نسخه آزمایشی
شنبه, 08 ارديبهشت 1403 - Sat, 27 Apr 2024

جلسه صد و سی و پنجم شرح کتاب الحجه کافی/ بررسی روایات ملک عظیم در سوره نساء و وسعت معنای آن

متن زیر تقریر جلسه صد و سی و پنجم درس حدیث کتاب الحجه کافی است که توسط آیه الله میرباقری به تاریخ 13 اسفندماه سال 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه باب طاعت امام به معتبره حسین بن مختار پرداخته و مسئله ملک عظیم را اشاره می کنند. در این جلسه ایشان به بررسی روایات ذیل آیات سوره نساء می پردازند و این ملک عظیم که مقام طاعت است را در این فضا توضیح می دهند...

تکمله صحیحه زراره بن اعین

بحث در روایات باب وجوب طاعت امام بود. در صحیحه زراره فرموده بود: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ  وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ تَبَارَكَ  وَ تَعَالَى الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ  مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى  فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً»(1) ظاهر اولیه این روایت طاعت امام بعد از معرفت امام است. لذا اینکه عده ای به معرفت الله روایت را معنا کرده اند تمام نیست.

نکته ای که از این روایت در جلسه قبل مغفول ماند این است که این روایت تقطیع شده است. کامل این روایت را خود مرحوم کلینی با همین سند و همین عبارات در کتاب ایمان و کفر در باب دعائم الاسلام آورده است. فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ» به خاطر این که ولایت کلید باز شدن و گشایش همه امور دیگر مثل صلاه و زکات و حج و صوم است. بدون ولایت گشایشی از آن ابواب به سوی انسان نمی شود. دلالت به سمت این حقایق بدست امام است. این عبارت به فهم ذیل حدیث که می فرماید «باب الاشیاء» کمک می کند. پیداست مقصود همین باب است.

در ادامه حضرت از اهمیت و مقایسه صلاه و زکات و حج و صوم بحث می کنند بعد این تعبیر باب طاعت را فرمودند: «ثُمَّ قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً» لذا این صدر و ذیل در روایت در فهم معنا و عمق روایت مهم است.

در ادامه نیز بیان می کنند: «أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ»(2)

کسی که نه یک بار بلکه همه عمرش را حج به جا بیاورد و نه فقط زکات واجب را بلکه تمام مالش را صدقه بدهد و نه روزه های واجب را بلکه تمام سال را رزوه بگیرد و نه فقط نماز های واجب را بلکه تمام شب را نماز بخواند، اگر کسی همه این کارها را در این حد انجام بدهد ولی امامش را و مقام ولایت امام را نشناسد و اعمالش به دلالت امام نباشد، ثوابی عندالله ندارد و از اهل ایمان حساب نمی شود. با این زحمت ها انسان وارد وادی ایمان نمی شود. ایمان با پذیرش ولایت امام حاصل می گردد. اصل ایمان ولایت است و اینها طبیعتا فروع ولایت می باشند.

البته در انتها فرمودند اگر کسی منکر امام نباشد و صرفاً عدم معرفت باشد و اهل این نیکی ها باشد، خدای متعال با رحمت خودش آنها را وارد بهشت کند. ولی درجات ایمان و مقامات با معرفت الامام حاصل می شود.

نکته: بحثی اینجا مطرح است که مقصود از ولایت در این روایت چیست؟ مرحوم امام(ره) می گویند از این روایت پیداست که مقصود ولایت تکوینی ائمه علیهم السلام یا حتی ولایت معنوی ایشان که باید قبول کنیم نیست. بلکه مقصود ولایت سیاسی است. حق حاکمیت ائمه علیهم السلام است. ولایت سیاسی است که می تواند در کنار صلات و زکات ذکر شود. اگر حکومت در دست امام باشد امام اقامه صلات و زکات می کند. صلات و زکات حقیقی ذیل حکومت سیاسی امام محقق می شود. حقیقت صلات با سرپرستی امام حاصل می شود.

ولی به نظر ما می توان به صورت دیگری هم معنا کرد. به این صورت که ولایت از یک طرف حلقه اتصال به توحید است و از یک طرف حلقه اتصال به فروع ولایت می باشد. یعنی آن چهار تا ارکان شریعت هستند و پنجمی حلقه اتصال شریعت به توحید است. اعمال اگر ذیل توحید واقع نشود رشد نمی آورد. و زمانی ذیل توحید قرار میگرد که ذیل ولایت امام و به دلالت امام واقع شود.

تکمله معتبره حسین بن مختار

اما بحث در انتهای جلسه به مرسله بلکه معتبره حسین بن مختار از ابابصیر رسید. فرموده بود: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ الطَّاعَةُ الْمَفْرُوضَةُ» حضرت ملک عظیم مطروح در آیه 51 سوره مبارکه نساء را به طاعت مفروضه معنا کردند. طاعتی که فریضه و واجب است.

صحیحه برید و ملک عظیم

در جلسه قبل اشاره ای به فضای آیات داشتیم و حال برای تبیین بیشتر بحث به بررسی روایات آیه شریفه می پردازیم. در صحیحه برید در کافی شریف فرموده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ جَعَلَ مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ قَالَ قُلْتُ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ أَنْ جَعَلَ فِيهِمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ»(3)

ظاهر روایت این است که قران به کسانی که ولایت ائمه را انکار می کنند خطاب می کند که کتاب و حکمت و ملک عظیم به افرادی در آل ابراهیم داده شد؛ نبوت و رسالت و امامت داده شد. چطور این را در آل ابراهیم قبول دارند ولی به آل رسول اینها منکر می شوند؟! خدای متعال از بین آنها ائمه قرار داده که اطاعتشان اطاعت خداست و معصیت شان معصیت خداست. مقام ملک عظیم یعنی انسان در یک مقامی باشد که امرش امر الهی باشد. مفترض الطاعه هم به همین معناست. مفترض الطاعه یعنی در یک مقامی است که «مَنْ أَطَاعَهُمْ  أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ» بنابر این مقام فرض طاعت در این روایت این گونه معنا شده است.

این یک مقام حقیقی است و صرفا یک اعتبار نیست. اما اینکه چه نسبتی بین آنها و خداست که خدا اراده آنها و امر و نهی آنها و حب و بغض آنها و... را به خود نسبت می دهد این بحثی بود که در سابقاً اشاره می کردیم و روایات باب نادر توحید کافی را خواندیم.

در تعبیری فرموده بود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَأْسَفُ كَأَسَفِنَا وَ لَكِنَّهُ خَلَقَ أَوْلِيَاءَ لِنَفْسِهِ يَأْسَفُونَ وَ يَرْضَوْنَ وَ هُمْ مَخْلُوقُونَ مَرْبُوبُونَ فَجَعَلَ رِضَاهُمْ رِضَا نَفْسِهِ وَ سَخَطَهُمْ سَخَطَ نَفْسِهِ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ عَلَيْهِ»(4) خدای متعال مثل ما متاسف نمی شود. اما او اولیائی خلق کرده که آنها متاسف می شوند و راضی می گردند. آنها مخلوق مربوب هستند. خدای متعال رضای اینها را رضای خودش قرار داده است و ناراحتی اینها را ناراحتی خودش قرار داده است. بعد حضرت در مقام تعلیل فرمودند چون آنها «داعی و دال» به سمت خدایند. این مقام یک مقام حقیقی است و صرف اعتبار نیست به همین دلیل سخطشان سخط خداست و رضای اینها رضای خداست.

در تعبیر دیگر فرموده بود: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْظَمُ وَ أَعَزُّ وَ أَجَلُّ وَ أَمْنَعُ مِنْ أَنْ يُظْلَمَ وَ لَكِنَّه  وَ لَكِنَّهُ خَلَطَنَا بِنَفْسِهِ  فَجَعَلَ ظُلْمَنَا ظُلْمَهُ وَ وَلَايَتَنَا وَلَايَتَه» (5) باز اینجا نشان دهنده یک ارتباط خاص است. این ارتباط خاص است که موجب انتقال حقایق می شود. این ارتباط خاص است که موجب می شود رضای او رضای خدا و سخط او سخط خدا و ولایت او عین ولایت خدای متعال بشود.

روایت مورد بحث ما همین را می خواهد ملک عظیم مقام طاعت است. مقامی که فرد در جایگاهی است که فرمان او فرمان خداست لذا اطاعت از او واجب می شود. صرفاً ابلاغ عرفی هم نیست بلکه خودشان امر دارند و امرشان ممضاه است. این همان مقام امامت است. و قبلاً گفتیم شاید نکته اش این است که همه وجودشان امر الهی است و فقط بدنبال آن هستند. در صحیحه طلحه فرموده بود: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِمَامَانِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَا بِأَمْرِ النَّاسِ يُقَدِّمُونَ  أَمْرَ اللَّهِ  قَبْلَ أَمْرِهِمْ وَ حُكْمَ اللَّهِ قَبْلَ حُكْمِهِمْ قَالَ  وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ يُقَدِّمُونَ أَمْرَهُمْ قَبْلَ أَمْرِ اللَّهِ وَ حُكْمَهُمْ قَبْلَ حُكْمِ اللَّهِ وَ يَأْخُذُونَ بِأَهْوَائِهِمْ خِلَافَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل »(6) خدا امری دارد و عالم با همان امر حرکت می کند. امام کسی است که ذیل این امر است و مجرایی برای تنزل این امر هم خواهد شد. اگر کسی حامل امر شد اطاعتش اطاعت خدای متعال می شود و معصیتش معصیت خدای متعال.

مرسله مکمل صحیحه برید

این روایت در تفسیر العیاشی تعبیر طولانی تری دارد که برای تکمیل این روایت و مضمون اشاره می کنیم. در این تعبیر فرموده: «عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ  أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  قَالَ فَكَانَ جَوَابَهُ أَنْ قَالَ  أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ  فُلَانٍ وَ فُلَانٍ  وَ يَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى  مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا يَقُولُ  الْأَئِمَّةُ الضَّالَّةُ وَ الدُّعَاةُ إِلَى النَّارِ هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ  وَ أَوْلِيَائِهِمْ سَبِيلًا أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيراً»

در این فراز روایت ابتدا حضرت در تفسیر بحث اطاعت از ولی الامر می فرمایند این داستان کسانی است که با اهل بیت در اسلام حسادت و رقابت کردند و اهل کتاب هم با اینها پیوند خوردند. و گفتند راه این افراد از مومنین روشن تر است؛ یعنی اگر بخواهیم گره بخوریم و تسلیم شویم، ناچار با اینها باید پیوند بخوریم. اینها راهشان به ما نزدیکتر است. این اهل کتابی که اینطوری می اندیشند وارد وادی لعن می شوند و از نصرت الهی محروم می گردند. در عالم، این حرفها و این مسیر پشتوانه ای ندارد. حرفی است که خودشان می زنند و لذا به جایی هم نمی رسد.

در ادامه روایت فرموده: «أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ  يَعْنِي الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِينَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِيرُ النُّقْطَةُ الَّتِي رَأَيْتَ فِي وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ  فَنَحْنُ الْمَحْسُودُونَ  عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ جَمِيعاً فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً يَقُولُ فَجَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَكَيْفَ يُقِرُّونَ بِذَلِكَ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ وَ يُنْكِرُونَهُ فِي آلِ مُحَمَّدٍ فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى  بِجَهَنَّمَ سَعِيراً إِلَى قَوْلِهِ  وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلًّا ظَلِيلًا قَالَ قُلْتُ قَوْلُهُ فِي آلِ إِبْرَاهِيمَ  وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً مَا الْمُلْكُ الْعَظِيمُ قَالَ أَنْ جَعَلَ مِنْهُمْ أَئِمَّةً مَنْ أَطَاعَهُمْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُمْ عَصَى اللَّهَ فَهُوَ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ»

پیداست بحث بر سر یک تقسیم ملک است. این اهل کتاب خیال می کنند که این ملک در دستشان است و می توانند در مورد تقسیم ملک نظر بدهند که این ملک به چه کسی برسد و به چه کسی نرسد. خدای متعال می فرماید مگر این ملک در دست شماست که بخواهید نظر بدهید؟ مگر این ملک تقسیم شدنی است که در مورد تقسیم آن نظر می دهید؟ این ملک امامت و خلافت الهی است. و اگر امر و ملک دست شما بود به احدی چیزی نمی رسید. در روایت حضرت می فرمایند و مقصود اصلی این است که چیزی به ما اهل بیت نمی رسید. یعنی امکانات الهی را از ما اهل بیت دور می کردند.

اما اصل داستان جریان حسادت است که عده ای با اهل بیت داشتند. ظاهر آن داستان حسادت یهود نسبت به نبوت نبی اکرم است و تاویل آن در روایت مذکور مربوط به حسادت افرادی نسبت به ولایت ذیل نبی اکرم بود. حضرت می فرماید در این آیه منظور از ناس ما هستیم. ما هستیم که به خاطر مقام امامت مورد حسادت واقع شده ایم. این مقام ما مورد حسادت بود و همین حقیقت ملک عظیم و امامت است. و گفتیم که همان امر الهی است که در اختیار امام است. بهشت و جهنم همه در اختیار معصومین علیهم السلام است. ائمه نار هستند که در چنین چیزی حسادت می ورزند و با اهل بیت درگیر شدند. آنها هستند که درک می کنند که چه چیزی به اهل بیت داده شده است. دیگران در حدی نیستند که تصوری از امر الهی داشته باشند. شیطان است که می فهمد این چه مقامی است. ولو فهمی از آن حقیقت ندارد ولی 6000 سال برای آن زحمت کشید بعد دید که این مقام به جناب آدم رسید.

این حسادت بستری شد که عده ای نه فقط ایمان نیاوردند بلکه درگیر شدند و «صد عن سبیل» می کنند. خودشان حسود هستند و یک امت حسود نسبت به اهل بیت و شیعیان درست می کنند. اینها هستند که مشمول عذاب بزرگ الهی هستند. عذابی که جهنم است و این جهنم برای اینها بس است. ما در جهنم با اینها کاری می کنیم که این عذاب را به تمام وجود و بارها بچشند. واقعاً این عذاب ها برای انسان عادی نیست. خطای عادی این تعابیر را لازم ندارد. داستان از این قرار است که عده ای در مقابل نعمت امامت حسادت می کنند و کفر می ورزند و در نهایت این کفر و حسادت سبب صد عن سبیل می شود. اینها هستند که وارد جهنم می شوند. عذاب اینها این است که جسم اینها می سوزد و از بین می رود اما خودشان باقی هستند. و هر بار که جسم با سوختن از بین می رود دوباره جسم دیگری به اینها داده می شود که دائما طعم عذاب را بچشند. چون خیلی از عذاب ها از راه جسم وارد می شود. در مقابل عده ای هم وجود دارد که به ائمه علیهم السلام ایمان می آورند و در کنار ایمانشان عمل و تبعیت را هم می آورند و در طرح حضرت حرکت می کنند.

در ادامه فرموده: «قَالَ ثُمَّ قَالَ  إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى  أَهْلِها إِلَى  سَمِيعاً بَصِيراً قَالَ إِيَّانَا عَنَى أَنْ يُؤَدِّيَ الْأَوَّلُ مِنَّا إِلَى الْإِمَامِ الَّذِي بَعْدَهُ الْكُتُبَ وَ الْعِلْمَ وَ السِّلَاحَ  وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ  الَّذِي فِي أَيْدِيكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلنَّاسِ  يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا فَجَمَعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ  إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي الْأَمْرِ فَارْجِعُوا إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ هَكَذَا نَزَلَتْ  وَ كَيْفَ  يَأْمُرُهُمْ بِطَاعَةِ أُولِي الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ لَهُمْ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم »(7)

این مسئولیت بزرگی است که خدا به امام من الله سپرده است و این امانت بزرگ الهی است. یعنی ما اهل بیت هم مأموریم و در اختیار ما نیست این بار را کجا بر زمین بگذاریم. به عبارت دیگر فروع و شئون ولایت به ائمه تفویض شده ولی اصل امامت به ایشان تفویض نشده است. این خیلی مسئله مهمی است. این امری است که موضوع حسادت است و کفر به آن سبب آن عذاب شدید می شود و ایمان به آن سبب ورود به وادی رحمت می گردد.

در اینجاست که قرآن حرف از اطاعت ولی الامر را مطرح کرده است. این همان ملک عظیم و امانت بزرگی است که خدا به آنها سپرده است. کسی اگر اهل ایمان است – الی یوم الاقیامه - باید امامت را در آن امامی که خدا قرار داده است دنبال کند. این یک امر ثابت برای همه امت است. لذا این امامت به این معنا یک امامت تاریخی است. این امامت تاریخی نمی تواند به غیر چهارده معصوم برسد. دیگران امامت تاریخی ندارند.

در انتهای روایت حضرت اشاره می کنند که و وقتی شما را مامور می کند که بدنبال ولی الامر بروید، در منازعه هم باید به خود او رجوع کنید. یعنی مقصود از آیه این نیست که ولی الامر قرار داده شده است ولی اگر با او اختلاف کردید به سراغ خدا و رسول بروید. بلکه مقصود این است که در جمیع منازعات باید مرجع برای شما خدا و رسول و ولی الامر باشد. او صاحب امر و فرمان است. حضرت می فرمایند معنا ندارد که شما را به اطاعت از ولی الامر دستور ندهند و بعد اجازه منازعه با او را به شما بدهند.

مرسله هشام بن حکم و ملک عظیم

اما روایت دیگری که ذیل آیه شریفه و بحث ملک عظیم است مرسله هشام در بصائرالدرجات است که فرموده: «مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى عَنْ رَجُلٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى  ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً مَا ذَلِكَ  الْمُلْكُ  الْعَظِيمُ  قَالَ فَرْضُ الطَّاعَةِ وَ مِنْ ذَلِكَ طَاعَةُ جَهَنَّمَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا هِشَامُ»(8)

خدای متعال طاعت آنها را مفروض قرار داده است و این طاعت مفروضه در باطن عالم جاری می شود. یکی از این شئون فرض طاعت این است که جهنم در روز قیامت در اختیار آنهاست. چه ملک عظیمی بالاتر از این که عذاب اهل معصیت در جهنم با فرمان امام علیه السلام است. این یکی از جلوه های ملک عظیم است که این محیط رنج و عذابی که برای مخالفان درست می شود به صورت کامل تحت فرمان امام است. جهنم خودش از قوای مخلوقه هست و ملائکه ای موکل آن هستند. لکن جهنم و همه ملائکه موکل، تحت فرمان امام هستند.

صحیحه منصور بن یونس و ملک عظیم

اما روایت دیگری که در بحث ملک عظیم وارد شده است صحیحه ابابصیر در بصائرالدرجات است که فرموده: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لَهُ  فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً قَالَ مَا هُوَ قَالَ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ  قَالَ  طَاعَةُ اللَّهِ  مَفْرُوضَةٌ»(9) در این روایت هم ملک عظیم به مقام طاعت مفترضه معنا شده است. لکن تعبیر این است که این طاعت الهی است.

البته این طور نیست که «اطیعوا الله» مورد پیدا نکند. طاعت خدای متعال امر محوری است. اما این به صورت مستقیم انجام نمی شود. بلکه فقط از طریق امام واقع می گردد. امر مستقیم الهی به ما نمی رسد. امام «مظهرین لامر الله» است  دستور «اطیعوا الله» معنایش این نیست که ما مخاطب نیستیم، اما ما باید خدا را از طریق «امر» اطاعت کنیم و امرش از طریق حضرات معصومین جاری می شود. لذا با طوع نسبت به امام حقیقتاً انسان مطیع خداست. این صرفاً هم در مورد امر نبوی و ولایی و بحث تفویض نیست؛ بلکه بحث این است که امر الهی از طریق رسول و امام جاری می شود و ما اطاعت امر می کنیم. والحمدلله...

پی نوشت ها:

(1) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 186

(2) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 2، ص: 19

(3) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 206

(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 144

(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 146

(6) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 216

(7) تفسير العياشي، ج 1، ص: 246

(8) بصائر الدرجات ج 1، ص: 35

(9) بصائر الدرجات ج 1، ص: 510