نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

جلسه اول خارج فقه انفال/ شروع بحث فقه انفال و بررسی آیه شریفه در نسبت با آیه خمس

متن زیر تقریر جلسه اول بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 21 اردیبهشت ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ابتدا قدری مقدمه بحث انفال در تکمیل خمس بیان می کنند و در ادامه به بررسی آیه شریفه سوره انفال می پردازند و نسبت آن را با آیه خمس توضیحی می دهند. در ادامه نیز به نکاتی از آیه شریفه اشاره می کنند...

کتاب الانفال

معمولا در کتب حدیثی و به تبع در کتب فقیهی بعد از پایان مباحث خمس وارد مباحث انفال شده و این مسئله پی گیری خواهد شد؛ البته فروعات دیگری می توان در کتاب الخمس بیان کرد و علاوه بر آن می توان از زاویه دیگری هم به مباحث خمس نگریست لکن جای آن در کتاب الخمس نیست بلکه این بحث با موضوع هزینه های دولت اسلامی باید در جای خود دنبال شود.

در روایات بسیاری مثل مرسله حماد هم انفال و خمس با هم آورده شده است که شاید دلیل اینکه خمس و انفال در کتب حدیثی و فقهی باهم ذکر می شود به همین دلیل باشد.

بعض زوایای بحث انفال خیلی جدی است، زیرا اصلی ترین منابع مالی دولت های اسلامی انفال هستند ولی در این سلسله مباحث از این زاویه وارد بحث نخواهیم شد بلکه در همین سطحی بحث می شود که در کتب فقهی دنبال شده است.

آیات مبارکه سوره انفال

آیاتی که مربوط به بحث از انفال است در دو سوره بیان شده است یکی سوره انفال که آیه اول و چهل و یکم این سوره مربوط به این بحث است و دیگری سوره حشر است که آیاتی درباره فیء در آن بیان شده است.

در سوره انفال در اولین آیه شریفه آمده است: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين »؛ سه دستور بعد از بیان انفال در این آیه شریفه آمده است یکی تقوا و دیگری اصلاح ذات البین و دیگری اطاعت و بعد از آن دباره مؤمنینی که در مقیاس سوره انفال هستند آیاتی آمده است؛ زیرا روشن نیست که مؤمن در قرآن کریم در همه موارد به یک معنی باشد بلکه به نظر می رسد که مؤمن در هر موردی باید به صورت خاصی معنی شود؛ در این سوره شریفه هم صفاتی برای مؤمنین ذکر شده است که در مقیاس همین سوره هستند.

در ادامه این سوره آمده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلى  رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (2)الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (3)أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ (4)»؛ از این آیات استفاده می شود که حکم انفال یک حکم سنگینی در امور مالی است که افرادی می توانند این حکم را تحمل کنند که در مقام چنین ایمانی باشند و به همین دلیل در پایان آیه اول هم آمده است: «إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين ». در آیات سوره مبارکه حشر هم به همین صورت است که خدای متعال حکم خاصی را بیان می کند که با احکام سایر جوامع متفاوت است و تحمل آن مشروط به ایمان است و به همین دلیل است که جریان منافقین این احکام را تحمل نکرده و آن را بعد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منحرف کردند. در زمان ما هم اگر این حکم هم به افرادی داده شود که تقید به ایمان ندارند نمی توانند این مسئله را تلقی کنند که خدای متعال عمده دارائی ها و اختیارات را به یک فرد سپرده باشد.

بنابراین رسول خدا صلی الله علیه و آله یک طرحی در انفال دارند که متناسب با جامعه ایمانی است و متفاوت با سایر طرح های مالی است و اگر جامعه ایمانی نباشد و گمان شود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله هم یک مصلحی همانند باقی مصلحان اجتماعی هستند نمی توان چنین طرحی را تحمل کرد؛ اما اگر روشن باشد که ایشان رسول است و مأموریت بزرگی دارند که بر محور توحید و عبودیت است و نسبت به عباد الله هم اشفاق و ایثار دارند می توان این طرح را فهمید و تحمل کرد.

«يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ» در بعض قرائات و بعض روایات کلمه «عن» نیامده است و اینطور آمده است: «یسئلونک عن الانفال» که در این صورت به این معناست که درخواستی از انفال کرده اند و اگر با «عن» باشد به معنای پرسش از حضرت است.

«قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ» یعنی انفال تماما از آن خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله است  و نباید کسی طمع در این مال کند و تصور کند که این مال باید بر طبق میل او تقسیم شود، بلکه باید تقوای الهی داشته باشد؛ یکی از نکاتی که در این آیه وجود دارد این است که لام در «الرسول» تکرار نشده است.

«وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين» یعنی مناسبات بین خود را اصلاح کنید؛ از تعبیر «اصلحوا ذات بینکم» می توان استفاده کرد که مسئله از تنازعات ظاهری فراتر رفته و یک تناعات روحی پیش آمده بوده است که از سوره حشر هم که آمده است که «وَ لا تَجْعَلْ في  قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا» می توان استفاده کرد که این امور مالی ممکن است مبدأ کینه ورزی و عناد در بین جامعه مؤمنین شود.

معنای «ان کنتم مومنین» هم این نیست که حکم انفال مشروط به ایمان باشد که اگر کسی مومن نباشد این حکم را ندارد؛ بلکه به این معناست که اگر کسی ایمان داشته باشد می تواند این حکم را تحمل کند؛ یعنی شرط اینکه این حکم در جامعه موجب مخالفت با رسول صلی الله علیه و آله و بهم خوردن روابط جامعه مؤمنین و نزاع و حقد و کینه نشود متفرع بر این چنین ایمانی است که در آیات بعد، از آن گفتگو شده است.

مباحث فقهی ذیل آیه انفال

یکی از مباحثی که ذیل این آیه شریفه بیان کرده اند معنای لغوی و اصطلاحی انفال است و بحث دیگر ملکیت خدای متعال و رسول صلی الله علیه و آله نسبت به انفال است؛ مخصوصا ملکیت خدای متعال که بحث های زیادی شده است که این ملکیت خدا اصلا معنی دارد یا خیر و این «لله» به چه معناست؟ اگر غنیمت هم قسمی از انفال باشد با جمع بین آیه انفال و آیه خمس روشن شود لذا بحث سومی که مورد بررسی قرار گرفته است نسبت این آیه شریفه و آیه خمس است که آیا غنیمت هم از انفال هست یا خیر و اگر هست چه نسبتی بین آنها برقرار است؟ مسئله چهام هم نسبت فیء و انفال است که ذیل بررسی آیات سوره مبارکه حشر به آن پرداخته می شود.

بررسی لغوی انفال

محققین در لغت معمولا نفل را به معنای زیاده دانسته اند و وجوهی برای اینکه به این موارد، انفال گفته می شود بیان شده است؛ یکی از وجوه این است که زیاده بر خمس است و وجه دیگر این است که زیاده بر اموال خصوصی خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله هستند و وجه سوم هم این است که این اموال، عمومی هستند و زیاده بر اموال خصوصیِ دارای مالک هستند.

در مصباح آمده است: «النفل: الغنيمة، و الجمع أنفال، و منه النافلة في الصلاة و غيرها، لأنّها زيادة على الفريضة، و الجمع نوافل. و النفل مثل فلس مثلها. و يقال لولد الولد نافلة أيضا. و أنفلت الرجل و نفَّلته: و هبت له النفل و غيره، و هو عطيّة لا تريد ثوابها منه.» از این کلام استفاده می شود که نفل به معنای زیاده است و اینکه به غنیمت هم نفل گفته می شود به این دلیل است که اموالی هستند که از توقع اصلی مقاتلین که فتح باشد زیاده بوده است؛ همچنین معنای دومی هم در مصباح برای نفل ذکر شده است که در مقاییس هم آمده است.

مقاییس اینطور آورده است: «نفل: أصل صحيح يدلّ على عطاء و إعطاء، منه النافلة: عطيّة الطوع من حيث لا تجب. و منه نافلة الصلاة. و النوفل: الرجل الكثير العطاء. و من الباب:النفل: الغنم. و ذلك أنّ الإمام ينفّل المحاربين، أى يعطيهم ما غنموه.» در مقاییس ریشه اصلی را عطیه بودن دانسته است؛ لکن می توان گفت که مازاد بر فرض بودن باعث شده که به آن نفل گفته شود ولی ایشان بر حیثیت عطیه بودن تکیه کرده است.

مرحوم مصطفوی -که برای هر ماده ای یک معنی قائل هستند و می فرمایند تفاوت هایی که در استعمالات مختلف وجود دارد مربوط به معنای اصلی ماده نیست بلکه خارج از معنای ماده است،- فرموده اند: «أنّ الأصل الواحد في المادّة: ما كان متفرّعا على الأصل منهبطا عنه. و هو في العبريّة بمعنى السقوط و الهبوط. و من مصاديقه: الغنيمة الّتى أخذت من العدوّ بعد القتال و انكسارهم.» یعنی دو خصوصیت در نفل وجود دارد یکی اینکه مرتبه تنزل یافته باشد و دیگر اینکه مفرع از اصل باشد. این ادعای ایشان است و اثبات آن هم مشکل است و بر عهده خود ایشان است.

بنابراین سه قول در معنای لغوی انفال وجود دارد یک زیاده بودن و دیگری عطیه بودن و دیگری فرع و تنزل یافتگی که مرحوم مصطفوی بیان فرموده اند؛ و بعید نیست که معنای جامع همان زیاده باشد که البته دارای خصوصیاتی مثل تفرع و تنزل هم می تواند باشد.

توقف تحمل و تحقق احکام مالی اسلام بر ایمان

به لحاظ ادله هم از بعض روایات می توان استفاده کرد که این آیه شریفه شامل غنائم هم می شود؛ در تفسیر علی بن ابراهیم روایتی آمده است که شأ نزول آیه اینطور بیان شده است که بعد از جنگ بدر افرادی که در میدان جنگیده بودند درخواست داشتند که غنیمت را در بین خود تقسیم کنند و سعد بن عباده و عده ای که در اطراف خیمه حضرت بودند اعتراض کردند؛ سعد بن عباده در اینجا به حضرت عرض کردند که کسانی که در کنار خیمه شما ماندند به دلیل ترس از دشمن و بی رغبتی در غنائم نبوده بلکه به دلیل محافظت از جان شما در اینجا مانده اند لذا آنها هم باید سهمی در غنائم داشته باشند؛ در اینجا آیه نازل شد که «قل الانفال لله و الرسول»؛ یعنی انفال به کلی ملک خدا و رسول است و دیگران نه حقی دارند و نباید نظری بدهند، در حالی که هردو طرف سبقت در نظر داشته اند که غنائم را طبق همان قواعد جاهلی خود که مرباع را به رییس قبیله داده و باقی را بین مقاتلین تقسیم می کرده اند، تقسیم کنند. به همین دلیل است که گفته می شود: «اتقوا الله ان کنتم مؤمنین».

بعد از جنگ حنین و تقسیم غنائم فراوان آن توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله، سران انصار نزد سعد بن عباده آمدند و کأنّ اینطور تلقی کرده بودند که حالا که قوم حضرت ایمان آورده اند، ایشان آنها را مقدم داشته است و لذا اعتراض داشتند که اگر این تقسیمی که حضرت کرده اند از جانب خود ایشان است ما نمی پذیریم ولی اگر از جانب خداست حرف دیگری است. سپس سعد با انصار نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند و سعد اعتراض خود را بیان کرد؛ آنگاه حضرت سوال کردند که حرف شما انصار هم همین حرف سعد است؟ و آنها تصدیق کردند؛ در اینجا تعبیر حضرت امام باقر علیه السلام در روایت این است که «فحط الله نورهم» یعنی هرچه در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله بدست آورده بودند از دست دادند.

پذیرش و تحمل احکام مالی اسلام در صورتی که نور ایمان وجود نداشته باشد مشکل است؛ در آیه مبارکه سوره حشر هم آمده است که: «كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» یعنی خدای متعال می خواهد چرخش اموال که در وضعیت جاری جوامع و جامعه های کنونی بوده است که عمده ثروت در دست افراد خاصی بوده است، از بین برود و نظام مالی دیگری تاسیس کند که در آن گردش اموال قواعد دیگری دارد و تحمل آن نیازمند ایمان به نبی اکرم صلی الله علیه و آله و طرح ایشان است.

لذا در ابتدای سوره حشر آمده است که «سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» یعنی همه آسمان و زمین کسی که این احکام را جعل کرده است را تسبیح می کنند و عزیز حکیم است؛ لذا زود نباید عیب و اشکال گرفت بلکه باید تحمل کرد و تحمل آن سنگین است.

نسبت بین آیه انفال و آیه خمس

بنابراین همین نقلی که در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است و نقل دیگری در مجمع آمده است بیانگر این است که آیه انفال مربوط به غنائم جنگ بدر بوده است، اما بعض محققین فرموده اند که آیه انفال مربوط به بعد از جنگ احد است که لشکر اسلام در ادامه جنگ که دشمن را تعقیب کردند، دشمن یک اموالی را در حمراء الاسد گذاشت و رفت که مسلمین به غنیمت گرفتند؛ در هر دو صورت مورد آیه شریفه غنیمت است که در این صورت باید به این سوال پاسخ داده شود که بین آیه انفال و غنیمت به چه صورتی باید جمع کرد. آیا این اموال مربوط به خدا و رسول است که در آیه انفال آمده یا تقسیم شش گانه ای را دارد که در آیه خمس آمده است.

به لحاظ لغوی غنیمت هم جزئی از انفال است و لذا به لحاظ لغوی این بحث جا دارد که نسبت انفال و غنیمت چیست؟ و لغت مانع از این بحث نیست؟ بله، اگر به لحاظ لغوی انفال غیر از غنیمت بود، و اطلاق آن بر غنائم محذور داشت، دیگر نسبتی بین این دو برقرار نبود.

در ادامه تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که وقتی این دو گروه در جنگ بدر نزاع کردند آیه «قل الانفال لله و الرسول» نازل شد و همه خلع ید از این اموال شدند و بعد از اینکه همه وارد مدینه شدند آیه «و اعلموا انما غنمتم» نازل شد و حضرت خمس را برداشته و مابقی را تقسیم کردند و در یک نقل هم دارد که حضرت کل غنیمت را بین مقاتلین تقسیم کردند و خمس را هم اخذ نفرمودند.

بنابراین آیه انفال به لحاظ لغوی که شامل غنیمت می شود و به لحاظ شأن نزول آیه در مورد غنائم است لذا به حسب ظاهر یک نحوه تنافی بین این آیه و آیه خمس وجود دارد و به همین دلیل باید نسبت این دو را بررسی کرد.

بعضی آیه غنیمت را نسخ آیه انفال دانسته اند؛ البته در فقه عامه که انفال عمدتا از همین غنائم هستند، نسخ به این معناست که اصل حکم انفال مربوط به غنائم بوده و نسخ شده است. لکن بنابر مبنای امامیه که انفال مازاد بر غنائم را نیز شامل می شود نسخ آیه انفال -که از مرحوم شیخ طوسی هم نقل شده که ایشان قائل به نسخ شده اند،- به معنای نسخ کلی آیه نیست بلکه به این معناست که در مورد غنائم جنگی، آیه انفال نسخ شده است.

بعضی نیز فرموده اند آیه خمس تخصیص آیه غنیمت است؛ لکن این دو قول که این با کم بودن فاصله بین نزول دو آیه سازگار نیست.

قول دیگری که بعضی بیان کرده اند این است که این دو آیه نسبت طولیه دارند یعنی غنائم هم از انفال هستند و حضرت هر تصرفی که بخواهند در انفال انجام می دهند ولی اگر مازاد بر تصرفات چیزی باقی بماند و حضرت بخواهند در بین مقاتلین تقسیم کنند به این صورت تقسیم خواهند کرد. لذا در روایات هم آمده است که حضرت هر تصرفی که بخواهند در غنائم انجام میدهند و اگر چیزی باقی ماند آن را تقسیم می کنند و اگر باقی نماند تقسیمی هم درکار نیست.

بعضی هم فرموده اند که غنیمت از انفال است و حضرت هر تصرفی بخواهند در آن انجام می دهند و تا اینجا اصلا آیه خمس شامل غنائم نمی شود؛ یعنی گرچه «غنیمت» هست ولی «غنمتم» نیست؛ بله، اگر حضرت آن را بین مقاتلین تقسیم کنند «غنمتم» صادق می شود و باید خمس آن پرداخت شود؛ یعنی تا قبل از اینکه «غنمتم» شود انفال است و وقتی «غنمتم» شد باید خمس آن پرداخت شود؛ لکن اشکال این قول این است که رسول صلی الله علیه و آله وقتی غنیمت می دهد خمس را جدا می کند و چهارپنجم را بین مقاتلین پرداخت می کنند لذا «غنمتم» معنای اعمی دارد و مربوط به غنیمت هایی نیست که اختصاص به مقاتلین یافته باشد.

قول دیگر در نسبت بین این دو آیه این است که انفال اصلا شامل خمس نمی شود؛ لکن مشکل این قول و دو قول اول این است که در روایات آمده است که حضرت هر تصرفی که بخواهند در غنیمت انجام می دهند و مابقی آن را تقسیم می کنند که نشان از این دارد که غنیمت هم از انفال است و تحت اختیار ائمه علیهم السلام است.

یک قول دیگری هم که ممکن است بیان شود این است که طبق آیه اول کل انفال و غنائم ملک الرسول صلی الله علیه و آله هستند و غنائم در طول این ملک بین مقاتلین تقسیم می شود و خمس آن هم اعتبار برای حضرت رسول صلی الله علیه و آله می شود که در این صورت باید ملک خمس به عنوان دیگری غیر از ملک انفال باشد؛ مثلا ملکیت انفال به اعتبار حاکمیت باشد و ملکیت خمس به اعتبار فرماندهی نظامی کل لشکر اسلام باشد. تفاوت این قول با قول سوم که ملکیت طولیه بود این است که در این قول ملکیت ابتدائی حضرت بعد از تقسیم هم باقی است و ملکیتی که در خمس و در ملک مقاتلین هست در طول ملک الرسول صلی الله علیه و آله است ولی در قول سوم بعد از تقسیم ملکیت قبلی حضرت نسبت به انفال دیگر از بین می رود و منتقل به مقاتلین می شود.