سیر با
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه الشریف به‌واسطۀ
توجه به
ابتلاء عظیم
ایشان در
دوران غیبت

متن
زیر،
سیزدهمین
جلسه از
سخنرانی آیت
الله
میرباقری در
تاریخ ۲۹ تیر ۱۴۰۳ است.
این سلسله
جلسات به
مناسبت ماه
محرم و در
حسینیۀ حضرت
زهرا سلام
الله علیها در
قم برگزار شده
است.

۱. ضرورت
توجه به
ابتلائات اهل‌بیت
و جایگاه این
ابتلاء در طرح
الهی

دعای
شریف ندبه ما
را به ربوبیت
خدای متعال و تدبیر
و قضای الهی
که یک امر
عظیم است،
متوجه کرده‌
است. این طرح
الهی با
اولیاء خداست.
خدای متعال تدبیری
در رابطه با
اولیاء خود
دارد و
مقاماتی برای
آنها در نظر
گرفته است؛
عهدهایی نیز
از ایشان
گرفته است و
ایشان باید
نسبت به همۀ
مقامات دنیا فارغ
و زاهد باشند.
این عهدها
همان
ابتلائات
عظیم دنیاست.
بعد از اینکه
ایشان با خدا
عهد بستند و
خدای متعال
صدق آنها را تأیید
فرمود،
امکاناتی به
ایشان عطا کرد
که لوازم این
مأموریت است.
ایشان باید
امتی را همراه
خود ببرند و خدای
متعال ایشان
را وسیله و
ذریعه‌ای
برای سیر امت
قرار داده
است؛ «
وَ
جَعَلْتَهُمُ
الذَّرَائِعَ
إِلَيْكَ وَ
الْوَسِيلَةَ
إِلَى
رِضْوَانِكَ
».

حال
اگر ما این
تدبیر را
دنبال کنیم و طرح
خدا را از
حضرت آدم تا
وجود مقدس نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله ببینیم،
این سیر در
ادامه به امام
زمان منتهی می‌شویم.
یعنی سیر
تدبیر خدای
متعال با
اولیاء الهی
منتهی به حضرت
بقیة الله می‌شود.
لذا با دنبال
کردن طرح خدای
متعال باید در
انسان طلبی
پیدا بشود و انسان
طالب همراهی
با امام بشود.
در ایجاد این
طلب توجه به
بلای اهل‌بیت
موضوعیت دارد.
زیرا در این
سیر ابتلائات
سنگینی وجود
دارد؛ «
فَقُتِلَ
مَنْ قُتِلَ
وَ سُبِيَ
مَنْ سُبِيَ
وَ أُقْصِيَ
مَنْ
أُقْصِيَ وَ
جَرَى الْقَضَاءُ
لَهُمْ بِمَا
يُرْجَى لَهُ
حُسْنُ الْمَثُوبَةِ
إِذْ كَانَتِ
الْأَرْضُ
لِلَّهِ
يُورِثُها
مَنْ يَشاءُ
مِنْ
عِبادِهِ
الصَّالِحِينَ وَ
الْعاقِبَةُ
لِلْمُتَّقِينَ
». اما
این ابتلائات
سخت منتهی به
یک عاقبت خیر می‌شود.

مسیر
طرح خدا از
متن ابتلائات
سنگینی عبور
می‌کند، توجه
به این
ابتلائات راه
ما را به این
طرح باز می‌کند؛
«
فَعَلَى
الْأَطَائِبِ
مِنْ أَهْلِ
بَيْتِ مُحَمَّدٍ
وَ عَلِيٍّ
صَلَّى
اللَّهُ عَلَيْهِمَا
وَ آلِهِمَا
فَلْيَبْكِ
الْبَاكُونَ
وَ
إِيَّاهُمْ
فَلْيَنْدُبِ
النَّادِبُونَ
وَ
لِمِثْلِهِمْ
فَلْتُدَرَّ
الدُّمُوعُ
وَ
لْيَصْرُخِ
الصَّارِخُونَ
وَ يَضِجَّ
الضَّاجُّونَ
وَ يَعِجَّ
الْعَاجُّونَ
». اگر با
توجه به این
سختی‌ها طلب
نزدیک شدن به
ائمه و طلب
سیر با آنها
درون ما ایجاد
بشود، می‌توانیم
با حضرت همراه
بشویم، وگرنه
مشکل است که
انسان بتواند
بدون اینها به
ائمه برسد.

حضرت
سیدالشهداء
علیه السلام
برای رساندن ما
به خدای متعال
به گودی
قتلگاه
رفتند؛ روشن است
که اگر ما چشم
خود را از این
صحنه
برداریم، دیگر
نمی‌توانیم
از حضرت بهره‌مند
بشویم. اگر
کسی کنار صحنه
بنشیند و به
تحلیل و تفسیر
واقعه
بپردازد، به‌جایی
نمی‌رسد. باید
انسان به‌میان
این بلای عظیم
بیاید. به‌مقداری
که انسان وارد
این بلا می‌شود،
عیش دنیا برای
او تلخ می‌شود؛
همان‌گونه که
خدای متعال
ابتلائاتی را
برای خود ما پیش
می‌آورد تا ما
را از مسیر
حیات الدنیا
به سلامت عبور
بدهد.

۱ـ۱. نقش
بلاء در زندگی
انسان‌ها

خدای
متعال که با
این ابتلائات
نمی‌خواهد،
ما را اذیت
کند؛ او این
بلاء را برای
امنیت ما در
سیرمان ایجاد
می‌کند. ما از
وسط دنیا و
جلوه‌های آن
عبور می‌کنیم؛
اگر در این
مسیر با این
بلاها همراه
بشویم، می‌توانیم
راحت‌تر از
دنیا سفر
کنیم. کسی که
عازم رفتن از
دنیاست و
مقصدش خداست،
غصه‌های دنیا
برایش خاصیت
دارد؛ اولین
خاصیت این سختی‌ها
این است که او
را سبک‌بال‌تر
می‌کند. اگر
دنیا خوشی
بدون رنج و
بلاء بود،
عبور کردن از
آن خیلی سخت‌تر
بود. البته
باز هم کسانی
هستند که از
دنیای بدون
رنج هم عبور
کنند. به‌عنوان
مثال وقتی خبر
آمد که جناب
مسلم‌بن‌عقیل
به شهادت
رسیده است و
اوضاع کوفه
تغییر کرده،
حضرت به
همراهان خود
فرمودند اگر
کسی به‌خاطر
طمع قدرت و
موقعیت با من
می‌آید، جدا
شود؛ شرایط
تغییر کرده و
فقط کسانی که
اهل این راه
هستند، باید
با ما بیایند.

در
اینجا جناب
زهیر به
سیدالشهداء
علیه السلام
عرض کرد اگر
همۀ دنیا عیش
بود و پیری و
بیماری و فقر
در دنیا نبود
و اگر این عیش
دنیا جاودانه
بود، باز هم
ما شهادت در
رکاب شما را
بر این عیش
دائمی ترجیح می‌دادیم.
افرادی که این‌گونه
هستند، انگشت‌شمار
هستند. اینها
اگر همۀ دنیا
هم خوشی باشد،
دنیا را رها
می‌کنند و به‌سمت
خدا می‌روند. بنابراین
خدای متعال
این دنیا را
با تلخ‌کامی و
بلاء برای
مؤمن همراه می‌کند
که راحت‌تر از
این دنیا عبور
کند. اگر تلخی
دنیا نبود،
عبور از دنیا
خیلی سخت‌تر
می‌شد. اگر
کسی عازم به‌سوی
خدا باشد، اگر
کسی معتقد به «
إِنَّا
لِلَّهِ وَ
إِنَّا
إِلَيْهِ
راجِعُونَ
»[۱]
باشد، این
سختی‌ها او را
سبک‌بال می‌کند
و زیر پایش را
داغ می‌کند تا
در این دنیا
نایستد.

دومین
خاصیت این
سختی‌ها این
است که کسی که
عازم است، از
این سختی‌ها
توشه برمی‌دارد.
«
إِنَّ
الْإِنْسانَ
خُلِقَ
هَلُوعاً *
إِذا مَسَّهُ
الشَّرُّ
جَزُوعاً * وَ
إِذا مَسَّهُ
الْخَيْرُ
مَنُوعاً
»؛[۲]
انسان این‌گونه
است که اگر
خیری به او
برسد، هلوع
است و نمی‌گذارد
از دستش رد
بشود. اما «
إِذا
مَسَّهُ
الشَّرُّ
جَزُوعاً
»؛ وقتی
سختی‌ها به او
می‌رسد، جزع و
فزع می‌کند.
در حالی که در
سختی‌ها
نباید جزع
کرد، بلکه
باید بهره برد
و در راه خدا
صبر و استقامت
کرد. زمانی هم
که خیرات و نعمات
می‌رسد هم
باید انفاق
کرد. اما
انسان‌ها غالباً
این‌گونه
نیستند و در
سختی‌ها
استقامت نمی‌کنند
و در خوشی‌ها
هم انفاق ندارند؛
لذا نه از
سختی بهره می‌برند
و نه از خوشی. سپس
می‌فرماید: «
إِلاَّ
الْمُصَلِّينَ
»؛[۳]
فقط آنهایی که
مصلی هستند، از
سختی‌ها و
نعمات بهره می‌برند،
بقیه نمی‌توانند
بهره ببرند.
آنهایی که
دائماً به خدا
توجه می‌کنند،
«
الَّذينَ
هُمْ عَلى‏
صَلاتِهِمْ
دائِمُونَ
».[۴]

بنابراین
اگر کسی معتقد
به «
إِنَّا
لِلَّهِ وَ
إِنَّا
إِلَيْهِ
راجِعُونَ
» باشد،
متوجه می‌شود
که این بلاها
مرکب راه او
هستند. خدای
متعال که بی‌جهت
برای ما بلاء
نمی‌فرستد. «
وَ
لَنَبْلُوَنَّكُمْ
بِشَيْ‏ءٍ
مِنَ الْخَوْفِ
وَ الْجُوعِ
وَ نَقْصٍ
مِنَ الْأَمْوالِ
وَ
الْأَنْفُسِ
وَ
الثَّمَراتِ
»؛[۵]
ما وقتی این
سختی‌ها را می‌فرستیم،
یک هدفی دارد؛
«
وَ
بَشِّرِ
الصَّابِرينَ
»؛ ما می‌خواهیم
تا عده‌ای
استقامت کنند
و به نتایج
این سختی‌ها
برسند.

صابرین
کسانی هستند
که در دل
مصیبت‌ها خدا
را مبدأ و
منتها می‌بینند
و می‌دانند که
این سیر از
کجا آغاز شده
و به کجا ختم می‌شود.
اینها می‌دانند
که بلای دنیا
کار خداست و
این سختی‌ها
برای این است
که راه ما به‌سوی
خدا هموار
بشود. این
بلایا مرکب
ماست. خدایی
که دارد ما را
به‌سمت مقصد
حرکت می‌دهد،
بلاء را برای
سبک‌بالی و
آسان شدن سیر
ما قرار داده
است. لذا صابرین
برای این پای
بلا می‌ایستند
که می‌دانند
این بلاء
نردبان سلوک
ایشان است.
خدای متعال
این بلاء را
می‌فرستد و
مقصد بلاء
خدای متعال
است.

پس آن
کسانی که
مقصدشان
خداست، به‌واسطۀ
بلایای خود
سبک‌بال می‌شوند
و برای خود
توشه برمی‌دارند.
حال بلایی که
خدای متعال
برای اولیاء خود
رقم زده است،
بلایی است که
کل امت به‌واسطه
آن ساخته می‌شود.
امت‌ها به‌واسطۀ
بلای انبیاء
خود ساخته می‌شوند.
بلایای اهل
بیت هم همین‌گونه
است.

۲ـ۱. توجه
به بلای
اولیاء الهی،
ورودی طرح
خدای متعال

بنابراین
قضای الهی در
رابطه با
انبیاء و اولیاء
به بلاء می‌رسد.
اگر ما از
مدخل بلاء
وارد شویم،
طلب همراهی با
امام درون ما
پیدا می‌شود و
به آن مقاصد
بلند امام و
طرح ایشان
متوجه می‌شویم.
این‌گونه است
که می‌توانیم
از این دنیایی
که برای اهل
دنیا خلق شده
است، عبور
کنیم. قرآن
کریم در رابطه
با این دنیا
از تعبیر «
الْعاجِلَةَ»[۶]
استفاده می‌کند.
«
الْعاجِلَةَ» به
معنی چیزی است
که در دسترس و
زودیاب است و
با عجله و
سرعت به انسان
می‌رسد و زود
هم تمام می‌شود.
اما «آجله»
یعنی اموری که
تأخیر دارند و
دور از دسترس
انسان هستند.
قرآن کریم می‌فرماید:
«
مَنْ
كانَ يُريدُ
الْعاجِلَةَ
عَجَّلْنا لَهُ
فيها ما
نَشاءُ
لِمَنْ
نُريدُ
»؛ اگر کسی
افقِ اراده و
عزمش در حد
عاجله باشد، «
عَجَّلْنا
لَهُ فيها ما
نَشاءُ
لِمَنْ نُريدُ
»؛ برای
هرکسی که
بخواهیم، این
عاجله را قرار
می‌دهیم.

اما
آنچه خدای
متعال برای
انبیاء قرار
داده است،
«آجله» است؛ «
وَ مَنْ
أَرادَ
الْآخِرَةَ
وَ سَعى‏ لَها
سَعْيَها وَ
هُوَ
مُؤْمِنٌ
»؛[۷]
اگر کسی آخرت
را بخواهد و
سعی مناسب با
آخرت هم داشته
باشد، «
فَأُولئِكَ
كانَ
سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً
». اینجا
خدای متعال
نمی‌فرماید
که چه کاری می‌کند؛
می‌فرماید
سعیشان مورد
توجه ماست.

علی
ای حال اگر
کسی بخواهد در
مسیر طرح
انبیاء قرار
بگیرد، باید
از مدخل بلا
وارد بشود. ورود
از این مدخل
انسان را
منتهی به
همراهی با
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه می‌کند.
پس یکی از
مراحل رسیدن
به طرح امام
توجه به بلای
اهل‌بیت است؛
«
هَلْ
مِنْ مُعِينٍ
فَأُطِيلَ
مَعَهُ الْعَوِيلَ
وَ
الْبُكَاءَ
هَلْ مِنْ
جَزُوعٍ فَأُسَاعِدَ
جَزَعَهُ
إِذَا خَلَا
هَلْ قَذِيَتْ
عَيْنٌ
فَسَاعَدَتْهَا
عَيْنِي
عَلَى الْقَذَى
هَلْ
إِلَيْكَ يَا
ابْنَ
أَحْمَدَ
سَبِيلٌ
فَتُلْقَى
»، آیا
کسی هست که با
من هم‌نوا
بشود تا ناله
و غصه و گریه‌های
طولانی با هم
داشته باشیم؟
آنهایی که می‌خواهند
با امام زمان
همراه بشوند،
این‌گونه
هستند. آیا
چشمی هست که
در همراهی با
امام خار در
او فرو رفته
باشد؟

۲. غیبت
امام عصر عجل
الله تعالی
فرجه الشریف به
مثابۀ یک بلای
عظیم

پس
توجه به بلای
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه یکی از
اموری است که
به ما کمک می‌کند
تا به حضرت
متصل بشویم.
ممکن است کسی
بگوید، مگر
حضرت هم بلا
دارند؟ حضرت
که در دورۀ
غیبت هستند و
در دسترس
نیستند؛ حال
چگونه بلاء
دارند؟ معنای
غیبت حضرت این
نیست که حضرت
کاری نمی‌کنند
و شخص دیگری
دارد کار را
جلو می‌برد؛
غیبت یک مرحله
از امامت حضرت
است و ایشان
در غیبت عالم
و امت را برای
ظهور آماده می‌کنند.
طبق روایات ایشان
در این مسیر
با ابتلائات
عظیمی روبه‌رو
هستند.

مرحوم
علامه مجلسی
در بحار
الانوار باب
فوق‌العاده‌ای
قرار داده اند
به نام «ما فيه
من سنن
الأنبياء و
الاستدلال
بغيباتهم على
غيبته صلوات
الله عليهم
»؛[۸]
یعنی آنچه که
از سنن انبیاء
در وجود مقدس
امام زمان
وجود دارد و
استدلال به
غیبت انبیاء
برای غیبت
حضرت. روایات
این باب دلیل
غیبت انبیاء
را بیان می‌کند
و می‌گوید
حضرت بقیة
الله نیز به‌همین‌دلایل
غیبت دارند.
بخشی از طرح
انبیاء غیبت
بوده است؛
حضرت موسی و
عیسی و سایر
انبیاء نیز غیبت
داشتند. علت
این غیبت‌ها
در این باب
بیان شده است.

در
یکی از روایات
این باب که از
سدیر نقل شده
است آمده است
که من و مفضل‌بن‌عمر
و ابوبصیر و
ابان‌بن‌تغلب
ـ که هر چهار
نفرشان از
اصحاب خاص
امام صادق علیه
السلام هستند
ـ بر حضرت
وارد شدیم و
دیدیم که حضرت
لباس مخصوصی
بر تن کرده و
مانند یک
مادری که فرزند
از دست داده
است، مشغول
گریه هستند.
یکی از جملاتی
که حضرت با
چشمان پر اشک
و چهرۀ غصه
آلود می‌فرمودند
این بود: «
سَيِّدِي
غَيْبَتُكَ
نَفَتْ
رُقَادِي
»،[۹]
غیبت تو خواب
ما را گرفته
است، «
وَ
ضَيَّقَتْ
عَلَيَّ
مِهَادِي
»،
زندگی را برای
ما تنگ کرده
است، «
وَ
أَسَرَتْ
مِنِّي
رَاحَةَ
فُؤَادِي
»،
راحتی قلب ما
را از ما
گرفته، «
سَيِّدِي
غَيْبَتُكَ
أَوْصَلَتْ
مُصَابِي
بِفَجَائِعِ
الْأَبَدِ
»، غیبت
تو غصه‌های ما
را به غصه‌های
ابدی وصل کرده
است.

سدیر
می‌گوید ما
خیلی تعجب
کردیم و دچار
حیرت شدیم و فکر
کردیم که حادثۀ
سختی برای
حضرت پیش آمده
است. لذا به
حضرت عرض کردم
آقا چه شده
است؟ حضرت
فرمودند کتاب
جفر که حوادث
عالم تا روز
قیامت در آن
آمده است را
می‌خواندم و
طول غیبت
فرزندم و سختی‌ها
و ابتلائات او
را دیدم، این
مطلب مرا بی‌تاب
کرده است.

سپس
نقل می‌کند که
به حضرت اصرار
کردیم که برخی
از این ابتلائات
را بگویید و
حضرت چند مورد
را بیان
فرمودند. یکی
از مطالبی که
حضرت فرمودند
این است که
مشابه
ابتلائات حضرت
نوح بلکه
ابتلائات سخت‌تری
از ابتلائات
حضرت نوح برای
حضرت بقیة الله
مقرر شده است.
این ابتلائات
به‌خاطر این
است که حضرت
باید امتی
بسازند و سطح
تحمل این امت
محدود است.

اینکه
در روایات هم
فرموده‌اند
ما صبور
هستیم، ولی
شیعیان ما
صبورتر هستند؛
به‌نحوی
تعریف از ماست
و الا صبر همۀ
ما متصل به
صبر امام است. اما
وجه اینکه
حضرات فرموده‌اند
که شیعیان
صبورتر
هستند، به‌خاطر
این است که
اهل‌بیت
اسرار کار را
می‌دانند،
ولی شیعیان
اطلاع ندارند
و فقط به ما اعتماد
دارند و با
اعتماد به ما
وارد این
بلاهای سنگین
شده‌اند؛ لذا
پایداری و
صبوری آنها
خیلی فوق‌العاده
است.

علی
ای حال یکی از ابتلائات
حضرت نوح این
بود که ایشان
نهصد و پنجاه
سال پیامبری
کرده بودند و
نتیجۀ دعوت
ایشان فقط به‌اندازۀ
یک کشتی شده
بود. حضرت نوح
و قومش یک
اقلیت بودند و
اهل کفر هم
خیلی ایشان را
مورد اذیت
قرار می‌دادند.
در این شرایط
خدای متعال به
ایشان وعدۀ
پیروزی قطعی
داد. وقتی وعدۀ
پیروزی آمد،
قوم ایشان
مدام به حضرت
می‌گفتند این
پیروزی چه
زمانی است؟
طبق روایات خدای
متعال هفت عدد
هسته خرما
برای ایشان
فرستاد و گفت
اینها را
بکارید و
منتظر باشید
تا به ثمر
بنشیند؛ وقتی
به ثمر نشست،
فرج حاصل می‌شود.
حضرت هم این
کار را انجام
دادند و
قومشان هم
امیدوار
شدند، اما
وقتی این نخل‌ها
به ثمر رسید،
خدای متعال
فرمود حالا یک
بار دیگر هسته‌های
این درخت‌ها
را بکارید و
دوباره صبر
کنید تا ثمر
بدهد. در
اینجا بود که
عده‌ای رفتند.

۱ـ۲. شخصی
نبودن نگرانی
انبیاء و ائمه
در ابتلائات

البته
ماجرا برای
پیامبران
کاملاً روشن
است و به وعدۀ
خدا اعتماد
دارند؛ منتها
غصه ایشان این
است که مردم
گمراه نشوند.
در روایت آمده
است که وقتی
سحرۀ فرعون
سحر خود را
نمایان
کردند، حضرت
موسی درون
خودش احساس
خوف کرد؛ «
فَأَوْجَسَ
في‏ نَفْسِهِ
خيفَةً مُوسى
‏».[۱۰]
در اینجا حضرت
نگران خودشان
که نبودند،
بلکه نگران
این بودند که
سحر این سحره
موجب بشود که
دیگران به
تردید بیفتند
و در حقانیت
خدای متعال شک
کنند.

همین
امروزه ممکن
است وسعت تمدن
مادی به‌شکلی
باشد که برخی
مؤمنین احساس
کنند که دست انبیاء
خالی بوده؛
یکی از نگرانی‌های
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه الشریف
همین است.
حضرت باید به
کفر مهلت
بدهند که تا
آخرین حد خودش
ظهور پیدا کند
و در این راه
حضرت کفر را
هم امداد می‌کند.
در هیچ دوره‌ای
کفر به‌اندازۀ
دوران غیبت
امداد نمی‌شود.
این امداد
برای این است
که قرار است
حضرت کل این
بساط را جمع
کنند؛ لذا
اینها باید
هرچیزی که در
چنته دارند را
رو کنند و چیز
دیگری برایشان
نماند. لذا
تعبیر «
كَمَا
مُلِئَتْ‏
ظُلْماً وَ
جَوْراً
»،[۱۱]
وارد شده است.
اینها تمام
مناسبات عالم
را براساس جور
می‌چینند و یک
دهکدۀ واحد
درست می‌کنند
که محورش جور
است.

جور
یعنی ظلم
پنهان؛ یعنی
وقتی ظاهر امر
را نگاه کنی،
همه چیز سر
جای خودش است،
اما وقتی که عمیق
می‌شوی، می‌بینی
که هیچ چیزی
سر جای خودش
نیست. جور
پنهان است،
لذا فهمش هم
سخت است، در
حالی که ظلم
تعدی آشکار از
حق است و خیلی
زود فهم می‌شود.
پس جور آن
ظلمی است که
به راحتی فهم
نمی‌شود و
پیچیده و
پنهان است.
بنابراین
حضرت اجازه می‌دهند
که همۀ
مناسبات عالم
جائرانه شود.
حضرت باید
اجازه بدهند
که چنین
اتفاقی بیفتد
و باید این را
تحمل کنند تا
دورانش بگذرد.
این دوران یکی
از سخت‌ترین
مراحل است و
امت هم واقعاً
توان تحمل چنین
چیزی را
ندارد.

علی
ای حال در
ادامۀ ماجرای
حضرت نوح آمده
است، وقتی که
برای دومین
بار دستور
کاشت درخت‌ها
رسید، عده‌ای
گفتند نوح
وعده‌های بی‌خودی
و سر خرمن می‌دهد.
اول گفت این
خرماها را
بکارید تا
درخت بشود،
اما حالا که
میوه داده، می‌گوید
یک بار دیگر
بکارید؛
معلوم است که
هیچ خبری
نیست. طبق
روایت آمده
است که تا هفت
بار این عمل
تکرار شد و در
هر بار عده‌ای
جدا شدند و
رفتند و از آن‌طرف
هم عده‌ای می‌آمدند.
در هر صورت،
این کار برای
حضرت نوح خیلی
سخت بود که
مدام وعده
بدهد، ولی
وعده‌اش با
تأخیر مواجه
شود.

اما در
دفعۀ آخر آن
عده‌ای که
همراه حضرت
بودند، به
ایشان عرض
کردند ما شما
را پیامبر خدا
می‌دانیم و
اگر صد بار
دیگر هم این
وعده را به
تأخیر
بیندازید، ما
شکی در
پیامبری شما
نمی‌کنیم.
اینجا بود که
خدای متعال
دستور داد،
حضرت با اینها
شروع به ساختن
کشتی کند.

۲ـ۲. علت خالص‌سازی
قبل از پیروزی

علت
این ابتلائات
این است که افراد
ناخالص جدا
شوند. کسانی
که با پیامبر
خدا صبوری نمی‌کنند
و وقتی پیامبر
به ایشان می‌گوید،
یک مقدار دیگر
صبر کنید، به
آن پیامبر
اعتماد ندارند
و از او جدا می‌شوند،
در دوران
پیروزی هم نمی‌توانند
کنار حضرت
بایستند.
ایستادن در
کنار حضرت در
دوران پیروزی
راحت‌تر از
ایستادن کنار
ایشان در سختی‌ها
نیست. اینکه
وقتی انسان به
آن غنایم می‌رسد،
راجع‌به آنها
اظهار نظر
نکند، خیلی
کار سختی است.
آدم باید
بداند که حضرت
در آنجا هم
طرحی دارند. بعد
از پیروزی
امکانات
وسیعی در
اختیار حضرت قرار
می‌گیرد و
اینجا کسانی
که محرومیت
کشیده‌اند و
دوران سختی را
تحمل کرده‌اند،
می‌خواهند یک‌شبه
همه را جبران
کنند. صبر
کردن کار
آسانی نیست.

لذا
اگر کسی
بخواهد در
دوران پیروزی
کنار حضرت
باشد، نباید
مداخلۀ نابه‌جا
کند و باید
طرح حضرت را
قبول کند. باید
بدانیم که
حضرت برنامه‌هایی
برای مقابله
با دشمنان و
دوستان دارند
و ما باید این
طرح حضرت را
بپذیریم و با
ایشان همراهی
کنیم. این کار
اصلاً آسان
نیست و خیلی‌ها
ممکن است،
اعتراض کنند.
به‌همین‌خاطر
بود که خدای
متعال ابتلاء
حضرت نوح را
طولانی کرد.
چون بنا نبود
که بعد از
اینکه حضرت از
کشتی پیاده
شدند، دوباره
درون جمعیت
اختلاف بشود و
درگیری پیش
بیاید. لذا
خدای متعال همۀ
این امتحان‌ها
را از قبل
گرفت. گویا
این دوران
خیلی برای
حضرت نوح سخت
بوده است.

امام
صادق علیه
السلام به
سدیر فرمودند
که یکی از
ابتلائات
امام زمان
ابتلائی است
که برای حضرت
نوح پیش آمد.
باید یک امتی
ساخته بشود که
دیگر بعد از
ظهور حضرت با
ایشان نزاع
نکند و در طرح
حضرت دخالت
نکند. ساخته
شدن این امت
با طول غیبت و
ابتلائاتی که
در این مدت
پیش می‌آید،
فراهم می‌شود.
پس یکی از
اموری که
انسان باید به
آن توجه داشته
باشد تا
بتواند در
دوران غیبت
همراه حضرت شود
و در طرح
انبیاء الهی
حرکت کند،
ابتلائاتی است
که برای حضرت
پیش می‌آید.
همان‌گونه که
توجه به
عاشورا موجب
می‌شود که
انسان خود را
جمع کند و با دنیایی
که دیگران
ساخته‌اند،
آمیخته نشود،
توجه به
ابتلائات
حضرت بقیة
الله در دوران
غیبت هم انسان
را به طرح حضرت
می‌رساند و او
را در گذراندن
سختی‌های
دوران غیبت
موفق می‌کند.

۳ـ۲. سختی
ابتلاء شیعه
در عصر غیبت

تحمل
دوران غیبت
خیلی سخت است.
تحمل شیعه
بسیار بیشتر
از تحمل
اطرافیان
حضرت نوح است.
خدای متعال به
آنها گفته بود،
خرما بکارید،
اما به ما
علائمی را
برای ظهور معرفی
کرده است که
گاهی آن را به
بنی‌العباس
تطبیق کردیم،
گاهی به مغول،
گاهی به ظهور
صفویه و موارد
اینچنینی.
واقعاً شیعه
خیلی تحمل
کرده است.
گویا در این
قرن‌های
گذشته به شیعه
گفته بودند
این علائم را
ببین، نزدیک
است که ظهور
شود؛ اما
دوباره صحنه‌ای
پیش می‌آمد و
به شیعه می‌گفتند،
دوباره صبر
کنید. بعد
سالیان سال
مغول آمد و شیعه
با خود گفت،
دارد کار تمام
می‌شود؛ اما
دوباره نشد و
دستور به صبر
آمد.

بنابراین
همین که
علائمی برای
ظهور امام معین
کردند که سیال
است و به
موارد مختلفی
می‌تواند
تطبیق بشود و
علاوه بر آن
ممکن است در آن
بداء حاصل
بشود، امتحان
خیلی سختی
برای شیعه
است. البته
فهم این علائم
قواعدی دارد و
ممکن است برخی
از این علائم
اصلاً برای
عموم مردم
نباشد و مختص
فرماندهان
راه باشد که
بفهمند که الان
کجای کار
هستند. علی ای
حال اینکه این
علائم سیال
هستند و
قابلیت بداء
در آنها وجود
دارد، جزو
امتحانات سخت
شیعه است. اصل
ظهور قطعی و وعدۀ
خداست، اما
علائم ظهور
ممکن است جابه‌جا
بشود و از
وعده‌های خدا
نیست. حتی در
رابطه با
سفیانی هم
ممکن است،
بداء حاصل
بشود. لذا آدم
باید در این
دوران مدام
متوجه و متوسل
به حضرت باشد
که بتواند در
مقابل سختی‌های
راه مقاومت
کند.

بنابراین
یکی از ارکان
همراهی با
حضرت در دوران
غیبت توجه به
بلای حضرت
بقیة الله
است. ایشان
مبتلاترین
فرد دوران
غیبت است. این‌گونه
نیست که حضرت
در گوشه‌ای
نشسته باشند و
دیگران کار را
جلو ببرند تا سپس
حضرت تشریف
بیاورند. حضرت
کسی است که
باید امت را
طبق طرح خدا
بسازد، منتها
این طرح دو مرحله
دارد؛ یکی در
دوران غیبت و
دیگری در دوران
حضور و ظهور.
طبق روایات
دورۀ غیبت دورۀ
تمحیص و خالص
شدن و تفکیک
است. در این
دوره صف‌ها
جدا می‌شوند.
حضرت در این
دوران صف‌ها
را جدا می‌کنند
و مؤمنین را
خالص می‌کنند
تا آمادۀ دولت
حق با همۀ
وسعت و
امکاناتش
بشوند. به‌همین‌خاطر
باید
ابتلائات
عظیمی برای
امت پیش بیاید
و امت از دل
این بلاهای
سخت عبور کند.
محور این
ابتلائات خود
حضرت هستند؛
یعنی اصل بلاء
برای خود حضرت
است. توجه به
آن بلاء از
مؤیدات ما
برای این است
که بتوانیم
کنار حضرت
بایستیم و
سختی‌های
دوران غیبت را
پشت سر
بگذاریم.

۳. اشتیاق
ملاقات حضرت
در عصر ظهور

بعد
از این فراز
دوباره حمد
خدا گفته می‌شود.
ابتدای دعا از
توجه به بلای
اولیاء خدا و درک
زیبایی‌های
این بلاء و
حمد خدا شروع
می‌شود و در
انتها هم
دوباره به
همین‌جا ختم
می‌شود؛ «
وَ نَحْنُ
نَقُولُ
الْحَمْدُ
لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِينَ
». این
همان حمد اول
دعاست.

در
فراز بعدی می‌خوانیم:
«
اللَّهُمَّ
أَنْتَ
كَشَّافُ
الْكُرَبِ وَ الْبَلْوَى
وَ إِلَيْكَ أَسْتَعْدِي
فَعِنْدَكَ
الْعَدْوَى
وَ أَنْتَ
رَبُّ
الْآخِرَةِ
وَ الْأُولَى
فَأَغِثْ
يَا غِيَاثَ
الْمُسْتَغِيثِينَ
عُبَيْدَكَ
الْمُبْتَلَى
وَ أَرِهِ
سَيِّدَهُ
يَا شَدِيدَ
الْقُوَى وَ
أَزِلْ عَنْهُ
بِهِ
الْأَسَى وَ
الْجَوَى وَ
بَرِّدْ غَلِيلَهُ
يَا مَنْ
عَلَى
الْعَرْشِ
اسْتَوى‏
وَ مَنْ
إِلَيْهِ
الرُّجْعَى
وَ الْمُنْتَهَى
». بعد از
اینکه سیر ما
را با امام
زمان توضیح می‌دهد
که چه
اتفاقاتی
برای ما در
کنار امام
زمان علیه
السلام باید
بیفتد، از خدا
می‌خواهیم که
کار ما را به
رؤیت حضرت
برساند. این رؤیت
ممکن است ناظر
به رؤیت حضرت
در عصر غیبت
هم باشد، ولی
تلقی حقیر این
است که این
درخواست به
معنای این است
که دورۀ ظهور
حضرت باشیم و
کنار حضرت
قرار بگیریم.
یعنی تقاضا می‌کنیم
که آن زمانی
که حضرت ظاهر
می‌شوند، ما
کنار حضرت
باشیم.

این
اشتیاق به
دیدار در باب
وجود مقدس نبی‌اکرم
صلی الله علیه
و آله هم
توصیه شده
است. در برخی
صلوات‌ها عرض
می‌کنیم
خدایا ما
پیامبر شما را
در دنیا
ندیدیم، ولی
به او ایمان
داریم. سپس
درخواست می‌کنیم
که بین ما و
حضرت در قیامت
فاصله
نیندازد و ما
بتوانیم حضرت
را در بهشت
زیارت کنیم.
طبق روایت
زیارت حضرت در
بهشت لقاء
الله است و از نعمت‌های
فوق‌العاده و
استثنایی
بهشت است.
زیارت حضرت
بقیة الله در
دوران ظهور هم
یک منزلت از
آن بهشت و لقاء
الله است.

به
تعبیر دیگر
عصر ظهور عصر
لقاء الله است،
چون وجه الله
در عالم ظاهر
می‌شود؛ «
فَأَيْنَما
تُوَلُّوا
فَثَمَّ
وَجْهُ اللَّهِ
».[۱۲]
این آیات با
ظهور حضرت در
عالم ظاهر می‌شود.
همۀ عالم آیه
است، اما الان
حجاب سقیفه بر
روی آیات
افتاده است و
نمی‌گذارد که
این آیات دیده
شود.
دانشمندانی
هستند که
دائماً در حال
تحقیق در
طبیعت هستند و
این همه قواعد
پیچیده را می‌فهمند،
ولی تمام
اینها را به
خصلت‌های
ماده برمی‌گردانند
و متوجه آیه
بودن این
قواعد نیستند.
علت این امر
همین حجابی
است که بر روی
آیات افتاده
است. «
سَنُريهِمْ
آياتِنا فِي
الْآفاقِ وَ
في‏ أَنْفُسِهِمْ
حَتَّى
يَتَبَيَّنَ
لَهُمْ أَنَّهُ
الْحَقُّ
»؛[۱۳]
حضرت که ظهور
می‌کنند،
تمام آیات
آشکار و همۀ
عالم آیه می‌شود.
چون در آن
دوران صبح
روشن عالم
حاصل می‌شود و
آن وجه الله
که «
يَتَوَجَّهُ
إِلَيْهِ
الْأَوْلِيَاءُ
» هست،
ظاهر می‌شود.
به‌این‌خاطر
است که به هر
طرف نگاه
کنید، «
فَثَمَّ
وَجْهُ
اللَّهِ
».

شاید
یکی از معانی
روایتی که می‌فرماید
مؤمنین در عصر
ظهور مد بصر
پیدا می‌کنند
و هر کجا که
باشند، امام
خود را می‌بینند،
همین باشد. شخصی
ممکن است، افق
نگاهش فقط
طبیعت را
ببیند؛ اما
مؤمن می‌تواند
نگاهش را
امتداد بدهد و
آن وجه الله
را در ورای
این طبیعت
ببیند. او
دیگر به هر
طرف که نگاه
می‌کند، وجه
الله را می‌بیند.
یعنی شاید
مقصود این
روایت این
باشد که امتداد
بصر، به معنای
دیدن جسم امام
نباشد، بلکه
دیدن وجه الله
در همه جا
باشد. در هر
صورت اگر کسی
توانست نگاهش
را امتداد
بدهد و در
ورای این زمین
و آسمان آن
وجه الله و
جنبۀ امامت
امام را
ببیند، به
یقین می‌رسد.
او دیگر به هر
سمتی رو می‌کند،
با خدای متعال
مواجه است.
عصر ظهور چنین
عصری است.

لذا
تقاضای ما در
دعای ندبه این
است که آن
دوران را درک
کنیم و حضرت
را وقتی ظهور
کردند ببینیم.
البته ظهور و
غیبت دو نوع
است؛ یکی ظهور
و غیبت جسمانی
که ائمه قبلی
نداشتند و فقط
برخی ائمه
متأخر یک
مقدار دچار
این غیبت
شدند. اما یک
ظهور و غیبت
دیگری هم
داریم که ناظر
به حقیقت
ولایت است. در
این غیبت
حقیقت ولایت
در پرده است و
کسی نمی‌تواند
آن حقیقت را
ببیند. حضرت
وقتی ظهور می‌کنند،
این حقیقت در
عالم ظاهر می‌شود؛
لذا عالم،
عالم دیگری می‌شود.
حضرت در عصر
ظهور در سیمای
وجه اللهی خود
ظاهر می‌شوند.

به
تعبیر دیگر
یکی از عناوین
حضرت «غیب»
است؛ «
وَ
أَظْهِرْ
كَلِمَتَكَ
التَّامَّةَ
وَ مُغَيَّبَكَ
فِي أَرْضِكَ
‏».[۱۴]
در عصر ظهور
این کلمۀ تامه
در عالم ظاهر
می‌شود. لذا
رؤیت حضرت در
عصر ظهور رؤیت
دیگری است. به‌همین‌خاطر
است که آنهایی
که
امیرالمؤمنین
را در این
دنیا دیدند و
با حضرت سلوک
هم کردند،
کسانی مانند
سلمان و مالک
اشتر در رجعت
دوباره برمی‌گردند؛
چون یک منزلت
دیگری از
حقیقت حضرت در
این عالم
آشکار می‌شود
و حضرت را
باید در آن
قامت دید.
تلقی من این است
که این
درخواست‌های
رؤیت درخواست
رؤیت در آن
تراز است.

بنابراین
در آخر دعا از
خدای متعال
درخواست می‌کنیم
که توفیق رؤیت
و سیر با حضرت
را به ما بدهد
و ما در این
دنیا به حضرت
برسیم و ظهور
ایشان را درک
کنیم. در این
فراز درخواست
می‌کنیم که
حضرت را در
عصر ظهور در
سیمای وجه
اللهی ایشان
زیارت کنیم و
با حضرت سیر
کنیم و وارد
بهشت بشویم و
هرکجا که حضرت
هستند، ما هم
با ایشان
باشیم. «
وَ
أَتْمِمْ
نِعْمَتَكَ
بِتَقْدِيمِكَ
إِيَّاهُ
أَمَامَنَا
حَتَّى
تُورِدَنَا
جِنَانَكَ وَ
مُرَافَقَةَ
الشُّهَدَاءِ
مِنْ خُلَصَائِكَ
». این فراز
بیان سیر ما
با حضرت است.
ما در عصر
غیبت هستیم و
از خدا می‌خواهیم
که حضرت را
ببینیم و با
حضرت سیری
داشته باشیم و
حضرت معاذ و
عصمت ما باشند
تا وارد آن
درجات بهشت
بشویم که
مرافقت
الشهداء است.

۴. سیر
نهایی با حضرت
بعد از دوران
ظهور و سیراب شدن
از حوض کوثر

در
ادامه سیر
دیگری با حضرت
شروع می‌شود
که ختم آن سیر حوض
کوثر است؛ «
وَ
اسْقِنَا
مِنْ حَوْضِ
جَدِّهِ
صَلَّى اللَّهُ
عَلَيْهِ وَ
آلِهِ
بِكَأْسِهِ
وَ بِيَدِهِ
رَيّاً
رَوِيّاً
هَنِيئاً
سَائِغاً لَا
أَظْمَأُ
بَعْدَهَا
». کسانی
که در طرح
حرکت می‌کنند،
در پایان طرح
به اینجا می‌رسند:
«
وَ
اجْعَلْ
صَلَاتَنَا
بِهِ
مَقْبُولَةً
»؛ امتی
که با حضرت
همراه می‌شود،
باید به صلاة
مقبوله برسد. «
وَ ذُنُوبَنَا
بِهِ
مَغْفُورَةً
»؛ این
امت باید با
امام تطهیر
بشود. «
وَ
اجْعَلْ
أَرْزَاقَنَا
بِهِ
مَبْسُوطَةً
وَ
هُمُومَنَا
بِهِ
مَكْفِيَّةً
». این
سیر ما با
امام زمان عجل
الله تعالی
فرجه الشریف
است.

پس یک
سیر از دوران
غیبت تا دوران
ظهور و دیدن طرح
خدا بود و یک
سیر دیگر هم
در فراز آخر
دعا آمده است
که منتهی به حوض
کوثر می‌شود؛
«
وَ
اسْقِنَا
مِنْ حَوْضِ
جَدِّهِ
صَلَّى اللَّهُ
عَلَيْهِ وَ
آلِهِ
بِكَأْسِهِ
وَ بِيَدِهِ
رَيّاً
رَوِيّاً
هَنِيئاً
سَائِغاً
لَا
أَظْمَأُ
بَعْدَهَا
». اگر
کسی این طرح
انبیاء را دید
و وارد این
طرح شد و به
امام زمان
رسید، پایانش
این است که در کنار
حوض کوثر از
دست حضرت
سیراب می‌شود.
این سیرابی به‌گونه‌ای
است که «
لَا
أَظْمَأُ
بَعْدَهَا
»؛ تمام
نیازهای
انسان تأمین
می‌شود و دیگر
هیچ تشنگی
نخواهد داشت.

البته
این تشنگی فقط
تشنگی به آب
نیست؛ وقتی انسان
بالغ می‌شود،
تشنگی‌هایش
فرق می‌کند.
بنابراین
مقصود از این
آب یک مثل از
امام است.
یعنی همان‌گونه
که ما تشنۀ آب
می‌شویم، عطش
نسبت به امام
هم درون ما
قرار داده شده
است؛ «
وَ
أَنْ لَوِ
اسْتَقامُوا
عَلَى
الطَّريقَةِ
لَأَسْقَيْناهُمْ
ماءً غَدَقاً
»؛[۱۵]
اگر به فرمان
امام عمل
کنید، شما را
با آب گوارا
سیراب می‌کنیم.
«
لَأَمْدَدْنَاهُمْ
عِلْماً كَيْ
يَتَعَلَّمُونَهُ
مِنَ
الْأَئِمَّةِ
»؛[۱۶]
«
ماءً
غَدَقاً
» یعنی
علم امام که
قلب انسان را
سیراب می‌کند.

بنابراین
عطشی نسبت به
امام و حقیقت
ولایت درون ما
وجود دارد و
اگر کسی با
دست حضرت از
حوض کوثر
بخورد، نسبت
به این عطش
سیراب می‌شود.
یعنی قرب و
معرفتی از امام
و حقیقتی از
معارف به دستش
می‌آید که «
لَا
أَظْمَأُ
بَعْدَهَا
»؛ دیگر
هیچ کم و کسری
ندارد.

پس دعای
ندبه در ابتدا
طرح خدای
متعال را بیان
می‌کند و ما
را به بلای
الهی و حمد بر
این بلاء توجه
می‌دهد. سپس
ما را به
دوران امام
زمان ‌می‌آورد
و درخواست‌هایی
که الان ما در
عصر غیبت
داریم را بیان
می‌کند و
درخواست می‌کند
که در عصر
ظهور کنار
حضرت باشیم و
حضرت را رؤیت
کنیم و با
حضرت وارد
جنان بشویم.
سپس یک صلوات
و بعد از آن
شروع سیر دوم
است که پایان
آن سیر سیراب
شدن از حوض
کوثر است؛ «
وَ
اسْقِنَا
مِنْ حَوْضِ
جَدِّهِ
صَلَّى اللَّهُ
عَلَيْهِ وَ
آلِهِ
بِكَأْسِهِ
وَ بِيَدِهِ
رَيّاً
رَوِيّاً
هَنِيئاً
سَائِغاً لَا
أَظْمَأُ
بَعْدَهَا
».

حال
شما این طرح
را با طرح
تمدن‌های
مادی مقایسه
کنید. آنها هم
طرح خودشان را
دارند و به‌دنبال
غایات خود
هستند. طرح
آنها هم امام
دارد؛ طرح
آنها طرح ائمه
نار است. این
دو طرح اصلاً
با هم قابل
مقایسه
نیستند.
بنابراین با
توجه به
محتوای این
دعا اصلاً کسی
در این اندازه
نیست که
بخواهد آن را
جعل کرده
باشد. برخی
گفته‌اند که
این دعا انشاء
است؛ چه کسی
می‌تواند این
دعا را انشاء
کند؟! اگر کسی
بتواند مانند
این دعا را
انشاء کند، ما
می‌گوییم او
امام صادق
علیه السلام
است. دیگران
حرف زیاد می‌زنند
و متن زیاد می‌نویسند،
ولی نوشتن
متنی که در
این وزان
باشد، کار هر
کسی نیست.

۵. لزوم
تشخیص جایگاه
خود در طرح
الهی و قرار
گرفتن در آن

لذا
می‌گویند هر
صبح جمعه رو
به امامتان
بیاورید و اگر
می‌خواهید به
امام زمان
برسید، از اول
طرح خدا شروع
کنید و تا آخر
آن بروید تا
به حضرت
برسید؛ از اول
شروع کنید و
بگویید: «
اللَّهُمَّ
لَكَ
الْحَمْدُ
عَلَى مَا
جَرَى بِهِ
قَضَاؤُكَ
فِي
أَوْلِيَائِكَ
»، تا
برسید به
اینجا که «
وَ
اسْقِنَا
مِنْ حَوْضِ
جَدِّهِ
». هر
جمعه این سیر
را با امامتان
داشته باشید.
اگر کسی این
سیر را داشته
باشد، عصر
غیبت و ظهور
برای او یکی
می‌شود؛ یعنی
گویا در دوران
غیبت هم در
رکاب حضرت
است؛ گویا در
اردوگاه وجود
مقدس رسول
الله صلی الله
علیه و آله و
سلم و در بدر و
احد است.

سیر
با دعای ندبه
انسان را به
این نقطه می‌رساند
که دیگر برایش
فرق نمی‌کند
کجا ایستاده
باشد؛ هرجا که
باشد، گویا در
اول و آخر طرح
هم حضور دارد.
به تعبیر دیگر
برای انسان
توفیر نیت
ایجاد می‌کند.
بالاخره هر
کسی یک جای
این طرح قرار
دارد؛ جناب
سلمان یک جایی
متوقف شده و
با بقیه ائمه
سیر نکرده
است؛ محمدبن‌مسلم
و دیگران هم
همین‌طور. اما
هرکسی در هرجا
که متوقف شده
است، اگر با
امام خود
همراهی کرده
باشد، گویا در
همه‌جا حاضر
است. این همان
توفیر نیت
است. در نهج
البلاغه هم
نقل شده است
که یکی از
یاران حضرت به
ایشان عرض کرد
ای کاش برادرم
در پیروزی شما
را در جمل
حضور داشت.
حضرت پرسید:
آیا دلش همراه
ماست؟ «
أَ
هَوَى
أَخِيكَ
مَعَنَا
»؟[۱۷]
عرض کرد بله؛
حضرت فرمود نه
تنها او همراه
ماست، بلکه
خیلی‌ها که
هنوز به دنیا
نیامده‌اند
هم با ما
هستند.

پس
این دعا ما را
به نقطه‌ای می‌رساند
که با کل
انبیاء و
اولیاء
همراهی کنیم. گویا
طرح همۀ
انبیاء را می‌بینیم
و جای خود را
در این طرح
پیدا می‌کنیم.
وقتی جای خود
را پیدا
کردیم، گویا
با تمام
انبیاء هستیم.
این یک طرح
واحد است و اگر
کسی سر جای
خود باشد،
گویا در اول و
آخر این طرح
حاضر است. این
مطلب از
روایات
استفاده می‌شود
و البته منوط
به این است که
انسان موقف خود
را پیدا کند.
گمان بنده این
است که دعای
ندبه برای
همین است که
ما بتوانیم در
عصر غیبت موقف
خود را نسبت
به امام زمان
پیدا کنیم و در
جایگاه خود
بایستیم.

یکی
از دوستان ما
مثال می‌زد که
آدم وقتی می‌خواهد
به مشهد برود،
اگر این طرف
جاده بایستد،
اولین اتوبوس
او را سوار می‌کند،
اما اگر آن
طرف که به‌سمت
جنوب ایران
است بایستد،
تا فردا هم
داد بزند
«مشهد»، هیچ
ماشینی سوارش
نمی‌کند.
انسان باید سر
جای خودش
بایستد تا در
اولین موقعیت
به مقصد خود
برسد. اگر سر
جای خود نبودی،
حتی اگر زیر
پایت علف هم
سبز بشود، کسی
تو را به مقصد
نمی‌رساند.
بنابراین
دعای ندبه
دعایی است که
ما را سر جای
خودمان می‌نشاند.
اگر ما در سر
جای خود قرار
گرفتیم، امام
زمان عجل الله
تعالی فرجه
سیر ما را تکمیل
می‌کند، إن
شاء الله.

 



[۱]. «الَّذينَ
إِذا
أَصابَتْهُمْ
مُصيبَةٌ قالُوا
إِنَّا
لِلَّهِ وَ
إِنَّا
إِلَيْهِ راجِعُونَ
»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۵۶.

[۲]. سورۀ
معارج، آيات۱۹تا۲۱.

[۳]. سورۀ
معارج، آیۀ۲۲.

[۴]. سورۀ
معارج، آیۀ۲۳.

[۵]. «وَ
لَنَبْلُوَنَّكُمْ
بِشَيْ‏ءٍ
مِنَ الْخَوْفِ
وَ الْجُوعِ
وَ نَقْصٍ
مِنَ
الْأَمْوالِ
وَ
الْأَنْفُسِ
وَ
الثَّمَراتِ
وَ بَشِّرِ
الصَّابِرينَ
»؛
سورۀ بقره، آیۀ
۱۵۵.

[۶]. «مَنْ
كانَ يُريدُ
الْعاجِلَةَ
عَجَّلْنا لَهُ
فيها ما
نَشاءُ
لِمَنْ
نُريدُ ثُمَّ
جَعَلْنا
لَهُ
جَهَنَّمَ
يَصْلاها
مَذْمُوماً
مَدْحُوراً
»؛
سورۀ إسراء،
آیۀ۱۸.

[۷]. «وَ
مَنْ أَرادَ
الْآخِرَةَ
وَ سَعى‏ لَها
سَعْيَها وَ
هُوَ
مُؤْمِنٌ
فَأُولئِكَ
كانَ سَعْيُهُمْ
مَشْكُوراً
»؛
سورۀ إسراء،
آیۀ۱۹.

[۸].
بحار
الانوار، ج۵۱،
ص۲۱۵.

[۹].
بحار
الانوار، ج۵۱،
ص۲۱۹. (مصدر اصلی: كمال
الدين و تمام
النعمة، ج‏۲،
ص۳۵۲)

[۱۰]. سورۀ
طه، آیۀ۶۷.

[۱۱].
الكافی، ج‏۱،
ص۳۴۱.

[۱۲]. «وَ لِلَّهِ
الْمَشْرِقُ
وَ
الْمَغْرِبُ
فَأَيْنَما
تُوَلُّوا
فَثَمَّ
وَجْهُ اللَّهِ
إِنَّ
اللَّهَ
واسِعٌ عَليم
ٌ»؛
سورۀ بقره، آیۀ۱۱۵.

[۱۳]. «سَنُريهِمْ
آياتِنا فِي الْآفاقِ
وَ في‏
أَنْفُسِهِمْ
حَتَّى يَتَبَيَّنَ
لَهُمْ
أَنَّهُ
الْحَقُّ أَ
وَ لَمْ
يَكْفِ
بِرَبِّكَ
أَنَّهُ
عَلى‏ كُلِّ
شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ
»؛
سورۀ فصلت، آیۀ۵۳.

[۱۴]. المزار
الكبير، ص۵۸۹.

[۱۵]. سورۀ
جن، آیۀ۱۶.

[۱۶]. «عَنْ أَبِي
بَصِيرٍ عَنْ
أَبِي عَبْدِ
اللَّهِ
قَالَ
سَأَلْتُهُ
عَنْ قَوْلِ
اللَّهِ عَزَّ
وَ جَلَّ
وَ أَنْ
لَوِ
اسْتَقامُوا
عَلَى
الطَّرِيقَةِ
لَأَسْقَيْناهُمْ
ماءً غَدَقاً
يَعْنِي
لَأَمْدَدْنَاهُمْ
عِلْماً كَيْ يَتَعَلَّمُونَهُ
مِنَ
الْأَئِمَّةِ
»؛ تأويل
الآيات
الظاهره فی
فضائل العترة
الطاهره، ص۷۰۳.

[۱۷]. نهج
البلاغه، ص۵۵.

پیمایش به بالا