نسخه آزمایشی
یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403 - Sun, 28 Apr 2024

جلسه صد و بیستم شرح کتاب الحجه کافی/ معتبره مقرَّن و مقام اعراف در قرآن؛ بیان المیزان و بررسی نظریه ایشان

متن زیر تقریر جلسه صد و بیستم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 29 آبان ماه سال 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث معتبره مقرن اشاره می کنند وارد بحث سوره اعراف و مقام اعراف در آیات آن می شوند و نظریه مرحوم علامه در تفسیر المیزان را بیان می کنند. ایشان با توضیح مفصلی نظریه و قوت های آن را بیان می کنند و در ادامه اشاره فرمودند که ذیل بیان ایشان و مقام اعراف در کلام ایشان با روایات سازگار نیست...

تبیین آیات اعراف در المیزان

بحث در معتبره مقرَّن در باب معرفت الامام بود.(1) در مورد روایت قدری بحث کردیم و وارد تبیین آیه شریفه سوره اعراف شدیم. در مسئله تفسیر این آیات نظریات مختلفی وجود دارد. بعد از بحث اصحاب الجنه و النار مسئله حجاب بین بهشت و جهنم مطرح شده است. «وَ بَيْنهَمَا حِجَابٌ وَ عَلىَ الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلَّا  بِسِيمَئهُمْ وَ نَادَوْاْ أَصحْابَ الجْنَّةِ أَن سَلَامٌ عَلَيْكُمْ  لَمْ يَدْخُلُوهَا وَ هُمْ يَطْمَعُونَ»(اعراف/46) اینکه این حجاب بین ایندو چیست خود از سوالات بحث است که باید دنبال کنیم.

در ادامه از گفتگوهایی بحث شده است که باید اینها روشن شود. بحث این است که فاعل این «نادوا» کیست؟ چه کسی است که به اصحاب بهشت سلام می دهد و وارد بهشت نشده است و طمع وارد شدن به بهشت را دارد؟ مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: این آیات تا این جا احوال بهشتی ها و جهنمی ها را توضیح داده است. از آیه 46 به بعد دوباره بر می گردد و از اول صحنه را توضیح می دهد. که ما بهشتی داریم. جهنمی داریم. اعرافی داریم.

توضیح اینکه فرمودند بر اعراف رجالی هستند و هنوز قبل از ورود بهشتی ها به بهشت است. این اعراف یک صحنه ای است که بهشتی ها باید ازش عبور کنند و جهنمی ها نمی توانند عبور کنند و جهنمی می شوند. این رجال بر اعراف افراد ویژه ای هستند که بهشتی ها و جهنمی ها را می شناسند. لذا وادی اعراف همان حجاب بین بهشت و جهنم است و بر فراز آن حجاب، رجالی ایستاده اند که «یعرفون کلا بسیماهم» و همه باید از این صحنه عبور کنند.

ابتدا داستان ورود بهشتی ها به بهشت را توضیح می دهد که اصحاب اعراف که ائمه واولیاء الهی باشند به این اهل بهشت سلام می کنند؛ درحالیکه هنوز اینها بهشتی نشده اند «لم یدخلوها و هم یطمعون» طمع ورود به بهشت دارند ولی هنوز وارد نشدند.

با این توضیح مرحوم علامه طباطبایی، برخی از گره های این آیات حل می شود. مثلا فاعل نادوا همان رجال هستند. کسانی که به بهشت وارد نشده اند و طمع ورود به بهشت را دارند همان بهشتی ها هستند و داستان وادی اعراف برای قبل از ورود آنها به بهشت است. این بهشتی هایی که در اعراف هستند وقتی نگاه می کنند به اوضاعی که در جهنم هست از خدا می خواهند که «لاتجعلنا مع القوم الظالمین»

در مقابل این نظریه، قول کسانی مثل صدر المتالهین است که می گویند این رجال ولو به ائمه و افراد خاص تفسیر شده است ولی این اشکال ندارد که بگوییم «لم یدخلوها و هم یطمعون» ناظر به همین دسته است. این ناظر به دنیای آنهاست. کانه اولیاء الله از این دنیا دارند بهشت و جهنم را می بینند و تمایل به بهشت دارند و از جهنم بی زار هستند. برخلاف علامه که این آیات را ناظر به دنیا نگرفته اند و لذا فرمودند اینکه فاعل «لم یدخلوها و هم یطمعون» را به اولیاء الله بزنیم این سازگاری ندارد. این به خود اصحاب النار میخورد.

اما مرحوم علامه این را بدرستی قبول نمی کند و می فرمایند ظاهر آیات داستان اصحاب الجنه و النار در قیامت است و گفتگوهای آنها در همان فضا را دارد نقل می کند. لذا این افراد ویژه ای که «یعرفون کلا بسیماهم» و ان گفتگوها را با اصحاب الجنه و اصحاب النار دارند افراد خاص و ویژه و اولیاء الله هستند. این وادی اعراف وادی است که بین بهشت و جهنم است و همه از اینجا عبور می کند و شکل ورود بهشتی ها را دارد بیان می کند. لذا فاعل «نادوا» رجال اعراف است که افراد ویژه هستند. اما اصحاب الجنه هستند که طمع ورود به بهشت دارند. اما اینکه ظاهر آیات قبل از ورود اصحاب الجنه و اصحاب النار به بهشت و جهنم بحث کرده است را جواب میدهند این اشکال ندارد و داستان ورود را دارد در این آیات تعریف می کند؛ کانه به نحوی برگشت به عقب کرده است.

ادامه آیات اعراف و بحث ورود به بهشت

در ادامه مرحوم علامه فرمودند اما این آیات بعد هم گفتگوی اصحاب اعراف با رؤساء ظالمین است. «وَ نَادَى أَصحْابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونهَم بِسِيمَئهُمْ» روشن است که منظور از این «رجالاً» کسانی هستند که در دنیا برای خودشان ادعایی داشتند و ائمه اینها را می شناسند. آنها خطاب می کنند که: «قَالُواْ مَا أَغْنىَ  عَنكُمْ جَمْعُكمُ  وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَكْبرِونَ» یعنی ببینید این جمعی که دور خودتان جمع کرده بودید و این استکباری که می ورزیدید شما را بی نیاز از خودتان نکرد. پیداست که این رجالی که مورد خطاب ائمه قرار می گیرند اینها انسان های عادی نبوده اند. بلکه ائمه ضلال بوده اند. کسانی بودند که ادعایی داشتند و جمعیتی را به دور خود جمع کرده بودند و استکبار می ورزیدند.

بعد ائمه به این ائمه ضلال خطاب می کنند «أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ» یعنی آیا این اهل بهشت را شما می گفتید که قطعاً مورد رحمت الهی قرار نمی گیرند؟ کانه کسانی بودند که توهم مالکیت بهشت داشتند و کارهای خود را خیلی جالب می بینند و خیال می کنند کسانیکه در ظاهر اعمال آنها را ندارند ولی تعلق به ولایت دارند بهشت نمی روند. اینها را ما وارد بهشت می کنیم. «ادْخُلُواْ الجْنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكمُ  وَ لَا أَنتُمْ تحَزَنُونَ» حالا وارد بهشت شوید که نه ترسی برای شما هست و نه محزون می شوید. خود این تعبیر هم نشان می دهد که اذن ورود به بهشت برای اهل بهشت از جانب همین اصحاب اعراف صادر می شود.

بعد ایشان فرموده است اینجا دیگر وارد بهشت و جهنم می شوند. حالا بین خود بهشتیان و جهنمیان گفتگویی رخ می دهد: «وَ نَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الجْنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلىَ الْكَافِرِينَ» اهل جهنم از بهشتی ها درخواست می کنند که از آن رزق های بهشتی به ما بدهید. بهشتی ها می گویند این رزق ها بر کافرین حرام است. کسانی که در دنیا کفران نعمت امام را کردند اینجا هم از وادی ولایت امام محروم اند. اصل کفر، کفران نعمت امام است.

بررسی نظریه المیزان و بحث مستضعفین

پس ما تا اینجا نظر مرحوم علامه را نسبت به این آیات مطرح کردیم و انصافاً ایشان زحمت در تنظیم آیات کشیده اند. لکن این بیان ایشان مشکلاتی دارد که بعض فقرات آیه را بی توضیح می گزارد. و از همه مهمتر اینکه نکته ای در روایات مکرری بیان شده است که این وادی اعراف نقطه دستگیری از گرفتاران در وادی اعمال و مستضعفین و از این قبیل است. این توضیح ایشان این معنا را رها کرده است. بیان ایشان هیچ این مسئله را بیان نکرده است.

در اینجا ما ذیل همین آیه روایاتی در مورد این بحث داریم. روایاتی هم مکرر ذیل آیات سوره مبارکه توبه داریم. آیات 100 به بعد که دسته بندی هایی از امت حضرت را اشاره می کند. یک دسته «السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار» هستند. یک دسته «منافقین» هستند. یک دسته «آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و آخر سیئا» هستند. یک دسته هم «آخرون مرجون لامر الله» در روایات در باب همین ها به بحث اعراف اشاره شده است. اینها کسانی هستند که ورودشان به بهشت یک فراز و فرودی در وادی اعراف و صراط دارد.

در مقابل هم عده ای هستند که ورود اینها به بهشت توقف و نگرانی و حتی حساب و میزان ندارد. در آیه شریفه فرموده: «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً»(نساء/31) اینها کسانی هستند که مساسی با کبائر نداشته اند و سیئات آنها در دنیا تکفیر و تطهیر شده است. اینها ورودی کریمانه در بهشت دارند. ولی همه اینطور نیستند. مستضعفین و کسانیکه اعمال مخلوط دارند اینها توقف هایی دارند. وادی اعراف به این مسئله پیوند خورده است. لذا باید دقت کرد که آیا مسئله همان است که مرحوم علامه در آیات فرمودند یا لطافت های دیگر در آیات بیان شده است.

توجه کنید که برای ملاحظه این بحث آیات متعدد و روایات مکرری را باید بررسی کرد. مثلاً روایات صراط را که به بحث «اعراف علی الصراط» ربط دارد که در کتاب معاد در بحار آمده است. در آن روایات می فرماید که صراط یک وادی است که وقتی افراد از او عبور می کنند عده ای به سرعت برق از آن عبور می کنند. برخی مثل سواره عبور می کنند. بعضی ها پیاده هستند. بعضی به سختی عبور می کنند و به زمین می افتند. شعله های جهنم بعضی از اعضای اینها را فرا می گیرد. گویا هنوز یک ابعادی از وجود اینها سهم جهنم است و باید به جهنم داده شود. سهم جهنم وارد بهشت نمی شود. اینجاست که تفکیک کامل رخ می دهد و شخص خالص می شود.(2)

علی ای حال این روایات در مجموع نشان می دهد که وادی اعراف یک وادی است که یک عده ای در آنجا بین بهشت و جهنم متوقف هستند. کسانیکه بعضا با تعبیر «خلطوا عملا صالحا» آمده است یا «استوت سیئاتهم حسناتهم» یا «مستضعفین» که در آیات سوره مبارکه نساء و روایات مربوطه اشاره شده است. کسانیکه «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»(نساء/98) اینها در صحنه اعراف متوقف اند و آن وقت انبیاء و ائمه علیهم السلام اینها را عبور می دهند.

بنابراین بنظر ما برخلاف نظر علامه، آیات اعراف برگشت به عقب در معنا نیست بلکه بعد از اینکه عده ای اصحاب الجنه و اصحاب النار شده اند حال یک حجابی این وسط هست که افراد این وادی، نه بهشتی شدند و نه جهنمی. اینها در برزخ بین ایندو هستند. ما این معنای مرحوم علامه را قبول داریم که داستان اعراف، داستان رجال خاص و اولیاء است و برای بهشت بردن عده ای به میدان می آیند. ولی این عده اصحاب الجنه آیات قبل نیستند که وارد بهشت شدند بلکه کسانی هستند که قرار است به اصحاب الجنه ملحق شوند. لذا تعبیر می شود که اینها وارد بهشت نشده اند ولی طمع رفتن به بهشت دارند؛ «لَمْ يَدْخُلُوها وَ هُمْ يَطْمَعُون »

لذا این مسلم است که مقصود از رجالی که علی الاعراف هستند افراد ویژه هستند که مشرف بر همه خلائق هستند و همه را به سیما می شناسند. همان کسانیکه با کفار و ظالمین صحبت می کنند که ما این افراد را که شما می گفتید به جایی نمی رسند را وارد بهشت می کنیم. این طبق ظاهر آیات و صریح روایات مقام اهل بیت و اولیاء خاص الهی است. ولی آن کسانیکه ذیل این شفاعت اهل بیت قرار می گیرند و به نحوی از حجاب وسط به بهشت می روند اینها همه مومنین و اصحاب بهشت نیستند بلکه افراد خاصی هستند که هنوز به بهشت نرسیدند. این معنایی است که مشکل معنای در آیات ندارد و قرائن بر این هست و روایات هم بر همین تصریح کرده است.

وادی اعراف وادی معرفت الامام است که همه از همین وادی عبور می کنند ولی در سوره مبارکه اعراف بیان کرده است که عده ای هستند که در این زمینه لنگ هستند. لذا در حرکت بر صراط و عبور به سمت بهشت مشکلاتی دارند. اینجا باید در وادی معرفت یک کمکی به آنها بشود که امکان ورود به بهشت پیدا کنند. این شفاعت و عنایت خاص لازم دارد و ممکن است اتفاقات بزرگی هم وسط باشد که اینها بتوانند عبور کنند. اینها باید مواجهه هایی با بهشت و جهنم داشته باشند که بتوانند عبور کنند. این بحث را ادامه خواهیم داد. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 184

(2) در موثقه ابابصیر در کتاب الزهد فرموده: «عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه  قَالَ: إِنَّ النَّاسَ يَمُرُّونَ عَلَى الصِّرَاطِ طَبَقَاتٍ وَ الصِّرَاطُ أَدَقُّ مِنَ الشَّعْرِ وَ مِنْ حَدِّ السَّيْفِ فَمِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ الْبَرْقِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مِثْلَ عَدْوِ الْفَرَسِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مَرّاً جَرّاً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ حَبْواً وَ مِنْهُمْ  مَنْ يَمُرُّ مَشْياً وَ مِنْهُمْ مَنْ يَمُرُّ مُعَلَّقاً قَدْ تَأْخُذُ النَّارُ مِنْهُ شَيْئاً وَ تَتْرُكُ شَيْئا» الزهد، النص، ص: 93