازان خیلی خوب و بسیار فوق العاده که موقعیت‌های خوبی هم داشتند، می‌فرمود من بیست و پنج روز در کما بودم؛ یکی از امتحانات من در آنجا امتحان عطش بود؛ به حدی تشنگی بر من غلبه کرده بود که وقتی به هوش آمدم، به اطرافیانم گفتم اینجا آب هست؟ گفتند: بله، همۀ اتاق‌ها شیر آب دارند؛ آرام نشدم؛ خلاصه رفتند و آن‌قدر از این ظرف‌های آب در اتاق من آوردند که اتاق تا کمر پر از ظرف آب شد تا من یک خرده آرام بشوم. بیست و پنج روز امتحان عطش سختی پس دادم ـ می‌دانید عطش امام حسین علیه‌السلام عطش عجیبی است؛ حالا این در جای خودش باید توضیح داده شود. عطش امام حسین علیه السلام استثناست، یک چیز خاص خاص خاص است؛ اینکه همه انبیا و اولیا گرفتار شدند به خاطر خاص بودن این عطش است.ـ ایشان می‌گفت بعد از بیست و پنج روز در آن عالم مواجهه‌ای با حضرت حق داشتم؛ ـ هرچه بوده، ملاقات مستقیم نیست ـ عنایتی به ایشان شده است.

می‌گفت در آن مواجهه یک لحظه به خدا عرض کردم، اجازه هست برگردم و کارهایی انجام بدهم و بارم را سنگین کنم و عبادت کنم و وظایفی را انجام بدهم؟ خطاب شد بله، می‌توانی؛ برگشتم و به هوش آمدم؛ بعد ایشان می‌فرمود حاضرم برگردم و آن تشنگی سنگین را دوباره تحمل کنم تا آن لحظۀ ملاقات تکرار بشود. در روایت دارد بعضی از بهشتی‌ها سال‌ها می‌گذرد تا یک بار تجلّی امام حسین علیه‌السلام به آنها می‌رسد؛ بعد از آن همۀ لذّات بهشت را فراموش می‌کنند و منتظر تکرار آن لحظه هستند؛ این ملاقات با خداست، ملاقات با معصوم است. غرضم این بود که وجود مقدّس نبی اکرم و اهل‌بیت محیط آرامش و ذکر هستند؛ اگر کسی وارد آن محیط شد و ولایت امام در قلبش آمد ـ که ایمان یعنی همین ـ به آرامش می‌رسد.

این روایت را معنا می‌کردم که از امام صادق علیه‌السلام پرسید آیا مؤمن از مرگ کراهت دارد؟ فرمود: نه. عرض کرد آقا ما این‌طور نیستیم؛ حضرت این‌گونه توضیح دادند که در لحظۀ ملاقات وقتی ملک می‌آید، به انسان خطاب می‌کند که نگران چه هستی؟ ـ حالا مفصل تر هم در روایات هست؛ این روایت در کافی و در اوصاف شیعه مرحوم صدوق هست ـ نگاه کن؛ پرده کنار می‌رود؛ رفقای تو اینها هستند؛ وقتی چهارده معصوم را می بیند، به او می‌گویند: ««يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ»؛[۱۴] ای کسی که به محیط آرامش رسیده بودی و آن را درک کرده بودی، «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»؛ وقتی می‌خواهد برود هم او از خدا راضی است و هم خدا از او راضی است و لو قبلش هم کراهتی در انسان باشد؛ چون خیلی وقت‌ها ما از چیزهایی کراهت داریم، خدای متعال ما را در آن وادی‌ای که کراهت داریم می‌اندازد، ولی خیر ما در آن است.

در باب جهاد می‌فرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ»؛[۱۵] بر شما واجب شد که بروید و وارد میدان قتال و درگیری با دشمن شوید؛ کراهت دارید و این برای شما سخت است؛ «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ»؛ چه بسا چیزهایی که از آنها کراهت دارید، اما خیر شما در آنهاست؛ واقعاً خیر مؤمن در مرگ است، برای چه آدم در اینجا بماند؟ باید برود و آن عوالم بزرگتر را درک کند. عزیزی از اولیاء خدا از دنیا رفته بود؛ بزرگی در رؤیای صادقه ایشان را دید؛ به ایشان گفته بود آیا حاضری به دنیا برگردی؟ گفت اگر تو حاضری به رحم مادرت برگردی، من هم حاضرم به دنیا برگردم. مرگ برای آدم خیر است.

«ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً»، اصل این مقام برای سیدالشهدا است؛ حقیقت مقام رضا و رضوان و اطمینان برای سیدالشهدا است؛ اوست که حقیقت ذکر خداست؛ عالم او عالم ذکر است؛ دیگران هم به اندازه‌ای که با امام حسین علیه السلام همراه شوند، به مقام ذکر و اطمینان و آرامش می‌رسند؛ موقع رفتن به آنها خطاب می‌شود: ««يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ‏ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏»»؛ وارد در جمع بندگان خاص من شو. «عبادی» یعنی وجود مقدّس نبی اکرم و اهل بیت علیهم السلام؛ در جمع اینها وارد شو. «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» این خطاب ابتدائاً به سیدالشهدا است، ولی به تبع سیدالشهداء شیعیان حضرت و مؤمنینی که با حضرت مأنوس هستند و در محیط ولایت حضرت زندگی می‌کنند، آنها هم ملحق به این خطاب هستند.

فرمود این سوره «سورة الحسین» است. عرض کرد چرا؟ چه اختصاصی به امام حسین علیه‌السلام دارد؟ حضرت فرمودند به خاطر آیات آخر سوره که می فرماید: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»؛ اوست که نفس مطمئنۀ عالم است؛ در شرایط سختی که همۀ عالم دست و پای خودشان را گم کرده بودند و در ملائکه غوغا به پا شده بود؛ وقتی صحنۀ عاشورا و گودی قتلگاه به پا شد، ولوله‌ای در ملکوت عالم افتاد؛ خدای متعال سیمای وجود مقدس حضرت بقیة اللّه را نشان داد و فرمود: «بِهَذَا أَنْتَقِمُ»؛[۱۶] این‌طور نمی‌ماند؛ این ادامه دارد و کار با امام زمان علیه‌السلام به نتیجه می‌رسد؛ این‌گونهعالم ملائکه و انبیا آرام شدند.

این تعبیر، تعبیر دقیقی نیست، چون حضرت محور اطمینان عالم‌اند، ولی ام سلمه می‌گوید وجود مقدس رسول الله صلی الله علیه و آله را در حالی‌که غبار آلود و غصه دار بودند، با سر و پای برهنه در خواب دیدم. عرض کردم یا رسول‌اللّه شما را در این حال نبینم؛ فرمود: حسینم را کشتند. «در بارگاه قدس که جای ملال نیست * سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است».

در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «أُقِيمَت لَكَ المَأتَمُ فِى أَعلَى عِلِّيِّينَ».[۱۷] این نفس مطمئنه در حالی که توجه همۀ عالم به گودی قتلگاه بود، در آرامش محض بود، «اِلهی رِضاً بِقَضائِک تَسلیماً لِاَمرِک لا مَعبودَ سِواکَ یا غیاثَ المُستَغیثین».[۱۸] سوره فجر سورة الحسین علیه السلام و سورۀ شیعیان و پیروان حضرت است.

۲. فرازهای مطرح شده در سورۀ فجر

در این سوره مطالب خیلی عجیبی مطرح شده است. این سوره چهار فراز دارد؛ فراز اول شامل چند قسم فوق العاده است؛ خدای متعال در فراز دوم، سه تا از اقوام مستکبر و پر شوکت و دارای امکانات و قدرت فراوان را یاد می‌کند و می‌فرماید ای پیامبر، ما اینها را در هم کوبیدیم؛ «فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ»؛[۱۹] بعد می‌فرماید: «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد»؛[۲۰] الان هم پروردگار تو در کمین مستکبرین است؛ مستکبرین امت تو هم از این تازیانه جان سالم به در نمی‌برند و یک جایی بر آنها عذاب نازل می‌شود.

خدای متعال در فراز سوم داستان اشتباه انسان را توضیح می‌دهد که محاسبۀ انسان در کجا دچار خطا شده که با این امکاناتی که خدا به او داده، آن‌قدر طغیان کرده است؛ چرا فرعون و قوم عاد و قوم ثمود و مستکبرین این امّت با این امکاناتی که خدا به آنها داده و با این امکاناتی خیلی می‌شود با آن راه رفت، استکبار کردند، فساد کردند، طغیان کردند و علیه خدا ایستادند؟ قرآن توضیح می دهد که کجای محاسبۀ آنها خطا بود که دچار این اشتباه شدند؛ در فراز چهارم خدای متعال دو صحنه را نشان می‌دهد که یکی صحنۀ این انسان‌های طغیان‌گر در قیامت و دیگری هم صحنۀ نفوس مطمئنه است؛ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»؛ این اجمال سوره است و سوره در اینجا تمام می‌شود.

اگر خطاب این سوره را به وجود مقدّس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ببینید، در این سوره در آن قسم‌ها از امکاناتی که خدا به حضرت داده تا امّتی بسازد، صحبت شده، بعد هم از سرکوب طاغیان، بعد هم از طغیان این امّت و در نهایت صحبت از این است که در متن این طغیان و شیطنت و ظلم، نفس مطمئنه‌ای برمی خیزد و همۀ مؤمنین را به مقام اطمینان و رضا و رضوان می‌رساند؛ لذا من گمان می‌کنم از این زاویه سوره را مرور کنیم.

این سوره را خطاب به وجود مقدّس رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ببینید، چون مخاطب اصلی حضرت‌ هستند و سوره بر حضرت نازل شده است؛ «وَ الْفَجْرِ * وَ لَيالٍ عَشْرٍ* وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْر» تا «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعاد» تا «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» تا آخر سوره را خطاب به حضرت ببینید؛ در واقع به حضرت گفته می‌شود، طغیانی در امّت شما اتفاق می‌افتد و این طغیان تا مرز عاشورا هم می‌رود؛ نوعی تسلیت به نبی اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است، ولی این‌طور نمی‌ماند؛ یک طرف «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد» و یک طرف هم «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏»؛ با همۀ طغیان‌هایی که در این امّت می‌شود، با همۀ فسادی که می‌شود، با همۀ سد سبیل و راه بندانی که بر مسیر نبیّ اکرم درست می‌شود، مستکبرینی که می‌بینید، از بعد از رحلت حضرت تا امروز عالم نگاه کنید، بنی امیّه و بنی عباس را ببینید، با همۀ اینها کار تو به مقصد می‌رسد.

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّك‏»؛ این خطاب به خود حضرت است؛ این خطاب به سیدالشهداء است که کار شما به مقصد می‌رسد؛ درست است طغیان می‌شود و عاشورا به پا می‌شود، ولی سیدالشهداء می‌ایستد و در عاشورا کار را تمام می‌کند؛ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» بشارت به حضرت است؛ تسلیت به حضرت است که نفس مطمئنه‌ای در این عالم هست که در دل این تلاطم‌ها می‌ایستد و یک امت را به مقصد می‌رساند. ان‌شاءاللّه مقداری از این زاویه سوره را به صورت کوتاه ترجمه می‌کنم. السلام علیک یا ابا عبداللّه.

۱ . تأويل الآيات الظاهره فی فضائل العترة الطاهره، ۷۶۹.
۲ . سورۀ فجر، آیۀ۲۷ـ۲۸.
۳
۴ . دعای ندبه.
۵ . «وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليم‏»؛ سوره بقره، آیه115.
۶ . «الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏»؛ سورۀ رعد، آیۀ28.
۷ . تفسير العياشی، ج‏2، ص211.
۸ . الأمالی(للصدوق)، ص۴۶۰.
۹ . «عَنْ حَفْصٍ قَالَ سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ يَقُولُ لِرَجُلٍ أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ وَ لِمَ قَالَ لِقِرَاءَةِ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» فَسَكَتَ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ بَعْدَ سَاعَةٍ يَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى قَالَ حَفْصٌ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً أَشَدَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ لَا أَرْجَى النَّاسِ مِنْهُ وَ كَانَتْ قِرَاءَتُهُ حُزْناً فَإِذَا قَرَأَ فَكَأَنَّهُ يُخَاطِبُ إِنْسَاناً»؛ الكافی، ج‏2، ص606.
۱۰ . «إِنَّ الَّذينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتيهِ أَجْراً عَظيما»؛ سورۀ فتح، آیۀ30.
۱۱ . «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظا»؛ سورۀ نساء، آیۀ80.
۱۲ . «عَنْ بَشِيرٍ الدَّهَّانِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‏ يَقُولُ‏ وَ هُوَ نَازِلٌ بِالْحِيرَةِ وَ عِنْدَهُ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فَأَقْبَلَ إِلَيَّ بِوَجْهِهِ فَقَالَ يَا بَشِيرُ أَ حَجَجْتَ الْعَامَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَا وَ لَكِنْ عَرَّفْتُ بِالْقَبْرِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ فَقَالَ يَا بَشِيرُ وَ اللَّهِ مَا فَاتَكَ شَيْ‏ءٌ مِمَّا كَانَ لِأَصْحَابِ مَكَّةَ بِمَكَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فِيهِ عَرَفَاتٌ فَسِّرْهُ لِي فَقَالَ يَا بَشِيرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ لَيَغْتَسِلُ عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ ثُمَّ يَأْتِي قَبْرَ الْحُسَيْنِ عَارِفاً بِحَقِّهِ فَيُعْطِيهِ اللَّهُ بِكُلِّ قَدَمٍ يَرْفَعُهَا وَ يَضَعُهَا مِائَةَ حِجَّةٍ مَقْبُولَةٍ وَ مِائَةَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ وَ مِائَةَ غَزْوَةٍ مَعَ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ إِلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَعْدَاءِ رَسُولِهِ يَا بَشِيرُ اسْمَعْ وَ أَبْلِغْ مَنِ احْتَمَلَ قَلْبُهُ مَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ يَوْمَ عَرَفَةَ كَانَ كَمَنْ زَارَ اللَّهَ‏ فِي عَرْشِهِ»؛ کامل الزیارات، ص172.
۱۳ . سورۀ مطففین، آیۀ۱۵.
۱۴ . «عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ هَلْ يُكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ قَالَ لَا وَ اللَّهِ إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ يَا وَلِيَّ اللَّهِ لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ لَوْ حَضَرَكَ افْتَحْ عَيْنَكَ فَانْظُرْ قَالَ وَ يُمَثَّلُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمْ فَيُقَالُ لَهُ هَذَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ رُفَقَاؤُكَ قَالَ فَيَفْتَحُ عَيْنَهُ فَيَنْظُرُ فَيُنَادِي رُوحَهُ‏ مُنَادٍ مِنْ قِبَلِ رَبِّ الْعِزَّةِ فَيَقُولُ «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» إِلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ «ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً» بِالْوَلَايَةِ «مَرْضِيَّةً» بِالثَّوَابِ‏ «فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏» يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ‏ «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنِ اسْتِلَالِ رُوحِهِ وَ اللُّحُوقِ بِالْمُنَادِي‏»؛ الکافی، ج3، ص127.
۱۵ . «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون‏»؛ سورۀ بقره، آیۀ216.
۱۶ . «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ بِالْبُكَاءِ وَ قَالَتْ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ قَالَ فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ وَ قَالَ بِهَذَا أَنْتَقِمُ لِهَذَا»؛ الکافی، ج1، ص465.
۱۷ . زیارت ناحیه مقدسه
۱۸ . مقتل مقرم، ص۳۶۷.
۱۹ . سورۀ فجر، آیۀ۱۳.
۲۰ . سورۀ فجر، آیۀ۱۴.

پیمایش به بالا