نسخه آزمایشی
شنبه, 29 ارديبهشت 1403 - Sat, 18 May 2024

جلسه 200/ غناء (13)

متن زیر تقریر و خلاصه ای از جلسه 200 درس خارج فقه مبحث مکاسب محرمه؛ جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری است که در تاریخ شنبه 16 آبان 94 برگزار شده است. قابل ذکر است که متن برداشت شاگردان ایشان از مباحث است

گفتيم كه در نظر مرحوم شيخ تحليل موضوع و مفهوم غناء هم مانند حكم غناء كار فقيه است از آن حيث كه موضوع غناء‌متعلق حكم شرعي است.

اما از نظر شارع موضوع غناء چيست؟ مرحوم شيخ از ادله استفاده كرده اند كه موضوع غناي محرم كيفيت لهوي صوت است و كاري به مضمون و محتوا ندارد. به نظر ايشان اگر مفهوم لغوي غناء اوسع از اين موضوع بود بايد تضييق شود و اگر اضيق بود بايد توسعه يابد.

اما رواياتي هم داريم كه از مطلق غناء نهي كرده اند و اين نهي را مستند به لغو يا لهو نكرده اند تا لهوي بودن را قيد حرمت بدانيم.

در نظر مرحوم شيخ اين روايات تقييد ميشود با رواياتي كه ميگويد غناء كيفيت لهوي است و از همين باب حرام است. زيرا از مجموع روايات استفاده شد كه غناي محرم، همان كيفيت لهوي است. پس مثل اين است كه اين روايات معلل تعليلي دارد كه آن تعليل دايره موضوع روايات مطلق را هم تقييد ميكند، يعني اشعار به عليت دارند. نه اينكه بخواهيم مطلق را بر مقيد حمل كنيم تا اشكال شود كه مطلق و مقيد در اينجا هم جهت و متوافقينند. در كل هر جا مطلق و مقيدي داشته باشيم و معلوم باشد كه هر دو يك مطلب را بيان ميكنند امكان حمل مطلق بر مقيد وجود دارد. البته حمل شيخ در اينجا از اين باب نيست بلكه از باب عليت است. زيرا در اينجا علم به اينكه دو دسته روايات ناظر به يك موضوعند نداريم.

اما اگر در مفهوم عرفي، غناءكيفيت لهوي وباطل باشد نياز به تقييد مطلقات به شكل بالا هم نيست. لذا بايد ديد كه در مفهوم عرفي آيا غناء كيفيت لهوي است؟ اين كيفيت چيست؟ گفته اند اين كيفيت همان لحن اهل فسوق و لحن مطرب است كه موجب خفت ميشود. البته بايد بر اين دو قيد دليل آورده و ادعا كنند كه اين دو قيد اجلي از لهوي اند. لذا ادعا كرده اند كه در آن دوره لحن اهل فسوق معلوم بوده است و اشاره به قضيه خارجي دارد كه روشن بوده زيرا در آن زمان هيچ قسم از آواز خواني و استماع آن در بين متدينين رايج نبوده است. اما الان براي ما ابهام دارد زيرا اقسامي از استماع آواز در بين متدينين هم رايج شده است. لذا تعريف كيفيت لهوي به الحان اهل فسوق، مشكلي براي زمان ما حل نميكند. زيرا در مجالس غير اهل فسوق هم الحاني وجود دارد كه تفاوتي با كيفيت الحان مجالس اهل فسوق ندارد و تفاوتشان فقط از باب مقارنات است.

در نهايت مرحوم شيخ اطراب شأني را شرط حرمت دانسته اند تا از قيد «آنچه عرفا غناست» بي نياز باشند. اما حق اين است كه خفت شأني هم ابهام دارد و مشكلي را حل نميكند. خصوصا با توجه به اينكه بعض فقهاء اطراب را به ترجيع معني كرده اند.

لذا در نهايت مرحوم شيخ ميفرمايند غناء ‌صوت باطل است و تشخيص مصداقش عرفي است.

قول ديگري كه در تفسير موضوع غناء مطرح شد اين بود كه غناء اصطلاح است براي دو معنا. يكي همان آوازه خواني و سماع است كه همان است كه مرحوم شيخ مراد كرده اند و حرمت متوجه كيفيت لهوي آن است. ديگري آواز خواندن است كه از محل بحث ما خارج است ولي در بعض روايات از اين اصطلاح استفاده كرده اند مانند روايات امر به ترجيع در قرآن. اما مرحوم شيخ اين نوع آواز خواندن را مفهوما هم غناء نميداند و مانند مد الصوت و ... حكما و موضوعا خارج از غناء ميداند.

اثبات اين معنا هم براي غنا‌ءمشكل است و بعلاوه مشكلي را در بحث موضوع شناسي غنا‌ء حل نميكند. چون باز براي حكم به حرمت، موضوع اصلاح اول است مقيد به لهوي بودن كه تشخيص آن باز با عرف است. همچنين مرز ورود آواز از قسم و اصطلاح دوم به قسم اول را هم عرف تعيين ميكند. بعلاوه اينكه چنانچه بعدا به تفصيل خواهد آمد در روايات هيچ جا امر به تغني در قرآن نشده است و لذا اين تفصيل كاربردي در فهم و استظهار از روايات هم ندارد.