نسخه آزمایشی
جمعه, 07 ارديبهشت 1403 - Fri, 26 Apr 2024

جلسه صد و پنجم شرح کتاب الحجه کافی/ معتبره ابن ابی لیلی و بحث ورود به بیت توحید از باب امامت

متن زیر تقریر جلسه صد و پنجم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 8 خردادماه سال 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث معرفت الامام و معتبره ابن ابی لیلی بیان می کنند که در این روایت بحث از ورود به بیت النبی و حقیقت وحی را با باب الهی توضیح می دهد که اگر کسی بخواهد ورود کند باید از این مدخل بیاید. این آیات سوره مبارکه بقره است که ورود به بیت را از باب بیان کرده است. در ادامه روایت هم مسئله اتصال طاعت امام و خدا و رسول بیان شده است که این نیاز به توضیح دارد..

معتبره ابن ابی لیلی؛ شرطیت باب در ورود به بیت

بحث در روایات باب معرفت الامام بود و به بررسی معتبره ابن ابی لیلی پرداختیم؛(1) عرض کردیم که نکته اصلی روایت این است که اعمال صالح بدون رسیدن به وادی صلاح که در روایت با وادی اهتداء و تقوی توضیح داده شده است، مقبول نمی شود. و فرموده بود که کسانیکه به این هدایت و تقوی نرسیدند و از دنیا رفتند موت شان در وادی کفر و شرک بوده است. روشن است در این روایت که حضرت از امر معرفت و ولایت امام بحث کرده اند و این را صلاح و اهتداء و تقوی معرفی کرده اند. با ولایت امام است که انسان مومن می شود و از موت جاهلی و جریان شرک و کفر بیرون می آید. اگر کسی به ایمان نرسد، اعمالش قبول نخواهد بود. عمل صالح در بستر ایمان مقبول است.

در ادامه روایت فرموده: «إِنَّهُ مَنْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا اهْتَدَى وَ مَنْ أَخَذَ فِي غَيْرِهَا سَلَكَ طَرِيقَ الرَّدَى » یعنی این اهتدائی که در فراز قبلی روایت بحث شد و در آیه سوره مبارکه طه بیان شده بود، این است که انسان وارد بیت می خواهد بشود از باب آن ورود کند. و اگر کسی از راه دیگری بخواهد وارد شود، این راه سقوط و هلاکت را رفته است.

این فراز اشاره به آیه شریفه سوره مبارکه بقره دارد که فرموده: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى  وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون »  (بقره/189) آیه شریفه ابتدای در مورد هلال های قمری بحث کرده است که مواقیت زندگی و حج را نشان می دهد. این خود بحث مفصلی است و اینکه عده ای در جریان «نسیء» عوض کرده بودند و نبی اکرم این مسئله را اصلاح کردند. واقعاً این ایام حقیقتی دارد که اعمال متناسب با آن باید واقع شود. هلال ذی الحجه است که باب ورودی به اعمال حج است و اگر اینها را عوض کنیم راه رسیدن به این رزق ها بسته می شود.

بعد در آیه فرموده برّ و نیکی این نیست که از پشت خانه وارد آن شوید بلکه برّ و نیکی آن است که انسان تقوی داشته باشد و از باب خانه وارد شود. تقوی داشته باشید تا به فلاح برسید. ظاهراً اینها در ایام احرام در ورود به خانه ها از باب وارد نمی شدند و برای خود مناسک خاصی درست کرده بودند. در مقابل قرآن این سنت آنها را ابطال کرده است و بیان کرده نیکی و برّ به این مناسک غیرحق نیست بلکه باید تقوی داشته باشید. حدود الهی را دنبال کنید و به نیکی خواهید رسید. و بعید نیست که این تقوی و رعایت حدود اینجا مقصود ورود از باب هر کاری است.

روایات ذیل آیه شریفه باب الله

اما ذیل آیه شریفه روایاتی ساحت تاویلی این آیه را بیان کرده است که به بحث ما مرتبط می شود. به تعدادی از این روایات اشاره می کنیم. در معتبره ابابصیر در کافی شریف فرموده: «عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  الْأَوْصِيَاءُ هُمْ أَبْوَابُ  اللَّهِ  عَزَّ وَ جَلَّ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهَا وَ لَوْلَاهُمْ مَا عُرِفَ  اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِهِمُ احْتَجَّ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ»(2) یعنی امام باب الله است و از طریق آن انسان به وادی توحید می رسد. تعبیر روایت روشن است که اشاره به آیه شریفه کرده است. بعد حضرت این باب توحید را اینطور توضیح می دهند که معرفت به خداوند متعال از طریق آنها ایجاد می شود. بیت توحید و معرفت الله بابی که دارد که آن امام است. و نیز خداوند متعال با امام است که بر خلق خود احتجاج می کند. به تعبیر دیگر هم احتجاج مواجهه خداوند با ما از طریق باب الله است و هم ارتباط ما و معرفت الله از طریق باب برای ما حاصل می شود.

در روایت دیگری که در احتجاج مرحوم طبرسی نقل شده است و شبیه آن در کتاب شریف بصائر هم از سعد اسکاف نقل شده است فرموده: «عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ فَجَاءَهُ ابْنُ الْكَوَّاءِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى  وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها فَقَالَ نَحْنُ الْبُيُوتُ الَّتِي أَمَرَ اللَّهُ أَنْ تُؤْتَى مِنْ أَبْوَابِهَا نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ بُيُوتُهُ الَّتِي يُؤْتَى مِنْهُ فَمَنْ بَايَعَنَا وَ أَقَرَّ بِوَلَايَتِنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَ مَنْ خَالَفَنَا وَ فَضَّلَ عَلَيْنَا غَيْرَنَا فَقَدْ أَتَى الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا»(3) حضرت در این روایت در جواب تفسیر از این آیه فرمودند باب الهی ما اهل بیت هستیم. همان بابی که خداوند امر کرده است که از آن طریق وارد بیت شوید. بعد حضرت فرمودند اگر کسی با ما بیعت کند و اقرار به ولایت کند، از باب وارد شده و وارد بیت توحید می شود. ولی اگر کسی دیگری را بر ما مقدم کند، همانا از راه دیگری می خواهد در بیت ورود کند. و این شدنی نیست و دستش به حقیقت بیت نمی رسد.

ظاهر این روایت شریفه این است که به همین آیه سوره بقره اشاره شده است. لکن ما آیه دیگری نیز در بحث باب داریم که مکرر ذیل آن روایت دارد. در آیه شریفه فرموده: «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزيدُ الْمُحْسِنين » (بقره/58) این آیات بحث بابی است که خداوند برای بنی اسرائیل قرار داده بود که از این باب وارد ارض مقدسه شوند. این باب حطه آنها بود که با آن به غفران الهی می رسیدند و امکان بهره مندی و سیر در ارض مقدسه را پیدا می کردند.

در روایات مکرری بیان شده است که امت نبی اکرم هم بابی دارند که آن ولایت امام است. اگر در مقابل این باب خضوع و اقرار کنند؛ «سجداً»، وارد مدینه و محیط دعوت نبی اکرم می شوند. در روایت فرمود: «مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ كَمَثَلِ  بَابِ  حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ الَّذِي مَنْ دَخَلَهُ غُفِرَتْ ذُنُوبُهُ وَ اسْتَحَقَّ الرَّحْمَةَ وَ الزِّيَادَةَ مِنْ خَالِقِهِ»(4) امام باب حطه امت نبی اکرم است و با امام به غفرانی که با نبی اکرم نازل شده است امکان وصول هست.

این مضمون که در روایاتی بیان شده است که «انا مدینه العلم او الحکمه و علی بابها» ناظر به همین بحث است. حقیقتی وحی ای که با نبی اکرم نازل شده است از طریق امام قابل دسترسی است. اینکه آیه شریفه فرموده «یعلمهم الکتاب و الحکمه» این با رسول حاصل می شود. لکن علم و حکمت حضرت از طریق امامت و ولایت امام بدست می آید. با سیر با امام است که انسان به آن حقیقت می رسد. یعنی این صرفاً یک پرسش و پاسخ عرفی نیست بلکه سیر با امام و بیعت و اقرار و معیت و همراهی می خواهد. بیت نبوت نبی اکرم و حقیقت توحید مقصود آیه شریفه و روایات ذیل آن است و علم و حکمت و وحی از همین طریق بدست می آید. با رفتن به راه های دیگر و امامت دیگران به بیت النبوه راهی نیست. «سلک طریق الردی»

اتصال امر طاعت امام و رسول و خداوند

در ادامه روایت ابن ابی لیلی حضرت بیان می کنند: «وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَه » این توضیح عباراتی است که سابقاً اشاره کردیم که امامت و ولایت شرط بندگی انسان است. امامت باب الهی است که اگر از آن نیایید وارد بیت النبوه نمی شوید. حضرت می گوید خداوند اینگونه جریان اطاعت خود را بیان کرده است که متصل به اطاعت از رسول و ولیّ امر است. بنظر می رسد که این تعبیر ناظر به آیه شریفه است که فرموده: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ  وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء/59)

البته مرحوم مجلسی در حاشیه به نحوی دیگری این اتصال را بیان کرده اند. ایشان فرمودند قرآن این اتصال را با دو آیه بیان کرده است. یک آیه همین آیه سوره نساء است که اتصال طاعت رسول و امام را بیان کرده است. ولی اتصال اطاعت خدا و رسول را قرآن در آیات دیگری بیان کرده است که فرموده: «أَطيعُوا اللَّهَ  وَ رَسُولَه »(5) کانه ایشان فرمودند وقتی تعبیر در اطاعت در آیه تکرار شود این اتصال را بیان نکرده است. بنظر ما این حرف تمام نیست ولو دقتی در آن هست. زیرا تکرار اطاعت در آیه سوره نساء به معنای جدا بودن اطاعت خدا از اطاعت رسول و امام نیست بلکه شاید از تفاوت جنس اطاعت می خواهد خبر دهد نه از عدم اتصال. همین آیه برای پیوند اطاعت کافی است.

اما این اتصال را چطور باید معنا کرد؟ یک معنا این است که بگوییم خداوند دستوراتی دارد. رسول هم دستوراتی دارد. امام هم دستوراتی؛ آیه شریفه فرموده از سه دستور باید تبعیت کنید. همین اتصال نشان دهنده احترام این سه ساحت دستور و پیوند آنها به هم است که اگر کسی می خواهد اهل توحید باشد باید هر سه قسم امر و دستور را اطاعت کند.

اما بنظر ما این آیه ولو دلالت بر این داشته باشد که رسول و ولی ذیل امر الهی صاحب مقام امر هستند و سطوح تبعیت برای مکلف بیان شده است. ولی این آیه از یک اتصالی در مقام طوع خبر می دهد که اگر کسی امام را اطاعت نکند، از وادی اطاعت رسول بیرون شده است. و کسی که از وادی اطاعت رسول بیرون شود، از وادی اطاعت خدا خارج است. این دیگر بنده و عبد خدا نیست. نکته اصلی آیه شریفه این است.

در واقع آیه شریفه طریق اطاعت خدا در عالم را بیان می کند. امام باید حامل امر الهی باشد که مطیع شود و الا چرا خدا در کنار خودش به اطاعت دیگری دستور دهد؟! اینکه شریک درست کردن خود خدا برای خود است. معلوم است که اطاعت از امام و رسول، حقیقتاً اطاعت از خداست. اگر این سه دستور جدا از هم و در عرض هم باشد معنا ندارد بگوییم کسیکه نسبت به رسول عصیان و انکار دارد، لزوماً خدا را عصیان کرده است؛ بلکه ممکن است خدا را اطاعت کرده باشد ولی در دستورات رسول تخطی کرده است. این حرف حتماً غلط است. ما راهی برای اطاعت از خدا جز تبعیت از رسول الله نداریم. و راهی برای اطاعت از نبی اکرم نداریم الا اینکه بدنبال امام باشیم. این اتصال مورد نظر روایت است. نه اتصال در لفظ که آیا بین آنها «اطیعوا» تکرار شده است یا خیر. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 182.

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 193. سند این روایت از دو جهت دچار مشکل است. محمد بن جمهور و عبدالله بن قاسم بطل. ایندو فرد قابل توثیق نیستند الا اینکه بخاطر وجود روایت در کافی شریف علی المبنی روایت معتبر است.

(3) الإحتجاج، ج 1، ص: 227

(4) الغيبة (للنعماني)، النص، ص: 44. روایات مکرری در این مضمون هست. فراجع.

(5) سوره مبارکه انفال آیه 1. این تعبیر در آیات دیگری هم آمده است.