نسخه آزمایشی
یکشنبه, 30 ارديبهشت 1403 - Sun, 19 May 2024

جلسه نهم خارج فقه انفال/ بررسی روایات باب انفال – صحیحه سماعه، موثقه زراره، موثقه محمد بن مسلم و موثقه حلبی

متن زیر تقریر جلسه نهم بحث درس خارج فقه انفال آیت الله میرباقری است که به تاریخ 3 خرداد ماه 1401 برگزار شده است. ایشان در این جلسه در ادامه بحث انفال به بررسی روایات انفال می پردازند. در این جلسه به چندین روایت از باب انفال اشاره می کنند که در آن هم از موضوع و هم از حکم انفال دلالت هایی وجود دارد. نیز به صحیحه زراره اشاره می کنند که غنائم در اختیار امام است و میتواند به کسی چیزی ندهد...

نکته ای در روایت دوم (صحیحه زراره)

یک نکته راجع به روایت دوم که صحیحه زراره بود باید تذکر داده شود؛ در این روایت شریفه آمده است: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: الْإِمَامُ يُجْرِي وَ يُنَفِّلُ وَ يُعْطِي مَا شَاءَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ السِّهَامُ وَ قَدْ قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ بِقَوْمٍ لَمْ يَجْعَلْ لَهُمْ فِي الْفَيْ ءِ نَصِيباً وَ إِنْ شَاءَ قَسَمَ ذَلِكَ بَيْنَهُم »

در مباحث گذشته بیان شد که کل غنیمت ابتداءا از انفال است ولی مرحوم شیخ حر در عنوان باب اولین موردی که برای غنیمت برشمرده اند، مواردی است که امام علیه السلام قبل از تقسیم غنیمت برای خود یا برای دیگری بردارند که این روایت شریفه هم دلالت بر همین مطلب دارد؛ یعنی ایشان کل غنیمت را از انفال نمی دانند بلکه می فرمایند: «بَابُ أَنَّ الْأَنْفَالَ كُلُّ مَا يَصْطَفِيهِ مِنَ الْغَنِيمَةِ»

روایت هشتم (صحیحه سماعة)

وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ شَيْ ءٌ يَكُونُ لِلْمُلُوكِ فَهُوَ خَالِصٌ لِلْإِمَامِ وَ لَيْسَ لِلنَّاسِ فِيهَا سَهْمٌ قَالَ وَ مِنْهَا الْبَحْرَيْنُ لَمْ يُوجَفْ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِكَابٍ.

سعد و احمد اشعری که از اجلاء هستند و عثمان بن عیسی هم گرچه واقفی بوده ولی بعد به مذهب حقه بازگشته و حتی بعضی او را از اصحاب اجماع هم دانسته اند و سماعه هم از ثقات هستند.

در این روایت سه مورد از انفال بر شمرده شده است یکی اراضی خرابه است که بعضی فرموده اند شامل موات هم می شود زیرا موات هم زمین خراب هستند؛ ولی ظاهر اراضی خرابه این است که زمینی بوده که قبلا آباد بوده و خرابی بر آن عارض شده است لذا شامل موات بالاصالة نمی شود.

دومین قسمی که حضرت برشمرده اند مواردی است که مربوط به ملوک بوده و سوم بحرین است که بلاخیل و رکاب بوده است.

روایت نهم (موثقه زراره)

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَقُولُ اللَّهُ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ؛ وَ هِيَ كُلُّ أَرْضٍ جَلَا أَهْلُهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ فَهِيَ نَفَلٌ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ.

طریق مرحوم شیخ به علی بن حسن بن فضال تمام است و اما خود علی هم گرچه فطحی است اما ثقه است و کثیر الروایة هم هست و روایات وی کاملا مورد اعتماد است؛ حتی از او نقل شده است که کتبی که در آغاز جوانی خود (سن هجده سالگی) با پدرم مقابله کرده بودم را نقل نمی کنم زیرا در آن زمان معانی احادیث را متوجه نبوده ام. حماد هم که از اصحاب اجماع است و حریز و زراره هم که از اجلاء هستند.

البته بعضی فرموده اند در این روایت شریفه ابراهیم بن هاشم بین علی بن حسن بن فضال و حماد سقط شده است زیرا روایات حماد را او برای علی نقل کرده است؛ لکن بعض روایات ایشان هم بدون واسطه از حماد نقل شده است لذا حتما لازم نیست که ابراهیم در اینجا سقط شده باشد؛ البته حتی اگر این نکته صحیح باشد و ابراهیم حذف شده باشد بازهم اشکالی به سند روایت شریفه وارد نیست.

در این روایت زراره از حضرت سوال کرده اند که مراد از انفال چیست و حضرت هم پاسخ وی را بیان فرموده اند لکن کلمه «قال» قبل از «و هی کل ارض» در تقدیر است؛ اما مرحوم مجلسی در ملاذ الخیار احتمالی را بیان کرده و فرموده اند که کلام زراره تا «یسئلونک عن الانفال» بوده است و از «قل الانفال» به بعد کلام امام علیه السلام است و در اصل «قال الانفال لله...» بوده است نه «قل الانفال».

به هر حال عمده سوال زراره از این بوده که انفال چیست و حضرت فرموده اند هر سرزمینی که اهل آن بدون یورش نظامی کوچ کرده باشند انفال است.

نکته ای که در اینجاست این است که اگر ساکنان یک سرزمینی مسلمان بوده اند و از این سرزمین کوچ کرده باشند را هم شامل می شود یا فقط شامل سرزمینی می شود که اهل آن از کفار بوده اند و از ترس کوچ کرده اند. ممکن است گفته شود باتوجه به این که حضرت فرموده اند: «مِنْ غَيْرِ أَنْ يُحْمَلَ عَلَيْهَا بِخَيْلٍ وَ لَا رِجَالٍ وَ لَا رِكَابٍ» به این معناست که این سرزمین ها در معرض درگیری و قتال بوده اند. از طرف دیگر هم ممکن است گفته شود این بیان حضرت دلالت بر این ندارد که حتما باید این سرزمین ها در معرض قتال بوده باشند بلکه این روایت شریفه عمومیت دارد و هر ارضی که اهل آن کوچ کرده باشند را شامل می شود.

البته روشن است که اگر احتمال اول هم در این روایت شریفه صحیح باشد، این روایت مفهوم ندارد که تعارضی با روایات دیگری داشته باشد که دلالت بر این دارد که هر ارضی که اهل آن کوچ کرده باشند انفال است خواه اهل آن مسلمان باشند یا کافر.

روایت دهم (موثقه محمد بن مسلم)

وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَن  مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سَمِعَهُ يَقُولُ إِنَّ الْأَنْفَالَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ وَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ فَهَذَا كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ ءِ وَ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ- فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ يَضَعُهُ حَيْثُ يُحِبُّ.

این روایت هم از علی بن حسن است که فطحی ثقه است و بقیه رواة این روایت شریفه همگی از اجلاء و بزرگان هستند و ابراهیم بن هاشم هم از اجلاء است و اولین نفری است که روایات را از کوفه به قم آورده است.

در این روایت شریفه حضرت می فرمایند سرزمین هایی که بدون خونریزی بدست آمده یا مصالحه کرده و سرزمین را به حضرت اعطاء کرده اند یا اینکه خودشان ابتداءا سرزمین را به حضرت اعطاء کرده اند و سرزمین های ویرانه و بطون اودیه از انفال هستند.

نکته ای که در این روایت شریفه هست این است که حضرت فیء و انفال را یکی دانسته اند؛ درحالی که ابتداءا ممکن است گفته شود نسبت این دو عموم و خصوص مطلق است زیرا انفال شامل بطون اودیه و آجام و امثال آن می شود درحالی که فیء مربوط به سرزمین هایی است که بدون درگیری بدست آمده و شامل این موارد نمی شود.

اینکه حضرت فرموده اند «فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِلرَّسُولِ» به این معناست که هرآنچه لله است للرسول صلی الله علیه و آله هم هست و حضرت هر تصرفی که بخواهند و مصلحت بدانند انجام می دهند.

حدیث یازدهم (موثقه حلبی)

وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ مَا كَانَ مِنَ الْأَرَضِينَ بَادَ أَهْلُهَا وَ فِي غَيْرِ ذَلِكَ الْأَنْفَالُ هُوَ لَنَا وَ قَالَ سُورَةُ الْأَنْفَالِ فِيهَا جَدْعُ الْأَنْفِ وَ قَالَ ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى  رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى  فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى  مَنْ يَشاءُ قَالَ الْفَيْ ءُ مَا كَانَ مِنْ أَمْوَالٍ لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ دَمٍ أَوْ قَتْلٌ وَ الْأَنْفَالُ مِثْلُ ذَلِكَ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ.

این روایت شریفه دو طریق دارد که یکی از محمد بن علی که ابو سمینه است و تضعیف شده است و دیگری از طریق محمد بن الحسن عن ابیه (حسن بن علی بن فضال) است که هردو ثقه هستند و ابی جمیله هم از ثقات است و حلبی هم که از اجلاء است لذا سند روایت شریفه تمام است.

این روایت شریفه دلالت بر این دارد که هر سرزمینی که اهل آن کوچ کنند از انفال است. سپس حضرت می فرمایند انفال برای ماست و سوره انفال بینی ها را به خاک مالید؛ وجه این بیان هم شأن نزول این آیه شریفه است که در روایت صحیحه ای در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است که این آیات در جریان بدر نازل شده است؛ در این جنگ بعضی کنار خیمه حضرت ایستادند و از ایشان محافظ می کردند و بعضی هم به میدان قتال رفته و با کفار درگیر شدند و بعد از پایان جنگ بین این دو دسته یک نزاعی درگرفت؛ مقاتلین درصدد تقسیم غنائم بین خود بودند و کسانی که گرد حضرت بودند هم درخواست داشتند که در این غنائم شریک باشند؛ در اینجا این آیه شریفه نازل شد و روشن شد که هیچ کدام حقی بر این مال ندارند.

سپس حضرت آیه فیء را بیان کرده و می فرمایند که اموالی که بدون درگیری بدست بیاید فیء است و در پایان فرموده اند که: «وَ الْأَنْفَالُ مِثْلُ ذَلِكَ هُوَ بِمَنْزِلَتِهِ» یعنی همه این اموال ملک امام علیه السلام هستند و در اختیار ایشان هستند.