نسخه آزمایشی
دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon, 29 Apr 2024

جلسه سوم خارج فقه انفال/ آیه شریفه فیء و نظرات علامه طباطبائی ذیل آیات سوره حشر

متن زیر تقریر جلسه سوم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 25 اردیبهشت ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث بررسی آیات سوره حشر به مسئله فقرات آیات از منظر علامه طباطبائی می پردازند و فقرات بعدی سوره را هم اشاره می کنند...

بیان مرحوم علامه طباطبایی درباره آیات فیء

کلام در بررسی آیات فیء بود و اینکه آیا موضوع فیء در هر دو آیه یکی است یا دو موضوع متفاوت است؛ مرحوم علامه طباطبایی -و بعضی از فقهایی که بیان ایشانرا پسندیده اند،- با توجه به روایاتی که درباره فیء و انفال آمده است، موضوع هردو آیه را یکی می دانند و آیه دوم را مفسر آیه اول دانسته اند و حکم این اموال هم از آیه اول استفاده می شود؛ یعنی همین که خدای متعال می فرماید «ما افاء الله علی رسوله» و اینکه می فرماید «یسلط رسله» نشان از این دارد که این اموال در اختیار حضرت رسول صلی الله علیه و آله است و اما اینکه در آیه دوم فرموده است: «فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى  وَ الْيَتامى  وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» یعنی این شش مورد مصارف برای فیء هستند نه اینکه مالک آن باشند. بنابراین در اختیار رسول الله صلی الله علیه و آله بودن به معنای ملک شخصی ایشان نیست که در همین مسیر مصرف شود، بلکه مصارف خاصی دارد که در آیه دوم بیان شده است.

اما اینکه می فرماید «كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» به این معناست که این ملکیت و مصرف به این جهت است که این اموال دست به دست بین عده ای از اغنیاء نشود؛ در دوره های گذشته و دنیای سرمایه داری کنونی امکانات اساسی در اختیار یک عده خاصی است و بلکه در دنیای سرمایه داری که درباره موازین اجتماعی و قوانین طوری برنامه ریزی می کنند که اموال به سمت طبقه خاصی نشت پیدا میکند.

اینکه در قرآن درباره حضرت شعیب دارد که به قوم خود می فرمودند: «فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم » تنها به این معنای نیست که در کفه ترازو وزنه سبک و سنگین قرار می دادند؛ بلکه به این معناست که طوری در موازین دست می بردند که میزان جائرانه بوده است و به صورتی بوده است که در تملک اموال دیگران ارزان خریداری می کردند و اموال خود را گران تر می فروختند. در دنیای کنونی هم موازین به صورتی است که اموال و به خصوص ثروت های عمومی منتقل به افراد خاصی می شود؛ تمرکز ثروت کنونی هم عمدتا از انباشت انفال و ثروت های عمومی حاصل شده است.

در همین کشور ما نیز در بعض دولت ها تصمیم گرفته بودند که حدود هزار نفر ثروتمند و مولتی میلیاردر درست کنند تا کشور را آنها اداره کنند؛ این برنامه ریزی همان چرخش مال در دست اغنیاء است که عمدتا از طریق همین انفال و اموال عمومی که در دست دولت هاست اتفاق می افتد.

در ادامه آیه شریفه این فراز آمده است که: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا » یعنی این امور در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله است و هرطور که ایشان بخواهند تقسیم می کنند؛ ظاهر این آیه شریفه در همین مورد است و باطن آن در مورد کل دین است؛ لذا در روایات باب تفویض به همین آیه تمسک شده است که تشریع و امر هدایت به حضرت واگذار شده است؛ یعنی هم امور باطنی در هدایت امت و هم امکانات ظاهری که باید به چرخش بیفتد تا جامعه ساخته شود در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله است و هر طور که ایشان بخواهند جامعه را اداره می کنند و مومنین باید در طرح ایشان حرکت کنند؛ لذا در پایان این آیه شریفه یک هشدار شدید می دهد که: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ» یعنی تقوا داشته باشید که در این مورد سروکار شما با عذاب الهی است؛ همانطور که در باب ولایت خدای متعال می فرماید: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ دينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ» یعنی بعد از این اگر کوتاهی کردید خدای متعال خودش مؤاخذه خواهد کرد.

بنابراین خدای متعال می خواهد توسط رسولش یک امت و یک عالَمی را سامان دهد و یک امکانات ظاهری و باطنی در اختیار او قرار داده است؛ در روایات تفویض هم آمده است که خدای متعال حضرت رسول را تادیب کرده اند و بعد قوایی در اختیار ایشان قرار داده اند و سیاست این امت را به ایشان سپرده است و امر دین را به ایشان تفویض کرده و برای اداره امت اجازه تشریع به ایشان داده است و ایشان یک موازین کلی قرار می دهند که کل امت باید از آن تبعیت کنند. در روایات هم در نماز و روزه و زکات و امثال آن تشریعات حضرت بیان شده است.

تبیین آیه «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ»

سپس در ادامه آیات آمده است: «لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرينَ الَّذينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً وَ يَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» یعنی مهاجرین فقیری که همراه حضرت هجرت کرده اند و اموال و سرزمین خود را رها کرده اند نیز سهمی می برند؛ مفسرین این نکته را تبیین کرده اند که ابتغاء فضل همان روزی است و رضوان هم همان مقام رضای الهی است. نکته مهمی هم در اینجا هست که در توصیف مهاجرین روشن می کند که این اموال در چه مسیری مصرف می شود.

در ابتغاء فضل هم نکته دقیقی وجود دارد؛ در سوره جمعه خدای متعال بعد از اینکه می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى  ذِكْرِ اللَّهِ» که یا دستور به نماز جمعه است و یا دستور به جمع شدن حول خود حضرت است که ذکر الله هستند؛ می فرماید: «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» یعنی کسی که نزد حضرت می آید، دنبال روزی بودن او هم ابتغاء فضل است و جنس دادوستد در اینجا کاملا متفاوت خواهد شد.

بعضی از عامه قائل اند که این آیه شریفه عطف بیان برای «ذی القربی» است؛ یعنی مهاجرین که بسیاری از آنها از قریش هستند و اقوام حضرت هستند همان ذی القربی هستند؛ لکن امامیه به این صورت تفسیر نکرده اند بلکه بعضی می فرمایند که عطف بیان برای «لله» است و بعضی فرموده اند که بیان برای «مساکین» یا بیان برای سه عنوان اخیر است. احتمال دیگری هم که وجود دارد این است که عطف به موارد شش گانه قبلی باشد؛ یعنی یکی دیگر از مصارف انفال این است که برای فقرای مهاجرین مصرف شود.

مرحوم علامه طباطبایی با توجه به اینکه در روایات آمده است که «لِذِي الْقُرْبى  وَ الْيَتامى  وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» بنی هاشم هستند می فرمایند که این فراز عطف بیان برای «لله» است نه بیان برای سه عنوان اخیر؛ یعنی ایشان می فرمایند وقتی «لله» مصرف باشد به معنای هزینه کردن فی سبیل الله خواهد بود که یکی از موارد آن همین «للفقراء المهاجرین» هستند، لذا عطف بیان به همین فراز است.

تبیین آیه «وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ»

در آیه بعد آمده است: «وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في  صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى  أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ یعنی وقتی افرادی مهاجرت کردند، عده ای هم بوده اند که آنها را با خصوصیات خاصی پذیرفته اند. یعنی صرفا صرفا با خانه و امکانات نمی توان پذیرای مهاجرین و طرح بزرگ حضرت رسول صلی الله علیه و آله بود، بلکه پذیرش این مطلب نیازمند این است که «تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ» باشند و «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ» باشند، نه اینکه به دنبال منافع خود باشند.

«وَ لا يَجِدُونَ في  صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا» یعنی گرچه خود انصار ممکن است امکانات مالی هم نداشته باشند اما چون از این امکانات دل کنده اند به فیئی به مهاجرین داده می شود احساس نیاز هم نمی کنند؛ بلکه علاوه بر اینکه به آنچه به مهاجرین داده شده احساس نیاز نمی کنند، بلکه «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى  أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» یعنی ایثار هم دارند و با سخت گیری بر خود از امکانات خود هم به مهاجرین می دهند. ایشان در نقطه ای هستند که نقطه فلاح است لذا می فرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.»

«شح» چیزی شبیه بخل است با این تفاوت که بخل نسبت به اموال خود شخص است ولی شح نسبت به اموال دیگران است یا اینکه اعم از بخل است یعنی هم شامل بخل می شود و هم شامل امکانات دیگری که ملک خود شخص نیست.

بعد از تبیین فرازهای آیه شریفه باید دانست که بعضی این آیه شریفه را استیناف دانسته اند و فرموده اند این آیه در بیان توصیف انصار است؛ در شأن نزول این آیات هم که در جریان بنی النضیر است آمده است که عمده فیء به مهاجرین داده شد و از انصار فقط به سه نفر حضرت از فیء پرداخت کرده اند که دچار فقر شدید بوده اند. اما بعضی این آیه شریفه را عطف به مهاجرین یا عطف به فقراء گرفته اند که در این صورت انصار یا فقرای انصار هم یکی از مصارفی هستند که برای فیء بیان شده است. لکن نکته لطیفی که در اینجا وجود دارد این است که وقتی خدای متعال مصرف فیء را بیان می کند یک سری خصوصیات هم برای مهاجرین و انصاری که مصرف فیء هستند نیز بیان کرده است که نشان از این دارد که اینچنین امتی باید بر محور حضرت شکل بگیرد و فیء در چنین مسیری مصرف شود.

تبیین آیه «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ»

آیه بعد هم که درباره تابعین است و می فرماید: «وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في  قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ» نیز ممکن است استیناف باشد و ممکن هم هست که عطف به سابق و یکی از مصارف انفال باشد.

این آیه شریفه نسل بعد از مهاجرین و انصار را توضیح می دهد که ادامه همین مهاجرین و انصار هستند که آنها هم روحیه ای دارند که از تقسیم این امکانات گسترده ای که در دست حضرت رسول صلی الله علیه و آله است هیچ غل نفسی ندارند.

تقسیم امکانات مالی گاهی ممکن است موجب غل نفس شود؛ مثلا در ارث که از حلال ترین اموال است و بین ارحام نزدیک هم تقسیم می شود ولی گاهی مبدأ غل نفس و کینه هایی بین همین ارحام نزدیک می شود؛ در اموال زیادی که در اختیار حضرت هست که اگر کسی طمعی داشته باشد و شح نفس داشته باشد به غل نفس کشیده می شود.

بنابراین آیه شریفه این نکته را بیان می کنند که نسل های بعدی که وارد جامعه ایمانی می شوند به این صورت هستند که هیچ طمعی ندارند و مراقبه می کنند که این چرخش های مالی باعث غل نفس نشود؛ این آیات که بنی هاشم، مهاجرین، انصار و تابعین را بیان می کنند در واقع جریان شکل گیری امت و چرخش اموال در بین امت را توضیح می دهد.

بررسی موضوع فیء در آیه ششم و هفتم

ظاهر آیه ششم و هفتم که «ما افاء» تکرار شده است این است که تمام فیء در اختیار رسول صلی الله علیه و آله است و «لله و للرسول» و «للفقراء المهاجرین» و «اللذین تبوؤا الدار» و «و اللذین جاؤو من بعدهم» مصارفی برای این فیء هستند. عمده در این مصارف هم این است که «کی لایکون دولة بین الاغنیاء منکم»؛ یعنی این اموال باید در اختیار معصوم که محور کسانی است که «یوق شح نفسه» نباشد تعادل اقتصادی را به دنبال نخواهد داشت.

نظریه دیگر هم این است که موضوع «ما افاء» درآیه اول فیء مصطلح است که حکم آن هم یا در خود آیه بیان شده و یا از ادله دیگر استفاده می شود لکن موضوع «ما افاء» دوم خمس غنائم دار الحرب است که همان مصارف آیه خمس را هم ذکر فرموده است. ایشان برای این بیان به صحیحه ای تمسک کرده اند که بین دو فیء تفاوتی بیان فرموده است، تمسک کرده اند و قرائنی همانند اینکه تقسیماتی که در آیه ذکر شده است همان تقسیمات خمس است را نیز می توان برای قوت ایشان بیان کرد.

بررسی صحیحه محمد بن مسلم که ایشان بیان فرموده اند در مباحث بعدی دنبال خواهد شد اما نسبت به آیه شریفه می توان گفت که کلام ایشان خلاف ظاهر آیه شریفه است؛ زیرا اینکه فیء الرسول صلی الله علیه و آله حمل شود بر غنائم جنگی که اصلا فیء نیست خلاف ظاهر آیه شریفه است. ضمن اینکه به لحاظ حکم هم در این آیه شریفه آمده است کل فیء این مصارف شش گانه را دارد ولی در آیه خمس این مصارف شش گانه مربوط به خمس غنیمت است. اما اینکه گفته شود ناظر به خصوص خمس باشد خیلی بیان سختی است که با ظاهر آیه شریفه جمع نمی شود.

نکته دیگر این است که این کلام مرحوم خویی با «لکی لایکون دولة بین الاغنیاء» هم سازگار نیست زیرا چهارپنجم غنائم منقول دار الحرب تقسیم می شود و فقط خمس آن است که مصرف خاصی دارد، و اینکه خدای متعال بفرماید مصرف خاص این خمس باعث میشود که دولة بین الاغناء نشود خیلی سازگار نیست. مگر اینکه گفته شود این فراز مربوط به خصوص آیه دوم نیست بلکه مربوط به هر دو آیه است یعنی هم احکامی که در خمس آمده و هم احکامی که در انفال آمده است به صورتی است که مانع چرخش اموال بین اغنیاء شود.

صحیحه محمد بن مسلم که ایشان به آن تمسک کرده اند در جلسات بعد بررسی خواهد شد و بیان خواهد شد که بعضی با توجه به همین صحیحه و قرائن دیگری بین آیه اول و دوم تفکیک کرده اند لکن آیه اول مربوط به فیء غیر منقول و آیه دوم مربوط به فیء غیر منقول دانسته اند، لکن ایشان می فرمایند که مراد از صحیحه این است که آیه اول مربوط به فیء و آیه دوم مربوط به خمس است.