نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

جلسه هشتاد و یکم شرح کتاب الحجه کافی/ کلمه نور و روح الهی مسیر انتشار هدایت و علم – جمع بندی بحث کلمه

متن زیر تقریر جلسه هشتاد و یکم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 19 دی ماه سال 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث بررسی مقام امامت و ابتلاء به کلمه بیان می کنند که بحث کلمه الهی به مسئله علم و روح برای هدایت مربوط است. این نور و روح الهی است که محصول تکلم خداست؛ این حقیقت در وجود رسول الله و ائمه است و لذا آنها کلمه الهی شده اند. اینکه چرا به این حقائق کلمه هم می گویند زیرا سبب انتقال پیام و ارتباط با مخلوق است. این حقیقتی است که قرار است در زندگی موجود مختار جاری شود و انبیاء الهی هم باید به همین حقیقت مبتلی شوند و تحمل کنند تا حامل این وحی شوند...

کلمه نور و روح بستر هدایت الهی

بحث در روایات باب طبقات(1) و تنقیح مقام امامت بود؛ در آیه شریفه سوره بقره فرموده بود که امامت حضرت ابراهیم با ابتلاء به کلماتی خاص بوده است. سوال این بود که چرا اینجا تعبیر به «کلمه» شده است؟ اشاره کردیم که کلمه تقوی یا کلمه باقیه یا کلمه الفصل یا کلمات الله به امام یا علم امام یا علم الهی تفسیر شده است که روایات این بحث در جلسه قبل خوانده شد.

اما در روایت دیگری که در مختصر البصائر و کتبی مثل تاویل الآیات نقل شده است فرموده: «مِنْ كِتَابِ الْوَاحِدَةِ: رُوِيَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأُطْرُوشِ الْكُوفِيِّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَجَلِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِي نَجْرَانَ ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِ  عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: قَالَ أَمِيرالْمُؤْمِنِينَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ، تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً، ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ مُحَمَّداً وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا، فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ، فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقِه »(2) در این روایت بیان شده است که خدا با تکلم خود نور و سپس روح را خلق کرده است و این روح را در نور قرار داده است. و این نور چون سبب خلقت اهل بیت بوده است، وجود آنها نوری است که کلمه روح در اختیار آنهاست؛ لذاست که کلمات الله شده اند و با همین مقام هم حجت الهی شده و طریق اتصال با خداوند هستند.

با توجه به این بحث ها همانطور که در جلسه قبل هم اشاره کردیم این آیه شریفه سوره شوری مهم می شود که فرموده: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيم » در این آیه شریفه از انواع تکلم الهی صحبت شده است که با آن حقیقت وحی به انبیاء داده می شده است. بعد در آیه بعد که از وحی نبی اکرم خبر می دهد فرمود: «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَ لاَ الْإيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى  صِراطٍ مُسْتَقيم »(شوری / 51) یعنی با این وحی حقیقت «روح» به شما منتقل شده است. این روح در قالب نور قرار گرفته است و به شما منتقل شده است و هدایت با همین انجام می شود. لذا کلمه نور و روح به حضرت عطا شده است.

لذا آن حقیقت و کلمه ای که به حضرات داده شده است با همین وحی است و این نور و روح در آنها مستقر می شود؛ لذا در زیارات به نبی اکرم و اهل بیت «کلمه نور» گفته شده است. همین نور و روح است که در روایات مکرر ذکر شده است که بعد از نبی اکرم در اختیار امام است و اصل علم امام به همین کلمه روح برگشت می کند. لذا در روایات هم بحث کلمه الله به علم امام یا علم الهی تفسیر شده بود. علمی که منقطع نیست و مکرر در حال نزول به امام است. این روح در قالب نوری در اختیار امام قرار گرفته است که هدایت با همین نور هم واقع می شود.(3) لذا اگر در آیه شریفه فرموده: «اللَّهُ  نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاة»(4) و این نور الهی است که بستر هدایت مخلوقات است لکن این هدایت در واقع با کلمه نور و روح واقع می شود که در اختیار نبی اکرم است و ایشان را کلمه نور الهی قرار داده است.

نکته دیگر اینکه بنظر می رسد که این نور و هدایت الهی که در اختیار امام قرار می گیرد، همین است که حامل امر الهی است. هدایت الهی با امر و فرمان او واقع می شود و این امر در قالب نور الهی به امام داده می شود. اینکه فرموده: «أَلا لَهُ  الْخَلْقُ  وَ الْأَمْرُ تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ»(اعراف / 54) در واقع از ربوبیت الهی خبر می دهد که خلق برای هدایت نیاز به امر دارد. این امر، بحث حیث ربطی اشیاء به خالق نیست بلکه فرمان الهی است که تدبیر عالم به او واقع می شود. فرمود: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى  كُلَ  شَيْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى »(طه / 50) یعنی خدا خلقی دارد و آن را هدایت می کند؛ ولی این هدایت با نزول امر حاصل می شود. امری که در شب قدر یا در شب جمعه یا در هر لحظه بر امام نزولی دارد و بستر علم امام است.(5)

تبیین چرایی اطلاق «کلمه» بر حقائق مذکور

اما سوال مهم این است که چرا به این اموری که ذکر کردیم، کلمه اطلاق می شود؟ قدرت تکلم حقیقت بزرگی است که خدا در اختیار ما قرار داده است که با آن می توانیم ایجاد «کلمه» کنیم و از دریچه کلمه است که می توانیم مقصود خودمان و اغراض را به دیگری منتقل کنیم. کلام فقط برای انتقال مفاهیم نیست بلکه اغراض مان را با آن ایجاد می کنیم. ما تکلم می کنیم و فرد را می ترسانیم یا امیدوار می کنیم. کلمه ابزار انتقال معانی و علوم برای ایجاد اهداف و اغراض متکلم است.

اینکه قرآن را کلام الهی می دانیم امر روشنی است و شکی نیست که این حقیقت کلام الهی است. نه خالق است و نه مخلوق. ابزار ارتباط بین خالق و مخلوق است. این دعوایی که بین متکلمین در صدر اسلام بوده است که قرآن و کلام الهی مخلوق است یا خیر و آیا قدیم است یا حادث به همین بحث ها مربوط است. خداوند متعال برای هدایت الهی تکلمی کرده است و با این کلام است که هدایت ایجاد می شود و همین کلام است که حامل امر و فرمان الهی است.

و باید توجه هم کرد که همه مراتب این کتاب الهی، هدایت و فرمان الهی و کلمه الله است. هم در این ساحت ملفوظی که در اختیار ماست، هدایت و فرمان و تکلم خداست و هم در آن ساحتی که «وَ إِنَّهُ في  أُمِ  الْكِتابِ  لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكيمٌ»(زخرف / 4) تکلمی از جانب خداست که تنزل پیدا می کند و هدایت با آن در جمیع مراتب واقع می شود. این کلمه نور و روح الهی است که تنزل پیدا می کند و در قالب این کتاب خود را نشان می دهد؛ حقیقتی که سراسر علم و معارف الهی است که با تکلم خدا به مخلوقات اعطا می شود و آنها را هدایت و نورانی می کند. لذا خداوند برای هدایت مخلوقات تکلم می کند و همین کلمه نور است که بستر هدایت و فرمان و امر الهی است.

نبی اکرم و اهل بیت ایشان واجد حقیقت کلمه نور و روح الهی هستند و از این باب خود کلمات الله می شوند و علم الهی و هدایت از وجود آنها در عالم منتشر می شود. به تعبیر آیه سوره نور ایشان مثل کلمه نور الهی است و به قلب ایشان این نور داده شده است. این قرآنی که ما به عنوان کلام الهی قبول داریم، نازله کلمه نور و روح است در وجود حضرت. لذا همه علم الهی با همین وحی به حضرت داده می شود. بعد هم با یک نظامی در اهل بیت ایشان در عالم منتشر می شود که آیه نور از همین شکل خاص تنزل نور بحث کرده است.

ابتلاء به کلمات و اتمام آن در مسیر امامت

اگر هم کسی بخواهد به این حقیقت دست پیدا کند باید مبتلای با این حقیقت شود و با خضوع در مقابل آن این حقیقت به او اعطا می شود. در روایات «صعب مستصعب» همین نکته بیان شده است. از یک طرف فرمودند: «امرنا صعب مستصعب»(6) و از طرف دیگر فرمودند: «حدیثنا او علومنا صعب مستصعب»(7) اینها همه یک حقیقت است که از نور و هدایت الهی بر محور امام صحبت می کند که برای دریافت از این کلمه نور و هدایت الهی – که همان علم الهی است – باید انسان ابتلائاتی را پشت سر بگذارد تا حامل آن حقیقت شود.

خلاصه اینکه خداوند تکلمی کرده است که حقیقت وحی و هدایت و علم الهی از دریچه آن منتقل شدنی است. همانطور که ما هم تکلمی داریم و با ایجاد کلمه علم خود را منتقل می کنیم؛ خداوند با تکلم خود کلمه نور و روح را ایجاد می کند و این حقیقت تنزلی هم در عوالم دارد ولی در جمیع مراتب، کلمه الله است.(8) و برای اینکه کسی واجد این حقیقت شود و امر و فرمان الهی به او برسد، باید ذیل همین کلمه قرار گیرد و از او بگیرد؛ باید به آن هدایت و امر الهی امتحان شود تا واجد آن هدایت شود؛ واقعاً باید انسان مبتلی به این کلمه هدایت شود که این حقیقت به او داده شود. به میزانی هم که این ابتلاء سنگین تر و مواجهه بالاتری داشته باشد، حقیقت بالاتری اعطا خواهد شد.

نکته مهم اینکه کلمه روح و نور الهی در بالاترین درجه خود اتحادی خاص با وجود حضرات معصومین دارد که به نحوی کانه با هم یکی می شوند. هرچند این مربوط به ساحتی از خلقت آنهاست که انوار هستند و واجد کلمه نور. لذا بر آنها کلمه الله اطلاق می شود. و از طرفی هم واجد علوم الهی می شوند و بر آنها وحی می شود و کلمه روح در نزد آنهاست؛ لذا در این ساحت هم کلمات الهی در نزد آنهاست. حال وقتی جناب ابراهیم می خواهد واجد این حقیقت نور الهی شود و به تعبیری از کلمات الهی به او القاء شود، باید مبتلی به این کلمات شود که در باطن وجود مقدس حضرات معصومین هستند.(9) کلمات الهی مقوم حقیقت امامت و صاحب امر شدن است که ایشان را به آن مبتلی کرده اند؛ علم و حقیقت نوری است که باید امام داشته باشد که با آن بتواند امامت کند.

بعد هم ایشان این مواجهه را به اتمام رساند «فاتمهن» که مقام فوق العاده ای است. قرار بوده است چیزی از امامت همه اهل بیت به ایشان داده شود که اینطور مبتلی به کلمات شده اند. ایشان کلمات الهی که علوم است را در یک درجه خاصی دریافت کرده اند که مقام امامت بوده است. امام باید کیفیت خاصی از علم الهی بدست داشته باشد که بتواند امامت کند. هرچند امامت نیز خود درجات دارد و امامت ایشان و ماموریت شان امر خاصی بوده که به بقیه انبیاء اولوالعزم – بغیر از نبی اکرم- داده نشده است و لذا نبی اکرم خود را منتسب به ایشان می کند «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين » (نحل / 127)

البته باید دقت کرد که امامت ایشان و همه ائمه دیگر، با وساطت کلمات الهی و در واقع نبی اکرم و اهل بیت است. ولی امامت خود حضرات معصومین مبتلی شدن به امر دیگری است که بحث دیگری را می طلبد. در خصوص نبی اکرم دیگر آنجا کلمه ای در بین نیست که ایشان مبتلی به او شود که به امامت برسد. والحمدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 175

(2) مختصر البصائر، ص: 131

(3) در روایات بحث حقیقت علم نیز،علم را به نور معنا می کند. در حدیث عنوان بصری فرمود: «ِ لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ  يَهْدِيَه» بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 1، ص: 225. نیز در مورد آیه شریفه که فرمود: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ  يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ» هم فرموده هدایت اینطور واقع می شود که نوری به انسان داده می شود که شرح صدر ایجاد می کند. فرمود: «سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ عَنْ شَرْحِ الصَّدْرِ مَا هُوَ فَقَالَ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ الْمُؤْمِنِ فَيَشْرَحُ صَدْرَهُ وَ يَنْفَسِح » بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 65، ص: 236

(4) سوره مبارکه نور آیه 35. در روایات مکرری ذیل این آیه شریفه نسبت این هدایت را حضرات معصومین بیان کرده است.

(5) توضیح این بحث و حقیقت علم امام در ارتباط با نزول امر الهی که در شب قدر و شب جمعه و هر ساعت در ابواب علم خواهد بود و در بحث مقام محدث بودن امام نیز به این مباحث اشاره ای خواهد شد.

(6) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 26

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 401 - بصائر الدرجات، ج 1، ص: 20

(8) استاد می فرمودند کلمه فقط ایجاد آوا و صدا و موج در هوا نیست. چیزی که ایجاد می شود و از دریچه آن حقیقتی منتقل می شود این کلمه است. همانطور که امروز با هنر و اشکال و انوار و رنگ ها و ترکیب آنها یک حقیقتی را منتقل می کنند. بلاتشبیه کلام الهی روشن است که از جنس آوای عرفی نیست و بلکه حقیقتی است که علم الهی با او در عالم منتشر می شود.

(9) در جلسات قبل مفصلاً این نکته تذکر داده شد که این ابتلاء به کلمه ظاهر و باطن دارد و در ظاهر مثلا ذبح جناب اسماعیل بود ولی در باطن به مقامات و علم امام امتحان می شد. اکن امتحان به کلمه الله بود که همان حقیقت به او داده شود. باید بین امتحان و ظرفیت سازی و آنچه به او داده می شود تناسبی باشد. باید توجه شود که این صحنه های زندگی ایشان واقعاً صحنه های سنگینی بوده است که احدی از پس این امتحانات برنمی آمد بجز حضرات معصومین. اینکه کسی بتواند اینطور در مقابل مشرکین بایستد و بت شکنی کند تا وسط آتش برود و بعد با مهاجرت خود دو جریان درست کند و فرزند خود را در بیابان بگذارد و در پیری هم در میدان ذبح او برود. همه اینها اقدامات ایشان برای طرح نبی اکرم بوده است و سختی های آن را هم به جان خریده است.