نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

جلسه هشتاد و چهارم شرح کتاب الحجه کافی/ معنای ظلم و اخبار به حضرت ابراهیم در ماموریت ایشان و امت سازی

متن زیر تقریر جلسه هشتاد و چهارم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 27 دی ماه سال 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث بررسی مقام امامت و مسئله ظلم در ذریه ایشان بیان می کنند که بحث در امت سازی ایشان است که ذریه ایشان دخالت در این مسئله دارند ولی در نسل ایشان ظلم و شرکی هست که به اینها امامت نمی رسد. دعای حضرت ابراهیم هم همین بود که جریان شرک را از نسل خود دور کند و با آنها امت مسلمه بسازد و اقامه صلاه کند. اما اینکه در آیه شریفه به مسئله «عهد» اشاره کرده است نیز بحثی است که استاد قدری توضیح می دهند که این یک قرار خدا با امام است و در روایات از این عهد بحث شده است...

معنای ظلم در آیه شریفه در نسل حضرت ابراهیم

بحث در روایات باب طبقات(1) و در مقام امامت بود و آیه شریفه سوره بقره را گفتگو می کردیم؛ در مورد ظلمی که در آیه شریفه بیان شده بود روایاتی را بررسی کردیم و خلاصه این بود که مسیر جناب ابراهیم مسیر توحید و نفی شرک بوده است و کسی که از این مسیر مله و آیین رویگردان شود و لحظه ای مشرک شود و عباده اصنام و اوثان داشته باشد ظالم است. بعض روایات دیگر نیز همین مضمون را تاکید کرده است.

در روایتی در کتاب فرات کوفی اینطور بیان شده است: «حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ زَكَرِيَّا مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ  إِنَّ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلَ اللَّهِ دَعَا رَبَّهُ فَقَالَ  رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ  فَنَالَتْ دَعْوَتُهُ النَّبِيَّ فَأَكْرَمَهُ اللَّهُ بِالنُّبُوَّةِ وَ نَالَتْ دَعْوَتُهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَاخْتَصَّهُ اللَّهُ بِالْإِمَامَةِ وَ الْوِصَايَةِ وَ قَالَ اللَّهُ يَا إِبْرَاهِيمُ  إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ  إِبْرَاهِيمُ  وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  قَالَ الظَّالِمُ مَنْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ وَ لَمْ يَبْقَ أَحَدٌ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الْعَرَبِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُبْعَثَ النَّبِيُّ إِلَّا وَ قَدْ أَشْرَكَ بِاللَّهِ وَ عَبَدَ الْأَصْنَامَ وَ ذَبَحَ لَهَا مَا خَلَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ  عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَجْرِيَ عَلَيْهِ الْقَلَمُ أَسْلَمَ فَلَا یَكُونَ إِمَامٌ أَشْرَكَ بِاللَّهِ وَ ذَبَحَ لِلْأَصْنَامِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَالَ  لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين »(2)

در این روایت ایندو نکته به هم پیوند خورده است که به ایشان خبر داده شد که در ذریه شما ظالم هست. و ایشان دعا کرد که نسل ایشان و فرزندان ایشان از عبادت اصنام بدور باشند. حضرت فرمودند این دعای ایشان در مورد نبی اکرم و امیرالمومنین مستجاب شده است که لحظه ای در مقابل بت ها بندگی نکرده و قربانی برای بت ها نکردند. امیرالمومنین قبل از جریان قلم و بلوغ ایشان موحد بوده است و لحظه در حال شرک نبوده اند درحالیکه همه قریش گرفتار این مسئله بودند. هرچند روشن است که اوصیاء حضرت ابراهیم در آباء و اجداد نبی اکرم از این مسئله بیرون هستند. این روایت ناظر به کسانی است که به نحوی در معرض رقابت با امیرالمومنین بودند و خود را مدعی امامت می دانستند.

اخبار به حضرت ابراهیم و تکلیف در امت سازی

اما نکته دیگری که در جلسه قبل اشاره ای کردیم این بود که این اخبار خداوند به ایشان که در ذریه ایشان هم ظالمینی هستند و عهد امامت به آنها نمی رسد، در واقع یک ماموریت هم برای ایشان ایجاد کرده است. اینکه در روایت فرات هم فرموده ایشان دعای برای نسل خود می کند که خدایا آنها را از شرک دور بدار، ناظر به همین مسئله است.

در روایت ابوعمرو زبیری در تفسیر العیاشی فرموده: «عَنْ أَبِي عَمْرٍو الزُّبَيْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ مَنْ هُمْ قَالَ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ بَنُو هَاشِمٍ خَاصَّةً قُلْتُ فَمَا الْحُجَّةُ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُمْ أَهْلُ بَيْتِهِ الَّذِينَ ذَكَرْتَ دُونَ غَيْرِهِمْ قَالَ قَوْلُ اللَّهِ  وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَ أَرِنا مَناسِكَنا وَ تُبْ عَلَيْنا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ  فَلَمَّا أَجَابَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ جَعَلَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا أُمَّةً مُسْلِمَةً وَ بَعَثَ فِيهَا رَسُولًا مِنْهَا يَعْنِي مِنْ تِلْكَ الْأُمَّةِ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ رَدِفَ إِبْرَاهِيمُ دَعْوَتَهُ الْأُولَى بِدَعْوَتِهِ الْأُخْرَى فَسَأَلَ لَهُمْ تَطْهِيرَهُمْ مِنَ الشِّرْكِ وَ مِنْ عِبَادَةِ الْأَصْنَامِ لِيَصِحَّ أَمْرُهُ فِيهِمْ وَ لَا يَتَّبِعُوا غَيْرَهُمْ فَقَالَ  وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ  فَهَذِهِ دَلَالَةُ أَنَّهُ لَا تَكُونُ الْأَئِمَّةُ وَ الْأُمَّةُ الْمُسْلِمَةُ الَّتِي بَعَثَ مُحَمَّدٌ (فیها) إِلَّا مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ لِقَوْلِهِ  وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنام »(3)

در این روایت حضرت می فرمایند امت جناب ابراهیم همان امت مسلم است که جریان فرزندان مسلم از ذریه ایشان است و بقیه باید به آن ملحق شوند. این همان تعبیری است که در روایات ذیل «امیین» در سوره جمعه بیان شده است. البته این امت همه نسل و ذریه ایشان نبود بلکه مسلم از نسل ایشان در امت است و کسی که از مسیر ایشان تبعیت کند از ایشان است. دعای حضرت ابراهیم در مورد این امت از نسل شان به تطهیر از شرک و عباده اصنام بود. «وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ»

این همان ماموریتی است که ایشان برای خود می بیند که جریان امامت در نسل ایشان است لکن به ظالم از آنها که آلوده به شرک شده باشد نمی رسد. ایشان هم برای نسل خود دعا می کند و طرحی برای دور کردن امت از شرک دنبال می کند. امامت ایشان، امامت برای دور کردن از شرک و بت پرستی است. اقدام ایشان است که امت شان، امکان اسلام دارند و می توانند از شر اصنام بدور باشند. اقدام تطهیر خانه خدا و... همه از طرح بزرگ ایشان برای این مسیر است.

در روایت ابن مسعود از نبی اکرم در امالی هم همین نکته بدست می آید. فرموده: «الْحَفَّارُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَلِيٍّ الدِّعْبِلِيِّ عَنْ أَبِيهِ وَ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ الدَّيْرِيِّ مَعاً عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُثَنًّى  مَوْلَى عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  أَنَا دَعْوَةُ أَبِي إِبْرَاهِيمَ قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ كَيْفَ صِرْتَ دَعْوَةَ أَبِيكَ إِبْرَاهِيمَ قَالَ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى إِبْرَاهِيمَ  إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً فَاسْتَخَفَّ إِبْرَاهِيمَ الْفَرَحُ فَقَالَ يَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي أَئِمَّةً مِثْلِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ إِنِّي لَا أُعْطِي  لَكَ عَهْداً لَا أَفِي لَكَ بِهِ قَالَ يَا رَبِّ مَا الْعَهْدُ الَّذِي لَا تَفِي لِي بِهِ قَالَ لَا أُعْطِيكَ عَهْداً لِظَالِمٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنِ الظَّالِمُ مِنْ وُلْدِي لَا يَنَالُ عَهْدِي  قَالَ مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً قَالَ إِبْرَاهِيمُ وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ  قَالَ النَّبِيُّ فَانْتَهَتِ الدَّعْوَةُ إِلَيَّ وَ إِلَى أَخِي عَلِيٍّ لَمْ يَسْجُدْ أَحَدٌ مِنَّا لِصَنَمٍ قَطُّ فَاتَّخَذَنِيَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ عَلِيّاً وَصِيّا»(4)

در این روایت نبی اکرم فرمودند بعد از اخبار به حضرت ابراهیم ایشان دعایی کرده است که فرزندان خود را از شرک بدور بدارد و کسانیکه بدنبال ایشان نباشند از ایشان نیستند و حقیقتاً در امت ایشان نیستند ولو از ذریه باشند. این صرفاً دعای ایشان نیست بلکه ایشان برای نجات امت و ذریه خود از شرک طرحی می ریزد و پای آن خواهد ایستاد. لذا حضرت فرمودند این دعای جناب ابراهیم و ماموریت ایشان به نبی اکرم و امیرالمومنین ختم شده است. همان که در ادامه این آیات بیان کرده است: «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي  بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُون »(ابراهیم / 37)

در روایت صفوان جمال در تفسیر عیاشی هم فرموده بود: «رُوِيَ بِأَسَانِيدَ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ: كُنَّا بِمَكَّةَ فَجَرَى الْحَدِيثُ فِي قَوْلِ اللَّهِ  وَ إِذِ ابْتَلى  إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَ  قَالَ أَتَمَّهُنَّ بِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ فِي قَوْلِ اللَّهِ  ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ  ثُمَ  قَالَ  إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  قَالَ يَا رَبِّ وَ يَكُونُ مِنْ ذُرِّيَّتِي ظَالِمٌ قَالَ نَعَمْ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ مَنِ اتَّبَعَهُمْ قَالَ يَا رَبِّ فَعَجِّلْ لِمُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ مَا وَعَدْتَنِي فِيهِمَا وَ عَجِّلْ نَصْرَكَ لَهُمَا وَ إِلَيْهِ أَشَارَ بِقَوْلِهِ  وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَيْناهُ فِي الدُّنْيا وَ إِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ  فَالْمِلَّةُ الْإِمَامَةُ فَلَمَّا أَسْكَنَ ذُرِّيَّتَهُ بِمَكَّةَ قَالَ  رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ  إِلَى  مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ  فَاسْتَثْنَى مَنْ آمَنَ خَوْفاً أَنْ يَقُولَ لَهُ لَا كَمَا قَالَ لَهُ فِي الدَّعْوَةِ الْأُولَى  وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ  فَلَمَّا قَالَ اللَّهُ  وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى  عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ قَالَ يَا رَبِّ وَ مَنِ الَّذِينَ مَتَّعْتَهُمْ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِي فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَان »(5) در این روایت هم اقدام ایشان و طرح و ماموریت و دعای ایشان بعد از اخبار از وجود ظالم در ذریه را به نحو دیگری بیان کرده است. ایشان نگران از ظالمین در ذریه خود بوده است و برای امت مسلمه از نسل خود دعا و طراحی می کند و طلب نصرت برای آنها دارد.

اصلاً امت سازی همینطور است که ایشان می بیند در ذریه خودش نیز ظالم و مشرک هست. اینها جریانی می شوند و مقابل امام می ایستند و ظلم می کنند. ایشان برای تفکیک امت و جدا کردن از صف ها اقدام هایی باید انجام دهد و مسیری ایجاد کند که در آن نبی اکرم خواهد آمد و این امت را بدست بگیرد و شرک را جمع کند. این بیتی که ایشان پایه گذاری می کند عده ای ذریه مشرک ممکن است آنجا را آلوده کنند. ایشان مامور می شوند که این بیت را تطهیر کنند و جریانی درست کنند که در آن تطهیر بیت واقع شود. روشن است که تطهیر بیت مقصود فقط تطهیر ظاهری نیست و الا برای خدا کاری نداشت که با یک باران کعبه را از نجاسات بشوید. این بیت باید برای عاکفین و راکعین و ساجدین تطهیر شود. باید آماده شود که نبی اکرم این بیت را بدست بگیرد. این طرح امامت جناب ابراهیم است که در همین آیات سوره بقره اشاره کرده است لکن طرح ایشان با توجه به همین هشدار است که جریان ظلمی هم هست و در ذریه شما هم شرک خواهد آمد.

تبیین علت ذکر «عهد» از مقام امامت

اما سوال آخر در آیه شریفه این است که چرا اینجا تعبیر به «عهد» شده است؟ این بحث مفصلی است که در آیات و روایات باید دنبال شود. لکن به همین مقدار بسنده می کنیم که دو عهد در قرآن ذکر شده است. یک عهد، عهدی است که ما به خدا و اولیاء الهی و ائمه می دهیم و باید پای آن عهد بایستیم و به آن وفا کنیم. یک عهد هم عهدی است که خدا به بندگان خود می دهد که به آن وفا می کند. در سوره مبارکه بقره فرمود: «يا بَني  إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي  أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدي  أُوفِ بِعَهْدِكُمْ  وَ إِيَّايَ فَارْهَبُون »(بقره / 40) در این آیه به هر دو عهد اشاره شده است.

روشن است که مسئله امامت هم یک عهد دوطرفه است که از یک طرف امام عهد بسته است که استقامت کند و بار هدایت و سرپرستی امت را بدوش بکشد و بلای آن را به جان بخرد و ابتلائات را عبور کند. نبی اکرم برای اینکه امت خود را عبور دهد، عهد سنگینی سپرده است و شفاعت بزرگ الهی را مالک شده و اخذ کرده است. این یک عهد دو طرفه است که از این طرف حضرت عهدی سپرده است و از طرف دیگر هم خدا عهدی می سپارد و قول می دهد که دست امت ایشان را بگیرد. یعنی از عهد از یک طرف، قرار الهی است که فرمان و حکم امام را قبول داشته باشد و مطابق با آن عالم را تنظیم می کند و امت ذیل امام را به فلاح می رساند. اگر خدا امام را صاحب امر می کند حتماً عهد به او می دهد که امر را امضاء کند و طبق آن امت را بهشتی و مشمول شفاعت کند.

در آیه شریفه فرمود: «لايَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»(مریم / 87) این تعبیر، از قرار و عهدی خبر می دهد که خدا به بنده خود می دهد و بخاطر همین عهد انسان مشمول شفاعت می شود. این عهدی است که بنده از خدا می گیرد و کانه خدا قول می دهد که دست او را بگیرد. اگر کسی پای عهد خود با خدا و رسول استقامت کند، خدا هم عهد به امام داده است که او را مشمول شفاعت کند. این عهدی که خدا به این فرد می دهد در واقع عهدی است که به امام داده است که گرفتار از این امت را تطهیر کند و مشمول شفاعت قرار دهد.

بنظر می رسد که با توجه به سیاق این آیه شریفه سوره بقره و اعطاء مقام امامت از جانب خدا، این «عهد» در آیه عهد الهی نسبت به امام است. در واقع امامت یک عهدی است که خدا با امام می بندد که او را تایید و امداد کند و دست امت او را بگیرد و طرح او را در دنیا و آخرت جلو ببرد. در واقع آیه شریفه فرموده امامت یک عهد است که خدا می خواهد به امام خود بدهد که او صاحب ملک عظیم و صاحب امر و تفویض شود. این عهد بزرگ الهی است که خدا اختیارات او را تایید کند و امت او را دستگیری کند.

کسی که ظالم است حتماً خدا به او عهد نمی دهد که امر او را امضاء کند؛ عهد الهی به ظالم خلاف توحید و طرح حکیمانه خداست. و تعبیر آیه هم لطیف که است فرموده «لاینال عهدی» یعنی ظالم توان و امکان دسترسی به این مقام را ندارد. این مقام بزرگی است که یک طهارت خاص لازم دارد. معلوم است کسی که لحظه ای مشرک بوده باشد، نمی شود خدا چنین عهدی به او بدهد و دستش به این مقام نمی رسد. کانه لحظه ای شرک آثارش را در این انسان خواهد گذاشت و نمی شود امامت به او داده شود.(6)

بررسی باب فرق بین نبی و رسول و محدث

از اینجا باب دوم که طبقات بود را تمام شده تلقی می کنیم که قدری در مورد نبوت و رسالت و امامت بحث کردیم. اما باب سوم بحث از فرق بین نبی و رسول و محدث است. این باب لسان روایاتش بسیار به هم نزدیک است و محتوای جدیدی نسبت به باب دوم ندارد. الا اینکه در مورد شکل ارتباط با عالم غیب و واجد علم الهی شدن از سه مقام بحث شده است. نبوت و رسالت و محدث بودن. آنچه افزوده این باب است مسئله تحدیث است که قدری در مورد آن باید بحث کنیم.

کلیت محتوای روایات باب این است که نبی ارتباط رویت با ملک وحی در خواب دارد و در بیداری ارتباط او از طریق سمع است. لکن رسول ارتباط او از طریق رویت در بیداری هم هست. ولو ممکن است در خواب هم ارتباط داشته باشد. اما محدث رویت ندارد و فقط سمع دارد. حکماء فرق این مراتب را در دستگاه معرفت شناسی خود بیان کرده اند ولی قطعاً با آن دستگاه نمی شود این بحث ها را تمام کرد. هرچند تبیین این فرق ها در معارف هم نیاز به تتبع سنگینی دارد.

لذا آنچه از کلیت روایات این باب افزوده بر مباحث سابق است این است که امام شان «تحدیث» دارد و با او به نحوی تکلم می شود؛ ولی روشن است که جنس تکلم با او چیزی است که او را نبی و رسول نمی کند. هرچند باید توجه کرد که اینجا اصطلاح در امام به معنای عام امامت است که در انبیاء گذشته هم عده ای امام بودند. ولی شان تحدیث همین سمعی است که در این روایات بیان شده است. این بحث مهمی است که نسبت امامت از این جهت با نبوت و رسالت چیست.(7) والحمدالله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 175

(2) تفسير فرات الكوفي، ص: 222

(3) تفسير العياشي، ج 1، ص: 60

(4) الأمالي للطوسی، ص: 379

(5) تفسير العياشي، ج 1، ص: 57. بعید نیست گفته شود بخاطر تعدد اسانید که در نزد عیاشی بوده است وثوق به صدور حاصل شود ولو این اسناد برای ما ذکر نشده است.

(6) این محتوی را در روایت ابن مسعود از رسول خدا در امالی شیخ طوسی بیان کرده بود که در همین جلسه از باب دعای حضرت ابراهیم استاد اشاره کردند. فرموده بود: «قَالَ يَا رَبِّ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي أَئِمَّةً مِثْلِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ إِنِّي لَا أُعْطِي  لَكَ عَهْداً لَا أَفِي لَكَ بِهِ قَالَ يَا رَبِّ مَا الْعَهْدُ الَّذِي لَا تَفِي لِي بِهِ قَالَ لَا أُعْطِيكَ عَهْداً لِظَالِمٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ»

(7) استاد می فرمودند اینکه بگوییم این روایات مربوط به ائمه هداه معصومین نیست و فقط ائمه از امم سابق را می گوید، حرف تمامی نیست زیرا قدرمتیقن از بقول مطلق «امام» حتماً اوصیاء نبی اکرم است و لذا نمی شود ائمه خودمان را از مفاد این روایات به تخصیص و تقیید بیرون کنیم. هرچند روشن است که مقام تحدیث خود مراتب دارد و شان تحدیث ائمه اثنی عشر با شان تحدیث ائمه سابق قابل مقایسه نیست. این بحث مفصلاً در جلسات بعد خواهد آمد.