نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه صدم شرح کتاب الحجه کافی/ معتبره ابن ابی لیلی و تبیین مقام اهتداء در سوره طه و روایات ذیل آیه

متن زیر تقریر جلسه صدم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 25 اسفندماه سال 1400 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث معرفت الامام و معتبره ابن ابی لیلی بیان می کنند در این روایت رسیدن به امام را به مقام اهتداء معنا کرده است که در سوره طه اشاره شده است. در این آیات و روایات آن این مسئله بیان شده است که انسان وقتی مهتدی شده است که با هدایت الهی حرکت کند و به امام برسد و ولایت امام در او مستقر شود...

معتبره ابن ابی لیلی؛ سیر از تسلیم تا صلاح

بحث در روایات باب معرفت الامام بود و به بررسی معتبره ابن ابی لیلی پرداختیم؛ بیان کردیم صدر روایت از سیری از تسلیم تا صلاح بحث کرده است که انسان تا به این مرحله چهارم نرسد همه سیر سابق او از تسلیم و تصدیق و معرفت فایده ای ندارد و حبط می شود. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّكُمْ لَا تَكُونُونَ صَالِحِينَ حَتَّى تَعْرِفُوا وَ لَا تَعْرِفُوا حَتَّى تُصَدِّقُوا وَ لَا تُصَدِّقُوا حَتَّى تُسَلِّمُوا أَبْوَاباً أَرْبَعَةً لَا يَصْلُحُ أَوَّلُهَا إِلَّا بِآخِرِهَا ضَلَّ أَصْحَابُ الثَّلَاثَةِ وَ تَاهُوا تَيْهاً بَعِيداً»(1) طبق آنچه در این روایت بیان شده است این مقام صالحین مقام کسانی است که به ولایت امام بعد از سیر با نبی اکرم برسند؛

به تعبیری کسانی سیری از تسلیم و تصدیق و معرفت را با رسول خدا طی کردند ولی وقتی به مرحله صلاح و شایستگی رسیدند، رها کردند و در وادی ضلال و تیه قرار گرفتند؛ اینگونه است که همه اعمال انسان حبط می شود. همه این سیر با نبی اکرم برای این بود که حضرت باب هدایتی برای این امت باز کند که امر ولایت امام است. اگر کسی به این هدایت رسید به مقام صلاح رسیده است.

در این تعبیر دو احتمال البته هست. احتمال اول این است که این مراحل چهارگانه هرکدام برای مقام بعدی مقدمه است و تا بعدی نیاید کامل نمی شود. احتمال دیگر این است که همه این مراحل تا به مرحله صلاح نرسد تمام نشده است و ناقص است. و بنظر می رسد ایندو معنا با هم قابل جمع هم باشد؛ این یک سیری است که هرکدام مقدمه است برای بعدی و تا مرحله بعد را انسان طی نکند، سیرش ناقص است و تا به صلاح هم نرسد، اینها به انتها و بلوغ خود نمی رسند. رمز اصلی در این سیر رسیدن به مقام صالحین است؛ مقامی که از آنجا عمل صالح انسان قبول است؛ به تعبیر دیگر شایستگی در وجود انسان باید باشد که عمل صالح انسان اثر خود را در مسیر ایمان بگذارد و الا عمل در وادی دنیا واقع خواهد شد. عملی که به سرانجامی ندارد و اضلال و حبط می شود.

سه نکته را باید توجه کرد؛ نکته اول اینکه این سیری است که انسان می کند تا به ولایت امام برسد و این صرفاً یک امر تاریخی نیست بلکه الان هم همینطور است که عده ای سیری در وادی توحید دارند و خدا بستری را فراهم می کند تا انسان را به ولایت امام برساند و تسلیم او شود. نکته دوم اینکه اگر کسی این سیر را نداشته باشد سیرش متوقف نمی شود بلکه سیرش در وادی ضلال و تیه واقع می شود و واقعاً اصحاب الثلاثه به معنای کنایی خود و اصحاب النار می شود. نکته سوم اینکه اینکه کسی در وادی ولایت امام قرار نگیرد این در وادی ضلال و تیه است این مربوط به مستضعفین نیست بلکه مربوط به کسانی است که سیری با نبی اکرم داشند و امر ولایت بر آنها عرضه شد و انکار کردند. این بحث را در جای دیگر باید دنبال کنیم.

شرط و عهد برای قبولی اعمال صالح

در ادامه حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يَقْبَلُ إِلَّا الْعَمَلَ الصَّالِحَ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِلَّا الْوَفَاءَ بِالشُّرُوطِ وَ الْعُهُودِ فَمَنْ وَفَى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَرْطِهِ وَ اسْتَعْمَلَ مَا وَصَفَ فِي عَهْدِهِ نَالَ مَا عِنْدَهُ وَ اسْتَكْمَلَ مَا وَعَدَهُ» خداوند فقط عمل صالح را قبول می کند و این نمی شود الا اینکه عمل با شروط و عهدهای الهی همراه باشد. به تعبیر دیگر عملی باشد که از سر تسلیم و تصدیق و معرفت و صلاح در انسان متولد شود. تا این سیر در انسان رخ ندهد و قلب در مقام صلاح قرار نگیرد، عمل قبول نمی شود ولو تجسد عمل صالح را داشته باشد.

بلکه ممکن است گفته شود اینها شرط مقوم برای عمل صالح است. قبولی که در روایات بیان شده است در واقع روح عمل صالح است که اگر این صلاحیت و مقدمات آن در انسان نباشد، عمل حقیقتاً صالح نیست؛ ولو صورتی از عمل صالح است و در دنیا هم آثاری داشته باشد.

در واقع آنچه مورد نظر در سیر انسان است همین است که حقیقت ایمان و تسلیم و صلاح در وجود انسان ساخته شود. سیر با نبی اکرم سیری است که ولو انسان مشغول اعمال صالح می شود ولی حقیقت ایمان به این راحتی در وجود انسان ساخته نمی شود. در آیات متعددی در قرآن کریم از جمله سوره مبارکه عنکبوت قرآن بیان کرده است ایمان صرف ادعا نیست. فرموده: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبين »(عنکبوت/2ـ3) قول به ایمان تا رسیدن به ایمان راهی است که از میان فتنه ها عبور می کند و سنگین ترین و اصلی ترین فتنه هم عبور از فتنه ولایت امیرالمومنین است. کسی اگر از این فتنه عبور کند و متمسک به ولایت باشد، این به صلاح رسیده و در واقع ایمانش، ایمان است.

تعبیر در این روایت این است که خداوند شرطها و عهدهایی قرار داده است و عمل کسی قبول می شود که با این شرط و عهدها همراه شده باشد. این تعبیر عهد و شرط در آیات و روایات مکرری بیان شده است که مقصود رسیدن به امر ولایت است. مثلاً در روایت معروف سلسله الذهب امام رضا فرمودند: «لَا إِلَهَ  إِلَّا اللَّهُ  حِصْنِي  فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(2) شرط امر توحید ولایت امام است. ما عهدهایی سپرده ایم که اصل آن توحید و نبوت و امامت است. وفای به این عهدها در این عالم ارض واقع می شود و تفصیل پیدا می کند. سپرده شدن عهد در روایات هم به عوالم قبل مثل عهد و میثاق توضیح داده شده است و هم به عهدهایی که در دنیا از انسان گرفته می شود. عهدی که نبی اکرم در غدیر از امت خود گرفته است.

بیان آیه سوره طه و شرطیت هدایت

در ادامه روایت حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَخْبَرَ الْعِبَادَ بِطُرُقِ الْهُدَى وَ شَرَعَ لَهُمْ فِيهَا الْمَنَار وَ أَخْبَرَهُمْ كَيْفَ يَسْلُكُونَ فَقَالَ ...» خداوند عباد خود را از راه های هدایت خود خبردار کرده است و برای حرکت در این راه ها هم نشانه ها و منارهایی قرار داده است. و برای حرکت در این مسیر هم کیفیت سلوک ما را بیان کرده است. هم راه ها مشخص شده اند؛ هم نشانه ها و چراغ های این مسیر را بیان کرده است؛ هم کیفیت سلوک در این مسیرها مشخص شده است. برای تبیین این مسئله حضرت به آیاتی اشاره می کنند که همین شروط و عهدها و مسیر و کیفیت سلوک بیان شده است.

آیه ابتدایی که در جلسات قبل اشاره ای به آن کردیم سوره مبارکه طه است که در جریان هدایت امت بنی اسرائیل بیان شده است: «وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ  وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»(طه/82) یعنی انسان وقتی به غفران الهی می رسد که توبه و بازگشتی داشته باشد. در مرحله بعد ایمانی پیدا کند و در گام بعد عمل صالحی انجام دهد. ولی اینها همه کافی نیست بلکه باید به یک هدایت نهایی این منجر شود. تا این هدایت تمام نشود، انسان به غفران الهی نمی رسد.

در توضیح آیه شریفه مرحوم مجلسی فرمودند این توبه از شرک و کفر است و ایمان به خدا و رسول؛ بعد هم عمل به تکالیف الهی است. اما بعد از اینها باید انسان به یک وادی هدایتی برسد تا غفران شامل او شود. این وادی هدایت هم اخذ به حجت الهی و اتباع از امر ولی است. این سیری است که جریان صدر اسلام با آن مواجهه شدند و بقیه هم به نحو دیگری همین سیر را خواهند داشت تا وادی ولایت امام برسند. این در واقع باطن دعوت نبی اکرم است که با سیر با فرائض و تکالیف انسان به این باطن راه پیدا می کند. و این امر و رسیدن به این اهتداء امر بسیار سنگینی است که می بینید اینطور نبی اکرم با مشقت و سختی هایی امت را به غدیر رسانده است.

این مفاد از روایات متعددی بدست می آید. در صحیحه یعقوب بن شعیب فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ صَفْوَانَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ وَ مَنْ تَابَ مِنْ ظُلْمٍ وَ آمَنَ مِنْ كُفْرٍ وَ عَمِلَ صَالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى إِلَى وَلَايَتِنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِه »(3) انسان باید برگشتی از وادی و ظلم و ایمانی از وادی کفر به وادی ایمان بیاورد و با اعمال صالح سلوک کند. لکن یک هدایتی با تاخر «ثم» بیان شده است که امر ولایت امام است.

البته بنظر ما برخلاف نظر بسیاری از محشین تعبیر «ابوابا اربعه» به این آیه نمی خورد بلکه به سلوک از تسلیم تا صلاح می خورد. سیاق روایت ظاهر در این معناست و آیات بعدی همه به نحوی به شرطی اشاره می کند که باید سلوک انسان به او منجر شود. در بیان محشین صدر روایت اتصال درستی به ذیل روایت ندارد و این بخاطر پیچیدگی است که در ابتدای روایت است.

روایات ذیل آیه شریفه و مقام اهتداء

در مورد مقام اهتداء در آیه شریفه روایات متعدد دیگری هم بیان شده است. در روایت مهمی در تفسیر قمی نقل شده است: «أَحْمَدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اللَّهِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ يَحْيَى  عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  فِي قَوْلِ اللَّهِ  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ  وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ أَ لَا تَرَى كَيْفَ اشْتَرَطَ وَ لَمْ تَنْفَعْهُ التَّوْبَةُ أَوِ الْإِيمَانُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ حَتَّى اهْتَدَى وَ اللَّهِ لَوْ جَهَدَ أَنْ يَعْمَلَ  مَا قُبِلَ مِنْهُ حَتَّى يَهْتَدِيَ قَالَ قُلْتُ إِلَى مَنْ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِلَيْنَا»(4) در این روایت به شرط اهتداء اشاره می کنند که بدون آن توبه و ایمان و عمل صالح از انسان پذیرفته نمی شود حتی اگر در اعمال خود جهاد و تلاش وافری داشته باشد.

در روایت دیگری که در تفسیر فرات نقل شده است فرموده: «الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ مُعَنْعَناً عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع فَجَاءَهُ عَمْرُو بْنُ عُبَيْدٍ فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى  وَ لا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوى  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ قَدْ أُخْبِرُكَ أَنَّ التَّوْبَةَ وَ الْإِيمَانَ وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ لَا يَقْبَلُهَا إِلَّا بِالاهْتِدَاءِ أَمَّا التَّوْبَةُ فَمِنَ الشِّرْكِ بِاللَّهِ وَ أَمَّا الْإِيمَانُ فَهُوَ التَّوْحِيدُ لِلَّهِ وَ أَمَّا الْعَمَلُ الصَّالِحُ فَهُوَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ أَمَّا الِاهْتِدَاءُ فَبِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ نَحْنُ هُمْ فَإِنَّمَا عَلَى النَّاسِ أَنْ يَقْرَءُوا الْقُرْآنَ كَمَا أُنْزِلَ فَإِذَا احْتَاجُوا إِلَى تَفْسِيرِهِ فَالاهْتِدَاءُ بِنَا وَ إِلَيْنَا يَا عَمْرُو»(5) در این روایت همان مضمون بیان شده است الا اینکه حضرت بیانی از توبه و ایمان و عمل صالح هم بیان کرده که تقریباً مشابه صحیحه یعقوب بن شعیب است. در ذیل روایت حضرت فرمودند مردم باید قرآن را همانطور که نازل شده است بخوانند لکن برای یافتن تفسیر و هدایت های قرآن به سمت ما بیایند و از ما بگیرند و مهتدی شوند. در واقع هدایت به قرآن از طریق امام حاصل می شود.

در روایت دیگری که باز در تفسیر فرات نقل شده است فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ بْنِ عُبَيْدٍ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ  فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى  وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى  قَالَ آمَنَ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ عَمِلَ صَالِحاً قَالَ أَدَاءُ الْفَرَائِضِ ثُمَّ اهْتَدَى إِلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَقُولُ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَنْفَعُ أَحَدَكُمُ الثَّلَاثَةُ حَتَّى يَأْتِيَ بِالرَّابِعَةِ فَمَنْ شَاءَ حَقَّقَهَا وَ مَنْ شَاءَ كَفَرَ بِهَا» در این روایت همین سه مقام توضیح داده شده و باید انسان در انتها به وادی محبت و ولایت امام برسد. این تعبیر ثلاثه و رابعه در این روایت شبیه همان تعبیر صدر روایت مورد بحث ماست. و شاید بعض محشین بخاطر ملاحظه چنین روایتی «ابوابا اربعه» را به ذیل روایت تفسیر کردند. ولی بنظر ما بایدجوری معنا شود که صدر و ذیل به هم جمع شود. ولو تک تک مقامات اربعه صدر با آیه شریفه قابل جمع نیست.

در ادامه روایت جناب ابوذر از رسول خدا نقل فرمودند: «فَإِنَّا مَنَازِلُ الْهُدَى  وَ أَئِمَّةُ التُّقَى وَ بِنَا يُسْتَجَابُ الدُّعَاءُ وَ يُدْفَعُ الْبَلَاءُ وَ بِنَا يُنْزَلُ الْغَيْثُ مِنَ السَّمَاءِ وَ دُونَ عِلْمِنَا تَكِلُّ أَلْسُنُ الْعُلَمَاءِ وَ نَحْنُ بَابُ حِطَّةٍ وَ سَفِينَةُ نُوحٍ وَ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ الَّذِي يُنَادِي مَنْ فَرَّطَ فِينَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِالْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ وَ نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ الَّذِي مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ  هُدِيَ إِلى  صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ  وَ لَا يَزَالُ مُحِبُّنَا مَنْفِيّاً مؤذيا مُنْفَرِداً مَضْرُوباً مَطْرُوداً مَكْذُوباً مَحْزُوناً بَاكِيَ الْعَيْنِ حَزِينَ الْقَلْبِ حَتَّى يَمُوتَ وَ ذَلِكَ فِي اللَّهِ قَلِيل »(6) اینها شئون امام است که اگر کسی به امام رسید از اینها بهره مند می شود. وادی اهتداء در آیه شریفه همین است. بعد هم حضرت می فرمایند کسی که در این مسیر قرار بگیرد فتنه ها و بلاهایی برای او خواهد بود که ارزش رسیدن به این ارزاق را دارد. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182.

(2) عيون أخبار الرضا، ج 2، ص: 135

(3) بصائر الدرجات، ج 1، ص: 78

(4) تفسير القمي، ج 2، ص: 61

(5) تفسير فرات الكوفي، ص: 257

(6) تفسير فرات الكوفي، ص: 258