نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

جلسه هشتاد و سوم شرح کتاب الحجه کافی/ معنای ظلم به امامت در ذریه جناب ابراهیم و اخبار خداوند به ایشان

متن زیر تقریر جلسه هشتاد و سوم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 25 دی ماه سال 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث بررسی مقام امامت اشاره می کنند که بحث نسل و امامت در ذریه حضرت ابراهیم بحث پردامنه ای است که در آیات و روایات هست. در سوره آل عمران بحث ذریه مصطفی ایشان را اشاره کرده است و در سوره مبارکه فاطر نیز بحث طبقات این اصطفاء را بحث کرده است؛ ایشان به این روایات اشاره کرده اند. نیز بحث دیگر در مورد ذریه خاص ایشان دعای ایشان در دوری از شرک است...

معنای ظلم در آیه شریفه در نسل حضرت ابراهیم

بحث در روایات باب طبقات(1) و در مقام امامت بود و آیه شریفه سوره بقره را گفتگو می کردیم؛ در مورد ظلمی که در آیه شریفه بیان شده بود روایاتی را بررسی کردیم. در صحیحه هشام بن سالم و درست بن ابی منصور در کافی فرموده بود: «مَنْ عَبَدَ صَنَماً أَوْ وَثَناً لَا يَكُونُ إِمَاماً»(2) ظاهر این تعبیر این است که کسی که لحظه ای بت پرستیده باشد امام نخواهد شد. در معتبره زید شحام هم فرموده بود: «لَا يَكُونُ السَّفِيهُ إِمَامَ التَّقِيِّ»(3) که در این روایت حضرت ظالم را به سفیه معنا کرده و در آیه شریفه فرموده بود: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» ایشان مسیر و شجره مصطفی های عالم است و کسی که از این مسیر رویگردان شود، سفیه است و در مسیر اصطفی نیست.(4)

در روایت دیگر که در تفسیر عیاشی آمده است فرمود: «رُوِيَ بِأَسَانِيدَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: كُنَّا بِمَكَّةَ فَجَرَى الْحَدِيثُ فِي قَوْلِ اللَّهِ  وَ إِذِ ابْتَلى  إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ  قَالَ أَتَمَّهُنَّ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِي قَوْلِ اللَّهِ  ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ  ثُمَ  قَالَ  إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  قَالَ يَا رَبِّ وَ يَكُونُ مِنْ ذُرِّيَّتِي ظَالِمٌ قَالَ نَعَمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ قَالَ يَا رَبِّ فَعَجِّلْ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ مَا وَعَدْتَنِي فِيهِمَا وَ عَجِّلْ نَصْرَكَ لَهُمَا وَ إِلَيْهِ أَشَارَ بِقَوْلِهِ  وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ  فَالْمِلَّةُ الْإِمَامَةُ فَلَمَّا أَسْكَنَ ذُرِّيَّتَهُ بِمَكَّةَ قَالَ  رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ  إِلَى  مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ  فَاسْتَثْنَى مَنْ آمَنَ خَوْفاً أَنْ يَقُولَ لَهُ لَا كَمَا قَالَ لَهُ فِي الدَّعْوَةِ الْأُولَى  وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ  وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى  عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنِ الَّذِينَ مَتَّعْتَهُمْ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَان »(5)

در این روایت حضرت فرمودند وقتی که جناب ابراهیم سوال از امامت در ذریه کرد، خداوند با این تعبیر «لايَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ » به ایشان فهماند که در نسل شما هم ظالم و مشرک هست. لذا وقتی ایشان برای نسل خود در مکه – بعد از واقعه ذبح و بناء کعبه- دعا می کند با این قید دعا کرده است: «مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِر» زیرا خود متوجه است که از ذریه ایشان ظالم و سفیه خواهد بود. و بعید نیست گفته شود این تعبیر «مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا» در مورد همین طائفه ظالم و تابعین آنهاست. این ظلمی است که آنها را به کفر می رساند.

بنظر است که اصلاً باطن این ظلم مقصود ظلم به همین جریان امامت است. یعنی امامی که این جریان را امامت می کند عده ای در مقابل او خواهند بود و این امامت را قبول نمی کنند. حتماً این افراد خود در مسیر اصطفی و طهارت و امامت نیستند. این آیه شریفه که از نزدیک شدن به شجره ممنوعه هم بحث کرده است همین نکته را بیان کرده است. فرمود: «وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين »(اعراف / 19) این شجره باطنش همان شجره ولایت بوده است که نباید حتی طمعی در آن کرد. لذا در روایات دارد که به حضرت آدم و حوا دستور داده شد که نگاه همراه با حسد به مقام امام نکنند.

البته روشن است که نظر به حسد غیر از حسدی است که دشمنان اهل بیت و ائمه به این مقام داشتند. حسادتی که قرآن فرموده: «أَمْ يَحْسُدُونَ  النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظيماً»(نساء / 54) اینکه چیزی در قلب حضرت آدم گذشته باشد، غیر از حسادتی است که دشمنان و ظالمین داشتند و در مقابل مصطفی های از آل ابراهیم ایستادند. لذا ایشان با توسل به خود اهل بیت به مقام توبه رسید و خود را ذیل آنها قرار داده است.

در صحیحه داود رقی در کافی شریف فرموده: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ  اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا يَحْسُدْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً إِنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ كَانَ مِنْ شَرَائِعِهِ السَّيْحُ فِي الْبِلَادِ فَخَرَجَ فِي بَعْضِ سَيْحِهِ وَ مَعَهُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ قَصِيرٌ وَ كَانَ كَثِيرَ اللُّزُومِ لِعِيسَى فَلَمَّا انْتَهَى عِيسَى إِلَى الْبَحْرِ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ يَقِينٍ مِنْهُ فَمَشَى عَلَى ظَهْرِ الْمَاءِ فَقَالَ الرَّجُلُ الْقَصِيرُ حِينَ نَظَرَ إِلَى عِيسَى جَازَهُ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ يَقِينٍ مِنْهُ فَمَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ لَحِقَ بِعِيسَى فَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ هَذَا عِيسَى رُوحُ اللَّهِ يَمْشِي عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِي عَلَى الْمَاءِ فَمَا فَضْلُهُ عَلَيَّ قَالَ فَرُمِسَ  فِي الْمَاءِ فَاسْتَغَاثَ بِعِيسَى فَتَنَاوَلَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخْرَجَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا قُلْتَ يَا قَصِيرُ قَالَ قُلْتُ هَذَا رُوحُ اللَّهِ يَمْشِي عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِي عَلَى الْمَاءِ فَدَخَلَنِي مِنْ ذَلِكَ عُجْبٌ فَقَالَ لَهُ عِيسَى لَقَدْ وَضَعْتَ نَفْسَكَ  فِي  غَيْرِ الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَكَ اللَّهُ فِيهِ فَمَقَتَكَ اللَّهُ عَلَى مَا قُلْتَ فَتُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا قُلْتَ قَالَ فَتَابَ الرَّجُلُ وَ عَادَ إِلَى مَرْتَبَتِهِ الَّتِي وَضَعَهُ اللَّهُ فِيهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا يَحْسُدَنَّ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»(6)

در این روایت حضرت فرمودند با حسادت نسبت به موضع دیگری که خصوصاً مقصود امام است، انسان به جایی نمی رسد بلکه هبوط می کند. این تعبیر مهمی است که انسان جایگاه خود را نباید اشتباه بگیرد. «وَضَعْتَ نَفْسَكَ  فِي  غَيْرِ الْمَوْضِعِ الَّذِي وَضَعَكَ اللَّهُ فِيهِ» این سبب می شود که انسان از امام جدا شود و هبوط کند. در واقع این فردی که دنبال حضرت عیسی بروی آب حرکت می کرد، بسم الله او نبود که کار می کرد بلکه به بسم الله حضرت عیسی تکیه کرده بود. این معنای وسیعی است که از حسد بدست می آید که انسان ذره ای نباید به دیگر حسد داشته باشد خصوصاً حسد نسبت به اولیاء الهی که بجای بهره مندی انسان فقط خسران می کند.

لذا این هم معنای باطنی از ظلم در آیه است که کسی به امامت می رسد که اهل ظلم و حسادت نسبت به این کلمات الهی نباشد. جناب ابراهیم خود نسبت به همین کلمات الهی که به اسماء الحسنی و اهل بیت تفسیرشده است امتحان شده است و نسبت به آنها خضوع کرده و عهد سپرده است. ظالم هم کسی است که قبول نکند که باید متعهد به این کلمات الهی باشد. این بیان دیگری از همان شرک در طاعتی است که در جلسه قبل اشاره کردیم.

اصطفاء در آل ابراهیم و بیرون بودن ظالمین از آل صطفی

با این نکته روشن می شود که مسئله در این آیه و روایات آن فقط اخبار به ملاک امامت نیست بلکه یک خبر مهمی به جناب ابراهیم داده می شود که در نسل و ذریه شما همه مصطفی نیستند؛ بله پیامبران و اوصیاء و ائمه بعدی همه در نسل شما هستند، ولی همه نسل و ذریه شما مصطفی نیستند بلکه ظالم هم در آنها هست که در مقابل جریان امامت خواهد ایستاد و مشرک و ظالم می شوند.

در مورد اینکه خود ایشان مصطفی الهی هستند، در همین آیه شریفه بیان کرده بود: «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحينَ» یعنی ایشان مصطفی هستند و مله و آیین ایشان مورد انتخاب خداست و هرکس از این آیین رویگردان شود از ما نیست و خود را به سفاهت خواهد انداخت.

اما در مورد آل ایشان هم قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى  آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»(ال عمران / 33 ـ 34) یعنی آل ابراهیم مصطفی هستند. لکن این آل که مورد اصطفاء و برگزیدگی هستند همه ذریه حضرت نیستند. عده ای از این ذریه هستند که اهل نجات هستند و در آنها ظالم هم هست. دشمنی که در مقابل همین امامت می ایستد و دعوت دیگری دارد.

این جریان آل و مصطفی های عالم که در ذریه انبیاء بودند در آیه دیگری توضیح داده شده است. در سوره مبارکه فاطر فرموده: «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبير»(فاطر / 32) در این آیه شریفه به جریان مصطفی های عالم که وارث کتاب بودند اشاره می کند که اینها اهل نجات هستند؛ در آیه بعد به همه آنها وعده بهشت داده است. فرموده: «جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فيها حَرير»

در این آیه شریفه بیان کرده است که درون نسل انبیاء -خصوصاً حضرت ابراهیم که در سوره نساء نیز به آل ایشان اشاره شده- عده ای هستند که مصطفی هستند ولی خود اینها هم فرق هایی دارند. همه آنها وارثان کتاب هستند؛ و این اشکالی ندارد که بعض افراد از خاندان رسالت ولو اهل نجات باشند ولی امام نباشند و وارث کتاب هم باشند. این معنای عامی از وراثت کتاب است. شبیه آنچه در مورد وراثت کتاب به بنی اسرائیل فرموده: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْهُدى  وَ أَوْرَثْنا بَني  إِسْرائيلَ الْكِتاب »(غافر / 53) یعنی جریانی که وارث کتاب هستند، فقط ائمه و پیامبران آن قوم نیستند.

بررسی روایات ذیل آیه شریفه سوره فاطر

روایات این آیه شریفه هم همینطور معنا کرده است. مثلاً در معتبره سالم در کافی فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الْمُؤْمِنِ عَنْ سَالِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ  الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ  وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ  بِإِذْنِ اللَّهِ  قَالَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ لِلْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَام »(7) در این روایت بیان کرده است که در این جریان مصطفی های عالم، سابقونی هستند که امام هستند. یک عده مقتصد هستند که عارف به امام هستند. دسته سوم کسانی هستند که معرفت به امام ندارند ولی این عدم معرفت به معنی ظالم مطلق و دشمن امام نیست بلکه به معنی مستضعف است که در بعض روایات دیگر هم بیان شده است.

در موثقه سلیمان بن خالد در کافی فرموده: «الْحُسَيْنُ عَنْ مُعَلًّى عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ  أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَ أَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُونَ أَنْتُمْ قُلْتُ نَقُولُ إِنَّهَا فِي الْفَاطِمِيِّينَ قَالَ لَيْسَ حَيْثُ تَذْهَبُ لَيْسَ يَدْخُلُ فِي هَذَا مَنْ أَشَارَ بِسَيْفِهِ وَ دَعَا النَّاسَ إِلَى خِلَافٍ  فَقُلْتُ فَأَيُّ شَيْ ءٍ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ الْجَالِسُ فِي بَيْتِهِ لَا يَعْرِفُ حَقَّ الْإِمَامِ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِحَقِّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ»(8) در این روایت در مورد مصطفی ها سوال می کند و حضرت بیان می کنند فرزندان حضرت زهرا که دعوت به خود می کنند و در مقابل امام معصوم هستند اینها جزو این دسته نیستند. راوی سوال می کند پس «ظالم لنفسه» چه کسی است؟ حضرت بیان می کنند کسی که در خانه نشسته است و اهل معرفت به امام معصوم نیست ولی مقابل امام هم نیست و دعوت به خلاف و خود ندارد.

در صحیحه احمد بن عمر حلال در کافی فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا الْآيَةَ قَالَ فَقَالَ وُلْدُ فَاطِمَةَ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ الْإِمَامُ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِالْإِمَامِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَعْرِفُ الْإِمَامَ»(9) در این روایت حضرت فرمودند این جریان اصطفی و ارث کتاب در فرزندان حضرت زهرا هست. که سه دسته هستند. دسته او خود امام است که سابق بالخیرات است. دسته دوم عارف به امام است که مقتصد است. دسته سوم هم کسانی هستند که معرفت امام ندارند ولی در مقابل امام نیست. این نکته با جمع روایات بدست می آید. این دسته ضال هستند نه مغضوب علیهم.

در روایت ابوعبدالله علوی در معانی الاخبار فرموده: «حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَصْرٍ الْبُخَارِيُّ الْمُقْرِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ الْعَلَوِيُّ الْفَقِيهُ بِفَرْغَانَة بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ إِلَى الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ  فَقَالَ الظَّالِمُ يَحُومُ حَوْمَ نَفْسِهِ وَ الْمُقْتَصِدُ يَحُومُ حَوْمَ قَلْبِهِ وَ السَّابِقُ يَحُومُ  حَوْمَ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلّ»(10) در این روایت تعبیر خاصی از سه دسته مذکور شده است؛ امام دور امر رب می گردد و متمرکز بر آن است. مقتصد متمرکز بر امر قلب خود است و از آن مراقبت می کند. اما ظالم لنفسه کسی است که مشغول نفس شده است.

در روایت جابربن یزید جعفی در معانی الاخبار هم فرموده: «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ السُّكَّرِيُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِر قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ و مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ  فَقَالَ الظَّالِمُ مِنَّا مَنْ لَا يَعْرِفُ حَقَّ الْإِمَامِ وَ الْمُقْتَصِدُ الْعَارِفُ بِحَقِّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ هُوَ الْإِمَامُ جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يَعْنِي السَّابِقَ وَ الْمُقْتَصِدَ» در این روایت هم باز همین دسته بیان شده است و فقط این نکته در ذیل روایت بیان شده است که نجات و ورود بهشت برای سابق و مقتصد است. این معنای ذیل روایت باید با روایات دیگر جمع شود. (11)

در روایت ابوحمزه ثمالی که تعبیر بسیار مهم و لطیفی دارد در معانی الاخبار مرحوم صدوق فرمود: «حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ يَحْيَى الْبَجَلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ مُوسَى بْنُ يُوسُفَ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي حَفْصٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ مَعَ أَبِي جَعْفَرٍ إِذْ أَتَاهُ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ فَقَالا لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّا نُرِيدُ أَنْ نَسْأَلَكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَقَالَ لَهُمَا اسْأَلَا عَمَّا جِئْتُمَا قَالا أَخْبِرْنَا عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ إِلَى آخِرِ الْآيَتَيْنِ قَالَ نَزَلَتْ فِينَا أَهْلَ الْبَيْتِ قَالَ أَبُو حَمْزَةَ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي فَمَنِ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ قَالَ مَنِ اسْتَوَتْ حَسَنَاتُهُ وَ سَيِّئَاتُهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ فَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ فَقُلْتُ مَنِ الْمُقْتَصِدُ مِنْكُمْ قَالَ الْعَابِدُ لِلَّهِ رَبَّهُ فِي الْحَالَيْنِ حَتَّى يَأْتِيَهُ الْيَقِينُ فَقُلْتُ فَمَنِ السَّابِقُ مِنْكُمْ بِالْخَيْرَاتِ قَالَ مَنْ دَعَا وَ اللَّهِ إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ وَ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنْ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَكُنْ لِلْمُضِلِّينَ عَضُداً وَ لَا لِلْخَائِنِينَ خَصِيماً وَ لَمْ يَرْضَ بِحُكْمِ الْفَاسِقِينَ إِلَّا مَنْ خَافَ عَلَى نَفْسِهِ وَ دِينِهِ وَ لَمْ يَجِدْ أَعْوَاناً»(12)

در این روایت حضرت فرمودند این آیه در مورد اهل بیت است. البته در روایت روشن است مقصود ائمه هداه معصومین نیست بلکه مطلق خاندان اهل بیت رسول خداست. و آنهایی که از این خاندان مصطفی بودند و وارث کتاب شدند، این سه دسته هستند. ظالم لنفسه کسی است که «استوت حسناتهم سیئاتهم» که در روایات به اصحاب اعراف نیز تفسیر شده اند که با شفاعت وارد بهشت می شوند. دسته دوم که مقتصدین هستند حضرت فرمودند عابد خدا هستند. دسته سوم هم ویژگی های امام در این روایت بیان شده است.

در صحیحه ریان بن صلت نیز در عیون اخبارالرضا فرموده: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُ  عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْت قَالَ: حَضَرَ الرِّضَا مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ بِمَرْوَ وَ قَدِ اجْتَمَعَ فِي مَجْلِسِهِ جَمَاعَةٌ مِنْ عُلَمَاءِ أَهْلِ الْعِرَاقِ وَ خُرَاسَانَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ أَخْبِرُونِي عَنْ مَعْنَى هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَتِ الْعُلَمَاءُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْأُمَّةَ كُلَّهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ مَا تَقُولُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ الرِّضَا لَا أَقُولُ  كَمَا قَالُوا وَ لَكِنِّي أَقُولُ أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِكَ الْعِتْرَةَ الطَّاهِرَةَ فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ كَيْفَ عَنَى الْعِتْرَةَ مِنْ دُونِ الْأُمَّةِ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا إِنَّهُ لَوْ أَرَادَ الْأُمَّةَ لَكَانَتْ أَجْمَعُهَا فِي الْجَنَّةِ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ  فَمِنْهُمْ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سابِقٌ بِالْخَيْراتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ ثُمَّ جَمَعَهُمْ كُلَّهُمْ فِي الْجَنَّةِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ  جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ  الْآيَةَ فَصَارَتِ الْوِرَاثَةُ لِلْعِتْرَةِ الطَّاهِرَةِ لَا لِغَيْرِهِم  الحدیث»(13)

در این روایت هم حضرت فرمودند که این آیه ولو ظالم لنفسه این در مورد آل رسول است و البته کسانیکه دشمن نبی اکرم و اهل بیت هستند از آل بیرون هستند. حضرت اشاره می کنند که این آیه دلالت دارد که هر سه فرقه از آل رسول اهل نجات هستند لذا کل امت قطعا شامل آیه نیستند. این همان «آل» ایست که خدا آنها را برگزیده است. ادامه این روایت نیز قرائن لطیفی در این بحث دارد. فراجع.

شبیه همین محتوی در روایت ابی اسحاق نحوی سبیعی در تاویل آلایات بیان شده است. فرمود: «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ يَزِيدَ الْفَرَّاءِ عَنْ غَالِبٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ قَالَ  خَرَجْتُ حَاجّاً فَلَقِيتُ مُحَمَّدَ بْنُ عَلِيٍّ فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا فَقَالَ مَا يَقُولُ فِيهَا قَوْمُكَ يَا أَبَا إِسْحَاقَ يَعْنِي أَهْلَ الْكُوفَةِ قَالَ قُلْتُ يَقُولُونَ إِنَّهَا لَهُمْ قَالَ فَمَا يُخَوِّفُهُمْ إِذَا كَانُوا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ قُلْتُ فَمَا تَقُولُ أَنْتَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هِيَ لَنَا خَاصَّةً يَا أَبَا إِسْحَاقَ أَمَّا السَّابِقُونَ  بِالْخَيْرَاتِ فَعَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْإِمَامُ مِنَّا وَ الْمُقْتَصِدُ فَصَائِمٌ بِالنَّهَارِ وَ قَائِمٌ بِاللَّيْلِ وَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ فَفِيهِ مَا فِي النَّاسِ وَ هُوَ مَغْفُورٌ لَهُ يَا أَبَا إِسْحَاقَ بِنَا يَفُكُّ اللَّهُ رِقَابَكُمْ وَ يُحِلُّ اللَّهُ وَثَاقَ الذُّلِّ مِنْ أَعْنَاقِكُمْ وَ بِنَا يَغْفِرُ اللَّهُ ذُنُوبَكُمْ وَ بِنَا يَفْتَحُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ كَهْفُكُمْ كَكَهْفِ أَصْحَابِ الْكَهْفِ وَ نَحْنُ سَفِينَتُكُمْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّتِكُمْ كَبَابِ حِطَّةِ بَنِي إِسْرَائِيل »(14)

در این روایت هم حضرت بیان کرده اند که آنچه در این آیه آمده است آل رسول و ذریه ایشان است. نیز در این روایت کسی که ظالم لنفسه است را به کسی معنا می کند که مانند مردم است و معرفت امام ندارد. همان مفادی که در روایات دیگر مکرر وارد شده بود. هرچند دشمن نیست و البته کسی که دشمن باشد از آل نیست و از این جریان ذریه بیرون است.

در روایت احتجاج مرحوم طبرسی نیز نقل شده است که فرمود: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ : سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا قَالَ أَيَّ شَيْ ءٍ تَقُولُ؟ قُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّهَا خَاصَّةٌ لِوُلْدِ فَاطِمَةَ فَقَالَ أَمَّا مَنْ سَلَّ سَيْفَهُ وَ دَعَا النَّاسَ إِلَى نَفْسِهِ إِلَى الضَّلَالِ مِنْ وُلْدِ فَاطِمَةَ وَ غَيْرِهِمْ فَلَيْسَ بِدَاخِلٍ فِي الْآيَةِ قُلْتُ مَنْ يَدْخُلُ فِيهَا؟ قَالَ الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ الَّذِي لَا يَدْعُو النَّاسَ إِلَى ضَلَالٍ وَ لَا هُدًى وَ الْمُقْتَصِدُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ هُوَ الْعَارِفُ حَقَّ الْإِمَامِ وَ السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ هُوَ الْإِمَام »(15) که همان تعابیر با لسان واضح تری بیان شده است که ظالم لنفسه کسی نیست که در مقابل امام باشد ولو از فرزندان حضرت زهرا باشد. ظالم به نفسه کسی است که دعوت به خود ندارد. کسی که مقابل حضرات باشد از آل رسول و ذریه حضرت نیستند. در بعض روایات به فرزند حضرت نوح استشهاد شده است که ایشان از اهل نوح نبود. «قالَ يا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ  مِنْ  أَهْلِكَ  إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ»(هود 46)

در روایت دیگری که در مجمع البیان و مناقب ابن شهرآشوب نقل شده است فرمود: «زِيَادُ بْنُ الْمُنْذِرِ عَنِ الْبَاقِر  أَمَّا الظَّالِمُ لِنَفْسِهِ مِنَّا فَمَنْ عَمِلَ  عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً وَ أَمَّا الْمُقْتَصِدُ فَهُوَ الْمُتَعَبِّدُ الْمُجْتَهِدُ وَ أَمَّا السَّابِقُ بِالْخَيْرَاتِ فَعَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ مَنْ قُتِلَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ شَهِيدا»(16) که ظالم به نفس از خاندان رسول را صاحب خلط عمل می داند. این تعبیر اشاره به تعبیر سوره توبه است که فرموده: «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»(توبه / 102) اینها کسانی هستند که مشکل خاصی در عمل دارند ولی به برکت توبه الهی و شفاعت ارد بهشت می شوند. اما مقتصد عابد مجتهد است و سابق به خیرات هم امام است و مقتولین از خاندان رسالت که ذیل امام شهید شده اند. بزرگانی مثل حضرت ابالفضل العباس و حضرت علی اکبر سلام الله علیهم.

دعای حضرت ابراهیم در دوری از شرک

اما نکته دیگری که در این بحث و تبیین ذیل آیه شریفه سوره بقره قابل دقت است اینکه این اخبار به حضرت ابراهیم که در ذریه ایشان ظالم و مشرک و عابد وصن و ثنم هست با دعای ایشان در جریان اسکان ذریه در مکه تناسب دارد و در روایات به همین اشاره شده است. در آن آیات فرموده: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْني  وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ * رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَني  فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصاني  فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ»(ابراهیم / 35 ـ 36) ایشان یک بلد امنی را برای ذریه خود درست کرده اند که وادی شرک نباشد و از عبادت اوثان و اصنام، مطهر باشند. بعد هم فرموده آن کسی که از من تبعیت کند از من است. یعنی در ذریه حضرت اگر کسی بدنبال مسیر توحیدی و حنفیت ایشان نباشد، از ایشان نیست. این از آل ایشان بیرون است.

این تعبیر ذوی العقول آمدن اصنام و نسبت دادن فعل اضلال به آنها تعبیر مهمی است که نشان می دهد اصل این بساط بت پرستی زیر سر کسانی است که می دانند چه می کنند و مشتی سنگ و چوب نیستند. جریان اولیاء طاغوتی که سرپرستی جریان اضلال را به عهده دارند. اینکه در بعض روایات از عده ای از منافقین امت تعبیر به «صنم القریش» شده است ناظر به همین تعبیر است. شرک در اطاعت که در بحث ظلم گفتگو کردیم ناظر به همین مطلب است. اینها همان ظالم هایی هستند که در ذریه حضرت هستند و ایشان آنها را از خود نمی داند.

این تبعیت در آیه شریفه که از حضرت ابراهیم بیان شده است و بستر امامت و اقامه صلاه خواهد شد و وادی توحید و امن است که بساط شرک نیست، در آیه دیگری اینطور توضیح داده شده است: «ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ * إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنين »(آل عمران / 67 ـ 68) یعنی عده ای می خواهند خود را ادامه حضرت ابراهیم بدانند ولی کسی اولویت به حضرت دارد که تابع ایشان باشد. این تبعیت همان است که در سوره ابراهیم مورد دعای ایشان بود. لذا روایات مکرری هم ذیل همین آیه شریفه اشاره کرده است که هر کسی ادامه حضرت ابراهیم نیست و امامت نخواهد داشت.

در ذیل معتبره عبدالعزیز بن مسلم که تعابیر بزرگ امام رضا در مورد مقام امامت است فرموده بود: «فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي  قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَكْرَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ  وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ  بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ  وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ  فَلَمْ تَزَلْ فِي ذُرِّيَّتِهِ يَرِثُهَا بَعْضٌ عَنْ بَعْضٍ قَرْناً فَقَرْناً حَتَّى وَرَّثَهَا اللَّهُ تَعَالَى النَّبِيَّ فَقَالَ جَلَّ وَ تَعَالَى إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ  بِإِبْراهِيمَ  لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ  وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ  فَكَانَتْ لَهُ خَاصَّةً فَقَلَّدَهَا عَلِيّاً بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى عَلَى رَسْمِ مَا فَرَضَ اللَّهُ فَصَارَتْ فِي ذُرِّيَّتِهِ الْأَصْفِيَاءِ الَّذِينَ آتَاهُمُ اللَّهُ الْعِلْمَ وَ الْإِيمَانَ بِقَوْلِهِ تَعَالَى وَ قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ الْإِيمانَ  لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتابِ اللَّهِ  إِلى  يَوْمِ الْبَعْثِ  فَهِيَ فِي وُلْدِ عَلِيٍّ خَاصَّةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ إِذْ لَا نَبِيَّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ فَمِنْ أَيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّال »(17) والحمدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 175

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 175

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 175

(4) در معتبره عبدالعزیز بن مسلم در کافی شریف که بیان امام رضا در مورد امامت است این محتوی به نحو دیگری اشاره شده است. فرموده: «فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ  إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ  إِماماً فَقَالَ الْخَلِيلُ سُرُوراً بِهَا وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي  قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ  لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  فَأَبْطَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ إِمَامَةَ كُلِّ ظَالِمٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ صَارَتْ فِي الصَّفْوَةِ ثُمَّ أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِأَنْ جَعَلَهَا فِي ذُرِّيَّتِهِ أَهْلِ  الصَّفْوَةِ وَ الطَّهَارَةِ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَ  وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلًّا جَعَلْنا صالِحِينَ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ » الكافي، ج 1، ص: 199. در این روایت فرموده امامت در اهل «صفوه» و «طهاره» قرار گرفته است کسانیکه از سفاهت بدور هستند.

(5) تفسير العياشي، ج 1، ص: 57. بعید نیست گفته شود بخاطر تعدد اسانید که در نزد عیاشی بوده است وثوق به صدور حاصل شود ولو این اسناد برای ما ذکر نشده است.

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 307

(7) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 214

(8) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 214

(9) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 215

(10) معاني الأخبار، النص، ص: 104

(11) معاني الأخبار، النص، ص: 105. ممکن است ذیل روایت که فرقه ناجیه را دسته اول و دوم معرفی کرده از خود مرحوم صدوق باشد. ایشان دیدند نجات با عدم معرفت سازگار نیست و اینطور معنا کرده اند. اگر اینطور باشد، راسا تعارض اولیه با روایات دیگر ندارد. خصوصاً که با مقام اصطفاء تناسبی ندارد که بگوییم این افراد جهنمی باشند. بنظر می رسد ظاهر آیه همین است که هر سه دسته اهل نجات هستند. لکن این عدم معرفت از باب جحود نیست و لذا جزء دسته خلطوا عملا صاحلا هستند که با شفاعت نبی اکرم و اهل بیت نجات پیدا می کنند.

(12) معاني الأخبار، النص، ص: 105

(13) عيون أخبار الرضا، ج 1، ص: 229

(14) تأويل الآيات، ص: 471

(15) الإحتجاج، ج 2، ص: 375

(16) مناقب آل أبي طالب، ج 4، ص: 130

(17) الكافي، ج 1، ص: 199. در روایات مکرری دیگری نیز ذیل همین آیه شریفه با مقام امامت ائمه و نسبت نبی اکرم و اهل بیت با حضرت ابراهیم بحث شده است که آنها بودند که بدنبال جریان حضرت ابراهیم بودند. امامت به ظالم از ذریه حضرت هم حتی نمی رسد.